بازگشت به صفحه اول

 

 
 
همسر و وکیل رئیس حقوق بشر کردستان: وضعیت کبودوند خطرناک است

دوشنبه ۲۸ تير ۱۳۸۹

روز: خانواده و وکیل محمدصدیق کبودوند، رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، که طی اطلاعیه­ای از وضعیت وخیم این فعال حقوق بشر و احتمال سکته مغزی وی خبر داده بودند،در مصاحبه با روز ضمن تائید این خبر، رئیس قوه قضاییه را مسئول حفظ جان کبودوند دانستند و با تاکید بر خطرناکی وضعیت او،خواستار آزادی هر چه سریع تر این فعال حقوق بشر شدند.

 پریناز حسینی، همسر محمد صدیق کبودوند با اشاره به آخرین تماسی که با همسرش داشته است، به روز می گوید: "به احتمال زیاد همسرم برای بار سوم در زندان دچار سکته مغزی شده است". نسرین ستوده وکیل مدافع محمد صدیق کبودوند نیز ضمن تاکید بر "حق برخورداری از مرخصی موکلش" به روز می گوید: " مسئول مستقیم جان آقای کبودوند رئیس قوه قضاییه، رئیس بازداشتگاه اوین، قاضی مربوطه و قاضی اجرای احکام هستند."

این مصاحبه ها در پی می آید.

 

سه سکته در سه سال

منابع خبری حقوق بشری کردستان روز گذشته با انتشار بیانیه ای به نقل از خانواده محمد صدیق کبودوند،با اشاره به وضعیت خطرناک او از احتمال سومین سکته مغزی این فعال حقوق بشر خبر دادند.

در ابتدای این اطلاعیه با اشاره به انتقال صادق کبودوند از بند 350 به بهداری زندان آمده بود: "براساس آخرین اطلاعات دریافتی از وضعیت جسمانی کبودوند در زندان این احتمال نزدیک به یقین شده است که ایشان برای بار سوم دچار سکته گردیده است. اگرچه درمانگاه زندان بیهوشی کبودوند را ناشی از افت و خیز شدید فشار خون اعلام کرده اما درگیری بخشی از مغز و اعصاب و سرگیجه شدید، اختلال در صحبت کردن و اختلالات جسمی، حرکتی و اندامی و بینایی ایشان در چهارشنبه گذشته علایم هشداری خطرناک است که حاکی از احتمال سکته مغزی کبودوند است."

در ادامه ی این بیانیه، خانواده کبودوند ضمن تاکید بر لزوم رسیدگی به وضعیت موسس سازمان حقوق بشر کردستان، اعلام کرده­ بودند: "ایشان می بایست سریعاً تحت مداوا و رسیدگی متخصصان مغز و اعصاب قرار می گرفت، اما تا زمان انتشار این اطلاعیه هیچ پزشک متخصصی او را مورد معاینه قرار نداده است، وی تنها توسط پزشک عمومی ویزیت شده و اغلب به وسیله بهیاران درمانگاه با تجویز و مصرف 3 نوع دارو، فشارخونش مورد کنترل قرار می گیرد."

خانواده محمد صدیق کبودوند در پایان این اطلاعیه اعلام کرده بودند: "کبودوند کماکان با سرگیجه و دردهای مغزی و عصبی و اختلالات حسی، بینایی و گفتاری مواجه و با حمله و سکته مجدد و تهدید خطر جدی مواجه و وضعیت سلامتی وی خطرناک است."

محمد صدیق کبودوند، موسس و رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان به دلیل فعالیت های حقوق بشری، نوشته ها و تاسیس سازمان غیردولتی دفاع از حقوق بشر کردستان به بیش از 10 سال زندان محکوم شده است.  وی اکنون در چهارمین سال زندانش به سر می برد و حکم او قطعی و درخواست رسیدگی مجدد نیز رد شده است. هفته گذشته سازمان حقوق بشر کردستان از انتقال محمدصدیق کبودوند پس از بیهوشی در بند 350 زندان اوین به درمانگاه خبر داده بود.

 

همسرکبودوند: از مسئولان قطع امید کرده ایم

از همسر صادق کبودوند،در مورد وضعیت جسمی وی پرسیده ایم و اینکه چگونه از وضعیت او مطلع شده است.او می گوید: "روز چهارشنبه هفته گذشته از طریق خانواده یکی از هم بندی های آقای کبودوند مطلع شدیم که ایشان را بیهوش به درمانگاه زندان اوین انتقال داده اند. همسرم دارای فشار خون بالا، پروستات و بیمارهای ریوی و گوارشی است. وی پیشتر هم در زندان دوبار سکته قلبی کرده بود. متاسفانه باید بگویم تا دو روز پیش موفق نشده بودیم با وی تماس بگیریم. طی آخرین ملاقات کابینی هم که خانواده با وی داشتند، کاهش وزن و پریدگی رنگ ایشان به وضوح مشاهده میشد. درآخرین تماس هم گفتند که به بند عمومی انتقال داده شده اند. همسرم در این تماس به سختی می توانست کلمات را ادا کند و خیلی کوتاه، بریده، با مکث و لکنت زبان صحبت می کرد. با توجه به تجربه تماس های تلفنی ما در گذشته و نشانه هایی که در این تماس بروز پیدا کرد، حدس می زنیم که برای بار سوم دچار حمله مغزی شده باشد."

خانم پرینازحسینی در ادامه در مورد اینکه همسرش در این تماس به چه نکته ای اشاره کرده، می گوید: "مشخص بود که همسرم محدود است و نمی تواند آزادانه صحبت کند. به احتمال زیاد مکالمه تلفنی ایشان با خانواده در حضور مسئولان زندان و با ایجاد محدودیت صورت گرفته بود. ایشان لکنت زبان داشتند، بعد از ادای هر کلمه چند ثانیه­ای مکث می­ کردند. همسرم در این مکالمه کوتاه گفت که به لحاظ سلامتی در وضعیت نامناسبی قرار دارد، اما به درمانگاه بیرون زندان منتقل نشده و تحت نظارت پزشک زندان است و فعلا داروهای تجویزی آنها را مصرف می کند."

 

او در مورد اقداماتی نیز که بعد از اطلاع از این خبر انجام داده...

می گوید: "ما در روزهای شنبه و یکشنبه هفته جاری به دادستانی و شعبه اجرای احکام، جهت دریافت برگه ملاقات مراجعه کردیم اما هیچ کس در دادستانی جوابگو نیست. ما تاکنون موفق به دیدار دادستان یا معاون وی نشده ایم. هر بار نامه ای به منشی داده ایم،اما نامه ها مثل سابق بی پاسخ مانده اند. اما امروز دوشنبه طبق معمول هر هفته ما اجازه ملاقات کابینی با همسرم داریم، حتما به ملاقات ایشان می رویم و وضعیت سلامتی وی را از نزدیک  بررسی میکنیم. با توجه به شرایط همسرم اعضای خانواده به شدت نگران سلامتی او هستند." 

 

در این خصوص با وکیل یا وکلای آقای کبودوند تماس نگرفتید؟

پاسخ او این است: "وکلا در خصوص پرونده کوتاهی نکرده اند،اما تلاشهای وکلا بعد از قطعی شدن حکم معمولا بی نتیجه می ماند. بر همین اساس ما تاکنون با وکلای همسرم تماس نگرفته ایم. در واقع انتظاری هم از آنها نداریم، چون حکم آقای کبودوند قطعی شده و تغییر یا کاهش آن کار بسیار دشواری است. وکلا اما بارها بعد از قطعی شدن حکم با ما تماس گرفته و ما را در مورد ادامه تلاشهایمان راهنمایی کرده اند."

 

اما همسر کبودوند از مسئولان چه انتظاری دارد؟

اگر مسئولان می خواستند در مورد وضیت آقای کبودوند کاری انجام دهند، تا حالا انجام داده بودند. اما با اینکه از کمک آنها قطع امید کرده ایم، باز به عنوان همسر آقای کبودوند درخواست من از آنها نه کاهش حکم و مرخصی - که حق ایشان است-، بلکه انتقال وی به مراکز پزشکی تخصصی خارج از زندان است. می دانم وضعیت سلامتی زندانی برای آنها اهمیت ندارد. از فعالان داخل ایران هم انتظاری نداریم، چون بیشتر آنها به ویژه بعد از جنبش سبز تحت فشاراند و فعالیتهایشان محدود است. اما درخواست ما از فعالان خارج از کشور و نهادهای حقوق بشری این است که  از طریق صدور بیانیه و فعالیتهای رسانه ای و حقوق بشری به سهم خود به بهبود وضعیت همسرم کمک کنند.

 

به او می گویم: دختر شما هفته گذشته درمصاحبه با روز از اینکه "فعالان حقوق بشر پدرش را فراموش کرده اند" گله کرده بود. در این مدت با شما تماسی گرفته شد؟

وی پاسخ می دهد: "هیچ گاه فعالان حقوق بشر به اندازه سال گذشته تحت فشار قرار نداشته اند. آنها بیشترشان یا در زندان هستند یا در انتظار صدور حکم و یا تحت فشار و بازجویی. ما از فعالان داخل کشور انتظاری نداریم. این موضوع حتی شامل حال خانواده فعالان هم می شود، همین الان که با شما مصاحبه می کنم ممکن است برای من هم پرونده سازی شود و بازداشت شوم. اما در طول این مدت برخی از سازمان های حقوق بشری از جمله سازمان گزارشگران بدون مرز با ما تماس گرفته و جویای وضعیت همسرم شده اند. بیانیه هایی هم از سوی سازمان مدافع حقوق بشر صادر شده است. به عنوان خانواده آقای کبودوند از تلاشهای صورت گرفته از سوی مردم و فعالان قدردانی می کنیم."

 

وضعیت خطرناک

پس ازهمسر کبودوند،سراغ نسرین ستوده،وکیل وی می رویم و از او می پرسیم: خانم ستوده روز گذشته خانواده محمد صدیق کبودوند از احتمال سکته مغزی وی در داخل زندان اوین خبر داده اند، شما به عنوان وکیل پرونده ایشان درجریان این موضوع هستید؟

بله من این خبر را تائید می کنم. آقای کبودوند برای سومین بار در طول سه سال گذشته در وضعیت خطرناکی قرار گرفته اند. در دو نوبت قبلی بنده به عنوان وکیل ایشان بارها تقاضایم را هم به معاونت امنیت و هم به اجرای احکام  و هم به زندان ارائه داده بودم. مطابق آئین نامه امور زندانها و قوانین مربوطه، وقتی زندانی در شرایط خطرناک جسمی قرار می گیرد قطعا باید به او مرخصی داده شود تا بتواند سلامتی خود را بازیابد، اما متاسفانه باید بگویم به هیچ یک از نامه های من پاسخ داده نشد و برای سومین بار هم هفته گذشته آقای کبودوند با وضعیت خطرناک سکته مواجه شده اند. آن طور که خانواده ایشان گفته اند حتی احتمال سکته مغزی هم داده می شود. آقای کبودوند در آخرین تماس تلفنی ای که با من داشتند، گفتند پزشک بهداری رسما اعلام کرده باید ایشان در خارج از زندان تحت مداوا قرار بگیرند؛ امری که تا کنون عملی نشده است.ایشان نزدیک به سه سال است که در زندان به سر برده،اما حتی یک روز هم مرخصی به ایشان داده نشده است. این برخورد ها کاملا غیر قانونی است. مضافا اینکه در نظر داشته باشید که اگر واقعا خطر جانی برای آقای کبودوند پیش بیاید ـ که اکنون قطعا پیش آمده است- مسئول مستقیم این قضیه غیر از رئیس قوه قضاییه، رئیس بازداشتگاه اوین، قاضی مربوطه و قاضی اجرای احکام هستند. اینجانب پیش از این  تقاضای خود را به آنها ارائه دادم که با بی توجی آنها روبرو شده و بدون پاسخ باقی مانده است.اما آقای کبودوند در شرایطی قرار دارد که باید به طور اضطراری در خارج از زندان مورد مداوا قرار بگیرد.

 

پیشتر دختر آقای کبودوند در مصاحبه با روز گفته بودند برغم آنکه پدرشان سه سوم دوران زندان را سپری کرده اند، اما هنوز از داشتن حق مرخصی محروم هستند. چرا به آقای کبودوند مرخصی داده نمی شود؟

محمد صدیق کبودوند یک سوم از دوران محکومیت خود را گذرانده امااصولا هر زندانی بعد از صدور حکم می تواند بلافاصله از حق مرخصی استفاده کند. ضمن اینکه اساسا حکم صادره از شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی غیر قانونی بوده است. دادگاه ایشان را به دلیل تاسیس یک ان جی اوی حقوق بشری، به حکم ظالمانه­ی ده سال حبس محکوم کرده است. علاوه بر این مساله محرومیت مرخصی  آقای کبودوند ادعایی بود که آقای حداد در زمانی که تصدی معاونت امنیت دادگاه انقلاب را به عهده داشت به خانواده آقای کبودوند ابلاغ کرد. این اقدام هم مثل بسیاری دیگر از اقدامات آن معاونت کاملا غیر قانونی بود. بدین ترتیب متاسفانه بدون ارائه هر گونه دلیلی از دادن مرخصی به آقای کبودوند خوداری کردند، در حالی که اساسا استفاده از مرخصی حق هر زندانی است و نیاز به این محدودیت ها هم ندارد.

 

ظاهرا حکم آقای کبودوند قطعی شده است. آیا به لحاظ حقوقی پرونده ایشان مختومه تلقی می شود؟

اینجانب به عنوان وکیل آقای کبودوند، بعد از آنکه حکم ایشان در دادگاه تجدید نظر مورد تائید قرار گرفت، از اعمال ماده 18 استفاده کردم. همان زمان اعتراض را به هیات تشخیص دیوان عالی کشور ارائه دادم اما متاسفانه قضات مربوطه بعد از گذشتن زمانی خیلی طولانی، اعلام کردند این درخواست مورد تائید آنها قرار نگرفته و متاسفانه حکم صادره قطعی شده است. متاسفانه باید بگویم وکلا در رابطه با پرونده آقای کبودوند نمی توانند هیچ کاری انجام دهند، اما این حکم با هر اصولی از قانون و هر مفهومی از عدالت مورد بررسی قرار بگیرد، حکمی غیر قانونی، غیر حقوقی، ظالمانه و ناعادلانه است.

----

ممانعت از تدفين يك شهروند بهايي در مشهد

دوشنبه 28 تیر 1389

خبرگزاری هرانا: صبح روز دوشنبه 28  تير ماه ماموران "بهشت رضا" مشهد از تحويل جسد يك خانم بهايي به نام مرضيه غلامي (پردل) كه روز گذشته فوت كرده است، به بستگانش خودداري كردند.

مسئولان مربوطه دليل این عمل را هم در خواست مبلغ گزافي پول (حدود 360 هزار تومان) جهت خدمات عنوان نمودند.

زمين گورستان "بهشت رضا" كه در نقطه اي دور افتاده واقع است بيش از سي سال پيش توسط مقامات مسئول شهري به بهاييان مشهد داده شده و تاكنون هيچ گونه خدماتي نظير كندن قبر يا شستن اجساد به بهاييان مشهد داده نشده است لذا درخواست اين مبلغ فقط مي تواند در پي تشديد فشارهاي اخير بر بهاييان مشهد باشد.

ماه گذشته قبرستان بهاييان مشهد به شدت توسط عواملي ناشناس با لودر تخريب شد و اولين فرد بهايي كه پس از اين تخريب براي تشييع و تدفين به اين قبرستان آورده شد مرحومه فوق الذكر است.

شایان ذكر است فيروز پردل فرزند خانم مرضیه غلامی در سال 1363 به اتهام عضويت در تشكيلات مذهبي بهايي در مشهد اعدام شد.

----

زینب عزیز، ما مردمانی شرمنده‌ایم!

عارف نادری

شاید خیلی وقتها، خیلی از ماها، بارها در سلولهای انفرادی، بندهای عمومی و حتی به هنگام انتظار در ستادهای خبری اداره اطلاعات به سخن بازجوها اندیشیده‌ایم که "برای چه کسی دارید با جون خودتون بازی می‌کنید؟"، "آیا واقعاً این مردم قدر شما را می‌دونند؟" فکر کردن به این قبیل سوال ها گاهاً از شکنجه‌های سفید بازجوها دردناکتر بود. اما آنچه باعث صبوری و التیام می‌شد این حقیقت تلخ بود که همین سهل‌انگاری و عدم قبول مسئولیت مردمان این دیار است که نیازمند مبارزه و هزینه است زیرا اگر اینگونه نبود شاید احتیاجی به تقبل این همه رنج نیز نمی‌بود ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
شنبه  ۲۶ تير ۱٣٨۹ -  ۱۷ ژوئيه ۲۰۱۰

شاید کم کم داشت زینب را یادمان می‌رفت. زینب بایزیدی، دختر کرد بسیار کوشایی که خیلی زود در محاق فراموشی فرو رفت، انگار نه انگار که او به عنوان عضو سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، مجموعه فعالان دفاع از حقوق بشر در ایران، کمپین یک میلیون امضأ و ... زبان گویای دردهای بسیاری از ماها بود. کنشگری که کم می‌گفت و بیشتر عمل می‌کرد.
این روزها زینب در اعتصاب غذا به سر می‌برد، نه برای خود، بازهم برای هم‌سلولی‌های مورد اجحاف واقع شده‌اش. راستی مدتهاست که از روناک نیز بی‌خبریم، آخرین باری که نامش را شنیدیم، خیلی وقت پیش بود و هنگام بردنش به دادگاه جهت تفهیم اتهامی نو مبنی بر اعتصاب غذا در همبستگی با اعتصاب سراسری 47 روزه‌ی زندانیان سیاسی کرد در تابستان 87.
شاید خیلی وقتها، خیلی از ماها، بارها در سلولهای انفرادی، بندهای عمومی و حتی به هنگام انتظار در ستادهای خبری اداره اطلاعات به سخن بازجوها اندیشیده‌ایم که "برای چه کسی دارید با جون خودتون بازی می‌کنید؟"، "آیا واقعاً این مردم قدر شما را می‌دونند؟" فکر کردن به این قبیل سوال ها گاهاً از شکنجه‌های سفید بازجوها دردناکتر بود. اما آنچه باعث صبوری و التیام می‌شد این حقیقت تلخ بود که همین سهل‌انگاری و عدم قبول مسئولیت مردمان این دیار است که نیازمند مبارزه و هزینه است زیرا اگر اینگونه نبود شاید احتیاجی به تقبل این همه رنج نیز نمی‌بود.
بزرگترین درد تاریخی ما مردم کرد و حتی ایرانی‌ها، شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتهایمان در قالب ابراز شرمندگی، توجیه و بهانه‌تراشی و عذرخواهی است. وضعیتی که سبب شده است تعداد معدودی از افراد یک جامعه، رنج آحاد یک اجتماع را بر دوش بکشند و با وجود همه‌ی نامهربانی‌ها، قدرناشناسی‌ها و به فراموشی سپردنها، بازهم آنان باشند که با دیده‌ی اغماض به جامعه‌ی خود نگریسته و روحیه‌ی خویش را نبازند. ما حتی قادر به رسانه‌ای کردن شرایط دشوار آنان نشده‌ایم و این خود آنان بوده و هستند که با استمرار مبارزاتشان در درون زندان‌ها صدای خویش را به بیرون منعکس می‌کنند و اجازه بایگانی کردن آرمان‌هایشان را به حکومت نمی‌دهند.
زینب نمونه‌ی عینی این واقعیت تلخ است. همه، حتی اعضای کمپین یک میلیون امضأ که زینب عضو فعال آن در کردستان بود، در قبال او و حکم ناروای زندان چهار ساله و تبعیدش به زنجان سکوت اختیار کردند. شاید همانگونه که در کیفرخواستش آمده است نامگذاری محل کارش به نام "زیلان" (در زبان کردی نام یک محل جغرافیایی و نامی برای دختران است، همچنین لقب "زینب کناچی"، اسوه‌ی مبارزاتی زنان کرد در کردستان تحت سلطه‌ی ترکیه)، از دید ماها نیز کم تاوانی نباشد!؟ اینجاست که به گفته‌ی معمار گفتمان فرهنگ حقوق بشر در کردستان، آقای محمدصدیق کبودند، نوعی آپارتاید حقوق بشری نسبت به کردها وجود دارد. البته در اینجا روی اصلی سخن من هموطنان دیگر نیستند بلکه خود ما کردهاییم که بسیاری وقتها به عمد درصددیم بعضی از زندانی‌هایمان را به فراموشی بسپاریم و ما نیز گاهاً در پی قربانی‌ها و قربانی‌کردنهای تازه‌ایم و متأسفانه در عرصه‌ی عمل ما نیز معتقد به مشی خودی و غیرخودی هستیم. حذف‌ها و منزوی کردنهایی که بدبختانه جباریت و ما را در یک ردیف قرار می‌دهد. اینجاست که بایستی به خود بیایم و بیاندیشیم که چرا ما با این همه سال سابقه‌ی مبارزاتی، همانی بوده‌ایم که هستیم. متأسفانه باید اذعان نمود که کنش و واکنش ما بسیاری از اوقات حاصل جور و تبعیض اعمال‌شده‌ی اشغالگر جابر است نه نتیجه‌ی خودآگاهی و شناخت ما نسبت به حقوق انسانی، ملی و شهروندیمان. پروسه‌ای که مقوله‌ی دانایی‌محوری و حق‌خواهی را در نزد ما به حاشیه می‌راند و در عوض گونه‌ای حس انتقامجویی و کینه‌توزی را زیر نقابی دموکراتیک بر ذهن و درونمان مستولی می‌گرداند. بینش و منشی که می‌تواند فرهنگی غلط و زیانبار را به جامعه قالب نماید و پیامدهای ناگواری ماحصل آن باشد.
به فراموشی سپردن عامدانه یا غیرعمدی فعالان دربند کرد، به‌ویژه الگوهای مبارزه‌ی کنونی زنان کرد بر علیه سیاست‌های امحأ و انکار سیستم حاکم در درون زندانها، زینب بایزیدی، روناک صفازاده و زینب جلالیان چه به مذاقمان خوش بیاید و چه نیاید، ما را با همه‌ی ادعاها و شعارهای رنگارنگمان زیر سوال خواهد برد. از یاد نبریم که جمهوری اسلامی و بقای آن نیز به شکلی از اشکال مخلوق باورها و عملکردهای هر یک از ماست. باید این واقعیت را بپذیریم که خطر و تهدید، تنها وجود چنین سیستمی نیست بلکه نوعی از تفکر در جامعه کردستان است که می‌تواند از مرگ فرزاد و رنج‌های زینب و روناک و زینب احساس سود و شادمانی نماید. رسیدن به دموکراسی تنها با برچیدن سیستم حاکم تضمین شده نیست بلکه بایستی تفکرات انحصارطلب، دوگم و حذف کننده را تغییر داد. شرط نخست نیز آن است که در قبال زندانی‌هایمان، فارغ از اختلافات سیاسی – عقیدتی‌مان، مسئول باشیم و اساس رویکرد و عملکردمان نه خودی و غیرخودی بلکه انسان بودن انسان‌ها باشد.

Gerus46@yahoo.com

----

فشارهای بین المللی باعث آزادی فعال سندیکایی گردید

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" با اعتراضات گسترده سازمانهای حقوق بشری و سندیکاهای بین المللی کارگری رژیم را ناچار به آزادی فعال سندیکایی سعید ترابیان با وثیقه سنگین نمود.

روز دوشنبه 28 تیرماه سعید ترابیان مسئول روابط عمومی سندیکای اتوبوس رانی تهران و حومه که دستگیری او  با اعتراضات گسترده سازمانهای حقوق بشری و اتحادیه های بین المللی کارگری جهان مواجه بود. رژیم را وادار کرد که به بی گناهی این فعال سندیکایی تن در داد و او را آزاد کند.

بازپرسی شعبه 6 دادگاه انقلاب کرج  برای مواجه جلوه دادن دستگیری و بازداشت این فعال سندیکایی در ازای آزادی او وثیقه سنگین 500 میلیون تومانی از خانواده وی خواسته بود.بازپرسی فوق که خواسته های بازجویان وزارت اطلاعات در کرج را بر آورده می کند و مجری فرمانهای  سربازجوی بند سپاه زندان گوهردشت کرج فردی بنام محبی که در دستگیری ،شکنجه وحشیانه جسمی و روحی فعالین دانشجویی،زنان ،دستگیر شدگان اعتراضات  قیام،دراویش و زندانیان سیاسی خود شخصا نقش دارد می باشد.

سعید ترابیان مسئول روابط عمومی سندیکای اتوبوس رانی تهران و حومه روز 19 خرداد ماه  با یورش مامورین وزارت اطلاعات به منزل شخصی او دستگیر و به سلولهای انفرادی بند سپاه  منتقل شد. او نزدیک به 36 روز در سلولهای انفرادی  این بند تحت شکنجه های شدید روحی قرار داشت و روز 23 تیرماه به بند 4 زندان گوهردشت کرج منتقل شد.

رضا شهابی فعال دیگر سندیکای اتوبوس رانی تهران و حومه که در روز 22 خرداد ماه در محل کارش دستگیر و به سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل شد و همچنان در این بند مخوف بسر می برد.از شرایط و وضعیت این فعال سندیکایی خبری در دست نیست.

دو تن از رهبران سندیکایی اتوبوس رانی تهران و حومه ،آقایان منصور اسالو و ابراهیم مددی  علیرغم گذشت چند سال همچنان در بازداشت بسر می برند.اخیر وزیر کار به سازمان جهانی کار تعهد داده بود که او را آزاد خواهند کرد ولی همچنان همانند سایر موارد به تعهدات بین المللی خود عمل نمی کنند و آقای اسالو را  بی گناه در بند نگه داشته اند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران خواستار آزادی بی قید و شرط و فوری تمامی کارگران زندانی در ایران است و از کمیسر عالی حقوق بشر و سازمان جهانی کار خواستار اقدامات عملی برای آزادی فعالین سندیکایی در ایران است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

29 تیر 1389 برابر با 20 ژولای 2010

----

حجت الله نیکویی، نویسنده و مترجم بازداشت شد

سه شنبه 29 تیر 1389

خبرگزاری هرانا: حجت الله نیکوئی نویسنده و مترجم ایرانی روز یک شنبه توسط افراد لباس شخصی در تهران بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، حجت الله نیکویی نویسنده و مترجم که به دلیل مناظره با علما از کار خود اخراج شده بود روز یکشنبه توسط ماموران لباس شخصی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

یکی از دوستان وی اعلام کرد به نظر مي‌آيد كه دليل اين بازداشت غيرقانوني، انتشار مقالات اخير وي در سايت‌ها و به خصوص نگاه انتقادي او به برخي مفاهيم ديني باشد.

لازم به ذکر است، آقاي نيكوئي به خاطر عقايد مخالف شيعه، از كارش اخراج شد و بعداً هم به زندان رفت، و از زندان با تعهد كتبي آزاد شد.

----

اعتراضات گسترده زندانیان سیاسی و عادی علیه اقدامات سرکوبگرانه در زندان گوهردشت کرج

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" زندانیان بند 4 زندان گوهردشت کرج در مقابل اقدامات سرکوبگرانه پاسداربندها ی بند 4 دست به اعتراضات گسترده زدند .

روز سه شنبه  29 تیرماه حوالی ساعت 08:00 صبح پاسدار بندها در یک اقدام سرکوبگرانه  قصد داشتند که زندانیان سیاسی و عادی بند 4 زندان گوهردشت کرج را با اجبار به محوطه این بند منتقل کنند و آنها را برای مدت طولانی در معرض تابش شدید آفتاب و گرمای بالای 40 درجه قرار دهند.ولی زندانیان سیاسی و عادی در مقابل این اقدام سرکوبگرانه اعتراض کردند و از رفتن به محوطه بند خوداری کردند.در این اعتراضات نزدیگ به 800 زندانی شرکت داشتند که پاسداربندها وحشت زده از هر گونه اقدامی در مقابل زندانیان باز مانده بودند.

پاسداربندی بنام مهدوی همراه با تعداد دیگر از پاسداربندها قصد ضرب و شتم و توهین به زندانیان عادی را داشتند ولی با مواجه شدند با اعتراضات گسترده وحشت زده محل را ترک کردند. سپس در یک اقدام غیر انسانی دیگر تلفنهای بند را به عنوان تنبیه قطع نمود .

زندانیان سیاسی نسبت به قطع تلفنها اقدام به اعتراض کردند و آنها را وادار به عقب نشینی نمودند و تلفنها به حالت عادی خود بازگردانده شد.

مهدوی از جمله پاسداربندهایی است که در جریان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 در اعدام زندانیان سیاسی شرکت داشت و از جنایتکاران علیه بشریت می باشد.

زندانیان سیاسی که در حال حاضر در این بند زندانی هستند عبارتند از؛ علی صارمی ، سعید ماسوری،علی معزی،میثاق یزدان نژاد،هود یازرلو،محمد علی منصوری و صالح کهندل،شیر محمد رضایی،افشین بایمانی و تعداد دیگری از زندانیان سیاسی می باشند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ،تشدید مستمر اقدامات سرکوبگرانه علیه زندانیان سیاسی و عادی را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن مستمر و سازمان یافته علیه جنایت علیه بشریت در ایران است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

29 تیر 1389 برابر با 20 ژولای 2010

----

بازاریان زندانی توسط صلواتی رئیس دادگاههای فرمایشی مورد محاکمه قرار گرفتند

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" دو تن از بازاریان شناخته شده تهران  در شعبه 15 دادگاه انقلاب توسط فردی بنام صلواتی که در صدور احکام ضد بشری  اعدام شهرت دارد مورد محاکمه قرار گرفتند.

روز چهارشنبه  23 تیر ماه آقایان جواد لاری و محسن دکمه چی از بازاریان شناخته شده تهران که ماه ها است در زندان اوین در بلاتکلیفی بسر می برند  به شعبه 15 دادگاه انقلاب برده شدند و توسط صلواتی رئیس دادگاهایی فرمایشی مورد محاکمه قرار گرفتند. رفتار این فرد که وحشیانه و غیر انسانی است و همانند بازجویان وزارت اطلاعات با زندانیان سیاسی در دادگاه  برخورد می کند.

بازاری زندانی جواد لاری 51 ساله و متاهل می باشد.پس از نزدیک به یک سال بلاتکلیفی در زندان ،روز چهارشنبه به شعبه 15 دادگاه انقلا برده شد و توسط فردی بنام صلواتی که در تشکیل دادگاههای فرمایشی و صدور احکام ضد بشری شهرت خاص دارد مورد محاکمه قرار گرفت.

صلواتی بر مبنای اتهامات بازجویان وزارت اطلاعات مانند؛ محاربه،اقدام علیه امنیت نظام،تبلیغ علیه نظام،مدیریت مسافرتها ( مسافرتهای خانوادگی در تعطیلات به شهرهای مختلف ایران)،تشکیل انجمن ،کمک مالی به سازمان مجاهدین و غیره مورد محاکمه قرار گرفت.صلواتی به خانواده آقای لاری و دکمه چی  اجازه شرکت  در دادگاه را نداد. دادگاههای انقلاب برای پی نبردن به رفتارهای وحشیانه افرادی که خود را قاضی می نامند با زندانیان سیاسی و وکلای آنها  و همچنین اتهامات دروغین و واهی که به زندانیان سیاسی نسبت می دهند دادگاه را محرمانه اعلام می کنند.

بازاری زندانی محسن دکمه چی 50 ساله  از بازاریان شناخته شده و خوش نام بازار تهران پس از نزدیگ به 1 سال بلاتکلیفی در زندان اوین او را به شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران بردند و توسط فردی بنام صلواتی از جنایتکاران علیه بشریت مورد محاکمه قرار گرفت. آقای دکمه چی به اتهام کمک مالی به خانواده های زندانیان سیاسی و حضور فرزندش در قرارگاه اشرف در عراق مورد محاکمه قرار گرفت.

بازاریان زندانی،جواد لاری و محسن دکمه چی چندین ماه در سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی  بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفتند تا آنها را وادار به اعتراف و مصاحبه تلویزیونی کنند.سپس به بند 350 زندان اوین منتقل شدند و همچنان در شرایط غیر انسانی همانند سایر زندانیان سیاسی بسر می برند.

بازاری دیگری که  از آذرماه همچنان در بند 209 زندان اوین در بازداشت  بسر می برد محمد بنازاده امیر خیزی نام دارد. او در شرایط غیر انسانی و در بلاتکلیفی در بند 209 زندان اوین  بسر می برد.

لازم به یاد آوری است که آقای دکمه چی و آقای جواد لاری از زندانیان سیاسی دهۀ 1360 می باشند و هر کدام از آنها چندین سال در زندان بسر بردند و مورد شکنجه های غیر انسانی قرار گرفتند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،دستگیری،شکنجه و به محاکمه کشاندن و ادامه بازداشت بازاریان زندانی را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای آزادی زندانیان سیاسی در ایران است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

29 تیر 1389 برابر با 20 ژولای 2010

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

مطالب مشابه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران