پشت پرده یک انتخاب / رای خاتمی؛ رای به انشعاب بنیادی در بین اصلاح طلبان بود!

مارس 5, 2012 

رای سید محمد خاتمی در انتخابات مجلس اگر چه واجد نام کاندیدای مشخصی نبود، اما دارای پیامی آشکار و مهم بود: انشعابی که پیش بینی می شد در بین اصلاح طلبان وجود دارد رسمیت یافت و پاسخ بسیاری از سوالات داده شد.

با این رای، خاتمی مبلغ اصلاحاتی ماند که می بایست در دل حکومت اسلامی و با اجرای قانون اساسی موجود صورت پذیرد، و دیگر اصلاح طلبان مانند تاج زاده مبلغ اصلاحات ( بنیادی) شدند که تغییر کل نظام و ساختار حکومت را بر اساس رای مردم و رفراندم ملی دنبال می کنند.

تا پیش از کودتای انتخاباتی سال 88 بسیاری از معترضان داخل کشور و منتقدان حکومت علیرغم تکثر دیدگاهها، و گاهی در همراهی با ملی مذهبی ها تحت عنوان اصلاح طلب شمرده می شدند. اما پس از رویدادهای 22 خرداد و بپا خاستن جنبش سبز و فراتر رفتن حاکمیت در سرکوب مخالفان و جان باختن دهها آزادیخواه در تهران و شهرستانها ، چارچوب مبارزه داخلی از توان اصلاح طلبی صرف خارج شد و فربه شدن نابجای این اصطلاح گویای خواست یک ملت و نیازهای مبارزه با استبداد دینی نبود. حبس خانگی سران جنبش سبز، انبوه اعتراض های سرکوب شده، خفقان شدید رسانه ای ، حبس روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و اجتماعی و تشدید اختناق در کنار تنش های سیاسی و بین المللی و بحرانهای اقتصادی داخلی و خارجی، همه و همه نشان داد که حاکمیت تحت سیطره علی خامنه ای بطور اصولی دشمن اصلاحات و مانع نوسازی سیاسی کشور بر پایه مصالح ملی است. بنابر این رفتارهای اصلاح طلبان سنتی عملا توان مبارزه با چنین حکومت خونریزی را از دست داد و انشقاق درونی جبهه اصلاحات هم روز به روز آشکارتر می شد.

مقایسه آرای تعدادی از اصلاح طلبان زندانی مانند تاج زاده یا سحرخیز با کسانی مانند محمد خاتمی و افراد نزدیک به ایشان، بوضوح نشان می دهد که شالوده دیدگاههای سیاسی امروز آنها را چیزی جز «احترام متقابل» به هم پیوند نمی دهد و عملا مدتهاست که بخش ساختار شکن اصلاح طلبان، بخش سنتی را رها کرده و با رویکردی کاملا متفاوت در پی ایجاد شرایطی است که رای مردم، نظام سیاسی آینده کشور را تعیین کند. و این موضوعی است بنیادی که ضرورت انشعاب عملی بین اصلاح طلبان را ایجاب می کرد.

رفتار خاتمی در روز انتخابات مجلس، رفتاری بود که هم تکلیف خود را با مطالبات گاه و بیگاه اصلاح طلبان روشن کند، و هم به بخش منفک شده اصلاح طلبان رسما اعلام نماید که حد توقف خود را اعلام کرده و از این فراتر با آنان همراه نخواهد بود و در عین حال مانعی برای رفتارهای ساختار شکنانه آنها نخواهد شد. یعنی در یک کلام منتظر همراهی بیشتر او نمانند. در حقیقت خاتمی به عنوان پایه گذار دولت اصلاحات در ایران بر خود لازم می دید که در موقعیت مناسبی ریسمان ارتباطی خود با جریان اصلاح طلبی پیش تاخته را قطع کند تا دینی به یکدیگر نداشته باشند.

رویه خاتمی و اصلاح طلبان همفکر او در حال حاضر اعتراض و در وضعیت فعلی عدم انتخاب است اما نه اعلام عدم مشروعیت حاکمیت یا عدول از ماهیت نظام اسلامی. در این مدل، اصلاح طلبان در هر فرصت مناسبی که امکان مصالحه با حاکمیت و کسب امتیاز برای بهبود فضای سیاسی و اصلاحات آرام را فراهم کند بسرعت آماده واکنش مثبت خواهند بود. اگرچه شواهد و تجربه نشان می دهد دیرگاهیست امکان چنین مصالحه ای با حکومت علی خامنه ای از میان رفته و بفرض هم که چنین مجالی پدید آید، قطعا بر اساس منافع حاکمیت و بر پایه نیرنگی خطرناک است.

در دیگر سو اما اصلاح طلبانی که هم اکنون با حبس و زنجیر دست و پنجه نرم می کنند و سعی دارند تا با مبارزه بی امان خود در کنار سایرگروهها و فعالان سیاسی زمینه را برای تغییر بنیادی حکومت مهیا سازند و نظامی مبتنی بر رای ملت را بر سر کار آورند وظیفه ای دشوار بر عهده شان گذارده شده است. وظیفه ای که به نمایندگی از مردم، بهای آن را با ایستادگی در برابر استبداد و تحمل سیاهچالهای طولانی مدت می پردازند و اینک باید در عرصه جدید سیاسی هم هویت تازه ای را برای خود برگزینند. هویتی که به وضوح ماهیت آنان را با اصلاح طلبان سنتی متمایز سازد. اگرچه همین در حبس بودن این فعالان از خود گذشته، نشان از هویت بازیافته آنان دارد. هویتی که حتی بخش سنتی اصلاح طلبان هم به عنوان گروهی با وابستگی به اصول نظام اسلامی تحمل قرار گرفتن در کنار مشی سیاسی آنان را نداشت!

از: جمهوريت

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به ديدگاه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران