بازگشت به صفحه اول

 

 
 

جنبش زنان و لایحه حمایت از خانواده

فروغ سمیعی نیا

دوشنبه7 ژوئن 2010، 17 خرداد 1389

تا قانون خانواده برابر: وقتی در سال 86 دولت لایحه حمایت از خانواده را به محلس ارائه کرد شاید هیچ گاه نمی اندیشید که با مقاومت زنان جامعه مجبور به عقب نشینی شود اما این اتحاد زنان و مردان مخالف لایحه قدمی نو در تاریخ مبارزات ایران بود. اینکه فعالیت های مدنی بالاخره نتیجه ای مطلوب داشته باشد و مردم بتوانند از طریق راهکارهای مسالمت آمیز دولت و مجلس را مجبور کنند تا خواسته های شان را بپذیرد مسئله ای جدید به شمار می آمد ولو این خواسته در حد حذف دو ماده از یک لایحه باشد.

این اعتراضات مردمی و عکس العمل دولت، هر ایرانی را امیدوار و البته متعجب کرد. هر جا که روشنفکران مبارزه مسالمت آمیز را موفق نمی دانستند ما زنان عادت کرده بودیم که لایحه را به عنوان مثال بیاوریم و اینکه خواسته باید عمومی شود.

امسال اما پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران و حوادث پس از آن که جنبش زنان هم مانند دیگران دچار بهت ‏و سردرگمی شده بود، مجلس با روی کار آوردن مجدد لایحه، علاوه بر اینکه همه امید ها برای نتیجه دادن مبارزه ‏مدنی را به نا امیدی سوق داد، یادآوری کرد که در سیستم بسته این دولت، سال گذشته اشتباهی رخ داده بود و درواقع، ‏دولت تحت فشار عمومی مجبور شده بود که لایحه را پس بگیرد، اما امسال نیروی آن فشار را با توجه به حوادث اخیر بی زور ‏می پندارد. این اتفاق، تلنگری نیز به جنبش زنان محسوب شد و پس از آن جنبش زنان اندیشید که در این وانفسا باید ‏فکری هم برای مطالبات زنان کرد و آن را از یاد نبرد زیرا ممکن است همه آنچه را که در این صد سال بدست ‏آورده بودیم نیز از ما بگیرند و مثلا حتی ممکن است در حق رای زنان نیز بازنگری رخ دهد.‏

پس از آن بود که سیل بیانیه ها و موضع گیری ها و سایت نوشته ها با این مضمون که ما هنوز فعالیت می کنیم اما شاید به گونه ای دیگر، سرازیر شد. و این شاید پرفایده ترین نتیجه مطرح شدن لایحه حمایت از خانواده در مجلس بود.

بیانیه های زنان داخل کشور و زنان خارج نشین و بیانیه این دو جمع در مخالفت با لایحه و همچنین نامه به موسوی و ... از حرکت های زنان برای رسیدن به خواسته هایشان شد و البته در هشت مارس مراسمی با حضور زهرا رهنورد و عده کمی از فعالان شناخته شده جنبش زنان و عده زیادی از زنان فعال سیاسی برگزار شد و خواسته هایی را نیز مطرح کرد و بیشتر از آن سر و صدایی در رسانه ها برپا کرد که جنبش زنان همبستگی خود را با جنبش سبز جشن گرفت.

اما این سوال در ذهنها باقی ماند که جنبش سبز چیست و چه خواسته هایی دارد و ما زنان چه نقطه اشتراکی با جنبش سبز داریم و اساسا آیا زهرا رهنورد رهبر جنبش سبز محسوب میشود که حضورش نشانه این همبستگی باشد؟ و آیا صرفا اگر ما شال سبزی هم بر گردن کانون صنفی معلمان و جنبش کارگری بیندازیم و عکسی بگیریم همبستگی این دو جنبش صنفی با جنبش سبز را اعلام کرده ایم و این کافی است؟

در اینجا مصاحبه مهرنامه با نوشین احمدی خراسانی و همچنین مصاحبه محبوبه عباسقلی زاده با دویچه وله به کمکمان آمد. اما باز هم با خواندن این مصاحبه سوالات دیگری در ذهنمان نقش بست. این دو فعال شناخته شده جنبش زنان تحلیل کرده بودند که جنبش زنان باید با جنبش سبز همراه شود اما هنوز نگفتند این جنبش سبز چه خواسته هایی دارد که ما با آنها همراه شویم. این جنبش اصلاح طلب است یا به انقلاب می اندیشد و اگر هدفش اصلاح است چه چیز را قرار است اصلاح کند. آیا قرار است قانون اساسی اصلاح شود یا همان قانون اساسی سابق بماند؟ البته هر کسی که خود را جزئی از جنبش سبز می داند به این سوالات پاسخ داده اما هنوز توافقی روی هیچ کدام این مسائل وجود نداشته است.

اما بحث ما این است که جنبش زنان در این شرایط باید چگونه برخورد کند؟

در مصاحبه نوشین احمدی آمده است که "کسانی که هنوز محافل خود را حفظ کرده اند به سرگرم کردن خود مشغولند" این سوال را به وجود می آورد اگر ما محافل خود را گسترش دهیم و از این طریق خواسته های خود را مانند قبل در جامعه مطرح کنیم و به جذب داوطلبان جدید بپردازیم و باز هم بر مطالبتمان اصرار بورزیم آیا صرفا خود را سرگرم کرده ایم؟ و همین کار قبل از انتخابات نه سرگرمی که آگاهی دادن و عمومی کردن خواسته های زنان و تغییر در جامعه محسوب می شد.

همچنین در مقاله نوشین احمدی درباره اشتراکات جنبش زنان و سبز بحث شده است که خشونت پرهیزی، پایگاه طبقه متوسط شهری و استفاده از انتخابات در 22 خرداد از جمله آن اشتراکات بشمار می آید. اما هیچکدام از این اشتراکات به مطالبات جنبش زنان اشاره ای ندارد.

هر دو مصاحبه ذکر شده به نوعی بیان کرده اند که ما باید وارد عرصه تصمیم گیری و رهبری جنبش سبز شویم. محبوبه عباسقلی زاده در مصاحبه خود آورده است: "بنابراین همه کنشها و شرایطی که وجود دارد نشان می‌دهد که اگر جنبش زنان می‌خواهد وارد حوزه رهبری جنبش سبز شود، چاره‌ای جز این ندارد که از گفتارهای جنسیت محور خودش را جدا کند و وارد گفتارهای تلفیقی شود، یعنی گفتارهایی که در ضمن این که جنسیتی است در بستر کلان جنبش سبز است."

این همان حرف قدیم فعالان سیاسی زن است که تغییر از پایین جامعه ممکن نیست و اگر زنان بخواهند مطالباتشان را پیگیری کنند باید وارد عرصه قدرت سیاسی شوند. مسئله ای که فعالان زن با مخالفت با آن، وارد عرصه جمع آوری امضا برای کمپین شدند. این بحث می تواند دوباره نیز در عرصه جنبش زنان و خصوصا فعالین کمپین یک میلیون امضا مطرح شود و افراد پاسخ هایشان را به آن بدهند.

اما حتی اگر فرض را بر درست بودن این مسئله بگذاریم این سوال باقی می ماند که عرصه تصمیم گیری جنبش سبز کجاست؟ براستی آیا نزدیک شدن به موسوی و کروبی و خانواده این دو کاندیدای انتخاباتی زنان رابه پایگاه تصمیم گیری جنبش سبز نزدیک می کند؟ جنبش سبز تا 22 بهمن امسال اصلی ترین پایگاهش خیابان بود و چقدر شعارهایی که ما در خیابان می شنیدیم با شعارهای موسوی و کروبی همخوانی داشت؟ پس جنبش سبز کیست؟ یک کنشگر کمپین اگر بخواهد خواسته هایش رابه عرصه ظهور برساند اگر خود را به خانواده کروبی نزدیک کند پیروزتراست یا مردم خیابان؟

نوشین احمدی در مقاله خود گفته است: "اما بی شک استمرار و بقاء کلیت یک جنبش اجتماعی و «پویایی» آن، مستلزم جذب نیروهای تازه نفس به بدنه جنبش، و نیز ایجاد «گفتمان های تازه» برای راه اندازی موج فکری و تحرک اجتماعی به منظور تعمیق و تداوم گفتمان برابری خواهی در قالب های تازه و قابل لمس است. منظور از جذب نیروهای جدید و تازه نفس، لزوماَ و حتماَ «افراد جدید» نیست بلکه منظور «نیروهای اجتماعی» است که می توانند «پتانسیل های جدید و عرصه های نوینی» را به روی فعالیت های جنبش زنان بگشایند."

عده ای از فعالان کمپین تلاش کرده اند با توجه به فضای کشور نیروهای تازه نفس را جذب کنند و با درخواست های زیادی که پس از انتخابات برای داوطلب شدن در کمپین وجود داشت بتوانند کمپین را گسترش دهند اما اگر منظور ایشا ن از جذب نیروهای تازه نفس همان طور که در بالا آمده است همان مردم خیابان نیست که جنبش سبز را آفریدند بلکه نیروهای سیاسی موجود در جامعه میباشد و این نقطه اختلافی است که فعالان زنان را می تواند به بحث گسترده ای در این زمینه وا دارد.

و اما امروز که بحث لایحه مطرح شده تکلیف جنبش زنان چیست؟ طیفی که همبستگی جنبش زنان با جنبش سبز را مطرح کرده هنوز اعلام نکرده است که در این هنگام چه باید کرد. آیا باید همچنان روی همبستگی با جنبش سبز تاکید کرد یا روی لایحه و آیا جنبش سبز که اکنون جنبش زنان را متحد خود می داند برای تصویب نشدن لایحه اقدامی کرده است؟ سایت های جنبش سبز بیانیه با بیش از 3000 امضا برای مخالفت با لایحه را هنوز در سایت هایشان منتشر نکرده اند.

فعالان جنبش زنان چه آنها که به کار محفلی قدیم خود مشغولند و چه آنها که همبستگی خود را با جنبش سبز اعلام کرده اند( زنان داخل کشور) در تمامی راهپیمایی ها به همراه مردم شرکت کرده اند، با خانواده زندانیان سیاسی همراه بوده اند و همینطور در حرکت های مخالف اعدام نیز حضور داشته اند. و اینبار نوبت جنبش سبز و فعالان سیاسی است که در این لایحه همبستگی خود را با فعالان جنبش زنان اعلام کنند و مانع به تصویب رسیدن لایحه حمایت از خانواده شوند.

جنبش سبز و جنبش زنان برای قرار گرفتن در کنار یکدیگر باید بتوانند تعریفی حقیقی و نه انتزاعی از همراهی جنبش زنان با جنبش سبز و برعکس آن را ارائه دهند. و یا فعالان جنبش اجتماعی در این برهه زمانی که لایحه حمایت از خانواده به تصویب می رسد و خود می تواند خانواده های نابسامان ایرانی را ویرانتر کند مانند سال گذشته نیاز به همبستگی برای مخالفت با تصویب این لایحه را دارد. همبستگی بین فعالان جنبش زنان در این زمان بسیار مهم تر از همبستگی با جنبش های سیاسی است. و همبستگی با فعالان سیاسی اگر به درستی تعریف شود نیز می تواند به سود هر دو جنبش باشد.علاوه بر این در شرایطی که هر گونه فعالیت سیاسی به شدت سرکوب می شود تقویت نهادهای مدنی می تواند مشارکت مردم را بیشتر کرده و با سازماندهی نیروها، کمک موثری نیز به فعالان سیاسی باشد.

اکثریت گروههای جنبش زنان مخالفتی با همراهی با جنبش سبز ندارند اما اختلاف در نفوذ در بدنه مردمی جنبش سبز است و یا در حوزه رهبری جنبش سبز، به نوعی نفوذ در گروههای سیاسی اصلاح طلب.

جنبش زنان همواره ارتباط با مردم را حفظ کرده و پیروزی خود را در این ارتباط موثر با مردم یافته است و امروز مردم بدنه همان جنبش سبز را تشکیل می دهند و به باور من جنبش زنان با توسعه و سازماندهی نیروهای مردمی می تواند برای هر دو جنبش موثر باشد و برای مذاکره با اصلاح طلبان و هر آنکس که خود را در موضع رهبری جنبش سبز می بیند باید در موقعیتی برابر پای میز مذاکره بنشیند. جنبش زنان در این سالها از پیروزترین جنبش های اجتماعی بوده و رهبران هر جنبش دموکراسی خواهی در ایران، با توجه به جایگاه جنبش زنان مطالبات آنها را خواهند پذیرفت به شرطی که فعالان زنان همچنان مطالباتشان را در سطح مردم عادی و نیز نخبگان مطرح کنند تا حاصل فعالیت چند ساله شان به فراموشی سپرده نشود.

----

«قدرت مداري» قانون خانواده

زهرا داوری

جمعه4 ژوئن 2010، 14 خرداد 1389

تا قانون خانواده برابر: از يك منظر، خانواده (به‌ويژه خانواده‌ي هسته‌اي)، يعني مهم‌ترين نهاد اجتماعي را در ‏جوامع مردسالار ابتدايي‌ترين و اصلي‌ترين پايگاه مردسالاري مي‌توان دانست؛ زيرا ‏مناسبات و روابط در آن به هر دو صورت رسمي و غيررسمي بر مبناي ايدئولوژي ‏مردسالارانه تنظيم شده است. اشكال رسمي و غيررسمي نهادينه‌سازي نابرابري در ‏خانواده بيش از هر نهاد ديگري به يكديگر وابسته است و در بسياري موارد نمي‌توان ‏آن‌ها را از يكديگر تفكيك كرد. توضيح شكل‌هاي غيررسمي سيطره‌ي مردسالاري در ‏خانواده، درواقع توضيح همه‌ي ويژگي‌هاي خانواده‌در جوامع مردسالار است؛ مي‌توان ‏گفت، شكل غيررسمي نهادينه شدن نابرابري در خانواده، پيچيده‌تر و گسترده‌تر از ‏شكل رسمي آن است.‏

از مهم‌ترين ويژگي‌هاي‌اين نوع خانواده كه مردسالاري در آن توليد و بازتوليد مي‌شود، ‏تقسيم كار جنسيتي، شيوه‌ي توليد و ارزش‌مداري مردسالارانه است. علاوه بر موارد ‏مذكور، خانواده‌ي هسته‌اي به منزله‌ي عرصه‌اي خصوصي، اِعمال نابرابري جنسيتي را ‏توجيه مي‌كند؛ زيرا نابرابري را امري فردي جلوه مي‌دهد. اين وضعيت را مي‌توان با اين ‏انگاره‌ي مهم فمينيستي كه "امر شخصي، امر سياسي است" توضيح داد؛ يكي از ‏ابزارهاي كارآمد مردسالاري در اعمال نابرابري و به ويژه اعمال خشونت عليه زنان، ‏شخصي‌سازي مسائل و به پستو راندن آن‌ها است. خانواده با ويژگي‌هاي ذكر شده، ‏شناخته شده‌ترين پايگاه اين خشونت است؛ به طوري‌كه در برشمردن انواع خشونت ‏عليه زنان، يكي از اقسام آن، خشونت خانگي [1] است. ‏

اصلي‌ترين ابزار رسمي تعيين مناسبات و روابط خانواده، "قانون خانواده" است كه ‏رابطه‌ي آن با شكل غير رسمي، تابع رابطه‌ي قانون با واقعيت است. بدترين نوع ‏رابطه‌ي قانون با واقعيت، عقب بودن قانون از واقعيت است. در اين صورت، قانون ‏مي‌‌تواند به جاي كاركرد اصلي خود، يعني نظم‌بخشي به حيات، با تحميل خود به ‏زندگي، كاركردي معكوس داشته باشد. نگاهي به قانون خانواده در ايران نشان ‏مي‌دهد كه قانون نتوانسته است، همراه با واقعيت و با زندگي پيش رود و به بيان ‏دقيق‌تر، فاقد پويايي است. لايحه‌ي حمايت از خانواده كه در تيرماه 1387 براي بررسي ‏به مجلس سپرده شد، نه تنها تغييرات اجتماعي و ضرورت بازخواني متن قانون را ‏ناديده انگاشته است؛ بلكه گوياي واپس‌روي نسبت به قانون فعلي است.‏

از يك ديدگاه كلي در قانون خانواده، تنظيم روابط در خانواده بيش از هر چيز مبتني بر ‏گفتمان قدرت است؛ به اين معنا كه با تفويض "رياست" يا "مسئوليت" به مرد آغاز ‏مي‌شود و بر مبناي آن، سازوكار خود را تعريف مي‌كند. اين رياست (قدرت) از سوي ‏سنّت و نهادهاي رسمي قدرت تفويض مي‌شود و نوعي قدرت برخاسته از ايدئولوژي ‏مسلط مردانه است. تأمل در متن قانون خانواده نشان مي‌دهد، گفتمان قدرت بر ‏تمامي روابط تعريف شده در قانون سيطره دارد؛ ازدواج، طلاق، مسائل زناشويي، ارث، ‏تابعيت و ... . علاوه بر حوزه‌ي تعاملي كه مربوط به مناسبات بين دو فرد است، در اين ‏قانون، نهاد ازدواج توانسته است خودبه‌خود، برخي حقوق فردي و انساني زن، مانند ‏تحصيل و اشتغال را به نفع مرد و ايدئولوژي مردانه سلب كند. موارد ديگري، مانند ‏نفقه، مهريه و به ويژه اجرت‌المثل، تقسيم كار و وظايف بر مبناي جنسيت را نهادينه ‏مي‌كنند و مواد مربوط به ارث در جهت تحكيم ساز و كارهاي حفظ قدرت اقتصادي ‏مردانه به كار گرفته شده است. ‏

تنظيم روابط در قانون خانواده بر اساس قدرت، ضمن نهادينه كردن خشونت رواني يا ‏ذهني عليه زنان، زمينه‌ي انواع خشونت عليه زنان را در خانواده و در جامعه فراهم ‏مي‌كند؛ زيرا منبع قدرت، الزام [2]‎‏ ‏‎]‎مردسالارانه‎[‎، قدرت اقتصادي و گاه قدرت ‏فيزيكي است. تقليل روابط زناشويي به روابط جسمي، به ويژه در زمينه‌ي دلايل فسخ ‏نكاح چه از سوي زن و چه از سوي مرد، اكتفاي قانون به خشونت فيزيكي در جرم ‏شمردن آن و غفلت از ساير انواع خشونت، مي‌توانند نوعي تأكيد بر قدرت فيزيكي و ‏نفوذ آن در روابط خانواده به‌شمار آيند. ‏

‏* با احترام به تلاش‌هاي زهرا مينويي

يادداشت

[1] Domestic violence‎

[2] obligation

----

در آستانه سالگرد 22 خرداد، هنوز بیش از 30 زن در زندان بسر می برند

17 خرداد 1389

مدرسه فمینیستی: نزدیک به یک سال از انتخابات 22 خرداد سال 1388 می گذرد، روزی که با ظهور جنبش سبز، حق خواهی کنشگران آن قربانی های بسیاری گرفت: زنانی در این میان کشته شدند و خیل عظیمی از زنان به زندان ها افکنده شدند. با وجود آن که به دلیل عدم اطلاع رسانی از سوی زنانی که در خیابان ها بازداشت شده اند، تعدادی دقیق از زنان بازداشتی در یک ساله اخیر وجود ندارد اما همین تعداد زنانی که اخبارشان در رسانه ها آمده است نشان دهنده آن است که طیف و تعداد زنانی که در یک ساله اخیر به دلیل حق خواهی و فعالیت های کنگشرانه خود بازداشت شده اند، بسیار گسترده است .

زنان بسیاری در طول یک ساله اخیر با احکام سنگین مواجه شدند حتا برای برخی از زنان زندانی احکام اعدام صادر شد و یا حتا پای چوبه های دار رفتند (مانند شیرین علم هولی)

سایه سنگین احکام سنگین برای زنانی که پس از بازداشت، امروز دیگر در زندان نیستند اما هر لحظه به دلیل آن که در ایران بسر می برند ممکن است با اجرای حکم شان زندانی شوند نیز بسیار است از جمله حکم سنگین شش سال زندان و 74 ضربه شلاق برای سارا توسلی و یا حکم 3 سال حبس تعزیری برای آذر منصوری، تایید حکم 2 سال حبس و پرداخت مبلغ سیصد هزار تومان جزای نقدی بدل از شلاق محکوم برای هاله سحابی.

برگزاری جلسات دادگاه زنانی که با صدور وثیقه آزاد شده اند (مانند ژیلا بنی یعقوب، زهره تنکابنی و بسیاری دیگر)، نگرانی از صدور احکامی سنگین و سایه سنگین زندان برای آنان را افزایش می دهد.

محرومیت از تحصیل مانند ستاره دار شدن هاجر کبیری و لیلا صحت و اخراج از دانشگاه (از جمله محرومیت از تحصیل عاطفه رنگریز و نگین سیاح، طه ولي زاده و...) یکی دیگر از تبعیض هایی است که زنان فعال این روزها با آن مواجه هستند.

محرومیت از شغل نیز از جمله مشکلاتی که زنان فعال در داخل کشور با آن روبرو هستند، از جمله محرومیت از شغل نرگس محمدی، صبا واصفی و سمیرا صدری

احضارها و تماس های تهدیدآمیز گاه و بیگاه زنان فعال (از جمله فشار به صبا واصفی و یا احضار زهرا مجردی ) برای محدود کردن فعالیت هایشان که تنها معدودی از آنها در اخبار منعکس می شود نیز از جمله این فشارها در یک ساله اخیر بر زنان است.

بازداشتی های سال 1389

اعظم ویسمه بازداشت شد

نیمه شب 10 خردادماه 1389، اعظم ویسمه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

اعظم ویسمه نیمه شب گذشته با حکم دادستانی بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. تا این لحظه دلیل بازداشت او مشخص نیست.

پیش از این نیز ورود ویسمه که از خبرنگاران پارلمانی باسابقه است و در یک سال و نیم اخیر، خبرنگار پارلمان‌نیوز بوده است به مجلس ممنوع شده بود.

گفتنی است، پارلمان‌نیوز که ارگان رسمی فراکسیون خط امام مجلس متشکل از 70 نماینده اصلاح‌طلب مجلس است در طول ماه‌های اخیر به دلیل اطلاع‌رسانی شفاف و علی‌رغم رعایت چارچوب‌ها و خط قرمز‌ها فیلتر شده است و بازداشت ویسمه در آستانه سالگرد انتخابات در راستای اعمال فشار بیشتر به این رسانه اصلاح‌طلبان ارزیابی می‌شود.

پیگیری‌ها و تلاش‌ها برای بررسی علت این بازداشت از صبح امروز آغاز شده است.

محبوبه خوانساری، بازداشت شد

نیمه شب 10 خرداد 1389 محموبه خوانساری که همکاری با روزنامه‌های کلمه سبز، هم میهن و شرق و نیز خبرگزاری میراث را در کارنامه خود دارد بازداشت شد. از علت بازداشت این خبرنگار خبری در دست نیست.

محبوبه خوانساری ، روزنامه نگار و وبلاگ نویس است که ماموران نیمه شب دهم خرداد، ساعت ۱۱ پس از مراجعه به خانه محبوبه خوانساری ، اتاق کار او را تفتیش کرده و پس از ضبط موبایل ، کامپیوتر و برخی اموال شخصی ، او را با خود برده اند.

ماموران هنگام مراجعه به خانه این روزنامه نگار درباره دلیل دستگیری و اینکه او به کجا منتقل می شود، توضیحی نداده و تنها به خانواده او گفته اند ۴۸ ساعت بعد با آنها تماس می گیرند و برای پیگری می توانند به دادسرای انقلاب در خیابان معلم مراجعه کنند.

خوانساری از خبرنگاران فعال در حوزه شهری است که بیش از ۱۰ سال در این حوزه و در ارتباط با رسانه های مختلف از جمله خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان و نیز گزارشگر روزنامه های سرمایه ، کارگزاران ،‌خبرگزاری میراث فرهنگی و هفته نامه ها و ماهنامه های تخصصی در حوزه شهری فعالیت داشته است.

حمیده فرج زاده(پینار) در 4 خرداد 1389 بازداشت شد

حمیده فرج زاده (پینار) فعال شناخته شده زن آذربایجانی چهارم خرداد 1389 در ارومیه بازداشت شد.

به گزارش سانا از ارومیه ماموران ادره اطلاعات این شهر این مدافع حقوق زنان آذربایجان را هنگام خروج از خانه بازداشت و منزل پدری ایشان مورد تفتیش قرار گرفت و تمام کتابها، سی دی ها و هر کاغذی که روی آن چیزی به زبان ترکی نوشته شده بود را با خود بردند.

ماموران اطلاعاتی گفته اند که خانم فرجزاده به تبریز منتقل خواهد شد و زودتر از یک هفته آزاد نخواهد شد.

حمیده فرج زاده فارغ التحصیل از دانشگاه علوم پزشکی ایران، فعال سابق دانشجویی و از فعالان شناخته شده زن هم در عرصه حقوق ملی و هم در عرصه حقوق زنان می باشد.

مهناز کریمی بازداشت شد

روز سه شنبه ۲۸ اردی بهشت ۸۹ مهناز کریمی شاعر آذربایجانی بازداشت شد.

نزدیکان خانواده های جباری، عزیزی و سردارپور می گویند ماموران امنیتی روز دوشنبه ۲۷ اردی بهشت ۸۹ این فعالین را در یکی از خیابان های اصلی این شهر بازداشت کرده اند.

به گزارش ساوالان سسی، ماموران امنیتی ساعتی پیش از بازداشت او و تعدادی دیگر از فعالان آذربایجانی ضمن تماس تلفنی با آنها و معرفی خود به عنوان کارمند فرمانداری، آنها را برای جلسه ای با فرماندار پارس آباد(مغان) به محل فرمانداری این شهر دعوت کرده بودند.

ماموران پس از بازداشت این افراد به منازل آنها رفته و بدون در دست داشتن حکم قاضی اقدام به تفتیش منزل و تهدید خانواده بازداشت شدگان کرده اند و کیسهای کامپیوتر، کتابها و سایر وسایل شخصی آنها را با خود برده اند.

بازداشتی های پس از انتخابات 1388

بدرالسادات مفیدی از 8 دی ماه در زندان بسر می برد

بدرالسادت مفیدی در روز 8 دی ماه 1388 در منزل خود به همراه همسرش، مسعود آقایی بازداشت شد. پس از مدتی همسر وی آزاد شد و وی هنوز به دلیل عدم اتمام تحقیقات مقدماتی هنوز در بلاتکلیفی بسر می برد. چندی پیش خانواده این روزنامه نگار زندانی با ابراز نگرانی از وضعیت جسمانی مفیدی گفته بودند که او علاوه بر ناراحتی قلبی دچار شکستگی دندان و عفونت لثه نیز شده که توجهی به آن نمی شود.

شیوا نظرآهاری همچنان در انتظار حکم دادگاه

شیوا نظرآهاری در اولین موج بازداشت فله ای فعالان سیاسی، مطبوعاتی و مدنی ایران، دو روز پس از کودتای انتخاباتی 22 خرداد بازداشت و اول مهرماه با قرار وثیقه 200 میلیون تومانی آزاد شد. او که عضو موسس و سخنگوی کمیته گزارشگران حقوق بشر و دانشجوی محروم از تحصیل است، روز 29 آذر ماه سال گذشته بار دیگر هنگامی که برای شرکت در مراسم ختم آیت‌الله منتظری راهی شهر قم بود، بازداشت شد. دورانی که با افت و خیزهای فراوان همراه بوده و نگرانی های فراوانی را در مورد وی موجب شده است.

خانم کریمان در مورد وضعیت دخترش گفته است: "گفته اند که به پرونده بازداشت اول شیوا یعنی 24 خرداد سال گذشته در این جلسه رسیدگی خواهد شد اما در دو ملاقاتی که با دادستان تهران داشتم و همچنین دوباری که دادستان در بند 209 با شیوا دیدار کرده، گفته است که هر دو پرونده یعنی پرونده بازداشت اول و بازداشت دوم شیوا را تجمیع خواهند کرد تا شیوا فقط یکبار به دادگاه برود اما هنوز خبری از این ادغام پرونده نیست."

بهاره هدايت که از 9 دی ماه در زندان بسر می برد به نه سال و نیم حبس محکوم شد

به گزارش ادوار نیوز بهاره هدایت عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، به نه سال و نیم حبس تعزیری محکوم شدند.

بهاره هدايت از جمله دستگير شدگان حوادث پس از انتخابات می‌باشد که از ۹ دی‌ماه ۸۸ تاکنون در زندان اوين به‌سر می‌برد.

وی پس از اعلام حکم اش بار دیگر از سوی شعبه ۴ بازپرسی امنيت به دادگاه انقلاب احضار شد. بنا به گفته خانواده اين فعال دانشجويی دليل اين احضار در رابطه با پرونده بازداشت وی در ۱۸ تيرماه ۱۳۸۶ عنوان شده است.

محبوبه کرمی از 11 اسفند بازداشت شد

روز 11 اسفند 1388، ماموران امنيتي با داشتن حكم تفتيش و بازداشت محبوبه کرمی، از اعضای کمپین یک میلیون امضاء، به منزل او آمده و پس از بازرسی و جلب وسایل شخصی او و برادرش، وی را بازداشت کردند.

محبوبه کرمی مدت ها تحت فشار برای انجام مصاحبه تلویزیونی بود و خوشبختانه پس از ماه ها بالاخره به بند عمومی زندان اوین منتقل شد. هرچند شرایط روحی او بر اثر فشار و وجود پدر بیمارش، نگران کننده است.

مهدیه گلرو از 12 آبان سال گذشته تاکنون در زندان بسر می برد

مهدیه گلرو و همسرش وحید لعلی‌پور، در تاریخ ۱۲ آبان ماه در منزل بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. همسرش که بدون هیچ‌گونه فعالیت سیاسی بازداشت شده بود، اسفند ماه سال گذشته از زندان آزاد شد. مهدیه گلرو عضو شورای حق تحصیل و فعال دانشجویی در 15 فروردین به تحمل دو سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد.

قاضی پرونده وی با تبدیل قرار بازداشت گلرو که از تاريخ ۱۲ آذر سال سال گذشته در بازداشت موقت به سر می‌برد با وثیقه ۷۰۰ میلیون تومانی موافقت کرد. این در حالی است که پرداخت این مبلغ وثیقه از توان خانواده او خارج است.

وی پيش از اين نيز در تاريخ ۱۲ آذرماه سال گذشته بازداشت و به اتهامات واهی که «تبليغ عليه نظام از طريق مقالاتی که باعث سياه‌نمايی می‌شود» و «مصاحبه با رسانه‌های بيگانه» و «نشر اکاذيب» عنوان شده بود، به به يک سال حبس تعليقی محکوم شده است. و با احتساب حکم ۲ سال و چهار ماه حبس تعزيری دادگاه ۱۵ فروردين، اين فعال دانشجويی جمعا به ۳ سال و چهار ماه زندان محکوم گرديد.

بازداشت هنگامه شهیدی از 6 اسفند 1388

هنگامه شهیدی روزنامه نگار و فعال اجتماعی بار دیگر در روز 6 اسفندماه 1388 بازداشت شد. هرچند او پیش از آن در 9 تیر ماه بدنبال اعتراضات مردمی به انتخابات ریاست جمهوری دستگیر و روانه اوین شد. وی دهم آبان ماه با وثیقه 90 میلیون تومانی آزاد شده بود. اما پس از آن حکم 6 سال حبس تعزیری وی از سوی دادگاه تجدیدنظر تایید شد و دوباره به زندان اوین بازگردانده شد. روز 8 خرداد هنگامه شهیدی توسط یکی از زندانیان معتاد بند نسوان مورد حمله قرار گرفت.

از 29 اردیبهشت برای لاله حسن پور وثيقه‌ ۱۰۰ ميليون تومانی شده، اما هنوز آزاد نشده

لاله حسن‌پور، فعال زنان و فعال حقوق بشر از تاريخ ۲۵ اسفندماه سال گذشته در زندان به سر می‌برد و وضعيت جسمی وی نيز در زندان خوب عنوان نشده است.

بر اساس اخبار رسیده از 29 اردیبهشت از طرف دادگاه به خانواده‌ی وی اعلام شده که در ازای توديع وثيقه‌ی ۱۰۰ ميليون تومانی می‌توانند شاهد آزادی فرزندشان باشند و خانواده‌ی وی نيز در تلاش برای توديع اين ميزان وثيقه به دادگاه هستند.

کبرا زاغه دوست از مراسم چهلم شهدای انتخابات تاکنون در زندان است

کبری زاغه دوست، که در مراسم چهلم شهدای انتخابات دستگیر شده بود، هنوز در زندان بسر می برد. وکیل وی گفته است که «اتهاماتی که به موکلم تفیهم شده، مربوط به شوهرشان است که به ایشان ارتباط ندارد و در محدوده صلاحیت دادسرا نیز قرار ندارد.»

وکیل این زندانی سیاسی در ادامه گفت: «موکلم هیچگونه فعالیت سیاسی و اجتماعی نداشته و مشخص نیست چرا قرار بازداشت او به قرار سبکتری تبدیل نمیشود»

سمیه اجاقلو در 13 اسفندماه بازداشت شد

سمیه اجاقلو، فعال حقوق بشر در تاریخ ۱٣ اسفند ماه از سوی نیروهای امنیتی در اصفهان بازداشت شده است. وی طبق آخرین خبر که در فروردین ماه از وی منتشر شده است تنها یکبار به صورت تلفنی از محل نامعلومی در شهر تهران با خانواده خود تماس گرفته است.

بازداشت نیلوفر هاشمی آذر، دانشجوی معماری دانشگاه تهران در روز عاشورا

نیلوفر هاشمی آذر، دانشجوی معماری دانشگاه تهران به همراه مادرش شهرزاد نصیری در روز عاشورا (یکشنبه 6 دی‌ماه) در خیابان جمال‌زاده دستگیر شدند. بنابرگزارش‌های دریافتی شهرزاد نصیری مادر این دانشجوی زندانی روز گذشته در حدود ساعت 4 بعدازظهر با تعهد آزاد شده است اما نیلوفر هاشمی را به زندان اوین منتقل نموده‌اند.

راضیه عالمی، از 13 اسفند در بازداشت بسر می برد

راضیه عالمی از همکاران سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران که از تاریخ 13 اسفند 1388 در بازداشت بسر می برد. راضیه عالمی که به اتهام تبلیغ علیه نظام و جرایم رایانه ای در 13 اسفند ماه بازداشت شده است.

سما بهمنی در 13 بهمن 1388 در بازداشت بسر می برد

سما بهمنی، فعال حقوق بشر در پی عزیمت به شهر مهاباد برای پیگیری امور شخصی خود در مسیر برگشت در تاریخ 13 بهمن ماه سال گذشته در تاکسی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و 9 فروردین ماه سال جاری به اتهام عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به شش ماه حبس تعزیری و همینطور فعالیت تبلیغی علیه نظام نیز به شش ماه حبس تعزیری، جمعاْ یک سال زندان محکوم شده است.

سما بهمني اهل بندرعباس، پیش تر در مردادماه سال 87 به علت تلاش براي تهيه گزارشاتي از نقض حقوق بشر در منطقه کردستان و هم چنين حمايت از فرزاد کمانگر به همراه همسر خود بازداشت و توسط دادگاه انقلاب شهر سنندج به اتهام تبلیغ علیه نظام و عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به سه سال حبس تعلیقی محکوم شده بود.

نفیسه مجتهدی از اواسط اسفندماه در بازداشت بسر می برد

نفیسه مجتهدی و همسرش که در زمینه حقوق بشر فعالت می کردند در اواسط اسفندماه سال 1388 در جریان موج گسترده بازداشتِ فعالان و کنشگران حقوق بشر بازداشت و تا کنون در وضعیت بللاتکلیف به سر می برند. آنها همچنین دارای یک فرزند خردسال نیز می باشند که از زمان بازداشت تا کنون تنها یک بار و بطور کوتاه اجازه تماس با خانواده خود را یافته است.

عاطفه نبوی از 25 خرداد در بازداشت بسر می برد

عاطفه نبوی در تاریخ ۲۵ خرداد 1388 همراه پسر عمویش ضیاالدین نبوی بازداشت شد. عاطفه نبوی پس از بازداشت به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد و به مدت ۹۵ روز در این بند به سر برد، وی سپس به قرنطینه متادون و بند عمومی انتقال یافت. وی در آذر ماه به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد.

سما نورانی از 12 اسفند در بازداشت است

سما نورانی در تاریخ ۱۲ اسفند ماه بازداشت شد. در تاریخ ۱۹ فروردین ماه ۱۳۸۹ گزارش شد نورانی تحت فشار شدید جهت پذیرش اتهامات در مقابل دوربین تلویزیون قرار گرفته است.

زینب جلالیان محکوم به اعدام

زینب جلالیان، از فعالین زن کرد محکوم به اعدام و محبوس در زندان اوین، بر اساس گزارش ها در اواسط اردیبهشت ماه سال جاری از طرف بازجوهای وزارت اطلاعات جهت اخذ اعترافات تلویزیونی تحت فشار قرار گرفته است.

درملاقات سه ساعته یاد شده زینب جلالیان با اصرار بر اینکه هیچ جرمی مرتکب نشده که بخواهد جلوی تلویزیون قرار بگیرد از انجام درخواست ماموران اطلاعاتی سرباز زده است.

رزیتا واثقی از 24 اسفند در بازداشت

رزیتا واثقی در تاریخ ۲۴ اسفند ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد. در تاریخ ۱۶ فروردین ماه گزارش شد، وی برای اخذ تعهد کتبی در زندان تحت فشار است. در تاریخ ۵ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ رزیتا واثقی به زندان مرکزی مشهد منتقل شد.

زهرا جباری که در زندان بسر می برد به 4 سال حبس تعزیری محکوم شد

زهرا جباری ۳۶ ساله و متاهل و دارای یک فرزند است که در جریان اعتراضات ۲۷ شهریور 1388 روز قدس دستگیر شد و هنوز در زندان بسر می برد. وی در روز 22 اردیبهشت 1389 دادگاهی شد و به 4 سال حبس تعزیری محکوم شد.

معصومه یاوری که در زندان بسر می بردبه 7 سال حبس محکوم شد

معصومه یاوری به ۷ سال حبس تعزیری در زندان رجایی شهر محکوم شد. معصومه یاوری، زن خانه داری است که به محاربه متهم شده بود و نماینده دادستان تهران تقاضای حکم اعدام برای او کرده بود.خانم یاوری دو کودک ۴ و یازده ساله دارد و شوهر او سابقه محکومیت سیاسی در دهه ۶۰ را دارد.

مریم اکبری منفرد از 10 دی ماه در زندان بسر می برد

مریم اکبری منفرد یکی از این زندانیان است که ۱۰ دی ماه 1388 در جریان حوادث عاشورا ی حسینی بازداشت و راهی زندان اوین شد. وی سپس به اتهام "محاربه" به پانزده سال حبس تعزیری محکوم شد.

وی سه فرزند دارد که کوچکترین آنها پنج ساله است ..

پروین جوادزاده از روز عاشورا تاکنون در زندان بسر می برد

پروین جوادزاده یکی دیگر از زنان زندانی بند نسوان اوین است .که در شرایط بسیار دشواری به سر می برد .

جواد زاده ۲۲ ساله نیز عصر عاشورا توسط نیروهای سپاه هنگام تردد در خیابان بازداشت واکنون در بلاتکلیفی کامل در زندان اوین به سر می برد . وی که اکنون جوانترین زندانی سیاسی زن بند نسوان اوین است .سه ماه اول بازداشت خود را به صورت کامل در یکی از سلول های انفرادی بازداشتگاه اطلاعات سپاه محبوس بوده است که این موضوع موجب لطمه های شدید روحی و جسمی به او شده است .طبق اخباری که از بند نسوان زندان اوین می رسد اتهام این دختر جوان نیز محاربه است و پرونده وی به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب ارسال شده است .

سحر قاسمی نژاد از 14 بهمن ماه در زندان

چهارشنبه 14 بهمن ماه 1388 ، سحر قاسمی نژاد بازداشت شد.ماموران با حضور در خانه وی او را بازداشت و وسایل شخصی آنها از جمله کیس کامپیوتر، کتاب و دیگر لوازم شخصی شان را ضبط و آنها را با خود بردند. سحر قاسمی نژاد متولد سال 62 است پدرش از جمله افرادی است که در دهه 60 اعدام شده است، اما وی هیچ گروه و جریان سیاسی نبوده است.

فاطمه خرم جواز 17 دی 88 در زندان

فاطمه خرم جو در تاریخ ۱۷ دی ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد. وی به اتهام ارتباط با بیگانگان هم اکنون در زندان اوین به سر می برد. در تاریخ ۲ خرداد ماه ۱۳۸۹ خرم جو به درخواست دادستان با وی ملاقات داشته است.

بازداشت ماه‌فريد منصوريان معمار، فعال محيط زيست

نيمه شب ۱۹ بهمن‌ماه 1388، هم‌زمان با موج جديد بازداشت‌ها، خانم ماه‌فريد منصوريان معمار، از فعالان محيط زيست، در منزل مسکونی خود بازداشت شد. به گفته‌ی همسر وی، ماموران يک حکم کلی برای بازداشت فله‌ای به وی نشان داده و پس از تفتيش خانه و برداشتن مقداری از لوازم شخصی‌اش، او را به نقطه‌ی نامعلومی بردند. ماه‌فريد منصوريان معمار، ۵۵ سال دارد و پيش از اين نيز در دهه‌ی ۶۰ به مدت شش سال در زندان بوده‌است.

زهرا بهرامی، يکی از زنان دستگيرشده روز عاشورا

هرا بهرامی ۴۵ ساله از دستگير شدگان روز عاشورا از زمان دستگيری تا به حال در بند ۲۰۹ زندان اوين بسر می برد. خانواده بهرامی در چند ماه اول بازداشت از وضعيت و شرايط عزيزشان بی خبر بودند و تاکنون از داشتن ملاقات حضوری محروم هستند.آنها در طی اين مدت تحت فشارهای روحی و تهديدات بازجويان قرار دارند که از انتشار وضعيت وشرايط خانم بهرامی خوداری کنند و گرنه آنها هم دچار مشکل خواهند شد.

زهرا بهرامی مقيم کشورهلند می باشد و دارای مليت ايرانی- هلندی هستند او برای ديدن فرزندش به ايران سفر کرده بود.

عذرا قاضی میرسعید از 30 خرداد 1388 در زندان بسر می برد

عذرا قاضی میرسعید در حوادث ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ بازداشت شد. وی به اتهام محاربه و به ۳ سال حبس قطعی محکوم شد. وی هم اکنون در زندان اوین بسر می برد.

بازداشت نیلوفر لاری‌پور شاعر، ترانه‌سرا و خبرنگار نشریه چلچراغ

نیلوفر لاری‌پور شاعر، ترانه‌سرا و خبرنگار نشریه چلچراغ روز 13 بهمن ماه بازداشت شد.

لاری مسئول صفحه ترانه‌های مجله هستند که بیشتر در مورد ترانه‌های مذهبی و ریشه آن در ایران باستان مطلب می‌نوشته است و بنا به گفته دوستانش هیچ گونه فعالیت سیاسی و حزبی نداشته و حتی مطالب وبلاگی او نیز در خصوص مسایل مذهبی و دین بوده است و تنها فعالیت سیاسی لاری پور مربوط به دوران انتخابات و تبلیغات بوده که برای آقای موسوی تبلیغ می‌کرد.

تبدیل حکم اعدام مطهره بهرامی به حبس

مطهره بهرامی یکی از بازداشت شدگان روز عاشورا است که ابتدا به اعدام محکوم شد و سپس حکم وی به حبس تغییر یافت. مطهره بهرامی که روز عاشورا به اتفاق همسر ، پسر، دوستِ پسرش و همچنین دوستِ همسرش بازداشت شده بود، با اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شده بود. پرونده او در مرحله تجدید نظر از اعدام به حبس تغییر یافت اما محسن دانشور و مهدی دانشور ، همسر و پسر مطهره بهرامی هستند که به همراه او بازداشت شده و به اعدام محکوم شده اند.

تبدیل حکم اعدام ریحانه حاج ابراهیم به حبس

ریحانه حاج ابراهیم، به اتفاق مطهره بهرامی در روز عاشورا بازداشت شد. او نیز در حکم اولیه به اعدام محکوم شد اما پس از آن حکم وی در دادگاه تجدید نظر به حبس تغییر یافت.

دربندیان پیش از انتخابات سال 1388

عالیه اقدام دوست از دی ماه 1387 در زندان بسر می برد

عالیه اقدام دوست به دلیل شرکت در تجمع اعتراضی علیه قوانین تبعیض آمیز در 22 خرداد 1385 در میدان هفت تیر تهران، به 3 سال حبس تعزیری محکوم شد و از دی 1387 برای اجرای حکم در زندان به سر می برد. عالیه اقدام دوست در اسفند 1388 به اتهام خواندن تاریخچه هشتم مارس در بند نسوان اوین، یک هفته در سلول انفرادی بازداشت شد و پرونده داخل زندان برای وی تشکیل شده است.

روناک صفارزاده از سال 1386 در زندان بسر می برد

روناک صفارزاده در سال ۱۳۸۶ بازداشت شد. صفارزاده به شش سال و ۷ ماه زندان محکوم شده است. وی هم اکنون در زندان مرکزی سنندج به سر می‌برد.

شبنم مددزاده زندانی که از ابتدای اسفندماه 1387 در زندان بسر می برد

شبنم مددزاده، متولد ۱۳۶۷، نایب دبیر شورای تهران دفتر تحکیم وحدت در روز یکم اسفند ماه ۱۳۸۷، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. وی پس از گذراندن بیش از ۷۰ روز در سلول انفرادی به بند عمومی ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. علی‌رغم صدور قرار وثیقه دستگاه امنیتی بارها با آزادی وی مخالفت کرده است. در بهمن ماه سال جاری، شبنم و برادرش فرزاد مددزاده، هریک به پنج سال حبس تعزیری و تبعید به زندان رجایی‌شهر محکوم شدند.

زینب بایزیدی از سال 87 در زندان بسر می برد

زینب بایزیدی در شهر مهاباد، روز چهارشنبه 19 تیرماه 1387 توسط نیروهای اطلاعاتی مهاباد بازداشت شد. و سپس به 4 سال حبس تعزیری محکوم شد وی پیش از این به اتهام نشر اکاذیب، تبلیغ علیه نظام اسلامی و عبور غیر قانونی از مرز به 6 ماه حبس تعلیقی به مدت چهار سال و تبعید به زندان مراغه محکوم شده بود.

صهبا رضوانی در آذر ماه سال ۱۳۸۷ بازداشت و به اطلاعات سمنان منتقل شد. رضوانی به ۳ سال زندان محکوم شده است. وی هم اکنون در زندان سمنان اصفهان محبوس است.

صهبا رضوانی از سال 1387 در زندان بسر می برد

رهانا: صهبا رضوانی، شهروند بهایی زندانی که بیش از یک سال است در بازداشت موقت به سر می برد، با محدودیت استفاده از دارو روبرو شده و در آخرین انتقالش به بهداری مورد بد رفتاری و بی احترامی از سوی مسئولین بهداری زندان اوین واقع شده است.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، این زندانی بهایی که در سال گذشته از زندان سمنان به زندان اوین منتقل شده است هفته گذشته با وخیم شدن وضعیت جسمی و انتقالش به بهداری پس از برخورد نامناسب مسئول بهداری اوین، از مداوای وی به بهانه کمبود دارو خودداری شد. این در حالی ست که پس از انتقال مجدد وی به بهداری، پزشک دیگری که در بهداری حضور داشته بر وجود دارو به مقدار کافی گواهی داده است.

----

عروسي تمام نشدني

سمانه عابدینی

سه شنبه1 ژوئن 2010، 11 خرداد 1389

تصوير عروسي هميشه برايم همراه بوده با پايكوبي و آهنگ و لباس نو و خوردن و ...

اما در ازندريان [1] عروسي از جنس ديگري بود ...

تا قانون خانواده برابر: در جريان خواستگاري و بله برون و اينها نبودم اما شنيدم كه خيلي مفصل برگزار نمي شود و معمولاً مباحث بدون حضور عروس خانم آينده جمع مي شود با مهريه اي كه مبلغش كم نيست و شيربهايي كه حدود 5 ميليون تومان است و شروط ضمن عقدي كه كاملاً غايب است.

روزهاي عروسي خيلي طولاني است ، بطوري كه هر روز بعد از شامي و نهاري مي پرسيدم خوب عروسي تمام شد و جواب هميشه اين بود كه نه هنوز مانده.

و بعد هم البته شگفتي من از غايب بودن زنان در عروسي.

كارها بطور عجيبي تقسيم بندي مي شود و انصافاً كار زنان طاقت فرساست.

وظيفه مردان عموماً با لباس رسمي هم امكان پذير است، بجز قسمت ذبح گوسفندش كه خود نشاندهنده قدرت آنان است، و بعد هم پختن آبگوشت كه يك شب تا به صبح طول مي كشد در حاليكه دور هم جمعند و بلند بلند مي خندند و گپ مي زنند تا مگر خوابشان ببرد؛ و بخش باقيمانده وظيفه خريدهاي بزرگ عروسي است.

اما زنان، روزهاي عروسي روز خواب و آرامي نيست برايشان.

نان پختن شروع عروسي است كه آماده كردن خمير و پختن و تنور زدن چند روزي طول مي كشد خستگي دست و بازو و دود تنور كه خيلي زيان آور است و در نهايت تعداد زيادي نان براي نهار "آبگوشتي" حاصل اين كار چند روزه است...

وعده هاي غذايي علاوه بر نهار اصلي كه آبگوشت است، گوناگون و متنوع است كه باب طبع ميهمانان باشد.

پخت و پز غذا و آماده كردن سبزي و ماست و ترشي و دوغ مخصوص به يك طرف. مدل چيدن سفره حكايتي است ديگر.

سفره را در حدي كه جا داري مي چيني و بشقاب ها و چاشني ها و بعد از حضور ميهمان ها چيدن غذا و البته كه آقايان در اولويت صرف غذا هستند.

با كت و شلوار و تر تميز دور سفره جمع مي شوند و نوش جان مي كنند، اما نكته انجاست كه تا خالي شدن سفره و پر شدن آن توسط سري بعدي افراد، يك گروه چند نفره در آشپزخانه اي سر و ديوار پوشيده بايد همه ظرف ها را خوب بشويند و خشك كنند و پر كنند و دوباره به سفره بازگردانند. و البته همه چاشني هاي غذا هم بايد دوباره پر شوند.

ماراتني كه اگر فقط ناظر بيكار آن هم باشي تپش قلبي شديد همه وجودت را فرامي گيرد.

نفست بند مي آيد وقتي كسي فرياد مي زند 10 تا ديگر ترشي.حس مي كني دو دست كه نه چند تا دست ديگر هم نياز است تا بتواني به قول آنان، آبرو داري كني.

مردان بعد از صرف غذا در اتاقي يا فضاي بازي دور هم جمعند و به گپ و گفت مي پردازند.

موقع نهار زنان، ديگر آرامش در سفره نيست. چون منتظر مانده اند تعدادشان زياد شده و همه بچه ها هم در هر سني كنار آنان بر سر سفره نشسته اند و بايد تغذيه شوند.

سرانجام، سفره با هر زحمتي كه هست جمع مي شود و چاي و ميوه و شيريني و ...

عروس تحت حفاظت شديد مردان و با لباس و چادر بسيار پوشيده چونان كوهي كه چنديدن طاقه پارچه رويش يیچيده باشي وارد مي شود و داخل خانه اي كه زنان هستند، مي نشيند. چادر و لباس ها كنار مي روند و روي زيباي عروس آرايش شده و البته خسته نمايان مي شود. زناني كه در حال آماده كردن غذا بودند با سرعتي دوچندان هر يك گوشه اي در حال لباس عوض كردن و پوشيدن طلاهايشان هستند.فقط اقوام درجه يك كه البته از نسل جديد هستند روسري را در حضور ديگر زنان بر مي دارند، وگرنه باقي زنان حتي بدون حضور هر مردي باز محجبه به جشن مي نشينند! اما جواهرات جزء ثابت عروسي است گاهي سرگرم شمردن النگوها مي شوي و وقتي 20 را رد مي كني درگوشي مي پرسي اين كيه؟

اين بخش خيلي طول نمي كشد، نهايتاً 2 ساعت. عروس فوراً بايد صورت خود را تميز كند و لباس عادي به تن كند تا مردان بتوانند وارد خانه شوند و براي خواب مهيا شوند.

فقط در روز آخر تفاوت اينجاست كه بعد از اتمام بزن و بكوبها پدر يا برادر عروس بايد او را به برادر شوهر بسپارد تا عروس به خانه شوهر برود كه عموماً زندگي مشترك با مادر شوهر دارد. زندگي مشتركشان شروع شده ...

سن ازدواج دختران در اينجا متغير است: از 9 سال هست تا 23-24 سال كه در واقع سن بالاتر بسيار نادر است.

عموماً دختران زيباي اينجا را در حالي كه كودكي به معصوميت چهره خودشان در آغوش گرفته اند مي بيني؛ ولي دستانشان حكايت ديگري دارد. علي رغم هوش بالا مجبور به ترك مدرسه مي شوند تا زندگي مشترك را در عين كودكي آغاز كنند.

در كار خانه به گردشان نمي رسي آنقدر كه تر و فرز شده اند، ولي خيلي زود رنگ پيري بر چهره هايشان مي نشيند. آن زمان عروس جديد خانواده است كه جايگزين آنان براي كار مي شود...

يادداشت

[1] ازندريان: شهري بين همدان و ملاير است. زبانش تركي است و جمعيتي در حدود 17000 نفر دارد.

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

رجوع به مطالب مشابه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران