بازگشت به صفحه اول

 
 
 

 نهضت مقاومت ملی ايران

بنيانگذار دکتر شاپور بختيار

National Movement of the Iranian Resistance

NAMIR

founded by Chapour Bachtiar

 

قتل دکتر مسعود علی محمدی

جنایتی دیگر که دست رژیم در آن آشکار است

رژیم مکار ولایت فقیه با قتل یکی از برجسته ترین دانشمندان فیزیک نظری و بنیادی ایران که  نه رشته ی تخصصی و نه فعالیت حرفه ای او کمترین ارتباطی با فنون هسته ای داشت، و ادعای کاذب ارتباط او با علوم و صنایع هسته ای، به نحوی بسیار ناشیانه کوشید  تا در عین اعلام خطر به جناح اصلاح طلب که در جریان تظاهرات عاشورا یک کشته ی دیگر نیز از آن گرفته بود، همزمان این جنایت هولناک را به قدرت های خارجی نسبت دهد تا به تصور خود با یک تیر دو نشان زده باشد.  

همه ی اطلاعات منتشر شده از جانب همکاران نزدیک و دوستان صمیمی این استاد ایرانی فیزیک گواه بر این است که نامبرده یکی از برجسته ترین پژوهشگران در نظریه های فیزیک بنیادی، یعنی تئوری ذرات عنصری و میدان ها و نیز مسائل بغرنج ِ فیزیک کیهانی بوده است و بهمین دلیل انتساب مغرضانه ی او به فنون فیزیک هسته ای در ادعاها و جنجال تبلیغاتی که رژیم بلافاصله پس از به قتل رساندن او در این جهت به راه انداخت خود دلیل کاملأ  قاطعی بر کذب این اتهامات و توسل مراکز قدرت به مکر و نیرنگ در این مورد است، امری که خود از جمله مهمترین مدارک اثبات ارتکاب جرم از طرف قدرت حاکم محسوب می شود.

در معرفی منش اجتماعی و سیاسی این شخصیت علمی برجسته ی ایرانی دوستان او بدون اینکه تعلق خاطر او از دوران جوانی به انقلاب را کتمان کنند، ضمنأ بر این نکته تاًکید ورزیدند که از زمان انتخاب محمد خاتمی و پیدایش جناحی که اصلاح طلب نامیده می شود، نامبرده به سرعت به این جریان داخلی نظام جذب شد. این منابع نه فقط به شرح بخشی از فعالیت های او پیش از انتخابات تابستان گذشته به نفع جناح مورد علاقه اش پرداختند، بلکه درباره ی همتی که  نامبرده در بسیج اشکال مختلف اعتراضات  دانشگاهیان و شاگردانش علیه تقلب بزرگ انتخاباتی و سرکوب های مخالفان از خود نشان داده اقدام به شرح جزئیات مستندی کردند که جای کمترین تردیدی در دشمنی گروه حاکم در نظام نسبت به او و تصمیم به قتل وی برای تهدید و ایراد ضربه به جناح مخالف باقی نمی گذارد.           

در نظامی که سه تن از وزراء دولت آن، بر اساس اسناد بین الملی متهم به سرقت علمی شده اند (در پیوند ساحت انترنتی امیر کبیر می توان اطلاعات و اسناد مکفی را در این باره بدست آورد)، وزیرانی که ضمنأ یکی از آنان راهنمای دانشنامه ی «دکتری»رئیس جمهوری است، پیداست که علم راستین و تحقیق صادقانه و مشتاقانه در نظر صاحبان قدرت چه ارج و قربی می تواند داشته باشد، و سرنوشت دانش پژوهان واقعی که با همه ی توان و منزلت علمی خود برای کسب موقعیت ها و امتیازات در کشورهای دیگر حاضر به جلای وطن نمی شوند چه می تواند بود. 

نظام جمهوری اسلامی هرچه به نقطه پایان خود نزدیک میشود، به استفاده از حربه ترور و کشتار مخالفین خود و سعی در مقصر جلوه دادن نیروهای موهوم داخلی همچون مجاهدین و کشورهای خارجی چون آمریکا، اسراییل و بعضی از کشور های ارو پایی در این باره بیشتر متوسل میگردد. زمانی که هنوز جمهوری اسلامی بنیاد نیافته بود خمینی بنیان گذار این نظام و همکارانش دستور آتش زدن سینما رکس اًبادان در 29 مرداد 1356 را صادر نمودند که در آن بیش از 400 تن از مردم بیگناه جان سپردند. این انقلا بیون مذهبی آن زمان هم گناه این عمل وحشیانه را به طرزی حساب شده به گردن سا واک (سازمان امنیت و اطلا عات) قدرت حاکم انداختند تا با این وسیله ی تبهکارانه خشم مردم نا اگاه را نسبت  بدان افزایش دهند.

خمینی انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر ماه 1360 در سرچشمه رانیز، که موجب« شهادت دکتر آیت الله بهشتی و هفتاد و دو تن از یارانش گردید»، بر عهده ی"منافقین" نهاد.

قتل های زنجیره ای را راوزارت اطلاعات جمهوری اسلامی کار « معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس، کج‌اندیش و خودسر این وزارت که بی‌شک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده‌اند» اعلام کرد.

اینان در باره قتل ندا آقا سلطان که از طریق پخش آن بوسیله انترنت، عملآ بصورت قتلی که در مقابل دیدگان مردم جهان رخ می داد، دیده شد چنین میگویند:« گفته مي‌شود که ندا آقاسلطان با همکاري عوامل بيگانه در لحظه فيلمبرداري از صحنه ساختگي قتل خود(!)، با دستگاه يا کيسه‌اي مخصوص، خون را روي صورت خود جاري مي‌کند. همچنين تناقض‌هاي آشکار عکس معروف ندا آقا سلطان با فيلم پخش شده از وي نشان از زواياي پنهان اين توطئه دارد.»

«بر اساس بررسي‌هاي صورت گرفته روي اين فيلم، ندا آقا سلطان در اين سناريو، خود همکاري مي‌کرده و پس از اينکه همراه با آرش حجازي وارد خودرو براي انتقال به بيمارستان شده، توسط يکي از همراهان کشته مي‌شو.»

« [با] فرار آرش حجازي به انگليس در روز بعد از قتل، ارتباطات حجازي در انگليس و شواهد ديگر، اين فرضيه مطرح شد که آقاسلطان با طراحي سرويس‌هاي جاسوسي انگليس و آمريکا و عامليت بخشي  از هواداران موسوي به قتل رسيده است.».( خبر گزاری جمهوری اسلامی 14.10.88)

و بالاخره، عامل  قتل سيد علي حبيبي موسوي، خواهر زاده اقای میر حسین موسوی را روزنامه کیهان «دشمنان وحشي و خونريز و مأموران حلقه به گوش اسرائيل كه حتي از برنامه ريزي براي كشتن خواهرزاده خود نيز دريغ نمي ورزند»اعلام کرده)!)، به عبارت دیگر با کمال بی شرمی خود آقای موسوی را مسئول این قتل معرفی میکند.

نزدیک به سی سال است که جمهوری اسلامی توسل به تروریسم علیه مخالفان سیاسی خود را به بخشی از بر نامه های حکومتی خود تبدیل نموده است، و علاوه بر تربیت افرادی در درون سازمان های اطلاعاتی خویش هر کجا که لازم باشد از ادمکشان حرفه ای خارجی نیز در این راه استفاده میکند.

پیش از دو سوء قصد شوم اخیر، تنها موردی که از توطئه ای علیه جان یکی از هواداران جناح اصلاح طلب نظام می توان نام برد، طرح قتل آقای سعید حجاریان بود که اگرچه نتیجه ی مورد نظر آمران را نداد این فعال قدیمی اصلاح طلبان نظام را به طرز فجیعی معلول ساخت.

با وجود چنین سابقه ای در گذشته، و با توجه به نداهایی که از بعضی از اشخاص و مراکز نزدیک به قدرت در جهت دعوت به بازداشت یا محاکمه ی سران جناح مخالف به منظور ارعاب و خاموش ساختن صدای آنان برخاسته بود، می توان این قتل های پی در پی  را به معنی گذار به مرحله ی ای جدید، مرحله ی  عملیاتی، با شروع از افراد بسیار نزدیک به این جناح اما از لحاظ سیاسی واقع در درجه ی دوم یا سوم سیاسی بشمار آورد.

 تاًیید این واقعیت نیز به نوبه ی خود بر بطلان کامل "تحلیل" های نادرستی گواهی می دهد که برخی بیانیه های آشتی جویانه ی سران اصلاح طلب، بویژه میرحسین موسوی را با مداهنه و شادی و پایکوبی به نشانی از هوشمندی رهبری اصلاح طلبان و نوعی نبوغ سیاسی آقای موسوی تعبیر می کنند.

از سوی دیگر تاریخ نظام های توتالیتر نشان می دهد که بهنگام بروز بحران هایی به عمق آنچه در ایران شاهد آنیم کار اینگونه قدرت ها، که خود از ابتدا نیز بر اساس خرد سیاسی بنا نشده اند، از این مرحله که کسانی بتوانند با دعوت  سران دو طرف به استفاده از"عقل و تدبیر" خطر فروپاشی آنها را مرتفع سازند گذشته، زیرا همانا ماهیت اینگونه قدرت هاست که ایجاب می کند بدنبال تصفیه های پی در پی ِادواری که معمولأ و به ناچار روزی به انشقاق کامل میان بخش های عمده ی آنها می انجامد، بدنبال درگیری های غافلگیر کننده ی درونی یا کشاکش های فرساینده ساقط  گردند. در چنین اوضاعی دعوت طرفین یا حتی یکی از دو طرف به پیروی از خرد سیاسی برای برون رفت از بحران  تنها از فرصت طلبان سیاسی یا افراد بیخردی سرمی زند که با این گفتار ها به عمد یا به سهو  تنها به گمراهی مردم کمک می کنند.

از آنجا که مردم با نمایش اراده ای خلل ناپذیر خود سایر حربه های رژیم همچون زندان و شکنجه را بی  اثرنموده اند، قتل دکتر مسعود علی محمدی و سيد علي حبيبي موسوي خامنه و جنایات دیگری نظیر آن  آخرین حربه ای است که رژیم برای ادامه ی بقاء شوم خود بکار میبرد، چه از منظر حاکمان بیخرد نظام این حربه ی ننگین بایستی باعث وحشت سران جناح اصلاح طلب گردد که بطور مستقیم هدف گرفته شده اند؛ غافل از اینکه این بار مردم ایران تا محو کامل نظام مبتنی برولایت فقیه و استقرار حکومتی که بر اراده ملت و جدایی دین از دولت متکی  باشد از پای نخواهند نشست. 

ایران هرگز نخواهد مرد

نهضت مقاومت ملی ایران

شنبه 26 دی 1388  برابر با  16 ژانویه 2010

www.namir.info

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به نهضت مقاومت ملی ايران