|
|
|||
خليل ملكيخليل ملكي در سال ۱۲۸۰ در تبريز چشم به جهان گشود و پدرش از تجار مشروطه خواه تبريز بود. او پس از تحصيلات متوسطه به آلمان رفت و در رشتة شيمي به تحصيل پرداخت و مانند بسياري از جوانان آزاديخواه ديگر تحت تاثير انقلاب روسيه قرار گرفت و به كمونيسم گرايش پيدا كرد. او در اين باره در خاطرات خود مينويسد : «ما كمونيسم را انتخاب نكرديم، كمونيسم ما را انتخاب كرد». در آلمان به دليل درگيري او با مقامات سفارت كه ميخواستند بر علل مرگ دانشجويي كه بر اثر فشار آنان خودكشي كرده بود سرپوش بگذارند، بورس تحصيلي او به بهانة كمونيست بودن قطع شد و او ناچار به كار شد و در نهايت بدون اتمام رسالة دكتراي خود در سال ۱۳۱۲ به ايران بازگشت و دبير شيمي دبيرستانهاي پايتخت شد. او در آلمان با دكتر اراني آشنا شده و عضو گروه ۵۳ نفر او در ايران شد كه متعاقب آن ۴ سال به زندان افتاد كه اين دوران زندان از او يك مبارز انديشمند و يك انسان شجاع و آبديده ساخت. خليل ملكي پس از آزادي از زندان به حزب توده پيوست و در زمان دولت ائتلافي قوام و وزارت فرهنگ دكتر كشاورز، ملكي به مدير كلي آن وزارتخانه منصوب شد. سرانجام ملكي كه از وابستگي حزب توده به شوروي عميقا ناراضي بود و خواهان چشم پوشي حزب توده از دنباله روي مسكو بود، از اين حزب انشعاب كرد و گرچه در معرض تندترين اهانتها و تهمتها قرار گرفت اما به راه خود ادامه داد و در حقيقت او ابداع كنندة مكتب سوسياليسم ايراني و نيروي سوم بود. در اواخر ارديبهشت ۱۳۳۰ او با بقائي ائتلاف كرده و حزب زحمتكشان ملت ايران را تاسيس كردند و به حمايت از مصدق پرداختند اما پس از مقابلة بقائي با مصدق، ملكي از او جدا شده و نيروي سوم را تشكيل داد كه اعضاي آن در حوادث ۹ اسفند و ۲۸ مرداد از حاميان اصلي مصدق بودند. همچنين ملكي گرچه از مخالفان رفراندوم مصدق براي انحلال مجلس بود اما قاطعانه از او حمايت كرد. از ديگر اعضاي مهم حزب نيروي سوم ميتوان به دكتر مسعود حجازي و دكتر محمد علي خنجي اشاره كرد. پس از كودتا هم نيروي سوم عكس جالبي از پيشواي نهضت ملي را با اين شعر از فريدون توللي چاپ كرده بود : تا آخرين نفر، تا آخرين نفس كوشيم و بشكنيم ديوار اين قفس پس از كودتا ملكي را به زندان فلكالافلاك انداخته و با زندانيان تودهاي كه او را خائن ميدانستند در يك زندان افكندند كه شكنجة روحي مضاعفي براي او بود چراكه مجبور بود رفتارهاي پر از نفرت افراد ساده و كم فهم را تحمل كند. در غياب ملكي نيروي سوم با بروز اختلافاتي بيش از پيش تضعيف شد و دو دستگي در آن ايجاد شد. ملكي پس از آزادي از زندان هم به كمك مهندس حسيبي كه مخفي بود نطقي در مخالفت با قرارداد كنسرسيوم تهيه كرد و به افشاگري پرداخت. پس از آن هم به انتشار نشرية ارزشمند نبرد زندگي پرداخت و در سال ۱۳۳۷ در صدد بر آمد تا نيروهاي نهضت مقاومت ملي را در يك سازمان سياسي گرد هم آورد و به شدت در تقويت اين سازمان ميكوشيد و حتي در اين راستا كنگرههايي با حضور نمايندگاني از ديگر كشورها هم برگزار نموده بود ولي بعدا او و يارانش را در جبهة ملي دوم نپذيرفتند و از جامعة سوسياليستهاي ايران كه خليل ملكي در راس آن بود دعوت به عمل نيامد. ملكي از اين مساله بسيار رنجيده خاطر شد و نامهاي با خطاب به پدر بزرگوار ملت ايران (منظور او دكتر مصدق بود) نوشت و گلايههاي خود را مطرح كرد و مصدق هم در پاسخ از اين مساله ابراز نارضايتي كرده و از ملكي حمايت كرد. ملكي پس از مخالفت با رفراندوم شاه به همراه ۸۰ نفر ديگر از سران جبهة ملي به زندان افتاد و پس از آزادي از زندان هم در تشكيل جبهة ملي سوم مشاركت فعال داشت و طي مكاتباتي با خطاب به پدر بزرگوار ملت ايران (منظور او دكتر مصدق بود) از او راهنمائي هاي لازم را دريافت نمود اما ديگر دير شده بود و با يورش ساواك و وفات دكتر مصدق كار جبهة ملي سوم هم خاتمه يافت. ۲۸ مرداد ۱۳۴۴ ملكي بازداشت شد اما در دادگاه هم با قاطعيت از آرمانهايش دفاع كرد و از مصدق با نهايت احترام ياد كرد و به ۳ سال زندان محكوم شد و يك سال و نيم بعد صرفا در اثر فشار افكار عمومي اروپاي غربي آزاد شد و در خانه تحت نظر قرار گرفت. او در مرداد ۱۳۴۸ دچار دل درد شديدي شد و هنگاميكه به او گفتند حياتش بستگي به يك عمل جراحي دارد كه به احتمال زياد قلبش تحمل آنرا ندارد پس از وصيت به آنكه او را در كنار مزار شادروان دكتر مصدق در احمدآباد به خاك سپارند خود را به دست جراحان سپرد و ۲ ساعت بعد زير عمل جراحي قلبش از حركت بازايستاد . منبع: سرنوشت ياران دكتر مصدق / تاليف عبدالرضا هوشنگ مهدوي /نشر علم |
||||
|