بازگشت به صفحه اول

 
 
 

 نهضت مقاومت ملی ايران

بنيانگذار دکتر شاپور بختيار

National Movement of the Iranian Resistance

NAMIR

founded by Chapour Bachtiar

 

ما و روشنفکران مذهبی طرفدار دموکراسی و حقوق بشر

به روشنفکرانی که خود را مذهبی دانسته، برای مذهب در سیاست و یا حاکمیت نقش ویژه ای قائلند روشنفکر مذهبی اطلاق می شود. متفاوت از آنان دیندارانی هستند که دین را امری خصوصی می دانند. آنها در سایر طیف های سیاسی از جمله ملیون و سازمان های نهضت ملی در همه سطوح شرکت دارند ولی خود را روشنفکر مذهبی نمی دانند.

 نهضت ملی با نقاط قدرت و ضعف، موفقیت و شکست های خود جریانی آشنا برای مردم ایران است. پبروزی این نهضت در انقلاب مشروطیت و بعد از آن در جنبش ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق، پیروزی  و شکست آن در 28 مرداد 1332 و 22 بهمن 1357 شکست جنبش دموکراسی در ایران بوده است. طرفداران نهضت ملی (ملیون) مدافعین همیشگی استفلال، حاکمیت مردم، اجرای قانون و مدافعین سرسخت حقوق و آزادی های مردم بوده اند. آنها همیشه دخالت دین در حکومت را مردود و امنیت و آزادی را شرط مهم تحقق عدالت اجتماعی دانسته اند.

پس از کودتای بيست و هشت مرداد 32 طرفداران و فعالین جبهه ملی تحت پيگرد شدید پلیسی نظامی قرار گرفتند. هرگونه امکان فعالیت سیاسی از آنان سلب شد، اعضا برجسته و مرکزی فرصت های لازم و کافی برای بحث و برخورد نظری نداشتند و علی رغم اعتقاد به اصول نهضت ملی، برخورد مشترک آنها به سیاست های روز به چند زمینه خاص محدود می می شد. ارتباط تشکیلاتی حتی با فعالین و جوانان جبهه ملی نیز برای آنها مشکل بود چه رسد به ارتباط وسیع با مردم.

فقدان امنیت و آزادی و حکومتی که برای حل مشکلات جامعه فقط استفاده از زور را بلد بود همراه با ادامه خفقان، شکنجه و اعدام، جو حاکم را هر روز سنگين تر و یافتن راه خروج از این وضع را ضروری تر می نمود. این عوامل همراه با جو جهانی حاکم که ويژگی آن مبارزه علیه استعمار خارجی ملل آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین بود باعث شد که در دهه پيش از بهمن 57 عده ای از فعالین و به ویژه جوانان نهضت ملی به تصور اینکه راه میان بر را یافته اند هر کدام به نوعی از نهضت ملی جدا شدند. عده ای به مبارزات چریکی پیوسته، سازمان های مذهبی یا مارکسیستی جدیدی بوجود آوردند که محور فعالیت را مبارزه مسلحانه میدانستند. بخش دیگری به نهضت آزادی و سایر سازمان هائی که بر دخالت دین در حکومت نظر داشتند پیوستند و عده ای به راه دکتر علی شریعتی رفتند که راه نجات را دخالت دین، "اسلام حسينی" و شهادت قلمداد می نمود. همه آنها عملا از راه مصدق و نهضت ملی که تاکید آن بر جدائی دین از حکومت بود و شیوه مبارزه سیاسی و مدنی را تجویز می نمود دور شدند.

علی رغم این مشکلات جبهه ملی و رهبران آن امید بسیاری از روشنفکران برای رسیدن به "استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی" باقی مانده بودند. جنبش آزادیخواهانه ای که قبل از 22 بهمن 57 عليه حکومت شاه به راه افتاد با ارسال نامه معروف سران ملی به شاه که در آن خواستار رعایت حقوق ملت ایران شده بودند، آغاز شد. واگذاری حکومت به بختیار توسط شاه هنگام عقب نشینی او در 16 دیماه 57 معطوف به این پیشینه بود. اما دکتر بختیار دیگر فقط دغدغه مبارزه با دیکتاتوری حاکم را نداشت. روحانی نمایان پیرو خمینی و یاران او نیز حبهه جدیدی گشوده و قصد بهره گیری از احساسات مذهبی مردم و شوراندن آنان برای گرفتن قدرت سیاسی را داشتند. 

برخورد متفاوت رهبران ملی به مسائل روز مانند اهمیت تاکید بر حاکمیت ملی و جدائی دین از حکومت که عمدتا نتیجه از بین رفتن تشکیلات جبهه ملی، فقدان فعالین جوانتر و ارتباط گسترده با مردم بود، باعث شد که ملیون نتوانند متحد عمل کرده و با بسیج مردم از دستاوردهای مبارزاتی آنان، هم در مقابله با طرفداران دیکتاتوری گذشته که هنوز در ارتش فعال بودند و هم در مقابله با طرفداران خمینی که هر دو از پا گرفتن یک حکومت ملی و متکی به مردم بیمناک بودند، دفاع کنند.

بالاخره روحانی نمایان پیرو خمینی که بوی قدرت به مشامشان رسیده بود با بعضی از سران ارتش کنار آمدند. تلاش های بختیار برای بر حذر داشتن مردم از دیکتاتوری جدید نتیجه نداد. او مجبور به کناره گیری شد و آیت الله خمینی، مرجع مذهبی، رئیس قدرت سیاسی و اجرائی کشور شد. حکومت جدید نه تنها حقوق و آزادی های مندرج در قانون اساسی مشروطیت که حکومت بختیار در تحقق آنها کوشا بود را زیر پا گذاشت بلکه علاوه بر آن با کار زار گسترده ای که علیه حقوق زنان و آزادی های فردی و اجتماعی تحت لوای دفاع از دین به راه انداخت این حقوق را نیز پایمال نمود. در این مرحله نیز جواب معترضین سرکوب، شکنجه و اعدام های جمعی بود. تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی مردم را در مقایسه با دیکتاتوری قبلی از حقوق خود حتی بر روی کاغذ نیز محروم کرد. در قانون اساسی جدید حق حاکمیت یک ملت بزرگ به یک فرد، به ولی فقیه تعلق گرفت. با پر پا شدن دیکتاتوری آخوندی و سلب حاکمیت از ملت، روحانی نمایان در مقابل ملت قرار گرفتند. سیاست های ندانم کارانه این حکومت بزودی به جنگی مهیب با عراق انجامید که طی آن جان ملیون ها ایرانی و ثروت های عظیم ملی به باد رفت.

رفته رفته ملیونی هم که تصور کرده بودند با قبول رهبری، همراهی با مذهبیون یا شرکت در کابینه حکومت جدید میتوانند دیکتاتوری را به نفع منافع ملت مهار کنند، دیگر برای آنها کمکی نبودند و توسط روحانی نمایان قدرت پرست یکی پس از  دیگری از میدان بیرون رانده شدند.

مبارزه آزادی خواهان علیه دیکتاتوری وسعت گرفت و نهضت مقاومت ملی ایران برای سامان دادن به این مبارزه در خارج کشور تشکیل شد. بختیار پرچم میارزه علیه دیکتاتوری آخوندی را برافراشت و در هر فرصت بر لزوم حاکمیت ملی، جدائی دین از حکومت، استقلال کشور و مخالفت با جنگ تاکید کرد. او دوبار مردم را به حرکت های اعتراضی و مدنی سرتاسری علیه جنگ و دیکتاتوری دعوت کرد و هر بار مردم به ندای او پاسخ مثبت دادند. پس از ترور بختیار و تشدید خفقان در کشور تا مدت ها انعکاسی از مبارزه سازمان های ملی و دموکرات برای حقوق بشر و دموکراسی در کشور مشهود نبود. اما همانطور که می دانیم شرائط پس از چند سال تغییر یافت.

در سال 1376 بخشی از روشنفکران مذهبی که تا مدت ها دخالت مذهب در حکومت را راه سعادت ایران می دانستند متوجه خطر تقابل روحانیت با مردم برای آینده این قشر، معنویت، دین و کشور شدند. خاتمی با شعار دموکراسی دینی و رعایت بعضی آزادی ها، با هدف اصلاح این نقیصه کاندیدای رئیس جمهوری شد و اکثریت مردم در یک حرکت مدنی، در ضمن برای نشان دادن مخالفت خود با دیکتاتوری ولی فقیه از او پشتبانی کردند. در انتخابات مجلس نیز مردم بار دیگر با استفاده از رای خود در جهار چوب کاملا محدود انتخابات جمهوری اسلامی با دفت تمام از کاندیداهائی که صحبت از آزادی و حاکمیت ملی می نمودند پشتیبانی کردند. این تحولات از یک طرف تصور خوش بینانه تحول پذیری جمهوری اسلامی را در ذهن بعضی از مبارزین ایجاد نمود و از طرف دیگر دیکتاتوری ولی فقیه را که به عنوان مقام غیر مسئول، قدرت بدون کنترل، امکانات مالی بی حساب و قدرت نظامی کشور را در اختیار دارد و بنا بر طبیعت دیکتاتوری هیچ گونه مخالفتی را تاب نمی آورد به فکر پاسخ به این حرکت انداخت. جواب ولی فقیه قتل های موسوم به زنجیره ای، دخالت گسترده تر شورای نگهبان در انتخابات های بعد، تعطیل روزنامه ها و ضرب و شتم دانشجویان و زندانی نمودن قربانیان این حوادث به جای مجازات عاملین برای مسخره کردن مردم بود.

پس از آنکه توطئه های دستگاه ولایت فقیه علیه آزادی مطبوعات، روزنامه نگاران، دانشجویان، قتلهای زنجیره ای و ... یکی پس از دیگری بر ملا شد، عده ای از روشنفکران مذهبی همراه با صاحب نظرانی از طیف ها یا گروه های اجتماعی دیگر برای برقراری ارتباط با خارج کشور در کنفرانس برلین شرکت کردند. اما گروه های افراطی که معمولا بهترین یاران دیکتاتوری هستند، این بار نیز بسیج شدند تا در کنفرانس برلین با غوغا علیه این روشنفکران، هم امکان ارتباط آنان با فعالین خارج کشور را محدود کنند و هم زمینه را برای مجازات آنها پس از بازگشت به کشور توسط رژيم فراهم سازند. 

پس از بازگشت و شروع دستگیری ها و فشارها این روشنفکران بار دیگر تجربه کردند که دیکتاتوری "خودی" و "غیر خودی" نمی شناسد و همان رفتاری که همیشه با "غیر خودی" ها انجام می داد، در مورد روشنفکران مذهبی نیز کم و بیش اعمال می شود. هوشیار ترین روشنفکران مذهبی از مواضع گذشته خود مبنی بر لزوم دخالت دین در حکومت روشن تر از گذشته فاصله گرفته و صادقانه به نفع حقوق بشر و تحقق حقوق دموکراتیک موضع گرفتند.

در چنین شرائطی طبیعتا ملیون حرکت این روشنفکران به سوی ارزش هائی که خود همیشه مدافع آن بوده اند و شرکت آنان در مبارزه برای افشا نقض حقوق بشر و تحقق حقوق دموکراتیک در کشور را مثبت و آن را بخشی از مبارزات مردم ایران در راه تحقق دموکراسی و همسو با اقدامات خود دانستند. در این شرائط بهترین روش مسلما همکاری بر سر نکات مشترک و گفتگو بر سر نکات مورد اختلاف است. 

در اینجا طرح چند نکته زیر را علاوه برنکات فوق ضروری می دانیم:

الف - به نظر ما اکثریت روشنفکران مذهبی (واینجا اکثریت مهم است نه نظر افراد) تصور می کنند اگر جمهوری اسلامی را حفظ کنند و فقط قانون اساسی و حقوق بشر در آن رعایت شود و یا حتی اگر مردم از بعضی حقوق دموکراتیک برخوردار باشند، به جامعه مطلوب رسیده ایم. آنها خواستن چیزی بیشتر از این را گرایش به خشونت و دوری جستن از شیوه های مسالمت آمیز مبارزه قلمداد می کنند. حال آنکه با قانون اساسی جمهوری اسلامی و  ولابت فقیه آن، تحقق حاکمیت مردم غیر ممکن است. تنها یک قانون اساسی جدید که حاکمیت ملی را بدون هیچ قید و بندی پذیرا شود، هیج رائی را بالاتر و یا حتی مساوی رای مردم نداند و حکومتی متکی به مردم و منتج از این قانون اساسی، گذار به حاکمیت ملی را میسر می سازد و قادر خواهد بود ما را به سوی زندگی بهتر، امنیت، آزادی و عدالت اجتماعی به پیش برد. چنین خواستی غیر وافع بینانه نیست چون می دانیم که مردم ایران آمادگی آن را در حد بالائی دارند. چنین خواستی همچنین گرایش به خشونت هم نیست. بیاد بیاوریم که مردم اروپای شرقی سال ها خواستار تحقق دموکراسی در کشورهایشان بودند تا بالاخره در اثر مبارزات مدنی و دور ازخشونت آنان دیوار برلین فروریخت. 

ب- ما معتفدیم که هرگونه کوشش برای ایجاد یک "دموکراسی دینی" در بهترین حالت به ایجاد نوع رقیقتر جمهوری اسلامی خواهد انجامید که در آن بار دیگر عده ای که ادعای نمایندگی خدا روی زمین را دارند موقعیتی ویژه دارا خواهند بود و حقوق و امتیازات ویژه ای را به خود تعلق داده، مانع تحقق دموکراسی خواهند شد.

ج- از آن روشنفکران مذهبی که به گفته خود برای رعایت حقوق بشر و دموکراسی در ایران مبارزه می کنند انتظار داریم در گفتار و کردار خود پیگیر باشند. نمیتوان هم طرفدار حاکمیت ملی بود و هم از قانون اساسی جمهوری اسلامی و ولایت فقیه دفاع نمود. نمیتوان هم طرفدار دموکراسی و رعایت حقوق بشر بود و همزمان با آن طرفدار آیت الله خمینی بود که برای حقوق و حتی جان انسان ارزشی قائل نبود.

د- ضمن خوشوقتی از ابرازات آن روشنفکران مذهبی که امروز به درستی طرفدار  جدائی دین از حکومت هستند از آنان می خواهیم توجه کنند که مبارزه برای رعایت حقوق بشر یا تحقق حقوق دموکراتیک از روزی که آنها به این نتیجه رسیده اند شروع نشده است. قبل از آنها هم عده ای برای این حقوق مبارزه کرده و بر سر آن زندگی و حتی جان خود را گذاشته اند. بنابراین هرجا صحبتی از این حقوق و آزادی ها میشود لازم است اشاره ای هم به سابقه این مبارزات و مبارزین بشود.

ه – لازمه یافتن نکات اشتراک و اختلاف و در نهایت نزدیکی بیشتر، روشن تر شدن نظر روشنفکران مذهبی در مورد نقش و سابقه نهضت ملی و جنبش دموکراتیک ایران است.

ما میان این روشنفکران با آنهائی که حکومت ولی فقیه یا دیکتاتوری جمهوری اسلامی یا خمینی را به نحوی توجیه می کنند سنخیتی نمی بینم. برای ما روشن است که غیر از این روشنفکران مذهبی، افراد فرصت طلب، قدرت پرست و حتی جنایتکاری هم هستند که درسی از گذشته نیاموخته اند و هنوز تحت عنوان دفاع از دین برای ادامه دیکتاتوری کنونی تلاش می کنند. برخورد سیاسی به آنها از وظائف ماست ولی تعقیب قضائی آنها که در جنایات علیه مردم شرکت داشته اند وظیفه  دادگاه های بین المللی یا دموکراسی آینده در ایران است که بر اساس قوانین، با رعایت عدالت کامل و حقوق متهمین انجام وظیفه می کنند.

نهضت ملی ایران علی رغم شکست و پیروزی های خود دارای شناسنامه ای روشن است. طرفداران این نهضت امروز توانسته اند با حرکت از اصول مشترک همیشگی آن، در برخورد به سیاست های روز نزدیک تر شوند و این امید هست که در آینده به تشکل واحدی دست یابند. به نظر ما بزرگترین آموزش شکست های 28 مرداد و 22 بهمن 57، اهمیت تدارک سیاسی تشکیلاتی لازم و برخورداری از یک برنامه سیاسی جامع است. داشتن تشکل شرط ایجاد دموکراسی و حفظ آن است. فعالیت تشکل ملیون و سایر دموکرات های ایران نباید بر اساس خواست فرد یا رهبری بلکه براساس و حول محور یک برنامه سیاسی صورت گیرد. امیدواریم بتوانیم با روشنفکران مدهبی مورد بحث نیز روزی بر سر برنامه سیاسی مشترک طرفداران دموکراسی در ایران به بحث و جدل بپردازیم.

ایران هرگز نخواهد مرد

نهضت مقاومت ملی ایران

چهارشنبه بیست و یکم تیر ماه 1385 برابر 12 ژوئیه 2006

http://www.namir.info

http://www.melliun.org/nehzatm.htm

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به نهضت مقاومت ملی ايران