آخرین اخبار زندانیان سیاسی و مطبوعاتی
800 میلیون تومان وثیقه آزادی یک معلم
چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۸
لیلا طیری
روز: روز گذشته 6 فعال سیاسی آزاد شدند و برای عبدالله مومنی، فعال دانشجویی سرشناس ایرانی وثیقه 800 میلیون تومانی صادر شد. وثیقه ای که فاطمه آدینه وند، همسر عبدالله مومنی اعلام کرده توان پرداخت آن را ندارد.
این فعال دانشجویی، معلم بوده و در این مدت شغل خود را از دست داده است. خانواده او هیچ گونه منبع درآمدی ندارند و مستاجر هستند. با توضیحات خانم آدینه وند، مسئول پرونده همسرش اعلام کرده امکان دارد از میزان این وثیقه کاسته شود.
آزادی 6 فعال سیاسی
لیلا توسلی، محمد نعیم پور، اردشیر فتحی نژاد، اصغر خندان و محمدرضا رزاقی و امیرحسین فتوحی با قرار وثیقه آزاد شدند.
لیلا توسلی، دختر مهندس محمد توسلی و محمود نعیم پور، خواهر زاده مهندس بازرگان روز گذشته با قرار وثیقه صد میلیون تومانی آزاد شدند. آنها در پی بازداشت های فله ای بعد زا روز عاشورا بازداشت شده بودند.
اردشیر فتحینژاد نیز که در ارتباط با حوادث پس از انتخابات بازداشت شده بود با سپردن وثیقه یکصد میلیون تومان از زندان آزاد شد.
وی در دورانی که بیژن نامدار زنگنه وزارت نفت را برعهده داشت رئیس ستاد وزارتخانه نفت بود.
اصغر خندان، پاسدار بازنشسته و یکی از فعالین ستاد میرحسین موسوی نیز عصر روز دوشنبه آزاد شد.ایمان میرزازاده، وکیل مدافع وی اعلام کرد موکلش آزاد شده است اما هنوز ازنحوه دستگیری، بازجویی و آزادی او اطلاعی در دست نیست.این فعال سیاسی در طول بازداشت هیچ تماسی با خانواده اش نگرفته بود.
محمدرضا رزاقی، عضو کمیته حقوقی ستاد مرکزی میرحسین موسوی و وکیل دادگستری نیز بعد از ۵۳ روز حبس در اوین دوشنبه عصر آزاد شد.در این روز همچنین امیرحسین فتوحی، وب نگار و فعال دانشجویی که در آستانه 22 بهمن بازداشت شده بود، با قرار کفالت پنجاه میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.
او، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان است که در پی تهدیدها و فشارهای نیروهای امنیتی در تاریخ ۲۲ بهمن ماه بازداشت و به اوین منتقل شده بود.
بی خبری از احسان محرابی
از وضعیت احسان مهرابی، خبرنگارپارلمانی روزنامه فرهیختگان هیچ اطلاعی در دست نیست.
مهرابی که به دنبال بازداشت فله ای خبرنگاران و روزنامه نگاران در روزهای قبل از راهپیمایی ۲۲ بهمن بازداشت شده تاکنون یک تماس کوتاه تلفنی، در فردای روز بازداشت خود، با همسر خود داشته است.پس از آن هیچ گونه خبری از وضعیت این خبرنگار در دست نیست.
براساس گزارش وب سایت کلمه، خانواده مهرابی به شدت نگران وضعیت او هستند.همسر او از اتهام مهرابی ابراز بی اطلاعی کرده و پیگیری های خانواده او از دادستانی و مسوولان زندان اوین هم راه به جایی نبرده است.
در چنین شرایطی مادر این خبرنگار که به دلیل کهولت سن از بیماری رنج می برد از اصفهان به تهران آمده و با دشواری فراوان پیگیر وضعیت فرزند خود است اما تاکنون پیگیری هایش به هیچ نتیجه ای نرسیده است.
انتقال مجدد کیوان صمیمی به انفرادی
کیوان صمیمی، روز گذشته مجددا از بند ۳۵۰ اوین به سلول انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شد. دلیل این انتقال، اعتراض صمیمی به شرایط نامناسب بند ۳۵۰ بود. به گزارش وب سایت "تا آزادی روزنامه نگاران زندانی" بلافاصله پس از اعتراض کیوان صمیمی، به دستور رییس بند ۳۵۰ وی به سلول انفرادی منتقل شد.این اقدام در حالی صورت گرفته که انتقال به سلول انفرادی نیازمند دستور قاضی است، اما صمیمی بدون حکم قاضی و تنها به صلاحدید رییس بند به انفرادی منتقل شده است.رییس بند ۳۵۰ همچنین ملاقات دیروز کیوان صمیمی با فرزندانش راکه از ساعتها پیش در سالن ملاقات انتظار می کشیدند، لغو کرد.
وثیقه 500 میلیونی برای ضیا نبوی
با گذشت بيش از يک ماه از ابلاغ حکم ۱۵ سال حبس برای ضياء نبوی، سخنگوی شورای دفاع از حق تحصيل، هنوز پرونده اين فعال مدنی به هيچ شعبهای از دادگاه تجديدنظر ارسال نشده و او در بلاتکليفی، همچنان در زندان اوين به سر میبرد.
اين در حالی است که برای اين دانشجوی ستارهدار قرار وثيقه سنگين ۵۰۰ ميليون تومانی صادر شده و به دليل عدم توانايی خانواده وی برای پرداخت اين مبلغ، وی پس از تحمل بيش از هشت ماه حبس، همچنان در زندان اوين به سر میبرد.
به گفته وکيل اين فعال دانشجويی، به دليل عدم اعلام شعبه و عدم ارجاع پرونده به دادگاه تجديدنظر، وی هنوز نتوانسته درخواست تخفيف برای مبلغ قرار وثيقه را به دادگاه انقلاب ارائه کند چرا که ابتدا بايد شعبه مربوطه اعلام شود.ضياءالدين نبوی، دانشجوی ستارهدار و سخنگوی شورای دفاع از حق تحصيل، شامگاه روز ۲۵ خرداد در منزل يکی از دوستانش بازداشت شد. وی ماه گذشته، طی حکمی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به قضاوت پيرعباسی به ۱۵ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
پرونده محسن صفایی فراهانی در دادگاه تجدیدنظر
وکیل مدافع محسن صفایی فراهانی از ارسال پرونده موکلش به شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران خبر داد.
هوشنگ پوربابایی در گفتگو با ایسنا، اظهار داشت: پس از ابلاغ رای صادره از سوی دادگاه بدوی که موکلم را به شش سال حبس تعزیری محکوم کرده است، در مهلت قانونی نسبت به رای تجدیدنظرخواهی صورت گرفت و اکنون پرونده به شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارسال شده است.
وی یادآور شد: در پرونده موکلم، چهار اتهام اقدام علیه امنیت، فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به مسوولان و نشر اکاذیب مطرح بود که در مورد اتهامات اقدام علیه امنیت و فعالیت تبلیغی علیه نظام، دادگاه موکل را به شش سال حبس تعزیری محکوم و در مورد اتهامات توهین به مسوولان و نشر اکاذیب به جهت فقدان دلیل، او تبرئه شده است.
----
گشودن
پرونده جدیدی علیه علی صارمی زندانی سیاسی محکوم به اعدام
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،گشودن پرونده
جدیدی علیه زندانی سیاسی علی صارمی که به دلیل شرکت در مراسم نوزدهمین
سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 1367 به اعدام محکوم شده است.
روز یکشنبه 2 اسفندماه زندانی سیاسی علی صارمی 62 ساله بدلیل شرکت در
نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی 1367 به اعدام محکوم شده است. از
بند 4 زندان گوهردشت کرج با پابند و دست بند به شعبه28 دادگاه انقلاب
برده شد و توسط رئیس این شعبه فردی بنام محمد مقیسه ای معروف به ناصریان از
اعضای کمسیون مرگ زندانیان سیاسی سال 1367 برای او پرونده جدید گشود و او
را مورد محاکمه قرار داد. آقای صارمی بدلیل نداشتن وکیل از پاسخگویی و
اظهارنظر به این فرد امتناع کرد.
محمد مقیسه ای با برخوردی وحشیانه و غیر انسانی خطاب به آقای صارمی گفت :
هرچه وکیل بگه که ما عمل نمی کنیم. وکیل نمی خواهی.ولی آقای صارمی بر داشتن
وکیل مصر بود و بدین خاطر دادگاه او را به اردیبهشت ماه به تعویق انداخت.
یکی از شیوهای غیر انسانی که علی حاج کاظم رئیس زندان گوهردشت کرج بر علیه
زندانیان سیاسی برای تحقیر آنها بکار می برد. هنگام انتقال زندانیان سیاسی
از زندان به دادگاه آنها را با پابند و دست بند منتقل می کنند.
گشودن پرونده جدید علیه زندانی سیاسی علی صارمی بعد از یورش وحشیانه واز
پیش سازمان یافته شده توسط بازجویان وزارت اطلاعات و مصطفی بزرگ نیا رئیس
بند 350 ، در تاریخ 22 مهرماه1387 صورت گرفت.این یورش توسط آخوندی بنام
روغنی که به جرم فساد اخلاق و کلاهبرداری در زندان بسر می برد همراه با
150 نفر از زندانیان خطرناک به سلول زندانیان سیاسی صورت گرفت و آنها را
مورد اذیت و آزار قرار دادند،به اجرا در آمد.روز بعد از یورش بجای مورد
بازخواست قرار دادن مهاجمین، زندانیان سیاسی این بند را به سلولهای انفرادی
بند 240 منتقل کردند و علیه آقای صارمی پرونده ای جدیدی گشوده شد.
لازم به یادآوری است که
زندانی سياسی علی صارمی در
۱۴ شهريورماه
۱۳۸۶ پس از شرکت در مراسم نوزدهمين سالگرد قتل
عام زندانيان سياسی با يورش مامورين وزارت اطلاعات به فرماندهی فردی با نام
مستعار علوی از سر بازجويان و شکنجه گران بند
۲۰۹ دستگير و به سلولهای انفرادی زندان اوين
منتقل شد. آقای صارمی بيش از
۷ ماه در بند
۲۰۹ بسر برد. پس از آن او را به بند
۳۵۰ زندان اوين و سپس به زندان گوهردشت کرج
بدون هیچ حکمی تبعید کردند.آقای صارمی بعد از 28 ماه بلاتکلیفی 8 دی ماه به
اعدام محکوم شد.او در طی حاکمیت این رژیم 4 بار بازداشت شد و به مدت 20 سال
در زندانهای این رژیم بسر برد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در
ایران،پرونده سازی علیه زندانیان سیاسی که در بازداشت بسر می برند و محکوم
به مرگ هستند را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین
المللی برای پایان دادن به شرایط غیر اسانی علیه زندانیان سیاسی خواستار
اقدامات عملی است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
04 اسفند 1388 برابر با 23 فوریه 2010
----
بیخبری مطلق از وضعیت یک زندانی بهایی
یک شهروند بهایی ساکن تهران که پس از وقایع روز عاشورا به همراه همسرش بازداشت شده است هیچ گونه تماسی با خانواده اش نداشته است.
خبرگزاری هرانا: لوائ خانجانی شهروند بهایی ساکن تهران که در 13 دی ماه به همراه همسرش، بابک مبشر بازداشت شده است تماسی با خانواده نداشته است.
از لواء خانجانی شهروند بهایی ساکن تهران که در 13 دی ماه به همراه همسرش، بابک مبشر بازداشت شده هیچ اطلاعی در دست نیست و تاکنون نامبرده پس از گذشت بیش از 45 روز بازداشت هیچ تماس تلفنی و ملاقاتی با خانواده اش نداشته است . همچنین عدم پاسخ گویی مسئولین و عدم اجازه داشتن وکیل موجب تشدید نگرانی برای خانواده اش شده است
قابل ذکر است بابک مبشر، همسر نامبرده یکبار موفق به تماس کوتاه تلفنی با خانواده اش شده است.
----
با «بهمن احمدی امویی» در یک شب سرد زمستانی
جواد موسوی خوزستانی
1 اسفند 1388
مدرسه فمینیستی: باران پر و پیمانی داشته ایم امسال. از اوایل پاییز هوا خوب و با برکت بود. ولی سرما و این سوز لعنتی را نمی توانم تاب بیاورم. هوا تاریک شده، دارم می رسم به خانه بهمن. دومین بار است که به منزل شان می روم. دفعه اول برای ابراز همدردی و تسلیت به خاطر درگذشت ناگهانی برادرش بود.
آپارتمان شان کوچک و نقلی است ولی از چیدمان داخلی آپارتمان خوشم می آید. شاید به خاطر نوع و رنگ کاغذ دیواری شان، که بهمن با دستان خودش چسبانده، شاید هم حضور قفسه کتابخانه چوبی در سالن پذیرایی باشد که محیط کوچک سالن را فرهنگی و متفاوت کرده، و شاید هم طرز رفتار بی تکلّف و صمیمانه اش، باعث شده که فضا به دلم بنشیند. به ویژه حالا که انگشتان پاهام یخ کرده و تا برسم، بهمن فنجان چای را که حتماَ داغ هم است می گذارد روی میز و حتماَ با لحن نجیبانه اش اضافه می کند که «نسکافه هم هست» و من در پاسخ اش خواهم گفت: فقط اگر شیر تازه دارید...
با شیطنت از گوشه چشم نگاهم می کند و با لهجه نیمه خوزستانی، تیکه می اندازد:
إند انگلیسی ان، عادت به خوردن شیرچایی!!... کا، ببین، جون تو جونشون کنن خوزستانیا ته اش انگلیسی از آب در می یان.
از پراندن این تیکه ناگهانی از یک همولایتی روزنامه نگار، خنده ام می گیرد. در حالی که نمی توانم جلوی خنده ام را بگیرم به اش می گویم: یک به هیچ... یکی طلبم !
خودش را به کوچه علی چپ می زند.
هفته پیش بود که تعارف کرد به منزل شان بروم. من هم از خدا خواسته بی که مکثی کرده باشم پذیرفته بودم اما به شرط بازگفت خاطراتش از جنگ. و او با رویی گشاده پذیرفته بود. ماه گذشته همدیگر را در انجمن صنفی روزنامه نگاران دیده بودیم و فرصتی دست داده بود که گوشه هایی از خاطراتش را از درگیری و کشاکش هایی که حین مصاحبه با شخصیت های مشهور سیاسی تجربه کرده بود و گوشه هایی از آن را در جلد دوم کتابش آورده بود ـ که در انتظار مجوز، در وزارت ارشاد خاک می خورد ـ برایم باز گوید. بهمن آن قدر سرشار از انرژی و لبریز است که معمولا اجازه نمی دهد خودم را جمع و جور بکنم و ماجراها را در ذهنم نظم بدهم. هر که هم جای من بود تسلیم می شد. به ویژه وقتی در مورد سفرش به عراق در همان بحبوحه جنگ و بمب گذاریها می گفت و انفجارهایی که خیلی نزدیک به آنها اتفاق بود و زنده ماندن شان را به معجزه شبیه کرده بود...
یک لحظه به خودم می آیم: بهمن جان موافقی همین قسمت را البته با نظم و ترتیب، مرور کنیم؟
«این که چیزی نیست، سفر افغانستان از این هم هیجانی تر بود.»!
و نقل مفصل خطر کردن هایش برای تهیه گزارش در افغانستان در اوج درگیریها و در همان وضع خطرناک و پرواز سایه مرگ، درست بالای سرش، می دود و می ترسد و می خندد ... تا اگر زنده ماند گزارشی بنویسد در روزنامه و اگر هم پولی بگیرد بابت تهیه گزارش، هزینه سفرش را هم تامین نکند.
... نخیر، انگار نمی شود برای ثبت یک گزارش شسته رفته، برنامه ریزی کرد. مردد می شوم و با خودم کلنجار می روم: انگار مجبورم برنامه ریزی را اساسا فراموش کنم که قهقه می زند. یادآوری خاطرات و مرور هیجانات تهیه گزارش در فضای جنگی و رعب آور عراق و افغانستان، حسابی سرحال اش آورده. به ساعتم نگاه می کنم. بی که صحبت اش را قطع کند بلند می شود انگار دست پختی آماده کرده!
اوه ... باورم نمی شود. بهمن «قلیه ماهی» تدارک دیده. آره واقعا قلیه ماهی درست کرده به همراه برنج ایرانی درجه یک. سرماخوردگی لعنتی و کیپ بودن مجرای بینی ام باعث شده بود که به هنگام ورود، بوی مطبوع غذا را متوجه نشوم. حالا با تمام وجودم بوی قلیه و سیر و سبزی اش را می بلعم.
بوی شمبلیل و گشنیز و تمر هندی، یادآور خاطره های دور است. بوی خوزستان و شط و شرجی، بوی فیدوس شرکت نفت، بوی سلیمه دخترک شیطون و چشمان سیاهش، خاطرات بلوغ و بچگی... به یاد دست پخت مادرم می افتم و مهربانی هایش، و زندگی بی تنش و آرام خانوادگی مان پیش از انقلاب و جنگ... که مادر، به دور از چشم پدر به رادیو ترانزیستوری دل می داد و گوش جان می سپرد به فایز دشتی و ترانه های دلکش...
... به دنبالش از روی مبل بلند می شوم و به آشپزخانه که اوپن است می روم. هنگام ورودم که جویای احوالات اهل بیت شده بودم گفته بود که «اهل بیت رفته اند برای تهیه گزارش». حین رسیدگی به آخرین مراحل طبخ قلیه ماهی، صحبت را ادامه می دهد. دلم می خواهد بپرسم که از وضعیت روزنامه چه خبر؟ بهمن در «روزنامه سرمایه» دبیرسرویس اقتصادی روزنامه است. گزارش های انتقادی سرویس اقتصادی روزنامه سرمایه گویا برخی از مسئولان مملکتی را عصبانی کرده. ولی امانم نمی دهد و در حالی که پیشانی اش را دانه های ریز عرق پوشانده ادامه می دهد که: «همیشه به روزنامه نگاران جوان تر می گویم آقا جان اگر می خواهید واقعا روزنامه نگار شوید باید شجاعت داشته باشید، شجاعت شکستن خط قرمزهای مسخره ای که هر روزنامه برای کارکنانش می تراشد. آخر معنی نمی دهد که یک گزارشگر مثلا بنا باشد از رانت خواری و فساد مالی و چه می دانم از این دزدیها و تبهکاریها گزارش تهیه کند بعد طوری بنویسد که خدایی نکرده به تریش قبای هیچکس برنخورد! خواننده بدبخت هم اصلا متوجه نشود منظور گزارشگر از غارتگر اموال مردم، چه کسی بوده و رانت خورها اصلا ایرانی هستند یا مافیایی در بورکینافاسو!؟!»
ـ خب، شاید احتیاط می کنند بهمن جان! بالاخره احتیاط، شرط عقل است. ببین عزیز، خودت که بهتر می دانی و بارها چوب اش را هم خورده ای که چنین گزارشگرانی نه تنها خودشان که مجموعه روزنامه را تو هوا می برند. مافیای اقتصادی آنقدر قوی و خشن است که سر طرف را ممکن است به کلی زیر آب بکند. مگر نمی بینی چقدر این بچه ها را به زندان برده اند؟ بابا جان طرف نه در روزنامه سراسری، بلکه در وبلاگ شخصی اش هم که بنویسد و انتقادی بکند با «مهرورزی» باهاش برخورد می کنند و بعد خانواده بیچاره اش باید هر دوشنبه برود دم زندان اوین که تازه معلوم هم نیست اصلا اجازه ملاقات بدهند، بعد تو می گویی با مافیای رانت خوار در بیفتد؟
با نگاهی که نگاه نبود انگار، مثل نگاه ببر بود وقتی می خواهد به ات حمله کند، به چشمانم زل زد:«سید جان چقدر عافیت طلب شدی ...»
دستپاچه شده بودم، شاید می خواستم حرفم را تصحیح و منظورم را آبرومندتر بکنم ولی امان نداد:
«بالاخره که چی؟ حتما باید سکوت کنیم و خفه خون بگیریم دیگه؟ یا می بخشی باید از گرمابه وگلستان و سوتک بلبل و هوا شناسی گزارش کنیم آنهم وقتی که همسایه ات با یک عمر کار خیاطی، نمی تواند شکم زن و بچه هایش را سیر کند ؟ چندتا از این خانواده های پرجمعیت نشانت بدهم که شام اکثر شب هایشان فقط نان و سیب زمینی آبپز است و بر اثر فقر و ناداری هر شب خدا، تو خانه شان دعوا مرافه دارند، چه بسیارند پدرانی که چون دست شان خالی است شرمنده زن و بچه شان هستند، چند هزار مادرانی که همه ی محرومیت ها و بدبختی وحسرت بچه هاشان را به دل می زنند و شبها از فرط استیصال، بالش خودشان را از اشک و گریه های شبانه خیس می کنند، ... سیدجان راست و حسینی از خودمان بپرسیم که پس چرا اصلا آمدیم تو این شغل لعنتی و در حرف یک عالمه شعار می دهیم که ما روزنامه نگاریم و رسالت مان چه و چه...»
از روزنامه نگارانی که با بهمن احمدی امویی کار کرده اند اگر بپرسی که خصوصیت بارز بهمن چیه، قریب به 90 درصدشان پاسخ می دهند که «روحیه اعتراضی اش». الحق که بهمن تجسم یک شهروند/ خبرنگار همیشه معترض است. این بشر به همه چیز و همه کس اعتراض دارد: به گرانی مواد خوراکی، به دزدیهای میلیاردی، به کمبود بخاری تو این زمستان سرد سر کلاس های درس، به روحیه انتقادناپذیری اصلاح طلبان، به برخورد حذفی سردبیران محافظه کار روزنامه ها، به قوانین نابرابر در مورد بانوان، به حمله نظامی به خاک ایران، خلاصه به عالم و آدم و زمین و زمان معترض است. من مانده ام که با این مرد حقیقتا روزنامه نگار آیا اصلا می توانم برای شنیدن یک گزارش روتین و شسته رفته به توافق برسم؟
در فضای گرم و دلنشین آپارتمان، بوی مطبوع قلیه ماهی، یک قوری پر از چای تازه دم و آهنگ ملایم و آرامش بخش «لایت موزیک» که از استریو پخش می شود،.. بویژه احساس راحتی و امنیتی که از نجابت بیش از حد صاحبخانه و کنترل نشدن رفتارت توسط او، به تو دست می دهد.... آره، چرا که نه، چه اشکالی دارد مگر فرصت و بهانه ای از این بهتر هم دست می دهد؟ اگر امشب نتوانستم خاطراتش را بشنوم بسیار خوب یک شب دیگر می آیم، چرا که نه، ... من عاشق قلیه ماهی و طعم گس چای تازه دم ام.
----
پروین جواد زاده تحت فشار برای اعتراف
اعمال فشار بازجویان وزارت اطلاعات بر روی یکی از بازداشت شدگان روز عاشورا همچنان ادامه دارد.
خبرگزاری هرانا: پروین جواد زاده یکی از بازداشت شدگان روز عاشورا برای اعتراف تحت فشار بازجویان وزارت اطلاعات قرار دارد.
پروین جواد زاده از بازداشت شدگان روز عاشورا که در یورش به منزلش توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بند امنیتی 209 زندان اوین منتقل شده است برای انجام اعترافات در این زندان تحت فشار قرار دارد.
وکیل مدافع وی که امروز جهت انجام پروسه وکالت نامبرده به دادیار زندان اوین مراجعه و درخواست ملاقات نموده بود با مخالفت ایشان مواجه شد، وکیل نامبرده در گفتگو با خبرگزاری حقوق بشر ایران (هرانا) اعلام داشت که به دلیل انجام پروسه بازجویی اجازه ملاقات با وکیل خود را نیافته است.
لازم به ذکر است بازداشت شدگان روز عاشورا از سوی دادگاه های انقلاب به احکام سنگین حبس و شلاق محکوم شده اند.
----
کانون نویسندگان ایران:
اعتراض به ادامه بازداشت رضا خندان (مهابادی)
کانون نویسندگان ایران به ادامه ی بازداشت رضا خندان (مهابادی) عضو این کانون اعتراض کرده است
...
اخبار روز: کانون نویسندگان ایران روز سه شنبه با انتشار اطلاعیه ای به ادامه ی بازداشت رضا خندان (مهابادی) عضو این کانون اعتراض کرده و خواهان آزادی وی و دیگر زندانیان سیاسی شد:
از دستگیری رضا خندان (مهابادی)، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، بیش از دو هفته میگذرد، و هنوز خانوادهی او هیچ گونه اطلاعی از وضعیت و دلیل دستگیریاش ندارند. کوشش وکلای او نیز برای ملاقات با موکّل خود، و امضا و اعلان رسمی وکالت وی که از ابتداییترین حقوق قانونی هر بازداشتی به شمار میرود تاکنون بینتیجه مانده است.
چنین وضعی موجب نگرانی روزافزون خانوادهی او، تمامی اعضای کانون نویسندگان ایران، جامعهی اهل قلم و همهی آزادیخواهان است. ما بازداشت رضا خندان (مهابادی) و محرومیت او را از حق دفاع، که طبیعیترین حقوق شهروندی است، محکوم میکنیم و خواهان آزادی بیقید و شرط این همقلم آزادهی خود و همهی زندانیان سیاسی دیگر هستیم.
کانون نویسندگان ایران
۴/۱۲/٨٨
----
دیده بان حقوق بشر: به آزار بهایی ها پایان دهید
بی بی سی: سازمان دیده بان حقوق بشر خواستار پایان "آزار و حبس خودسرانه" بهایی های ایران شده است.
این سازمان مدافع حقوق بشر سه شنبه با صدور بیانیه ای با اشاره به روند فزاینده بازداشت بهایی ها در ایران نسبت به استفاده حکومت این کشور از ناآرامی های پس از انتخابات به عنوان پوششی برای بازداشت پیروان این دین هشدار داد.
به گزارش دیده بان حقوق بشر، حکومت ایران در روزهای ۱۰ و ۱۱ فوریه ۱۳ بهایی را بازداشت کردند. این در حالی است که همین تعداد از پیروان دیانت بهایی در ماه ژانویه بازداشت شده بودند.
دیده بان حقوق بشر می گوید در حالی که بازداشت شدگان ماه ژانویه به سازماندهی تظاهرات ضددولتی متهم شده اند، اتهام بازداشت شدگان ماه فوریه هنوز اعلام نشده است.
جو استورک، معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقای دیده بان حقوق بشر می گوید این بازداشت ها "بخشی از آزار سیستماتیک بهایی ها به وسیله حکومت ایران است."
آقای استورک گفت: " به نظر می رسد حکومت ایران از ناآرامی های پس از انتخابات به عنوان پوششی برای هدف قرار دادن جامعه بهائیان استفاده می کند."
بیانیه دیده بان حقوق بشر درباره وضع بهایی های ایران در حالی منتشر شد که هفته گذشته، محمد جواد لاریجانی نماینده این کشور در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد با رد توصیه سایر دولت ها درباره وضع پیروان این دین گفت: " هیچ فرد بهایی در ایران به صرف بهایی بودن محاکمه نشده است."
به گزارش دفتر جامعه بین المللی بهاییان در دفتر اروپایی سازمان ملل متحد که در ژنو مستقر است، از اکتبر ۲۰۰۹ تاکنون حداقل ۴۷ بهایی در تهران، مشهد، ساری، سمنان و یزد بازداشت شده اند.
در مه ۲۰۰۸ هفت تن از رهبران جامعه بهایی در تهران بازداشت شدند. محاکمه این افراد در ۱۲ ژانویه آغاز شد اما سپس به ۱۰ آوریل به تعویق افتاد.
|