اعلاميهء نهضت مقاومت ملی ايران

به مناسبت سيزدهمين سالگرد ترور دکتر عبدالرحمن برومند

 

 

1370 شمسي، اگر برای نهضت مقاومت ملی ايران بعلت فقدان پياپی دکتر عبدالرحمن برومند و دکتر شاپور بختيار،  سالی نحس و مصيبت بار بود، در متن مبارزات آزاديخواهانهء مليون ايران، بايد سالی سعد و اثر گذار به حساب آيد.

نسل جوان ايران که از مصدق و مبارزه ء بی امان او برای تامين استقلال و آزادی ملت ايران بسيار شنيده بود،  بدنبال و قايع سال 1357 ، و براثر گذشت ها و سازش های بسياری از پيروان يا مدعيان پيروی راه او ، به مرور به اين باور رسيده بود که پس از مصدق،  نهضت ملی ايران محکوم به تحمل يک دوران سکوت و انتظار است، ولی وقتی دکتر شاپور بختيار، برای مقابله با سيل خانه برانداز و همه جا گرفتهء بنياد گرائي، قدعلم کرد ودست در دست يار و ياور وفادار و معتقد راستين راه مصدق، دکتر عبدالرحمن برومند، نهضت مقاومت ملی ايران را بنياد نهادند، و بی دريغ، تمام همت و وقت و زندگی و جان و مال خود را وقف مبارزه با حکومت آخوند و به کرسی نشاندن حاکميت ملی کردند، دريافت که خوشبختانه ميراث آزاديخواهی پيشوای بزرگ مليون ايران بر زمين نمانده است.

اين دو نمونه ء درخشنده ء رهروان صادق راه مصدق، که بدون هيچ انحرافی و هيچ گذ شتي، تا سرحد توانائی در جهت اهداف والای خود پيش ميراندند، از آغاز نظر بسياری از جوانان ملی سرخورده از بی ثباتی ها وتزلزل ها را بخود جلب کرده  بودند.  به مرور حتی افراد وگروههائی که، به اغوای آخوند، در جستجوی آزادی ، سوار بر کشتی اوهام بسوی جمهوری اسلامی رانده و عاقبت، غرقه در گرداب بلا، به ياد تخته نجات راه مصدق افتاده بودند، به آنها می پيوستند. و نهضت مقاومت ملی ايران، به برکت ثبات قدم و ايمان و اعتقاد تزلزل ناپذير بنيان گزارانش به پيروزی نهائی دموکراسي،  به مرکز مقتدر قابل اعتمادی برای پيشگامی همهء مبارزان راه آزادی بدل ميشد.  همين تجمع و تمرکز نيروها بود که حاکمان جمهوری اسلامی را نگران کردو آنها را به حذف عوامل قدرت اين پست فرماندهی احتمالی مصمم ساخت.

برنامه ء سنگين و پر هزينه ای که حکومت، به قيمت بی آبروئی خود، برای ترور تقريبا همزمان بختيار و برومند اجرا کرد، بيش از پيش چشمها را بر روی واقعيت گشود. به همگان نشان داد که رژيم ولايت فقيه تا چه حد از جذب جوانان به آرمان مصدق: حاکميت ملی و جدائی مذهب از حکومت- و روی آوردن آنان به نهضت مقاومت ملی ايران، مشعلدار نخستين وثابت قدم اين آرمان، وحشت دارد. اين ترور، بخلاف انتظار برنامه ريزان آن، با انعکاس عظيمی که در کشور يافت، به مثابه شوک و ضربتی ناگهاني، مردم بخصوص جوانان و دانشجويان را به تاثير شعار راه مصدق بعنوان يک حربه سياسی کارگر، آگاه کرد. قدرت گرفتن و فراگير شدن نام مصدق،  بعنوان نمود و پرچم آزاديخواهی در مقابل علم کارگزاران ولايت فقيه در عموم تظاهرات دانشجوئی دهه ء اخير،  بی ترديد از عواقب و اثرات غير مستقيم خونهای بر زمين ريخته بختيار و برومند است.

دکتر برومند را آدمکشان جمهوری اسلامی روز 29 فروردين 1370  برابر 18 آوريل 1991، از پای در آوردند. دکتر بختيار، که سه ماه بعد، خود بدست همان جنايتکاران به خاک و خون غلطيد، در نطقی که در مراسم ياد بود دکتر برومند – روز 27 آوريل در پاريس ايراد کرد، به صفات بارز او، بخصوص ثبات قدمش در اعتقاد به دمکراسی تاکيد کرد:

» ترديدی نيست که برومند فدای افکار و معتقدات خود شد. من او را از چهل سال پيش که آغاز آشنائی ما بود، تا ساعتی پيش از مرگش، در ايمان و اعتقاد ش به دمکراسی و حاکميت ملی ثابت قدم ديدم.  برومند درس از خود گذشتگی و ايثار و پايداری به همهء کسانی داد که بخاطر ايده آلی مبارزه ميکنند.«          

 

 

ايران هرگز نخواهد مرد

نهضت مقاومت ملی ايران

پنجشنبه 27 ارديبهشت 1383

 

www.melliun.org