بازگشت به صفحه اول

 

 
 

احمد زید آبادی در زندان به شدت کتک زده می شود

افشاگری مهدیه محمدی همسر دبیرکل سازمان ادوار تحکیم پیرامون وضعیت بحرانی زید آبادی

چهارشنبه، 1 مهر 1388

ادوارنیوز: احمد زید آبادی دبیرکل سازمان دانش آموختگان ایران و روزنامه نگار سرشناس در زندان اوین توسط تیم بازجویی به شدت کتک زده می شود و مهم ترین اتهام او نگارش نامه سرگشاده به مقام رهبری آیت الله علی خامنه ای است.
مهدیه محمدی همسر احمد زید آبادی در گفتگو با روز انلاین دست به افشاگری در خصوص وضعیت همسرش زده است. به گزارش روز انلاین احمد زیدآبادی، روزنامه نگار سرشناس ایرانی و دبیر کل سازمان ادوار تحکیم در بند 240 زندان اوین زیر شدیدترین فشارهاست تا قرائت متن نوشته شده توسط بازجویش را به جای دفاعیات خود در دادگاه بپذیرد.
مهدیه محمدی، همسر احمد زیدآبادی که روز دوشنبه برای ملاقات با همسرش به زندان اوین مراجعه کرده و موفق به ملاقات نشده بود ضمن دادن خبر ضرب و شتم این روزنامه نگار در زندان، به روز گفت: روز دوشنبه گفتند که احمد ممنوع الملاقات است؛ هفته گذشته هم که برای ملاقات رفتیم به دلیل نامه ای که از قاضی پرونده داشتیم اجازه ملاقات دادند.
وی افزود: بازجویی آقای زیدآبادی که 35 روز در بند 2 الف و در جایی شبیه قبر زندانی بوده پس از انتقال به بند 240 شروع شده و بازجویی بسیار خشن به طرز وحشتناکی از او بازجویی کرده است.
به گفته خانم محمدی، بازجو به آقای زیدآبادی گفته است که "دستور داریم تو را له کنیم و اگر همکاری نکنی هر کاری دلمان خواست با تو می کنیم و اگر این کاغذهای بازجویی را ننویسی همین کاغذها را به خوردت خواهیم داد."
او که این سخنان را به نقل از زیدآبادی بیان میکرد افزود: "همین بازجو، احمد را به شدت کتک زده و خود احمد می گفت که خشونت وحشتناکی علیه او به کار برده اند."
همسر آقای زیدآبادی گفت: این اواخر بازجوی او عوض شده و بازجوی جدید رفتاری انسانی تر با او داشته، اما چون او حاضر به قرائت متن نوشته شده توسط بازجو در دادگاه نشده است مجددا همان بازجوی خشن اولی برگشته و اکنون هم اوست که دوباره از آقای زیدآبادی بازجویی می کند.
خانم محمدی سپس به اتهامات آقای زیدآبادی اشاره کرد و گفت: اوایل بازجویی اتهامات وحشتناکی از جمله اتهامات اخلاقی به احمد نسبت داده اند اما او حاضر به پذیرفتن این اتهامات دروغ نشده؛ اکنون هم یکی از اتهاماتش نامه ای است که به رهبری نوشته و در سایت ها منتشر شده بود. او را تحت فشار قرار داده اند که چرا نوشتی مقام رهبری و کلمه معظم را به کار نبرده ای!"
وی با بیان اینکه ارتباط با روزآنلاین و بی بی سی و دیدار با ابراهیم یزدی از دیگر موارد در بازجویی هاست، افزود: حالا دوباره با تغییر بازجو و آمدن بازجوی قبلی باز احمد تحت فشار شدیدی قرار گرفته تا به جای دفاع از خود، متن نوشته بازجو را در دادگاه بخواند و طلب بخشش کند. ضمن اینکه بازجو که عوض شده بود هفته ای یکبار احمد به منزل زنگ میزد و به ما ملاقات میدادند اما با آمدن بازجوی سابقش نه تماس مگیرد و نه ملاقات می دهند؛ گویا میخواهند کاری راکه با آقای عبدالله مومنی کردند با او نیز بکنند که اورا 40 روز در بیخبری مطلق نگه داشتند و بعد مستقیم به دادگاه بردند.
همسر آقای زیدآبادی گفت: آقایان اعلام کردند که زیدآبادی گفته وکیل نمیخواهم؛ من در آخرین ملاقاتی که داشتیم از احمد پرسیدم چرا گفته ای وکیل نمی خواهی که جا خورد و گفت من چنین چیزی نگفته ام؛ دروغ گفته اند. و از همان روز وکلای ایشان باز شروع به پیگیری کردند اما اکنون دقیقا دو هفته است که پرونده احمد روی میز آقای سبحانی، بازپرس شعبه دو است و از آقای سبحانی که می پرسیم چرا پرونده به صورت بلاتکلیف همچنان روی میز شما مانده، می گوید من قرار نهایی را صادر کرده ام، بروید از آقای حداد بپرسید.
خانم محمدی با بیان اینکه همسرش از او خواسته است مصاحبه نکند گفت: احمد می گوید هر بار که من مصاحبه می کنم او را بیشتر تحت فشار قرار میدهند. من هم میدانم که با این مصاحبه فشار روی احمد بیشتر می شود اما چاره دیگری ندارم؛ احمد الان صد روز است که در انفرادی به سر می برد؛ او را به شدت کتک زده اند، به مرز جنون و خودکشی رسانده اند و اکنون نیز فشار می اورند که اعتراف بگیرند و دیکته کنند و او بنویسد و بعد در دادگاه بخواند!
خانم محمدی می افزاید:بازجویان به آقای زیدآبادی گفته اند که باید از رهبری بابت اینکه مقابل اسمش کلمه معظم را ننوشته است عذرخواهی کند؛ من میخواهم بدانم رهبری که میگوید انتقاد کردن آزاد است چرا احمد باید بابت این قضیه از او عذرخواهی کند و این چه نوع آزادی انتقاد است که به خاطر ننوشتن کلمه معظم برای ایشان، یک روزنامه نگار را تحت وحشیانه ترین فشارها قرار می دهند؟
گفتنی است متن نامه سرگشاده احمد زیدآبادی خطاب به آیت الله خامنه ای که در فروردین ماه 86 در رسانه های اینترنتی منتشر شد در پی می آید:

طرح دو پرسش از آیت‌الله خامنه‌ای

من از حساسیت‌های نظام سیاسی ایران در باره هرگونه انتقاد و یا پرسش از رهبری نظام جمهوری اسلامی به خوبی آگاهم و می‌دانم که ورود به این حیطه، عبور از خط قرمزی است که عملا در کشور ما اعمال می‌شود.
به همین علت، با آنکه از سال‌ها پیش قصد نوشتن نامه‌ای به ایشان داشتم و بویژه می‌خواستم از قانون شکنی‌ها و اجحاف‌هایی که در طول دوره بازداشتم در سال 1379 بر من و دوستانم روا شد، نزد وی شکایت ببرم، اما هر بار از تصمیم خود منصرف شدم، زیرا حساسیت موضوع می‌توانست حمل بر خودنمایی و یا ابراز بی‌باکی و تهور شود.
این بار اما بخصوص پس از سخنان رهبری در شهر مشهد، تصمیم گرفتم تا قصد دیرینه خود را عملی کنم و امیدوارم که این تصمیم به مسائلی مانند خودنمایی و ابراز بی‌باکی نسبت داده نشود.
هر چند که من نیز مانند هر موجود انسانی دیگر، از وسوسه خودنمایی در امان نیستم و از بی باکی هم به سهم خود بهره‌ای دارم، اما برای گریز از مواضع تهمت، تاکید می‌کنم که قصدم از نوشتن این مطلب، ابراز وجود سیاسی از طریق به چالش کشیدن مقام عالی نظام نیست و از همین رو، در سرتاسر این نوشته، تلاش می‌کنم تا در کاربرد واژه‌ها و عبارات، موقعیت خاص ایشان را در نظر داشته باشم و قلم را به ورطه بی‌احترامی و جسارت نکشانم.
در عین حال، هر چند که شاید از شجاعت هم خداوند برای من نصیبی قرار داده باشد، اما بر کسی پنهان نیست که من اهل ماجراجویی و گزافه‌گویی حتی در جایی که کمترین هزینه و خرجی هم نداشته باشد، نیستم و اینک نیز نمی‌خواهم با خطاب قرار دادن رهبری، دست به ماجراجویی بزنم.
با این همه، ممکن است این پرسش پیش آید که چرا طبق سنت مالوف در ایران، پرسش‌ها و یا انتقادهایم را از رهبری در قالب نامه‌ای سربسته به دفتر ایشان ارسال نمی‌کنم و بر انتشار علنی آن اصرار دارم.
پاسخ پرسش فوق این است که آنچه می‌خواهم در این نوشته مطرح کنم، در شمار مسائل شخصی نیست که نیازمند ارسال نامه خصوصی باشد. در این نوشته در واقع قصد دارم برخی از بزرگترین مشکلات رویاروی جامعه ایرانی را طرح کنم و نظر رهبری را هم در این باره جویا شوم، به این امید که طرح این موضوع برای سایر ایرانیانی هم که مانند من می‌اندیشند، مفید افتد.

پرسش نخست

پرسش نخست من از رهبری به همان حساسیت‌های موجود در مورد طرح پرسش و یا نقد اظهار نظرهای ایشان بر می‌گردد.
سوال این است که به چه علت شرعی، عقلی، قانونی و یا عرفی و بر اساس کدام مصلحت عمومی، پرسش علنی از رهبری و یا نقد گفته‌ها و عملکرد وی، عملا در جامعه ایران ممنوع است؟
از نقطه نظر شرعی می‌دانیم که حتی انبیا و اولیای خداوند که در نزد ما از منزلت معنوی بی‌مانندی برخوردارند، هیچگاه افراد جامعه و از جمله پیروان خود را از به چالش کشیدن رفتار و گفتار خود بر حذر نداشته‌اند و سیره پیامبر اسلام و خلفای راشدین بخصوص امیرالمومنین علی نیز نشان می‌دهد که آن بزرگان، هیچگاه در مقابل تندترین برخوردهایی که افراد عادی جامعه با آنها داشته‌اند، شدت عمل نشان نداده‌اند و اگر هم از تعرض لفظی بی‌ادبانه و بی‌موردی به خشم آمده‌اند، کلام را با کلام پاسخ داده‌اند و نه با تشکیل پرونده و ارجاع به قاضی و وضع مجازات.
در اینجا نمی‌خواهم با فهرست کردن شیوه برخورد پیامبر و اصحاب آن بزرگوار در برابر انتقادهای لفظی دیگران، فضل فروشی کنم، اما تاکید می‌کنم که مصونیت رهبری از طرح پرسش و انتقاد در جامعه ما، نه فقط سابقه‌ای در شرع ندارد، بلکه بدعتی بی‌سابقه در تفکر اسلامی به شمار می‌رود.

نقد گفتار و رفتار رهبری منع نشده است

از نقطه نظر عقلی نیز همه دلایلی که در حوزه نقد و پرسش به ذهن بشر می‌رسد، دلالت بر ضرورت انتقاد از رهبران جامعه در هر سطحی دارد و حتی یک دلیل عقلی نیز نمی‌توان برای حرمت نقد و پرسش از رهبران سیاسی و مذهبی جوامع ارائه کرد.
از لحاظ قانونی هم تا آنجا که من اطلاع دارم، توهین به رهبری در قوانین جمهوری اسلامی جرم شناخته شده، اما نقد گفتار و رفتار وی در هیچ قانونی منع نشده است.
از منظر عرفی نیز، امروزه در همه کشورهایی که رهبران آنها با رای مردم انتخاب می‌شوند، انتقاد و پرسش که جای خود، بلکه شهروندان از حق هر نوع تخطئه و تعرض لفظی به آنها نیز برخوردارند. نمونه‌ای از این تعرض‌ها و تخطئه‌ها را صدا و سیمای جمهوری اسلامی به نقل از مطبوعات آمریکا و انگلیس علیه رهبران این کشورها روزانه پخش می‌کند. حتی سیمای جمهوری اسلامی صحنه‌هایی از راهپیمایی معترضان به سیاست آمریکا در شهرهای مختلف آن کشور نشان می‌دهد که تصویر جرج بوش را به صورتی حیوانی خون آشام بر روی پلاکاردها حمل می‌کنند و پلیس هم متعرض آنان نمی‌شود.
به هر حال، وقتی که هیچ مبنای شرعی، عقلی، قانونی و عرفی برای منع نقد رهبری و پرسش از وی وجود ندارد، چرا کارگزاران امنیتی و قضایی نظام، در مورد کوچکترین اشاره غیر مستقیمی در گفته‌ها و نوشته‌های افراد به مواضع رهبری تا این اندازه سخت می‌گیرند و آن را ذنب لایغفر می‌پندارند؟
آیا رفتار آنان در این باره، مورد تایید رهبری است؟ اگر هست، بر اساس کدام حجت شرعی و یا عقلی؟ و اگر نیست چرا این موضوع علنی و صریح اعلام نمی‌شود تا هم راه نقد اصولی و منطقی گشوده شود و منتقدان احساس امنیت کنند و هم کارگزاران نظام امکان سوء استفاده از این مساله را پیدا نکنند؟
تا آنجا که من به یاد دارم، در دوران حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی، به رغم فضای سنگینی که برخی از هواداران آتشین مزاج ایشان در جهت منع هر گونه نقد آن مرحوم ایجاد کرده بودند، آیت الله خامنه‌ای خود یکی از معدود منتقدان به نسبت صریح نحوه اداره کشور و پاره‌ای از اظهار نظرهای مرحوم آیت‌الله خمینی بود.
با توجه به این سابقه، انتظار می‌رفت که در دوره رهبری خود ایشان، فضای نقد و پرسش از مقام‌های عالی نظام بسط و گسترش یابد، اما متاسفانه نه فقط چنین نشد، بلکه صداهای ضعیفی هم که در دوران حیات آقای خمینی در نقد ایشان بلند بود، در دوره بعدی یا خاموش شد و یا هزینه سیاسی و امنیتی در پی داشت. من هنوز توجیهی منطقی برای این مساله پیدا نکرده‌ام و امیدوارم شخص رهبری یا یکی از نزدیکان ایشان، در این باره توضیحی ارائه کنند.

پرسش دوم

پرسش دومم اما مربوط به مساله‌ای است که برای جامعه ایرانی سرنوشت‌ساز شده و چنانچه در مورد آن، تصمیم درست گرفته نشود، چه بسا کشور ما را در شرایط فوق‌العاده خطرناکی قرار دهد.
همانطور که همه می‌دانیم، بحث دستیابی ایران به چرخه سوخت هسته‌ای، مدت‌ها است که ایران را اسیر بحرانی بین‌المللی کرده و سبب صدور قطعنامه‌های الزام آوری از طرف شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران شده است.
در اینجا من نمی‌خواهم از اهمیت یا عدم اهمیت برخورداری از چرخه سوخت هسته‌ای و یا از میزان تاثیر دستیابی به این چرخه در توسعه و پیشرفت کشور سخن بگویم.
اصلا فرض را بر این می‌گیرم که آنچه مقام‌های کشور در باره اهمیت استراتژیک سوخت هسته‌ای و تاثیر آن در پیشرفت کشور می‌گویند، تماما درست و دقیق باشد، اما به گمان من مساله اصلی این است که از خود بپرسیم به چه هزینه‌ای؟
در زندگی اجتماعی و فردی بشر بسیاری چیزهای مفید و خوب وجود دارد که به دلیل هزینه‌های مترتب بر آنها کنار نهاده می‌شوند، زیرا دنیا، دنیای تزاحم امور و نظام ترجیحات است.
در نظام ترجیحات یک ملت، حفظ موجودیت کشور بی‌گمان در راس اولویت‌هاست و پس از آن حفظ امنیت داخلی و سرمایه‌های انسانی و ملی قرار دارد.

نگاه به دستاورد علمی از دریچه حق و باطل

اگر قرار باشد دستیابی به یک دستاورد اقتصادی یا علمی، موجودیت یا امنیت یا سرمایه‌های ملی آن را به خطر اندازد، چه توجیه منطقی برای اصرار بر آن دستاورد وجود دارد؟
می‌دانیم که جمهوری اسلامی بر این نکته پافشاری می‌کند که منظورش از دستیابی به چرخه سوخت هسته‌ای، تولید سلاح اتمی نیست. با توجه به این نکته، چرخه سوخت هسته‌ای برای ایران تنها جنبه اقتصادی و علمی پیدا می‌کند. اما کدام دستاورد اقتصادی یا علمی در جهان وجود دارد که بتوان به آن از دریچه حق و باطل نگریست؟
هر امر اقتصادی به ناچار باید با مکانیسم تحلیل اقتصادی یعنی هزینه و فایده آن، مورد ارزیابی قرار گیرد و از همین روست که منتقدان برنامه هسته‌ای کشور با توجه به اصل هزینه – فایده، خیری در ادامه این برنامه در شرایط حاضر نمی‌بینند چرا که تبعات منفی تحریم فزاینده کشور و یا احتمال حمله نظامی به مراتب پر هزینه‌تر از فایده‌های دستیابی به چرخه سوخت هسته‌ای است.
در اینجا اما من از مقام رهبری نمی‌خواهم که نظر خود را رها کند و نظر منتقدان را بپذیرد چرا که هر کس بر اساس دیدگاه و اطلاعات خود، ارزیابی خاص خویش را از شرایط دارد. یک نفر ممکن است بر مبنای یک سری داده‌ها، شرایط را خطرناک تصور کند و فردی دیگر، بر اساس داده‌های متفاوت، اوضاع را عادی و معمولی فرض کند.

ارزیابی متفاوتی و حق بیان آن

سوال من از رهبری اما این است که چرا ایشان اصرار دارند که همه ایرانیان ارزیابی ایشان را از شرایط داشته باشند و اگر جز این باشد به تعبیر وی حرف دشمن را تکرار می‌کنند و یا به گفته برخی از مقام‌های امنیتی، از عوامل دشمن هستند.
در دنیای امروز، روزانه میلیون‌ها خبر و گزارش در باره یک موضوع انتشار می‌یابد که مسلما یک نفر نمی‌تواند همه آنها را مطالعه کند. هر کس به فراخور دیدگاه کلی خود نسبت به نظام جهانی، بخشی از اخبار را گزینش و آنها را مطالعه می‌کند.
از همین رو، ارزیابی افراد مختلف از شرایط خاص، به فراخور دیدگاه کلان خود و خبرهایی که خوانده‌اند، متفاوت است و این امری کاملا طبیعی است.
آیا از نظر رهبری، یک ایرانی بر مبنای مطالعات خود، نمی‌تواند ارزیابی متفاوتی نسبت به ایشان از شرایط کشور داسته باشد؟
و اگر ارزیابی متفاوتی داشت، نباید از حق بیان آن برخوردار باشد؟
اگر یک ایرانی بر اساس تجربه و نگاه خود، کشور را در معرض خطر ببیند، آیا می‌توان او را به دلیل نگرانی‌اش از آینده، مجرم و شریک دشمن دانست و به ترس و رعب متهم کرد؟
تاکید پی در پی رهبری و نزدیکان ایشان بر مرعوب بودن طرفداران انعطاف در برنامه هسته‌ای بخصوص باعث تعجب و تاسف است. مسلما ترس و رعب در زندگی فردی و جمعی صفات پسندیده‌ای نیستند، اما به نوبه خود مکانیسم‌هایی برای ادامه بقای بشرند. اگر قرار باشد در وجود هیچکدام از افراد بشر ذره‌ای ترس از کسی یا چیزی وجود نداشته باشد، آیا جهان انسانی یک لحظه برقرار می‌ماند؟ آیا اگر فردی به اتکای نترسی و بی‌باکی شخصی خود، جمعیت کثیری را به ورطه بدبختی و هلاکت اندازد، مستوجب تحسین و پاداش است؟
خدا رحمت کند کسی را که بر جان و مال و سرنوشت دیگران بیم و ترس داشته باشد.
به هر حال، واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان، ارزیابی متفاوتی نسبت به ارزیابی مقام رهبری از مجموعه شرایط کشور و بحران هسته‌ای جاری دارند و دقیقا از آینده این کشور می‌ترسند! آیا باید ترس خود را کتمان کنند؟ و اگر نکردند، آیا باید مورد تهدید وزیر محترم اطلاعات قرار گیرند؟

تصمیم نهایی با همه ایرانیان

بار دیگر تکرار می‌کنم که من از مقام رهبری نمی‌خواهم که نظر خود را فرو گذارد و نظر دیگران را بپذیرد، اما از ایشان می‌خواهم در باره مساله‌ای که به سرنوشت تک تک ما و فرزندانمان مربوط می‌شود، اجازه دهد که نظرات و ارزیابی‌های متفاوت، در فضایی امن و آزاد مطرح شود.
به گمان من، در مساله‌ای در اندازه بحران هسته‌ای، تصمیم نهایی با همه ایرانیان است. ایرانیان برای تصمیم در این باره لازم است که نظر همه صاحبان اندیشه و نظر را بشنوند و در فضایی آرام و معقول از هر تصمیمی که صلاح می‌دانند، پشتیبانی کنند.
آیا مقام رهبری با این مساله موافقند؟
به باور من، سرنوشت آینده ایران تا حدود بسیار زیادی به تصمیم رهبری کشور در باره موضوع فوق گره خورده است و اگر ایشان در این باره تصمیم صحیحی بگیرند، بدون شک گفتنی‌های بسیاری برای طرح نزد ایشان وجود خواهد داشت.
خداوند همه ما را در شناخت حقیقت، که به تعبیر امیرالمومنین علی از موری سیاه بر سنگی سیاه در دل شبی سیاه، پنهان‌تر است، یاری رساند.

----

لیست اسامی دستگیر شدگان و فریادهای اعتراض آمیز خانواده ها

بنابه گزارشات رسیده، خانواده های دستگیر شدگان 27 شهریور و سایر دستگیر شدگان درمقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین تجمع اعتراضی برپا کردند.آنها با خشم و فریادهای اعتراض آمیز خود خواستار آزادی فوری عزیزان خود هستند و به قاضیهای ولی فقیه در دادگاه انقلاب هشدار میدادند در صورت اعمال هرگونه شکنجه علیه عزیزانشان باعث اعتراضات گسترده آنها خواهد شد.

روز چهارشنبه 1 مهرماه حدود 130 نفر از خانواده بازداشت شده ها در مقابل دادگاه انقلاب تجمع كردند و خواستار آزادي فوري عزيزان خود بودند و اعلام مي كردند به هيچ عنوان به حكومت اجازه نخواهند داد كه با بازداشتي هاي روز جمعه 27 شهريور مانند ديگر بازداشتي ها برخورد كند و با وارد كردن اتهامات بي اساس  و پرونده سازي آنها را به ميز محاكمه بكشاند و با شدت اعلام مي كردند هر روز در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوين تجمع مي كنند تا هر چه زودتر عزيزانشان آزاد شوند.و واي به حال حكومت اگر سخني از شكنجه و تجاوز و بدرفتاري با عزيزانشان بشنوند كه به هيچ عنوان سكوت نخواهند كرد و به اعتراضات خود شدت خواهند داد .ماموران جلوي درب دادگاه انقلاب با لحني تند و غیر انسانی خانواده ها را از ايستادن در مقابل درب ورودي منع مي كردند  .

پس از شدت یافتن اعتراضات خانواده ها تعدادی از خودروهای نیروی انتظامی در مقابل دادگاه انقلاب مستقر شدند و اعتراضات خانواده ها را زیر نظر داشتند.

وقتی که  اعتراضات خانواده ها بالا گرفت، اسامي تعدادي از بازداشت شده هاي روز جمعه توسط دادگاه انقلاب و زندان اوين تاييد شد اما همچنان اسامي تعداد زیادی از بازداشتي ها و مكان نگهداري آنها تاييد و مشخص نشده است و خانواده ها هر روز مسير دادگاه انقلاب و زندان اوين را با نگراني از وضعيت عزيزانشان طي مي كنند..

همچنین همزمان در حدود 60 نفر از خانواده بازداشتي ها نيز در مقابل درب دژباني زندان اوين تجمع كردند و خواهان آزادي فوري عزيزان خود بودند ولی ماموران زندان اوين به سمت آنها یورش بردند  و با اعمال فشار،تهدید و حتي فحاشي خانواده ها را مجبور كردند در قسمت پايين زندان اوين بايستند تا در معرض دید عابرین قرار نگیرند و با گذاشتن تعدادی مامور سرکوبگر نزديك خانواده ها آنها را تحت كنترل خود داشتند و مانع هر گونه حركتي اعتراضی از طرف خانواده ها مي شدند.

لیست جدیدی از اسامی بازداشت شدگان 27 شهریور جهت ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم انتشار می یابد.

1- مريم فتحي 26 ساله ليسانس زبان در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده

2- فاطمه مهرزاد 35 ساله در وليعصر بازداشت و به اوين منتقل شده

3- فرزانه محمدي 25 ساله فوق ديپلم كامپيوتر در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده

4- سارا نوري 26 ساله ليسانس حسابداري در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده

5- آنا آجوداني 24 ساله دانشجوي شيمي در هفت تير بازداشت و به اوين منتقل شده

6- معصومه آقايي 23 ساله دانشجو در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده 

7- پويا فرهودي 30 ساله ليسانس زيست مولكولي در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده

8- اشكان مير علوي 28 ساله دانشجوي فوق ليسانس برق قدرت در ونك بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص

9- فرشيد بابايي 23 ساله دانشجوي ارتباطات در بلوار كشاورز بازداشت و مكلان نگهداري وي نامشخص

10- عبدالله بهروزي 20 ساله دانشجو در طالقاني بازداشت و به اوين منتقل شده

11-نويد اميري نژاد 29 ساله ليسانس مديريت در وليعصر بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص

12- پارسا تهراني اصل 32 ساله كارمند در ونك بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص

13- محمد علي شيخان 18 ساله در وصال بازداشت و به اوين منتقل شده

14- ناصر اعتماديه 31 ساله در وليعصر بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص

15- سهيل نيك پور 27 ساله دانشجوي معماري در آزادي بازداشت و به اوين منتقل شده

16- مصطفي محمدي 29 ساله در انقلاب بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص

17- مهدي  خطيب داداشي 22 ساله در وليعصر بازداشت و به اوين منتقل شده

18- معين محسني 25 ساله شغل آزاد در فاطمي بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص

19- امين جوادي لنگردي 21 ساله دانشجوي كامپيوتر مكان نگهداري وي نامشخص

20- پيمان زاهدي 28 ساله در جمالزاده بازداشت وبه اوين منتقل شده

آمار دستگیریهای روز جمعه 27 شهریور بالا تخمین زده می شود و آماری که نیروی انتظامی ولی فقیه انتشار داده است کذب محض می باشد و معلوم نیست با چه هدفی آمار دستگیر شدگان را بسیار پایین اعلام می کنند. حسن زارع دهنوی معروف به حسن حداد و همدستان او مانند علی اکبر حیدری فر،سبحانی ،راسخ و سایرین که مسئول صدور حکم قضائی برای دستگیری و انتقال آنها به شکنجه گاههای مخفی هستند در مقابل پیگیریهای خانواده ها از طریق منشیهای خود اظهار بی اطلاعی می کنند . ولی فقیه علی خامنه ای برخلاف وعده ای که داده بود که با کسانی که مرتکب جنایت شده اند برخورد می کند سعید مرتضوی از دستور دهندگان انتقال زندانیان سیاسی به اردوگاه مرگ کهریزک که منجر به جان باختن تعدادی از آنها گردید را نه تنها از سمت برکنار نکرد بلکه او را ترفیع نود و به سمت معاون دادستان کشور در سطح بالاتری برای ادامۀ جنایاتش منصوب نمود.سعید مرتضوی و حسن زارع دهنوی و همدستان او از منفورترین افراد جامعه ایران و سازمانهای حقوق بشری هستند.

مادران و پدران دردمند دستگیر شدگان 27 شهریور از مردم استمداد طلبیدن و خواهان حضور گسترده روزانۀ آنها در مقابل دادگاه انقلاب شدند تا از این طریق باعث آزادی عزیزان در بند و زیر شکنجۀ آنها شوند.لازم است به خواست مادران و پدران با حضور گسترده خود در مقابل دادگاه انقلاب آری گفته شود و باعث تسریع در آزادی قهرمانان در زنجیر شویم.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، دستگیری گسترده جوانان و بخصوص دانشجویان قهرمان و انتقال آنها به نقاط نامعلوم جهت شکنجه های وحشیانه و بی اطلاع نگه داشتن خانواده های آنها را محکوم می کند و نسبت به جان آنها عمیقا ابراز نگرانی می کند. از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر خواستار مداخلۀ قوری برای نجان جان آنها و آزادی فوری و بی قید وشرط زندانیان سیاسی در ایران است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

01 مهر 1388 برابر با 23 سبتامبر 2009

----

دو گروه حقوق بشر تحقيق درباره ايران را خواستار شدند

۱۳۸۸/۷/۱

آژانس ايران خبر: خبرگزاري فرانسه:دو گروه حقوق بشر روز دوشنبه مجمع عمومى سازمان ملل متحد را تحت فشار قرار دادند تا فرستاده ويژه اى را براى تحقيق در خصوص نقض حقوق بشر در ايران پس از انتخابات دوازدهم ژوئن (بيست و دوم خرداد)، تعيين کند.
گروه مبارزه بين المللى براى حقوق بشر در ايران و ديدبان حقوق بشر که مقر آن در نيويورک قرار دارد، اعلام کردند يکصد و نود و دو عضو شوراى امنيت سازمان ملل متحد بايد با استفاده از حضور محمود احمدى نژاد رئيس جمهور ايران در نشست اين هفته مجمع عمومى اين سازمان، پاسخگويى در مورد موجى از خشونت هاى مورد حمايت دولت را در ايران خواستار شوند.
اين گروههاى حقوق بشر توسل غير قانونى به زور عليه اعتراضهاى مسالمت اميز معترضان، حبس انفرادى بلند مدت و گرفتن اعتراف به زور و همچنين ادعاهاى متعدد را در زمينه شکنجه بازداشت شدگان و تجاوز به آنها ذکر کرد.
هادى قائمى از گروه مبارزه بين المللى براى حقوق بشر در ايران گفت :‌"‌ برغم اقدام دولت ايران در تشديد سلطه خود و متوسل شدن به اقدامات بيرحمانه، اعضاى مسئول جامعه مدنى ايران و انجمنهاى سياسى و روحانى همچنان خواستار آن هستند که مقامات مسئول به حقوق اساسى احترام بگذارند ".
قائمى در کنفرانسى مطبوعاتى گفت : " اعضاى سازمان ملل متحد بايد با انتصاب فرستاده اى ويژه به شجاعت مردم ايران احترام بگذارند ".
استيو کراوشاو Steve Crawshaw از ديدبان حقوق بشر نيز از بان کى مون دبير کل سازمان ملل متحد خواست از بدرفتارى ها با معترضان در ايران انتقاد کند.
اين دو گروه حقوق بشر خاطر نشان کردند هيچ گروه حقوق بشر بين المللى اجازه ندارد در ايران فعاليت کند و چنين گروههايى در ايران تعطيل يا تهديد شده‌اند يا مورد ارعاب قرار گرفته اند.
قائمى گفت پس از انتخابات دوازدهم ژوئن (بيست و دوم خرداد) که بر اساس نتايج آن احمدى نژاد بار ديگر به سمت رياست جمهورى انتخاب شد، بيش از چهار هزار نفر از حاميان مخالفان دستگير شدند و حدود چهارصد نفر همچنان در بازداشت به سر مى برند.
اردوى قدرتمند محافظه کاران در ايران با رد ادعاها مبنى بر اين که معترضان بازداشت شده در ايران مورد تجاوز قرار گرفته اند، به مهدى کروبى رئيس سابق مجلس ايران و از سران مخالفان به علت مطرح کردن چنين ادعاهايى به شدت هشدار داد.
ابراهيم شريفى دانشجوى بيست و چهار ساله رشته علوم کامپيوتر در تماسي تلفنى از خارج از ايران در کنفرانسى مطبوعاتى جزئياتى را درخصوص چگونگى ربوده شدن خود بدست نيروهاى امنيتى و عوامل اطلاعاتى پس از شرکت در اعتراضهاى ضد دولتى بيان کرد.
شريفى گفت به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفته و به وى تجاوز شده است.
شريفى گفت به محض آزاد شدن، تلاش کرد شکايت کند اما در نهايت براى امنيت خودش پس از اين که از سوى عوامل اطلاعاتى تهديد شد از ايران فرار کرد.

----

رويتر: درخواست براي تحقيق سازمان ملل درباره تجاوز به زندانيان در ايران

۱۳۸۸/۷/۱

آژانس ايران خبر: خبرگزارى رويتر:گروههاى مدافع حقوق بشر از مجمع عمومى سازمان ملل متحد خواسته اند به منظور تحقيق و بررسى موارد نقض حقوق بشر در ايران از جمله موارد شکنجه و تجاوز به زندانيان بازداشتى پس از انتخابات در اين کشور ، يک فرستاده ويژه منصوب کند.
ديده بان حقوق بشر و سازمان بين المللى مبارزه براى حقوق بشر در ايران روز دوشنبه با انتشار بيانيه هايى اعلام کردند حدود چهارصد زندانى همچنان به اتهام مشارکت در اعتراضات خيابانى پس از انتخابات رياست جمهورى در زندان بسر مى برند .
اعضاى سازمانهاى مدافع حقوق بشر در کنفرانسى خبرى در مقر سازمان ملل متحد در نيويورک اعلام کردند از زمان انتخابات تاکنون ، حدود هفتاد و دو تن به دست نيروهاى دولتى کشته شده اند و صدها تن مورد شکنجه و آزار و اذيت جنسى قرار گرفته اند.
در بيانيه اين گروههاى مدافع حقوق بشرآمده است کشورهاى عضو سازمان ملل متحد بايد از فرصت حضور اتى احمدى نژاد در مجمع عمومى سازمان ملل ، براى بررسى بحران حقوق بشر در ايران استفاده کنند .
احمدى نژاد قرار است روز چهارشنبه به وقت محلى در مجمع عمومى سخنرانى کند و اين در حاليست که گروههاى مخالف خود را براى برپايى تظاهرات به نشانه اعتراض به حضور وى در مقر سازمان ملل در نيويورک آماده مى کنند .
ابراهيم شريفى دانشجوى بيست و چهار ساله رشته علوم كامپيوتري اهل تهران اعلام کرد که وى از جمله زندانيانى بوده است که تحت بازجويى و‌ ضرب و شتم قرار داشته و در طول يک هفته وحشتناک بازداشت در اواخر ماه ژوئن ، از سوى بازجويان مورد تجاوز و اذيت و آزار جنسى قرار گرفته است .
شريفى که از طريق تلفن با خبرنگاران سخن مى گفت افزود بازجو به دستهايم دستبند زد و دستبند را به ديوار زد بعد پاهايم را بست و لباس زيرم را خارج کرد و مرا مورد آزار و اذيت جنسى قرار داد .
تماس تلفنى ابراهيم شريفى دانشجوى ايرانى با خبرنگاران از ترکيه برقرار شده بود زيرا وى ماه گذشته پس از آنکه مقامات اطلاعاتى ايران تهديد کردند خانواده اش را مى کشند ، از ايران به ترکيه فرار کرده بود .
ادعاى تجاوز و ازار و اذيت جنسى بازداشت شدگان ، در فضاى مذهبى ايران به موضوعى جنجال برانگيز تبديل شده است . مهدى کروبى از نامزدهاى مخالف معترض به نتايج انتخابات از جمله کسانى است که تجاوز جنسى به زندانيان سياسى را مطرح کرده است .
هادى قائمى ، هماهنگ کننده عضو سازمان مبارزه بين المللى براى حقوق بشر در ايران ، به خبرنگاران گفت على لاريجانى رئيس مجلس ، دست کم حدود يکصد گزارش دريافتى را مربوط به موارد تجاوز و آزار و اذيت جنسى که در بازداشتگاههاى ايران صورت گرفته است ، رد کرده است .
به قلم : جاشواشنير

----

نگرانی خانواده سعید متین پور از وضعیت بد جسمی او در زندان اوین

ساوالان سسی :سعید متین پور فعال حقوق بشر و روزنامه نگار زندانی آذربایجانی که اکنون دربند مالی زندان اوین به سر می برد دچار عفونت ریه شده و در شرایط بد جسمی به سر می برد .

به گفته فعالین مدنی آذربایجانی که روز یکشنبه ۲۹ شهریور٨٨ همزمان با سالروز تولد متین پور به دیدار خانواده او رفته بودند، این فعال حقوق بشر آذربایجانی روز شنبه ۲۸ شهریور تماسی تلفنی با منزل داشته است که به دلیل سرفه ممتد ناشی از عفونت ریه نتوانسته است با همسرش صحبت کند. 

متین پور در طی هفته های گذشته تقاضای مرخصی جهت درمان در خارج از زندان را نموده بود اما این درخواست او علیرغم پیگیریهای خانواده و وکیل وی، توسط قاضی حداد رئیس دادسرای امنیت تهران رد شده است.

سعید متین پور فعال حقوق بشر و روزنامه نگار آذربایجانی است که توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران و به اتهام همکاری با دول خارجی متخاصم و تبلیغ علیه نظام و بر اساس اعترافاتی که تحت شکنجه از متین پور و دیگر بازداشت شدگان گرفته شده بود به هشت سال حبس محکوم شده است.

خانواده متین پور به شدت نگران وضعیت جسمی او در زندان اوین هستند و خواهان اعطای مرخصی استعلاجی به وی می باشند.

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

رجوع به مطالب مشابه