بازگشت به صفحه اول

 

 
 

شهید کیانوش آسا و خانواده­اش

یگانه­هائی در بین شهدای انتخابات خرداد 88

به جرات باید  گفت که در بین تمام شهدای حوادث انتخابات خرداد 88 زنده یاد « کیانوش آسا» جایگاهی منحصر به فرد دارد. البته ندا آقا سلطان نیز به دلیل نحوۀ شهادت  مظلومانه و فیلم­برداری همزمان، به سرعت در تمام جهان مطرح شده و به نمادی برای مبارزات مردم تبدیل شد و رسوائی آن به حدی بالا گرفت که حضرات برای سرپوش گذاردن بر آن جنایت مراسم خیمه شب بازی به راه انداختند و به ظاهر خواهان پیگیری آن شدند و ... که طرح مباحث آن تکرار مکررات است اما در بین آن شهدا به جرات باید گفت که «کیانوش آسا» و خانواده­اش نیز جایگاهی منحصر به فرد دارند چراکه از بسیاری جهات از جمله:

1- مدارج علمی

2- نحوۀ شهادت

3- خانوادۀ ملی و مبارز از ایل بزرگ سنجابی کرمانشاه

و... جایگاهی کم نظیر در بین تمام شهدا داشته و دارند.

باری اولاً از نظر تحصیلات او فوق لیسانس مهندسی شیمی از دانشگاه معتبر علم و صنعت و به تعبیر استادانش از نخبگان آینده صنعت ایران بوده است که به نسبت سایرین در جایگاهی کم نظیر قرار دارد

و در ثانی شیوۀ شهادت او نیز بسیار بحث برانگیز بود چراکه او در 25 خرداد با اصابت گلوله­ای به گردنش مجروح شده بود اما در هنگامیکه پیکر پاکش توسط خانواده­اش بررسی شده بود، مشخص بود که دو گلوله به وی اصابت کرده

و به گفته برادرش کامران به ظاهر گلوله­ها هم یکسان نبوده و عجبا که حدود 4 روز بعد از اصابت گلوله اول هم جسد او به پزشکی قانونی تحویل شده بود که هنوز هم مشخص نشده

در فاصلۀ 4 روز پیکر او در کجا بوده که تمام این مسائل نشان از آن دارند که در حق این دانشجوی نخبۀ کشورنیز جنایتی کم نظیر اعمال شده  که ابعاد آن هنوز هم مشخص نشده و حتی وسایل او از قبیل ساعت و ... هم  به خانواده­اش تحویل نشده­اند.

حال در فاصله 4 روز چه بر او گذشته و چرا دو گلوله(ظاهراً ناهمسان؟!) به وی اصابت کرده و ... مسائلی هستند که دست عدل الهی به موقع خود  به آنها رسیدگی خواهد کرد اما صرف نظر از بحث تحصیلات بالا و نحوۀ شهادت مظلومانه و ... باید به این نکته هم اشاره کرد که کیانوش آسا ابعاد منحصر به فرد  دیگری هم دارد  چراکه از خانواده­ای ملی و ارزنده از ایل بزرگ سنجابی در کرمانشاه هستند

که شرح وطن­دوستی آنها زبانزد تمام ایران دوستان بوده و هست. بر تائید آن هم شاید همین کافی باشد که در مراسم بزرگ چهلم او در کرمانشاه که با راهپیمائی هزاران تن  از مردم همراه بود برادران او به سخنرانی پرداخته و آرمان­های او را به روشنی برای همگان تبیین کردند.

نخست کامران در یک سخنرانی محکم عقاید ملی او را برشمرده و به افتخارات ملی ایران تاکید کرد و بر سر مزارش هم دیگر برادر او مهندس عزیز دانشور آسا به سخنرانی پرداخته و تاکید کرده بود که آنان از ایل بزرگ سنجابی بوده و همواره ملی و وطن دوست و حافظان مرزهای ایران بوده­اند چنانکه سردار مقتدر سنجابی هم افتخار آنها بوده و هست و همچنین بر نام زنده یاد  دکتر کریم سنجابی تاکید کرده و افتخار خاندانش را این دانسته بود  که دکتر سنجابی از آنان یار همراه «حضرت مصدق» بوده است

و این شهید را نیز در امتداد همان راه وطن­دوستی قلمداد کرده بود که در نهایت مراسم هم به خشونت کشیده شده

و مهندس عزیز دانشور هم به دلیل همان سخنان به اطلاعات نیروی انتظامی و بعد دادگاه و ... کشیده شده و مورد  استنطاق قرار گرفته بود گوئی به کار بردن  لفظ حضرت برای بزرگمردی به سان دکتر مصدق گناهی نابخشودنی خواهد بود که برای آن مورد پرسش قرار گرفته بود!.

باری نگارنده در آن روز به روشنی شاهد خیل عظیم مردمی بود که با دلی داغدار برای بزرگداشت شهادت کیانوش آمده بودند و بی­واهمه از تشدید شرایط خفقان و بگیر و ببند و ...، به راه­پیمائی می­پرداختند و کیانوش نه اولین و نه آخرین افتخار ایل بزرگ سنجابی کرمانشاه نبوده و اکنون برادر دیگر او کامران نیز در زندان اوین روزگار به سر می­کند چراکه گناه  نابخشودنی او عزیمت به تهران برای سخنرانی در مراسم 16 آذر به یاد شهید همیشه جاوید دانشگاه علم و صنعت بوده است و به دلیل یک متن سخنرانی در جیبش که کلمه  اختناق در آن وجود داشته، اکنون نه تنها در زندان اوین بوده بلکه قرار بر صدور حکم برای او هم قرار گرفته است که چنین برخوردی با خانواده شهیدان در بین سایر شهدای انتخابات هم سابقه نداشته و دستگاه­های امنیتی حداقل مقداری مراعات خانواده  شهدا را داشته­اند.

باری دردناکی این مساله وقتی افزون می­شود که بدانیم کامران حتی ناراحتی قلبی داشته و اصلاً زندان برای او خطرناک است اما کماکان در اوین نگهداری شده و تمام پیگیری­های خواهر و مادر داغدیده­اش هم تا این تاریخ(1/9/88) بی­نتیجه بوده و حتی قرار صدور حکم برای کامران هم در میان بوده و تنها آنها را سرگردان­تر کرده­اند که باید پرسید که کدام معیار اخلاقی اجازه چنین ظلمی را می­دهد؟ آیا آنانکه امروزه چنین به این خانواده مظلوم وداغدار ظلم  می­کنند سرنوشت امثال نصیری و رحیمی و... حتی کسانی به سان خلخالی و سعید  امامی و ... را فراموش کرده­اند؟

از همه این مسائل عجیب­تر باید به این نکته اشاره کرد که کامران تعریف می­کرد که وقتی به دانشگاه علم و صنعت رفته برخی دانشجویان به کرات از او پرسیده بودند که آیا کیانوش در راه مبارزات ملت ایران شهید شده و بعد از پاسخ مثبت او بسیاری با تعجب گفته بودند که چند ماهی است رئیس دانشگاه و  سایر مقامات به کرات تاکید بر این دارند که کیانوش از نیروهای حزب­الله بوده و به شهادت پیش نماز دانشگاه همواره در صف اول نماز جماعت بوده(عجبا که اصلاً وی اهل حق بوده است!) و حتی خانواده او قصد دارند که از دانشجویانی که اخبار شهادت او را پوشش داده­اند، شکایت کنند و ...

که این مسائل نیز به شدت موجب حیرت خانواده آسا شده بود و جمعی هم که به یاد او در مراسم تنبور نوازی در منزلش گرد هم آمده بودند هم با شنیدن این سخنان به شدت حیرت­زده و خشمگین شده بودند که به جرات باید گفت که این خمیه شب­­­بازی نیز دست کمی از اقدامات حضرات برای ندا آقا سلطان نداشته است!

و همین دروغ­پراکنی­های مقامات دانشگاه هم سبب شده بود تا کامران و  مادرش در نامه­ای سرگشاده به قوه قضائیه ابعاد جنایت فجیع در حق خانواده داغدارشان و پرسش­های مکرر خود را طرح نمایند که پاسخ روشنی هم به دروغ­سازانی باشد که قصد داشتند به سان ندا آقا سلطان شهادت کیانوش را هم بر عهده سازمان موساد بیندازند با این تفاوت که این بار اقدام آنها بسیار مضحک­تر بوده است و در عین حال طرف آنها نیز خانواده­ای بوده که سوابق ملی ایل و تبار آنها بی­نیاز از بحث می­باشد و این مهم برای هر کس که یک بار به منزل آنها برود  به روشنی قابل درک است

 

و به خصوص اتاقی که کامران به یاد کیانوش به عکس شهدا  و مفاخر ملی آراسته، نظر هر بیننده­ای را به خود جلب می­کند چراکه در یک سو عکش شهیدان داریوش و پروانه فروهر و در یک سو عکس­های کیانوش وجود دارند و آخرین نشریه­ای هم که توسط کیانوش به منزل آورده شده و زینت بخش اتاق و مراسم بود، ویژه­نامه­ای بود که بخش اعظم آن مطالبی در مورد دکتر مصدق بود که کامران برای تاکید  بر مواضع ملی برادرش آن را به حاضران نشان می­داد و خود کامران هم غرفه­اش در میدان آزادی کرمانشاه را به حدی با عکس­های مفاخر ملی ایران در کنار کیانوش تزئین کرده بود که بارها مورد تذکر ادارۀ اماکن واقع شده و حتی در نهایت او را هم احضار کرده و مجبور به برداشتن برخی عکس­ها شده بود

اما هنوز هم در همان غرفه  دسته­کلید به شکل نقشۀ ایران و  پرچم ایران و سایر علائم باستانی و ملی، نظر هر بیننده­ای را به خود  جلب می­کند و درست به همین دلایل است که وقتی پای هزینه دادن هم  به میان می­آید، از این برادران یکی افتخار شهادت در راه ایران را پیدا می­کند که هنوز هم خانواده­اش موفق نشده­اند سنگی بر مزار او گذارند چراکه نتوانستند مجوز مطالب روی سنگ مزار را اخذ کنند(بر خلاف تمام همسایه­های کیانوش!) و برادر دیگر به جرم آنکه دکتر مصدق را با پیشوند حضرت خطاب کرده و افتخار ایل خود را همکاری یکی از آنان با آن بزرگمرد  دانسته مورد سوال و جواب قرار می­گیرد

و برادر دیگر هم چنان محکم بر مواضع ملی خود ایستاده که با وجود ناراحتی قلبی و پیراهن سیاه از داغ برادر، به زندان  می­افتد و نگارنده خوب به خاطر دارد که کامران در آخرین دیدارهای قبل از شانزده آذر تا چه حد بر این تاکید داشت که باید به نوعی سخنرانی کند

که هم خاطره شانزده آذر را زنده  نگه دارد و هم موجب سوءاستفاده بیگانگان نشده و به خصوص به جنایات آمریکا علیه ملت ایران و دولت دکتر مصدق و شهادت دانشجویان 16 آذر تاکید گردد و ...

چراکه راه این خاندان پرافتخار همواره ملی بوده و ملی خواهد بود و خود  کامران هم به کرات تاکید کرده بود  که  هرگز اجازه سوءاستفاده به هیچ گروهی از آن شهید ارزنده را نخواهد داد و او را تنها مبارزی ملی دانسته و می­داند اما تاسف آور آنکه قاضی «مقیسه» با نهایت سختگیری با آنها برخورد کرده و به هیچ سخن او و خانواده­اش هم گوش نداده و حتی به ناله­های مادر دردمندش هم اعتنائی نکرده بود! و... که تمام این مسائل تاکیدی بر آن هستند که نه تنها این شهید ارزنده از ایل گرانسنگ سنجابی افتخاری جاودانه برای شهر کرمانشاه و ملت ایران خواهد بود، بلکه خانوادۀ او نیز کماکان ادامه دهندۀ راه پرافتخار ملی ایرانیان هستند.

پی­نوشت: بعد از انتشار نامه خانواده آسا و روشن شدن خط مشی و شهادت کیانوش و ...، کامران آسا برای شرکت در مراسمی در 16 آذر به دانشگاه علم و صنعت تهران دعوت شده بود که قبل از ورود  به دانشگاه بازداشت شده و تاکنون در آستانۀ عاشورای سرور شهیدان و علیرغم ناراحتی جسمی، کماکان در زندان است و حتی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت هم برای آزادی او اقدام به تحصن کرده­اند. امید آنکه بعد از تعطیلات عاشورای حسینی وی به سرعت آزاد شود.

کرمانشاه 4/9/1388

به کوشش حمید رضا مسیبیان

hamosaieb@yahoo.com

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

رجوع به مطالب مشابه