بازگشت به صفحه اول  
 
 

زنده یاد دکتر پرویز ورجاوند عاشق فرهنگ ملی ایران زمین و از ناجیان اصلی تخت جمشید

 

مقدمتاً باید گفت در دوره­ای که بازار ایران ستیزی بسیار گرم و پر رونق شده و بهترین حقوق ومزایا برای کسانی است که بتوانند هویت ملی ایران را لگدمال کنند و عاشقان هویت ملی و باستانی ایران زمین یا درزندان و یا در مسلخ عشق ، هرگز سخن گفتن از مردی که سراسر عمر خود را در عشق این مرز و بوم در مبارزه سپری کرد، آسان نخواهد بود و نکته سنجی بسیار خواهد...

آری شاید در وصف زنده یاد دکتر پرویز ورجاوند سخنگوی فقید جبهه ملی ایران فقط بتوان گفت او عاشق ایران بود و همه زندگی و وجودش در راه ایران بود... و این اگر نه بهترین توصیف اما شاید توصیف خیلی خوبی باشد.

زنده یاد دکتر ورجاوند از عاشقان فرهنگ ملی ایران زمین و سرافرازی ایران بود. در سال 1313 در تهران دیده بجهان گشود. پس از اتمام تحصیلات لیسانس به فرانسه رفته و با درجه دکترای باستان شناسی به کشور بازگشت و به دلیل مشکلاتی که با ساواک داشت( ایشان در فرانسه هم از فعالان کنفدراسیون دانشجویان بوده و مشغول مبارزات سیاسی بود) علیرغم پذیرفته شدن در آزمون ورودي استادياري دانشگاه تهران از استخدام باز ماند اما با عشق به وطن و کمک بزرگانی چون دکتر سياسي، دکتر صديقي و دکتر صفا اجازه تدريس بدون دريافت حقوق به او داده شد و در کنار آن در بخش هائی همچون مسووليت بخش مردم شناسي و ايلات و عشاير موسسه تحقيقات علوم اجتماعي دانشگاه تهران و همزمان مسووليت مرکز آموزش و برنامه ريزي خدمات جهانگردي وابسته به سازمان جلب سياحان قرار گرفته و نخستین  گام ها در زمينه تربيت نيروهاي کاردان براي صنعت جهانگردي را برداشت. با تشکيل سازمان ملي حفاظت آثار باستاني، با عنوان مشاور عالي و مسوول بخش تربيت کادر متخصص براي حفظ و مرمت بافت هاي قديمي و مرمت مجموعه هاي باستاني و تاريخي به فعاليت پرداخت که عمده متخصصان معمار و باستان شناس سازمان ميراث فرهنگي از دانش آموختگان آن دوره هاي تخصصي به شمار مي روند.

وی در این دوران کارهای تحقیقی ارزنده و تلاش های فراوانی برای حفظ فرهنگ ارزشمند ایران باستان داشت... که شرح آن از این فرصت خارج است اما از جملۀ انها می­توان به مواردی همچون انتشار مجله هاي باستان شناسي و هنر و فرهنگ و معماري به صورت دوزبانه، عضویت هيات تحريريه در دو مجله هنر و معماري و هنر و مردم،  فعال ساختن بخش پژوهش هاي مردم شناسي و ايلات و عشاير در زمينه پژوهش هاي ميداني و همچنين افزودن پژوهش هاي ميداني به برنامه هاي رشته باستان شناسي در سطح کارشناسي و کارشناسي ارشد براي کارآمد ساختن نيروهاي جوان، اشاره کرد.

همچنین انجام بررسي هاي باستان شناسي و مشارکت در کاوش هاي هفت تپه، بيشاپور، تخت سليمان و مسووليت کاوش هاي رصدخانه مراغه و مشاوره و بررسي درباره نحوه مرمت و بازپيرايي شمار فراواني از جايگاه هاي عمده باستاني و تاريخي کشور چون تخت جمشيد، بناهاي دوران صفوي اصفهان، آذربايجان، کاشان، شمال کشور و... فعاليت هاي مستمري بودند که تا سال 1357 از طرف ایشان ادامه داشت و بخشي از آنها در قالب چندصد مقاله در مجله هاي معتبر داخل و خارج و دايره المعارف هايي چون؛ ايرانيکا، دايره المعارف اسلامي، دايره المعارف تشيع، دانشنامه بزرگ فارسي، دانشنامه زنان ايران و... به چاپ رسيده است.

این رادمرد ایران دوست که به خوبی معنی سرافرازی ایران و احیای عظمت ایران باستان را متوجه شده بود جزو نیروهای « مکتب پان ایرانیسم » و بعد « سازمان پرچمداران پان ایرانیسم» بوده و به همراه بزرگانی چون شادروان محمد مهرداد و ... پیرو و عاشق راه دکتر محمد مصدق بود و  بعدا هم به جبهۀ ملی پیوست  و از دوران شروع نهضت مصدق به خوبی پیشوای خود را یافته و در صف سربازان نهضت ملی ایران قرار گرفت و تا به آخر عمر به آن را پایبند ماند و حتی در فرانسه هم تلاش های مستمری در این زمینه داشت.

پس از پیروزی انقلاب ایشان در دولت بازرگان به سمت سرپرست وزارت فرهنگ رسید و تلاش بسیاری برای حفظ و احیای ارزش های ملی ایران باستان داشت و در اول انقلاب هنگامی که هیجان شدید خرافه پرستی و نفرت از ظلم پهلوی و ایران ستیزی میرفت تا تخت جمشید را مورد تاخت و تاز تازی پرستان قرار داده و به ویرانه تبدیل کند، این مرد بزرگ با تمام وجود علیه آن کوشید و حتی موفق شد با تلاش فراوان و اخذ حکمی از یکی از روحانیون برجسته تخت جمشید را از تخریب نجات دهد که همین خدمت ارزنده او تا به ابد ایران و هر ایران دوست را مدیون او خواهد ساخت و بجز این مورد وی فعالیت­های ارزنده دیگری نیز در جهت حفاظت آثار باستانی و ممانعت از قاچاق عتیقه جات و ... داشت که شرح دیگری می­طلبد و مهمتر اینکه با تلاش بسیار توانست چغازنبیل، تخت جمشید و میدان نقش جهان اصفهان را در یونسکو در ردیف آثار بین المللی به ثبت برساند.

آن مرحوم حتی در زمان جنگ هم تلاش زیادی برای ممانعت از حمله به آثار باستانی ایران و عراق داشته و تماس های فراوانی در این زمینه با استادانش در یونسکو داشت.

ایشان در مورد مشکلات کاریش نوشته بود:« تمام اين برخوردها با اين توجيه صورت مي گرفت که در دوره گذشته به ميراث فرهنگي توجه شده بود اما اگر فهرستي از فعاليت هايي که از 1304 شمسي در ايران صورت گرفته است، استخراج شود مي بينيم تعداد کاوش ها و مرمت بناهاي متعلق به دوران پس از اسلام خيلي بيشتر از فعاليت هايي است که درباره پيش از دوران اسلامي صورت گرفته و همه اينها نه به دليل توجه رضاشاه يا محمدرضاشاه به فرهنگ بود، آنها شعور لازم براي تشخيص اين مساله نداشتند. در دوران توجه به ميراث فرهنگي انسان هايي بودند که با در اختيار گرفتن امکانات ميراث ايراني را به صورت کلي ديدند که نمي توان اجزاي آن را با يک خط از هم جدا کرد.»

او تا آخرین لحظات عمر دغدغه ایران و فرهنگ ملی ایران را داشته و حتی با وقوع حوادث 30 خرداد شصت و برخورد با نیروهای ملی، دکتر روجاوند نیز به همراه سایر ملیون به زندان افتاد و پس از 3 سال از زندان آزاد شد و بعد از آزادی باز هم بر عهد خود برای کشورش ایستاد و با تمام قوا به مبارزه ملی پرداخت و در سال های اخیر نیز چون باقی عمر خود کماکان بر راه ایران دوستی و ملی ایستاده و و در سمت سخنگوی جبهه ملی با تمام قوا برای منافع ملی تلاش می­کرد.

ایشان اولین باستان شناسی بود که نسبت به آب گیری سد سیوند به شدت اعتراض کرده و با تمام قوا علیه آن جنگید... و حفظ ميراث فرهنگي همواره يکي از دغدغه هاي جدي دکتر ورجاوند بود. زيرا او بر اين عقيده بود که ميراث فرهنگي هر کشور عناصر تشکيل دهنده هويت يک سرزمين است.

این مبازر ارزنده توجه بسیار خاصی هم به حفظ یکپارچگی کشور و تمامیت ارضی داشت و از سوی دشمنان فرهنگ ملی ایران زمین به شدت درباره او تبلیغات منفی می­شد تا جائیکه بارها مورد دشمنی و اهانت ایران ستیزان قرار گرفت ولی با در پیش گرفتن رویه محبت راه خود را ادامه داد...

نگارنده خود دقیق به یاد دارد که چه هجمه تبلیغات منفی شدید بر علیه این بزرگ مرد و جبهه ملی وجود داشت که مثلاد ایشان مخالف تدریس زبان مادری و فرهنگ بومی است و با کمال تعجب توسط برخی رسانه های حکومتی هم این دشمنی به شدت دامن زده می­شد و حال آنکه در حالت کلی برای سایر مواضع،  آوردن نام اینان نیز ممنوع بود!! که در نهایت نگارنده زمانی شخصا مصر شد تا در این مورد از ایشان بپرسد و موضع روشن را بررسی کند اما با دریافت جواب او دقیق متوجه شد که تا چه حد دشمنان فرهنگ ملی ایران باستان در تلاش برای تخریب این بزرگان هستند چه ایشان به صراحت پاسخ داد که ضمن لزوم وجود یک زبان رسمی برای کل کشور به شدت باید دولت در جهت زنده نگه داشتن همه فرهنگ ها و زبانها و گویش های بومی و منطقه ای و قومی و تدریس آن تلاش کند و این جزئی از فرهنگ و عظمت ایران باستان است و حتی به صراحت تمام به کرات از زبان ارزشمند کردی تعریف و تمجید کرده و بر نیاز فراوان به استفاده از زبان کردی در جهت ارتقا و ارزش دهی زبان فارسی سخن گفت...  آری بزرگواری او چنین بود!!! و البته در عین حال به جرات میتوان گفت گروه­های تجزیه طلب ایشان را از اصلی ترین دشمنان خود محسوب می­کردند.(گرچه ایشان مدافع حقوق اقوام بود و حتی معتقد به حمایت دولت از فرهنگ های بومی در جهت حفظ ارزش ایران باستان بود اما صدای رسانه هائی که میخواستند تفرقه بیندازند از صدای او خیلی بلند تر بود و گرچه در بسیاری موارد نظرات صریح خود را بیان کرده بود اما مخالفان مانع شنیده شدن بودند.)

توجه شود که برخی از این اشتباهات به مواردی همچون مخالفت اول انقلاب ایشان با اینکه مثلا زبان کردی زبان رسمی کردستان و زبان آموزش و پرورش شود و ... باز می­گردد که باید گفت اینکه هر منطقه­ای به گویش خود تحصیل و یادگیری داشته باشد و با سایر مناطق قطع ارتباط نماید و هیچ زبان مشترکی در سراسر کشور نباشد امری بسیار غیر قابل قبول بوده و موجب قطع ارتباط تمامی هم وطنان خواهد شد و دنیا هم به سمت یک زبان رسمی در حرکت است و لذا وجود یک زبان رسمی در کل کشور کاملا ضروری است و در کنار آن به فرموده همین استاد عزیز بایستی برای حفظ هویت و فرهنگ­های بومی تمامی مناطق نیز تلاش کرد که ایشان معتقد بودند وظیفه دولت نیز می­باشد که خود عمق علاقه این استاد عزیز به اقوام مختلف ایرانی و فرهنگ­های آنان که جزئی از فرهنگ غنی ایرانی هستند را نشان می­دهد.

در این باره نگارنده بجای توضیح بیشتر فقط به ذکر این شعر درباره مغرضان اکتفا میکند که:

میان ماه من تا ماه گردون                       تفاوت از زمین تا آسمان است

باری دکتر پرویز ورجاوند تا آخرین لحظه عمر در تلاش برای مردم سالاری و دموکراسی در سمت سخنگوی جبهه ملی مبارزه کرد و در اواخر عمر هم گرچه با عصا در دادگاه حاضر میشد اما باز بر مواضع خود ایستاد و باز بر آزادی و دموکراسی برای ایران تاکید کرد و باز بر تلاش برای فرهنگ  ملی باستانی تلاش کرد و با نهایت قوا علیه آب گیری سد سیوند مبارزه کرد و تلاش برای آگاهی بخشی به هم وطنان در باره فرهنگ ملی ایران باستان داشت.

در وصف مقام علمی این دانشمند بزرگ چه زیبا گفتند: « او دایره المعارف نمدن ایران بود »

از این استاد گرامی بیش از  حدود بيست جلد کتاب در زمينه هاي انسان شناسي و ايلات و عشاير، جغرافياي تاريخي و آثار باستاني مناطق مختلفي از ايران، سبک شناسي معماري، باستان شناسي و هنر، شيوه مرمت بناهاي تاريخي، رابطه فرهنگ و توسعه و... به چاپ رسيده است.

و سرانجام این دانشمد ایران شناسی در 19 خرداد 1386 دیده از جهان فرو بست. در تشییع جنازه او بسیاری از بزرگان حضور داشتند اما نکته منحصر به فرد آن این بود که از نیمه راه جنازه بر دوش زنان حمل شد و اینان نیز تلاش داشتند تا دین خود را به او ادا کنند و شاخص ترین آن زنان شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل بود که در آنجا در یک سخنرانی در وصف او گفت:

« ... ما آمده ایم با بزرگمردی وداع کنیم که سراسر عمر خود را با دغدغه ایران سپری کرد. آمده ایم وداع کنیم با رادمردی که تا آخرین لحظه همراه مصدق بود... ما آمده ایم با رادمردی وداع کنیم که تا آخرین لحظه فریاد می زد با سد سیوند، میراث فرهنگی ما به آب میرود... و در ادامه اظهار داشت ما ایران را دوست داریم و شاگردان این مرد بزرگ هستیم و از میدان نقش جهان و آثار فرهنگی و  تمدن کهن ایران دفاع میکنیم.... و به عنوان آخرین جمله با یادی از دکتر مصدق و شاگردش پرویز ورجاوند ، گفت: برخیز ای بزرگ مرد که سیوند را از آب پر کردند»

یک خاطره: 19 خرداد 1386 که ایشان در گذشت نگارنده با تلفن مساله را به اطلاع یکی از بزرگان ملی شهر کرمانشاه استاد عبدالمجید طیبی رساند. ایشان با نهایت تاسف آهی کشید و بعد تعریف کرد که این زنده یاد از ناراحتی طولانی مدت در ناحیه شکم رنج می بردند اما همواره ممنوع الخروج بودند و هرچند تلاش کردند تا حتی با وثیقه اجازه خروج از کشور برای درمان پزشکی و ریشه یابی دلیل ناراحتی شکم شان دریافت کنند، موفق نشدند... ولی باید پرسید چرا؟؟؟ شاید هم پاسخ آن بی ربط به ایران شناس و ایران دوست بودن او نباشد چراکه او تا آخرین روز عمر سخنگوی جبهه ملی و عاشق و شیفته راه مصدق بزرگ بود ...

خاطره دیگر: زمانی که حضرات اصلاح طلب و به اصطلاح ملی مذهبی برای انتخابات های جمهوری اسلامی تلاش میکردند، در جلسه ای نظر ایشان را درباره رد صلاحیت فرزند یکی از چهره های مهم جمهوری اسلامی که خیلی برای همه متعجب کننده بود ، پرسیدند و او در پاسخ گفت : « این مسائل درون خانوادگی است و به ما ربطی ندارد» و به همگان فهماند گول این بازی ها و جنگ قدرت را نخورند و به ظاهرسازی ها توجه نکنند و بعد از خاطرات دوران زندان انفرادی( سلول یک نفره) در زمان قبل و بعد از انقلاب و انباشتن چند نفر به زور در آن تعریف کرد. و بعد هم که یک مخالف مذهبی او با سخنانی تند علیه و سخن گفت با نهایت احترام و محبت به او پاسخ داد...

منابع: یادنامه چهلمین روز درگذشت شادروان دکتر پرویز ورجاوند انتشارات جبهه ملی ایران

روزنامه شرق مورخ يكشنبه، 20 خرداد 1386 شماره 877 (زندگینامه استاد به قلم خودش)

به کوشش: حمید رضا مسیبیان hamosaieb@yahoo.com

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به ياران مصدق