|
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سود و زیان برنامۀ هسته ای جمهوری اسلامی ایران
مدافعین
برنامۀ هسته ای ایران برای تهیۀ برق ادعا میکنند که این تکنولوژی
برای ایران از اهمیت کلانی برخوردار است. برای توجیه ادعایشان
موارد زیر را برجسته میکنند:
در زیر هر یک از این ادعا ها را تحلیل و راست
آزمائی میکنم.
فنآوری هسته
ای،امری حیاتی؟
هم رژیم پهلوی
وهم نظام اسلامی برای توجیه سیاست هسته ای خود به این شعار متوسل
شده اند که تولید برق بروش هسته ای برای ایران امری حیاتی است.
معنی این سخن چیست؟ حیاتی یعنی اینکه اگر ایران نتواند به میانجی
فنآوری هسته ای برق فراهم کند چرخ های تولیدی کشور باز خواهند
ایستاد و کشور دچار
بحران اقتصادی، قحطی، فقر و تنگدستی خواهد شد.
اکنون ببینیم که این ادعا
تا چه حد با واقعیت انطباق دارد.
نخست اینکه در
ایران ارزش انرژی زائی منابع اورانیوم با 1.5 اگزا ژول باندازۀ
0.27% منابع نفت، کمتر از 0.083% منابع گاز و 8.8% برق آبی است
(جدول زیرین). حال چگونه میتوان ادعا کرد که اهمیّتش
از کشف و استخراج نفت بیشتر است و یا تسلط بر آن صد برابر
از ملی کردن صنعت نفت مهمتر است، این خود رازی است.
تنها ذخائر تا کنون
شناخته شدۀ گاز ایران (29600 میلیارد متر مکعب)
با میزان استخراج ومصرف کنونی(به ترتیب با
182و 140
میلیارد متر
مکعب در سال)
(طبق تخمین
آژانس بین المللی انرژی اتمی برای 166 تا 210 سال کفایت می کند ).
البته میزان مصرف ایران با 140 میلیارد متردرمکعب در سال در حال
حاضر بسیار افراطی و پس از ایالات متحده و روسیه در جایگاه سوم
قرار دارد. با این وجود میتوان نتیجه گرفت که تا آینده ای نسبتأ
دورایران با کمبود ذخائر انرژی مواجه نخواهد بود.
فزون برین برابر
با آمار مندرج در سایت وزارت نیروی جمهوری اسلامی ، ظرفیت بالقوۀ
تهیۀ انرژی از طریق نیروگاه های آبی
29000 مگاوات است. امّا در حال حاضر تنها از 7600 مگاوات آن
استفاده میشود.
میانگین سالانۀ مقدار انرژی خورشیدی که در روز به هر مترمربع زمین در ایران
میتابد 1800 کیلووات ساعت است
که همراه انرژی بادی خود منبع بیکرانی
است.
با داشتن این
منابع غنی انرژی
موضوع تهیۀ برق به شیوۀ هسته ای و نمی تواند به مثابه امری حیاتی
تلقی شود.
فنآوری هسته ای
برای تهیّۀ برق، نیروی محرکۀ پیشرفت؟
در
تب تبلیغات هسته ای در ایران آقای احمدی نژاد مدعی شده اند که تسلط
به این فنآوری ایران را 50 سال به پیش میبرد بدون اینکه در بارۀ
چونی آن توضیحی بیشتر دهد.
اکنون فرض کنیم که
علیرغم همۀ محدودیت های سیاسی و مشکلات تکنولوژیکی و اقلیمی، ایران
موفق شود بر فنآوری غنی سازی اورانیوم تسلط یابد. فزون براین موفق
به بر پا کردن 20 نیروگاه هسته ای و تولید 23 هزار مگاوات برق نیز
بشود. چرا معنی این کار 50 سال به جلو افتادن است؟ مگر فرقی موجود
است میان برقی که از راه سوخت هسته ای تهیه شده باشد با برقی که به
میانجی سوختی دیگر، مثلأ سوخت گازی، فراهم شود. اگر ایران اکنون
نیروگاه های گازی برای این مقدار برق برپا کند معنی اش پنجاه سال
پیشرفت است؟
فنآوری هسته ای،
فن آوری مادر؟
جالب اینستکه
که درتبلیغات برای
تکنولوژی هسته ای نخست نقش فنآوری مادربه آن نسبت میدهند و آنرا
موجب دیگر پیشرفت های تکنولوژیکی میدانند و سپس جوانب مختلف فنآوری
هسته ای را، علیرغم واقعیات، به عنوان موضوعی یگانه جلوه میدهند تا
بدینوسیله به شهروندان ایران القأ کنند که میخواهند کشور را از چه
موهبت هائی محروم کند.
اکنون به پرسش
نخست که آیا تکنولوژی هسته ای فنآوری مادر است میپردازیم:
این
فنآوری دو جنبۀ اساسی دارد: یکی فراهم آوردن انرژی است و دیگری کاربردش در بخش های دیگر
زندگی مانند صنعت، پزشکی، کشاورزی، دامداری،محیط زیست، آبشناسی،
باستانشناسی، جرم شناسی، تحقیقات علمی و غیره.
بخش کاربرد انرژی نیز خود
دو سویه دارد: یکی آزاد کردن سریع و ناگهانی انرژی است که همانا
کاربرد جنگ افزاری آنست و دیگری آزاد کردن آهسته و کنترل شدۀ آن که
در نیروگاه های هسته ای برای فرآوردن برق صورت میگیرد.
دو نوع کاربرد
ذکر شده یعنی تهیۀ برق و جنگافزار با دیگر جنبه های فنآوری هسته ای
با هم ارتباطی ناچیز دارند. راکتوری که برای نیروگاه هسته ای ساخته
شده باشد نمیتواند مثلأ برای
تولید رادیونوکلید ها
که در پزشکی یا صنعت یا دیگر موارد یاد شده در بالا
بکاربرده
می شود،
مورد استفاده قرار گیرد. به سخن دیگر ابزار و وسائلی را که در
نیروگاه هسته ای بکاربرده میشوند عملأ نمیتوان برای مصارف دیگردر
پژوهش، تکامل و تولید دیگرجنبه های فنآوری هسته ای بکار برد.
تنها بخشی که میتواند در
هر دو مورد کاربرد داشته باشد همانا غنی سازی است، منتها غنی سازی
ای که محدودیت درجۀ غنا نداشته باشد.
چنانچه ایران تنها اجازۀ غنی سازی 3-5% را داشته باشد طبیعتأ خود
نمیتواند نیاز های راکتور های پژوهشی را تأمین کند و حتی اگر هم
مجاز میبود
خرده
تولیدی از صرفه به دورمیبود
.بیهوده نیست که حتی کشوری چون آلمان که
دارای یک صنعت
بزرگ
و پیشرفتۀ غنی سازی است، اورانیوم لازم برای مصرف در 12 راکتور
پژوهشی اش را از امریکا یا روسیه وارد میکند. فرانسه نیز با وجود
داشتن یک صنعت کلان هسته ای
نیاز های 13 راکتور پژوهشی اش را ،جز در معدودی موارد، از امریکا میخرد.
بر خلاف آنچه که
در ایران تبلیغ شده و میشود تکنولوژی هسته ای نه تنها تکنولوژی
مادر نیست بلکه جزء فنآوری های مطرح و کلیدی معاصر نیز نمی باشد.
دوران شکوفائی این فنآوری بر میگردد به دوران بعد از جنگ دوم جهانی
تا اواسط سال های دهۀ هفتاد میلادی و اکنون دیگر سپری شده است. در
این دوران نخست کشورهائی که به لحاظ نظامی سرمایه گزاری های هنگفتی
برای غنی سازی اورانیوم
کرده بودند به این فکر افتادند که از نظر اقتصادی این
تکنولوژی را در خدمت بگیرند. روند گسترش پژوهش های هسته ای در جهان
پس از یک شتاب اولیه از این تاریخ (اواسط دهۀ هفتاد میلادی) به بعد
پیوسته سیر نزولی
داشته است.
کاهش گسترۀ
پژوهش
هسته ای در
نهاد های مهم پژوهشی جهان
برای نمونه
میتوان با مراجعه به تارنماهای چهار نهاد مهم تحقیقات هسته ای در
ایالات متحدۀ آمریکا و آلمان که منحصرأ برای پژوهش های هسته ای
پایه گذاری شده اند، شاهد آورد که تا چه اندازه سهم تحقیقات هسته
ای در این سازمان ها کاهش یافته است و به موزات آن سهم پژوهش در
موضوع های کلیدی که ربطی به دانش هسته ای
ندارند افزایش یافته است. این چهار
سازمان عبارتند لابراتوار ملی آرگن (Argonne
National Laboratory
) و
لابراتوار ملی بروکهاون (Brookhaven
National Laboratory)
در ایالات متحدۀ امریکا
و مرکز پژوهش های
هسته ای یولیش (Kernforschungszentrum
Jülich)
و مرکز پژوهش های هسته ای کارلزروهه (Kernforschungszentrum
Karlsruhe) در آلمان. مختصر نگاهی به تاریخ
این سازمانها که در وبسایت شان مندرج است نشان میدهد که با وجود
اینکه هدف اولیۀ تاسیس شان پزوهش های هسته ای بوده است، اکنون این
پزوهش ها تنها در بر گیرندۀ سهمی بس کوچک و حاشیه ای
از فعالیت شان است:
موضوع
دیگری که به عنوان استدلال به سود غنی سازی مطرح میشود اینستکه
صنعت هسته ای که برای تولید برق قرار است بر پا شود باید خود کفا
باشد و وابستگی به خارج وجود نداشته باشد زیرا که به دیگر کشورها،
بویژه غرب، اعتماد جایز نیست.
اکنون بدون اینکه وارد
مبحث اهمیت، سود و زیان خودکفائی در شرایط امروز جهانی شویم ببینیم
این استدلال تا چه حد صحیح است:
اکنون
در نظر بگیریم که شرط خود کفا بودن که به عنوان هدف برقراری چرخۀ
کامل سوخت هسته ای، علیرغم مخالفت های جهانی، ابراز می شود تا چه
اندازه با واقعیت انطباق دارد:
چه در دوران
پهلوی و چه در نظام جمهوری اسلامی صحبت از تهیّۀ حدود 23000 مگاوات
برق به روش هسته ای بوده است ، یعنی تقریبأ 20 نیروگاه هریک با
ظرفیتی پیرامون 1000 مگاوات. هر چند که به احتمال قوی شرایط اقلیمی
ایران اجازۀ برپا کردن این شمار نیروگاه هسته ای را نمی دهد
اکنون فرض کنیم
که ممکن میشد این شمار نیروگاه هسنه ای را براه انداخت. هر نیروگاه
بطور میانگین
سالانه
100000 واحد کار جداسازی
(SWU)
برای غنی سازی اورانیوم نیاز دارد
که
تقریبأ هم
ارز 150
تن اورانیم است. 20 نیروگاه در سال 3000 تن سوخت لازم دارند.
نتیجه اینکه ذخائر شناخته
شده و محرز ایران(3000 تن)
برای یکسال کفایت میکند. چنانچه تخمین خوشبینانه
(20000-30000 تن) از منابع احتمالی و محرز نشده را پایۀ محاسبه
قرار دهیم در این صورت ذخائر اورانیوم تنها برای 12-13 سال نیاز
نیروگاه هائی را که قرار است ساخته شوند برآورده میکند. حال
میدانیم که عمر متوسط نیروگاه های هسته ای حدود 40-50 سال است.
این بدان معنی است که پس از 12-13 سال باید اورانیوم از
خارج وارد کرد. یعنی کشور درست به حالتی بازمیگردد که قرار بود از
آن پرهیز شود. وابستگی ای که بوجود خواهد آمد عمدتأ به کشورهای
بلوک غرب مانند کانادا و استرالیا خواهند بود که بیشترین منابع
اورانیوم
را در
اختیار دارند.
حال چنانچه فرض
کنیم که تعداد کمتری نیروگاه ساخته شود در این صورت البته میتوان
برای مدتی درازتر سوخت را از ذخائر درونکشوری تأمین کرد امّا
بلافاصله مسئلۀ اقتصادی بودن غنی سازی در مقیاس خرد مطرح میشود.
این صنعت مانند دیگر صنایع در حالتی سودآور خواهد بود که تولید
انبوه صورت بگیرد.
مثلأ شرکت اورنکو(Urenco)
که یک کنسرسیوم هلندی –آلمانی-انگلیسی است به تنهائی 23% نیاز
نیروگاه های هسته ای جهان در 17 کشور را تامین می کند
از جمله شعبۀ آلمانی اش نیاز 14 نیروگاه را برآورده می کند.
تولید خرد برای شمار
اندکی نیروگاه به هیچ وجه هزینه های تکامل، سرمایه گذاری و
نگاهداری تاسیسات غنی سازی را تامین نمیکند چه رسد به اینکه هزینه
های سباسی نیز بدان افزوده شوند.
سویۀ اقتصادی
تهیۀ برق بروش هسته ای
آبا تکنولوژی
هسته ای ارزانتر است؟
در حال حاضر
هزینه ساختن و براه انداختن یک نیروگاه هسته ای با توانی در
حدود1200- 1000 مگاوات چهار تاشش میلیارد یورو برآورد میشود (نمونۀ
فنلاند 5.5 میلیارد یورو)
وهزینۀ
بک نیروگاه گازی-بخاری با توانی بیش از 900 مگاوات
نیم تا یک میلیارد یورو- یعنی با سرمایۀ اولیۀ لازم برای بک
نیروگاه هسته ای میتوان اقلأ 5 نیروگاه گازی در مدت زمانی بس
کوتاهتر براه انداخت.
فزون برین برابر
با آماری که از طرف سازمان همکاری اقتصادی و پیشرفت
OECD
در مورد سنجش هزینۀ تولید برق به روش گوناگون انتشار یافته
است، حتّی در گشورهای اروپائی که خود فاقد گاز و از اینروی ناچار
به تحمل هزینه های گزاف برای انتقال آن از راه های دور هستند،
هزینه های مستقیم تولید برق هسته ای بیشتر از برق گازی است:
نیروگاه های گازی
26-35
m€/kWh
گفته می شود که
بالا رفتن قیمت نفت بکاربردن اورانیوم را اقتصادی میکند. انگار که
جزیره ای در
جهان
برای اورانیوم تعبیه می شود که بهای آنرا از کنش و واکنش های و
نوسانات بازار جهانی انرژی مصون نگهدارد. بدیهی است که تا آیندۀ
قابل پیشبینی بهای انرژی از طریق مهمترین حامل آن یعنی سوخت های
فسیلی، بویژه نفت، تعیین میشود. افزایش شدید قیمت اورانیوم در سال
های اخیر- باوجود تقاضای پائین- گواهی براین مدعا است(لطفأ به
نمودار زیر که افزایش بهای اورانیوم را در سال های اخیر نشان میدهد
توجه
کنید)
سرمایه خوری بالا و کارزائی پائین
کاربرد
تکنولوژی هسته ای برای تهیۀ برق باید، به لحاظ فاجعه آمیز بودن
سوانح احتمالی،
با
وسواس زیاد به روشی بسیار حساس، دقیق و مطمئن
صورت بگیرد. همۀ مواد، قطعات و اجزائش باید با کیفیتی بالا
ساخته شوند. چنین تولیدی با سطح فعلی صنعت ابران و درجۀ کیفیت
فرآورده های آن شدنی نیست و نخواهد توانست در کوتاه و میان مدت
جزئی ارگانیک از صنعت کشور شود.
از دیگر سوی
میزان
کارزائی درصنعت هسته ای برای فرآوردن برق پائین است. مثلأ در
ایالات متحدۀ امریکا در 104 نیروگاه هسته ای تنها 30000 نفر بکار
گمارده شده اند ، بعنی تقریبأ بطور متوسط هر نیروگاه 300 فرصت کاری
فراهم کرده است. در کشوری چون ایران که سالانه شمار بزرگی از
جوانان جوینده به بازار
کار روی می آورند چنین سرمایه گذاری کلانی برای این تعداد
کم فرصت های کاری توجیه شدنی نیست.
تولید سوخت هسته
ای به مقیاس صنعتی
در جمهوری
اسلامی ایران ادعا میشود که ایران توانائی تولبد سوخت هسته ای را
به مقیاس صنعتی کسب کرده است.
در اینجا این
پرسش جایز است که منظور از "مقیاس صنعتی" چیست. اگر منظور از "
مقیاس صنعتی" شمار سانتریفوژ ها باشد البته میتوان تصور کرد که کم
و بیش و یا اندکی دیرتر یا زودتر به این هدف دست یافته اند و یا
خواهند یافت. در این حالت میتوان گفت که چنانچه هزینه ها و در
نتیجه بهای تمام شدۀ محصول نقشی بازی نکنند تولید انبوه هم می
تواند صورت بگیرد. منتها آنچه که در دنبا به نام تولید در مقیاس
صنعتی استنباط میشود اینست که تولید انبوه با بازده بالا و بهای
تمام شدۀ قابل رقابت در بازار جهانی صورت بگیرد. و گر نه اگر هزینه
کردن اهمیتی نداشته باشد در جهان کنونی همه چیز شدنی است- البته
اثر جانبی چنین کاری ورشکستگی اقتصادیست.
در
ضمن نباید از نظر دور داشت که منابع اورانیوم جهان که با هزینه ای
معقول قابل استخراج باشند بسیار محدود است و میتوانند، بسته به
تکامل مصرف، نیاز های انرژی جهان را برای 40 تا 70 سال تأمین کنند.
جنبه اقتصادی دیگر بخش های تکنولوژی هسته ای
در آنسوی کاربرد برای فرآوری انرژی پهنۀ گسترده ای
برای دیگر امکانات بهره گیری از این فنآوری موجود است. منتها
موضوعی است که نه مورد مناقشه است و نه چندان ربطی به جنبۀ
تهیۀ برق دارد.
تنها فصل مشترک
بخشی از کاربردهای دیگر با کاربرد انرژی زائی لزوم اورانیوم غنی
شده است که در راکتور های پژوهشی برای تولید پرتو نوترون بکار برده
میشوند. به کمک پرتو نوترون میتوان رادیونوکلیدها ئی
را ساخت که می توانند برای مصارف زیر مورد استفاده
قرارگیرند:
پزشگی، کشاورزی، صنعت، دامپروری، محیط زیست، آبشناسی،
باستانشناسی، جرمشناسی، کمک به پژوهش های علمی،...
جالب اینجاست که
علیرغم انگاشت همگانی، نقش اقتصادی دیگر کاربرد های فنآوری هسته ای
بزرگتر از تولید برق است (لطفأ به جدول زیر مراجعه کنید). مثلأ در
ایالات متحدۀ امریکا ارزش اقتصادی برق هسته ای 39 میلیارد دلار و
ارزش دیگر کاربردها 119 میلیارد دلاربرآورد شده است. در ژاپن این
نسبت 47 میلیارد دلار به 52 میلیارد دلار است. در هر دو کشور سهم
همۀ کاربرد های هسته ای در تولید ناخالص ملی 2% ارزیابی شده است
آیا
ایران میتواند به دیگر جنبه های فنآوری هسته ای آنسوی انرژی زائی
بپردازد؟
جمهوری اسلامی
ابتدا در اثر غرب
ستیزی و بعدها بعلت تمرکز بر روی غنی سازی عملأ مورد تحریم
قرارگرفت که اکنون به تحریم قانونی ازجانب شورای امنیت سازمان ملل
تبدیل شده است. در چهارچوب این تحریم ها همۀ ابزار و وسائلی که
مبتوانستند در غنی سازی نیز مورد استفاده قرار گیرند، مانند یک
دتکتور ساده برای اندازه گیری پرتو های رادیو اکتیو، به سبب
امکان کاربرد دو گانه، از راه های متعارف به ایران فروخته
نمی شده اند.
بدینگونه عملأ امکان دستیافتن به ابزار برای پرداختن به تحقیق و
تکامل در این بخش از تکنولوژی
نیز بسیار محدود ، مشکل و هزینه دار شده است امّا مورد
مناقشه و غیر قانونی نیست. عملأ بخش آینده دار فنآوری هسته ای
فدای بخشی شده است که اینده ای چندان درخشان بر آن متصور
نیست.
نگاهی به
مخاطرات نیروگاه بوشهر پس از فوکوشیما
حادثه ای یا
بهتر بگوئیم فاجعه ای که در 11 مارس در ژاپن رخداده است
در خور سنجش با رخداد
11 سپتامبر در ایالات متحده امریکا است. 11 سپتامبر نشان
داد که ابرقدرتی چون ایالات متحده امریکا در برابر اعمال جنایت بار
مشتی انسان متعصب و دست از جان خود شسته تا چه اندازه ضربه پذیر
است. و 11 مارس
در فوکوشیما نشان میدهد
که چگونه یک ابرقدرت تکنولوژیکی چون ژاپن در برابر حملات توءامان
طبیعت و تکنیک خلع سلاح شده است. از اینروی فوکوشیما را میتوان به
مثابه
نقطۀ عطفی در
رویکرد به انرژی هسته ای برای تهیۀ برق در جهان تلقی کرد.
آقای احمدی نژاد
ادعا کرده است که نیرو گاه بوشهرمدرن تر و ایمن تر از نیرو گاه های
ژاپن است. در سطور زیر کوشش حواهم کرد این ادعا را راست آزمائی
کنم:
·
ژاپن در ستیغ تکنولوژی جهان قرار دارد. فرهنگ کیفیت و روش های
کیفیت پردازی
تولیداتش زبانزد خاص و عام است. از سوی دیگر ایران و روسیه به
مثابه طرف های دخیل دو کشوری هستند که در بهترین حالت در حد متوسط
پیشرفت تکنولوژیکی بسر میبرند و همراه آن از سطحی نسبتأ نازل از
فرهنگ کیفیت پردازی برخوردارند. از اینروی بکاربردن تکنولوژی هسته
ای به کمک فنآوری روسی از دوسوی مخاطره آمیز تر از مورد ژاپن است:
نخست اینکه خود نیروگاه به لحاظ فناوری کمتر قابل اعتماد است و
احتمال خطایش افزون و دوم آن که
آن فرهنگ دقیق ، مرتب، منظم و منضبط که در ژاپن وجود دارد
در ایران مصرف کننده و روسیۀ تولید کننده هنوز یافت نمیشود.
·
ساختمان نیروگاه بوشهر حدود 35 سال پیش آغاز شده است که تقریبأ
همهنگام است با ساختن نیروگاه های فوکوشیما. طبیعتأ
مصالحی که در آن هنگام به کاربرده شده اند در بهترین حالت
هم ارز مصالح نیروگاه های فوکوشیما میتوانند باشند امّا مصالح
تکامل یافتۀ امروزی نیستند. منتها نیروگاه بوشهر بعد از سه دهه
تاخیر براه میافتد. در این مدت
نیروگاه های فوکوشیما عمر خود را کرده اند.
·
تحریم ایران از سوی غرب امکان خرید و به کاربردن پیشرفته ترین ایده
ها،اجزاء ، مصالح وقطعات را بسیار محدود ساخته است. و ارتباط انرا
با سطح بالای تکنولوژی معاصر بریده است. چنین و ضعیتی یقینأ متضمن
بهترین و ایمن ترین فنآوری نیست.
·
در اثر به درازا کشیده شدن ساختمان نیروگاه بوشهر (در مجموع حدود
35 سال و در مرحلۀ دوم با روس ها تا کنون 16 سال) استمرار نیروی
انسانی متخصص نیز طبیعتأ دستخوش تغییرات بوده است.
تغییر عامل های انسانی و دست به دست گردیدن کارها
مسئولیت شخصی
را مه آلود و امکان خطا را افزایش میدهد.
·
چنانچه سانحه ای در ایران رخ دهد دولت ایران آن قابلیت لجیستیکی
ژاپن را ندارد که
اولأ کنترل بحران کند و دومأ اقدامات لازم برای تخلیه شهروندان،
امداد مصدومین و آلایش زدائی محیط و بسیار اقدامات غیر قابل
پیشبینی را به خوبی ژاپن انجام دهد.
·
سیستم غیر دمکراتیک ایران، عدم پاسخگوئی مسئولین، در همتنیدگی
برنامۀ هسته ای با اهداف راهبردی رژیم جمهوری اسلامی و با منافع
اقتصادی دست اندرکاران، امید به نگاه دوراندیشانه مسئولین و واکنش
به موقع و اطلاع رسانی به شهروندان را از میان میبرد.
نتیجه
گیری
·
برنامۀ هسته ای ایران برای تهیۀ برق توجیه اقتصادی ندارد و ادامۀ
ان به ضرر منافع ملی ایران است
·
بویژه پس از فاجعۀ فوکوشیما بازبینی در برنامۀ هسته ای همۀ کشور ها
در دستور روز قرارگرفته است که ایران نباید از آن مستثنی بماند
·
پروژه غنی سازی دارای هزینه های بلاواسطۀ سیاسی ، امنیتی و اقتصادی
باز هم بیشتر است
بهروز بیات
10 ژوئن 2011
ارائه شده به همایش جبهه ملی در لودویگزهافن آلمان
(*)
کنفرانس 129 امین زادروز
دکتر محمد مصدق در روز دهم ژوئن 2011 در شهر لودویگزهافن آلمان بمنظور
بررسی راهکارهای پیشبرد اهداف جنبش ملی و همچنین طرح و بررسی برخی
مشکلات جامعه ایران و راه حل های آن از دیدگاه متخصصان
و صاحبنظران توسط سازمانهای جبهه ملی ایران درخارج از کشور برگزار شد.
گزارش کنفرانس را میتوانید در آدرس انترنتی زیر ملاحظه فرمائید:
http://www.iranazad.info/jebhehkharej/jkh11/07/16mossadeghkonf.htm
سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج
از کشور
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||