سناریوی جدید امنیتی ها: چسباندن سبزها به مجاهدین
حکم اعدام برای اعضای یک خانواده
فرشته قاضی
یکشنبه ۲۹ فروردين ۱۳۸۹
روز: در حالیکه افکار عمومی و نهادهای حقوق بشری به شدت نسبت به بازداشت های خانوادگی که به نوعی گروگانگیری محسوب می شود، اعتراض دارند، گزارش های "روز" از صدور حکم اعدام خانودگی برای 5 تن از بازداشت شدگان روز عاشورا حکایت دارد.
از سوی دیگر "روز" در پیگیری های خود از سناریویی باخبر شد که از سوی وزارت اطلاعات، برای به دام انداختن و نسبت دادن حامیان موسوی و طرفداران جنبش سبز به سازمان مجاهدین خلق طراحی شده است. سناریویی که بخصوص درباره بازداشت شدگان روز عاشورا به مرحله اجرا درآمده و تعدادی از این بازداشت شدگان را با همین عنوان به محاربه متهم و محکوم به اعدام کرده اند.
همزمان محمد نوری زاد به شلاق و زندان متهم شده است و عیسی سحرخیز نیز به نمایندگی از زندانیان سیاسی بند 350 نیز نامه ای به دبیر کل سازمان ملل نوشته است.
همه اعضای یک خانواده
مطهره بهرامی، یکی از بازداشت شدگان روز عاشورا است که پیش از این سایت "زندانیان سبز" از صدور حکم اعدام برای او خبر داده بود. او به اتفاق همسر، پسر، یکی از اقوام و یکی از دوستان همسرش در روزعاشورا بازداشت شد و اینک اخبار حاکی از صدور حکم اعدام برای این 5 بازداشتی روز عاشوراست.
مطهره (سیمین) بهرامی حقیقی به اتفاق همسرش، محسن دانش پور مقدم، پسرش، احمد دانش پور مقدم روز عاشورا به همراه یکی از اقوام خود به نام ریحانه حاج ابراهیم بازداشت شدند. هادی قائمی یکی از دوستان نزدیک محسن دانش پور نیز روز عاشورا بازداشت و او نیز به اتهام محاربه، به اعدام محکوم شده است.
یک پسر این خانواده که از سالها پیش به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمده، در پایگاه اشرف در عراق به سر می برد و همین نسبت فامیلی مبنای انتساب اتهام محاربه و صدور حکم اعدام برای دیگر اعضای این خانواده شده است.
میثم دانش پور، فرزند مطهره بهرامی و محسن دانش پور، روز گذشته در گفتگو با "روز" با تایید صدور حکم اعدام اعضای خانواده اش گفت: "پرونده فعلا در مرحله تجدید نظر است و هنوز حکم نهایی به ما ابلاغ نشده است."
او که به شدت از بازداشت خانواده و اتهام و صدور حکم اعدام برای آنها شوکه بود به "روز" گفت: "متاسفانه یکی از برادران من در عراق به سر می برد اما ما هیچ ارتباطی با او نداریم و نه تنها علاقه ای به سازمان مجاهدین نداریم بلکه این سازمان را گروهی تروریستی میدانیم."
میثم دانش پور افزود: "در تمام این سالها تنها ارتباط ما با برادرم سفر مادرم به عراق بود. او به هر حال یک مادر است و برادرم عضو هر گروهی باشد بچه اوست. مادرم در سفری به عراق با برادرم دیدار کرد و بعد به ایران بازگشت. نه موقع بازگشت و نه تا ماهها بعد از آن هم هیچ مشکلی برای مادرم پیش نیامد و حتی سئوالی نیز از او نکردند اما یکباره در روز عاشورا مادر، پدر، برادر، دوست نزدیک پدر و یکی از اقواممان را بازداشت کردند و وقتی من به منزل آمدم تنها با یادداشتی مواجه شدم که روی آن نوشته شده بود از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شده اند."
به گفته میثم دانش پور، اعضای خانواده او که در بازداشت به سر می برند هیچ گونه فعالیت سیاسی ندارند.
او با ابراز نگرانی شدید از وضعیت خانواده اش، خواستار آزادی آنها شد و گفت: "پدر من 67 سال سن دارد و موقعی که بازداشت شدند وضعیت روحی و جسمی خوبی نداشتند و ما به شدت نگران هستیم. ضمن اینکه هنوز در شوک هستیم که چرا آنها را بازداشت کرده اند و چرا به اینجا کشیده است."
همزمان یکی زندانیانی که در زندان اوین، مطهره بهرامی را از نزدیک دیده است به "روز" گفت: "مطهره بهرامی، یک زن عامی و کم سواد است که از مسائل سیاسی نیز چیزی نمیداند و مبنای اتهامات و حکم صادره، واقعا سئوال برانگیز است."
سناریوی وزارت اطلاعات
همزمان عبدالرضا قنبری، معلم 47 ساله یکی از مدارس پاکدشت هم با اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است. استناد قاضی صلواتی در صدور حکم اعدام این معلم که 24 دی ماه بازداشت شده "محاربه از طریق ارتباط با گروههای معاند که از مصادیق این موضوع داشتن ایمیلهای مشکوک و ارتباط با یکی از رسانههای تلویزیونی خارج از کشور" بوده است.
اما منظور از این "ایمیل های مشکوک و ارتباط با یکی از رسانه های تلویزیونی خارج از کشور" چیست؟ بررسی های روز نشان می دهد که عبدالرضا قنبری در آذر 88 ایمیلی دریافت میکند که به ظاهر از سوی سازمان مجاهدین خلق بوده است. او به این ایمیل پاسخ نمی دهد اما پس از مدتي تلفنی با او تماس گرفته ميشود و فردي که خود را نماینده سازمان مجاهدین خلق معرفی میکرده، از وي ميخواهد در تجمعات خياباني حضور يابد و گزارش ارسال كند.
براساس اطلاعاتی که نزدیکان آقای قنبری در اختیار "روز" قرار داده اند، این فرد بار دیگر در روزعاشورا با آقای قنبری تماس می گیرد و این معلم دبیرستانی، گزارشی يك دقيقه ای پای تلفن به او می دهد و فيلمي در حدود نيم دقيقه نیز به آدرس ايميل وي ارسال ميكند.
يك هفته بعد در روز 14 دي 1388 او را در محل كارش كه دبيرستاني در پاكدشت بوده دستگير ميكنند و بنابراين درخواست آنان را مبني بر همكاري، حضور در دادگاه علني و بيان اظهارات خلاف واقع و اغراقآميز عليه خود ميپذيرد. در روز 9 بهمن او را به اتفاق جمعي همچون مرتضي سيمياري و پیام فناييان به محل دادگاه می برند، سئوالاتي را كه قرار بوده قاضي روز بعد از ايشان بپرسد به آنان می دهند و به آنان گفته ميشود اگر اين پاسخها را بدهيد در مجازات شما تخفيف داده می شود. همچنين به او و سايرين گفته ميشود كه از درخواست وكيل تعييني صرفنظر كنند تا به آنها بيشتر ارفاق شود و سپس مانند سكانسهاي آزمايشي از ايشان فيلمبرداري ميشود. روز بعد يعني دهم بهمن، دادگاه با رياست قاضي صلواتي تشكيل می شود و آنها هم طبق موافقت قبلي موارد را اعلام ميكنند.
اما پی گیریهای خبرنگار "روز" نشان می دهد ایمیلی که به ظاهر از سوی سازمان مجاهدین و تلویزیون آنها برای عبدالرضا قنبری فرستاده شده متعلق به این سازمان نیست و به نظر می رسد سناریویی از سوی وزارت اطلاعات برای به دام انداختن عبدالرضا قنبری و موارد مشابه دیگر بوده است.
در همین زمینه می توان به هادی عابد خدا اشاره کرد که که 17 دی ماه از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد. او از زندانیان دهه شصت بوده که هنگام بازداشت در دهه شصت بر اثر اصابت گلوله، فلج شده بود.
این فعال سیاسی سابق که به اتهام شرکت در تجمعات اعتراضی بعد از انتخابات بازداشت شده، متهم به همکاری با سازمان مجاهدین خلق است و با همین اتهام به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است. این در حالیست که او سالهاست هیچ گونه فعالیت سیاسی ندارد.
شلاق و زندان برای محمد نوری زاد
از سوی دیگر محمد نوری زاد، روزنامه نگار و نویسنده، به سه سال و نیم زندان، همراه با 50 ضربه شلاق محکوم شد. براساس گزارش سایت کلمه، متن حکم دادگاه بدوی نوری زاد حاوی نکات بدیع و عجیبی است به طوری که اگر مخاطب ندانسته با این متن حقوقی مواجه شود آن را با سرمقاله روزنامه کیهان اشتباه می گیرد. نکته عجیب این حکم توهین به محمد نوری زاد در متن یک سند حقوقی و متوهم خواندن وی و نیز نیت خوانی و سوء برداشت از نامه های دلسوزانه وی است. به طوری که در حکم آمده، علت این نامه ها این بوده است که کاندیدای مورد نظرش اعتماد عمومی را جلب نکرده است!
براساس حکم منتشره، محمد نوریزاد، به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری، به اتهام توهین به رهبری به دو سال حبس تعزیری، 91 روز حبس تعزیری به اتهام توهین به رئیس قوه قضائیه و 91 روز حبس تعزیری به اتهام توهین به رئیس جمهور متهم شده است.
نوری زاد همچنین به اتهام توهین به علم الهدی، امام جمعه مشهد نیز به 50 ضربه شلاق محکوم شده است.
نکته قابل تامل در حکم صادره این است که در حکم آمده: "متهم درعین حال خود را دوست و همدم با رهبر معرفی کرده که به نظر میرسد با وجود چنین دوستی برای تخریب شخصیت مقامات کشوری نیازی به دشمن نیست".
نامه زندانیان سیاسی به دبیر کل سازمان ملل
جمعی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ با ارسال نامه ای برای دبیرکل سازمان ملل از وی خواسته اند که در جریان سفر خود به ایران از بازداشتگاههای سیاسی و امنیتی و بند ۳۵۰ زندان اوین بازدید و بصورت خصوصی با محکومان و زندانیان ملاقات و گفتگو کند.متن این نام هبه شرح زیرست:
در شرایطی که رادیو و تلویزیون دولتی ایران سانسور همه جانبه ای را در برنامه های خبری خود اعمال می کند و دسترسی به کلیه روزنامه های کثیر الانتشار ایران بویژه نشریات متعلق به دگر اندیشان و اصلاح طلبان برای ما زندانیان سیاسی و مطبوعاتی محبوس در بازداشتگاههای امنیتی و بند ۳۵۰ اوین ممنوع است، اطلاع یافتیم که جنابعالی به دعوت دولت ایران طی روزهای آینده به تهران سفر خواهید کرد. حداقل درخواست ما، به ویژه گروه گسترده ای که در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ ایران و رویدادهای پس از آن به بهانه های واهی و اتهام های ساختگی تهدید و دستگیر و محاکمه و زندانی شده اند این است که در جریان سفر خود به ایران از بازداشتگاههای سیاسی و امنیتی و بند ۳۵۰ زندان اوین بازدید نمایید و بصورت خصوصی با محکومان و زندانیان ملاقات و گفتگو کنید.این اقدام فرصتی را فراهم می آورد تا جنابعالی بطور دقیق در جریان بخشی از موارد زیر پا گذاردن اصول اولیه آزادی، دموکراسی و عدالت و همچنین ابعاد گسترده نقض حقوق بشر بویژه موارد شاخص دوران دستگیری ها، بازجویی ها، تفهیم اتهامها و محاکمه های فرمایشی تحت فشارهای روحی و جسمی اخیر قرار بگیرید و از نزدیک با شرایط خاص بازداشتگاهها و زندانهای ایران بخصوص بند ۳۵۰ زندان اوین اشنا شوید.
با احترام فراوان
عیسی سحرخیز[به نمایندگی از طرف جمعی از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین]
بیخبری از مدیر سابق پرشین بلاگ
با گذشت بیش از یک ماه از بازداشت مهدی بوترابی، خانواده او در بی خبری مطلق از وضعیت وی به سر می برند. همسر مهدی بوترابی با بیان اینکه پیگیریها برای مشخص شدن وضعیت همسرش بجایی نرسیده، به پارلمان نیوز گفته است: با گذشت بیش از یک ماه از بازداشت ایشان هنوز خبری در مورد محل نگهداری ایشان نداریم.
اعظم سقفی افزوده است: تاکنون علیرغم مراجعه به دادستانی و زندان اوین موفق به کسب خبر درباره همسرم و اینکه در چه مکانی و تحت چه شرایطی نگهداری میشود نشدهایم.
6 سال حبس قطعی برای مسعود لواسانی
مسعود لواسانی، به ۶ سال حبس قطعی و ۱۰ سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم شد.
به گزارش وبسایت "تا آزادی روزنامهنگاران زندانی"، دادگاه تجدید نظر این روزنامه نگار را به ۶ سال حبس تعزیری و ۱۰ سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم کرد.
مسعود لواسانی در دادگاه بدوی به ۸ سال و نیم زندان محکوم شده بود. این حکم صبح روز پنجشنبه به او ابلاغ شد.
----
پدر میلاد اسدی در آستانه برگزاری دادگاه: به انگیزه پاک و شرافتمندانه فرزندم در صدور حکم توجه شود
یکشنبه، 29 فروردین 1389
ادوارنیوز: پدر میلاد اسدی عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که حدود 140 روز را در بازداشت به سر می برد، گفت: "منصفانه نیست که یک بحران ملی این چنین از میان فرزندان این کشور و انقلاب قربانی بگیرد".
سید جلال اسدی در گفتگویی با ادوارنیوز در آستانه برگزاری دادگاه فرزندش در روز 31 فروردین ماه سال جاری گفت: "حتی اگر با بدبینی کامل به پرونده و اتهامات فرزندم نگاه شود در این حالت هم هر انسان منصفی گواهی می دهد که انگیزه میلاد انگیزه شرافتمندانه ای بوده و او به عنوان یک فعال دانشجویی تنها دغدغه بهبود اوضاع ملت و میهن اش را داشته است و حتی اگر اکنون حاکمیت معتقد است که در این مسیر فرزندم دچار خطا شده این مطابق عدالت نیست که به انگیزه های انسانی و ملی و دینی او که همان تلاش برای آزادی، مردمسالاری و منافع ملی بوده است بی توجهی شود و مانند یک مجرم عادی با او برخورد شود".
پدر میلاد اسدی با اشاره به اینکه بزرگان نظام و کشور از جریانات مختلف همگی تاکید داشته اند که پس از انتخابات سال گذشته کشور و جامعه دچار یک بحران شده است افزود: " منصفانه نیست که یک بحران ملی این چنین از میان فرزندان این کشور و انقلاب قربانی بگیرد، مگر این بچه ها در فضای همین نظام جمهوری اسلامی تربیت نشده اند؟ دانشجویانی مانند فرزند من که به جای آنکه سر در زندگی شخصی و پیشرفت های فردی خود داشته باشند بهترین روزهای جوانی خود را در راه فعالیت سیاسی و اجتماعی با هدف بهبود وضعیت جامعه قرار دادند و اینک ماه هاست در زندان به سر می برند".
پدر این دانشجوی زندانی ادامه داد: "سالها پیش از سوی بالاترین مقام کشور گفته شد خدا بشکند دستهایی را که نمی خواهند دانشجویان ما سیاسی باشند، اما در شرایط فعلی که فرزند ما در یک نهاد دانشجویی شناخته شده و با سابقه انقلابی مثل دفتر تحکیم وحدت مشغول به فعالیت اصلاحی بوده همین فعالیت ها کار وی را مانند یک مجرم به دادگاه کشانده است و این حق خانواده من نیست که مانند خانواده یک بزهکار هر روز و هر هفته درگیر رفت و آمد به زندان و دادگاه و ... باشیم" .
سید جلال اسدی همچنین گفت: "به نظر من فعالیتهای فرزندم با تکیه بر اصل امر به معروف و نهی از منکر بوده است و روحیه جستجوگر و معترض فرزندم را نتیجه تربیت دینی وی می دانم که هیچگاه حاضر نبود در مقابل شرایط نامطلوب و غیرعادلانه سکوت کند، امری که در منش و مشی امامان شیعه و بزرگان دینی ما همواره وجود داشته است و اکنون انتظار داریم که مقامات رسیدگی کننده به پرونده میلاد به ویژه قاضی دادگاه انقلاب نیز به این حقیقت توجه کافی داشته باشند که با صدور حکم حبس و مجازات نبایستی به این انگیزه های پاک پاسخ دهند و با آینده و سرنوشت یک جوان اینگونه برخورد کنند".
----
توقیف و پلمپ دفتر"سخن تازه" اصلی ترین نشریه اصلاح طلب استان کرمان
شنبه، 28 فروردین 1389
ادوارنیوز: هفته نامه محلی سخن تازه استان کرمان پس از انتشار اولین شماره خود در سال جدید با حکم توقیف و پلمپ دفتر تحریریه از سوی دادستان سیرجان روبرو شد.
به گزارش ادوارنیوز، فرج الله کارگر دادستان عمومی و انقلاب سیرجان در گفتگو با سایت دادگستری استان کرمان علت این دستور را چاپ مطلبی ساختارشکنانه در این نشریه عنوان کرده است.
کارگر در این گفتگو عنوان کرده است: در پی چاپ مطلبی ساختارشکنانه که در آن مطالبی بر علیه مسئولین عالی رتبه نظام نوشته شده بود، نشریه سخن تازه توقیف، دفتر آن پلمپ و مدیر مسئول و نویسنده مطلب به دادسرا احضار شدند.
سایت دادگستری استان کرمان همچنین می نویسد: "بر پایه این گزارش چاپ مطلبی انتقادی به قلم زهرا امیرتیموری در خصوص نامگذاری سال ها از سوی مقام معظم رهبری موجبات توقیف این هفته نامه محلی را فراهم آورده و اعتراض امام جمعه سیرجان و جمعی از مردم را به دنبال داشته است."
هفته نامه محلی نگارستان نیز خبر توقیف این نشریه را در صفحه اول خود آورده و در متن این خبر از قول مهدی محبان؛ مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمان می نویسد: این نشریه پیش از این در چند نوبت تذکر شفاهی و کتبی از سوی این اداره کل دریافت کرده است. وی خاطر نشان می کند: پرونده این نشریه ضمن طرح در مراجع قضایی به هیئت نظارت مطبوعات ارسال خواهد شد و لایحه یی نیز در این زمینه تنظیم و به مراجع نظارتی ارسال می شود .
گفتنی است بر اساس شنیده ها قرار بوده روز پنجشنبه، عده ای از معترضین به این نشریه در سیرجان به راهپیمایی بپردازند و توسط موتور جوش دفتر این نشریه را پلمب کنند که با دخالت نهادهای امنیتی ارز این حرکت جلوگیری به عمل آمده است. در مراسم نماز جمعه، امام جمعه این شهر از نمازگزاران خواست که آرامش خود را حفظ کنند. وی همچنین از دستگاههای قضایی و امنیتی خواست که با این نشریه برخورد قانونی کنند. وی تصریح کرد در صورت عدم برخورد قانونی مناسب از مردم می خواهد که خود جواب حرمت شکنی ها را بدهند.
نشریه سخن تازه در ویژه نامه نوروزی خود مصاحبه ای با همسر و فرزند احمد زیدآبادی انجام داد که این مصاحبه بازتاب قابل توجهی در سایت ها و رسانه های اینترنتی داشت. علاوه بر این چاپ عکس بزرگی از ندا آقاسلطان نیز در این نشریه در شماره نوروزی به همراه مطالب انتقادی دیگر حساسیت های زیادی را در مورد این نشریه بر انگیخته بود.
گر چه دلیل اصلی توقیف این هفته نامه محلی توهین به مقام رهبری در یک مقاله عنوان شده است، اما به نظر می رسد مشی اصلاح طلبانه آن طی پنج سال دوران انتشار آن و درگیری های گسترده این نشریه با نهادهای اجرایی استان کرمان از اصلی ترین دلایل توقیف این نشریه منتقد هستند.
----
رو به
افزایش گذاشتن تعداد زندانیان بیمار در اثر آلودگی آب در زندان گوهردشت
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" ،تعداد
زندانیان بیمار که در اثر آلودگی شدید آب به بهداری زندان گوهردشت کرج
منتقل شدند رو به افزایش گذاشته است.
در طی روزهای گذاشته تعداد زندانیانی که در اثر آلودگی آب بیمار می شوند
افزایش یافته و هر روز تعدادی بیشتری از زندانیان سیاسی و عادی در بهداری
زندان بستری می شوند.در طی 2 روز گذشته آب آلوده زندان بر روی زندانیان
برای ساعتها متمادی قطع بوده و حتی امکان داشتن آب آلوده از زندانیان
سلب شده است. در اثر قطع طولانی مدت آب و آلودگی شدید آن تا به حال تعداد
بیشماری از زندانیان به بیماریهای گوارشی ،چشمی و پوستی مبتلا شدند. این
مسئله باعث شده است که شرایط طاقت فرسائی را برای زندانیان ایجاد نماید.
روز گذشته بیش 10 نفر از زندانیان بند 2 زندان گوهردشت به بهداری زندان
منتقل و بستری شدند همچنین بیش از 40 نفر از زندانیان سیاسی و عادی بند 4
زندان گوهردشت در بهداری زندان بستری شدند. که از جمله آنها زندانی سیاسی
منصور رادپور و پیش از این زندانیان سیاسی صالح کهندل،محمدعلی منصوری،میثاق
یزدان نژاد ،هود یازرلو و افشین بایمانی بودند.
زندانیان سیاسی و عادی که مبتلا به این بیماری می شوند دچار عوارضی مانند،
اسهال ،استفراغ،بی حالی شدید ،عفونت چشمی و ناراحتی پوستی می گردند.روز به
روز آمار بیماران آلودگی آب افزایش می یابد .
پس از چند هفته سکوت بهداری زندان در مقابل آلودگی آب و شیوه مقابله با
این بیماری در چند روز اخیر به زندانیان اعلام کرده است که آب زندان را
نباید مصرف نمایند . این در حالی است که غیر از آب زندان امکانی دیگری
برای نوشیدن آب وجود ندارد.به آنها گفته شده است که از آب معدنی فروشگاه
زندان که بسیار محدود است استفاده کنند. اکثر زندانیان فاقد امکانات مالی
هستند و قادر به خرید آب معدنی نیستند و ناچار به مصرف آب آلوده زندان
هستند.
زندانیان سیاسی و عادی زندان گوهردشت کرج از آب چاه های حفر شده که تصفیه
شده نیست تا به حال مصرف می کردند ولی از اسفند ماه تاکنون فاضلاب زندان به
چاه های آب نوشیدنی زندانیان نشت و آن را آلوده کرده است . آلودگی آن به
حدی است که امکان نوشیدن آن تقریبا غیر ممکن است. رنگ آب آلوده، زرد رنگ و
بد بو می باشد.
از طرفی دیگر روز گذشته آب بند 2 زندان گوهردشت از ساعت 10:00 صبح تا ساعت
15:30 قطع شده بود و بدلیل نبود آب سرویسهای بهداشتی این بند را مسدود کرده
بودند.به زندانیان گفته شده است که در طی روزهای آینده این وضعیت ادامه
خواهد یافت. در این بند و سایر بندها تعداد زیادی از زندانیان بیمار هستند
و نیاز مبرم به سرویسهای بهداشتی دارند که با قطع آب و بستن سرویسها شرایط
بهداشتی این بند را فاجعه بار کرده است.
علیرغم اینکه بیش از 1 ماه از آلودگی شدید و قطع مستمر آب و افزایش
بیماران می گذرد ولی تا به حال هیچ اقدامی برای رفع این مشکل نشده است و
جان چند هزار زندانی در معرض خطر جدی قرار دارد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،نسبت به خطر جدی و فاجعه انسانی که جان
هزاران زندانی اسیر و بی دفاع را تهدید می کند هشدار می دهد و از دبیر کل
و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد برای پیشگیری از یک فاجعه انسانی در
زندان گوهردشت کرج خواستار دخالت و اقدامات عملی برای نجات آنها است.
فعالین
حقوق بشر و
دمکراسی در ایران
29 فروردین 1389 برابر با 18 آپریل 2010
----
حبس و تازیانه سرخ؛ پاداش قلم و زبان سبز نوری زاد
حمیدرضا تکاپو
۲۹ فروردین ۱۳۸۹
جرس: اولین خبر شنبه ۲۸ فروردین ماه که روی خروجیِ خبرگزاری ها قرار گرفت، محکومیت محمد نوری زاد، نویسنده، مستندساز و وبلاگ نویسِ منتقد آقای خامنه ای و برخی مقاماتِ جمهوری اسلامی، توسط شعبه ۲۶دادگاه انقلاب، به سه و نیم سال زندان و پنجاه ضربه شلاق بود.
محمد نوریزاد یا همان نویسندۀ سالهای نه چندان دورِ روزنامۀ کیهان، سینماگر و مستندساز حامیِ نظام و صدای آشنایِ سالهای دورِ برنامه های جهاد سازندگی و روایت فتح، که چند سال اخیر را به تألیف كتاب، نقد آثار ادبی، نگارش فیلمنامه و تولید آثار داستانی روی آورده بود، در یک سالی که گذشت، به سبب نامه های انتقادی و هشدار دهنده اش به رهبر جمهوری اسلامی پیرامون وضعیتِ کشور و همچنین اعتراضاتش به مقامات ارشدِ قضایی، سیاسی و روحانیِ کشور، مهمان بندهای انفرادیِ ۲۰۹ و ۲۴۰ زندانِ اوین شد.
اخبارِ ویژه کیــهان
از نکات حائز اهمیت در حکم صادره از سوی قاضی پیرعباسی (رئیس شعبۀ ۲۶دادگاه انقلاب تهران)، که با استناد به مواد ۵۰۰ و ۵۱۴ و ۶۰۹ و ۶۰۸ مجازات اسلامی، حکم به محکومیتِ این نویسنده داده، کیفرخواست و متن حکمی است که بی شباهت با ادبیات و مفادِ صفحۀ دوم روزنامۀ کیهان و ستون کناریِ خبرگزاریِ فارس نیست. (گویی همه را یک نفر یا یک گروه صادر کرده و نوشته است.)
حکمی به پهنای تاریخ
بدین ترتیب نوریزاد محکوم به حبس و تازیانه شد تا نتیجۀ انتقادِ سبزش به بالایی ها، مشمول احکامی چنین شود:
۱- یک سال حبس با احتساب ایام بازداشت قبلی به جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام و تخریب چهره سیساله نظام اسلام
۲- دو سال حبس تعزیری بهجهت توهین به رهبری
۳- نود و یک روز حبس بهجهت توهین به محمود احمدی نژاد
۴- نود و یک روز حبس بهجهت توهین به رئیس قوه قضائیه
۵- پنجاه ضربه شلاق بهجهت توهین به علمالهدی، امامجمعه مشهد و نماینده مجلس خبرگان
نامۀ اول؛ از مردم عذرخواهی کنید...
پس از کودتای انتخاباتی و یک هفته پس از خطبه های نماز جمعه ۲۹ خردادِ آقای خامنه ای، نوری زاد نامه ای سرگشاده،
خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت و در وبلاگ خود (گاهنوشت) پست کرد، که بی شک از سندهای تاریخی جمهوری اسلامی خواهد ماند.
نوری زاد با یادآوریِ آنچه آقای خامنه ای در دو دهه اخیر روا داشته بود، خطاب به وی خاطرنشان کرد "در طول سالیان دراز، ما هرگز لذت یک روزنامه مستقل و صدا و سیمای مردمی را نچشیدیم..."
و پیرامون خطبه های نماز جمعه رهبری به وی خاطرنشان کرد "سابقا ما برای دشمن خط و نشان می کشیدیم، حالا کارمان بجایی رسیده است که باید برای بخشی از مردم خودمان خط و نشان بکشیم. این روند کار را بجایی می رساند که در فردای این نظام، جز دشمن، مردمی در کار نباشد..."
وی آقای خامنه ای را دعوت کرد تا شاهد مسئولینی باشد "که به راحتی نوشیدن یک شربت گوارا دروغ می گویند" و کشوری که به "دام روسیه و چین" افتاده است.
نوری زاد در همان نامۀ سرگشاده، پیرامون سخنان احمد علم الهدی امام جمعه مشهد که بعد از انتخابات گفته بود "نخبگانی که وارد سیاست می شوند اگر ولایت پذیر نباشند ولایت ستیزند و ولایت ستیز یعنی ابن ملجم"، خاطرنشان کرد:
"چرا و به چه دلیلی یک رییس جمهور قبل از انتخابات برای یک امام جمعه، یک میلیارد تومان پول می فرستد؟ این در کجای عدل علی است؟"
نوری زاد در انتهای همان نامه از آقای خامنه ای تقاضا کرد که از مردم عذرخواهی نماید که "اگر این نشود و کار به تنگناهای انتظامی بکشد، ما رفته رفته این باقیمانده مردم را نیز از دست خواهیم داد و شما نیک تر از همه ما می دانید: نظامی که مردم نداشته باشد، چه دارد؟"
نامۀ دوم؛ آیا می دانید دوستان و دشمنان چه کسانی هستند؟
وی، دومین نامۀ سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی را، در پانزدهم آبان ماهِ ۸۸ و به بهانۀ آنچه در ۱۳ آبان اتفاق افتاد نگاشت و ضمن بررسی دوستان و دشمنان انقلاب و نظام از دیدگاهی متفاوت، خامنه ای را مورد خطاب قرار داد و خاطرنشان کرد:
"... برای اولین بار در تاریخ سی ساله عمر انقلاب و در مراسم روز قدس و سیزده آبان امسال، نه اسراییل از ما ترسید و نه آمریکا، و البته کشوری که بسیار ترسید، کشور خود ما بود. با آنهمه تسلیحات رسمی و غیر رسمی که برای مقابله احتمالی مردم معترض به خیابانها آورده بودیم ..."
نوریزاد با برشمردن بحرانِ حاکم بر جامعه و تنگناهای موجود، خاطرنشان کرد "کلید راز عبور از تنگناها را، من در جابجایی دوست و دشمن می دانم " و بطور صریح خطاب به رهبر جمهوری هشدار داد "...و اینگونه شد که آدمهای زیرک رگ خواب ما را کشف کردند و با نفوذ در باورهای ظاهرپسند ما، به موقعیت هایی
دست یافتند که هرگز در اندازه و لیاقتشان نبود. من برای این که از کلی گویی پرهیز کرده باشم ، ناگزیر از بیان مصداق و مثالم . و از آنجا که خود ما در این سی سال عمر انقلاب ُ بسیاری از آبروها را برده ایم و بر بسیاری از چهره های خدوم خود تیغ کشیده ایم ، گمان نمی کنم اسم بردن این چند نفری که عملکردشان در منظر همه ما بوده است ، ارکان استوار الهی را به تزلزل اندازد. کدام چند نفر؟
امروز افرادی چون آقایان حداد عادل، سعید مرتضوی ، حسین شریعتمداری ، صادق محصولی ، محمد جواد لاریجانی ، و محمد حسین صفار هرندی...و بایستی نام برخی از روحانیان، بخصوص امامان جمعه ای را که در نامه نخست بدانها اشاره کرده ام نیز می آوردم ."
وی ، در انتها خطاب به رهبر جمهوری اسلامی متذکر شد: "من در اینجای سخن و در نقطه مقابل، دوستانه و مشفقانه، از دوستان دیگری اسم می برم که برای نظام، و برای شخص شما و برای شخص شما ، آنهم در بحرانی ترین روزهای عمر انقلاب، یک گشتی در کل کشورمان زدند و میلیونها ایرانی رمیده و پشت کرده به نظام وحتی معاندین داخلی و خارجی را در شورانگیزترین وجه ممکن، به پای رکاب شما باز آوردند : آقایان میر حسین موسوی ، سید محمد خاتمی و مهدی کروبی . صمیمانه می گویم : دوستان واقعی نظام و شما وما ، اینانند !"
نامۀ سوم؛ شکاف جدی است، چینی نازک نظام ترک خورده است
محمد نوریزاد در اوایل آذرماه گذشته، در سومین نامۀ سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی، خطاب به وی خاطرنشان کرد "جاذبۀ احمدی نژاد باعث شد که شما، آن خود رهبری خود را خرج او کنید . خرج کسی که لیاقت این همه همراهی نداشت. شما بخاطر احمدی نژاد مراجع را از دست دادید. بخش وسیعی از مردم و نخبگان کشور را از دست دادید . بخاطر او، دوستی ملت های دیگر را از دست دادید و این همان موجی است که درسراسر کشور، به سمت فراگیری می خزد و شما را با آقای احمدی نژاد تنها خواهد گذارد ."
وی در بخشی از همان نامه، رهبر جمهوری اسلامی را به چالش کشیده و هشدار داد: "اکنون که قسمت های پایانی این نامه را می نویسم ، خبردارشدم حضرت آیت الله جوادی آملی، از امام جمعگی قم انصراف داده اند. عزیز گرانمایه، شکاف، جدی است . چینی نازک نظام ، ترک خورده است و اگر شما با اختیارات قانونی خود، و رجعت به اصل انصاف و عدل، چاره ای برای این ترک های یک به یک نیندیشید، چه بسا روزی رسد که اصرار ما برای جابجایی آب با ظرفی شکسته بجایی نرسد..."
سقوط قاضی القضات شهر
محمد نوری زاد یک روز پیش از بازداشتِ خود، در وبلاگش نوشته بود کسی از پلیس امنیت با او تماس گرفته و او را فراخوانده است که وقتی نوری زاد از او دلیل این احضار را می پرسد، پاسخ می شنود: "به جرم توهین به رئیس قوه قضائیه".
نوریزاد یک هفته قبل از این احضار، در پی اظهارات صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه که به مخالفان دولت هشدار داده بود "دستگاه قضایی به اندازه کافی از آنها پرونده دارد"، نوشته ای در وبلاگِ توقیف شدۀ
گاهنوشت، با عنوان "سقوط قاضی القضات شهر" در انتقاد از مدعیات لاریجانی منتشر کرد و نوشت: "...در این چند وقت اخیر ، سخنان نازل و غیر حقوقی و غضبناک و خبری و مطالعه نشده و جناحی و سطحی و غیرکارشناسانه و آشفته و عوامانه و تهدید آمیز آقای صادق آملی لاریجانی که رو به اصطلاحا «سران فتنه» ایراد کرده، نشان می دهد که وی از همان صندلی اتاق کارش به دره ای عمیق و ژرف سقوط کرده است. دره ای که از قدیم الایام ، و تا قیام قیامت ، خدای متعال زیرپای قاضیان تعبیه کرده است...اگر یک قاضی ، بویژه یک قاضی القضات ، بلحاظ سستی کلام ، و عدلی که در سخن سست او به زیر پا می افتد ، بجایی برسد که سخنان هردمبیل یک رهگذر سیاسی را واگویه کند ، همان بهتر که درخانه بماند و در کارهای خوب خانه به اهل منزل مدد رساند ."
آیا دولت احمدینژاد دوام خواهد آورد؟
نوریزاد در جریان حوادث پس از انتخابات و اوج اعتراضات، با طرح پرسشی مبنی بر اینکه "آیا دولت احمدینژاد دوام خواهد آورد؟"، خاطرنشان کرده بود:
" صورت ظاهر میگوید بله. ایشان به تکمیل کابینه خود خواهد پرداخت و با وزرای جدید، به سمت چهار سال پیش رو خیز خواهد برداشت. اما این فقط صورت ظاهر است... من طی چهار سال گذشته، از احمدینژاد صد البته بخاطر ساده لوح بودنش، بخاطر نامتعادل بودنش، بخاطر عوامفریبیهایش، بخاطر نخبهگریزیاش، و بخاطر به باد دادن فرصتها و سرمایههای بی بدیل این ملک، رنجور بودم. انتخابات اخیر اما برای احمدی نژاد دخمهها و درههایی تدارک دید که شخص ایشان نمی تواند فارغ از این دخمهها و درهها سر به کار متداول خود فرو برد و به کارکرد دیرین خود سرگرم باشد..."
وی همان جا اتمام حجت کرده و صراحتا سرنوشتِ نافرجامِ عملکردِ رئیس دولتِ تحمیلی را چنین نوشت:
" اگر شخص آقای احمدی نژاد را عامل حادثههای خونین بعد از انتخابات ندانیم حتما شخص وی را مطلع لحظه به لحظه این فجایع خواهیم دانست. احمدی نژاد، نشست و اجازه داد وزارت اطلاعات زیردستش ، درست پیش چشمش آن کند که دیدیم. و دستگاه قضایی مجاورش، آن کند که دیدیم. و سپاه و نیروی انتظامی و بسیج نیز.
احمدی نژاد بازهم سخنرانی خواهد کرد . بازهم برای آمریکا خط ونشان خواهد کشید . بازهم برای دنیا و اداره جهان پیشقدم خواهد شد. اما مردم ، تنها به نظاره او خواهند نشست. دانشگاهها با او همراه نبودند، بیش از پیش تنهایش خواهند گذارد. مردم به سخنرانیهای او لبخند خواهند زد. کارهای او را دنبال خواهند کرد اما برای عرق ریزان او وقعی نخواهند نهاد. و شب ها، از فرط خستگی به رختخواب خواهد رفت اما هرگز نخواهد توانست به قدر یکساعت چشم برهم بگذارد. نه صدای سوزناک نالههای مادران فرزند ازدست داده، و نوعروسان همسراز دست داده ، و مادران جوان از دست داده، به او اجازه بی خیالی خواهد داد و نه فریاد های گاه و بیگاه الله اکبر مردم.
این مردم داغدارند. غرورشان زخمی شده. به صورتشان آب دهان انداختهاند. تا مادامی که غرور این مردم ترمیم نشود، و تا مادامی که برداغ آنان مرهم نهاده نشود، و تا هنگامی که حقشان اعاده نشود، این ناله های پرسوز، و این اللهاکبرهای گاه و بیگاه ادامه خواهد داشت ..."
بدین ترتیب محمد نوریزاد از ۲۹ آذر ماه ۸۸، ماهها بدون ملاقات و بلاتکلیف مهمان سلولهای انفرادی بود و...محکوم به تازیانه و حبس شد...
----
داود سلیمانی؛ از جهنم انفرادی تا بهشت بند 350!
هدی یگانه
۲۹ فروردین ۱۳۸۹
جرس: امسال هفت سين ما ده ها مليون سين دارد به سبزي همه ملت ايران و سفره اي به وسعت سرزمين مان . اینها کلماتی است که داود سلیمانی به همراه سایر هم بندانش پیچیده در کاغذی از صبر و شکیبایی که به " فاستقم" زینت شده بود، از اوین برای میلیونها ایرانی بعنوان هدیه نوروزی فرستاد.
او و یارانش می دانستند که اگر جای خالی آنها بر سر سفره کوچک خانه اشان خالی است، اما آنها در دل همه ایرانیان و بر سفره هفت سین میلیونی نشسته اند. هر ایرانی هفت سینش را با یک سین از " سبزی" اعتراض و زندانیان در بند زینت داده بودند.
سبزی که با رفتن بهار و آمدن زمستان هم " سبزینه" خود را نمی بازد و سبزتر و سبزترمی شود.
داود سلیمانی؛ همو که گفته بود دراوین با برادراني كه نه از روي تقدير بلكه از روي انتخاب آزادانه و بر اساس انديشه ،پيمان اخوت بسته و در كنار آنها دعاي حول حالنا را خوانده است.
همو که سوده، مسعود و امیر احمد و نسترن را در کنار سفره کوچک خانه شان تنها گذاشت، تا بر سر سفره ای به پهنای ایران زمین، سال نو را در کنار نه برادرش " حسین" که برادرانش عیسی ها، عمادها، مهدی ها، منصورها، شهابها، عباسها و.... همه آنها که با هم عقد اخوت خوانده است بنشیند و حول حالنا بخواند.
او که وعده خوبان یکی هم برایش وفا نکرد... نه قول صلواتی و نه قاضی مقیسه. شب عید هم مهمان بند 350 اوین بود.
همو که وقتی سال تحویل می شد دویست و سیزدهمین روز در بند بودنش را با برادرانش جشن گرفتند و دست به دعا بردند و سجده شکر بجا آوردند که بر سر پیمان خود با این ملت ایستاده اند.
حسین سلیمانی برادرش می گوید: وقتی چهار ماه و نیم از زندانش گذشته بود تاکنون پیگیر کار مرخصی داود هستیم.
از آنجا که نظر بازپرس و دادستان برای دادن مرخصی با وثیقه متفاوت است، برایش دو دادگاه تشکیل شده به ریاست قاضی حسینان و مقیسه. اما هنوز خبری از مرخصی نیست.
قاضی صلواتی وعده داده بود که برای نوروز او هم مثل بعضی ها به مرخصی می آید با وثیقه 200 میلیون تومانی ولی بنا به دلایل ناشناخته، به او مرخصی داده نشد.
وی می افزاید: در حال حاضر آن را موکول به انشای حکم دادگاه بدوی کرده اند. دادگاهی که سوم اسفند ماه تشکیل شد ولی هنوز خبری از رایش نیست.
قاضی صلواتی قول داده بود که در فاصله 25 تا 30 فروردین ماه حکم را انشا کنند، اما با مراجعه محسن رهامی وکیل داود، گفته اند روز دوشنبه اعلام می کنند.
حسین سلیمانی می گوید که دادگاه سوم اسفند هم غیر علنی بود و بجرم تشویش اذهان عمومی و فعاليت تبليغي عليه نظام و تباني برعليه امنيت كشور او را محاکمه کردند.
او متعجب است از این اتهام چرا که برادرش تنها مسئول ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بوده است و جرمش تشویق مردم به شرکت گسترده تر در انتخابات دهم ریاست جمهوری و تلاشش گرم کردن تنور انتخابات و مشارکت بیشتر مردمی بوده است.
یکی از دوستان داود سلیمانی در رابطه با فعالیتهای انتخاباتی او در ستاد میرحسین موسوی می گوید: او در انتخابات بیش از آنچه می توانست و از او انتظار بود خوش درخشید و در استان تهران منشأ رویکرد فراوان جوانان و تحصیل کردگان و مومنین به ستاد جناب آقای موسوی بود . وجود مبارک ، متدین ، پاک ، شجاع و صمیمی او خیلی ها را به جرگه همراهان ستادانتخابات استان تهران کشانید و او در این عرصه از هیچ تلاشی فروگذار نکرد . همه جا و همه وقت حضور داشت ، با تواضع و عشق کار کرد و استان تهران را خروشی و جوششی سترگ بخشید .
داود سلیمانی یکی از زندانیانی است که مظلوم است. یعنی" مظلومیت مضاعف " دارد. شاید مظلومیتش هم بخاطر ظلم " مضاعفی" است که به او می شود به لحاظ عبور از خط قرمزها!! امضای نامه ای دلسوزانه به رهبری ! شرکت در تحصن نمایندگان مجلس ششم، دفاع از دانشجویان در واقعه 18 تیر که به مجموعه جرایمش فعاليت تبليغي عليه نظام و تباني برعليه امنيت كشور افزوده شده اند.
از زندان اوین خبر رسیده که بازجویان از داود سلیمانی به خاطر پرونده کوی دانشگاه تهران در 18 تیر 78 و نیز تحصن نمایندگان مجلس ششم، بازجوییهای مفصلی کرده اند.
بازجویان سلیمانی را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادهاند، در مواردی با پرونده به سر و صورت او کوبیده اند. همان سر وصورتی که بارها با خاک شلمچه و دشت عباس متبرک شده بود. گفته بودند در مواردی با دست گلوی او را فشار دادهاند تا حالت خفگی به او دست دهد، به همان گلویی که سر کلاس دانشگاه تفسیر قران گفته بود.
می خواسته اند او را بشکنند. غافل از آنکه مردان خدا با این فشارها الماس وجودشان آبدیده می شود.
سوال صادقانه دانشجویان: چرا او؟!
شاگردان کلاسش هیچکدام از این داستانها نشنیده بودند وقتی برای استاد دربندشان نامه ای از سر خلوص نوشتند و از دوری او دلتنگی کردند و گفتند که چقدر جایش در کلاس درس خالی است.
هر چند که استاد در کلاس حاضر نبود ولی آنها به رسم شاگردی باز سوال خود را نزد استاد بردند و گفتند که تا اعماق وجودشان را این سوال پر میکند که چرا؟ سوال بیجوابی که هر روز در جایجای این میهن غمزده تکرار میشود. چرا او؟
او که تنها یک حکومت ضد قرآن و ضد اهلبیت و ضد شهادت و ضد دین و ضد آگاهی و
روشنگری میتوانست دست به بازداشتش دراز کند.
او که هیچگاه نشد که در نقدهایش جانب انصاف را فرو بگذارد، نشد که بوی افراط و رادیکالیسم را حس کند و برنیاشوبد.
نشد که از امام و شهدا نگوید، نشد که ظلم را ببیند و سکوت کند، نشد که پشت
دانشجو را خالی کند.
همانطور که مردانه در 18 تیر تا آخر در کنار دانشجویان ایستاد، همانطور که پشتگرمی همهی بچههای انجمن اسلامی دانشگاه تهران و دانشکدهی الهیات بود.
شاگردان نمی دانستند با نوشتن این نامه دارند بر فهرست اتهامهای استاد در بند خود می افزایند.
این همه جرم؟! آن هم برای یک استاد!
دانشجویان بعدها که شنیدند، استاد در زندان هم دارد پدری می کند برای دانشجویان در بند. برای دستگیر شدگان عاشورا. برای عزاداران امام حسین که به جرم پیراهن سیاه محرمشان و مچ بند سبزشان،بازداشت شدند، فهمیدند چرا استاد زودتراز دانشجویان باز به محبس رفته.
رفته که بماند . راه و چاه اوین را بیاموزد تا شاگردانش غریبی نکنند. مگر نه او پیمان بسته بود که پشت شاگردانش را خالی نکند.
چه خوب شد که استاد نبود وقتی چندباره به کوی دانشگاه یورش شبانه بردند و دخترکان از بالای بام به حیاط انداختند.
چه خوب شد که به استاد روزنامه و جریده ندادند که خبر این همه وحشی گری را به تنهایی بخواند.
از جهنم انفرادی تا بهشت بند 350
باید خیلی سخت باشد برای برادر که برادر خود را ببیند، وقتی از 127 روز حبس انفرادی بیرون آمده. در سرش صداهایی می شنود. کلیه هایش عفونت کرده. حال و روزش مناسب نیست.
ولی چه نجیبند این خانواده. گویی عادت کرده اند به این همه فراق و هجران. اولین باری که او را بعد از یورش شبانه 24 خرداد به خانه اش دیدند 22 مرداد بود!
حسین برادر بزرگتر این خانواده است. شاید وقتی یادشان می آید که داود پیکر متلاشی شده " قاسم" برادرشان را از شلمچه به تهران مشایعت می کرد، خدا را شاکرند که " داود" تنها کبودی بر پیکر دارد و تنش از بیماری رنج می برد و ناتوان است و رنجور که آن هم رفته رفته با داروهای پزشک درمانگاه اوین برطرف می شود!
این برادر چقدر شاکر است که روحیه برادرش آنقدر بالاست که به زندانیان دیگر و به همه اعضای خانواده و بچه ها انگیزه می دهد و آنها را دلداری می دهد. وی می گوید به رغم همه این فشارها، داود از روحیه بسیار خوبی برخوردار است، طوری که به دیگر همبندان خود نیز روحیه میدهد و با آنها شوخی میکند و بگو و بخند دارد تا آنها روحیه بگیرند.
وتازه اینها بعد از 127 روز انفرادی است. حالا حتما بهتر شده است!
شاید باید برادر شهید باشی که بگویی" الحمد لله هفته ای یکبار دوشنبه ها برادرم را در یک ملاقات کابینی ده دقیقه ای می بینیم."
هر دو ماه یکبار هم دیدار حضوری است و در این دیدارهای یک ساعته که باید بین همه افراد فامیل از خواهران و برادران گرفته تا همسر و فرزندان به شراکت گذاشته شود.
و برادر اینک پدری می کند برای فرزندان برادرش و چه خشنود است که برادران همه در یک مجتع ساکنند و می توانند به یاری خانواده داود برسند و این علاوه بر محبتهایی است که از طرف دوستان و آشنایان هم ابراز می شود.
او که به امامش لبیک گفته بود
نمی دانم داود سلیمانی بود وقتی پسرش خدمت سربازی را به اتمام رساند بود که پسر را آفرین بگوید. آخر داود خدمت تمام نکرده فقط به یک اعلامیه فتوکپی شده به فرمان امامش، از پادگان فرار کرده و به گلشن طبس رفته بود و ادامه خدمت خود را به خدمت در کشوری که " انقلاب" رو سفیدش کرده بود، با افتخار سربازی در " کمیته انقلاب اسلامی" را داشت و در کنارش " الهیات" خواند و بعدها سرباز گمنامی شد در یکی از جبهه ها.
هر روز خبرش را از یک جبهه می آوردند. مادر چقدر دعا کرده بود که او سالم برگردد و او چه حق فرزندی بجا می آورد که حتی یک روز هم شده به دیدار پدر و مادر پیرش می آمد.
خواهرش راست می گوید: چه خوب شد که مادر نبود که او را در اسیری ببیند، راستی جواب سوال این خواهر چیست که می پرسد: قاسم " خمس" پنج برادررزمنده بود. پس اسارت تو چه معنایی دارد؟!
استاد سوالات زیاد شده باید بیایی که پاسخ دهی.
خانواده رنجدیده و دانشجویانت می گویند از شنیدن طنین محزون و صوت داودی ات محروم شدهاند. می گویند مداح اهل بیت بوده و قران به صوت می خوانده.
می گویند که حالا ماههاست آن اتاق و سالن آن طبقه، گاهگاه محل مکث و نگاه حسرتبار و دریغ استادان و دانشجویانی است که لحظهای درنگ میکنند و میگذرند.
خواهر نوشته بود که : برایت دعا می کنم و پی در پی زیارت عاشورا برایت می خوانم چون می دانم این دعا برای شما به دلیل آن که مداح اهل بیت و روضه خوان سید الشهدا هستی کار ساز و مرحم است .راستی داداشم بر نامه مسجد محل همچنان چون سالهای قبل به قوت خود باقی است . هیات امام حسین صبح عاشورا مقابل منزل مان می آید و یادی از آن پیرو غلام اهل بیت ( پدرمان )می کند . حال و هوای عاشورایی امسال هم در کوچه ما می پیچد . فقط جای شما مرید آقا و نوحه خوان او در این هیات خالی است .همه دوستان و فامیل از جمله خانواده دعا می کنیم که شما بیایید تا مانند سالهای قبل شاهد نوحه خوانی شما باشیم .
داود سلیمانی دو سال پیش در گفت و گویی متذکر شده بود که دانشگاه درحال حاضر به طرف فضای تك صدایی حركت میكند و گفته بود که نباید جایگاه بسیج دانشجویی با جنبش دانشجویی عوض شود. بلکه در كنار بسیج، جنبش دانشجویی باید بتواند عرض اندام كند تا دانشجویان بتوانند با تمرین و تجربه در دانشگاهها و با چاشنی آگاهی، مطالعه، علم و این فعالیتهای اجتماعی - سیاسی به نخبگان سیاسی در آینده تبدیل شوند.
وی که ریشه درد را خوب شناخته بود، افزوده بود كه جریان خزندهای دنبال این است كه دانشگاه را غیرسیاسی كند و دانشجویان در فشار هستند، اما باید گفت كه در این چالشها و تجارب و برخوردها است كه دانشجو میتواند جا بیفتد و نخبه شود.
سلیمانی در جایی از جنبش دانشجویی سالهای پس از رحلت امام خمینی انتقاد کرده و گفته بود که دانشگاهها را دارند سیاست زدایی می کنند. گفته بود که که در زمان دانشجویی احساس آزادگی میكردیم و آزاد بودیم البته در عین حال كه می دانستیم امام(ره) این فضا را تقویت میكنند؛ همانطور كه دفتر تحكیم وحدت بارها آن زمان مورد تقدیر قرار گرفت یا درباره بحث ولایت فقیه كه ما در مشهد مبحثی تحت عنوان اینكه باید درباره ولایت فقیه تعبدی بود یا تعقل به خرج داد و هنگامی كه به بیت امام(ره) در سال 65 یا 66 خدمت حاج احمدآقا رفته بودیم ایشان از قول امام(ره) تشكر كردند و گفتند امام(ره) خوشحال شدند وقتی كه شنیدند شما در مشهد بحث تعبدی و تعقلی ولایت فقیه رامطرح كردید و این نشان میدهد كه بچهها آگاه و با نشاط هستند و هرچیزی راهمین طوری قبول نمیكنند و این امر بسیار برای ما جالب بود كه خود امام(ره) موتور محرك انتقاد و فضای باز بودند.
افشا گر فاجعه کوی دانشگاه
همسر سلیمانی بنظر ساکت و آرام است و کمتر رسانه ای شده است. وقتی از حسین سلیمانی می پرسم می گوید: دختر داییمان است ولی کاری به سیاست ندارد. برای همین است که در نامه نگاری و تجمعات کمتر از او خبری به گوش رسیده است.
اما در دیداری که روز عید فطر فعالان سیاسی، مدنی و دانشجویی به دعوت کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه با این خانواده داشتند؛ همسر داود سلیمانی گفته بود که سلیمانی را بخاطر حوادث کوی دانشگاه تهران در سال 1378 یعنی ده سال قبل تحت بازجویی و فشار قرار داده اند در حالی که ایشان پیش از این به همین دلیل متهم و تبرئه شده بود.
اشاره همسر داوود سلیمانی به سمت ده سال پیش اوست که در هنگام حمله نیروهای انتظامی و شبه نظامیان لباس شخصی در شب 18 تیر 78، معاون دانشجویی دانشگاه تهران بود و به افشاگری علیه فجایع نیروی انتظامی و لباس شخصی ها در حمله به کوی دانشگاه و سرکوب خشونت آمیز دانشجویان پرداخت.با گذشت ده سال اما افشاگر فاجعه کوی دانشگاه خود در جریان انتخابات مهندسی شده جناح حاکم بازداشت و زندانی شد.
همسر داود سلیمانی در دیدار با کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه ضمن ابراز امیدواری نسبت به آزادی همسرش افزوده بود که مهم ترین دعای ما برای دکتر سلیمانی علاوه بر صبر و استقامت، سربلندی ایشان در برابر تهمت ها ست.
دکتر داوود سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد دانشگاه است . وی عضو كمیسیون فرهنگی مجلس و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات (زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی) بود. و در سال 78 و در زمان حملهی لباسشخصیها به کوی دانشگاه تهران نقش مؤثری در افشای جنایتهای لباسشخصیها و عوامل سرکوبگر نیروی انتظامی در حمله به کوی دانشگاه داشت.
سلیمانی نماینده مردم تهران در مجلس ششم شورای اسلامی بود که برای شرکت درانتخابات مجلس هفتم توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد. دکتر سلیمانی از اولین سال ریاست جمهوری احمدی نژاد بارها و بارها به صراحت از عملکرد دولت انتقاد کرد .
...و برای همه كسانيكه در دل هاي نامهربان شان گمان مي كردند با چند ديوار آجري و بتوني توانسته اند سينهاي هفت سين و امید را از داودها بگیرند.
داودها پا برجایند تا سندی باشند برای پایمردی آزادگان و ظلمهایی که بر این ملت رفته است.
----
يكشنبه 29 فروردين 1389
خبرگزاری هرانا: سهند علی محمدی، بخشعلی محمدی و عباداله قاسم زاده شهروندان آذربایجانی و از پیروان اهل حق(گوران) در زندان یزد به سی ماه حبس تعزیری محکوم شدند.
بر اساس حکم صادره از سوی دادگاه انقلاب یزد، قاضی زارع اتهام این سه تن را نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی از طریق نوشتن شرح حال خود در زندان ارومیه و توهین به رهبری عنوان شده است.
به گزارش ساوالان سسی، نزدیکان خانواده سهند علی محمدی، بخشعلی محمدی و عباداله قاسم می گویند حکم سی ماه حبس تعزیری برای هر یک از این زندانیان بدنبال گزارشات زندان ارومیه به دادگاه در خصوص ارتکاب این جرائم صورت می پذیرد و با احتساب حکم جدید مجموع احکام هر یک از این زندانیان به ۱۵ سال و شش ماه افزایش یافته است.
نزدیکان خانواده این زندانیان همچنین خبر از اعتصاب غذای آنها بدنبال فشارها و توهینهای مکرر فلاح زندانبان بند ۵ در زندان یزد داده و می افزایند با عذرخواهی زندانبان این سه زندانی به اعتصاب خود پایان دادند.
به گفته همین منبع این سه زندانی اهل حق در بندی شلوغ با فضایی بسیار کوچک و در کنار زندانیان مواد مخدر در شرایط نامطلوبی نگهداری می شوند.
سهند علي محمدي، بخشعلي محمدي، عباداله قاسم زاده به همراه یونس آقایان و مهدی قاسم زاده از شهروندان آذربایجانی و از پیروان اهل حق(گوران) هستند. این افراد در پی درگیریهای مسلحانه مهرماه ۱۳۸۳ بین نیروی انتظامی و جمعی از پیروان این فرقه در روستای اوچ تپه میاندوآب دستگیر و بعد از محاکمه به اعدام محکوم شده بودند.
حکم صادره برای سهند علي محمدي ، بخشعلي محمدي و عباداله قاسم زاده پس از اعتراض در شعبه ۲۷ دیوان عالی کشور به ۱۳ سال حبس و تبعید به زندان یزد کاهش یافت و آنها پس از تحمل ۵ سال حبس در زندان ارومیه ۲۷ آبان ۸۷ به زندان یزد منتقل و بقیه محکومیت خود را در آن زندان به سر می برند.
در این میان حکم اعدام یونس آقایان و مهدی قاسم زاده تایید شد که مهدی قاسم زاده ۱۰ اسفند ۸۷ در زندان ارومیه اعدام شد و یونس آقایان در انتظار اجرای حکم به سر می برد.قانون اساسی ایران در اصول ۱۲ و ۱۳ خود به حقوق اقلیتهای دینی و مذهبی اشاره کرده است اما در هیچکدام از این دو اصل به حقوق اقلیتهای اهل حق، بهایی، صبی و دیگر اقلیتها در ایران اشاره نشده است. حکومت ایران مانع از برگزاری آزادنه مراسمات مذهبی این فرق شده و آنها را دستگیر و مورد آزار و اذیت قرار داده و از حقوق انسانیشان محروم می کند.
----
بازداشت یک شهروندی مسیحی در اصفهان
شنبه 28 فروردين 1389
خبرگزاری هرانا: دانیال شهری جوان مسیحی به اتهام نشر اکاذیب و توهین به مقدسات روز 22 فروردین ماه در شهر اصفهان بازداشت شد.
در روز یكشنبه ۲۲ فروردین ماه ۱۳۸۹ یک شهروند مسیحی به نام " دانیال شهری" در اصفهان توسط ماموران اطلاعات آن شهر به حكم دادسرای انقلاب اسلامی بازداشت و به مكان نامعلومی منتقل شد.
ماموران اطلاعات در تاریخ فوق با مراجعه به منزل مسكونی این جوان ۱۹ ساله مسیحی واقع در نزدیكی كلیسای حضرت لوقا اصفهان، ضمن بازداشت نامبرده اقدام به ضبط وسایل شخصی ایشان نمودند.
پیگیری های خانواده این جوان مسیحی تا کنون به نتیجه ای نرسیده است، وی تنها یکبار با تماس تلفنی از انتقال خود به بند الف – ط واقع در زندان دستگرد اصفهان خبر داده است او همچنین در این تماس کوتاه اتهام انتسابی خود را نشر اکاذیب و توهین به مقدسات عنوان داشته است.
لازم به یاد آوری است كه همزمان دو تن دیگر از مسیحیان فارسی زبان در اصفهان نیز به نامهای " ریحانه و حمید" كه در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۸8در منزل مسكونی شان توسط نیروهای امنیتی لباس شخصی بازداشت شدند ، همچنان در زندان دستگرد اصفهان در بلاتكلیفی بسر می برند.
----
اعتصاب غذای نامحدود یک شهروند مسیحی
يكشنبه 29 فروردين 1389
خبرگزاری هرانا: حمید ولی وند، شهروند مسیحی ساکن شاهین شهر اصفهان که قریب به 40 روز از بازداشتش توسط نیروهای امنیتی می گذرد، 5 روز است که در اعتراض به بلاتکلیفی و روشن نبودن وضعیت پرونده ی خود دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، آقای ولی وند که 52 سال سن دارد و راننده تاکسی می باشد، مورخ 20 اسفند ماه سال گذشته به دلیل گرایش به مسیحیت در منزل شخصی خود بازداشت و به بند الف.ط زندان دستگرد اصفهان منتقل شده است.
این شهروند مسیحی که از زمان بازداشت تاکنون اجازه ی ملاقات یا برقراری تماس تلفنی با خانواده ی خود را نداشته، از 24 فروردین ماه دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است. در همین رابطه، حمید شفیعی یکی دیگر از شهروندان مسیحی بازداشتی، پس از 5 روز اعتصاب غذا موفق شد به مدت چند ثانیه با همسر بازداشت شده اش ملاقات نماید.
|