بازگشت به صفحه اول

 

 
 

«کوهیار گودرزی به محاربه متهم شد»

۱۳۸۸ بهمن ۰۶

رادیو کوچه: کوهیار گودرزی ، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر به محاربه متهم شده است.
گودرزی که از ۲۹ آذرماه در بازداشت نیروهای امنیتی به سر می‌برد به تازگی  از سلول انفرادی به بند ۲۰۹ زندان اوین در یک سلول ۳ نفره منتقل شده است. اتهامات این عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر «محاربه»،« تبلیغ علیه نظام» و «حضور در تجمع های غیرقانونی» عنوان شده است.
کمیته گزارشگران حقوق بشر، از فشار بر اعضای بازداشت شده این کمیته برای پذیرفتن اتهامات و همکاری با بازجوهای پرونده گزارش داده است. بنابر این گزارش ، کوهیار گودرزی شرط همکاری با بازجوی خود را آزادی تمامی زندانیان سیاسی قرار داده است.
به گزارش جرس به نظر می رسد مسوولان قضایی قصد دارند با مرتبط ساختن کمیته گزارشگران حقوق بشر با احزاب سیاسی خارج از کشور اتهامات سنگینی را به اعضای بازداشت شده این نهاد مدنی تفهیم نمایند. پیش از این نیز دادستان تهران طی دیدار با خانواده نظرآهاری کمیته گزارشگران حقوق بشر را وابسته به منافقین (سازمان مجاهدین) خوانده بود. همچنین مهرداد رحیمی در ملاقات با خانواده اش به تلاش بازجویان پرونده برای تفهیم اتهام محاربه اشاره کرد.

----

مادران عزادار خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط مادر در بند پروانه مداح راد

يكبار ديگر فرياد عدالت خواهانه مادران عزادار بلند شده است .تا كي مادران در اين مرزو بوم بايد تاوان بي عدالتي حاكمان را بپردازند .تا كي بايد به جرم مادر بودن ،‌خود و فرزندانشان مورد ضرب و شتم قرار گيرند و حقوق آنان پايمال شود ؟

اين بار مادري 53 ساله به نام پروانه مداح راد روز تاسوعا در خيابان بوسيله نيروهاي بسيج و لباس شخصي دستگير شده و در بند مخوف 209 در شرايطي غير انساني نگهداري مي شود و اجازه ملاقات با همسر و فرزندانش را ندارد .

اين بار مادر دردمند جرمش فقط اين بود كه در خيابان شاهد ضرب و شتم جواناني بود كه همسن و سال فرزندان خودش بوده اند و لب به اعتراض در دفاع از آن جوانان بي گناه غيور گشوده است شما بوديد چه مي كرديد ؟

 كدام مادر مي تواند شاهد اين باشد كه جوانانش زير مشت و لگد قرار بگيرند ولي سكوت كند.

خانم راد كاري را كرد كه هر مادر ديگري در دفاع از فرزندان سرزمينش ميكرد اعتراض او فقط اين بود : رهايشان كنيد نزنيدشان

به راستي آيا " رهايشان كنيد "  واژه اي اين چنين ترسناك است كه سرانجامش بند 209 باشد؟

تا كجا و تا كي اين رفتار ضد انساني نسبت به مادران ادامه خواهد داشت .

بدون شك با اين دستگيري ها صداي  مادران خاموش نخواهد گرديد و قطعا هر چه رساتر خواهد شد. تا زماني كه آزادي همه كساني كه فقط به جرم آزاديخواهي و عدالت خواهي در بند هستند محقق گردد.

مادران عزادار و حاميانشان دستگيري خانم راد را محكوم مي كنند و خواهان آزادي بي قيد و شرط و فوري او و ديگر زندانيان عقيدتي سياسي مي باشند.

مادران عزادار از فعالين حقوق بشر نيز تقاضا دارند صداي عدالت خواهي مادران زنداني را به گوش جهانيان برسانند .

به اميد برقراري ـآزادي و عدالت اجتماعي در سراسر ايران

مادران عزادار

5 بهمن 1388

انتشار از: فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

----

دختران و زنان بازداشتی تحت فشارهای طاقت فرسای بازجویان وزارت اطلاعات قرار دارند

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، تعدادی زیادی از دختران و زنان دستگیر شده روز عاشورا در بند قرنطینه و متادون  زندان اوین تحت فشارها و شرایط غیر انسانی قرار دارند.

دختران و زنان دستگیر شده روز عاشورا در بند قرنطینه و متادون زندان اوین تحت شکنجه های روحی وفشارهای طاقت فرسا و غیر انسانی نگهداری می شوند.در طبقه هم کف بند قرنطینه زندان اوین 14 نفر از دختران جوان که سنین آنها بین22 الی 25 سال می باشند در 2 سلول که در هر سلول آن 7 نفر نگهدای می شوند.گفته می شود که تعداد از آنها از دانشجویان دستگیر شده می باشند. دختران زندانی از بند قرنطینه با چشم بند به نقاط دیگر منقل می شوند و ساعتها تحت بازجوئی بازجویان وزارت اطلاعات قرار می گیرند. در حین بازجوئی آنها مورد شکنجه جسمی و روحی و توهین و تحقیر قرار می گیرند.نام تعدادی از دختران دستگیر شده در این 2 سلول به قرار زیر می باشد:1-لاله سجودی 2- سمیرا سجودی 3- ستاره سلیمانی 4- افروز رخشان 5- سمیرا خدا بخشی 6- طلا رفیعی 7- الهام...

همچنین در طبقه اول قرنطینه که معروف به بند متادون می باشد در حدود 50 نفر از دختران و زنان دستگیر شده روز عاشورا با شرایطی بسیار بدتر نگهداری می شوند. آنها در طی ساعات شبانه روز به نقاط دیگری برای بازجوئی منتقل می شوند و هنگامی که به آن نقاط برده می شوند با دست بند و چشم بند هستند. در حین انتقال به اتاقهای بازجوئی مورد اهانت و اذیت وآزار بازجویان قرار می گیرند. بازجوئی از آنها تا 8 ساعت به طول می انجامد و به عمد در ساعات پایانی شب بازجوئیها صورت می گیرد . علاوه بر ضرب و شتم مورد تهدیدات مختلف قرار می گیرند. بازجویان حتی به بعضی از دختران جوان گفته اند که اگر به مواردی که ما می گوییم اعتراف نکنید ما شما را اعدام خواهیم کرد وکسی هم از بازداشت و اعدام شما اطلاع نخواهد یافت.

از طرفی دیگر بازجویان وزارت اطلاعات بر روی خانواده های آنها فشارها می آورند و آنها را تهدیدات می کنند که از اعلام خبر بازداشت دختران خود خوداری کنند در غیر اینصورت فرزندان آنها در معرض خطر قرار خواهند گرفت. این تهدیدات از طرف همان بازجوئی که فرزند آنها را تحت بازجوئی قرار می دهد صورت می گیرد. تعدادی از خانواده های  دستگیر شدگان از ترس اینکه به فرزندانشان آسیبی نرسد ناچار به سکوت شده اند.

 بازجویان وزارت اطلاعات  پس از اینکه اطمینان یافتند که خانواده های بازداشتی را موفق به سکوت کرده اند به فشارها و شکنجه ها ادامه می دهند و به تماسهای خود  با خانواده بازداشتی ادامه می دهند و از آنها می خواهند که به فرزندشان بگویند که با بازجویان همکاری کنند تا آنها را آزاد کنند و از این طریق اقدام به فریبکاری و گرفتن اعترافات دروغین از بازداشتی  می کنند بازجویان اعترافات گرفته شده را برای پرونده سازی و صدور احکام سنگین علیه دستگیر شدگان بکار می برند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، خواستار آزادی بی قید وشرط تمام زندانیان سیاسی و بخصوص دختران وزنان زندانی در ایران است و پایان دادن به جنایتهای ضد بشری در زندانها است و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدام عملی  برای پیشگیری از فاجعه حقوق بشری که در ایران در جریان است، می باشد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

06 بهمن 1388 برابر با 26 ژانویه 2010

----

نوشته ای از میثاق جلال زاده دربارۀ شرایط فاجعه بار زندانیان سیاسی در بند 350

کودتای سیاسی فاشیسم به رهبری محمود احمدی نژاد در 22 خرداد گذشته علاوه بر سرکوب شدید اعتراضات خیابانی مردم، دستگیری گسترده فعالین سیاسی، روزنامه نگاران و فعالین دانشجویی سرشناس را بعنوان یک پروژه سیاسی ازپیش تعیین شده و سازمان یافته درپی داشت. عمده دستگیرشدگان تمام تابستان را در سلولهای انفرادی بندهای امنیتی 209 ، 240و 2 الف سپاه تحت شدیدترین شکنجه ها و فشارهای روحی و جسمی قرار گرفتند تا با پذیرش اعترافات ساختگی و تن دادن به ایفای نقش در سناریوهای کثیف نوشته شده توسط نیروهای امنیتی، صحت مدعاهای متوهمانه و سرکوبگرانه شان در باب عاملیت دولتهای خارجی برای تحقق انقلاب مخملی در ایران را مورد تایید قرار دهند !

از نیمه مهرماه بود که روند انتقال زندانیان سیاسی واقعه انتخابات به بندهای عمومی آغاز شد. در مرحلۀ نخست چند فعال دانشجویی چون پیمان عارف، مجید دری و ضیانبوی (از دانشجویان ستاره دار) بهمراه حدود 60 تن ازدستگیرشدگان در اعتراضهای خیابانی و همچنین برخی از فعالین حقوق بشر همچون محمدعلی دادخواه، بندهای انفرادی را به مقصد اندرزگاههای  7و 8 زندان اوین و بصورت متفرق در میان متهمین و محکومان عادی ترک کرده،باتوجه به احتمال بازدید هیئت پیگیری مجلس از زندان اوین در ویترین دروغین سازمان زندانها (اندرزگاههای 7و8)جای داده شدند

اما بخش تراژیک قصه زمانی آغاز شد که در ابتدای آبان همزمان با انتشار پاسخ پیمان عارف و مجید دری به دادستان تهران در فضای رسانه ای، که ادعای دیدار با تمامی بازداشت شدگان و وضعیت کاملا مطلوب نگهداری ایشان در زندان اوین را مطرح کرده بود، مسئولین امنیتی تصمیم به خارج کردن بخش دیگری از فعالین اصلاح طلب زندانی از بندهای امنیتی و تجمیع ایشان در بندی عمومی گرفتند و در این میان چه بندی بهتر از بند 350 و سپردن زندانیان جنبش سبز بدست جلادترین و شیادترین زندانبان زندان اوین یعنی "بزرگ نیا""

بدین سان از اواسط آبان حدود 80 تن از زندانیان جنبش سبز که در میان آنان ازفعالین سیاسی اصلاح طلبی همچون داوود سلیمانی، جهانبخش خانجانی، هدایت آقایی، حمزه کرمی و...تا روزنامه نگاران و فعالین دانشجویی چون احمدزیدآبادی، مسعود لواسانی، محمدرضا نوربخش، پیمان عارف، بهمن احمدی امویی، رضا رفیعی، عبدالله مومنی، مسعود باستانی، مجید دری، علی بیکس، ضیا نبوی و...دیده میشود، به زیرزمین مخروبه بند مخوف 350 انتقال یافتند تا با وجود تحویل ظاهری به سازمان زندانها کماکان تحت کنترل بزرگ نیا، رئیس بند 350 (این مامور امنیتی سرکوبگر و بازجوی وزارت اطلاعات که بر حسب ظاهر پرسنل سازمان زندانها محسوب میشود) و در واقع امر تحت کنترل وزارت اطلاعات دولت فخیمۀ احمدی نژاد قرار داشته باشند.

بزرگ نیا در اولین گام زندانیان سیاسی را در زیرزمینی کم نور (زیرزمین بند 350 ) محبوس ساخته و آنگاه در حالیکه در طبقه بالای بند که محل نگهداری مجرمان خطرناکی است که مجبور به کارگری در زندان جهت اصلاح و تربیت هستند، چندین خط تلفن عمومی کارتی وجود داشته و این مجرمین مجاز به استفاده از تلفن به هر میزان که بخواهند میباشند، با نصب یک کابین دربسته تلفن در زیرزمین، هر یک از زندانیان سیاسی را مجاز به استفادۀ حداکثر 5 دقیقه ای از تلفن در هر شبانه روز نمود! کم کم کار از این هم بالاتر گرفت و بزرگ نیا که اینبار نه در برابر زندانیان خطرناک، بلکه در برابر چند زندانی تحصیلکرده، متشخص و مسالمت جو قرار داشت، اقدام به ممنوع التلفن کردن افراد نیز نمود. مواردی که در چند روز اخیر و حسب اخبار موثقی که به دشواری از این بند به خارج از زندان انتقال یافته،افرادی چون رسول بداقی(فعال صنفی معلمان)و جعفر اقدامی را در بر میگیرد.بزرگ نیا در اقدامات جدیدخود دستور بازرسی بدنی زندانیان سیاسی بهنگام عزیمت به ملاقات هفتگی را (که از پشت کابین و جدارهای شیشه ای چند لایه صورت میپذیرد) بشکلی بسیار تحقیرآمیز و اهانت بار صادر کرده و خود نیز با استخدام واژگانی رکیک و اهانت آمیز، بطور روزانه و به انحاي مختلف زندانیان سیاسی-این محترمترین لایۀ جامعه مدنی ایران-را مورد توهین وهتک حرمت قرار میدهد.

در چنین شرایط دشواری بودکه چندی پیش محمدحسین سهرابی راد-این فرزند شهید نزدیک به ستاد مهدی کروبی-بدلیل فشارهای وارده در این بند توسط جلاد اوین اقدام به خودزنی و زدن رگ دست چپ خود کرده و پس از چند روز بستری شدن در بیمارستان و بهداری اوین،بدلیل خوف از بازگشت به این بند مخوف،به محض ظهور علائم بهبودی و ترمیم رگ آسیب دیده،مجددا هفته پیش اقدام به خودزنی نموده که متاسفانه نگارنده علیرغم کوشش بسیار جهت کسب ارتباط با زندانیان سیاسی و کسب خبر در مورد سرنوشت وی از داخل زندان،موفق به کسب هیچگونه اطلاعی از وی نشده و احتمال مرگ وی را دور از ذهن نمیداند.

طرفه آنکه کهریزک دیگری در حال شکل گیری در بند 350 و شهدای دیگری در حال افزوده شدن به شهدای حسینی جنبش سبز است.آری،فاجعه ای انسانی در شرف وقوع است و تنها مقصر آن کسی نیست جزیک مامور امنیتی دارای اقسام سوابق.سوابقی که زبان از شرح آن شرمنده است و قلم معذور!

بزرگ نیا را بخاطر بسپارید!!

زندانی سیاسی میثاق جلال زاده

بند 350 زندان اوین

بهمن 1388

انتشار از: فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

----

نگرانی خانواده و فعالان حقوق بشر از وضعیت نامناسب دکتر محمد ملکی در زندان

۰۵ بهمن ۱۳۸۸

شبکه جنبش راه سبز(جرس): بی توجهی به وضعیت نامساعد سلامتی رییس پیشین دانشگاه تهران که در سن 76 سالگی می باشد و از بیماریهای متعددی رنج می برد، موجب نگرانی خانواده و همچنین بسیاری از فعالان حقوق بشر گردیده است.

بی توجهی به وضعیت دکتر محمد ملکی در زندان علیرغم هشدارهای مکرر درباره سلامتی ایشان و همچنین وضعیت نامساعد و پرجمعیت بندهای زندان، باعث تشدید ضعف جسمی وی گردیده و از اینرو او در ماه اخیر مکررا به سرماخوردگی مبتلا شده است. این مساله در کنار بیماری سرطان پروستات که بمدت پنج ماه است مسئولان زندان مانع درمان آن شده اند ، باعث شده ایشان بطور مداوم از درد و سوزش مثانه که از نشانه های وخیم تر شدن وضعیت سرطان پروستات است، رنج ببرند.

همچنین اخیرا دکتر ملکی در تماسی با خانواده گفت که یکی از کارشناسان پرونده به او اطلاع داده که از نظر وزارت اطلاعات ایشان باید آزاد شوند اما مقامات دیگر نهادهای امنیتی از این مساله ممانعت می کنند. دکتر محمد ملکی اخیرا درخواست ملاقات با دادستان تهران را داده تا درباره وضعیت بلاتکلیفی خود با وی صحبت کند. دادستان تهران ماهها پیش در ملاقاتی که با ایشان داشته ظاهرا خواستار آزادی دکتر ملکی شده بود.

با توجه به گذشت بیش از 150 روز از بازداشت ایشان و علیرغم اینکه ماههاست بازجویی از وی پایان یافته، معلوم نیست که به چه دلیل و توسط چه مقاماتی اصرار وجود دارد که ایشان هنوز در زندان نگه داشته شود و حتی اجازه بستری شدن در بیمارستان جهت درمان وی داده نمی شود.

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

رجوع به مطالب مشابه