بازگشت به صفحه اول

 

 
 

بیانیه جمعی از دانشجویان سینما در اعتراض به برخوردهای صورت گرفته با اهالی هنر و فرهنگ

چهارشنبه ۱۷ مارس ۲۰۱۰

برای این که کارت را از دستت می گیرند، باید دم نزنیم
برای این که اگر برای آنها کار نکنیم، سقط می شویم
مگر ما حالا هم سقط نمی شویم؟
برتولت برشت

می نویسند تا بگویند هستیم :...!!!این صدای ماست، گروهی از جوانان ایرانی، جمعی از دانشجویان رشته سینما که نمیدانند نگرانی، بهت و خشم خود را با که در میان بگذارند؟ در آستانه ورود به دنیای بزرگسالی، دنیایی که در آن باید با جدیت پای در حرفه ای بگذاریم که برای خود برگزیده ایم، با ترس و ناامیدی بر جای خشکمان زده. خشمگین و معترضیم، در برابر آنان که دستان هنرمند را میبندند و او را به زندان می کشند، و مبهوت و معترضیم، در برابر تمامی آنان که سکوت میکنند و هیچ نمی گویند. ما کجای دنیا ایستاده ایم؟

کجای دنیا ایستاده ایم؟ ایران. نام پرشکوهی است برایمان. با این حال روزگار غریبی است، که باید با خفت و شرم اضافه کنیم : ایران، جایی که فیلمساز را به بند میکشند. به چه جرم؟ این که او فیلم می سازد! به همین سادگی! پناهی را به زندان میبرند، چرا که او از فیلمسازان ایرانی است که با دغدغه راستینِ تعهدِ اجتماعی و آگاهی سیاسی کار می کند، چرا که با تمام محدودیت ها و ممنوعیت ها، بی هراس دم میزند از آنها که راه را بر دنیایی بهتر می بندند، چرا که قدرت بی بدیل کارگردانی اش را، در خدمت بِسامان کردن اوضاع نابسامان اجتماع به کار گرفته است، چرا که فیلمسازی اجتماعی است و دروغ نمی گوید، چرا که کنار مردم ایستاده و برای مردم کار میکند، و نه برای آنها و هزار دلیل دیگر که هر یک گواه قاطعی است بر شرافت او. و ما کجای دنیا ایستاده ایم؟ ایران، جایی که شرافت هنرمند، او را به زندان می کشد.
ما در ایرانیم. جایی که روزنامه هایش را ورق می زنی و مبهوت، خنده ات می گیرد. امثال پناهی و رسول اف را ضد نظام خوانده اند. این دیگر چه نظامی است؟ چه نظامی است که صاحبان فکر و منتقدان خیرخواه را یکسره دشمن خود می بیند؟ چه نظامی است که هنرمندان حقیقی را یکسره خطری بزرگ بر علیه خود محسوب میکند؟ چه نظمی است که در آن کار از ندادنِ پروانه ساخت و مجوز نمایش گذشته و به دستگیری هنرمند سربزنگاه رسیده؟ آنها که هستند که با نظم و نظامشان، هنرمندان جوان کشورشان را یکسره ترسان و مأیوس کرده اند از آینده؟ ما کجای دنیا ایستاده ایم؟
روزگار غریبی است که میپرسیم ما کجای دنیاییم؟ و جواب میدهیم ایران، جایی که تمام این اتفاق ها می افتد و باز هم بسیاری سکوت میکنند. در مقابل آنها که با سرکوب سبعانه شان، آینده کاری تاریک و موهومی پیش رویمان گذاشتند، دل خوش کردیم به جامعه هنری. به هنرمندانی که آینده خود را در گروی حمایت آنها میبینیم، به سینماگرانی که الگو و راهنمای ما هستند. آنان که نوای اعتراض هر یکشان، طنین اندازتر و اثربخش تر از صدای صدها تن از ماست. منتظر شدیم و گوش سپردیم و افسوس که تاکنون جز صداهایی اندک، چیزی نشنیدیم. فیلمسازان و هنرمندان غیرایرانی، اعتراض خود را بیان داشتند و در طومار بلندبالایی نام خود را بر پای آن زدند؛ اما راهگشایان اصلی، هنرمندان وطنی، عمدتاً راه سکوت برگزیدند. حال آن که چاره سازان نهایی همان هایند. آنها که به واسطه درکشان از فضای هنری ایران، و اعتبار و محبوبیتی که نزد مردم دارند، صدای اعتراضشان به دستگیری جعفر پناهی و محمد رسول اف، در ایران و جهان طنین انداز میشود، و به نیکی از پس تقبیح چنین عمل شنیعی برمی آید؛ چه بسا آزادی این هنرمندان و آزادی هنر در این مملکت را هم به ارمغان بی آورد.
آری، ما همچنان با بهت و دلهره به پیش رویمان نگاه میکنیم. با این حال این بار ترس را کنار میگذاریم و از خود میپرسیم کجای دنیا ایستاده ایم؟ ما در ایرانیم. و از آنجا که میخواهیم در ایران بایستیم و زندگی کنیم و کاری از پیش ببریم، اعتراض خود را با صدای بلند ابراز میداریم، و فریاد جانانه هنرمندان و مردمی را میطلبیم که با ما همراهی میکنند:
امنیتی کردن فضای هنری کشور، و دستگیری پناهی ها و رسول اف ها، پایین کشیدن شأن هنر و هنرمند است . آنها که هنرمندان را زیر پای خود له کرده اند، شأن انسان را زیر سؤال برده اند. فراموش نمی کنیم آن چه با این هنرمندان کردند، و مصرانه خواستار آزادی آنهاییم.
صدای اعتراض ما بلندتر میشود. ترسی هم نیست. از چه بترسیم؟ مگر ما همین حالا هم سقط نمی شویم؟

جمعی از دانشجویان سینما

----

نامه سرگشاده جمعی از اعضای هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس به ملت ایران و دانشگاهیان نسبت به برخورد های صورت گرفته از سوی ریاست این دانشگاه

چهارشنبه ۱۷ مارس ۲۰۱۰

می نویسند تا بگویند هستیم :...!!!

به نام خدا

ملت شریف ایران، دانشگاهیان ارجمند
پس از انتشار نامه دلسوزانه ۳۰/۱۰/۱۳۸۸ یکصد و شانزده تن از اعضای هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس به مقام معظم رهبری که در خصوص دستگیری ۲ تن از اعضای هیئت علمی خدمتگزار این دانشگاه و همچنین فضای نامناسب حاکم بر دانشگاه‌ها به ویژه دانشگاه تربیت مدرس نوشته شده بود، ریاست دانشگاه به جای کوشش در جهت آزادی این استادان، به ویژه دکتر قربان بهزادیان‌نژاد -که همچنان در حبس قرار دارد- و کاستن از آلام دانشگاهیان و بازگرداندن آرامش به محیط دانشگاه، و در ادامه فعالیت‌های گذشته خود، با برخوردهای نامناسب باعث تشدید این فضا شده و متاسفانه شأن ریاست دانشگاه را در حد مدیریت یک واحد انتظامی کاهش داده است و به روش‌های مختلف و با سوءاستفاده از اهرم‌های اداری، اعضای هیئت علمی را مجبور به امضای نامه‌ای می‌نماید که ظاهرا در جهت حمایت از رهبری و در واقع به منظور تثبیت موقعیت نامناسب ریاست دانشگاه در میان اعضای هیئت علمی، کارکنان و دانشجویان نوشته شده است.
ما جمعی از اعضای هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس ضمن استمداد از دلسوزان کشور، به ویژه نهادهای مسئول آموزش عالی انتظار داریم با تذکر اکید به رییس این دانشگاه، وی را از دامن زدن به اختلافات و فعالیت‌های نامناسب و ایجاد فضای ناامن در محیط علمی دانشگاه بر حذر دارند.
جمعی از اعضای هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس

----

نامه جمعی از دانش‌آموختگان دانشگاه علم و صنعت ایران برای آزادی علی معظمی

۲۶ اسفند ۱۳۸۸

جرس: جمعی از دانش‌آموختگان دانشگاه علم و صنعت ایران که در آن دانشگاه با وی هم‌دوره بودند طی نامه‌ای خواستار آزادی وی شدند.

نزدیک به ده روز از بازداشت علی معظمی می‌گذرد. هنوز خبری از دلایل و محل بازداشت وی منتشر نشده است. علی معظمی دوره‌ی کارشناسی خود را در دانشگاه علم و صنعت ایران گذراند. سپس برای تحصیلات تکمیلی فلسفه به انجمن حکمت و فلسفه رفت و در زمان بازداشت مشغول تهیه تز دکترایش بود.

جمعی از دانش‌آموختگان دانشگاه علم و صنعت ایران که عموماً در آن دانشگاه با وی هم‌دوره بوده‌اند طی نامه‌ای خواستار آزادی وی شدند.

به گزارش کلمه متن این نامه به شرح زیر است:

علی معظمی را آزاد کنید!

نامه جمعی از دانش‌آموختگان و دانشگاهیان دانشگاه علم و صنعت ایران

یک هفته از بازداشت هم‌کلاسی سابق ما علی معظمی می‌گذرد و مسئولان نه تنها توضیحی در مورد دلایل بازداشت او نداده‌اند، که از محل بازداشت وی نیز بی‌خبریم. علی معظمی در تمام مدتی که در دانشگاه بود، دانشجویی صادق، اندیشمند، مسئولیت‌پذیر و انسان‌دوست بود. پس از آن نیز هر گاه نام علی معظمی در رسانه‌ها مطرح می‌شد، بی‌گمان اندیشه‌ای نو و سخنی از جنس میهن‌دوستی و کرامت انسانی در میان بود و ما به آشنایی با وی افتخار می‌کردیم. دربند شدن وی نیز در چنین وضعیتی بیش از آن که از ارزش‌های والای انسانی وی بکاهد بر افتخارات او خواهد افزود. اندیشه و انسان‌دوستی حبس‌شدنی نیست.

ما نگران او هستیم. نگرانی ما از بابت رفتارهای نابخردانه‌ای است که ممکن است با این دوست خردمندمان صورت گیرد و جبرانش ناممکن باشد. ما نگران کودکی هستیم که می‌خواهد از پدر درس زندگی بیاموزد، نگران همسر و خانواده‌اش هستیم که در این روزها از محبت همسر و فرزندی مهربان محرومند و نگران جامعه‌ای که می‌بیند با بهترین فرزندانش چنین رفتار می‌کنند.

ما امضاکنندگان زیر از مسئولان می‌خواهیم رویه خود را در مقابل علی معظمی و سایر اندیشمندان و پژوهشگران این مرز و بوم تغییر دهند، اگر برای اندیشیدن احترام و ارزشی قائل نیستند، دست کم از آزار فرهیختگان دست بردارند. اگر مسئولان کشور نیازی به اندیشمندان احساس نمی‌کنند، ما سخت به حضور آنان نیازمندیم. آنها را از ما نگیرید.

ما حق خود می‌دانیم که از حقوق شهروندی دوست و هم‌کلاسی قدیم خود دفاع کنیم و به رویه‌ی نادرستی که تا همین امروز نیز در مورد این پژوهشگر اعمال شده شدیداً معترضیم. در آستانه‌ی سال نو، دوست ما را آزاد کنید تا به خانواده و جامعه بازگردد.

علی معظمی را آزاد کنید تا اندیشه و انسان‌دوستی آزاد بماند.

آناهیتا ابراهیمی ـ بابک ابراهیمی ـ ابراهیم اسکافی ـ نسرین افضلی ـ مهران انصاری ـ پرویز بابایی ـ رؤیا بامزار ـ مهبد پدرام ـ یاسمن تورنگ ـ علی تهرانی ـ مهدی جعفری زندپور ـ سعید حبیبی ـ محمد مهدی حیدری ـ مونیکا دالبی ـ آرش دکلان ـ مهدی رزاقی ـ رضا سبطی ـ مجتبی سلطانی ـ محمد شرکا ـ حجت صمدزاده ـ هادی صیادی ـ علیرضا طاهری ـ علی حسین قاضی‌زاده ـ امیر حسین کامیار ـ امیر پرویز میرصیافی ـ کاوه مظاهری ـ محمد رضا معمار صادقی ـ محسن موسوی ـ مجید میری ـ نیما نامداری ـ مهدی نیکبخت ـ مرجان هاشم

----

دو ترم محرومیت از تحصیل برای مسعود اینانلو و آرش موسوی

۲۶ اسفند ۱۳۸۸

جرس: مسعود اینانلو و آرش موسوی دو دانشجوی دانشگاه سمنان به دلیل فعالیت های بعد از انتخابات در مجموع به 2 ترم تعلیق محکوم شدند.

این دو دانشجوبدلیل اعتراضات انتخاباتی از ادامه تحصیل بمدت دو ترم محروم شدند.

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

رجوع به مطالب مشابه