محاکمات
فرمایشی و صدور احکام سنگین علیه دستگیر شدگان اخیر ادامه دارد
بنابه گزارشات رسیده،
روز سه شنبه تعدادی از دستگیر شدگان اعتراضات اخیر را به شعبۀ 15 دادگاه انقلاب
برده شدند و مورد محاکمه و تعدادی از آنها به محکومیتهای بسیار سنگینی محکوم
شدند.
روز سه شنبه 21 مهرماه تعدادی از زندانیان سیاسی که در جریان اعتراضات اخیر
دستگیر شده بودند به شعبۀ 15 دادگاه انقلاب برده شدند. آنها توسط صلواتی قاضی
فرمایشی ولی فقیه مورد محاکمه قرار گرفتند و همچنین به بعضی از آنها احکام
سنگین و غیر انسانی را ابلاغ کرد از جمله کسانی که روز گذشته به شعبۀ 15 دادگاه
انقلاب آورده شدند عبارتند از حسام ترمسی،رضا خادمی،کریمی قلعه سرخی و یکی از
زنان دستگیر شده در اعتراضات اخیر بودند.
گفته می شود که آقای کریمی قلعه سرخی از فعالین ستاد آقای میر حسین موسوی به 7
سال زندان محکوم شد و همچنین بنابه اخبار تایید نشده ای روزگذشته یکی از زنان
دستگیر شده( نام و مشخصات ایشان و حکم وی در حال تحقیق است) در اعتراضات اخیر
بدلیل داشتن ارتباط با سازمان مجاهدین به اعدام محکوم شده است . احکام حسام
ترمسی و رضا خادمی قرار است در طی 2 هفتۀ آینده به آنها ابلاغ شود.
هدف ازصدور احکام سنگین و غیر انسانی برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه و جلوگیری
از ادامه یافتن اعتراضات مردم ایران است و بخصوص اعتراضات در پیش رو 13 آبان
است.
زندانی سیاسی حسام ترمسی 20 ساله در تاریخ 10 تیرماه با یورش به منزلشان دستگیر
و به نقطه نامعلوی برده شد او به مدت 4 روز در یک بازداشتگاه مخفی تحت وحشیانه
ترین شکنجه ها قرار گرفت و سپس به سلولهای انفرادی بند سپاه در زندان اوین
منتقل شد. در آنجا شکنجه ها علیه این جوان برای پذیرفتن اتهامات نسبت داده شده
توسط بازجویان سپاه پاسداران ادامه یافت .شیوه بازجویان سپاه با این جوان
،بازجوئیهای طولانی در طی ساعت شب که همراه با شکنجه های شدید جسمی و روحی
همراه بود . بازجویان سپاه اتهاماتی به جوانان نسبت می دهند و زیر شکنجه از
آنها می خواهند که در دادگاه فرمایشی به آن اعتراف کنند در صورتی که شکنجه های
جسمی و روحی در سلولهای انفرادی برای گرفتن اعتراف کارساز نباشد . شیوۀ دیگر
بازجوئی که بیشتر شکنجه روحی و دادن وعده و وعید به زندانی است بکار برده می
شود .به زندانی وعده داده می شود که اگر به مواردی که ما می گوییم در دادگاه
اعتراف کنی ما هم قول میدهیم ترا آزاد کنیم .در صورتیکه زندانی به خواست
بازجویان سپاه که به او قول آزادی داده اند تن در دهند. مرحله بعدی کار با
زندانی در قسمتی از بند سپاه آغاز می شود . در آنجا از زندانی گاها خواسته می
شود که مواردی را که بازجو به او می گویید بنویسد و به آنها تحویل دهد بر
مبنای نوشته های زندانی که در زیر شکنجه و یا وعدۀ آزادی تن به آن داده متنی
توسط بازجو تهیه می شود و به زندانی داده می شود و در بند سپاه چندین بار روی
آن تمرین می کنند.پس از آماده شدن زندانی او را به دادگاه فرمایشی می برند و
بازجویان هم در دادگاه حضور دارند و در معرض دید زندانی قرار دارند.
زندانی سیاسی حسام ترمسی در زیر شکنجه وادار به خواندن متن بازجو در دادگاه می
شود ولی از آنجایی که آقای ترمسی اتهامات نسبت داد شده بر خلاف واقعیتها بود از
خواندن متن بازجو در دادگاه امتناع می ورزد و اتهامات وارد شده را رد می کند .
زندانی سیاسی حسام ترمسی وقتی که از خواندن متن بازجو در دادگاه فرمایشی خوداری
می کند از دادگاه فرمایشی به بند سپاه برده می شود و اینبار وحشیانه مورد شکنجه
بازجویان وزارت اطلاعات قرار می گیرد. این سناریو 3 بار در دادگاه فرمایشی بدون
نیتجه برای بازجویان تکرار می شود .
زندانی سیاسی حسام ترمسی چندین هفته از داشتن هرگونه تماسی با خانواده اش محروم
بود. او پس از 2 ماه بازداشت در بند سپاه به قرنطینه بند 7 زندان اوین منتقل
می شود و اخیرا او را به بند عمومی انتقال داده اند.از زمان دستگیری تا بحال
خانواده ترمسی بصورت حضوری با فرزندشا ن ملاقاتی نداشته اند
در یک اقدام غیر انسانی و برای جلوگیر از وارد شدن وکلای مستقل به این پرونده
ها برای آنها وکلای تسخیری تعیین کرده اند. اکثر وکلای تسخیری خواسته های
بازجویان را از زندانی و خانواده آنهاطلب می کنند . این وکلا با زندانی ملاقات
نداشته و به حرفهای زندانی توجه نمی کنند . خانواده های زندانیان با این وکلای
تسخیری موفق به تماس یا ملاقات نشده اند بجزء در دادگاه که از زندانی می خواهند
اتهامات را بپذیرند و از قاضی عذرخواهی کنند ،آنها همچنین خانواده زندانی را
تحت فشار قرار می دهند که از قاضی عذر خواهی کنند.و از این طریق به زندانی و
خانواده اش القا می کنند که فرزندانشان مرتکب جرم شده و باید از صلواتی عذر
خواهی کنند.قوۀ قضائیه پس از اینکه عناصر اطلاعاتی-انتظامی را به عنوان قاضی
در دادگاههای انقلاب منصوب کرده و کلمۀ قاضی را بی محتوا نموده است و به نظر می
آید که این شیوه را برای وکلا که تحت عنوان وکلای تسخیری وارد کرده است بکار
ببرد.
از طرفی دیگر وکلایی که خانواده های زندانیان سیاسی تعیین می کند صلواتی
وکالت آنها را نمی پذیرد و مانع ورود آنها به پرونده می شود.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران،بکار بردن تعدادی تحت عنوان وکلای تسخیری
که عملا علیه موکلین خود در دادگاه عمل می کنند و صدور احکام سنگین و غیر
انسانی در دادگاههای فرمایشی را محکوم می کند و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق
بشر و سایر مراجع بین المللی برای گرفتن تصمیمات لازم اجرا، پرونده نقض حقوق
بشر رژیم در ایران را به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع نمایند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
22 مهر 1388
برابر با 14 اکتبر 2009
----
فراخوان
اقدام فوری
مدافعان
حقوق بشر هنوز در خطر
هستند
مدافع حقوق بشر، علی بیکس، گویا هنوز در بند 209 زندان اوین که در اختیار وزارت
اطلاعات است، در بازداشت و در خطر شکنجه و اذیت و آزارهای دیگر به سر می برد.
شیوا نظرآهاری، روزنامه نگار زن، وبلاگ نگار و مدافع حقوق بشر، در تاریخ 23
سپتامبر از زندان اوین آزاد شد. مدافع حقوق بشر، ناصح فریدی، در حدود اول
سپتامبر 2009، تقریبا دو هفته پس از حضور در دادگاه، به قید وثیقه آزاد شد.
شیوا
نظرآهاری،
عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، روز 14 ژوئن دستگیر شد و سه ماه در زندان اوین
در بازداشت به سر برد. مبلغ وثیقه برای آزادی او ابتدا به مبلغ 5000 میلیون
ریال (500000 دلار آمریکا) تعیین شد، ولی خانواده اش ناتوان از تامین آن بود.
در تاریخ 16 سپتامبر 2009، وثیقه او به 2000 میلیون ریال (200000 دلار آمریکا)
کاهش یافت و خانواده اش آن را تامین کرد. پس از تامین وثیقه، او در تاریخ 23
سپتامبر 2009 آزاد شد. معلوم نیست که
به
او رسما تفهیم اتهام شده است یا خیر.
در باره
علی بیکس،
عضو کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی و یکی از فعالان حقوق اقلیت
آذربایجانی ایران، که در اواسط ژوئن در پی انتخابات مورد مناقشه ی ریاست جمهوری
دستگیر شد، اطلاعات تازه تری در دست نیست. گمان می رود که او هنوز در بند 209
زندان اوین در بازداشت است و معلوم نیست که اجازه ملاقات با خانواده اش یا
داشتن وکیل را داشته است یا خیر. علی بیکس در روز 1 آگوست در جلسه «دادگاه
نمایشی» حضور یافت که در آن به عنوان «عامل میدانی کودتای مخملی» متهم شد.
ناصح
فریدی،
عضو دیگر کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، که در همان جلسه «دادگاه
نمایشی» حاضر بود، به علت فعالیت هایش در کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان
سیاسی، از جمله مصاحبه با رسانه های خارجی، در کیفرخواست به ارسال اطلاعات
برای گروه ممنوعه سازمان مجاهدین خلق ایران متهم شد. او دو هفته پس از آن به
قید وثیقه آزاد شد.
لطفا فورا
نامه هایی به فارسی، عربی، انگلیسی، فرانسوی یا به زبان خودتان بفرستید و:
·
از مقامات ایرانی خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط علی بیکس شوید، زیرا او یک
زندانی وجدانی است که صرفا به خاطر به کارگیری مسالمت آمیز حق آزادی بیان و
اجتماع خود بازداشت شده است؛
·
از مقامات بخواهید او را از تمام شکل های شکنجه و اذیت و آزارهای دیگر محافظت
کنند و تماس فوری و منظم او را با خانواده ها و وکیلش فراهم سازند؛
·
خواهان لغو تمامی اتهاماتی شوید که بر ضد شیوا نظرآهاری، علی بیکس و ناصح فریدی
صرفا بر اساس فعالیت های حقوق بشری آنها، از جمله فعالیتشان در جهت انتشار
موارد نقض حقوق بشر، مطرح شده است.
----
دستگيري يك
شهروند بهايي ساكن يزد
22/7/1388
یک شهروند
بهایی در شهر یزد توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به نقطه نامعلومی منتقل شد.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران:
به نقل از کمیته بهاییان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، يكي از شهروندان
بهايي يزد به نام "بهنام روحاني فرد" كه مدتيست در تهران بسر مي برد، صبح روز
دوشنبه 20 مهر 1388، در حاليكه براي شركت در مراسم درگذشت يكي از بهائيان يزد
به اين شهر آمده بود در اتومبيل شخصي خود توسط ماموران اداره اطلاعات شهر مذكور
دستگير و به نقطه نامعلومي منتقل شد .
مراجعات مکرر همسر نامبرده تنها حاصلی که در بر داشته است کسب اطلاع از اینکه
احتمالا شوهرش تا يك هفته ديگر آزاد خواهد شد و دستگيري وي در رابطه با دليل
عدم سكونتش در يزد و همچنين سرودن ترانه هاي مذهبي براي بهائيان بوده است .
قابل ذكر است منزل نامبرده در يزد در تاريخ 10 فروردين ماه سال جاري مورد هجوم
و تفتيش نيروهاي امنيتي قرار گرفت كه در اين اقدام، كامپيوتر و تعدادي از وسايل
شخصي نامبرده ضبط شد، ماموران حاضر در اين تجسس علاوه بر حكم بازرسي منزل
نامبرده ، حكمي هم دال بر يك سال زندان تعلیق شده به مدت 4 سال به همراه داشته
اند.
----
علی صارمی
بیش از 2 سال است که در بلاتکلیفی بسر می برد
بنابه گزارشات رسیده از بند 350 زندان اوین، زندانی سیاسی علی صارمی پس از بیش
از 2 سال بلاتکلیفی به دادگاه انقلاب برده شد.
زندانیان سیاسی علی صارمی 62 ساله پس از بیش از 2 سال بلاتکلیفی روز یکشنبه 19
مهرماه برای چندمین بار به شعبۀ 15 دادگاه انقلاب برده شد. فردی بنام صلواتی
رئیس این شعبه با نسبت دادن اتهامات متعدد قصد دارد که احکام سنگین و غیر
انسانی را علیه او صادر کند.
آقای علی صارمی از شرکت کنندگان در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان
سیاسی سال 67 که در تایخ 14 شهریورماه 1386 با یورش مامورین وزارت اطلاعات به
فرماندهی فردی بنام رحمتی از بازجویان وزارت اطلاعات دستگیر و به سلولهای
انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل گردید و بیش از 6 ماه تحت شکنجه های جسمی و
روحی قرار داشت. سپس او را به بند 350 زندان اوین منتقل نمودند. علیرغم اینکه
بیش از 25 ماه از زندانی بودن او می گذرد، وزارت اطلاعات از آزادی او و سایر
زندانیان سیاسی که در این مراسم شرکت کرده اند خوداری می کند. بازجویان وزارت
اطلاعات علیه او و سایر کسانی که در این رابطه دستگیر شده اند پرونده ای ساخته
اند و به شعبه 15 دادگاه انقلاب ارسال کرده اند رئیس این شعبه فردی بنام صلواتی
است .تا به حال آقای صارمی را چندین بار به شعبه 15 این دادگاه اعزام کرده اند
و هر بار به دلیلی دادگاه را به تعویق انداخته اند. زندانی سیاسی علی صارمی در
طی 4 بار بازداشت نزدیک به 20 سال است در زندانهای ولی فقیه بسر می برد.
آقای صارمی از ناراحتی شدید چشمانش رنج می برد و با کاهش بینائی مواجه می باشد.
و بدون استفاده از عینک قادر به انجام امور روزانه خود نیست و بارها این مسئله
را با بهداری زندان در میان گذاشته است ولی تا به حال از درمان ایشان خوداری
کرده اند ،او همچنین از ناراحتی جسمی دیگری رنج می برد ولی از رسیدگی به
ناراحتی او اقدامی صورت نگرفته است.
بازجویان وزارت اطلاعات ،صداقت رئیس زندان اوین و بزرگ نیا رئیس بند 350 زندان
اوین فشارها و محدودیتها را شدت بخشیده است.ارتباط و تماسها را با خانواده های
آنها تا حد زیادی کاهش داده است و از درمان جدی زندانیان زندانیان سیاسی خوداری
می کنند. همچنین چندین برابر ظرفیت سلولها زندانی در آن جای داده اند در حالیکه
امکانات اولیه را کاهش داده اند.
صلواتی رئیس شعبه 15 دادگاه انقلاب که کارگردان دادگاههای فرمایشی ولی فقیه
علیه اعتراض کنندگان اخیر است و از قاضاتی که اعمال سرکوبگرانه ولی فقیه تحت
عنوان قاضی به اجرا در می آورد. این فرد در صدور احکام اعدام بخصوص دستگیر
شدگان اعتراضات اخیر و حبسهای سنگین برای آنها و فعالین حقوق بشر محمد صدیق
کبودوند 10 سال زندان،دستگیر شدگان شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام
زندانیان سیاسی سال 1367 زندانی سیاسی محمد علی منصوری 17 سال زندان و تبعید به
زندان گوهردشت،میثاق یزدان نژاد به 14 سال زندان و تبعید به زندان گوهردشت
محکوم نمود.
فعالین
حقوق بشر و دمکراسی در ایران، بلاتکلیفی طولانی مدت زندانیان سیاسی و نسبت دادن
اتهامات متعدد برای صدور احکام سنگین را محکوم می کند. و از دبیر کل سازمان ملل
و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و سایر سازمانهای حقوق بشر بدلیل عدم توجه به
درخواستها ی مکرر سازمان ملل و سایر سازمانهای حقوق بشری مبنی بر پایان دادن به
نقض حقوق بشر در ایران، خواستار احاله پرونده حقوق بشر این رژیم که به مثابه
جنایت علیه بشریت عمل می کند به شورای امنیت سازمان ملل متحد است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
20 مهر 1388
برابر با 13 اکتبر 2009
----
رنجنامه جعفر
اقدامی، فعال مدنی در بند از زندان
خبرگزاری هرانا به نقل از واحد زندانیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران:
آنچه در پی می آید، رنجنامه فعال مدنی دربند، جعفر اقدامی است که در طی یک
پروسه پر ابهام قضایی و در حالیکه پرونده و اتهامات منتسبه فاقد مصداق و اسناد
کافی بوده به ده سال زندان محکوم شده است، نامه وی از زندان، به خوبی گواه از
شرایط غیر حقوقی پرونده ایشان می دهد.
به نام آزادی
در پس هر قانون
اتهامی که به ما بخشودند
حق بی باوری ما بود
آه ...
جرم سنگینی بود
که صبورانه تحمل کردیم
آری جرم ما بی باوری است، بی باوری به زیر پا گذاشتن حقوق انسان ها، بی باوری
به زندان و شکنجه و اعدام، بی باوری به حق کشی و بی عدالتی، بی باوری به
استبداد و خفقان، به ریا، سالوس و دروغ و هر آنچه روح و اندیشه آدمی را از
تعالی و شکفته شدن باز می دارد.
اینجانب جعفر اقدامی ( شاهین آزاد ) متولد 17 دی 1357 هستم، آنچه را در پی می
خوانید شرح کوتاهی از رنج ها و ملالت هایی است که به عنوان یک زندانی سیاسی ظرف
چند سال گذشته بر من روا داشته اند، متاسفانه گویا همچنان قرار است ایام جوانی
ام را در سایه عدم استقلال دستگاه قضا و بنا بر مصلحت و خواست نیروهای امنیتی
در زندان بمانم .
بگذارید از ابتدای جوانی ام که همزمان با آغاز زندان و حبس و شکنجه بود آغاز
نمایم، در تیر ماه سال 78 در جریان کوی دانشگاه پس از شنیدن و مشاهده سرکوب
وحشیانه دانشجویان و مردم در حمایت و یاری اشان به سوی کوی دانشگاه رفتم که در
روز 22 تیر ماه توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شدم، پس از یک ماه تحمل شکنجه
های روحی و جسمی که در زیر زمین ساختمان ژاندارمری القدیر(نام قدیم مرکز) صورت
گرفت نهایتاً با تودیع کفالت آزاد شدم .
در سال 80 مجددا به دلیل فعالیت های سیاسی توسط وزارت اطلاعات دستگیر و به 6
سال زندان محکوم شدم، 6 سال از بهترین دوران جوانی ام تحت شدیدترین فشار ها و
شکنجه های روحی و روانی قرار داشتم، مدت 7 ماه را در سلول های انفرادی
بازداشتگاه 209 گذراندم، پس از 30 ماه از بند 209 به زندان مخوف رجایی شهر
تبعید شدم، زندانی که آن را "ته جهنم می نامیدند" و مملو بود از زندانیان
خطرناک و قاتلین، باند های قاچاق مواد مخدر، سرقت و زورگیری. در زندان رجایی
شهر روزی نبود که برخوردی صورت نگیرد و برخی از این نزاع ها که گاهاً به صورت
دسته جمعی بود، آنقدر شدید و خونین صورت می گرفت که گارد زندان جرات ورود به
داخل سالن را نداشت.
در 42 ماهی که من در زندان رجایی شهر بودم 10 زندانی در ضد و خورد ها به قتل
رسیدند، زندانیان کم سن و سال مورد تجاوز قرار می گرفتند و بسیاری از زندانیان
زیر 20 سال توسط زندانیان شرارتی اجیر می شدند تا کارهای شخصی اشان را انجام
دهند، آمار زندان به قدری بالا بود که زندانیان مجبور بودند بصورت کتابی در
کنار هم بخوابند، من حدود 4 ماه را به جای اتاق در کریدور سالن گذراندم .
چندین بار اعتصاب غذا کردم، که یک مورد آن 35 روز به طول انجامید. خلاصه زندانی
بود که هر آجرش هزاران درد و جنایت را فریاد میزد، این درد و رنج ها برایم در
اردیبهشت 86 به پایان رسید و من پس از 6 سال از زندان رجایی شهر آزاد شدم اما
حکایت درد و رنج همچنان در آن زندان باقی مانده است.
پس از آزادی از زندان به صورت محدود با مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در
زمینه پوشش اخبار مربوط به نقض حقوق بشر خصوصاً در حوزه حقوق زندانیان همکاری
نمودم، همچنین در مراسم سالگرد قتل محمد جعفر پوینده و محمد مختاری در امامزاده
طاهر و سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در جاده خاوران نیز شرکت کردم، اما در
تاریخ 8/6/88 هنگامی که قصد شرکت در مراسم خاوران را داشتم در بین راه برای
سومین بار توسط ماموران امنیتی دستگیر شدم.
آنان بدون داشتن مجوز، بصورت غیر قانونی برای بازرسی و ایجاد رعب و وحشت وارد
منزل پدری ام شدند و تمام خانه را به مدت دو ساعت زیر و رو و اعضای خانواده ام
را تهدید به بازداشت کردند، و گفتند اگر سر و صدا و اعتراض کنید همه شما را به
209 می بریم .
بعد کامپیوتر و کتاب ها و مقداری از دست نوشته های مرا با خود بردند و مرا نیز
به بازداشتگاه 209 انتقال دادند، مدت یک ماه در سلول انفرادی و هشت ماه نیز در
سلولهای 4 نفره در بسته، تحت شدیدترین فشارهای روحی و روانی و از همه بدتر
بلاتکلیفی قرار داشتم.
مساحت سلولهای 4 نفره حدود 10 متر و از کتاب و روزنامه ، قلم و کاغذ خبری نبود،
ماه اول ممنوع الملاقات و تلفن بودم، یک روز در میان ما را به هوا خوری می
بردند آن هم به مدت 20 دقیقه در فضایی این مساحت 30 متر دور تا دور آن دیوار و
سقفش نیز بصورت مشبک و فلزی بود، در بازجویی ها تحت شدید ترین شکنجه های روحی و
روانی قرار گرفتم، در جلسه اول بازجویی ضمن دفاع از فعالت های مدنی و حقوق بشری
خود با شخصی به نام مستعار "محمدی" درگیری لفظی پیدا کردم او نیز در اقدامی نا
جوانمردانه و کینه توزانه ضمن انتصاب اتهاماتی واهی و بی پایه و اساس چون اقدام
علیه امنیت و هواداری از سازمان مجاهدین خلق گزارشی دروغین علیه من تنظیم کرده
که همان گزارش یا به اصطلاح گردش کار مبنای قضاوت قاضی قرار گرفت
چون نامزد کرده بودم و در آستانه ازدواج قرار داشتم بازجویان اطلاعات به واقع
در یک گروگانگیری آشکار از این موضوع جهت آوردن فشار های روحی و روانی و القاء
اتهامات خیالی بهره برداری می کردند.
مرا تهدید کردن که اگر همکاری نکنی نامزدت را دستگیر می کنیم و به نامزدم نیز
تلفنی گفته بودند که از من جدا شود، برای توهین و تحقیر یکبار هم به دست و پایم
دست بند زده و موهای سرم را تراشیدند. اما من هیچ گاه اتهاماتی که به من نسبت
می دادند را نپذیرفتم و در پاسخ به اتهامات واهی آنان عنوان کردم که یک فعال
آزاد و مستقل مدنی و حقوق بشری هستم و تنها همکاری محدودی با مجموعه فعالان
حقوق بشر در ایران داشته ام و به هیچ جریان ، حزب و سازمان سیاسی وابستگی فکری
و تشکیلاتی ندارم و هیچ سندی هم در این باره وجود ندارد.
حضور من نیز در مراسم خاوران دلیلی بر هواداری و یا تبلیغ برای حزب و یا
سازمانی نبوده و فقط برای ادای احترام به کسانی بود که در تابستان سال 67 در
محاکمات غیر عادلانه 2 دقیقه ای ، شکنجه ، اعدام و بصورت دستجمعی مدفون شدند.
آیا همدردی با خانواده هایی که فرزندانشان را در آن فاجعه دردناک از دست داده
و خواستار روشن شدن حقیقت هستند جرم است ؟
حضرت علی، می گوید "چنان تاریخ گذشتگان را مطالعه کنید که گویی با آنان زندگی
کرده اید"، آیا جستجو و تحقیق درباره این واقعه دلخراش که بخشی ار تاریخ معاصر
ما است گناه کبیره محسوب می گردد ؟
پس از 130 روز فشارها و بلاتکلیفی و فشارهای فزاینده روحی و روانی ناشی از
آن، در شعبه 22 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی کاکاوند ، دادگاهی شدم، خانم
رحمانی وکیل محترم اینجانب در جلسه دادگاه نسبت به عدم حضور نماینده دادستان
اعتراض مختصری نمود که جناب قاضی عصبانی شده و دادگاه راه به زمان دیگیری موکول
کردند.
جلسه دوم دادگاه در اواخر اسفند ماه برگزار شد. پس از قرائت کیفرخواست و عدم
پذیرش اتهامات انتسابی توسط من ، خانم رحمانی وکیل محترم اینجانب با شجاعتی بی
نظیر مشغول دفاع کردن از من بودند که قاضی پرونده عصبانی شده و ایشان را تهدید
به بازداشت کرده و مرا نیز تهدید کردند که وکیلم را عزل نمایم، جلسه دادگاه
مجددا بهم خورده و آقای قاضی به همراه منشی دادگاه با دروغ ، فشار و تهدید مرا
مجبور کردند که وکیل تسخیری بگیرم .
درجلسه سوم دادگاه که در اواخر فروردین ماه صورت گرفت ، وکیل تسخیری که معلوم
نبود مامور وزارت اطلاعات بوده یا نه، در دادگاه ظرف چند دقیقه به اصطلاح لایحه
دفاعی تنظیم کرده و تقدیم دادگاه میکند و من در این دادگاه محکوم به 5 سال حبس
تعزیری می شوم، تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل .
براستی این است معنی استقلال قوه قضائیه ؟ آیا این است معنی استقلال رای و عمل
قاضی؟ رایی که با یک گزارش وزارت اطلاعات بدون ذکر هیچ سندی بالا و پائین می
شود ، آیا این است معنی بی طرفی؟ آیا سزاوار است دستگاه قضا که رسالت آن اجرای
عدالت و دفاع از حقوق اساسی مردم و شهروندان است، اینگونه جانبدارانه عمل نماید
و تحت تاثیر فرامین و دستورات وزارت اطلاعات و نهادهای وابسته به حکومت قرار
گیرد .
در دوران کودکی پدرم برایم از عدالت حضرت علی میگفت که چگونه در دادگاهی که بین
او و یک فرد یهودی برگزار شده بود ، حضرت علی از احترام بیشتری که قاضی به وی
میگذارد آشفته می شود و قاضی را مورد شماتت قرار می دهد که اصل بی طرفی را
رعایت نکرده است ، حال ببین به نام علی چگونه عدالت سلاخی می شود، عدالت را در
پستوی خانه نهان باید کرد.
در قران از کسانی که به حقوق دیگران تعدی کرده اند و از مسیر عدل و انصاف خارج
می شوند سوال بسیار زیبا و معنا داری می شود و من نیز همین سوال را از قوه
محترم قضائیه و وزارت اطلاعات می پرسم، فاین تذهبون ؟ (به کجا می روید)
پس از اعتراض به حکم، پرونده در دادگاه تجدید نظر نقض گرفته و به شعبه 28
دادگاه انقلاب برای رسیدگی مجددا ارجاع داده شد. وکالت من را در این دادگاه
خانم شیما هوشه، به عهده داشتند اما متاسفانه در این دادگاه نیز جناب آقای
مقیسه قاضی محترم شعبه 28 باز همان اتهمات بی پایه و اساس و واهی را تکرار
کردند .
خانم هوشه دلایل و مستنداتی که در کیفرخواست علیه من تنظیم شده بود را کافی
ندانستند که آقای مقیسه ای گفتند " من می گویم محارب است و بر این اساس حکم
میدهم شما استدلال و دلایلتان را ببرید دادگاه تجدید نظر مطرح کنید"، دادگاه
مذکور7 دقیقه بیشتر طول نکشید و در طول دادگاه نیز آقای مقیسه ای چندین بار به
من توهین کردند.
النهایه، در تاریخ 10 مهر مرا برای ابلاغ حکم به دادگاه بردند، منشی دادگاه
اعلام کرد حکمت 10 سال است، امضا کن. که من از امضاء خودداری کردم و ایشان نیز
به بنده توهین کردند و مرا تهدید کردند که اگر امضا نکنید عواقب بدی در انتظارت
خواهد بود که من باز هم از امضای حکم امتناع کردم و ایشان نیز ضمن توهین به
اینجانب حرف های زدند که در شان یک محکمه بی طرف و منصف نبود.
از جمله اینکه "تو باید پودر شوی!" ، "تو حکمت اعدام است" ، "10 سال هم برایت
کم است" ، من لبخندی زدم و در پاسخ گفتم من به عدالت پروردگار ایمان دارم، او
بین ما داوری خواهد کرد و فاصله ما تا روز حساب و به فرموده قرآن یک روز بیش
نیست، از شما و بازجویان وزارت اطلاعات و حکم اخیر به هیچ وجه ناراحت نیستم و
هیچ کینه و کدورتی نیز از شما به دل ندارم زیرا همه شما را قربانی مناسبات
استبدادی می دانم .
در پایان سخنی دارم با قاضی، همانطور که در دادگاه جنابعالی عرض کردم، من شما
را قربانی مناسبات استبدادی می دانم، مناسباتی که در آن پیش داوری و قضاوت
مغرضانه جای قضاوت صحیح و عادلانه، کینه و دشمنی جای مهر و دوستی، تعدی و تجاوز
به حقوق انسان ها جای احترام به آن و سفسته و مغلطه و دروغگویی جای استدلال و
منطق و صداقت را میگیرد.
مناسباتی که در آن شکنجه، زندان، اعدام و خشونت برای رسیدن به هدف توجیح می شود
و غایت آن چیزی نیست جز "انسان زدایی انسان از انسان"، آقای مقیسه ای شما اگر
برای من حکم اعدام را صادر می کردید من هرگز از شما نمی رنجیدم زیرا به عمق
هراس و اضطراب و نگرانی دائمی که در آن بسر می برید واقفم و این ناامنی و
نگرانی محصول همان محیطی است که شما در آن بسر می برید و این باور غلط را در
ذهن شما ریشه دوانده است که می توان با صدور احکان سنگین زندان، اعمال خشونت ،
زور و سرکوب این اضطراب و ترس را از بین برد و بر آن چیره گشت.
جمله ي بي قراري ات، از طلب قرار توست / طالب بي قرار شو، تا كه قرار آيدت
اما آقای مقیسه بدانید نسل ما بر آن است، با تکیه به خود و با اعتقاد به ارزش
های والای انسانی دور باطل خشونت و دشمنی را در این سرزمین اهورایی از بین برده
و تساهل، مدارا و صلح و دوستی را جایگزین آن سازد. نسلی که دغدغه ای جز احترام
به کرامت انسانی و حقوق بنیادین بشر ندارد ، نسلی که سودای رهایی و برادری
دارد، حتی رهایی کسانی که آنان را زندانی و شکنجه می کنند.
جعفر اقدامی (شاهین آزاد)
سالن 4 اندرزگاه 7 زندان اوین
21 مهرماه 1388
|