|
شکنجه شهروندان بلوچ و جان باختن یک تن دیگر در زاهدان
شنبه ، 16 خرداد 1388
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران:
یکی از مجروحان درگیریهای اخیر زاهدان جان باخت و تعداد بسیاری از بازداشت شدگان از شکنجه خود خبر میدهند.
روزگذشته مورخه 15 خردادماه "عبدالبصیر موسی زهی" شهروند بلوچ ساکن زاهدان که در طی خشونت های اخیر این منطقه مجروح شده بود در بیمارستان مرکزی این شهر جان خود را از دست داد.
علیرغم صدها بازداشت شده خشونت های اخیر مناطق بلوچ نشین، به دلیل فضای امنیتی منطقه و هراس خانواده ها از پیگیری وضعیت فرزندان خود از سرنوشت صدها شهروند بازداشت شده اخیر اطلاع چندی در دست نیست.
در همین رابطه تعدادی از شهروندان بلوچ که اخیراً آزاد شده اند در گفتگو با مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، از بازداشت خودسرانه و جمعی خود، ضرب و شتم، هتاکی و عدم رعایت حداقل موارد قانونی در خصوص بازداشت شدگان اطلاع میدهند. آنان عنوان می دارند به خاطر مذهب و قومیت خود مورد تحقیر قرار گرفته اند.
در ذیل اسنادی از ضرب و شتم و شکنجه دو شهروند آزاد شده بلوچ را مشاهده می نمایید.
لازم به توضیح است به لحاظ شرایط امنیتی منطقه و فقدان حضور نهادهای مدنی، اطلاع رسانی از این منطقه با دشواریهای متعددی روبه رو است.
----
نازي
اسكويي مدير مسئول نشر ديگر و فعال زنان براي
چندمين بار به وزارت اطلاعات احضار شد
اين احضار به
دنبال بازرسي از منزل و دفتر نشر ديگر به حكم دادگاه انقلاب بود. كامپيوترها،
اسناد انتشارات، اسناد مالي و ملكي در اين بازرسي توقيف شده است. علاوه بر
احضار اسكويي، علي اميني و ياشار اميني كاركنان نشر ديگر نيز براي چندمين بار
احضار شدهاند. آنچه تاكنون مورد پرسش وزارت اطلاعات بوده است انگيزهي انتخاب
كتابها و نوع محتواي كتابها و مترجمان و مؤلفان، رابطه با فعالان زنان،
كارگران، دانشجويان و اعضاي كانون نويسندگان، همچنين حضور در گورستانهاي
خاوران و امامزاده طاهر و شركت در مراسمهاي شاملو، مختاري و پوينده و امثال
آن بوده است.
----
شعرهای سروده
شده زندانی سیاسی ارژنگ داودی
زندانی سیاسی
چه شکوفایی شکوهمندی
در بهشت جان نشسته
همه درسهای پایداری را
سنگر به سنگر
چندان دردمندانه
از سر گذراندهام
که همه را
هماره از بر
فرا یاد زمانه میآرم
چه شکوفایی شکوهمندی
همه ترانههای پایداری
به بانگ پرطنین رزم
امیدوارانه
مرا به خود میخوانند
و در احاطه ردیف دستهایی
که پیامی در دست دارند
دستهای عاشقم را
صمیمانه
گرم میفشارند
چه شکوفایی شکوهمندی
همه زندانهای پایداری
از اوین
تا رجایی شهر
تا مرکزی بندرعباس
مرا
چه خوب میشناسند
و در انکسار و اتابههای آزادی
همه روزهای پریشان
چون جمعه خونین 49
همه ماههای سوگوار
چون شهریور 57
همه فصلهای تاریک
چون تابستان تلخ 67
مرا
از شیار نشسته بر چهره شکستهام
فروتنانه
به یاد میآرند
چه شکوفایی شکوهمندی
همه بندهای اسارت
از بند یک سیاسی
در شرمزار اوین
تا بند آخر خطیها
در سوگسار رجایی شهر
مرا در دل خود
جانانه پذیرایند
و همه شبهای سیاه
در سلولهای انفرادی
از 2-الف تا 240
از تهران
تا گوهردشت
تا بندرعباس
مرا چندان روسپید یافتند
که شعرهایم را
بر دل و دیوار این بیداد
فریادمندانه
حک کردهاند
چه شکوفایی شکوهمندی
همه درسهای پایداری را
نکته به نکته
از بر میدانم
همه ترانههای پایداری
سنگر به سنگر
به آوای بلند
مرا به خود میخوانند
هم بندهای سیاسی
مرا و یادنوشتههایم را
در خودآگاه زمانه
به خاطر سپردهاند
و همه سلولهای انفرادی
هنگام به دیوارهای دور و بر
شرمآگین مینگرند
با بغض گلویی
که از خون لالهها داغ است
هقاهق کنان
به هیهات میگویند
ما را ببین
چه خوشخیالانه فکر میکردیم
که با انقلاب 57
زندانی سیاسی
به تاریخ
به ابدیت پیوست
چه شکوفایی شکوهمندی
در بهشت جان نشسته
همه روزهای پریشان
همه شبهای سیاه
همه ماههای سوگوار
و همه فصلهای تاریک
مرا
از شیار نشسته بر چهره شکستهام
چه نیک میشناسند
و از لابلای
فرصت سرد میلهها
دستهای عاشقم
را
صمیمانه
چه گرم میفشارند
انتشار:
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
|