رنجنامه احمد کریمی از قربانیان
سناریوی وزارت اطلاعات يكشنبه 22 فروردين 1389
خبرگزاری هرانا: احمد کریمی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام که روز گذشته محکومیتش در دادگاه تجدید نظر به 15 سال حبس تقلیل یافت، طی رنجنامه ای از سناریو دستگاه امنیتی برای وی و دوستانش پرده برداشت.
لازم به ذکر است این نامه پیش از دریافت خبر تقلیل حکم اعدام به حبس تعزیری نگاشته شده است.
متن نامه احمد کریمی بدین شرح است:
در تاریخ14/2/88با مداد من، مادرم و خواهرانم در خواب بودیم ومن برای رفتن به محل کار استراحت می کردم که ناگهان احساس کردم منزل ما در حال خراب شدن است و مادرم و خواهرانم در حال فریاد زدن هستند و به شدت وحشت کرده بودند.عده ای در پشت درب خانه بودند درب خانه راشکستن و وارد خانه شدند با اسلحه به طرزی که گویی می خواهند بنلادن را دستگیر کنند به من دستبند زدند و به یکدیگر می گفتن که برو و بقیه را آزاد کن چون قبل از من هر چی مرد در ساختمان بود را دستبند زده بودند بعد از بهم ریختن خانه و زیر و رو کردن تمام وسایل و بردن چند جلدکتاب کیس کامپیوتر،CD های فیلم و برنامه ،موسیقی وفیلمهای هندی کم خانوادگی.
مرا سوارماشین کردن که 4ماشین وکلی نیرو برای دستگیری آدمی که تمام عمر خود را کارگری کرده بودآورده بودن و برای دستگیری من فقط تانک نیاورده بودند.مرا به اوین آوردند و در بازداشگاه 209در یک سلول انفرادی مدت40روز را گذراندم از فردای روز بازداشت بازجویی که بیشتر به ضرب وشتم وتهدید وتوهین بود شروع شد که بعد از گذشت چند روز تازه درخواست آنها رافهمیدیم.
چون من حامد و علی زمانی با هم به عراق رفته بودیم آنها جزئیات ماجرا را می خواستند و وقتی من شروع کردم به تعریف کردن، گفتن ما اینها را می دانیم اما اینها را نمی خواهیم ما چیز هایی را که خودمان می گوییم را تو می نویسی واگر ننویسی خواهر و مادرت را می آوریم من ناچار همکاری کردم . تمام چیزهایی را که می خواستند را نوشتم و بعد از آن برخوردشان با من بهتر شد و هر دفعه با چای وسیگار پذیرایی می کردند ومی گفتن نگران نباش ما با شما همکاری میکنیم شما به علت نا آگاهی دچار مشکل شدید و بعد از مدتی آزاد خواهید شد.
هر چی گفتند را نوشتم و هر چه خواستن و هر کاری که نکرده بودم وحتی روحم خبر نداشت را گفتند و من بر گردن گرفتم و نوشتم مدت 40 روز را درانفرادی بودم و بعد از انتخابات به سلول 4 نفری رفتیم تا اینکه حوادث بعد از انتخابات شکل گرفت ودادگاه علنی اول شروع شد من به امید آزادی هر روز را سپری می کردم،چون که بازجوها میگفتن که کار ما را انجام داده اند تا ما برویم .
جمعه ای بود سر بازجو مرا صدا زد وبیرون برد( بعد از مدتی که هیچ کس از ما خبری نمی گرفت )رفتیم در گوشه ای از راهرو و اتاقهای 209وگفت که فردا به دادگاه خواهی رفت و آنجا در کیفر خواست عمومی اسم تو را هم خوانده خواهد شد.علی زمانی اسم تو و حامد را خواهد برد و حتی چیزهایی را خواهد گفت که شما تا به حال نشنیده اید وخبر ندارید اصلا نگران نباشیدوناراحت نشوید،چون ما میدانیم شما بی گناه هستید و ما شما را کمک خواهیم کرد وکرده ایم وادامه داد اگر میزان کمک ما از 1تا100باشد ما به شما 100درصدکمک کرده ایم شما به ما اعتماد کنید ومن گفتم که ما مجبوریم به شما اعتماد کنیم و چاره ای نداریم .
در دادگاه علنی دوم حضور پیدا کردیم وهر کس هر جوری که وزارت می خواست حرف می زد و کارهایی که نکرده بود را گردن گرفته بود و علی زمانی هم یکسری چیزهایی را بیان می کرد (از جمله ملاقات با آمریکایی ها وموساد وگرفتن پول که من در ان زمان تعجب کردم که آیا واقعا چنین کاری کرده بود وایا آرش رحمانی که ادعای بمب گذاری که حتی تهیه مواد وامتحان آنها) تا اینکه پیمان عارفی یا امیر رضا پسر عمه آرش در209هم اتاقی من شد وچند روزی را با هم بودیم که فهمیدم هیچ یک از آنها که آرش گفته بود صحت نداشت و این حرفها هم در وزارت اطلاعات است.
درتاریخ30/06/88من را از209به اندرزگاه7اوین انتقال دادند در آنجا فهمیدم که از سادگی ما سوئ استفاده شده برای یک سناریوی زیبا با دیدن بچه هایی که در دادگاه حضور داشتن و هر یک جداگانه در یک سناریوبازی کرده اند. یک روز قبل از رفتن به دادگاه تمرین کرده بودند در حضور قاضی ودوربین ها.وچون بعد از انتخابات نتوانسته بودند سران ومسئولان این شلوغی ها را کنترل کنند این بازی را کردندتا افرادی مثل من وحامد وخیلی از جوانهای ساده بودند ودور از تمام هیاهوی سیاسی را در دام بیندازند تقصیر را برگردن ما انداختند.در حال حاضر 11ماه است که در زندان اوین هستم و در بند 350روزگار را باتمام هم بندی های می گذرانم.
مدتی پیش یعنی در ماه بهمن روز پنجشنبه علی زمانی وآرش رحمانی را اعدام کردند و بعد از آن گفتن این دو نفر را مسلح در خیابان های شهر در روز عاشورا دستگیر کردیم وآقای لاریجانی در یک نشست خبری با خانم کریستین امانپور گفتن که این دونفر در بمب گذاری حسینه شیراز شرکت داشته اند ولی هیچ کدام از این حرفها صحت ندارد چرا که آرش را در اسفند ماه87وزمانی رافروردین88دستگیر کرده بودند وبمب گزاران شیراز نیز یک سال قبل اعدام شدند.من و حامد نیز حکم اعدام گرفتیم ولی برای حامد شکست وبه10سال زندان وتبعید به زنجان تبدیل شد.
من هم که د رتاریخ19/8/88دادگاهی شدم بعد از دوماه حکم اعدام دادند و تابه حال هیچ خبر دیگری از آن ندارم به هر حال سهم من وامسال من دراین زندگی کار وزجر کشیدن و دست وپنجه نرم کردن با فقر است وخواسته های مان داشتن یک زندگی بدون محتاج شدن به دیگری و شرمنده نبودن پیش خانواده.
اما در زندان بودن ودیدن مشکلات مختلف کشور و بهم ریختگی اقتصاد و ضعف در قانون اساسی حاکی از این است که ما فرزندان ایران هیچ گاه وبه هیچ وجه در هیچ زمانی از این حکومت واین نابسامانی به هیچیک از خواسته هایمان نخواهیم رسید.کشوری که سالها قدمت تاریخی دارد وبا شکوه سالهای امپراطوری خود وبا داشتن منابع بزرگ انرژی وطبیعی قادر به رفع مشکلات خود نیستیم وبا دروغ ورعب ووحشت در جامعه می خواهند خود را نگهدارند.
به روی برگه های بازجویی نوشته شده است ((النجاه و فی صدق))اما این واژه در اصل هیچ معنی ومفهومی ندارد یعنی شخصی دروغ بگوید یا راست بگوید اینها هر جور که بخواهند از شخص استفاده می کنند همانگونه که به ما وعده آزادی دادند وگفتن که ما بی گناه هستیم وما فهمیدیم نگران نباشید ولی زندان اوین به خیلی از بچه ها که هر کدام حکمهای مختلف دارند نیز با چنین حرفهایی راضی شده اند و در بازجویی هر چه که دلشان خواسته گفته اند واینها امضائ کرده اند و چه حکمهایی گرفته انه وچه خانواده هایی را در دادگاه عمر خود راسپری می کنند.
من کسی بودم که دراین مدت در حال کار نجاری بودم و سعی می کردم که بتوانم دراین بازار گران وتورم که مادرم قادر به سپری کردن روزگار خود با حقوق بازنشستگی مرحوم پدرم نیست بتوانم کمک ناچیزی بکنم ولی آن را نیز از مادر و از خودم باز داشتن تا در زندان خرج مرا نیز مادرم بپردازد من نمی دانم تا کی در اینجا باقی خواهم ماند و با وعده های پوشالی که آقایون می دهند مانند عف و آزادی همه را به خستگی وروزمرگی میگذرانند.در صورتی که خیلی ها آمدند که دردولت های گذشته برای خود جایگاه داشته اند و بعد از مدتی رفتن.
جرم من تنها کارگری کردن در این تبعیض بین کارگران ونداشتن پارتی در یکی از ارگانهای دولتی بوده است و نا اگاهی خودم و خانواده ام از اوضاع نا بسامان کشور بوده است پس بنابر این زندگی برای من وامسال من خارج از زندگی در شرایط سخت نخواهد بود ولی خانواده ام وتمام خانواده ها کانون گرم وداغ و دوست داشتنی درونشان جوش میزند و این جوش مهرومحبت در خانواده من نیز بیشتر از تمام زمانهای قبل جوش خورده و اتحادی رابوجود آورده که هیچ دیوار و سیم خارداری مانع آن نخواهد شد به امید روزی که همه ما در آغوش گرم وپر مهر خانواده ها قرار بگیریم.
اما در این آشفته بازار آخر عاقبت ما چه خواهد شد چون به عدالت خدا هم شک دارم چرا که اینها می گویند خدا با ماست.
احمد کریمی
18/1/89
زندان اوین – بند 350
----
سرنوشت مبهم دانیال و شراره صبحی، دو فعال حقوق بشر
شنبه 21 فروردين 1389
خبرگزاری هرانا: از سرنوشت دانیال صبحی و شراره صبحی، دوتن از همکاران سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، که از 22 بهمن ماه در بازداشت وزارت اطلاعات بسر می برند اطلاعی در دست نیست.
دانیال و شراره صبحی که در حاشیه اعتراضات مردمی تاریخ مورد اشاره توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شده بودند علی رغم پایان بازجویی و صدور وثیقه از سوی شعبه یک بازپرسی دادگاه انقلاب با آغاز سناریوی دستگاه امنیتی برای فعالان حقوق بشر از تاریخ 14 اسفند ماه به محل نامعلومی منتقل شدند.
این دو فعال حقوق بشر که نسبت فامیلی با یکدیگر دارند در اولین و آخرین ملاقاتی که با خانواده خود در آستانه عید نوروز داشته اند از شرایط سخت بازداشت سخن گفته بودند.
نامبردگان پس از آغاز سال جدید تا کنون امکان تماس با خانواده های خود را نیافته اند و خانواده های آنان در نگرانی از سرنوشت عزیزان خود بسر می برند.
----
بی خبری از سرنوشت شهرام شکوفاییان
يكشنبه 22 فروردين 1389
خبرگزاری هرانا: از سرنوشت شهرام شکوفاییان یکی دیگر از قربانیان سناریوی دستگاه امنیتی بر علیه مدافعان حقوق بشر، اطلاعی در دست نیست.
شهرام شکوفاییان، فعال حقوق بشر که پس از گذشت 40 روز از بازداشت موقت تنها یکبار حق تماس تلفنی با خانواده خود داشته است، تا کنون موفق به ملاقات با خانواده و وکیل نشده و در طی هفته های اخیر نگرانی از سرنوشت وی موجب تشدید نگرانی خانواده اش شده است.
شنیده ها حاکی از آن است که وی در بند 209 نگهداری می شود اما آقای شکوفاییان در تماس خود این امر را تائید نکرده است.
این فعال حقوق بشری و مدرس کامپیوتر یکی دیگر از قربانیان سناریو دستگاه امنیتی بر علیه فعالان حقوق بشر است که در 11 اسفند ماه در تهران بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است.
----
وضعیت بد جسمی سه زندانی سیاسی آذربایجانی
پس از یازده روز اعتصاب غذا در زندان اردبیل
ساوالان سسی:
بهروز علیزاده و ودود سعادتی فعالین مدنی آذربایجانی و رحیم غلامی
روزنامه نگار آذربایجانی که از
۱۲
فروردین
۸۹
در زندان اردبیل دست به اعتصاب غذا زده اند پس از
۱۱
روز اعتصاب غذا در شرایط وخیم جسمی به سر می برند.
منابع موثق در زندان اردبیل می گویند فشار خون این سه
زندانی در اثر اعتصاب غذا پایین آمده و از این بین بهروز علیزاده دچار
سرگیجه و تپش قلب شده است. به گفته همین منابع مسئولین زندان این سه زندانی
سیاسی آذربایجانی را به سلولهای انفرادی قرنطینه زندان اردبیل منتقل کرده
اند.
اخبار رسیده همچنین حاکی است دادستان استان اردبیل روز
پنجشنبه
۱۹
فروردین
۸۹
با مراجعه به قرنطینه زندان اردبیل از این سه زندانی سیاسی آذربایجانی
خواسته تا به اعتصاب غذای خود پایان دهند اما این زندانیان با رد درخواست
دادستان اعلام کرده اند تا رفع فشارهای وارده از سوی رئیس و پرسنل زندان
اردبیل و تا دست یافتن به حقوق اولیه خود بعنوان یک زندانی به اعتصاب غذای
خود ادامه خواهند داد.
خانواده های علیزاده، سعادتی و غلامی پس از گذشت
۱۱
روز از اعتصاب غذای این زندانیان به شدت نگران وضعیت سلامت جسمی آنها می
باشند. بدنبال اعلام اعتصاب غذای این سه زندانی سیاسی آذربایجانی مسئولین
زندان اردبیل مانع از ملاقات خانواده ها با این زندانیان می شوند.
این سه زندانی سیاسی آذربایجانی به همراه عمر چاپرازدیگر
زندانی سیاسی در زندان اردبیل در اعتراض به فشارهای وارده از سوی مسئولین
زندان اردبیل و برای دست یافتن به حقوق اولیه خود بعنوان یک زندانی از
۱۲
فروردین
۸۹
دست به اعتصاب غذا زده بودند. عمر چاپراز پس از گذشت چهار روز اعتصاب غذای
خود را متوقف کرده است و هم اکنون در بند هفت زندان اردبیل به سر می برد.
فشار بر زندانیان سیاسی آذربایجانی در زندانهای ایران
افزایش یافته و آنها به خاطر عقایدشان از سوی مسئولین زندان تحت فشار قرار
گرفته و از حقوق اولیه یک زندانی محروم می شوند. فشار بر این زندانیان در
حالی صورت می گیرد که بر اساس آئین نامه اجرایی سازمان زندانها مسئولین
قضایی وظیفه رسیدگی به مشکلات روحی و جسمی و محافظت از زندانیان را بر عهده
دارند و شرع اسلام نیز حقوق زندانیان را به رسمیت شناخته است.
----
احضار
فعال حقوق کودکان و زنان بدستور وزارت اطلاعات به دادگاه انقلاب
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،
مریم ضیاء فعال حقوق کودکان و زنان بدستور بازجویان وزارت اطلاعات به
دادگاه انقلاب برای محاکمه به جرم دفاع از حقوق کودکان و زنان فراخوانده
شد.
خانم مریم ضیاء فعال کودکان و زنان طی احظاریه ای که از سوی شعبه 28 دادگاه
انقلاب ارسال شده است می بایست اول اردیبهشت ماه جهت محاکمه به دادگاه
انقلاب مراجعه کند.رئیس شعبه 28 دادگاه انقلاب فردی بنام محمد مقیسه ای از
اعضای کمسیون مرگ قتل عام زندانیان سیاسی سال 1367 می باشد. خانم ضیاء
بدلیل شکنجه های روحی که از طرف بازجویان وزارت اطلاعات و همچنین در پی
13 روز اعتصاب غذا در زندان در اعتراض به ادامه بازداشت غیر قانونی و غیر
انسانی خود در حال معالجات پزشکی بسر می برد. احضار ناگهانی خانم ضیاء به
دادگاه انقلاب بدستور بازجویان وزارت اطلاعات صورت گرفته است.
از سویی دیگر بازجویان وزارت اطلاعات ، مالک محلی که فعالین کودکان در آن،
به کودکان کار و خیابانی کمک های آموزشی، درمانی،غذایی و غیره می پرداختند
و تحت نام ان . جی . او . "زندگی بهتر برای کودکان" شناخته شده است را تحت
فشار قرار داده اند که قفل آن محل را عوض کند و مبلغی را که بعنوان ودیعه
به صاحب ملک از طرف فعالین کودک سپرده شده بود را به حساب وزارت اطلاعات
واریز کند.خانم مریم ضیاء و رضا خندان از تشکیل دهنگان این ان.جی. او می
باشند
لازم به یادآوری است خانم مریم ضیاء 40 ساله متاهل و دارای 2 فرزند و از
فعالین حقوق کودکان و زنان می باشد. او در تاریخ 10 دی ماه با یورش مامورین
وزارت اطلاعات دستگیر و به سلولهای انفرادی بند 209 منتقل شد.خانم ضیاء
توسط فردی به نام یاسری که از بازجویان وزارت اطلاعات در بند 209 زندان
اوین می باشد تحت بازجوئیهای طولانی وشکنجه های روحی قرار داده شد. آنها
قصد داشتند که او را وادار به پذیرفتن اتهامات دروغین نسبت داده شده
کنند.خانم ضیاء پس از 2 ماه از بند 209 به بند زنان زندان اوین منتقل
شدند.او در اعتراض به عدم موافقت با آزادی و فشارهای غیر انسانی علیرغم
سپردن وثیقه اقدام به اعتصاب غذا نمود و 13 روز در اعتصاب غذا بسر برد تا
اینکه بازجویان وزارت اطلاعات در 9 فروردین ماه وادار به آزادی وی شدند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، احظار خانم ضیاء به دادگاه انقلاب که
به دستور بازجویان وزارت اطلاعات بدلیل دفاع از حقوق کودکان که از
قربانیان این رژیم هستند را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر،گزارشگر
ویژه زنان،دستگیریهای خودسرانه سازمان ملل متحد و یونیسف خواستار اقدامات
عملی برای پایان دادن به سرکوب فعالین کودکان در ایران است.
فعالین حقوق بشر و
دمکراسی در ایران
22
فروردین 1389 برابر با 12 آپریل 2010
----
تداوم بازداشت تهمینه مومنی، فعال حقوق بشر
يكشنبه 22 فروردين 1389
خبرگزاری هرانا: در پی تدوام بازداشت تهمینه مومنی، فعال حقوق بشر، بی خبری از سرنوشت وی موجب نگرانی خانواده شده است.
تهمینه مومنی، از همکاران سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، که بیش از 10 روز است هیچ اطلاعی از سرنوشت وی در دست نیست، از زمان بازداشت تاکنون تنها یک بار حق استفاده از تماس تلفنی را پیدا کرده و یک بار نیز موفق به ملاقات حضوری با خانواده ی خود شده است.
اتهام این فعال حقوق بشر از سوی دستگاه های امنیتی در حین بازداشت جرایم اینترنتی عنوان شده است.
گفتنی است، تهمینه مومنی بر اساس سناریو سازی دستگاه های امنیتی بر علیه فعالان حقوق بشر در تاریخ 13 اسفند ماه سال گذشته در شهر محل اقامتش، ساری بازداشت و به تهران منتقل شده است.
|