|
درگیری و بازداشت در دانشگاه آزاد تهران مرکز واحد پونک
چهارشنبه ، 13 خرداد 1388
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران:
در پی حملهی نیروهای بسیجی و شبه نظامی و پاره کردن پوسترهای یکی از کاندیداهای اصلاح طلب ریاست جمهوری در دانشگاه تهران مرکز واحد پونک درگیریهایی ایجاد شده است که تا کنون ادامه دارد.
بر اساس گزارشهای دریافتی مجموعه فعالان حقوقبشر در ایران این دانشگاه هماکنون در محاصره نیروهای نظامی و امنیتی قرار دارد و دست کم تا کنون سه نفر بازداشت شدهاند. بر اساس گزارشها محمد شوراب یکی از بازداشتشدهگان است.
درگیریهای رخ داده در این دانشگاه بسیار نگران کننده گزارش شده و جو امنیتی سنگینی اطراف دانشگاه وجود دارد. همچنین تمامی ارتباطهای مخابراتی تلفن همراه در این منطقه مسدود شده است.
----
نامه سرگشاده پدر محمد پورعبدالله به آيت الله شاهرودی
کميته گزارشگران حقوق بشر
پدر محمد پورعبدالله، که فرزندش هم اکنون بيش از ۱۰۰ روز است در زندان به سر می برد، در نامه ای سرگشاده به آيت الله شاهرودی، خواهان رعايت حقوق قانونی فرزندش شده است.
متن اين نامه به شرح زير است:
حضرت آيت الله شاهرودی
رياست محترم قوه قضائيه
با سلام
احتراما به استحضار می رساند، پيرو دو نامه که پيش از اين برای شما ايميل کردم، هيچ گونه پاسخی دريافت ننمودم و حتی به دفتر حضرت عالی مراجعه کردم ولی اعلام نمودند مادامی که حکمی صادر نشود هيچ ملاقاتی را نمی پذيريد.
از آن تاريخ حدود سه ماه می گذرد. به هر دری که زدم فرجی حاصل نشد. همسرم که يک بازنشسته فرهنگی است سرگردان پشت درهای بسته مانده و پسرم همچنان در زندان است. به طوری که حدود ۴۰ روز از مدت بازداشت وی در سلول انفرادی و بقيه در زندان قزل حصار گذشته است. بی شک لازم به اشاره نيست که نگهداری متهم در سلول انفرادی بر طبق ابتدايی ترين موازين حقوق بشری، از اصلی ترين مصاديق شکنجه است.
اخيرا در جرايد داخلی مطلبی از شما درج شده " زندان جای انتقام جويی، شکنجه گيری و اعتراف گيری نيست." (روزنامه اعتماد شماره ۱۹۶۲) پس چگونه فرزندم را که يک دانشجو است، ۴۰ روز در سلول انفرادی نگه می دارند؟ اطمينان دارم اطلاع داريد که در انفرادی چگونه از افراد پذيرايی می کنند و اعتراف می گيرند!
در ديگر سخنرانی فرموديد:" اگر فردی زندانی می گردد خانواده او شديدا تحت فشار روحی است و بايد رعايت حال خانواده ها بشود."
پس چگونه است که با گذشت بيش از يک ماه از اتمام بازجويی فرزندم، به خاطر اينکه زير برگ اتهامات را امضا نکرده، قرار بازداشت موقت او را تمديده کرده و وی را به زندان قزلحصار می برند و شعبه دو بازپرسی با توجه به آخرين دفاع به عمل آمده و دستور آقای ماندگاری معاون دادستان، از قبول وثيقه خودداری نموده و پرونده را به دادگاه ارسال می نمايد. اين اقدام صرفا جهت طولانی کردن بازداشت موقت و شکنجه روحی متهم و خانواده اوست.
با توجه به مراتب فوق و گذشت بيش از ۱۰۰ روز از بازداشت وی، عدم قبول وثيقه و نگهداری يک دانشجو در زندان مواد مخدر، آيا انتقام جويی و شکنجه نيست؟
آيا اينگونه رفتار غيرقانونی با بيانات حضرتعالی و سياست قوه قضائيه تناقضی ندارد؟
از شما خواهشمندم دستور فرماييد با بررسی پرونده فرزندم ترتيبی اتخاذ شود تا نسبت به آزادی او اقدام گردد.
لطف الله پورعبدالله
پدر دانشجوی زندانی محمد پورعبدالله
----
بیانیه
زندانیان سیاسی اصفهان در حمایت از بهروز جاوید طهرانی
بنام خدا
در آستانه انتخابات فرمایشی و در راستای خاموش کردن فریاد پیام رسانان و
منادیان آزادی، رژیم ولایت فقیه و سرگردۀ ننگینش خامنه ای وحشت زده از موج
بیداری مردم ایران اعمال فشار بر زندانیان سیاسی را به قصد هر چه بیشتر کردن
خفقان در دستور کار قرار داده است.
و از همین رو است که بهروز جاوید طهرانی این مبارز مقاوم و زندانی سیاسی را
بعد از تحمل سالها شکنجه یکبار دیگر از درون زندان وحین تحمل حبس به سلول
انفرادی منتقل کرده است . این اقدام رژیم با توجه به پیشینۀ پر کینه اش از
آزادیخواهان نگران کننده است .
رژیم ملاها طی سالهای اخیر دست به سلسله قتل های زنجیره ای زندانیان سیاسی
درون زندانها و شکنجه گاهها زده است. که قتل فجیع امیرحشمت ساران و تعدادی دیگر
از زندانیان سیاسی همچون اکبر محمدی و ولی الله فیض مهدوی از آن نمونه اند و
جالب اینجاست که هر بار رژیم مدعی شده است که اینان به خودی خود مرده اند و یا
خودکشی کرده اند .
و این در حالی است که رژیم حتی از تحویل پیکر این عزیزان به خانواده هایشان جهت
کالبد شکافی و پیگیری علت مرک جلوگیری کرده است که این خود به خوبی نشان از عمق
فاجعه ای ننگین رژیم می دهد
لذا ما زندانیان سیاسی با توجه به انتشار اخباری مبنی بر اقدام به خودکشی بهروز
جاوید طهرانی نسبت به قصد شوم رژیم در خصوص این زندانی هشدار میدهیم و از کلیۀ
مجامع حقوق بشری و فعالین این عرصه عاجزانه تقاضا داریم با فشار بر رژیم ولایت
فقیه مانع از وقوع جنایتی دیگر علیه زندانیان سیاسی شوند .
زندانیان سیاسی زندان مرکزی اصفهان
12 خرداد 1388
انتشار:
فعالین
حقوق بشر ودمکراسی در ایران
http://hrdai.blogspot.com
http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :
0031620720193
----
رنجنامه یک زندانی بهایی
پنجشنبه ، 14 خرداد 1388
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران:
اینجانب شهرام چینیان فرزند ضیاالله متولد 1353 و بهایی و بهایی زاده هستم، در تاریخ 9/10/87 با شکایت اهالی حسن آباد باقروف (جنوب شهر تهران و اطراف اتوبان بهشت زهرا) به اتهام اهانت از سوی دادسرای بعثت احضار شدم و از سوی شعبه 6 بازپرسی پرونده کلاسه برای بنده تشکیل شد. اگر چه در احضاریه دادسرا اتهام شکایت اهالی در مورد ایراد اهانت بدون اشاره به موضوع اهانت و یا نام اهانت شدگان ذکر شده بود اما در جلسه بازپرسی هیچیک از شکات حضور نیافتند البته اصل موضوع اختلاف مطروحه به زمینهای روستای حسن آباد باقروف مربوط است.
این روستا در سال 1290 توسط فردی بهایی به نام باقروف تشکیل شد و از آن زمان تاکنون از طرف بهاییانی که بعداً برخی مسلمانها به آنها اضافه شدند مورد سکونت و کشاورزی واقع شد. در آن هنگام باقروف بعنوان مالک زمین ، قطعاتی از زمین ها را به اهالی بهایی و مسلمان برای سکونت و کشاورزی اعطا کرد، بدون اینکه سندی برای این واگذاری صادر شود.
با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و از آنجا که بهاییان مورد تهدید و محدود سازی قرار گرفتند و وراث باقروف و نیز دیگر اعضا به خارج از کشور عزیمت کردند، موضوع مالکیت زمینها و ادامه سکونت بهاییان در حسن آباد باقروف به طور جدی مطرح شد و در نبود مالکان و مالک اصلی ، اهالی بهایی و مسلمان به تملک زمینها پرداختند.
منزل ما که مانند خانه های قدیمی چند خانه حول یک حیاط مشترک و مشاع بود از جمله همین زمین ها و مناطق تملک شده بود. در کنار یک حیاط مشترک خانواده ما (چینیان میاندوآب) و سه خانواده مسلمان دیگر به نامهای بادومی، ملکوانه و بادومی (والدین بادومی دیگر) می باشند در خانه های مشرف به حیاط مشاع زندگی میکردند.
خانواده ما چند سالی علیرغم وجود برخی فشارها و تهدیدها در منزل فعلی زندگی کرده و حاضر به تخلیه ملک نشدن هر چند برخی از بهاییان به خاطر وجود همین فشارها و تهدیدات ، حسن آباد باقروف را ترک کردند.
در سال 1364 ، خانواده های بادومی و ملوکانه بر خلاف حق، اقدام به تخریب منازل خود و بازسازی و تصرف حیاط و بخشهای مشاع ملک و نیز حریم کوچه نمودند و بدین ترتیب سهم خانواده ما در حیاط مشاعی به میزان قابل توجهی کاهش یافت، این موضوع باعث اعتراض مرحوم پدرم همراه شد ولی اعتراض وی نتیجه ای در بر نداشت و مقالات محلی نیز از این اعتراض ها، حمایتی نکردند.
پس از فوت پدرم، اینجانب ، شهرام چینیان میاندوآب اعتراض های مرحوم پدرم را از طریق قانونی پیگیری نمودم و در کمیسیون ماده 100 شهرداری و نیز دادسرای بعثت علیه متصرفان شکایت هایی را مطرح کردم، این شکایت ها پیگیری شد و کارشناسان شهرداری و دادگستری، نظراتی در تایید شکایت من ارائه دادند.
شکایت های مربوطه در تاریخ 30/2/87 مطرح شد و پیگیری آن تاکنون ادامه دارد.
باجدی شدن شکایت و پیگیری مداوم آن و نیز کسب نظر مثبت و تائید کننده، کارشناسان دادگستری و شهرداری متصرفان بیشتر احساس خطر کردند و با جلب حمایت اهالی و برخی از اعضای شورای محترم روستای حسن آباد باقروف آنها نیز شکایت هایی علیه من مطرح کردند . در عین حال به واسطه بهایی بودن من و خانواده ام متصرفان تلاش کردن تا از حمایت برخی از نهادهای قدرتمند نظام برای وادار ساختن در عین من به گذشتن از حق استفاده کردند. در این رابطه تصرف کنندگان ملک مشاعی و حقوق من ، شروع به جو سازی و شایعه پراکنی علیه من و خانواده ام کردند و به دروغ من را به خروج از بهائیت و تغیر نام متهم ساختن که با نصب اعلامیه بر درب منازل بهاییان ساکن در آن روستا .
این نزاع ادامه داشت تا اینکه یک شب نیروی انتظامی و گشت کلانتری 171 عوارضی به منزل ما مراجعه کرد و افسر گشت از من خواست که برای پاسخ دادن به چند سئوال همراه آنها به کلانتری مراجعه و سپس به خانه بازگردم که در بین راه به قرارگاه پلیس امنیت واقع در شهرری و سپس اداره اطلاعات شهرری منتقل شدم.
افسران کلانتری از من امضای فرمی را خواستند که فرم تائید میکرد من به میل و خواست خودم به پلیس امنیت یا بازداشتگاه آمده ام. اما من از قبول آن خودداری کردم. بازجو آن شب از من با عدم همکاری و اعتراض من نسبت به رفتار ماموران اطلاعات ناجا و کلانتری بی نتیجه ماند و به همین جهت من آن شب را در بازداشتگاه پلیس امنیت به سر بردم بدون آنکه قرار بازداشت یا ابلاغ حکمی داشته باشم.
فردای آن روز از سوی ماموران نیروی انتظامی به وزارت اطلاعات تحویل داده شدم و ماموران وزارت اطلاعات با لباس شخصی سوار بر یک دستگاه خودرو سمند مر از ساختمان پلیس امنیت از ماموران نیروی انتظامی تحویل گرفتند و در حین انتقال از ماموران شنیدم که دادخواست دادسرای بعثت در مورد اتهام من از خود سلب صلاحیت کرده و پرونده مرا به دادگاه انقلاب اسلامی ارجاع داده است.
پس از تحویل من به ماموران وزارت اطلاعات آنها مستقیماً به شعبه دو بازپرسی ویژه امنیت دادگاه انقلاب به ریاست بازپرس سبحانی انتقال دادند و در آنجا آقای سبحانی اتهامات عضویت در گروههای بهایی و توهین به مقدسات تفهیم شد که من توهین به مقدسات را نپذیرفتم. بعد از تفهیم اتهام من مستقیماً به بند 209 زندان اوین انتقال شدم.
این بند زندان امنیتی است و تحت کنترل قرار دارد و در آنجا 36 روز من سلول انفرادی نگه داشته شدم و به همراه ضرب و شتم از من بازجویی بعمل آمد، یک هفته پس از انتقال من به بند 7 و سلول 72 انفرادی بند 209، به همراه تعدادی از مامورین وزارت اطلاعات من را با دستبند و پابند و لباس زندانی به محل مسکونی و منزل خود انتقال داده شدم و پس از اینکه به محل رسیدم فهمیدم که پیش از رسیدن من به محل اهالی را جمع کرده اند و علیه من تبلیغات کرده اند. بعد از رسیدن متصرفان مقداری علیه من صحبت کردند و بعد بدون اخذ یا ارائه مجوز قضایی با شکستن قفل خانه امان وارد منزل شدند و آنها از ابتدای رسیدن به منزل فیلمبرداری از محل و رویدادها را آغاز کردند و پس از ورود کلیه مدارک قضایی، دفترچه های بانکی و دستخط، دفترچه تلفن،عکس های مذهبی و غیره را از منزل بردند و حین بازپرسی مادرم به منزل برگشت و از دیدن مامورین وزارت اطلاعات و به هم ریختن وسایل منزل بسیار ناراحت شد و بعد از تفتیش مجدداً به بند 209 انتقال داده شدم و در عین بازجویی بارها برای همکاری و جاسوسی برای وزارت اطلاعات ترغیب و تطمیع شدم و وعده های بسیاری به من داده شد یا من از بهاییت دست بردارم یا حداقل با ایشان همکاری نمایم.
بعد از 36 روز انفرادی من 40 روز را هم در بند عمومی بند 209 سپری کردم و سپس به بند عمومی انتقال داده شدم.
هم اکنون نیز بلاتکلیف در سالن 4 اندرزگاه شماره 7 بازداشتگاه اوین نگهداری میشوم.
شهرام چینیان میاندوآب
زندان اوین
|