زندانیان ناشناس بی پناه ترین و بی حقوق ترین
زندانیان هستند
مصاحبه با شادی
صدر
26.03.2010
دویچه وله: اعتراض کردن، به زندان افتادن و شکنجه شدن، هیچکدام ساده نیست. ولی همه اینها برای آنها که بی هیچ نام و نشانی در رویدادهای پس از انتخابات به خیابانها آمدند، کتک خوردند و در گوشه و کنار بازداشت شدند، بسیار پرهزینهتر است.
نزدیک به ده ماه پس از انتخابات و برای اولین بار نامهای از «گمنامان» بازداشت شده در جریان اعتراضهای این دوره منتشر شده است. نامهای که نویسندگان آن بخاطر ارسال یک پیامک، تماشای یک تجمع اعتراضی یا همراهی با آن به زندان افتادهاند. آنها خود را «معترضانی ساده» نامیدهاند که «هیچ رسانهای کلامی» از آنها ننوشته است. شادی صدر، کسی که هم وکیل دادگستری بوده، هم زندان را تجربه کرده است، میگوید هرچند قدم اول را با این نامه برداشتهاند، ولی اگر این قدم همینجا متوقف شود، اتفاق زیادی نخواهد افتاد. باید از درون زندان خبررسانی کرد، باید ارتباط گرفت و خانوادههای این زندانیان باید برایشان وکیل بگیرند.
دویچه وله: خانم صدر، زندانی بی نام و نشان بودن، آن هم به دلایل سیاسی و در جمهوری اسلامی، به چه معنا است؟
شادی صدر: فکر میکنی که کاملا بی
پناه هستی. هیچکس به فکرت نیست و هیچ خبری در مورد وضعیت
ات منتشر نمیشود. بدتر از آن، مقامات امنیتی و قضایی، به هر شکلی که بخواهند، خلاف هرگونه مقررات آیین دادرسی کیفری و حقوق شهروندی میتوانند با تو رفتار کنند، بدون این که نگران باشند بیرون از زندان، جایی در عرصه
ی داخلی و بین المللی کسانی هستند که به آنها انتقاد میکنند.
آیا به لحاظ حقوقی، کسی پیگیر وضع این زندانیان هست؟
متاسفانه این زندانیان از تمامی حقوق شهروندی محروم بودند. حتی حق نداشتند وکیل خود را انتخاب کنند یا این که وکلای آنها حق شرکت در جلسات محاکمه را نداشتند. از نظر قانونی و روی کاغذ، همهی زندانیان حقوق برابری دارند. ولی متاسفانه در عمل، همانگونه که میبینیم، زندانیان ناشناس بیپناهترین و بیحقوقترین زندانیان هستند.
گفتید که دست حکومت باز است که هر رفتاری با آنها داشته باشد؛ آیا موارد مشخصی را سراغ دارید؟
وقتی نامه ی این زندانیان را خواندم، خیلی به یاد روزی افتادم که خودم بازداشت شدم. در آن روز همراه خانمهای بازداشت شده، تعداد زیادی از مردان جوان نیز در تظاهرات بازداشت شده بودند. هیچکدام از آنها آدمهای سرشناسی نبودند. بلکه افراد ناشناس و عادی کوچه و بازار بودند که در تجمع شرکت کرده بودند. من به چشم خودم دیدم که ماموران امنیتی به شدت همه ی آنها را کتک میزدند و با بدترین واژه ها به آنها توهین میکردند. همه ی مسائلی که در مورد زندانیان دیگر وجود داشت، مانند چشم بند، دستبند و… برای آنها هم بود، اما برخورد ماموران زندان و مقامات امنیتی با این زندانیان بسیار وحشیانه و خشن بود. این اتفاق نه در کهریزک که در بازداشتگاه وزارت اطلاعات در مرکز شهر تهران رخ میداد. بنابراین میتوانم تصور کنم، آنچه در کهریزک اتفاق افتاده تا چه حد خلاف حقوق بشر، خشن و نگران کننده بوده است.
خانم صدر، شما خودتان تجربه ی زندان را داشتهاید. این که زندانی بداند اسم اش مطرح میشود و کسانی پیگیر وضعیت او هستند، از لحاظ روحی، در مقابل خشونتی که در زندان نسبت به افراد اعمال میشود، چقدر تاثیر دارد؟
کسانی که شناخته شده تر هستند، همواره احساس میکنند که یک چتر حمایتی در خارج از زندان وجود دارد که نمیگذارد نام آنها در میان فهرست بلندبالای اسامی بازداشت شدگان فراموش شود. کسانی هستند که مدام از وضعیت او گزارش میدهند و وکلایی هستند که مدام حقوق اش را پیگیری میکنند. تجربه ی من به این شکل بود و با این که مانند هر زندانی دیگری در شرایط دشواری قرار داشتم، ولی همیشه این امید ته ذهن من بود که آن بیرون دوستان من، شبکه ای که به آن تعلق دارم و سازمانهای مدافع حقوق بشر، دارند کارشان را به خوبی انجام میدهند. بنابراین من میتوانم شرایط را خیلی راحتتر و بهتر تحمل کنم.
خانواده های این زندانیان چطور؟ آیا آنها به جایی دسترسی دارند؟ آیا برخورد مراجع امنیتی و قضایی با خانواده ها این احساس را به آنها نیز میدهد که بی پناه هستند و کسی پشتشان را نمیگیرد؟
به طور کلی، برخورد دادسرای انقلاب و مقاماتی که مسئول امور زندانیان سیاسی هستند، با خانواده ها بسیار بد است. ولی بازهم اینجا نوعی سلسله مراتب وجود دارد و خانواده های زندانیان سیاسی ناشناس قطعا با تجارب دشوارتری روبرو هستند. قطعاً این خانواده ها بیشتر با توهین و پاسخهای سربالا مواجه میشوند. چون مقامات امنیتی و قضایی نگران نیستند خانوادهای که دارند تا این حد با آنان توهین آمیز رفتار میکنند، یک ساعت دیگر بروند با رسانه های مختلف مصاحبه کنند و در این باره اطلاع رسانی کنند. به نظر من، آنچه وضعیت چنین زندانیانی را دشوارتر میکند این است که مقامات امنیتی و قضایی به خوبی میدانند که آنها هیچگونه پشتوانهی بیرونیای ندارند.
آنچه در نامه پنهان نمیماند، انتقادی ضمنی به مخالفان و رسانه هایی است که این زندانیان را فراموش کرده اند. با این مساله چگونه میتوان برخورد کرد؟
این امر تقصیر رسانه ها نمیتواند باشد. وقتی رسانه ها از کسی خبری ندارند، یعنی ندارند. اما امروز که این زندانیان در بندهای عمومی هستند و شرایطشان طوری است که میتوانند نامهای بنویسند و در بیرون از زندان منتشر شود، قطعاً راههای ارتباطی دیگری دارند و الان نسبت به روزهای اول راحتتر میتوانند تلفن بزنند و یا خبررسانی کنند. بر این اساس، به نظر من، بهترین راه این است که خانواده های این زندانیان و خود آنها نسبت به حقوقی که دارند آگاه شوند و حتی در این مرحله شروع کنند به گرفتن وکیل. از این ارتباطات هرچند محدودشان هم برای خبررسانی راجع به وضعیت خودشان استفاده کنند. ما هنوز این زندانیان را به نام نمیشناسیم و فقط یک شناخت کلی داریم که این افراد مجموعهای از آدمهای معمولیای هستند که در وقایع بعد از انتخابات دستگیر شده اند. اما این زندانیان باید یک یک به نام شناسانده شوند. هرچند قدم اول را با این نامه برداشته اند، ولی اگر این قدم همینجا متوقف شود، اتفاق زیادی نخواهد افتاد. قدمهای بعدی هم باید برداشته شود تا بتوان در مسیر احقاق حق این زندانیان گامهای عملیتری برداشت.
مصاحبهگر: نیلوفر خسروی تحریریه: بهمن مهرداد
|