گفت و گو با پروین ذبیحی فعال کرد: زنان قومیت ها، قربانی قانون و سنت
۲ خرداد ۱۳۸۸
روز: با پروین ذبیحی فعال کرد، درباره مسائل زنان مناطق کردنشین گفت و گو کرده ایم. جای گفتن دارد که من عضو همگرایی زنان برای طرح مطالبات زنانم و پروین منتقد این همگرایی. او از "بازیچه شدن، نادیده گرفته شدن و شعار شدن" و از تجربه های تلخ پیشین می گوید و من، از فرصتی که کسی برایمان مهیا نکرده، بلکه خود زنان و تنها برای طرح یک گفت و گوی اجتماعی – سیاسی در سطح کلان ایجاد کرده ایم. با این وصف، گپ پیش رو، تنها در حوزه مسائل عمومی زنان است. وی در مورد شیوه های بهبود زنان در جوامع مردسالار معتقد است: "من نمی گویم خیلی سریع وبدون مقاومت مردم این كار امكان پذیر است، ولی یك دولت اگر بخواهد با كمك نیروهای مردمی وروشنفكر امکان ایجاد تغییرات را دارد." ذبیحی می افزاید: "اما دولتی كه مبنای ایدئولوژیك دارد و با سر سختی از تمام قوانین زن ستیز حمایت می كند آیا می تواند چنین كاری انجام دهد؟"
شما به عنوان یك زن كرد فكر میكنید كه مسایل زنان كرد ویا بطور عامتر زنان قومیتها چیست؟ آیا آنها صرفا همان مسایل كلی وعمومی زنان را در همه جای كشور دارند؟
به نظر من زنان در كردستان وسایر قومیتها علاوه بر ستم جنسیتی تحت ستم طبقاتی و قومیتی نیز هستند. از كردستان شروع می كنم وبه عبارتی از غرب كشور. از ایلام، جایی كه زن از مقام الهه گری به چاه بردگی سقوط كرد. تاسنندج كه مركز استان است وزندگی در انجا تا حدی مدرنتر از سایر شهرهاست از سردشت وپیرانشهر تا بانه ومهاباد وبوكان. این منطقه به خاطر مشكلات سیاسی و نا آرامیهای وجنگها از لحاظ اقتصادی وفرهنگی بسیار عقب مانده است وطبیعی است كه زنان قربانیان اصلی این نا آرا میها ونا برابریها بوده اند. محروم از كسب وكار ثابت ویا شغل دولتی اغلب به صورت كارگر فصلی به شهرهای بزرگ مها جرت كرده و به سخترین مشاغل با كمترین در آمد روی می آورند. كار ی كه هیچ تضمین جانی ندارد ومحروم از بیمه وسایر مزایا. بعضیها در حوادث كاری یا كشته می شوند، یا ناقص.
در تمام مدت غیبتشان این زن است كه باید هم پدر باشد وهم مادر. هم مراقبت كننده وهم تغذیه گر باشد وهم كمك خرج خانه. از قالیبافی گرفته تا گیوه بافی، سبزی خشك كردن و ترشی انداختن. پختن نان وعرضه آن به بازار. زن وبلاخره زن كرد در تولیدات صنعتی هیچ نقشی ندارد.
دسته دوم زنانی هستند درس خوانده وشاغل كه وضعیت نسبتا بهتری دارند واین استقال نیم بند اقتصادی مانع از بروزبسیاری از حوادث خشونت بار در زندگی آنان است. البته این یك قاعده كلی نیست وزندگی آنان نیز خالی از خشونت وستم نیست. و دسته سوم زنان روستایی هستند كه صبح تاشب در مزارع كار می كنند. دامداری نیز از وظایف آنان است وخسته ا ز كار روزانه حتما باید امورات منزل را نیز تمام وكمال به جای بیاورند. حاصل كار نیز به جیب مردان خانواده می رود وخود سهم ناچیزی دارند [ تصمیم گیر خرج مردانند].
از لحاظ فرهنگی نیز یك فرهنگ مردسالارانه بسیار خشن با باورها وسنتهای ارتجاعی وواپسگرا وجود دارد که زن را به معنای واقعی در تملك مرد در آورده. برای مرد، حفظ شرف وناموس حرف اول را می زند وبرای حفظ این مالكیت، مردان از هیچ نوع آزار ی حتی كشتن [زنان و دختران یا خواهرانشان] رویگردان نیستند.
در اینجا بكارت هنوز حرف اول را می زند ودختری كه بكارتش را از دست می دهد، اگر شانس بیاورد وكشته نشود، روزهای سیاهی در انتظارش خواهد بود.
در صحنه های سیاسی واجتماعی [ به خاطر همین تاثیر کم اجتماعی و سیاسی] در مجلس، جایی ندارند. رییس جمهور هم که نمی توانند بشوند و در کل كمتر پست حساس دولتی را در اختیار دارند.
واقعیت این است که از لحاظ قانونی هم كه مشكلات سایر زنان ایران را بیشتر احساس می كنند چونكه خیلی وقتها مردان به جای همان قوانین ناقص و زن ستیز تصمیم می گیرند و حتا به قاضی و دادگاه هم مراجعه نمی کنند. مرد می تواند به اراده خودش زنش را طلاق بدهد، از خانه بیرون کند، همسران دیگر بگیرد و حتا او را [به بهانه های ناموسی] بکشد!
نقش دولتها وسیستم اجرایی كشور در بهبود شرایط زنان در مناطق بومی وسنتی چقدر است؟ آیا به نظر شما تغییر وضعیت زنان به تغییر سنتها ونظام سنتی بیشتر مربوط است یا اینكه حكومتها هم می توانند وضعیت را بهبود ببخشند؟
من از شما می پرسم ! سنت ونظام سنتی چطور تغییر می كند؟ یك مثال برای شما می زنم؛ در پاكستان ودر مقابل هزاران چشم نظاره گر دختری را در خیابان می خوابانند وشلاق می زنند. در افغانستان دولت قانون احوال شخصی و تجاوز به زن را از طرف همسر رسمیت می بخشد. در سومالی دختری كه از تجاوزگران شكایت كرده توسط دولت سنگسار و در عراق دختری به جرم دوست داشتن به رذیلانه ترین شیوه ممكن وبا نظارت پلیس لت وپار می شود ودر مریوان فرشته نجاتی به جرم ناكرده توسط پدر سربریده می شود وشهین نصرالهی به خاطر تصمیم برای ادامه زندگی مشترك بعداز قهری طولانی توسط برادر، مظلومانه به قتل می رسد و شهین دیگری بدست همسر معتادش یه آتش كشیده می شود و فاطمه توسط پدر وبردادرانش به جرم فرار از خانه سربریده می شود. قانون هم واكنش چندانی نشان نمی دهد.
لیلا را تحویل خانواده مقتولی می دهند كه به خاطر عشق به او كشته شده و خانواده مقتول هر طور كه بخواهند می توانند از تجاوز تا كشتن با او برخورد كنند. من كتابی از كردستان عراق در دست دارم كه دختری با چنین سر نوشتی از طرف چهار نفر از اعضای خانواده مقتول برای انتقام گیری مورد تجاوز قرار می گیرد.
منظورت این است که دولتها باید از این زنان حمایت کنند و نمی کنند؟
خوب شما بدون دخالت دولتها وبدون حمایت واقعی آنان وبدون ایجاد مراكز آموزشی. بدون وجود قوانینی كه به شدت با این جنایات بر خورد كند چه كار اساسی می توانی انجام دهی؟ چطور می خواهی سنتها را تغییر بدهی؟ بحرانهای روحی مردمان را كه در مرحله گذر از سنت به مدرنیته هستند و ومهاجرتهای بحران ساز مردمان سنتی به شهرهای بزرگ را كه فقر وفساد واعتیاد وطلاق وفحشا و كودكان خیابانی، بزهكاری وخودكشی را به دنبال دارد، چه طور مهار می كنی؟ چه راهی برای مقابله با آن داری؟
افكار زن یا دختری كه از طریق ماهواره و رسانه ها با دیدن آنهمه تفاوت [بین زندگی خودش و دنیای بیرون] یا از خانه فرار می كند و سر از خیابان در می اورد ویا نا آگاهانه به خاطر اعتراض جسم رنجدیده وكتك خورده وروح ویرانش را به آتش می كشد، چه طور می توانی بدون پشتوانه آموزشی وقانونی تغیر دهی؟
قبول دارم كه هر كس از خانواده واطراف خودش می تواند شروع كند اما این تا چه حد می تواند كار ساز باشد؟ سالهاست كه من روی سه معضل بزرگ زنان این منطقه یعنی خودسوزی قتلهای ناموسی وختنه زنان كار می كنم. آنقدر كه ساعتها وروزها وسالها می توانم در موردش بگویم و بنویسم وآموزش بدهم. ولی نتوانستم هیچ تغییر اساسی در محیط ایجاد کنم. چرا؟ چون نه پشتوانه قانونی داشتم، نه مالی ونه آموزشی. و نه هیچ پشتوانه دیگری به غیر از پشتكار خودم وهمراهی دوستانی كه دردمان مشترك بود.
به نظر من آموزش صحیح از همان دوران بچگی چه در خانه وچه در محیط مدرسه یكی از راهای مبارزه با تغییر سنتها وباورهای خرافه ای است. دختری كه به دنیا می آید، از بچگی یادش می دهند که جورابهای برادرش را بشورد و غذا كمتر از برادرش بخورد وبدون اجازه اوبیرون نرود ودر محیط مدرسه می آموزد که بابا نان داد، مادر آش می پزد وخواهر می شورد.
دختری كه هنوز 40 روز از تولدش نگذشته با تیغ سنت وجهل ختنه وبرای همیشه ناقص می شود. پسری كه از بچگی خشن و با غرور ونخوت وحس برتری طلبی بزرگ می شود، زنیكه با یك قسم طلاق همسرش از خانه بیرون رانده شده وبچه های نگون بختی كه به خاطر مبادله در امر ازدواج یعنی "زن به زن" از دو خانواده آواره وفرزند طلاق می شوند را در نظربگیرید.
"زن به زن" یعنی چه؟
یعنی دختری از یک خانواده را در ازای دختری از خانواده مقابل می دهند. در واقع معاوضه می کنند. و در ازای این تعویض، هر اتفاقی که برای یکی از این زنها در خانواده اش افتاد عین همان برای زن دیگر در خانواده مقابل می افتد. اگر شوهر یکی او را طلاق داد، حتا اگر زن خانواده روبرو نخواهد و زندگی اش را دوست داشته باشد، باید به خانواده پدرش برگردد.
بله. خب در مورد نهادهای آموزشی و نقش آنها می گفتید.
شما بدون آموزش صحیص وبدون پشتیبانی دولت چه طور می خواهی تغییر ایجاد کنی؟ خیلیها می گویند زنان كردستان، قربانی ستم مذهبی اند. اما من این را قبول ندارم. زن كرد طبق قوانین اهل تسنن طلاق داده می شوند و زن به زن وختنه می شوند و خیلی بلاهای دیگر سرشان می آید. خوب این را چه طور می شود توجیه كرد؟ مسلم است اگر یك قانون واحد با لغو تمام جنبه های زن ستیز و اجرای كامل كنوانسیون رفع تبعیض از زنان اجرا شود، اگر در امر آموزش وتوانمند سازی دولتها نقش اساسی را به عهده بگیرند، اگر سازمانها ونهادهایی كه علیه خشونت برزنان فعال هستند، ایجاد وتقویت شوند واگر دولت با برنامه ای مستمر و آموزشی، علیه این سنت و `خشونت عمل کند، مطمئنا می شود گفت بعد از مدتی تغییر شروع می شود.
ممکن است اول کار، پایداری در مقابل سنتها برای خود دولتها هم سخت باشد، اما باید از یك جایی شروع كرد. اگر 10- 15 سال پیش، كسی علیه ناموس پرستی حرفی می زد، توسط همین مردم سر كوب می شد. اما به خاطر تلاش پیگیر كنشگران برابری طلب جامعه و بالا رفتن آگاهی مردم تا اندازه ای، امروز مادر همین شهر سنتی مریوان وروستا ی دزلی علیه این قتلها تظاهرات و اعتراض را ه می اندازیم وبخشی از مردم را نیز با خود همراه كرده ایم. یا در موردختنه که در دهات یک سنت مذهبی تصور می شود. ما به چند ده رفتیم و وقتی از مضرات آن گفتیم، خیلیها با جان ودل وبدون سر سختی ده سال پیش گوش می دادند.
حالا فكر كنید اگر با حمایت كامل یك دولت با تیمهای آموزشی از دكتر گرفته تا روانشناس وجامعه شناس واستاد دانشگاه، از مدارس گرفته تا دانشگاه، در سطح شهر و روستا علیه این باورهای منسوخ بستیزی چه نتیجه ای خواهد داشت؟
پس معتقدی نقش دولت در تغییر شرایط زنان زیاد است. اما از چه طریفی؟
من معتقدم دولتها از طریق تغییر قوانین، آشنا كردن زنان با قوانین قضایی داخل وخارج، تشكیل كارگاهای آموزشی وطراحی پوستر و آگهی هایی در مورد بهداشت جسم وروان وقوانین حقوق بشری وهر آنچه به توانمند سازی زنان وآگاه تر شدن مردان كمك می كند، برگزاری كنگره وسمینار در نفی خشونت ومقابله با سنتهای ارتجاعی در مناطق مختلف ومحروم و چاپ بولتن وبروشور، تقویت ان جی اوها ونهادهای مردمی آموزش خانواد ه ها وبرگزاری جشنوارهای مختلف، می توانند نقش عمده ایی در تغییر فرهنگ زن ستیز وباورهای قرون وسطایی وایجاد بستر مناسب برای توانمند سازی افراد اعم از زن ومرد وكودك داشته باشد.
همچنین ایجاد مراكزی برای حمایت از زنان وكودكان آسیب دیده ودر معرض خطر و آموزش درست آنان در این مراكز، از وظایف دیگر دولتهاست. من نمی گویم خیلی سریع وبدون مقاومت مردم این كار امكان پذیر است. ولی یك دولت اگر بخواهد با كمك نیروهای مردمی وروشنفكر امکان ایجاد تغییرات را دارد. اما دولتی كه مبنای ایدئولوژیك دارد و با سر سختی از تمام قوانین زن ستیز حمایت می كند، آیا می تواند چنین كاری انجام دهد؟!
اگر بخواهیم مسایل یك زن كرد را رتبه بندی كنیم سه مسئله عمده آنان از دید شما چیست؟
چند مسله عمده زن كرد به طور مختصر، خودسوزی، قتل ناموسی، ختنه، "زن به زن"، خون بس و قسم طلاق وچند همسری است كه در مناطق مرزی وعشیره ای كردستان وروستاهای دور دست بیداد می كند. بویژه كه ما با كردستان عراق هم مرز هستیم و فرهنگ عشیره ای وقومی وقبیله ای آنجا تاثیر خودش را در اینجا برجای گذاشته. من چندین منبع معتبر در اختیار دارم كه از فراوانی تمام این موارد درعراق حكایت می كند و حتی در شرایط كنونی وضع زنان را بدتر از زمان صدام حسین می نمایاند! البته به غیر از قشری بسیار كم ار زنان نخبه كه چند كرسی پارلمانی وحساس دولتی داشته و كمتر دغدغه زنان را دارند. یادم می آید یكی از نمایندگان زن در هنگام رای گیری برای تصویب قانون چند همسری به این لایحه رای مثبت داد در آنجا حتی زنان كارمند ودرس خوانده هم از خشونتهای جاری در امان نیستند.
دریك پاراگراف وضعیت عمومی یك زن كرد را شرح دهید؟
نمی توانم در یك قالب كلی زن كرد را تعریف كنم. می خواهم مثالی برایت بزنم از نقدی كه ما كردها از فیلمهای بهمن قبادی داریم. ما ضمن تقدیر از توانمندی و همت این فیلمساز كرد، معتقدیم كه فیلمهای ایشان سیمای سیاه كردستان است نه سیمای واقعی آن كه در آن شما تصویری جز فقر وسیاه روزی این مردمان سخت كوش و آزاده را نمی بینید. تصویری كه من از زنان كرد ارائه دادم مربوط به زنان خشونت دیده كردستان است. پیر وجوان با سواد وبی سواد شاغل وخانه دار روستایی وشهری زنان خشونت دیده نه همه زنان كردستان. زنانی كه قرنهاست آموخته اند از مردان اطاعت بی چون وچرا بكنند ومادران نمونه وهمسران فداكار باشند و هزاران سال است كه به آنها احساس ضعف، زبونی وترس وشرم القاء می شود وتنها یاد گرفته اند رقبای خویش یعنی زنان دیگر را از میدان به در كنند. روی دیگر این سکه، زنان تحصیلكرده شاعر، نویسنده وهنرمند و زنان روشنفكر و مبارز و برابری طلبند.
زنانی كه به سنتها پشت كرده اند و در پی تغییرند. علت خیلی از قتلها چه زن كشی وچه مرد كشی و خودسوزیها و حتی فرار از خانه و واكنش غیر عقلانی زنان ودختران معترضی است كه از وضعیت موجود به ستوه آمده اند و نمی خواهند قوانین نوشته ونانوشتهایی را كه علیه آنان است قبول كنند اما راهش را بلد نیستند. می سوزند اما نمی سازند. كشته می شوند، اما تسلیم ازدواج اجباری نمی شوند. زنان كردستان در طی سالها كشمكش وجنگ ونا آرامی در منطقه، قربانی بوده اند. آنان كه همواره همسرانی قانع با وفا صبور ونجیب بوده اند، می دانند كه اگر وفاداری خوب است باید دو طرفه باشد. اگر خیانت بد است، دو طرفه بد است. امروز یاد گرفته اند كه واژهایی چون فداكاری وگذشت صبر وتحمل و.... نه دو طرفه كه باید چند طرفه باشد یعنی بین همه خانواده؛ زن وشوهر وفرزندان. اما مشكل اینجاست كه همان قید وبندها باعث شده كه زنان محروم كرد در خانه بمانند ودورازآ موزش وپرورش صحیح دور از تولید و محروم از حقوق حقه خویش در مشاركتهای سیاسی واجتماعی فقط به این بیندیشند گه چگونه باید با شرایط کنار آمد.
رابطه فعالان زن کرد با کل جنبش زنان ایران چگونه است؟ آیا جنبش زنان توانسته خودش را به مساله زنان کرد نیز نزدیک کند؟
به دلیل جو سیاسی منطقه در طی سالهای متمادی به نظر من با تمام مشكلات وخشونتهایی كه علیه زنان در كردستان اعمال می شود، زنان ما وضعیت بهتری نسبت به زنان خوزستان وسیستان وبلوچستان وسایر مناطق حاشیه ای ایران دارند و آگاهی آنها نسبت به وضعیتشان بیشتر است. زنانی كنشگر كه در تلاش برای تغییر ورهایی هستند زیادند اما متاسفانه عواملی چند كه نیاز به بررسی بیشتری دارد مانع شده تا زنان در كردستان تشكلی قوی برای مقابله با وضعیت موجود داشته باشند. عمده ترین مسایل آن بطورخلاصه دور بودن زنان از تولید و منابع اقتصادی است و اینكه نمی توانند یك جا بطور منسجم وسازمان یافته گرد هم آیند ومطالباتشان را در خواست كنند.
از سویی حزب گرایی وچند حزبی در كردستان دامن زنان پیشرو را نیز گرفته است. عدم استقلال مالی و محدودیتهای خانوادگی، سر كوب و دستگیری، موانع اجتماعی وفرهنگی ( مثلا حرف زدن از مشكلات جنسی زنان تابوست و كمتر كسی جرات این ریسك را دارد. ) و وجود افراد فرصت طلبی كه دفاع از حقوق زن را تنها برای رسیدن به اهداف جاه طلبانه وقدرتمداری استفاده می كنند و احساس رقابتی كه هنوز حتی در میان زنان روشنفكر نیز وجوددارد از موانع قدرت گرفتن جنبش قوی زنان در منطقه کردستان است.
با تمام این احوال من چشم انداز روشنی را در پیش رو می بینم. رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی، از قبیل اینترنت، ماهواره، موبایل و نشریات وكتاب وارتباط وهمدلی با سایرمردان و زنان فعالی كه در پی تغییر نظم موجودند. همه و همه عواملی هستند كه حركت مارا روبه جلو می برند و مطمئنم در آینده ایی نه چندان دور شاهد تحولات چشمیگری در وضعیت موجود خواهیم بود.
