بازگشت به صفحه اول

 

 
 

فرزاد کمانگر - فرشته ‏ها دوشنبه ‏ها می‏خند‏‏‏ند

خبرگزاری هرانا:  زندگیمان" ای کاش گفتن داشته است " ولی باز هم ای کاش  هیچ کودکی از پشت میله ها به دیدار والدینش نرود، ای کاش سفره هفت سین هیچ کودکی اشک و حسرت و بغض به خود نبیند.

تقدیم به زهرا و پریا و همه فرشته هایی که در حسرت دیدار پدر و مادرند

به لالای هم سلولم گوش سپرده بودم، برای دخترانش پریا و زهرا می خواند، همراه با لالایی هزین او هق هق گریه هم سلولی دیگر من نیز بلند شد، اشک های مرا نیز ناخود آگاه سرازیر نمودند.دومین بار بود که دستگیر میشد، بار اول به یکسال حبس محکوم شده بود و حالا باید 10 سال دیگر می ماند، همه شوق و اشتیاقش این بود که کودکانش روز دوشنبه به ملاقات او می آمدند.

روز ملاقات بدون اینکه توجه ای به آدم های اطرافشان داشته باشند، در برابر چشمان پدرو مادر و در میان میز و صندلی های سالن ملاقات پشتک و وارو میزدند و روی دستهایشان راه میرفتند تا پدر پیشرفت آنها را در ورزش ببیندو پدر سر مست و مغرور از جست و خیز کودکان لبخندی بر لبانش مینشست و مادر نیز با چهره ای معصومانه در حالی که سعی داشت درد تنهایی و انتظارش را انکار نماید. با چشمی خوشحال شوهر و با چشمی دیگر اشتیاق فرزندانش را عاشقانه مینگریست. من نیز که ماهها بود از فضای بچه ها و مدرسه ها دور شده بودم محو تماشای زهرا و پریا می گشتم و در مورد آنها برای مادرم توضیح میدادم. یکی از تاثیر گذارترین لحظه هایی که چون تابلوی بر ذهنم نقش بسته است ، لحظه ملاقات این خانواده با هم بود، انگار در خلع ، در رویا و در آسمان و یک جایی در خارج از این دنیا و در همین تعلقات دور هم جمع شده اند، هیچ کس اطرافشان نبود. بی توجه به نگهبان ها و دیوارها و سایر زندانیان لبخند و اشتیاقشان را با هم دیگر تقسیم می کردند. همیشه آرزو داشتم کاش خانواده پریا و زهرا را بیرون از زندان میدیدم یا کاش نیم ساعت ملاقات بیشتر طول میکشید. هنگام وداع نیز سعی می کردم به آنها نگاه نکنم تا شکوه و جاودانگی لحظه دیدار و با هم بودنشان در ذهنم همانگونه جاودانه بماند، این دختران زیبا انگار با هر پشتک و واروی که میزدندبا زبان بی زبانی دنیایی ساختگی اطراف پدرشان را به خنده و استحضاع می گرفتند.

سرنوشت پریا و زهرای قصه ما سالهاست ، نسلهاست نوشته می شود و هر روز پریا و زهرای دیگری به ملاقات پدرشان می روند. یا کودکی دیگر چند سال بعد در کنار سفره هفت سین برای ماهی هایش شعر بخواند و گریه کند که " امسال بابا در زندان است " لحظه وداع پریا و زهرا را میدیدم که دست پدرشان را گرفته اند و لبخند زنان سالن ملاقات را به سوی درب خروجی طی میکنند انگار داشتند با پدر به شهر بازی می رفتند. دوست داشتم من نیز دست آنها را می گرفتم و شریک شادیشان میشدم قبل از اینکه پدر از زهرا و پریایش خداحافظی کند رویم را بر می گرداندم تا چشمان پر از اشکش را نبینم، اما این سو تر نیز چشمان پر از اشک مادرم را میدیدم که او نیز خود را آماده جدا شدن از فرزند خود می کرد و من نیز کودکانه به تقلید از پریا و زهرا مادرم را در آغوش میکشیدم و هنگامی که پریا و زهرا ما را صدا میزدند، همه سعی ام برای دزدیدن نگاهم از آنها بی نتیجه می ماند و آن دو فرشته کوچک برای من نیز دستی تکان می دادند فرشته های که تنها بال نداشتند.

----

با یورش مامورین وزارت اطلاعات یکی دیگر از بازاریان تهران دستگیر شد

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،حسین نیاکان یکی از بازاریان تهران  با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بند 209 زندان اوین منتقل شد

حسین نیاکان 48 ساله از بازاریان تهران، بامداد 18 بهمن ماه حوالی ساعت 01:30 با یورش مامورین وزارت اطلاعات به منزل آنها دستگیر و به بند 209 زندان اوین منتقل شد.در این یورش 6 نفر از مامورین وزارت اطلاعات شرکت داشتند و فرماندهی آنها را یکی از سربازجویان وزارت اطلاعات با نام مستعار علوی بعهده داشت.

سر بازجوی وزارت اطلاعات که با نام مستعار علوی همراه با نفرات تحت فرماندهی اش اقدام به بازرسی تمامی نقاط  منزل آقای نیاکان نمودند.و پس بازرسی منزل تلفن همراه،رسیور ماهواره،لب تاب،دفترچه تلفن و دست نوشته های او را با خود بردند.

فرزند آقای نیاکان به مدت 1 ساعت در منزل پدریش مورد بازجوئی و تهدیدات سربازجو وزارت اطلاعات علوی قرار گرفت.

آقای حسین نیاکان از زندانیان سیاسی دهۀ 1360 می باشد. او به دلیل هواداری از سازمان مجاهدین خلق از سال 1361 تا سال 1369 در زندانهای این رژیم بسر برد و در طی این مدت تحت شکنجه های قرون وسطائی قرار داشت.او همچنین تحت نظر مامورین وزارت اطلاعات قرار داشت و بارها برای بازجوئی به ستاد پیگیری وزارت اطلاعات فراخوانده شد.

در حال حاضر تعدادی از بازاریان تهران در زندان اوین بسر می برند که از جملۀ آنها؛ محسن دکمه چی،جواد لاری و محمد بنازاده امیرخیزی می باشند

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،یورش به بازاریان ، دستگیری ، انتقال به سلولهای انفرادی وشکنجه های آنها برای گرفتن اعترافات دروغین جهت صدور احکام سنگین را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر وگزارشگران ویژه دستگیریها خوسرانه و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد می باشد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

06 اسفند 1388 برابر با 25 فوریه 2010

----

ادامه فشارها بر زندانیان سیاسی در ایران

24.02.2010

کیوان صمیمی سردبیر نشریه توقیف‌شده‌ی نامه که از ۲۴ خرداد ماه در بازداشت به سر می‌برد، به دلیل اعتراض به رفتار زندان‌بانان به سلول انفرادی منتقل شد. همچنین برای آزادی عبدالله مومنی ۸۰۰ میلیون تومان وثیقه تعیین شده است.

دویچه وله: کیوان صمیمی روزنامه‌نگار و فعال ملی مذهبی بیش از هفت ماه است که در زندان به سر می‌برد. پایگاه اینترنتی جرس گزارش داده که وی به دلیل اعتراض به رفتار نامناسب زندان‌بانان به سلول انفرادی منتقل شده است.

 

صمیمی در دادگاهی غیرعلنی محاکمه شد و به ۶ سال زندان و محرومیت مادام‌العمر از فعالیت‌های سیاسی محکوم شد.

 

سایت جرس به نقل از خانواده صمیمی گزارش داده که مسئولان زندان به آنها گفته‌اند که وی ممنوع‌الملاقات است.

 

کیوان صمیمی پیش از این نیز دوبار در زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.

 

همچنین سایت کلمه به نقل از همسر عبدالله مومنی سخنگوی ادوار تحیکم وحدت خبر داده که برای آزادی وی وثیقه ۸۰۰ میلیون تومانی تعیین شده است. این سایت از قول خانم مومنی نوشته که توان تامین چنین وثیقه‌ای را ندارند.

 

محمد شریف وکیل عبدالله مومنی به دویچه‌وله گفت که هنوز به طور رسمی تعیین قرار وثیقه موکلش به وی ابلاغ نشده ولی وی اظهار امیدواری کرد که با تغییر قرار بازداشت موکلش موافقت شده باشد.

 

محمد شریف نه تنها مبلغ این وثیقه بلکه اصولا تعیین وثیقه برای موکلش را غیرموجه دانسته و می‌گوید: «من فکر می کنم اصلا قرار وثیقه قرار متناسبی نیست و قرار کفالت کفایت می کند چرا که به عنوان وکیل اطمینان دارم که ایشان همواره در دسترس خواهد بود و هر زمان که مقامات قضایی تصمیم بگیرند مراجعه خواهد کرد. بنابراین اساسا امیدوارم که قرار کفالت را به عنوان قرار  متناسب در نظر بگیرند نه قرار وثیقه».

آقای شریف به موکل دیگرش احمد زیدآبادی اشاره کرده و می‌گوید: «در مورد پرونده آقای دکتر زیدآبادی هم در جریان رسیدگی دادگاه بدوی قرار شد که قرار بازداشت تبدیل به وثیقه شود و به همسرشان هم اعلام شد. میزان وثیقه چندین بار افزایش پیدا کرد و هر بار همسر  آقای زیدآبادی با تلاش زیاد و با مراجعه به افراد مختلف قرار را تامین کرد اما نهایتا قرار اجرا نشد و ادامه پیدا کرد تا حکم ایشان قطعیت پیدا کرد و قرار وثیقه هم منتفی شد».

 

محمد شریف اظهار امیدواری می‌کند که برای موکل دیگرش عبدالله مومنی این جریان تکرار نشود و هرچه زودتر با تبدیل قرار بازداشت او موافقت شود.

 

پایگاه خبری پارلمان نیوز همچنین گزارش داده که برای احسان مهرابی خبرنگار پارلمانی روزنامه فرهیختگان قرار وثیقه ۳۰ میلیون تومانی تعیین شده است.

 

احسان مهرابی از ۱۸ بهمن ماه در بازداشت به سر می‌برد. وی روز چهارم اسفند در دومین تماس تلفنی خود با خانواده‌اش اعلام کرد که برای او وثیقه تعیین شده. وی همچنین به همسرش گفته است که هنوز تفهیم اتهام نشده و نمی‌داند به چه اتهامی در بازداشت به سر می‌برد.

 

همچنین فيض الله عرب سرخی، عضو بلندپايه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در دادگاه بدوی به شش سال حبس تعزيری محکوم شده است.

 

سایت نوروز به نقل از وکيل مدافع عرب سرخی گفت که اتهامات موکلش اقدام عليه امنيت کشور و تبليغ عليه نظام است.

 

عرب‌سرخی از ۱۶ تیرماه در بازداشت به سر می‌برد.

 

میترا شجاعی

تحریریه: فرید وحیدی

----

اخبار زندانیان سیاسی: بلاتکلیفی اکبر منتجبی

همسر اکبر منتجبی از بلاتکلیفی قریب به یک ماهه این روزنامه نگار بازداشت شده ابراز نارضایتی و نگرانی کرد.

اعتماد: فریبا نیری همسر اکبر منتجبی از روزنامه نگاران باسابقه کشور که ۱۹ بهمن ماه توسط نیروهای امنیتی شبانه در منزلش بازداشت شده است، به اعتماد گفت؛ طی سه هفته گذشته که از بازداشت منتجبی می گذرد همسرم دو بار و هر بار کمتر از سه دقیقه با منزل تماس گرفته است و متاسفانه در این تماس های تلفنی فقط به احوالپرسی پرداخته است.

وی با اعتقاد به اینکه به نظر می رسد منتجبی اجازه صحبت کردن درباره محل نگهداری و اتهاماتش را ندارد، افزود؛ بی خبری از وضعیت همسرم بیماری ام «ام اس» را تشدید کرده و سبب شده قدرت نگهداری از دختر ۱۰ساله ام را از دست بدهم.

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

رجوع به مطالب مشابه