جنایات
هولناکی که در سلولهای انفرادی (سگدونی) علیه زندانیان روی میدهد
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" پرده برداشتن
ازجنایاتی هولناک و غیر قابل تصور که علیه زندانیان بی دفاع در سلولهای
انفرادی معروف به سگدونی در بند 1 زندان گوهردشت بطور سازمان یافته و
سیستماتیک روی میدهد.
زندانیان بی دفاع و اسیر که اکثر آنها جوانان هستند بدلیل اعتراض به
برخوردها و رفتار های قرون وسطائی رئیس بند حسن آخریان که شکنجه گری بی
رحم و جلادی به تمام معنا و همدستان او در این بند و در کل در زندان صورت
می گیرد به شکنجه گاه منتقل می شوند. زندانیان بی دفاع به سلولها انفرادی
معروف به سگدونی انتقال داده می شوند.آنها را تحت شکنجه های وحشیانه قرار
می دهند که منجر به شکسته شدن دست و پاهایشان می شود که تا به حال چند
مورد آن گزارش شده است و در حال حاضر 2 نفر از آنها در بهداری زندان
گوهردشت کرج بستری هستند که به نام های سامان محمدیان و محسن بیگوند می
باشند.عمل ضد بشری و جنایتکارانه که علیه تعداد زیادی از زندانیان بکار
برده شده است تجاوز جنسی و یا استعمال باتون به زندانی بی دفاع در حالی که
به آنها دست بند،پابند و چشم بند زده شده است و پس از شکنجه طولانی و شکستن
پا و دستان آنها این شکنجه جنایتکارانه صورت می گیرد. تماس حسن آخریان با
مادر یکی از زندانیان و اعلام فوت فرزندش و اینکه می تواند جسد وی را از
بیمارستان تحویل بگیرید منجر به سکته قلبی و انتقال این مادر به بیمارستان
شد. زندانیان در سلولهایی نگهداری می شوند که فاقد سرویس بهداشتی است و به
آنها اجازه استفاده از سرویس بهداشتی داده نمی شود.آنها برای مدتی طولانی
گاها تا چند هفته با این وضعیت مواجه هستند/عریان کردن زندانی و گرفتن پتو
و تمام امکانات پوششی و مرطوب نگه داشتن کف سلول که سیمانی است و باید
زندانی بر روی آن استراحت کند /قطع کامل داروهای زندانی برای مدت طولانی/به
صورت روزانه مورد شکنجه قرار دادن زندانی با باتون و پاشیدن گاز فلفل و اشک
آورد به درون سلول/پاشیدن محتویان کپسول آتش نشانی به صورت زندانی / توهین
خانوادگی به زندانی/ زندانیانی که دست و پای انها شکسته شده است برای مدتی
طولانی نگه داشتن در سلول تا دچار عفونت شدید شوند و حتی در آستانه مرگ
قرار گیرند/قطع ارتباط کامل زندانی با خانواده و جهان خارج از سلول/ غذا
دادن به زندانی در حد زنده ماندن/شکنجه زندانی بدلیل شکایت وی و یا خانواده
اتش از شکنجه گران و گرفتن رضایت اجباری از او / قتل زندانیان در زیر شکنجه
و اعلام علت آن بعنوان خودکشی و یا مصرف بیش از حد مواد مخدر و موارد متعدد
دیگر.
یکی از ده ها زندانی که دچار چنین شرایط هولناکی در سلولهای انفرادی معروف
به سگدونی شده است آقای بهرام تصویری 30 ساله و 6 سال است که در زندان در
حالت بلاتکلیف بسر می برد. او در حدود 6 هفته پیش به دلیل اعتراض به
توهینهای خانوادگی پاسداربندی بنام یوسفی برای 5 روز به سلول انفرادی منتقل
می شود.آقای تصویری از آنها می خواهد که به او اجازه بدهند که با خانواده
اش تماس بگیرد.اما آنها به او اجازه تماس با خانواده اش نمی دهند . حسن
آخریان با خانواده این زندانی تماس می گیرد و به مادر آقای تصویری اطلاع
میدهد که فرزندش فوت کرده است و جسد او در بیمارستان است و می تواند جسد او
را تحویل بگیرید.مادرآقای تصویری وقتی این خبر را می شنود دچار سکته قلبی
می شود و به بیمارستان انتقال می یابد.حسن آخریان بعد از اینکه متوجه می
شود که مادر آقای تصویری دچار سکته قلبی شده است و در بیمارستا بستری می
باشد به بهرام تصویری خبر سکته و بستری شدن ماردش را می دهد. آقای تصویر
خواهان تماس با خانواده می شود و از طرفی 5 روز سلول انفرادی او پایان
یافته و به روز هفتم کشیده شده است اما از خارج کردن او از سلول انفرادی
خوداری می کنند.او خواستار ملاقات با رئیس زندان می شود ولی به حرفهای او
گوش فرا داده نمی شود. تا اینکه برای پایان دادن به شرایط سخت و طاقت فرسا
اقدام به خودسوزی می کند.پاسداربندها به سلول او یورش می برند به چشمانش
گاز فلفل و اشک آور می زنند و با باتون به سر و صورت او می کوبند .
زندانی بهرام تصویری بابدنی سوخته به سلولی که محل شکنجه زندانیان است برده
می شود و به او دست بند،پابند و چشم بند می زنند و برای مدت طولانی اورا با
باتون شکنجه می کنند در اثر این شکنجه ها دست و پای او را شکستند و سپس
لباسهای او را از تنش خارج کردند. افسر کشیک فردی بنام میرزا آقایی و دو
پاسداربند به نام های یوسفی و شیرخوانی باتون را به او استعمال می کنند.
این زندانی بی دفاع در اثر این شکنجه بیهوش می شود و با ریختن آب بر روی
او،وی را دوباره بهوش می آورند و شکنجه جنسی دوبار تکرار می شود.تمامی این
شکنجه ها با حضور و شرکت حسن آخریان رئیس بند 1 صورت می گیرد.
سپس زندانی بهرام تصویری به سلول انفرادی بازگردانده می شود.او را عریان می
کنند و بدون داشتن پتو و یا هر پوشش دیگری بر روی کف سیمانی سلول رها می
کنند و هر از چند گاهی کف سلول آب می ریزند.این زندانی بی دفاع در حالی که
پاها و دستانش شکسته شده بود و بدنش مجروح و خونین بود به مدت یک ماه در
آن شرایط به حال خود رها شده بود .شکستگی پای او دچار عفونت می شود و او به
اغما فرو می رود و ناچارا وی را به بهداری زندان منتقل می کنند. بهداری
زندان از تحویل گرفتن او برای مدتی خوداری می کند چونکه در آستانه مرگ قرار
داشت و نمی خواست مسئولیت او را بپذیرد. نهایتا فردی بنام دکتر رضوی او را
بستری می کند و پس از بهوش آمدن به آنها می گوید باید تحت عمل جراحی فوری
قرار گیرد ولی حسن آخریان با عمل جراحی وی مخالفت می کند و او را به
سلولهای انفرادی بازمی گرداند که با فشار پزشکان بهداری او بعد از دو روز
تحت عمل جراحی قرار می گیرد.
خانواده آقای تصویری برای رسیدگی به جنایتی که علیه فرزندشان روا داشته شده
شکایتی را تنظیم کرده اند و همچنین خود آقای بهرام تصویری به بازرسی زندان
شکایت کرده است. فردی بنام رضا ترابیان او را تهدید کرده است که در صورت
عدم رضایت عواقب وخیم آن را خواهد دید .و حتی احتمال قتل او در زندان وجود
دارد.ترابیان می گوید پزشک قانونی به حرفهای تو و خانواده ات گوش نخواهد
کرد و به حرفهای زندان گوش می دهد تو کی طی این مدت موارد زیادی را دیده
ای.
در طی روزهای شنبه و یکشنبه حسن آخریان بدلیل شکایت کردن آقای تصویری و
خانواده اش در مقابل چشمان سایر زندانیان او را برای مدت طولانی با باتون
مورد شکنجه قرار داد. آخریان این زندانی را با شکنجه تحت فشار قرار داده
است که باید رضایت بدهد و از شکایت خود منصرف شود.
زندانیان بی دفاع دیگری که با چنین شرایط مواجه شده اند و تعدادی از آنها
هنوز در سلولهای انفرادی بسر می برند عبارتند از؛ احمد اشکان،رضا جلاله
،مجید افشار،محسن بیگوند ،نقی نظری،مهدی سورانی (در اثر شکنجه فکش را شکسته
شده و در سلولهای انفرادی است)، قیصر اسماعیلی ،مجید محمودی،ناصر قوچان لو
،حسین کریمی،حمید اشکی ،شیر محمد محمدی،حسن شریفی،6 ماه که بی جهت در
سلولها انفرادی است و بصورت روزانه تحت شکنجه قرار دارد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،بکار بردن شکنجه های قرون وسطائی و
جنایتکارانه علیه زندانیان بی دفاع و اسیر را به عنوان جنایت علیه بشریت
محکوم می کند و از دبیر کل،کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر
مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت این رژیم به شورای
امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفت تصمیمات لازم اجرا است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
4 خرداد 1389 برابر با 25 می 2010
----
مادر مجید توکلی: هیچ سیاستمداری نمی خواهد صدای بیمار پسرم را به گوش دادستان برساند؟
مسیح علی نژاد
۰۳ خرداد ۱۳۸۹ جرس: مادر مجید توکلی نسبت به وضعیت خطرناک این دانشجوی زندانی که در سلول انفرادی اعتصاب غذا کرده است ابراز نگرانی کرد و گفت: پسر من نه هنرمند است و نه سیاستمدار، دنیا او را نمی شناسد که برای اعتصاب او گریه کند، گریه های ما را هم که کسی نمی بیند. فکر نمی کنم هیچ سیاستمداری هم خبر اعتصاب او را شنیده باشد.
اعتصاب غذای مجید
مادر این دانشجوی زندانی در گفتگو با جرس، یادآورشد: مجید توکلی را بنا به دلایل نامعلومی به سلول انفرادی منتقل کرده اند و مجید هم در اعتراض به این اقدام اعتصاب غذا کرده است، پسرم مقاوم است اما من یک مادر هستم ، در برابر رنجی که پسرم می کشد مقاومتی ندارم، کاری هم از دستم بر نمی آید جز آنکه به مسوولان بگویم، این رسمش نیست که با دست خودمان تیشه به ریشه جوانان این کشور بزنیم و آنها را نسبت به همه چیز بدبین کنیم.
هیچ کس صدایش را نمی شنود؟
وی در خصوص اینکه اخیرا صدای اعتراض و اعتصاب غذای جعفر پناهی و محمد نوری زاد به گوش دادستان تهران و دینا هم رسیده است، می گوید: پسر من یک دانشجوی معمولی است که ظاهرا نه هیچ سیاستمداری دلش می خواهد صدای بیمار پسرم را به گوش آقای دادستان برساند و نه خود دستگاه قضایی صدای یک مادر را می شنود که ماه ها چشم انتظاری کشیدم و کلمه ای به رسانه ها نگفتم، اما دیگر چاره نمی بینم که از مردم مدد بخواهم تا به داد ما برسند.
هنر مجید
مادر این زندانی سیاسی ادامه داد: مجید توکلی هنرمند نیست اما همه هنرش این بود چون حرف خلاف قانونی نزده بود پای حرف هایش ایستاد. حالا هم دارد تاوان همین ایستادگی اش را پس می دهد.
وی گفت از دیروز که از زندان مطلع شدیم مجید در اعتصاب غذا است، دنیا برایم تیره و تار شده است.از صبح که بیدار شده ام لب به غذا نزده ام، من هم اینجا در خانه دورافتاده خودم اعتصاب غذا کرده ام.
عدالت شان کجاست؟
مادر مجید توکلی که تا کنون نزدیک به پنج ماه است موفق به دیدار با فرزند خود در زندان نشده است، در پاسخ به پرسشی در خصوص دیدار سه کوهنورد آمریکایی زندانی در اوین با مادران شان، گفت: خبر را از رادیو شنیدم. دلم نمی خواهد هیچ مادری در هیچ جای دنیا از فرزندش دور باشد. خوشحالی مادران آمریکایی، خوشحالی من هم هست اما دلم به درد می آید وقتی می بینم به مادران آمریکایی اجازه می دهند با فرزندان خود در یک هتل دیدار کنند، اما همین حق را از مادران ایرانی محروم می کنند. کسانی که مادران آمریکایی را خوشحال کرده اند،عدالت شان کجاست که به مادران ایرانی هم نظری کنند.
بیماری ریه مجید
وی از بیماری ریه مجید توکلی ابراز نگرانی کرد و گفت: اعتصاب غذای خشک و نرسیدن آب به بدن برای کسی که بیماری ریه دارد، خطرناک است و بیمار را دچار حمله های عصبی شدید می کند، مجید برای بیماری خود به درمانگاه اوین رفته است و پزشکام اوین بهتر از هرکسی می دانند که حال مجید مساعد نیست.
فقط کروبی تماس گرفت
وی با اشاره به تماس تلفنی شیخ مهدی کروبی گفت: تنها کسی که تماس گرفته است و به یک مادر دلداری داده است، آقای کروبی بود و امیدوارم به زودی شاهد باشیم که دیگران هم به داد ما برسند و نگذارند آه یک مادر دامن شان را بگیرد.
سلامتی اش را برگردانید
مادر مجید توکلی درپایان در حالی که قادر به ادامه گفتگو نبود با صدایی شکسته خطاب به مسوولان دستگاه قضایی گفت: تا دیروز التماس می کردم فرزندم را آزاد کنید، جوابم را گرفتم، به جای آزادی ، سلول انفرادی را نصیب یک دانشجوی بی پناه کرده اید چون می دانید مجید نه پشتوانه سیاسی دارد و نه پشتوانه بین المللی که صدای اعتراض و اعتصاب غذای او را در دنیا فریاد بزنند، خواهشمندم فرزندم را به همان زندان برگردانید، کاری کنید حداقل اعتصاب عذایش را بشکند. حالا که از عدالت شما سهمی به مادران ایرانی نمی رسد، من هم آزادی پسرم را از شما نمی خواهم، سلامتی اش را به ما برگردانید.
----
نامه همسر
عماد بهاور
پس از تبعید وی به زندان رجایی شهر:
نه دادستانی هست، نه قاضی پرونده ای و نه ...
میزان: روز گذشته مهندس عماد بهاور رئیس شاخه جوانان نهضت آزادی
ایران پس گذشت بیش از هفتاد روز از چهارمین بازداشت به زندان رجایی شهر
تبعید شد، همسر وی رنجنامه ای خطاب به او نوشت و از صبر و استقامت خود و
همسرش در برابر بیـــدادهای موجود گفت.
بهاور طی حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری، در چهار نوبت بازداشت،
گذرنامهاش توقیف، از محل کار اخراج و از ادامه تحصیل محروم گردید. وی
مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران و عضو دفتر سیاسی آن و عضو هسته مرکزی
«پویش حمایت از خاتمی و موسوی» (موج سوم) بود.
هفته گذشته مجدداً در یورش ماموران زندان به سلول جعفر پناهی و بهاور
مجدداً وی به انفرادی انتقال پیدا کرده بود و ممنوالتماس و ممنوع الملاقات
نیز شده بود تا اینکه صبح امروز در تماس با منزل از انتقالش به قرنطینه
زندان زجایی شهر کرج خبر داد.
همسر عماد بهاور در نامه خود خطاب به همسر دربندش نوشته است:" دوم خرداد
است و بیش از هفتاد روز از بازداشت اخیرت می گذرد، گرچه بیش از یک سال است
که نیستی و هستی.
محکومی پشت دیوارهای بتنی بمانی مبادا که راجع به حقایق فکر کنی.
عماد جان؛
این اشکی که هر روز بر گونههای من جاری میشود از دوری تو نیست؛ اشک
خوشحالی است از اینکه تو، زیر بار شکنجه کسانی که به آنها عشق میورزی در
صلح زندگی میکنی و زیباترین تصاویر زندگیات را نقش کردهای.
خوشحالم از با تو زندگی کردن برای بهدست آوردن این تجربیات ناب.
خوشحالم که از ملاقاتهای هفتگی هم محروم شدم، مبادا که به آن عادت کنی و
روزی من را پشت شیشه نبینی و آزرده شوی.
عماد عزیز در انتها، آرامشت دو چندان باد که تمام مسئولان از آنچه با تو و
دوستانمان میکنند، سر در گریبان بردهاند و هیچ پاسخی ندارند، نه دادستانی
هست که بگوید چه میکند نه قاضیه پروندهای و نه ...
اما ما سبز و استوار هستیم..."
عماد بهاور در مرحله آخر بازداشت خود در
۱۶
اسفند
۱۳۸۸،
در حالی كه به دادگاه انقلاب برای آخرین دفاعیات احضار شده بود، بازداشت و
به زندان اوین منتقل گردید.
----
مسئوولیت حفظ جان عزیزان ما با کیست؟
ايران امروز: خانواده های زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات که در زندان رجایی شهر زندانی هستند، با صدور بیانیهای خطاب به مسوولان نوشتهاند: « اکنون به جای آن که زندانیان بی گناه ما را آزاد کنند، در شرایطی ویژه احکام سنگین آنها را یک به یک تایید می کنند، به مرخصی رفتهها را به زندان باز می گردانند، آزاد شدگان را احضار میکنند و چه معاملهای بدتر از این با فرزندان ایران زمین که در سکوت آنها را به بدترین و مخوف ترین زندان ها منتقل میکنند. گویی بس نیست درد دوری و هجران و زندان که باید این درد به غایت خود نیز برسد .»
متن کامل این بیانیه که نسخهای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته است، به این شرح است:
بسم رب المظلومین
از خواب بیدار شوید
یک سال از ۲۲ خرداد ۸۸ در حالی می گذرد که نتیجه آن برای ما خانواده جمعی از زندانیان سیاسی که تمام این روزها و ماه ها را پشت درب های این بازدشتگاه و آن زندان گذرانده ایم، چیزی جز دوری از عزیزانمان و اندوه و هجران گسترده و ژرف بدون مرهم نیست.نزدیک به یک سال می گذرد و ما هنوز نمی دانیم که عزیزان ما تاوان چه چیز را پس می دهند، حرف زدن و نوشتن را، ابراز عقیده و چاره جویی را یا عشق به ایران و باورمندی به قانون را؟
در تمامی این مدت همواره می اندیشیدیم که پاسخ آن چه این زندانیان عزیز ملت ایران کرده اند، جز برخورداری از عدالت و حقوق مصرح ان ها در قانون اساسی و آن چه رافت اسلامی می خوانند، نیست و هر روز امید داشتیم که بی گناهی و خیرخواهی آن ها به اثبات برسد و به خانه بازگردند اما متاسفانه هر روز فشار تازه ای بر پیکره مجروح و سخت آزرده خانواده بزرگ زندانیان سیاسی وارد می شود.
اکنون به جای آن که زندانیان بی گناه ما را آزاد کنند، می بینیم که در شرایطی ویژه احکام سنگین آنها را یک به یک تایید می کنند، به مرخصی رفته ها را به زندان باز می گردانند، آزاد شدگان را احضار می کنند و چه معامله ای بدتر از این با فرزندان ایران زمین که در سکوت آنها را به بدترین و مخوف ترین زندان ها منتقل می کنند. گویی بس نیست درد دوری و هجران و زندان که باید این درد به غایت خود نیز برسد.
پیش از این مسعود باستانی و احمد زیدآبادی را در فرایندی پر از ابهام، قانون شکنانه و بی دلیل روشنی از زندان اوین که خود نماد جفا به فرهیختگان این ملک بوده و است، جابه جا کرده و به زندان رجایی شهر انتقال داده اند و اکنون می بینیم که این بدعت تبدیل به روالی غیرقانونی شده و زندان پردیس کرج و زندان بدنام رجایی شهر اخیرا پذیرای داود سلیمانی، مهدی محمودیان، عیسی سحرخیز، رسول بداغی، رضا رفیعی فروشانی و حشمت الله طبرزدی بودند.
انتقال این عزیزان درحالی رخ داد که برخی از آن ها حتی بدون برگزاری دادگاه، ماه هاست که در بازداشت موقت بی پایان به سر می برند.
ما اعلام می کنیم که انتقال زندانیان سیاسی از بند ۳۵۰ اوین به دیگر زندان ها تنها با هدف افزایش فشار بر اسرای جنبش سبز رخ داده تا بلکه در خرداد ماه سناریو دیگری ساخته شود. این انتقال ها بر خلاف تمامی موازین قانونی و حقوقی است و بدیهی ترین مسایل آیین نامه زندان های جمهوری اسلامی که تاکید بر تفکیک زندانیان بر اساس جرایم دارد را هم رعایت نکرده است.
هنگامی این مسایل بسیار بدیهی و ساده زیرپا گذاشته شده است، ما خانواده های زندانیان سیاسی از خود می پرسیم که مسوول حفظ جان عزیزان ما که بر اساس یک تصمیم فراقانونی به میان مجرمان خطرناک فرستاده شده اند، با کیست؟
امیدواریم سنگینی مسوولیت حفاظت از جان بهترین فرزندان این آب و خاک مسوولان این نهادها را از خواب سنگین بیدار کند.
والسلام علی عبادالله الصالحین
خانواده های باستانی، زیدآبادی، سحرخیز، سلیمانی، بداغی، محمودیان، طبرزدی، رفیعی فروشانی
----
شرایط حاد جسمی حسین میرزایی در زندان ارومیه
سه شنبه 04 خرداد 1389
خبرگزاری هرانا: حسین میرزایی از زندانیان کرد محبوس در زندان مرکزی ارومیه، از لحاظ جسمی در شرایط نامناسبی قرار دارد و مسئولان بهداری زندان نیز امکاناتی جهت درمان وی ارائه نمی دهند.
حسین میرزایی که در سال 88 بازداشت شده، در دوران اولیه ی حبس به مدت سه ماه در سلول های انفرادی زندان اوین و تحت شدید ترین شکنجه های جسمی نگهداری می شد تا جایی که حتی رشته های عصبی وی پاره شده اند.
وی هم چنین به دلیل نگهداری در مکان نامطلوب و انفرادی های بلند مدت، به بیماری آسم نیز مبتلا شده است.
|