انتقال عبدالله یوسفزادگان به
بازداشتگاهی در تهران دوشنبه, ۳۰م فروردین, ۱۳۸۹
بیش از 35 روز از بازداشت عبدالله یوسفزادگان، دانشجوی نمونه و دارندهی مدال طلای المپیاد ادبی کشور میگذرد. او در آخرین روزهای اسفند ماه، در تهران بازداشت و به مشهد منتقل شد و تمام این مدت را در انفرادی گذرانده است.
کلمه: خانوادهی یوسفزادگان که صبح امروز برای پیگیری وضعیت او به مشهد مراجعه کرده بودند با برخورد نامناسب و غیرمسئولانهی قاضی پرونده مواجه شدهاند و تنها اطلاعی که از وضعیت اخیر یوسفزادگان به خانوادهی او داده شده این است که پرونده به تهران فرستاده شده و خود وی نیز در بازداشتگاهی در تهران به سر میبرد.
بر اساس گزارشی که در اختیار کلمه قرار گرفته قاضی و مسئولین پرونده از ادای هر گونه توضیح دیگر خودداری کردهاند. این در حالی است که طی آخرین تماس خانوادهی یوسفزادگان، مسئولین از اتمام بازجوییها و کفایت این مرحله از رسیدگی به پرونده خبر داده و تنها مانع آزادی وی را مخالفت ردههای بالاتر دانسته بودند.
مسئولین پرونده همچنین وعده داده بودند که تکلیف وضعیت یوسفزادگان تا روز سهشنبه، سیویکم فروردین، مشخص خواهد شد. یوسفزادگان نیز در تماس اخیر خود با خانواده گفته بود که بازجوییها به اتمام رسیدهاند و او در سلول انفرادی به مطالعه مشغول است. با توجه به این موضوع، مشخص نیست به چه دلیلی پروندهی او به مراجع تهران ارجاع شده است.
دستگیری بیدلیل یوسفزادگان، انتقال شتابزده و توجیهناشدنی او به بازداشتگاهی در مشهد، بازداشت طولانیمدت او در سلول انفرادی، عدم پاسخگویی مسئولین پرونده و نهایتاً انتقال بیخبر او به تهران، بخشی از مسائل غیرمنطقی است که در روند رسیدگی به پروندهی این نخبه علمی و فرهنگی رخ دادهاند و نشان از عدمهماهنگی و عدمپاسخگویی نهادهای مسئول دارند.
بیش از ۳۵ روز از بازداشت عبدالله یوسفزادگان، دانشجوی نمونه و دارندهی مدال طلای المپیاد ادبی کشور میگذرد. او در آخرین روزهای اسفند ماه، در تهران بازداشت و به مشهد منتقل شد و تمام این مدت را در انفرادی گذرانده است.
پیش از این، ۱۸۵ نفراز برگزیدگان المپیادهای کشوری و جهانی و دانشجویان برگزیدهی رشتههای علوم انسانی با امضای نامهای خطاب به ریاست قوه قضاییه، خواستار تجدیدنظر در شیوهی غیرعقلانی برخورد با نخبگان کشور و آزادی عبدالله یوسفزادگان شده بودند. جمعی ازفارغالتحصیلان مدارس فرهنگ نیز در نامهای جداگانه خطاب به ریاست قوهی قضائیه، خواستار رسیدگی هر چه سریعتر به وضعیت او شدند.
----
شکنجه
وحشیانه دو زندانی بی دفاع و اسیر در بند 1 زندان گوهردشت
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" روز گذشته 2
زندانی که نسبت به برخوردهای وحشیانه و غیر انسانی حسن آخریان رئیس بند 1
اعتراض کرده بودند به شکنجه گاهی که اخیرا در این بند راه انداخته است برده
شدند و ساعتها مورد شکنجه های وحشیانه قرار گرفتند .سپس آنها را به
سلولهای انفرادی بند 1 معروف به سگدونی منتقل کردند.
روز دوشنبه 30 فروردین ماه دو تن از زندانیان بند 1 به نامهای حمید خیرخواه
و رضا جلیلوند به شکنجه گاهی که حسن آخریان رئیس بند 1 درست کرده بود منتقل
کردند.ابتدا به این 2 زندانی بی دفاع و اسیر دست بند و پابند زدند سپس حسن
آخریان همراه با پاسدار کشیک امینی و پاسداربندها محمد محمدی و گودرزی که
هر کدام باتونی در دست داشتند و آخریان با باتون برقی روشن آنها را آماج
ضربات خود قرار دادند. ضربات باتون به سر،صورت و سایر جاهای حساس بدن آنها
وارد می شد. در اثر ضربات وحشیانه با باتون 2 عدد از باتون شکسته شد.حسن
آخریان بعد مدتی طولانی شکنجه را متوقف می کند و به آنها می گوید که باید
به خود و خانواده تان توهین کنید تا ما دیگر به شما نزنیم ولی آنها در طی
این مدت نه تنها حاضر به تن دادن به خواسته های او نمی شدند بلکه سعی می
کردند که از فریاد زدن پرهیز کنند.
این چهار شکنجه گر سپس با اسپری های گاز اشگ آور و فلفل که باعث سوزش شدید
چشم و ایجاد حالت خفگی در آنها می شود به سوی چشمان و مجاری تنفسی آنها می
زدند. شکنجه ها به حدی شدید بود که از سر وصورت آنها خون جاری شده بود و
بدن آنها کبود شده بود و محل شکنجه را آغشته به خون کرده بود.این دو زندانی
بی دفاع و اسیر با تن های خون آلود و کبود بدون هیچگونه درمان به سلولهای
انفرادی بند 1 معروف به سگدونی منتقل کردند.
زندانی حمید خیرخواه از بیماران روانی می باشد و ناراحتی روحی او به حدی
حاد است که دارای کارت قرمز است.این زندانی در اعتراض به توهینهای خانوادگی
آخریان با او درگیر شد و از خود دفاع می کند.زندانی رضا جلیلوند که یک
گشاورز و اهل خرم آباد می باشد. او مدتی در حسنیه ارشاد به کارگری مشغول
بوده است که توسط یک آخوند مورد توهین و بدرفتاری قرار می گیرد که منجر به
درگیری فیزیکی با آخوند نامبرده می شود و او را به دیه محکوم می کنند ولی
به دلیل نداشتن مبلغ دیه به بند 1 انتقال داده می شود.او تنها بدلیل اعتراض
به رفتارهای وحشیانه و غیر انسانی حسن آخریان مورد چنین شکنجه های وحشیانه
قرار گرفت.
از طرفی دیگر زندانی حامد پور حیدر که از نوجوانانی و در سن 14 سالگی مرتکب
جرم شده بود و نزدیک به 5 سال است که در زندان بسر می برد.آقای پور حیدر در
بند 6 زندان گوهردشت کرج زندانی است. در روزهای اخیر توسط کرمانی رئیس
حفاظت زندان مورد توهین و اذیت وآزار قرار گرفت و او را تهدید می کند که
بهت نشون خواهم داد. شب بعد از این تهدید یکی از زندانیان شرور و خطرناک
بنام سامان محمدی که در باندهای مافیایی زندان و در سرکوب زندانیان معترض و
پخش مواد مخدر شرکت دارد و بدستور علی محمدی و کرمانی عمل می کنند. آقای
پور حیدر را صدا می زند و در کریدور بند و در مقابل چشمان بهت زده سایر
زندانیان به چهره او چاقو می کشد و باعث زخمی شدن این زندانی بی دفاع می
شود. کرمانی سامان محمدی را تشویق می کند و او را به عنوان وکیل بند یکی
از سالنهای بند 6 منصوب می کند.
همچنین گارد زندان در روزهای اخیر حملات خود را به زندانیان از سر گرفته
است .آنها به بند 6 یورش بردند و ضمن توهین و اذیت و آزار زندانیان آنها
را به محوطه بند منتقل کردند و ساعتها زندانیان را در زیر باران نگه
داشتند .گارد زندان همچنین ملافه های زندانیان را جمع آوری کرده و با خود
بردند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،شکنجه های سیستماتیک و سازمان یافته
علیه زندانیان بی دفاع و اسیر را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر
برای پایان دادن به جنایت علیه بشریت در ایران خواستار ارجاع پرونده نقض
حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد است.
فعالین حقوق بشر و
دمکراسی در ایران
31 فروردین 1389 برابر با 20 آپریل 2010
----
نامه دادخواهی مادر کاوه قاسمی کرمانشاهی
فشارهای روحی بر فرزندم را خاتمه دهید
شیرین کریمی
سه شنبه ۳۱ فروردين ۱۳۸۹
روز: فرنگیس داوودی فر، مادر کاوه قاسمی کرمانشاهی با ارسال نامه ای به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه، ضمن تشریح وضعیت فرزند خود خواستار "اتمام فشارهای روحی وارده بر تنها فرزند"ش و "تسریع روند قضایی پرونده و در نهایت آزادیش" شد.
مادر این روزنامه نگار و فعال حقوق بشر کرد در این نامه نوشته است: "اینجانب فرنگیس داوودی فر، معلم بازنشسته، مادر کاوه قاسمی به استحضار می رسانم که فرزندم از تاریخ 14 بهمن ماه 1388 تا کنون در بازداشت اداره اطلاعات شهرستان کرمانشاه می باشد. در طول این مدت، علی رغم مراجعات مکرر به دادسرای کرمانشاه جهت اطلاع از وضعیت پرونده و شرایط بازداشت پسرم، کمترین توجهی به خواست بنده نشده و پس از دو بار تمدید قرار بازداشت فرزندم توسط شعبه نهم بازپرسی دادسرا، طی مدت بازداشت تنها دو بار موفق به دیدار حضوری با وی گردیده ام."
در ادامه این نامه می خوانیم: "آنچه موجب دادخواهی من به جنابعالی به عنوان بالاترین مرجع دادخواهی کشور گردیده، علاوه بر مدت طولانی بازداشت و تداوم ابهام پرونده پسرم، وضعیت به شدت نگران کننده اش در ملاقات اخیرمان با وی می باشد. به اذعان فرزندم، او در مدت بازداشت تحت فشارهای شدید روحی و روانی جهت پذیرش اتهامات دور از ذهنی قرار دارد که هیچ گاه مرتکبش نشده است. علاوه بر این، به استناد مدارک پزشکی ضمیمه پرونده، پسرم به دلیل سابقه بیماری و عمل جراحی شکاف کام وحنجره تحت نظر دائم پزشک متخصص قرار دارد، اما با کمال تاسف تاکنون به درخواستهای مکرر ما مبنی بر ویزیت وی ترتیب اثری داده نشده است و لذا بیم آن می رود که عدم رسیدگی به وضعیت فرزندم، خدای ناکرده موجب اتفاقاتی گردد که تصورش خاطر من مادر را چنان آزار می دهد که هر لحظه زندگی ام همراه رنج و آه و اشک گردیده است."
در بخش پایانی این نامه آمده است: "افزون بر نگرانی شدیدم از مجموع موارد فوق الذکر، از آن جایی که تمامی فعالیتهای مدنی فرزندم را علنی، مسالمت آمیز و در چهارچوب قوانین کشور می دانم و بازداشت و شرایط سخت ناشی از آن را مستحق خیرخواهی و تلاش فرزندم در جهت اعتلای جامعه پیرامونش نمی دانم، مصرانه از آن مقام عالی تقاضامندم نسبت به اتمام فشارهای روحی وارده بر تنها فرزندم و تسریع روند قضایی پرونده و در نهایت آزادیش دستورات لازم را امر به ابلاغ فرمایید. باشد که دعای خیر من مادر، حسن توجه جنابعالی را اندکی جبران نماید."
رونوشت این نامه به "دادستان شهرستان کرمانشاه" ارسال شده است.
----
دفاع جانانه از حقوق بشر وظيفه مهم معترضان
بنيامين صدر
04/20/2010
ندای سبز آزادی: جامعه جهاني اين روزها، در مواجهه با دولت ايران دو موضوع را دنبال مي كند، نخست مسئله هستهاي و ديگري نقض آشكار حقوق بشر در كشور، اين درحاليست كه دولت ايران هم نميتواند خود را از جامعه جهاني دور كند يا از گزند تهديد و تحريم دور نگه دارد.در واقع شرايط جغرافيايي، اقتصادي، اجتماعي وسياسي ايران چنين اجازهاي را به دولت ايران نميدهد. از ديگر سو همزيستي در جامعه جهاني و داشتن ارتباط با كشورهاي تاثيرگذار مستلزم قبول حداقل شرايط يك جامعه باز ، از جمله رعايت حقوق بشر و به رسميت شناختن حقوق شهروندي در درون مرزها و جلب اعتماد بيروني است. حتي اگر دولت ايران هم بخواهد در برابر فشارهاي جامعه جهاني در مورد برخي از موارد مطرح در بيانهها و معاهده هاي بينالمللي مقاومت كند، در نهايت چارهاي ندارد جز آنكه به نظر مردم باز گردد و آن را به رسميت بشناسد.
بر اين اساس و تو جه به اين مهم كه دموكراسى تنها در دل پارادايم حقوق بشرتحقق مي يابد. در اين كشاكش هرچند كه دموكراسى خواهى پيشينه درازى در ايران دارد اما در كشورهاى ديگر سابقه حقوق بشرخواهى و دموكراسى خواهى يك سابقه مشترك است. نمى توان دموكراسى را بدون آموزش پيش برد. اين گزينشى نگريستن يكى از دلايل ناكامى اين خواسته در جامعه ما بوده است.
در همين حال با توجه به رشد آگاهي هاي عمومي و افزايش مطالبات و انتظارات به ويژه پس از وقايع خونبار و سرنوشت ساز پس از انتخابات رياست جمهوري دهم درايران ترديد نبايد داشت كه حاكميت چاره اي جز حركت در اين مسير را ندارند و در سطح جهاني و روابط بينالمللي نيز، اين امر اجتنابناپذير است.
قدرت سياسي در ايران اما داراي يك سؤ پيشينه ريشهدار استبدادي است. قدرت سياسي هميشه متمايل به عبور از حقوق بشر يا نقض آن بوده است. اين رفتار حاكمان شكاف ميان دولت- ملت را عميقتر كرده و به تدريج موجب محو و زوال مشروعيت و اقتدار نظام شده است. به عنوان نمونه در چارچوب قانون اساسي مشروطه، شاه بايد سلطنت ميكرد نه حكومت و اگر شاه قانون اساسي را ناديده نميگرفت و به سلطنت اكتفا ميكرد و به آزاديهاي سياسي احترام ميگذاشت، دليلي براي انقلاب 57 و سقوط نظام پادشاهي در ايران به وجود نميآمد البته، اين سرنوشت انحصاري محمدرضا شاه پهلوي نبود. هر حكومتي كه بر اساس «حق قدرت» رفتار كند و از اخلاق معطوف به قدرت(ماكياوليزم) پيروي كند لاجرم به همان سرنوشت دچار خواهد شد.
اما براي تحول خواهان طرفدار دمو كراسي در ايران ، تحقق حقوق بشر به منزله تأمين پيشنيازهاي الزامآور مردم سالاري است. احترام به حقوق بشر، يعني شكلگيري جامعه باز و تنها در يك جامعه باز وآزاد است كه انتخابات آزاد امكانپذير است و "حق انتخاب" معنا و مفهوم دارد.
اين موضوع يعني پي بردن به اين واقعيت كه بدون تأمين حقوق و آزاديهاي اساسي مردم، انتخابات آزاد و رقابتي و تحقق حاكميت ملي سخن بيهوده و گزافي است. از طرف ديگر دموكراسي يك فرآيند يا پويش مستمر يادگيري و خطا كردن است. در جامعه استبداد زده ايران، دموكراسي، بدون منش دموكراتيك و تن دادن به مهمترين الزام آن يعني رسميت يافتن حقوق بشر به دست نميآيد. منش دموكراتيك نيز نياز به صبر، تمرين و ممارست دارد. بي ترديد دموكراسي خواهان، بيش از هر گروه وظيفه نهادينه كردن رفتار و منش دموكراتيك را بر دوش دارند. اگر اين گروه نتوانند با تغيير در رفتارها، زمينهساز تحول شوند، از نيروهاي سنت گرا و اقتدار طلب نبايد انتظار بيهوده داشت. آيا در منش و رفتار جريانهاي سياسي طرفدار دموكراسي علايمي از پايبندي هميشگي به حقوق بشر ديده ميشود؟ بايد گفت بله، در منش و رفتار مبارزاتي رهبران معترض اصلاح طلب، اصلاح طلبان مياني و حاميان آنان حقوق بشر ديگر يك ژست سياسي نيست بلكه پايبندي و دفاع از آن ضرروتي است كه اتفاقا پاشنه آشيل پاي چپ تماميت خواهان اقتدار گرا در ايران امروز است.چيزي كه ميرحسين موسوي و مهدي كروبي را قدرتمند تر از پيش مي كند.
در واقع بايد بر اين نكته پاي فشرد كه دموكراسى چيزى نيست كه تنها در ساخت سياسى و بالاى هرم قدرت اتفاق بيفتد، دموكراسى در تماميت جامعه رخ مي نمايد و به همين دليل است كه بايد بر حقوق بشر تاكيد كرد، اينكه تصور كنيم در صورتى كه دموكراسى خواهى را بدون بشردوستي محور خواسته ها و سرلوحه برنامه ها قرار بدهيم مشكلات حل مى شود همان راهى را خواهيم رفت كه در يكصد سال گذشته رفته ايم. تاكيد روى حقوق بشر به دليل شفافيت و جامع بودن آن است.
----
استمداد
خانواده آقاي بروجردي از
دبير كل سازمان ملل متحد
عاليجناب بان كي مون، دبير كل محترم
سازمان ملل متحد
با درود
احتراما به استحضار مي رسانيم آقاي
بروجردي، زنداني سرشناس عقيدتي سياسي، از تاريخ 16 مهرماه 1385 (8 اكتبر
2006)
تاكنون بدون هيچ گونه مرخصي در بندهاي انفرادي و عمومي زندانهاي ايران ،تحت
بازداشتهای طاقت فرسا قرار دارد. اين زنداني عقيدتي سياسي طي 44 ماه حبس در
اثر
شكنجه هاي روحي و جسمي و عدم دسترسی به امكانات بهداشتي و درماني مناسب، به
بيماريهاي خطرناكي مبتلا گردیده ولي تاکنون مسئولين امر، اقدامات لازم را
براي
معالجه اين زنداني بيمار صورت نداده اند. علاوه بر آن، طي ماه هاي
اخيرمواردي چند
از سوء قصد به جان ايشان در داخل زندان طرح ريزي شده تا به هر شكل ممكن،
صداي اين
دگر انديش را خاموش نمايند.
بدين وسیله ضمن ابراز نگراني شديد
نسبت به سرنوشت آقاي بروجردي، از شما تقاضا داريم در سفر قريب الوقوع خود
به ايران،
شخصا از نزديك وضعيت اسفناك این زندانی سرشناس را در داخل زندان اوين
ملاحظه و به
شكايات وي در رابطه با نقض حقوق بشر در ايران، رسيدگي فرمائيد.
با سپاس، خانواده آيت الله سيد حسين
كاظميني بروجردي
فروردين
1389 ، 19 آوريل
2010
----
زندانیان
سیاسی خواستار بازدید و ملاقات دبیر کل ملل متحد از زندان گوهردشت کرج
شدند
خدمت ریاست محترم سازمان ملل متحد جناب آقای بان کی مون،
با درود فراوان
احتراما اینجانب بهروز جاوید طهرانی زندانی سیاسی حکومت ایران بیش از 10
سال است که در یکی از مخوفترین زندانهای این رژیم زندان رجائی شهر کرج
(گوهردشت) بدون انجام هیچگونه جرم یا بزه زندانی می باشم . در این مدت
گذشته از تمام موارد نقض حقوق بشر در هنگام بازداشت ،بازجوئی و دادگاههای
ناعادلانه و نامشروع شاهد هزاران هزار مورد نقض حقوق بشر تنها در این زندان
مخوف بوده ام .
بنده شاهدی زنده از 10 سال جنایت ،شکنجه ،بی عدالتی ،اعدام ،فساد اداری
موجب ظلم مضاعف ،مرگ بیماران به علت تاخیر در درمان به موقع و خودکشی
زندانیان و ... بوده ام. در انفرادی های سالن 2 بند 1 زندانیان را تنها
برای گرفتن انتقام و نه به دلیل اجرای عدالت با باتون و چماق و کابل و در
مواردی با باتون برقی مورد ضرب و شتم قرار می دهند تا جایی که به خود ادرار
کنند . سال گذشته جوانی بر اثر همین ضربات باتون فوت کرد . در این
انفرادیها زندانی را با دست بند از پشت و پابند می کنند و چندین روز وی را
در آن حالت عذاب آور در سلول خویش رها می کنند و تنها زمانی دست بند و
پابند وی را باز می کنند که حاضر شود علیه خود و خانواده اش حرفهای رکیک
بزند . در انفرادیهای سالن 2 حمام بصورت یک امتیاز قلمداد می شود و گاها
حتی یک ماه طول می کشد تا زندانی را به حمام ببرند. اگر زندانی در مقابل
زندانبان تسلیم نباشد حتی از رفتن به دستشوئی نیز محروم می باشد. چیزی بنام
هواخوری در این سالن وجود ندارد و در تاریخچه آن بی سابقه است
رادیو،تلویزیون،روزنامه،تلفن،ملاقات، هواخوری و کتاب در این انفرادیها
ممنوع است .
زندانبانها بصورت تحقیر و توهین زندانیان را خطاب می کنند استفاده از دکتر
بصورت امتیازی هست که نصیب هر کسی نمی گردد. بیماری را در انفرادیهای سالن
2 بنام داریوش ارجمند سراغ دارم که مدت 2.5 سال است که در این انفرادیها
زندانی است . وی به بیماری ایدز مبتلا است و مدتها است بهداری زندان قرصهای
آنتی بیوتیک وی را قطع نموده تا زودتر بمیرد . حتی بتادین و پمادی که برای
زخمهای یک بیمار مبتلا به ایدز لازم است به وی داده نمی شود. زندانبانها می
ترسند درب سلول وی را باز کرده و وی را به توالت و حمام بفرستند حتی چراغ
سلول وی که مدتها سوخته را کسی عوض نمی کند.
بند ما توسط فردی بنام حسن آخریان مدیریت می گردد وی به مواد مخدر و محرک
از نوع انفمتان (معروف به شیشه) اعتیاد دارد و غالبا رفتار جنون آمیزی با
زندانیان دارد . هر گونه اعتراضی به رفتار غیر معقول وی با انفرادیهای سالن
2 روبرو است. وی به تازگی دوربینهای یکی از اتاقها را کنده و آن را به اتاق
شکنجه بدل نموده است .
ریاست زندان رجائی شهر کرج بر عهده شخصی بنام علی حاج کاظم است وی انسانی
فاسد و رشوه خوار است که اجازه هر جنایتی را به زیر دستان خود داده است در
سال 1384 بیش از 10 مورد شناسائی شده توسط بنده وجود دارد که وی اقدام به
فروش اعضای بدن زندانیان بدون اجازه آنها کرده بود . در این مورد بهداری
زندان نیز کاملا دست داشت . این زندانیان اغلب از بین کسانی انتخاب می شدند
که اجرای حکم اعدام آنها نزدیک بود . از این زندانیان اعضای بدنشان بدون
اجازه فروخته شده است 3 زندانی را نام می برم . افشین کریمی ،شروین گودرزی
و احمد حنانی .
در این زندان رسیدگی به موقع درمان پزشکی یک امتیاز مهم تلقی می گردد . می
گویند زندانی حق ندارد ماهی یکبار بیشتر مریض شود و به نزد پزشک برود .
دوست نزدیک من امیر حسین حشمت ساران سال گذشته به علت نرسیدن به موقع درمان
پزشکی فوت کرد .
مورد دیگر اینکه کمبود فضای اتاقها وهواخوری و تراکم جمعیت در این زندان
به حدی بالا است که تمام زندانیان بشدت عصبی و کلافه شده اند و امکان
استفاده از سرویسهای بهداشتی نیز در سالنهای غیر انفرادی محدود است . اینجا
تعداد بسیار محدودی از سالنها از امکان تخت بهره مند هستند تنها 4 سالن از
24 سالن زندان و سالنهایی که در آنها تخت وجود ندارد زندانیان حتی برای
خوابیدن به علت کمبود فضا با مشکل روبرو هستند. این خود یکی از مصادیق بارز
شکنجه در زندان رجائی شهر کرج محسوب می گردد. در سالن 1 و 3 بند 1 بیماران
روانی و مجانین با زندانیان سالم نگه داری می شوند که این موضوع باعث سوء
رفتار با این بیماران می گردد و هم زندانیان سالم را کلافه می کند.
جناب بان کی مون نمی خواهم سخن به درازا کشد ولی نه تنها از طرف خود بلکه
از طرف تمام زندانیان سیاسی و عادی که به محضر شما بزرگوار دسترسی ندارند
تقاضا دارم در بازدید خود از کشور زیبای ما از زندان رجائی شهر کرج
(گوهردشت ) نیز دیدن فرمایید . بی شک افتخاری برای بنده است اگر اجازه دهید
در این بازدید شما و مشاورانتان را همراهی کرده و به عنوان یک راهنما
زاویای تاریک شکنجه گاههای این زندان را به همراه تمام موارد نقض حقوق بشر
آن به شما و همراهان معرفی نمایم . مسلما بازدید شما از ایران و بخصوص این
زندان فضا را اندکی برای 3000 واندی زندانی مستقر در زندان رجائی شهر کرج
با زتر خواهد کرد ولی با ز هم شواهد و مدارک و موارد بسیاری برای مشاهده
وجود دارد.
بی صبرانه در انتظار مقدم پر خیر و برکت شمایم ،
زندانی سیاسی و فعال حقوق بشر بهروز جاوید طهرانی
زندان رجائی شهر کرج (گوهردشت)،سالن 1 ،بند 1
29 فوردین1389
انتشار:
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
----
مازیار بهاری: خانواده ام را تهدید کرده اند
نوشابه امیری
روز: مازیار بهاری،روزنامه نگار و نماینده نشریه نیوزویک در ایران که در جریان انتخابات 22 خرداد دستگیر شد و 118 روز را درزندان گذراند،در مصاحبه با روز خبر ازتهدید خانواده خود داد.به گفته وی ماموران امنیتی گفته اند: "به مازیار بگویید تند نرود،ممکن است حادثه پیش بینی نشده ای برای وی پیش بیاید."
به گفته این روزنامه نگار سرشناس ایرانی،"یک آقایی" به خانواده وی در تهران زنگ زده و گفته است: "مازیار زیادی حرف می زند. فکر نکنید چون او در خارج از کشورست،دست ما به او نمی رسد.اگر همین طور ادامه بدهد ممکن است بدون پیش بینی قبلی،اتفاقی برای او بیفتد."
آقای بهاری ادامه می دهد: "البته آن آقا گفته از دادگاه انقلاب تلفن می زنم ولی من حدس می زنم از سپاه بوده باشد چون من در تمام آن مدت، دست گروه دیگری نبودم.ضمن اینکه آنها در دوران زندان و حتی پس از آزادی هم تهدیدات مشابهی می کردند. از جمله شبی که می خواستم از تهران خارج شوم به من تلفن زدند وگفتند:مواظب رفتارت باش.ما هر وقت بخواهیم می توانیم تو را در گونی بگذاریم و به تهران برگردانیم.یادت باشد که حماس و حزب الله،دو شاخه سپاه قدس هستند و همه جا حضور دارند."
همزمان با این تهدیدات،خبرگزاری فارس هم دیروز اقدام به انتشار مصاحبه ای از مازیار بهاری کرد که در دوران زندان وادار به انجام آن شده بود.پس از آن نیز،احضاریه دادگاه برای او فرستاده شد که براساس آن باید روز 12 اردیبهشت در دادگاه انقلاب حاضر شود.
همزمانی انتشار این مصاحبه ،ارسال حکم احضار و همچنین تهدید مستقیم خانواده وی باعث شده است تا مازیار بهاری به این نتیجه برسد که: "تصور می کنم کمپینی که ما برای آزادی روزنامه نگاران و نویسندگان ایرانی به راه انداخته ایم،موجب نارضایتی آقایان شده و به همین علت به تهدید روی آورده اند."
مازیار بهاری بعد از این تهدید به پلیس انگلیس ـ محل اقامت اش ـ مراجعه کرده و آنان را در جریان این تهدیدات گذاشته است،چرا که به گفته وی: "آنها باید بفهمند که نمی توانند مردم را تهدید کنند."
وی این تهدید را "جدی" می خواند و می گوید: "وقتی سپاه تهدید می کند،باید جدی گرفت و با آن برخورد کرد."
مازیار بهاری،آن طور که به روز گفته، روز12 اردیبهشت در دادگاه حاضر نخواهد شد هر چند هنوز هم نمی داند چرا وی را دستگیر و چرا او را آزاد کردند.او در همین ارتباط به رادیو فردا گفته بود: "اصلاً من هیچوقت نه به کسی توهین کردم و نه کلام زشتی را به زبان آوردم. حتی در نامهای هم به آیت الله خامنهای نوشتم، خیلی محترمانه از ایشان خواستم که به وضعیت روزنامهنگاران در ایران رسیدگی شود و اتفاقاتی را که توی زندان دارد میافتد، که برای خود من هم افتاده بود، یک بازنگری بشود. خیلی راحت باید بگویند که این تهدیدات چیست. به من میگویند که ما دستمان به تو میرسد. خب صد در صد دست شما به من میرسد. حالا شما با من میخواهید چکار کنید؟ میخواهید مرا ترور کنید؟ یا میخواهید مرا گروگان بگیرید؟ اگر چنین چیزی هست، یعنی شما قبول میکنید که یک دولت تروریست هستید و دولت گروگانگیر هستید. یا اینکه مادر هشتاد وچهار پنج ساله مرا در ایران میخواهید تحت فشار بگذارید؟"
اتهاماتی که پیش از این به مازیار بهاری زده بودند عبارت بود از: "شرکت در تظاهرات غیرقانونی، گزارش تهیه کردن از تظاهرات غیرقانونی، پول گرفتن بابت تهیه گزارش، توهین به مقام رهبری ـ به خاطر اینکه او در ایمیلش نگفته بود آیت الله خامنهای ـ تهدید علیه امنیت ملی و جاسوسی رسانهای". |