|
|
|||
حکم سنگین و غیر انسانی فعال دانشجویی در دادگاه تجدید نظر عینا
مورد تایید قرار گرفت
بنابه گزارشات
رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" حکم غیر انسانی و
غیر قانونی در دادگاه بدوی فعال دانشجویی پیمان عارف عینا
توسط
شعبه 54 تجدید نظر دادگاه
انقلاب تایید گردید.
حکم صادر شده توسط شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران برای پیمان عارف
روزنامه
روزنامه
نگار و فعال دانشجویی که در حال
حاضر به صورت مشروط و موقت بیرون از
زندان به
سر میبرد عینا توسط شعبه 54 تجدیدنظر دادگاه انقلاب تایید شد.
همچنین شعبه 54 تجدیدنظر در خصوص محرومیت مادام العمر این سردبیر
ماهنامه توقیف شده ایرانمهر از حرفه روزنامه نگاری و هرگونه فعالیت
مطبوعاتی که
رای بدوی صادره توسط قاضی پیرعباسی آمده بود ،به استناد نص ماده 19
قانون مجازات اسلامی ضمن تایید محرومیت مذکور ،مدت زمان آن را به
15 سال کاهش
داده است.
رای شعبه 54 تجدیدنظر قطعی
بوده و لازم الاجرا میباشد. گفتنی
است
پیمان عارف که به دلیل شرایط زندان با تشدید بیماری قلبی اش مواجه
است در حال حاضر در حال مداوای بیماری اش در خارج از زندان میباشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،صدور احکام سنگینی وغیر انسانی
علیه فعالین دانشجوئی را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر
سازمان ملل متحد و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی
برای پایان دادن به سرکوب مردم ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
02 مرداد 1389 برابر با 24 ژولای
2010 ---- هدی صابر ربوده شد ۰۲ مرداد ۱۳۸۹ جرس:هدی صابر از فعالان ملی - مذهبی عصر امروز پس از خروج ازمحل کارش مفقود شده است. بنا بر اخبار رسیده به جرس، هدی صابر ساعت 5.5 بعدازظهر از محل کارش خارج شده و ساعت یک ربع به شش با همسرش در محل کار وی قرار داشته است. اما همسر وی تا ساعت هفت نیز منتظر می ماند ولی خبری از صابر نمی شود. به احتمال زیاد او به شکل ربایش بازداشت شده است. در هفته گذشته نیز در هنگامی که وی در محل کارش حضور نداشته ماموران به آنجا مراجعه کرده بودند. سه هفته پیش نیز به صورت تلفنی برای تحمل زندانش احضار شده بود. اما وکیل او با مراجعه به دادگاه خواسته بود که حکم به صورت کتبی به وی ابلاغ شود. به وی گفته شده بود که این حکم کتبا ابلاغ خواهد شد. اما تا امروز خبری از ابلاغ کتبی حکم نبوده است. ----
حراست شرکت اتوبوس رانی تهران از ادامه بکار فعال سندیکایی
ممانعت به عمل می آورد
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در
ایران" حراست شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه از ادامه به کار
فعال سندیکایی سعید ترابیان ممانعت به عمل می آورد.
فعال سندیکایی سعید ترابیان روز شنبه 2 مرداد ماه به اداره
مرکزی شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه مراجعه کرد و قصد
داشت که
به کار خود ادامه دهد
ولی با مخالفت فردی
بنام مرشدلو از
مسئولین حراست شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه که عملا شعبه ای
از وزارت اطلاعات می باشد مواجه شد.
فعال سندیکایی سعید ترابیان نزدیگ به 8 ساعت در اداره مرکزی
برای ادامه بکار خود با حراست اتوبوس رانی مشغول رایزنی
بود.این در حالی است که معاون اداره اتوبوس رانی تهران با
ادامه به کار آقای ترابیان موافقت کرده بود.
مرشدلو یکی از افراد حراست شرکت واحد اتوبوس رانی تهران می
باشد که در سرکوب کارکنان شرکت واحد تهران نقش فعالی دارد. او
در جریان اعتصابات سال 84 در دستگیری و پرونده سازی علیه
کارکنان نقش داشت و همچنین در پرونده سازی و بازجویی و ممانعت
بکار فعالین سندیکایی
نقش فعال دارد و تنها فردی است از حراست که توسط
کارکنان شناخته شده است.
حراست شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه شعبه ای از وزارت
اطلاعات می باشد که در طبقه دوم اداره مرکزی شرکت واحد در
خیابان هنگام میدان رسالت مستقر است . هیچ کارمندی حق ورود به
این طبقه را ندارد. افرادی که در آنجا مشغول به کار هستند برای
سایر کارکنان شرکت ناشناخته هستند و سعی نمی کنند که توسط سایر
کارکنان دیده شوند. این طبقه کاملا محرمانه است. اسامی افراد
حراست در پرسنلی شرکت واحد ثبت نشده است و حقوق آنها توسط شرکت
واحد پرداخت نمی شود.هنگامی که کارکنان شرکت واحد به این طبقه
که حراست در آن مستقر است احضار می شوند توسط بلندگو از آنها
بازجویی می کنند و چهره افراد سئوال کننده نامشخص و پشت
دیوارهای شیشه ای و دودی قرار دارند و دیده نمی شوند. شیوه
برخورد آنها با پرسنلی که به حراست احضار می شوند همانند
بازجوهای وزارت اطلاعات است.
سعید ترابیان مسئول روابط عمومی سندیکای اتوبوس رانی تهران و
حومه روز 19 خرداد ماه
با یورش مامورین وزارت اطلاعات به منزل شخصی او دستگیر
و به سلولهای انفرادی بند سپاه
منتقل شد. او نزدیک به 36 روز در سلولهای انفرادی
این بند تحت شکنجه های شدید روحی قرار داشت و تا روز 29
تیرماه در زندان گوهردشت کرج در بازداشت بسر برد و با وثیقه
سنگین مالی از زندان آزاد شد.
رضا شهابی فعال دیگر سندیکای اتوبوس رانی تهران و حومه که در
روز 22 خرداد ماه در حین انجام کارش ربوده شد
و به سلولهای انفرادی
بند 209 زندان اوین منتقل شد و همچنان در این بند مخوف بسر می
برد.از شرایط و وضعیت این فعال سندیکایی خبری در دست نیست.
لازم به یادآوری است که دو تن از رهبران سندیکای اتوبوس رانی
تهران و حومه آقایان منصور اسالو و ابراهیم مددی تنها به جرم
حق داشتن سندیکای کارگری
چند سال است که در شرایط طاقت فرسایی در زندان بسر می
برند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ممانعت از ادامه به کار
فعال سندیکایی سعید ترابیان را محکوم می کند و از سازمان جهانی
کار و سندیکاهای کارگری بین المللی خواستار حمایت از فعالین
سندیکایی در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
03 مرداد 1389 برابر با 25 ژولای
2010 ---- علی ملیحی به 4 سال حبس تعزیری محکوم شد یکشنبه، 3 امرداد 1389 ادوارنیوز: علی ملیحی عضو شورای سیاستگذاری و مسئول روابط عمومی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم) به چهار سال حبس تعزیری و جزای نقدی معادل یک میلیون ریال محکوم شد. به گزارش ادوارنیوز، شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه امروز با ابلاغ رای به علی ملیحی بر اساس ماده 610و 609 قانون مجازات اسلامی رای به محکومیت این عضو سازمان ادوار تحکیم وحدت داد. بر اساس این حکم چهار سال حبس تعزیری به دلیل آنچه ارتکاب جرایمی علیه امنیت ملی عنوان شده صادر و یکصدهزارتومان جزای نقدی نیز به دلیل توهین به رییس جمهور (احمدی نژاد) تعیین شده است. دادگاه همچنین اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و اخلال در نظم عمومی را نیز با اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام تجمیع کرده است. علی ملیحی عضو سازمان ادوار تحکیم و روزنامه نگار نشریاتی همچون شهروندامروز، اعتمادملی و ایراندخت بوده و از 20 بهمن ماه سال گذشته در بازداشت به سر می برد. ----
برای علی ملیحی
رشید اسماعیلی
کلماتت اندوهگین بود و تلخ
کلماتت شادمانه بود و سرشار از امید
کلماتت شجاع بود و قهرمان وار
کلماتت آدمیان بودند
روز:
آنها که علی ملیحی را از نزدیک می شناسند می دانند که این شعر ناظم حکمت چه
اندازه وصف حال و صفات اوست، مردی که در سخت ترین لحظات و در
اندوهگین ترین و تلخ ترین دقیقه ها هم کلماتش شادمانه و سرشار
از امید است.
هر گاه گفتگوی بولت و مارینا در تراژدی پریکلس را می خوانم نا خود آگاه صحنه
گفتگوی علی ملیحی و دیگر اسرای جنبش سبز با حاکمان زندانها را
در ذهن مجسم می کنم، آنجا که مارینا به بولت(اینجا حاکمان
زندانها) می گوید:
"تو به نقطه ای از رذالت رسیده ای که پست ترین عفریت دوزخ حاضر نیست جایش را با
تو عوض کند... هر کاری جز این بکن. ظروف پر از زباله و کثافت
را تخلیه کن... هر کدام از این حرفه ها بهتر از این است، چون
برای حرفه ای که تو برگزیده ای اگر میمون زبان داشت که سخن
بگوید از ذکر آن ابا می کرد".*
علی فرشته نیست، عبدالله مومنی، احمد زیدآبادی، عیسی سحرخیز، شیوا نظر آهاری،
میلاد اسدی، محسن میردامادی و دیگران هم فرشته نیستند، آنها
اما قهرمانند، چه کسی گفته است که عصر قهرمانان گذشته است؟ بر
چه مبنایی می گویید که ما به قهرمان احتیاج نداریم؟ آنچه که ما
باید از آن گریزان باشیم قهرمانی گری رمانتیک و قهرمان پرستی
است وگر نه مبارزه برای دموکراسی هم قهرمان می خواهد. مبارزه
مدنی هم شجاعت می خواهد، در یک جنبش دموکراتیک البته
"قهرمان
مرکزی"
وجود ندارد، قهرمان ها تکثیر می
شوند، کسی آنها را نمی پرستد ولی آنها چراغند، چراغهایی که راه
را روشن می کنند.
ما به قهرمان احتیاج داریم، قهرمانهایی که بر روی آرمانهای دموکراتیک بایستند،
بازجویان را به چالش بگیرند و حتی در بازجوییها دولت کودتا را
زیر سئوال ببرند. اگر امروز کروبی و موسوی، هنرمندان و
روشنفکران، روزنامه نگاران و فعالین سیاسی در بیرون از زندان
می کوشند تا در دوران
"تخلیه ی خیابانها"
جنبش را به مثابه یک فرهنگ، یک
جریان زنده و یک مسیر پیش رو گشاده
"نهادینه" کنند،
اسیران جنبش نیز با شجاعت شان در زندانها، جنبش را و زنده بودن
جنبش را
"نمادینه" می
کنند، ایستادگی آنها در زندان به مثابه پرچمهای برافراشته جنبش
است، پرچمهایی
که در برابر هجوم طوفان بلا نه خم
می شوند و نه می شکنند. پرچمهایی که افق روشن آینده را بشارت
می دهند.
وقتی از ایستادگی زید آبادی و سحر خیز و مومنی و نظر آهاری
و میردامادی و دیگران می شنویم،
وقتی از امید و انرژی علی ملیحی و میلاد اسدی خبرمان می دهند
چیزی در دل نهیب مان می زند که
"باید ایستاد" که
باید در انتظار
"لحظه ی مناسب" نشست
که آینده در برابر ما گشوده است.
علی ملیحی عاشق روزنامه نگاری است آنجا اما مجالی برای روزنامه نگاری ندارد،
مگر آنها که در زندان نیستند چقدر می توانند روزنامه نگاری
کنند؟ حتما علی آنجا مجبور است
"کیهان" بخواند
و این خود سخت شکنجه ایست! علی عاشق شاملو و دوستدار هدایت
است، و تاریخ معاصر را با ولع می خواند، آنجا اما بعید می دانم
این چیزها در دسترسش باشد، هر بار که کتابی در دست می گیرم به
یاد علی می افتم که شیفته ی خواندن است...
می گویند علی ضعیف و لاغر شده وحالا دیگر موهایش اندکی به سفیدی می زند، من اما
شک ندارم که هیچ از قلب بزرگ و امیدوارش کاسته نشده، قلب علی
همان است که بود، با هر ضربان قلبش زمزمه می کند :
میان آدمیانم و آدمیان را دوست دارم
عمل را دوست دارم
اندیشه را دوست دارم
نبردم را دوست دارم
دلم تنگ شده برای خنده هایش، برای جک گفتن هایش، برای در روزگاران سختی دلداری
دادن هایش.علی اما بازخواهد آمد، دیگران نیز، وظیفه ما تا آن
روز نورافکندن بر این پرچمهای برافراشته است.
روزهای بسیاری است که علی ملیحی با ما نیست، دیوارهای بتنی و پنجره های آهنی ما
را از او جدا کرده اند. با این حال ما لحظه ای بی او نبوده
ایم.اینجا روزی نیست که علی ملیحی در خاطرمان نباشد.
علی عزیزم، راههای نرفته ی بسیاری هست که نرفته ایم و باید برویم، چیزهای
فراوانی هست که باید بخوانیم و بدانیم، پس زودتر بیا؛
زیبا ترین دریا
دریایی است که هنوز در آن نرانده ایم
زیبا ترین کودک هنوز شیر خواره است
زیبا ترین روز
هنوز فرا نرسیده است
و زیبا ترین سخنی که می خواهم با تو گفته باشم
هنوز بر زبانم نیامده است
پی نوشت:
*از پرده چهارم
تراژدی
پریکلس
اثر شکسپیر
---- گسترش برخوردهای امنیتی و سیاسی با دانشگاهیان ۸۹/۰۵/۰۲ سعید پیوندی (جامعه شناس)
رادیو فردا: بازنشسته کردن زودهنگام
برخى استادان دانشگاه هاى مهم بار دیگر به مسئله روز دانشگاهى
ایران تبدیل شده است. با آنکه دولت به شیوه همیشگى به تکذیب این
خبرها مى پردازد و یا با پنهان شده در پس مقرارت ادارى سعى در
انکار موضوع دارد اما شواهد نشان مى دهد که اراده روشنى به دنبال
حذف تدریجى و منزوى کردن دانشگاهیان "غیر خودى" است.
عبدالرضا سیف مدیرکل دفتر ریاست دانشگاه تهران با اشاره به بازنشستگى شمارى از اعضاى هیئت علمى این دانشگاه گفته است که « بازنشستگى این اعضاى هیئت علمى قانونى و طبق روال ادارى است و نه سیاسى. چرا که هر عضو هیئت علمى که ۳۰ سال سابقه خدمت داشته باشد طبق قانون بازنشسته مى شود.» اما نکته مهمى که شائبه سیاسى بودن را تقویت مى کند برخورد گزینشى با افراد و یا نشانه رفتن کسان خاصى است که مسئولین علاقه اى به ادامه فعالیت آنها ندارند. کسانى گاه حتى پیش از فرارسیدن زمان بازنشستگى با تصمیم دولت از ادامه کار بازمى مانند. یکى از آخرین نمونه هاى این گونه برخوردها روح الله عالمى عضو هیئت علمى گروه فلسفه دانشگاه تهران است که خبر بازنشستگى اش را از طریق مسئولان دانشکده ادبیات و علوم انسانى شنیده است. وى در همین رابطه به خبرگزارى مهر گفته که «داراى ۲۲سال سابقه تدریس در دانشگاه تهران است و هنوز بر طبق قانون مى تواند دست کم ۱۴ سال دیگر تدریس کند». بازنشستگى دانشگاهیان طبق ماده ۳۶ قوانین و مقررات استخدام کشورى صورت مى گیرد. بر اساس این ماده قانونى، دانشگاه مکلف است که اعضاى هیئت علمى را که به سن ۶۵ سال تمام رسیدهاند بازنشسته کند. اما تبصرهاى هم وجود دارد مبنى بر اینکه رییس دانشگاه مىتواند در مواردى که خدمات اعضاى هیئت علمى (دانشیار و استاد) ضرورى باشد، تا سن ۷۰ سالگى از آنها استفاده کند و از ۷۰ سال به بالا نیز اگر به صورت استثنا به خدماتشان نیاز باشد، با تصویب هیئت رییسه مىتوان سال به سال از خدمات اعضا استفاده کرد. در ایران فقط ۳ درصد نیروى انسانى آموزشى دانشگاه ها به درجه استادى و ۵ درصد به درجه دانشیارى دست مى یابند و تعداد بسیار کم آنها سبب مى شود دانشگاه تا آنجا که ممکن است از ادامه فعالیت استادان با سابقه حمایت کند. در همه دنیا، دانشگاه هایى که به کیفیت آموزش و پژوهش و اعتبار علمى توجه دارند همه تلاش خود را براى حفظ استادان با تجربه و صاحب نام خود به کار مى گیرند. استاد کارآمد و صاحب نام بخشى از اعتبار و سرمایه علمى هر دانشگاه است. ولى در ایران به نظر مى رسد دغدغه اصلى دست اندرکاران سیاسى، ایدئولوژیک و یا امنیتى است و آنها بیشتر ترجیح مى دهند استاد "غیر خودى" دست از پژوهش و آموزش بشوید تا این که شاهد ادامه فعالیت او باشند. درست به همین دلیل هم فشارهاى دولتى بر دانشگاهیان فقط در چارچوب بازنشستگى گزینشى باقى نمى ماند. استادانى که در حال فعالیت هم به اشکال گوناگون نحت فشار تهدید دولتى قرار مى گیرند. در چند سال اخیر بویژه از سال تحصیلى گذشته شیوه هاى فشار به استادان "غیر خودى" اشکال جدیدى به خود گرفته و هر روز هم بر دامنه آن افزوده مى شود. براى مثال وزارت علوم و دانشگاه ها بطور رسمى و آشکار بر سر راه استادانى که بطور قانونى در صدد استفاده از فرصت مطالعاتى بر مى آیند سنگ اندازى مى کنند و در مواردى کار به مصاحبه با حراست و بازجویى سیاسى کشیده مى شود. این روش بویژه در مورد استادانى به کار برده مى رود که "خودى" به حساب نمى آیند و قصد مراجعه به دانشگاه هاى غربى را دارند. در مواردى مسئولین وزارتى و دانشگاه ها بطور مستقیم ترقیع ادارى و علمى دانشگاهیان را هم منوط به میزان وفادارى آنها به دولت و "ولایت فقیه" مى کنند و این رویه در رشته هاى علون انسانى و اجتماعى با جدیت بیشترى دنبال مى شود. همین روایت درباره پذیرش و دادن اعتبار به طرح هاى پژوهشى صدق مى کند. یکى دیگر از شیوه هاى فشار آوردن به دانشگاهیان گسترش برخوردهاى "امنیتى" در محیط هاى آموزشى است. استادانى که سر کلاس درس به گونه اى دست به انتقاد از وضعیت موجود بزنند همواره در خطر احضار به حراست و دریافت تذکر و اخطار قرار دارند. این شیوه نظارت سیاسى و ایدئولوژیک به آن اندازه افزایش یافته است که برخى استادان بر این باورند که کلاس هاى درس شنود مى شود و حراست حتى به گزارش بسیجى ها اکتفا نمى کند. امنیتى کردن دانشگاه و دخالت نظامى ها و دولت همان استقلال و مصونیت علمى نیم بند استادان را هم از میان برده است. در برخى دانشگاه ها از استادانى که براى شرکت در نشست هاى علمى عازم خارج از کشورند تعهد گرفته مى شود که هنگام بازگشت در صورت لزوم اطلاعات مربوط به سفر خود و دیدارها و شنیده ها را در اختیار حراست بگذراند. همزمان با این اقدامات کم سابقه در تاریخ دانشگاهى جهان بر شمار بخشنامه هاى رنگارنگ امنیتى و بازدارنده مربوط به فعالیت هاى روزمره هم افزوده شده است. حتى در برخى دانشگاه ها از استادان بطور کتبى خواسته شده تا از بستن در اتاق کارشان خوددارى کنند.
اگر در شرایط انقلاب فرهنگى سال هاى ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ دولت توانست
در دانشگاه ها را ببندد و با کنار گذاشتن حدود ۴۰ درصد کادر
علمى آن زمان (نزدیک به ۶ هزار دانشگاهى) طرح اسلامى کردن را
پیاده کند، امروز روى آوردن به چنین شیوه هایى نه در توان این
دولت است و نه امکان عملى کردن آن با شرایط حساس کنونى دانشگاه
ها وجود دارد.
پشتوانه سیاسى این اقدامات هم گفتمان
رسمى مسئولین آموزشى است که در لباس مامور تفتیش عقاید براى
دانشگاهیان خط و نشان مى کشند. در ماه هاى گذشته بارها وزیر علوم
سخنانى تهدید آمیز علیه دانشگاهیان به زبان آورده که به روشنى از
عدم پایبندى دولت به آزادى علمى و فکرى دانشگاه ها حکایت مى کند.
وزیر آشکارا مى گوید که دولت براى «برخورد با استادان سکولار»
برنامه دارد و در حال برنامهریزى براى اجراى این برنامه است
(فارس، ۲۴ فروردین ۱۳۸۹). کامران دانشجو پیشتر نیز گفته بود که «من
از طرف نظام جمهورى اسلامى مأموریت دارم، بنابراین به هیچ عنوان
اجازه ضدیت با نظام را در داخل دانشگاهها نخواهم داد و در این
راستا عنوان کرده ام که از این پس استادى که دغدغه دین نداشته باشد
جذب نمى کنیم» (مهر، ۲۱ اسفند ۱۳۸۸). از نظر ایشان «در شرایط کنونى
اساتید دانشگاهى باید متخصص و متعهد به نظام جمهورى اسلامى باشند و
براساس ولایتپذیرى به عنوان رکن اساسى نظام اسلامى گام بردارند.
دانشگاه جاى اساتیدى که بخواهند علیه نظام جمهورى اسلامى و
خواستههاى مردم در حماسه ۹ دى و ۲۲ بهمن فعالیت کنند، نیست».
با وجود تهدیدهاى وزیر و سایر مسئولین به نظر میرسد دولت احمدى نژاد در سیاست خود بیشتر به دنبال پالایش تدریجى، خودارى از جذب استادان جدیدى که داراى معیارهاى ایدئولوژیک حکومت نیستند و یا محدود کردن استادان و ترساندن آنهاست تا کنار گذاشتن گسترده دانشگاهیان و یا بستن دانشگاه ها. شمار کادر علمى دانشگاه هاى دولتى ایران از ۶۰ هزار نفر فراتر مى رود و دولت به خوبى مى داند که از مقبولیت چندانى در میان افکار عمومى دانشگاهى برخوردار نیست. اگر در شرایط انقلاب فرهنگى سال هاى ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ دولت توانست در دانشگاه ها را ببندد و با کنار گذاشتن حدود ۴۰ درصد کادر علمى آن زمان (نزدیک به ۶ هزار دانشگاهى) طرح اسلامى کردن را پیاده کند، امروز روى آوردن به چنین شیوه هایى نه در توان این دولت است و نه امکان عملى کردن آن با شرایط حساس کنونى دانشگاه ها وجود دارد. در نتیجه براى دولت در کوتاه مدت راهى جز محدود کردن استادان و اعمال فشارهاى سیاسى و امنیتى باقى نمى ماند. روش بازدارنده دولت در شرایط کنونى بیشتر مهار نارضایتى استادان و ارعاب آنهاست. پدیده بازنشسته کردن گزینشى شمارى از دانشگاهیان سرشناس ایران که بازتاب گسترده اى هم در جامعه داشته و دیگر سیاست هاى امنیتى را باید حاوى چنین پیامى براى دانشگاهیان ایران دانست؛ سیاست هاى امنیتى و ایدئولوژیک دولت امروز بطور مستقیم جوهر وجودى دانشگاه یعنى استقلال این نهاد را نشانه رفته است. مصونیت دانشگاه براى پرسشگرى، نقد و مجادله فکرى آزادانه که ابزارى هاى اولیه و اصلى کار دانشگاهى و پژوهش و آفرینش به شمار مى رود در فضاى امروز ایران معناى خود را از دست داده است. دخالت هاى دولتى و نیروهاى امنیتى و نظامى در دانشگاه و تلاش دولت براى ترساندن و ارعاب استادان در عمل به فلج فکرى، خمودى دانشگاه و مسموم شدن فضاى آن مى انجامد. چنین محدویت ها و فشارهایى نه تنها سبب کاهش کیفیت پژوهشى و آموزشى دانشگاه مى شود که ایران را با موج هاى جدید فرار مغزها به خارج از کشور روبهرو خواهد ساخت. ---- یک شهروند اهل مهاباد پس از دستگیری، اقدام به اعتصاب غذا کرده است يكشنبه 03 مرداد 1389
خبرگزاری هرانا: یک شهروند کرد اهل مهاباد،
به نشانه اعتراض به دستگیری خود و عدم شفاف سازی در تفهیم اتهام دست به
اعتصاب غذا زد.
|
||||