گفتگو با مادر فرزاد کمانگر معلم
اعدام شده کرد جمعه 21 خرداد 1389
خبرگزاری هرانا: فرزاد کمانگر معلم کرد، در 19 اردی بهشت ماه سالجاری در زندان اوین به صورت مخفیانه اعدام شد و خانواده وی برای تحویل پیکر وی با گذشت بیش از یک ماه همچنان بلاتکلیف هستند.
متن زیر گفتگویی است با مادر فرزاد کمانگر پس از گذشت یک ماه از اعدام فرزندش، وی در گفتگو با گزارشگران هرانا اعلام داشت از اعتراضات مدنی و مسالمت آمیز مردم ایران در چهلم جانباختگان 19 اردی بهشت ماه حمایت می کند.
خانم رضایی ابتدا بفرمائید تلاشهای خانواده اعدام شدگان 19 اردیبهشت ماه برای تحویل اجساد به کجا رسیده است؟
- خانواده ما همان روز یک شنبه و ساعاتی پس از اجرای حکم از طریق تماس های فعالین مدنی در جریان اعدام فرزاد و همراهانش قرار گرفت. ابتدا پذیرفتن این حقیقت تلخ برای همه ما بسیار دشوار بود و به همین خاطر فوری تصمیم گرفتیم برای اطلاع دقیق از درستی خبر به تهران برویم. همان روز همراه چندین تن از اعضای خانواده دیگر اعدام شدگان دیگر به تهران رفتیم. به مدت چند روز که در آنجا بودیم ابتدا به زندان اوین مراجعه کردیم تا واقعا ببینیم این خبر واقعیت داره یا نه!
بعد از اینکه مطمئن شدیم فرزندانمان بعد از چهار سال شکنجه و زندان عاقبت توسط دشمنان انسانیت اعدام شده، تصمیم گرفتیم طبق وصیت فرزندم پیکر وی را تحویل بگیرم و در روستای پدری اش دفن بکنیم ولی متاسفانه تمام تلاش هایمان در طول آن چند روز در تهران به جایی نرسید و نه نمایندگان مجلس و نه مسولان قضایی جواب مشخصی به ما می دادند. همه می گفتند اگر جنازه ها رو تحویل بدهیم در کردستان آشوب به پا می شود. هر چند آقای بهرامیان وکیل فرزاد هم اعلام کرد حاضر است تعهد بدهد که بدون اینکه مشکلی پیش بیاید جنازه رو تحویل بگیرد و در کامیاران دفن نماید، اما آنها باز پاسخی به درخواست ما ندادند. آنان خودشان خوب می دانستند چه جنایتی انجام داده اند و از پیامدهای آن می ترسیدند، آنان می دانستند فرزاد و همراهانش فعال حقوق انسانی بوده اند و در دل تمام هر وجدان آگاهی جای دارد، می ترسیدند از تهران تا کردستان کاروانهای پیشوازی از پیکر شهدا به راه انداخته شود. بعد از بازگشت از تهران نیز به دلیل حضور گسترده مردم از تمام مناطق ایران نتوانستم شخصا به تراه بروم تنها چند تن از اعضای خانواده همراهی اعضای خانواده دیگر اعضای خانواده دوباره به تهران رفتند اما باز هم به جوابی ندادند.
ما تصمیم گرفتیم تا زمانی که جنازه را تحویل ندهند در جلوی استانداری همراه اعضای خانواده شهید فرهاد وکیلی و علی حیدریان تحصن بکنیم اما چند روز قبلش گویا یکی از نمایندگان کرد مجلس تماس گرفته بود و اعلام کرد بود قولهای به وی داده اند به همین خاطر جلوی استانداری تحصن نکنیم. ما هم پذیرفتیم اما باز هم خبری از آنها نشد. تا اینکه هفته گذشته فکر کنم چهارشنبه بود
همراه خواهر شهید فرهاد وکیلی و مادر و خواهران علی حیدریان به استانداری کردستان مراجعه کردیم و توانستیم با استاندار ملاقات بکنیم. زمانی که مه به تهران رفته بودیم استاندار هم آنجا بود و به ما قول داد که بعدا پیکر شهدا رو به ما تحویل بدهند. من هم از استاندار خواستم طبق قولی که داده بود جنازه ها رو به ما تحویل بدهد چون در تهران شایعاتی منتشر شد که استاندار و اطلاعات کردستان اجازه تحویل پیکر شهدا رو نمی دهند. اون روز استاندار کردستان اعلام کرد که جنازه ها در جایی خاص دفن شده است و بعدا مکانش در زمان مناسب را به ما اعلام می کنند. حرفهای دیگر زد که با واکنش من مواجه شد و فوری همراه محافظانش اتاق رو ترک کرد و درب را به روی ما بستند، موقعی که نیروهای حراسات ما رو از ساختمان خارج کردند مشاهده کردیم که تعداد زیادی نیروی در محوطه استانداری مستقر شده اند، مثل اینکه آنان از چهار تا پیره زن ترسیده بودند.
خانم رضایی آیا نیروهای امنیتی و انتظامی در برگزاری مراسم ختم فرزندتان برای خانواده شما ممانعت ایجاد کردند؟
- موقعی که ما از تهران برگشتیم به ما اطلاع دادند که اطلاعات تماس گرفته و اعلام کرده نباید مراسم ختم در مسجد برگزاری بشود و تنها اجازه برگزاری مراسم رو در خانه خودمان داده بودند. ما هم که به عنوان خانواده فرزاد دوست نداشتیم در این مراسمات برای کسی مشکلی ایجاد شود به همین خاطر تنها در منزل خودمان درهای خانه رو به روی دوستاران آزادی و برابری باز کردیم و حتی نه اعلامیه ایی و نه چیز دیگر پخش کردیم. اما مردم شهر به چند مسجد شهر رفته بودند تا برای برگزاری مراسم ختم با خادم مساجد هماهنگی بکنند، اما دیده بودند همه مساجد رو بسته اند. شرکت کسترده مردم سبب شد که واقعا تمام اتاق منزل و حتی راهروها پر بشود، به همین خاطر ما تصمیم گرفتیم
طبق عرف محلی که همیشه مراسم ختم رو در مسجد برگزاری می کنند ما هم همراه کردم شهر به مسجد نزدیک منزلمان رفتیم. هنوز یم ساعت نگذشته بود که نیروهای اطلاعاتی اقدام به محاصره مسجد کردند و از اعضای خانواده خواستند ما مسجد رو همراه مردم ترک بکنیم، ما هم که چون نمی خواستیم در این مدت مشکلی برای کسی ایجاد شود از مسجد بیرون آمدیم یا بهتر بگم ما رو از خانه خدا بیرون کردند. ما در هیچ دین و مذهبی ندیدم که برای حضور در خانه خدا باید از حکومت باید اجازه گرفت.
ولی چون فرزاد تمام عمرش را برای رفاه و آسایش مردم صرف کرده بود، نمی خواستیم شلوغی پیش بیاید و در این میان مردم بی گناه قربانی ای از خدا بی خبران بشوند.
واقعا تا امروز هم مردم از همه شهرها به منزلمان آمده اند و با ما ابراز همدردی کرده اند. جای دارد از همه این خانواده ها تشکر نمایم.
خانم رضایی آیا برای برگزاری مراسم چهلم فرزاد برنامه ی خاصی دارید؟
- در طی چند روز گذشته تعدادی از فعالین مدنی که به خانه امان آمدند، اعلام کردند آنان تصمیم دارند شب چهلم شهدا ( پنج شنبه ساعت 10 شب ) به پاس احترام به روح پاک پنج پروانه راه آزادی و همچنین اعلام نارضایتی از اجرای حکم اعدام زندانیان سیاسی و درخواست توقف این جنایتها لامپهای منازلشان را به مدت 5 دقیقه خاموش می کنند، من هم پیشنهاد آن را مناسب دیدم و از این حرکت حمایت می کنم. دیروز ما ابراهیم ها ، احسان ها ، کیانوش ها ، نداها و سهراب ها رو از دست دادیم ، امروز هم شیرین ها ، فرهاد ها ، علی ها ، فرزادها و مهدی ها در زندان اعدام شدند، فردا هم شاید نوبت زینب ها ، حبیب ها ، عبدالرضاها ، شیرکوه ها و صارمی ها می باشد، نباید در قبال این جنایت بی تفاوت باشیم، ملت کرد در 23 اردیبهشت ثابت کردند که در کنار فرزاندشان هستند و با اقتدار اعلام کردند که دیگر مسئولان جمهوری اسلامی باید اجرای اعدام های سیاسی در زندانها را متوقف بکنند، من هم سعی می کنم تاآخرین نفسهایم آن را مقدسی که فرزاد برگزیده بود ادامه بدهم. راه انسایت و برابری ما الان نمی توانیم برای توقف اعدامها از مردم بخواهیم به خیابانها بریزند چون واقعا رژیم در کردستان همه را در خیابانها غلط در خون خواهد کرد، اما حداقل می توانیم با اعتصاب و کارهای همچون خاموش کردن لامپها از کسانی که همه چیز خویش را در راه آزادی فدا کردند، حمایت بکنیم.
تا جایی که من همیشه شنیده بودم دولتها خدمت گذار مردم هستند ولی متاسفانه اینجا ...
خانم رضایی در پایان اگر پیامی خاصی دارید، بفرمائید؟
- من از همه کسانی که در مدت این چهار سال همراه فرزاد بودند و تمام تلاشهایشان رو برای آزادی فرزاد انجام دادند، تشکر می کنم. اعتقاد دارم فرزاد و همراهانش برای همیشه در تاریخ جاویدان شدند.
نکته که جای دارد به عنوان مادر فرزاد به اون اشاره بکنم این است فرزاد همیشه از من می خواست نباید اجازه بدهیم دشمنان احساس بکنند با بازداشت ، شکنجه و اعدام فرزندان این میهن توانسته اند به ما ضربه بزنند.
هر چند از دست دادن فرزاد برای من به عنوان یک مادر ناگوار است و نمی توانم باور بکنم که دیگر نمی توانم صدای فرزندم را پشت تلفن زندان بشنوم، اما اعلام می کنم که ما مادران سرافراز این میهن هستیم نه مادران عزادار ما باید به وجود چنین فرزندانی افتخار بکینم و این واقعیت را بپذیریم که روح آنان امروز شاد هستش و این راهیست که آنان با درک دشواریهای آن برگزیدند.
در پایان هم جای دارد به مقاومت زندانیان سیاسی در سیاهچالهای جمهوری اسلامی درود بفرستم و از اینجا برای همه آنها سلام دارم.
----
خدا، داد عبدالله را خواهد ستاند
رنجنامه مادر عبدالله یوسفزادگان در ۸۸ مین روز انفرادیاش
۲۲ خرداد ۱۳۸۹
جرس: مادر عبدالله یوسفزادگان دارندهی مدال طلای المپیاد ادبی و دانشجوی برتر رشته حقوق، در ۸۸امین روز بازداشت فرزندش رنجنامهای نوشته است.
به گزارش عبدالله یوسف زادگان را آزاد کنید، او در نامهاش با اشاره به رنجهایی که در تمام این 88 روز از نبود فرزندش کشیده، مینویسد: بازداشت عبدالله من ظلم است. به سلول انفرادی انداختن او ظلم است. طولانی شدن انفرادی او ظلم است. ملاقات و تماس تلفنی منظم نداشتن او ظلم است. وفا نکردن به وعدههای مکرر آزادی او ظلم است. سرگردانی پرونده او میان تهران و مشهد ظلم است. پاسخگو نبودن مقامات قضایی و امنیتی در قبال پرونده او ظلم است. تجسس غیراخلاقی و غیرقانونی در زندگی خصوصی او که پاک و پاکیزه است ظلم است. وقتی مقامات قضایی داد ما را نمیستانند و جلوی ظلم را نمیگیرند و ظلمشان را عین عدل میدانند از همه این ظلمها به درگاه خدا شکایت میبرم. خدا داد عبدالله را خواهد ستاند، خدا عبداللهام را آزاد میکند.
متن این رنجنامه به شرح زیر است:
مادری هستم که پاره تن و نور چشمش ۸۸ روز است در سلولهای تنگ و تاریک انفرادی مشهد و تهران در بند است. سه ماه است هاجروار میان تهران، مشهد، اوین، دادستانی و… برای پیگیری وضعیت مبهم او در رفت و آمدم. تنها جرم فرزندم آزادگی است. آخر او به نام و صفت "عبدالله" است و لا غیر. او یک زندانی سیاسی است. زندانی آزادی اندیشه و بیان است. زندان است چون "فکر" میکند و در مواردی مثل بازجویانش نمیاندیشد. اخلاقی است و قانونمدار ولی مرتکب "خواندن" و "شنیدن" و "اندیشیدن" شده است.
مادری هستم که به انقلاب و اسلام مؤمن بوده و زندگیاش را فقط وقف تربیت فرزندانش کرده و کوشیده است آنها را اخلاقی، معنوی، راستکردار و نیکوکار بار بیاورد و خدا را شاکر است که دست حق در این مسیر یارش بوده. اکنون همان نظامی که من و همسرم از طرفداران تأسیس و خدمتگزارانش بودهایم، عبداللهام را که مایه افتخار ما و خانواده و دوستان و سرمایهای برای فرهنگ ایران است، به جای تشویق به زندان افکنده و تاکنون ۸۸ روز در سلولهای انفرادی بدون اجازه تلفن و ملاقات منظم محبوس کرده است. در طول این سه ماه تنها سه بار در حضور مأموران با او ملاقات کردهام.
سوگمندانه شاهد بودهام که عبدالله چوب دیگرخواهیها و دغدغههایش برای خیر و مصلحت مردم و نظام و ایران را میخورد. شورمندانه به تجربه دریافتهام آنها که در قبال جامعه و خیر عمومی و کاستن درد و رنج دیگران مسئولیتی برای خود قائل نیستند و تنها به زندگی شخصی و منافع اینجهانی خود میپردارند، در جامعه و سیاست ایران ایمنترند و در مقابل، آنها که درد دین و اخلاق و فرهنگ و اقتصاد و سربلندی ایران و ایرانیان را دارند، به جای اینکه قدر ببینند و بر صدر بنشینند با حبس و سختی و مانع و گرفتاری و سنگاندازی و انفرادی پذیرایی میشوند.
عبدالله من فعال سیاسی نیست اما به مقتضای رشتهاش که حقوق است و به خاطر وجدان اخلاقی بیداری که دارد نمیتواند نسبت به سرنوشت دیگران و اوضاع جامعه و مملکتش بیتفاوت باشد. جرم عبداللهام این است که خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه را که حقوق متقابل حاکمان و مردمان بر یکدیگر را برمیشمارد، فهم و باور کرده و نظرات اصلاحگرایانه خود را خیرخواهانه با التزام به موازین قانونی، اخلاقی و دینی طرح و بیان کرده است. جرمهای دیگری هم دارد: باهوش است و بسیار میخواند و میاندیشد و دقیق تحلیل میکند و بنده دلیل و تابع اخلاق است و از سخن ناحق پیروی نمیکند و پیرو این فرمان قرآنی است که «و لا تقف ما لیس لک به علم».
نمیدانم چرا کارشناسان پرونده عبداللهها هنوز درنیافتهاند که زندان راه موثری برای تغییر فکری نیست و نمونهای ندیدهایم که متهمی پس از آزادی مثل بازجویانش بیاندیشد. در هوای آزاد و با تضارب آرا شاید عقاید اصلاح و تعدیل شوند، ولی با زور و فشار و انفرادی باورها برای بلندمدت تغییر نمیکنند. بگذریم از اینکه عبدالله باوری انحرافی و غیرمنطبق با موازین قانون و عقلانیت و معنویت و دیانت و اخلاق ندارد که بخواهد تغییر کند. اگر هم کسی داشته باشد زندان وسیله تغییر عقیده نیست. تصور نمیکنم مقتضای پیروی از «جادلهم بالتی هی احسن» زندان انفرادی باشد؛ حتی در مورد کفار. زندان باید در خدمت استقرار قانون در جامعه باشد و عبدالله من در جزئیات رفتاریاش قانونمدار بوده است.
عبدالله من که مطالعات گستردهای در رشتههای پایه علوم انسانی به طور عام و حقوق و تاریخ و ادبیات به طور خاص داشته است، «چشم سوم» من است. من با یاری او و بهرهگیری از دانش و بصیرتش جهان و پیرامونم را بهتر و عمیقتر میشناسم. او نه تنها فرزند که معلم و راهنمای من است و متواضعانه اذعان میکنم که از او بسیار آموختهام و به او افتخار میکنم. میبینم روزی را که او «چشم سوم» و مایة افتخار و آموزگار ایرانیان پرشمارتری خواهد شد و تداوم بازداشت انفرادی چهرهای فرهنگی چون او صرفاً از اعتبار دستگاههای امنیتی و قضایی نظامی که پدر و مادرش به آن دل بسته بودند و خدمتگزار آنند خواهد کاست و بر بهرههای معنوی و تجربیات او که به هر حال بیگناهیاش اثبات میشود خواهد افزود.
بازداشت عبدالله من ظلم است. به سلول انفرادی انداختن او ظلم است. طولانی شدن انفرادی او ظلم است. ملاقات و تماس تلفنی منظم نداشتن او ظلم است. وفا نکردن به وعدههای مکرر آزادی او ظلم است. سرگردانی پرونده او میان تهران و مشهد ظلم است. پاسخگو نبودن مقامات قضایی و امنیتی در قبال پرونده او ظلم است. تجسس غیراخلاقی و غیرقانونی در زندگی خصوصی او که پاک و پاکیزه است ظلم است. وقتی مقامات قضایی داد ما را نمیستانند و جلوی ظلم را نمیگیرند و ظلمشان را عین عدل میدانند و امید ما را به عدالت دستگاه قضایی نظاممان ناامید میکنند، از همه این ظلمها به درگاه خدا شکایت میبرم. اکنون جز خداوند عادل و مهربان هیچ دادرس و دادستان و ملجأ و مرجعی برای طرح شکواییه خود ندارم “انما اشکو بثی و حزنی الی الله”. خدا داد عبدالله را خواهد ستاند. خدا عبداللهام را آزاد میکند.
----
در
آستانه نخستین سالگرد اعتراضات مردمی درایران: سرکوب ادامه دارد
فراخوان
فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر و گزارشگران بدون مرز برای آزادی
فوری زندانیان سیاسی
٢٢
خرداد نخستین سالگرد انتخابات ریاست جمهوری
در ایران است. همگان تظاهرات مردمی در اعتراض به انتخابات ناعادلانه و تخلف
و تقلب در نتایج آن را به یاد دارند. این تظاهراتهای مردمی، که گستردگی
آنها از انقلاب ١٣٥٧ بدین سو بیسابقه بود، به شدت سرکوب و به خون کشیده
شدند. دهها معترض کشته و هزاران نفر در سراسر کشور دستگیر شدند. در
بازداشتگاهها شکنجه به شکل منظم علیه بازداشت شدگان بکار گرفته شد که
چندین مورد تجاوز نیز گزارش شده است.
با آنکه امروز اکثریت بازداشت شدهگان آزاد شدهاند، اما بسیاری از آنها به
شکل موقت آزاد و همچنان تحت پیگرد قضایی قرار دارند. خطر صدور احکامی سنگین
آنها را تهدید میکند. امروز با پنهانکاری مقامات ایران و سانسور گسترده
رسانهها در کشور، ارائه آمار دقیقی از زندانیان سیاسی ناممکن است.
با این حال فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر و
گزارشگران بدون مرز تعداد زندانیان سیاسی را در سراسر کشور ٤٠٠ تا ٨٠٠ نفر
برآورد میکند.
جامعه جهانی، با بیتوجهی به نقض حقوق بشر، همه هم خود را بر حل معضل
اتمی ایران متمرکز کرده است. بر بستر این بی عملی سرکوب مردم در ایران
ادامه دارد. اینگونه از اغاز سال میلادی جاری، هشت زندانی در ارتباط با
شرکت در تظاهرات به مرگ محکوم شدهاند. در ایران اعدام فعالان سیاسی و به
ویژه اقلیت های قومی، امری متداول است.در این کشور مجازات اعدام ابزاری است
در خدمت ایجاد وحشت، مهار جامعه مدنی و حفظ قدرتی که جز رژیمی خودکامه نامی
دیگر ندارد.
در آستانه سالگرد رویدادهای غم انگیز انتخابات ٢٢ خرداد، فدراسیون
بینالمللی جامعههای حقوق بشر و گزارشگران بدون مرز خواهان آزادی همهی
زندانیان سیاسی در ایران هستند. بدین مناسبت هر دو سازمان مدافع حقوق بشر
با راه اندازی کارزاری برای آزادی همه زندانیان عقیدتی در ایران فهرستی از
٤٠
زندانی سیاسی منتشر می کنند. این زندانیان اعم از روزنامهنگار،
سندیکالیست، دانشجو، مدافعان حقوق زنان، و یا کسانی که اعتقادی متفاوت از
اسلام رژیم حاکم دارند. بخشی از رهبران فکری جامعه ایران به شمار میآیند.
برخی از آنها سالهاست که در زندان بسر میبرند. فرزاد کمانگر یکی از آنها
بود که متاسفانه در تاریخ ١٩ اردیبهشت سال جاری با چهار تن دیگر از فعالان
سیاسی اعدام شد. این اعدامها با هدف منصرف کردن مردم از شرکت در تظاهرات
سالگرد ٢٢ خرداد انجام گرفتهاند.
وضعیت روزنامهنگاران و آزادی مطبوعات در ایران روز به روز بدتر
میشود. از خرداد ١٣٨٨ تا امروز بیش از ٢٠ روزنامه و سایت اطلاع رسانی
توقیف یا مجبور به توقف فعالیت خود شده اند. بیش از ٣٠٠٠ هزار روزنامهنگار
از حق کار محروم و در بیکاری بسر می برند. با ٤٠ روزنامهنگار و وبنگار
زندانی، جمهوری اسلامی ایران سومین زندان بزرگ جهان برای روزنامه نگاران
است. ایتالله سید علی خامنهای و محمود احمدینژاد با برقراری حکومت وحشت
و ترور، این کشور را از روزنامهنگاران خود محروم و حق دانستن را برای مردم
ممنوع کردهاند.
فهرست انتشار یافته تنها شماری از زندانیان سیاسی هستند، فدراسیون
بینالمللی جامعههای حقوق بشر و گزارشگران بدون مرز خواهان آزادی فوری همه
زندانیان سیاسی هستند. از سوی دیگر هر دو سازمان مدافع حقوق بشر با این
باور که جامعه جهانی میتواند و باید مواضعی قاطع تر در برابر جمهوری
اسلامی ایران اتخاذ کند. از جمله خواهان
:
تشکیل کمیسیون تحقیق از سوی نهادهای صلاحیت دار حقوق بشر سازمان ملل برای
تحقیق در باره موارد نقض حقوق بشر در ارتباط با رویدادهای پس از انتخابات
٢٢
خرداد ١٣٨٨
بررسی موارد نقض حقوق بشر در شورای امنیت سازمان ملل و امکان تصویب مجازات
هایی علیه آمران و عاملان موارد نقض فاحش حقوق بشر در ایران
انجام اقدامات موثری برای پیشگیری و مجازات موسساتی که با جمهوری اسلامی
ایران در نقض حقوق بشر همکاری می کنند. به ویژه ممنوع کردن صدور تجهیزات
شنود ، سخت و نرم افزارهایی که گردش آزاد اطلاعات را مهار و دسترسی به
اینترنت و رسانه های دیگر را محدود یا غیرممکن می کند، و نیز ابزار و
وسائلی که برای سرکوب خشونت بار معترضان به کار می رود.
----
بازداشت دو فعال دانشجویی در تبریز
جمعه 21 خرداد 1389
خبرگزاری هرانا: رضا و امین فرید یحیایی از فعالان دانشجوی تبریز عصر امروز در تبریز بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، رضا و امین فرید یحیایی از فعالان دانشجوی تبریز و فرزندان مهندس فرید یحیایی از فعالان ملی مذهبی تبریز عصر امروز جعه در تبریز بازداشت و به محل نامعلومی منتقل شدند.
شایان ذکر است، رضا و امین یحیایی از فعالان ستاد شهروند آزاد مهدی کروبی در تبریز بوده و 25 خرداد سال گذشته در جریان راهپیمایی مردم تبریز علیه تقلب در انتخابات به همراه پدر خود و جمعی دیگر از فعالان سیاسی تبریز بازداشت شده بوند.
----
دستگیری و
انتقال فعال کارگری مهدی فرحی شاندیز به اردوگاه مرگ کهریزک
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"، مهدی فرحی
شادنیز از فعالین کارگری هنگام مراجعه به دادگاه انقلاب جهت باز پس گرفتن
وسائل شخصی اش دستگیر و به اردوگاه مرگ کهریزک منتقل کرد.
سه شنبه 11 خرداد ماه فعال کارگری مهدی فرحی شاندیز 50 ساله معلم حق
التدریسی ،هنگامی که به شعبه 8 دادگاه انقلاب برای باز پس گرفتن وسائل شخصی
خود که سال گذشته در جریان دستگیریش به مناسبت گرامی داشت روز جهانی کارگر
ضبط شده بود مراجعه کرد که با برخوردهای غیر انسانی رئیس این شعبه مواجه
شد. .آقای شاندیز نسبت به برخورد های وحشیانه این فرد اعتراض نمود. رئیس
شعبه 8 دادگاه انقلاب اعتراض آقای شاندیز را با نسبت دادن اتهام واهی
اخلال در نظم دستگیر و به اردوگاه مرگ کهریزک منتقل کرد.
خانواده شاندیز از زمان دستگیری عزیزشان تا به حال پیگیر وضعیت او هستند
ولی کسی جوابگوی این خانواده نیست و به این خانواده گفته شده است که نام او
در لیست زندانیان سیاسی ثبت نشده است.
اردوگاه مرگ کهریزک جایی که سال گذشته صدها نفر از دستگیر شدگان اعتراضات
مورد شکنجه وحشیانه و غیر انسانی قرار گرفتند و باعث جان باختن حداقل 4
نفر از آنها شد.در این اردوگاه احمدی مقدم و احمدرضا رادن وسایر فرماندهان
نیروی انتظامی شخصا زندانیان بی دفاع را مورد شکنجه های قرون وسطایی قرار
می دادند که بنابه شهادت تعداد زیادی از نجات یافتگان از این اردوگاه مرگ
ده ها نفر زیر شکنجه به قتل رسانده شدند.
علیرغم اینکه گفته شده بود که این اردوگاه تعطیل شده است ولی به نظر می
آید که دوباره فعال و مخفیانه به کار خود ادامه میدهد . زندانیان سیاسی و
سایر زندانیان بی دفاع به آنجا انتقال می یابند که در معرض شکنجه های
وحشیانه و قرون وسطایی و جان آنها در معرض خطر جدی قرار گیرد.
لازم به یادآوری است که آقای مهدی فرحی شاندیز بارها توسط مامورین وزارت
اطلاعات دستگیر و به زندان منتقل شد . او آخرین بار در جریان گرامی داشت
روز جهانی کارگر در سال 1388 قبل از شروع مراسم گرامیداشت دستگیر و مدت
طولانی در سلولهای انفرادی بسر برد. او در جریان بازداشتش مورد شکنجه های
جسمی و روحی قرار گرفت و به مدت 9 ماه در بازداشت بسر برد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،دستگیری و انتقال این فعال کارگری به
اردوگاه مرگ کهریزک که از مراکز جنایت علیه بشریت می باشد را محکوم می کند
و نسبت به شکنجه و قتل زندانیان در این اردوگاه هشدار میدهدو از کمیسر عالی
حقوق بشر و مراجع بین المللی خواستار اقداملت فوری برای نجات جان بازداشت
شدگان در اردوگاه مرگ کهریزک می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
22 خرداد 1389 برابر با 12 ژوئن 2010
|