|
|
|||
پویا
دوشنبه 21 اسفند 1385
در رابطه با اتفاقات چند روز اخیر و دستگیری و بازداشت 33 نفر از فعالان جنبش زنان بر آن شدم که مصاحبهای کوتاه با دکتر زیبا میرحسینی، محقق و مردم شناس برجستهی ایرانی داشته باشم تا اینکه این مصاحبه در روز پنجشنبه 8 مارس 2007 انجام یافت. دکتر میرحسینی سالهاست که در زمینهی جنسیت، روابط خانوادگی، قوانین اسلام و توسعه به تحقیق مشغول است. زیبا میرحسینی استاد دانشکدهی حقوق دانشگاه نیویورک است و بعنوان محقق میهمان در انستیتوی مطالعات خاور میانه در لندن مشغول به کار بوده است. این مصاحبه در انجام شده است. پویا پویا - حکومت جمهوری اسلامی 33 نفر از فعالان جنبش زنان را روز یکشنبه 13 اسفند دستگیر کرد. می دانیم که 5 نفر از این زنان قرار بود که در دادگاه محاکمه بشوند و بقیه بخاطر حمایت از این 5 نفر مقابل دادگاه یک گردهمایی آرام برگزار کردند. به نظر شما انگیزهی حکومت از این اقدام که با ضرب و شتم هم همراه بوده چیست؟ آیا شما رابطهای با نزدیک بودن 8 مارس، روز جهانی زن میبینید؟ زیبا میرحسینی – به نظر من انگیزهی حکومت از این اقدام خشونت آمیز، یکی از میان بردن اعتماد به نفس زنان و دیگری متلاشی کردن ساختار مبتنی بر همکاری گروههای مختلف زنان در راه دستیابی به حقوق برابر است. و در نتیجه و بیشتر از هر چیزی ارتباط مستقیمی با موضوع 8 مارس دارد. میدانیم که حدود دو هفته پیش گروههای مختلف زنان طبق فراخوان مشترکی قرار بود در آن روز مقابل مجلس بروند و در اعتراض به نابرابریها و تبعیضهای حقوقی تجمع آرامی داشته باشند. به احتمال خیلی زیاد کسانی که این حرکت خشونت آمیز را انجام دادند میخواستند مانع آن تجمع بشوند. دیدیم که در چهارم مارس (13 اسفند) تقریبا تمام زنانی را که فعال اجتماعی بودند و رهبری این جنبش را که من اسم آن را جنبش مستقل زنان ایران میگذارم، بعهده داشتند دستگیر و زندانی کردند. علت اصلی این کار میتواند ممانعت از تجمع زنان در روز جهانی زن در مقابل مجلس بوده باشد. پویا - آیا به نظر شما، آن بخشی از جنبش زنان را که این فعالان نمایندگی میکنند، میتوان یک جنبش مردمی مستقل مدنی دانست؟ زیبا میرحسینی – بله، به نظر من این جنبش، یک جنبش کاملا مستقل و کاملا مردمی و حرکتها و فعالیتهای آن مدنی است. در واقع میتوان گفت این جنبش بعنوان یک جنبش مستقل زنان، در دورهی اصلاحات و دولت آقای خاتمی که گروههای مدنی مقداری امکان فعالیت پیدا کردند شکل گرفت. در آن دوران، گروههای مختلف و NGO های زنان ایجاد شدند و زنان توانستند خواستههای خودشان را ابراز کنند. عامل مهم دیگر، اینترنت و ارتباطات جمعی که به یمن انقلاب تکنولوژیک در رسانهها و مدیا، برقرار شد بوده است. به نظر من، این جنبش یک جنبش کاملا مستقل است و استقلال خودش را در حقیقت در آخرین روزهای دولت خاتمی اعلام کرد. اگر در خاطرتان باشد در 22 خرداد در بحبوحهی انتخابات دورهی نهم ریاست جمهوری بود که گروهی از زنان در مقابل دانشگاه تهران یک گردهمایی داشتند و این گردهمایی در حقیقت تولد و ایجاد این جنبش مستقل زنان بود. علت وجودی این جنبش مستقل زنان به این خاطر بود که خواستههای زنان ایرانی به مرحلهای رسیده بود که دیگر دولت یا کسانی که اصلاحات را در ساختار دولت نمایندگی میکردند، قادر به پاسخ دادن به این خواستهها نبودند. این جنبش، جنبش بسیار مهمیست که در سطح اجتماع پراکنده است برای اینکه فرقی ندارد که از لحاظ ایدئولوژی سیاسی یا شیوهی زندگی یک زن سکولار باشی یا یک زن مذهبی، از طبقه متوسط باشی یا از طبقهی پایین اجتماع، شهری باشی یا روستایی. آن نوع تبعیض حقوقی و بخصوص آن تبعیضی که در ساختار حقوقی خانواده است، برای همهی زنان یکسان است. در نتیجه زنان ایرانی با پوست و خون خودشان این تبعیض را تجربه کردهاند و همه میخواهند که این تبعیض از میان برود. از مهمترین این تبعیضها حق طلاق است که در اختیار مرد است و همچنین محدودیتی که برای زنان در چارچوب خانواده وجود دارد. همچنین مسئلهی حضانت، مسئلهی خیلی مهمیست و یکی از مشکلات اساسی زنان ایرانی است. پویا - به نظر شما در حساسیت حکومت روی جنبش زنان، مستقل بودن این جنبش از نهادهای حکومتی چه نقشی دارد؟ زیبا میرحسینی – ببینید، بعد از روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد یک تغییر خیلی بزرگی در ساختار حکومتی جمهوری اسلامی ایجاد شد. به این صورت که قبل از این دولت، در دولتهای قبلی تا حد زیادی، علمای روشنفکر، روشنبین و اصلاحطلب، علمایی که معتقد به برابری حقوق زن بودند و همینطور فعالان زن که در چارچوب ساختارهای حکومتی فعالیت میکردند و دیدگاه برابر طلبانه داشتند و در جهت اصلاحات کار میکردند، نقش و تاثیری در دیدگاهها وساختارهای حکومتی داشتند. یعنی اگر شما به دفتر مشارکت زنان در دوران آقای خاتمی نگاه کنید، میبینید که این دفتر نقش فعالی در حمایت از NGO های زنان داشت و یا مثلا امکانات برای برگزاری کنفرانسها فراهم میکرد. همینطور اگر ما به شورای شهر قبل از دورهی شهرداری آقای احمدی نژاد نگاه کنیم، میبینیم که بسیاری از گروههای فعال زنان میتوانستند برای گردهماییهایشان، مثلا در 8 مارس، مجوز بگیرند یا اجازهی برگزاری کنفرانس و کارگاههای آموزشی داشته باشند. در نتیجه، این درگیری و خواستههای زنان در سطح حکومتی هم مطرح میشد. بنابراین کسانی بودند که در سطح حکومتی هم خواستههای زنان را نمایندگی می کردند. ولی پس از روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد، تمام کسانی که دیدگاه اصلاحطلبانه داشتند از ساختار حکومتی کنار گذاشته شدند. بنابراین دیگر کسی در این ساخت حکومتی نیست که بتواند خواستههای زنان را نمایندگی کند. اگر شما به دفتر مشارکت زنان نگاه کنید، میبینید که حتی اسم آن بلافاصله به دفتر امور خانواده و زن تبدیل شد. یعنی در حقیقت این مشارکت اجتماعی زنان را کنار گذاشتند. بخشنامههای مختلفی برای محدودتر کردن نقش زن در امور اجتماعی از طرف دولت صادر شد، مثلا دیگر زنان نمیتوانند پس از ساعت 6 عصر اضافهکاری کنند. اخیر هم بخشنامهای از طرف قوهی قضائیه به دفاتر طلاق و ازدواج داده شده که حتی مخالف فقه اسلامی است، یعنی مهریه را که حق مسلم زن است میخواهند از او بگیرند. بنابراین شاهد بازگشتی هستیم از همهی آن حرکات مثبتی که در زمان دولت آقای خاتمی و دولت آقای رفسنجانی انجام شد و همه ی اینها تلاشی است برای پس گرفتن آن دستآوردها. همین باعث این شده که خواستههای زنان بیشتر رادیکال شود و از طرف دیگر چون کسی در ساختار حکومتی نیست که این خواستهها را نمایندگی کند بنابراین، اینها در داخل مردم بصورت رادیکالتری مطرح میشوند. دولتی که حالا بر سر کار است یک دیدگاه کاملا امنیتی به تمام مسائل دارد. یعنی دولتمردان دیدگاه اجتماعی ندارند، افق سیاسی آنها تا حد زیادی یک افق تنگنظرانه است، به همه چیز از دریچهی توطئه یا توهم توطئه نگاه میکنند و به نظر من به هیچ وجه با روح مدرن جامعهی ایرانی و واقعیتهای اجتماعی آن سازگار نیستند. این دولت چون به همه چیز از دیدگاه توطئه نگاه می کند و تا حالا هم کارهای کارشناسی در مورد زنان نکرده است، بنابراین با واقعیتهای اجتماعی جامعهی ایران آشنایی ندارد، و بخطر عدم آشنایی همه چیز را از دید خیلی محدودی نگاه میکند، حساس است و به هر نوع حرکتی که میشود حساس است. آقای احمدی نژاد و دولت ایشان نشان دادهاند که در مقابل انتقاد و در مقابل مخالفتهایی که با سیاستهایشان میشود خیلی حساسیت به خرج میدهند. یعنی روی هر مخالفتی یک اسمی میگذارند و همهی اینها بخاطر این است که آن ارتباط ارگانیکی را که باید با جامعهی ایران داشته باشند، ندارند. ایدئولوژی و دیدگاه دولت، هم در مورد مسائل زنان و هم در مورد سایر مسائل اجتماعی یک دیدگاه پر از تناقض است. پر از تناقض است به این علت که از یک طرف ادعا میکنند که یک حکومت مردمی هستند ولی از طرف دیگر حاضر نیستند که صدای مردم و خواستههای مردم را بشنوند. امروزه زنان ایرانی زنانی هستند که خواستههایشان، خواستههای زنان مدرن است یعنی واقعا جامعهی زنان ایرانی، جامعهی خیلی پیچیدهای است و یکدست نیست. در عین حال جامعهای با سطح بالای تحصیلات است. شما اگر به آمار نگاه کنید میبینید که نیمی از دانشجویان ما، زن هستند. خواستههای زنان بالا رفته، فعالیت اجتماعی آنها بالا رفته و بنابراین دیدگاه و انتظارات آنها دیگر سنتی نیست. به این انتظارات ِ مدرن و جدید باید جواب داده شود. اگر جواب داده نشود و سرکوب شود، بصورت یک انرژی پتانسیل عمل میکند که هر لحظه ممکن است منفجر شود. پویا - مدتی است که در برخی روزنامههای وابسته به حکومت، علنا بخشهایی از جنبش زنان مانند کمپین 1 میلیون امضا و فعالان آن را به عامل توطئهی خارجی بودن متهم میکنند. به نظر شما هدف از این پروندهسازیها برای جنبشی که همهی کار آن علنی است و فعالان آن با اسم و رسم خودشان فعالیت میکنند، چیست؟ زیبا میرحسینی- همانطور که گفتم، این تا حد خیلی زیادی ناشی از توهم توطئه و عینک بدبینی و توطئه است که بعضی از روزنامهها و بعضی از جناحهای وابسته به دولت به چشم دارند. یعنی همه چیز را از همین دریچهی توطئه نگاه میکنند و علت آن هم این است که نمیخواهند واقعیتهای اجتماعی و سیاسی جامعهی ایران را ببینند و بپذیرند. یعنی معتقدند خواست خودشان، شیوهی زندگی خودشان و ارزشهای خودشان را همهی جامعهی ایران باید بپذیرد. وقتی که میبینند در عمل اینطور نیست، هیچ توجیهی را بجز یک "دست خارجی" و یک "توطئه" ندارند. در صورتی که اگر نگاهشان را عوض کنند که بله، جامعهی ایران یک جامعهی یکدست نیست، جایی برای چنین توهماتی نخواهد ماند. هیچ جامعهای در دنیا یکدست نیست. جامعهی ایرانی هم هیچگاه یکدست نبوده و نخواهد شد. گروههای مختلف هستند، خواستههای مختلف هست، و کار یک حکومت این است که چگونه این خواستهها را هم سازمان بدهد وهم تبادل و تکثرگرایی را در جامعه بپذیرد. علت دیگر برای متهم کردن جنبش زنان، به نظر من این است که میخواهند مشروعیت را از کمپین 1 میلیون امضا و گروههای زنان بگیرند. و الآن این درگیری که ایران با آمریکا روی مسئلهی انرژی هستهای دارد و این طبل جنگی را که آمریکا به صدا در آورده است و در عین حال اظهارات ماجرجویانهی بعضی مقامات ایران، باعث شده فضایی ایجاد شود که فضایی امنیتی است. بنابراین به اسم امنیت ملی میتوانند با سوء استفاده از این فضا هر صدایی را در داخل کشور خاموش کنند. این اصرار برای جنگی نگاه داشتن و امنیتی نگاه داشتن فضای کشور، برای سرکوب کردن صداهای دموکراتیک و آزادی طلبانه که زنان هم جزئی از آن هستند، است و در نتیجه احتمال دارد که این کارها آگاهانه انجام میشود. این به خاطر هراسی است که بعضی از بخشهای حکومت ایران از خواستههای زنان دارند. هم کمپین 1 میلیون امضاء که علیه تبعیضات حقوقی است، هم کمپین تدوین منشور زنان و هم کمپین برای منع کامل و دائمی سنگسار، اینها در تودههای مردم اثر گذاشتهاند و به این علت واهمهای میتواند در حکومت ایجاد شده باشد و بخواهند این نطفهای را که شکل گرفته از بین ببرند. این عکسالعمل حکومت نسبت به خواستههای زنان و سرکوب خشونت آمیز آن، از موضع قدرت نیست بلکه از موضع ضعف است. حکومتی که پایهی مردمی داشته باشد، حکومتی که خواستههای مردم را نمایندگی کند، احتیاجی به این عکسالعملهای خشونت آمیز ندارد. پویا - شما بازتاب حمایتها و اقدامات مردمی را که تا این لحظه برای آزادی زنان دستگیر شده در داخل و خارج کشور انجام شده چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا کارها و ابتکارات بیشتری به نظر شما میرسد؟ زیبا میرحسینی- به نظر من حمایتها تا حالا بسیار قابل توجه بوده است و بخصوص در میان گروههای دانشجویی. در دانشکدههای مختلف برای 8 مارس و به حمایت از زنانی که دستگیر شدهاند و همچنین برای حمایت از خواستههای زنان بطور کلّی، تجمعهای زیادی بوده است. این دستگیریها در خارج از کشور بازتاب بسیار وسیعی داشته و در مجموع، این بازتاب، برای جنبش زنان بسیار مثبت بوده است. به نظر من برای اولین بار است که جنبش مستقل زنان ایران در سطح بینالمللی معرفی میشود و این معرفی شدن هم، بدلیل رفتار خشونتآمیزی است که دولت داشته است. بخصوص که این زنان هیچ کار غیر قانونی انجام نداده بودند. آنها تجمع آرامی داشتند که شعاری هم در آن مطرح نبوده است. آنها برای حمایت همکارانشان که به نظر من بصورت ناعادلانه و غیر قانونی هم محاکمه میشدند اجتماع کرده بودند. زنانی هم که محاکمه میشدند برای شرکت در تجمعی آرام بوده که طبق قانون اساسی حق مسلّم آنهاست و کاری غیر قانونی نبوده است. این اعتراض به نحوی که سرکوب شد و دستگیری زنان، افکار عمومی را نسبت به زنان ایرانی حساس کرد. همچنین نشان داد که در واقع آن ادعایی که در غرب وانمود میشود که دولت کنونی پایهی مردمی قوی دارد و از رای بسیار بالایی برخوردار بوده، اینطور نیست. نه تنها صداهای مخالف در ایران وجود دارد بلکه آن پایهی مردمی هم چندان قوی نیست، چرا که اگر قوی بود احتیاجی به این رفتار خشونت آمیز نبود. به نظر من کارهای دیگری که باید صورت بگیرد و دارای تاثیر زیادی هست، این است که خود این زنان و کسانی که در ایران هستند باید بیشتر با مقامات در تماس باشند. به نظر من میتوان نامه نوشت. شما فکر کنید اگر 1 میلیون نامه از طرف همهی گروهها به دفتر آقای شاهرودی برسد، یا به دفتر رهبری برسد یا به دفتر تشخیص مصلحت یا هر ارگانی که مسئول هست، و اعتراض کنند و جواب بخواهند که چرا با یک گروه از زنانی که فقط یک تجمع آرام داشتهاند اینطور رفتار شده، این حتما تاثیر خواهد داشت. یعنی این کانال ارتباطی را باید با مقامات باز کرد و پاسخ خواست. حتی میتوان به دفتر آقای احمدی نژاد نامه نوشت که چگونه چنین حرکتی را توجیه میکند. دیگر اینکه این خبرها در کشورهای مسلمان هم انعکاس داشته و گروههای مختلف زنان مسلمان از اندونزی، مالزی و کشورهای دیگر در حال نوشتن اعلامیه و اطلاعیه هستند و بطور کلی بازتاب این اخبار برای اقتدارگرایان ایران بسیار منفی بوده است. پویا - در پایان با توجه به تحقیقات و تجربیات شما، آیا در کشورهایی با سیستم بستهی سیاسی، اصولا جنبشهای مستقل زنان میتوانند شکل بگیرند و رشد کنند؟ اگر پاسخ مثبت است چه عواملی میتوانند به رشد بیشتر این جنبشها کمک کنند؟ عوامل بازدارنده برای این جنبشها کدام هستند؟ زیبا میرحسینی- من میخواهم بحث را به کشورهای مسلمان بکشانم. برای اینکه الآن چالشی که زنان مسلمان با آن درگیر هستند یک تفسیر مبتنی بر نابرابری زنان و بیعدالتی در حق آنان، از قوانین اسلامی و شرع اسلام است. اسلام گرایان تا حد زیادی با تکیه بر این که ایدئولوژی آنها بر اساس اسلام و شرع بنا شده است، فضای بحث و گفتگو را برای باز کردن مسائل زنان در چارچوب فقه اسلامی میبندند. وقتی که به دنیای مسلمان نگاه میکنیم میبینیم که در همه جا دست بالا را اسلامگرایان دارند و حکومتها هم مجبورند به این اسلامگرایان باج بدهند. این اسلامگرایی ِ محافظهکار از درون مردم بیرون میآید چون اکثر اسلامگرایان نه در قدرت که در اپوزیسیون هستند. ولی در ایران موضوع کاملا برعکس است. سطح آگاهی مردم در ایران شدیدا بالا رفته و اسلامگرایانی که دیدگاههای اقتدارگرایانه و رادیکال دارند، فاقد پایگاه مردمی هستند و این خیلی مهم است. بنابراین فشارها و محدودیتهایی که جنبشهای زنان در ایران با آنها رو به رو میشوند، فشارها و محدودیتهایی هستند که از بالا بر آنها اِعمال میشود. در صورتی که در سایر کشورهای مسلمان، فشارها از درون جامعه میآید. به نظر من هر حکومتی اگر بخواهد اقتدار و محبوبیت خودش را حفظ کند باید به خواستهای مردمی پاسخ بدهد. مقاماتی که در ایران هستند مجبور خواهند شد با این واقعیتهای اجتماعی رو به رو شوند. من فکر میکنم هیچ فرمول کلی بعنوان بهترین راه حل وجود ندارد. الآن مسائل زنان بعد از انتخاب آقای احمدی نژاد وارد یک مرحلهی جدید شده است و این مرحلهی جدید دارای دو بُعد است: یکی اینکه فشارهای حکومتی بر روی جنبش زنان و بر روی تک تک زنان تشدید شده است. از طرف دیگر انسجام زنان و آگاهی آنان خیلی بالا رفته و تشکلهای مستقل زنان که دارای ریشهی مردمی هم هستند ایجاد شدهاند. در مورد عوامل بازدارندهی جنبشهای اجتماعی، اینها عواملی هستند که بخاطر بسته بودن سیستم سیاسی وجود دارند. در مورد عوامل امیدوار کننده به نظر من دو عامل مهم هستند: یکی آگاهی زنان است و دیگری عزم زنان برای بیان مطالباتشان. به نظر من آینده با جنبش زنان است چون خواست آنها که خواست اکثریت زنان ایران است، یک خواست مدرن است و حکومتها به نوعی مجبورند به این خواست جواب بدهند.
|
||||
|