بازگشت به صفحه اول

 

 
 

سه مرد در زندان کارون اهواز اعدام شدند

سه شنبه 05 مرداد 1389

خبرگزاری هرانا: حکم اعدام سه تن از زندانیان زندان کارون اهواز به اتهام قاچاق مواد مخدر صبح  دیروز در شهرستان اهواز اجرا شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، در تاریخ 4 مرداد 89، حکم اعدام سه تن از زندانیان محبوس در زندان کارون اهواز که اجرا شد. این افراد به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر بازداشت و  از سوي دادگاه انقلاب اهواز به اعدام محکوم شدند و حکم صادره درخصوص آنان از سوي دادستاني کشور تاييد شده بود.

بنا به آمار ارائه شده از سوی واحد آمار،نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در سه ماهه نخست سالجاری بیش از 100 نفر در ایران اعدام شدند.

----

خنک آن قماربازی...

شيرين عبادی

گويا: کيانا و علی‌ به داشتن مادری چون نرگس محمدی افتخار می‌‌کنند، اکنون خردسال هستند اما مأمورين امنيتی مطمئن باشند که چند سال بعد، آنان با افتخار از شهامت و پايداری مادر و پدر خود ياد می‌کنند و راه آنان را ادامه خواهند داد - اما بازجوی محترم!! آيا فرزندان تو حاضر هستند با افتخار به همه بگويند نام واقعی‌ تو چيست، چه کاره بوده ای، منزلی که در آن سکونت داری و ماشينی که بر آن سوار می‌‌شوی به چه بهائی تهيه شده‌است؟

تقديم به همکار عزيزم خانم نرگس محمدی

خنک آن قمار بازی که به باخت هرچه بودش
به نماند هيچش الا هوس قمار ديگر

ساعت ۳۰ :۱۰ شب بيست و يکم خرداد ۱۳۸۹، شش مأمور امنيتی به درب منزل نرگس محمدی مراجعه می‌‌کنند و به بهانه چند پرسش وارد آپارتمان مسکونی او می‌‌شوند. همه جا را زير و رو می‌‌کنند، چيز دندان گيری پيدا نمی کنند و به قول معروف برای خالی‌ نبودن عريضه، مقداری کاغذ و ياد داشت‌های عادی و بی‌ اهميت و کامپيوتر وی را ضبط می‌‌کنند و نيمه شب در مقابل چشمان گريان دو کودک دو قلوی سه ساله ‌اش او را دستگير می‌‌کنند و به نا‌ کجا آباد اوين می برند- کيانا دخترک سه ساله نرگس به تازگی جراحی شده بود و ده بخيه در بدن داشت که مادر بايد وی را فردا- فردائی که نبود- به نزد جراح می‌‌برد تا بخيه‌ها را بکشند و درد کمی‌ فروکش کند. کيانا گريه کنان به دامان مادر آويخته بود، از درد بخيه و درد جدايی فرياد می‌‌زد و اشک می‌‌ريخت، نرگس با قلبی دردناک اما سری بر افراشته بوسه ای بر روی دختر زد و همراه مأمورين وظيفه شناس؟!! رفت تا ثابت کند کسانی که ادعای عطوفت اسلامی و قانون گرائی دارند فقط گزافه گويانی هستند که از اسلام هيچ نمی دانند و از قانون، حتی قانونی‌ که محصول حکومت آنهاست بيزاراند.

تفتيش منزل و بازداشت نرگس محمدی، مطابق با قوانين جمهوری اسلامی نبود تا حدی که وقتی‌ دادستان تهران جريان را از زبان نرگس شنيد تعجب کرد و گفت که : "چرا آنان را به منزل راه داديد؟ چرا اجازه بازرسی داديد؟" و البته نگفت که دستور تعقيب و محاکمه مأمورين خاطی‌ را خواهد داد، زيرا به خوبی‌ می‌‌دانست که اجازه چنين کاری را ندارد زيرا او را دادستان تهران کرده بودند تا...

به هر حال از همان لحظه ورود به زندان و در نيمه شب، بازجوئی نه، که شکنجه‌های روحی‌ نرگس شروع می‌‌شود- محروميت از هواخوری برای کسی‌ که مشکل ريوی و تنفسی دارد، ساعت‌ها تحقير، توهين، افترا، شروع می‌‌شود و از همه مهمتر هر جلسه قبل از شروع بازجونی مأمور امنيتی که نقش دايه دلسوز تر از مادر را بازی می‌کند، نرگس را متهم می‌سازد که مادر خوبی‌ نيست زيرا به خانواده زندانيان سياسی بيشتر اهميت می دهد تا جگر گوشه گانش، کانون مدافعان حقوق بشر را بيشتر دوست دارد تا دخترک بيمارش، برايش تهيه گزارش نقض حقوق بشر در ايران مهمتر است تا تهيه خوراک برای همسر و فرزندانش...
وقتی‌ نرگس ياد آور ميشود که به موجب آئين نامه زندان بايد با خانواده و فرزندانش تلفنی‌ صحبت کند،جواب می شنود که چون مادر خوبی‌ نبوده فرزندانش نيازی به شنيدن صدای مادر بی مهری چون او را ندارند.

ميزان فشار‌های روحی‌ و خشونت‌های کلامی‌ به حدی است که نرگس بعد از چند روز بيمار شده و مبتلا به فلج ادواری عضلانی می گردد. چندين مرتبه حين بازجويی دچار فلج می‌‌شود و هر بار باز جو‌های وظيفه شناس!! با حوصله منتظر می‌‌مانند تا وی به حالت عادی باز گردد و به سوالات آنها پاسخ دهد.

بالاخره کار به جايی می کشد که بيم مرگ نرگس ميرود و پزشک زندان به بازجويان می‌‌گويد: " کاری نکنيد که زهرا کاظمی ديگری درست شود". با پی گيری خانواده و در اثر لطف دادستان و عطوفت باز جو!! نرگس با تنی بيمار و پس از سپردن وثيقه ای معادل تمامی‌ دارائی خانواده موقتا از زندان آزاد می شود تا درمان شود. بالاخره او را در بيمارستان بستری می کنند- دو روز بعد در حالی‌ که به شدت بيمار بود و به سختی صحبت می کرد با خبر نگاران مصاحبه می‌کند و از آنچه بر او رفته می‌‌گويد نه به قصد شکوه و شکايت بلکه برای گزارش نقض حقوق بشر، و با اين ترتيب به باز جويان امنيتی نشان می دهد که مرعوب نشده و حتی اگر قادر به راه رفتن نباشد همان شير زنی‌ است که قبلا بوده.

اين بار نيز نرگس دغدغه حقوق بشر دارد و نگران عبدالرضا تاجيک است که از کليه حقوق خود محروم و تحت سخت‌ترين شرايط در زندان بازجوئی می شود تا به گناه ناکرده اعتراف کند- همچنين او نگران زينب جلاليان است که به اتهام عضويت در يک حزب محکوم به اعدام شده است . او از همگان درخواست می‌کند که به فکر نجات اين دو نفر باشند.

نرگس با مصاحبه‌های خود ثابت کرد که مصداق اين شعر است:
خنک آن قمار بازی که به باخت هر چه بودش
به نماند هيچش الا هوس قمار ديگر

سخن آخر آن که، کيانا و علی‌ به داشتن مادری چون نرگس محمدی افتخار می‌‌کنند، اکنون خردسال هستند اما مأمورين امنيتی مطمئن باشند که چند سال بعد، آنان با افتخار از شهامت و پايداری مادر و پدر خود ياد می کنند و راه آنان را ادامه خواهند داد- اما بازجوی محترم!! آيا فرزندان تو حاضر هستند با افتخار به همه بگويند نام واقعی‌ تو چيست، چه کاره بوده ای، منزلی که در آن سکونت داری و ماشينی که بر آن سوار می‌‌شوی به چه بهائی تهيه شده است؟

شيرين عبادی
سوم مرداد ماه ۱۳۸۹

----

حملات سازمان یافته علیه زندانی سیاسی در زندانهای مختلف

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" دانشجوی زندانی حسن ترلانی در زندان کرمان مورد ضرب وشتم و تهدید به قتل شد.

دانشجوی زندانی حسن ترلانی 23 ساله که برای طی محکومیت غیر قانونی و غیر انسانی 10 ساله خود به زندان کرمان  تبعید شده است. او تنها زندانی سیاسی است که در زندان کرمان در میان زندانیان عادی و خطرناک قرار دارد.

دانشجوی زندانی توسط یک پاسدار زندانی بنام علی ملک که  در قتلهای زنجیره ای زنان در کرمان دستگیر شده است بدون هیچ دلیل و  بهانه ای مورد تهاجم قرار گرفت. این فرد در حالی که عربده می کشید خطاب به دانشجوی زندانی گفت: تو محاربی تو مرتدی ،خون تو مباح است من تو را می کشم به او حمله ور شد.پاسدار علی ملک در حال حاضر از اختیارات ویژه ای در این بند برخوردار است.

علی ملک با فتوای یکی از آخوندهای کرمان زنان نگون بخت را با طرح قبلی فریب میداد و آنها را به قتل می رساند. این مسئله در کرمان معروف به قتلهای زنجیره ای زنان می باشد.

در روزهای اخیر حملات سازمان یافته  علیه زندانیان سیاسی شدت گرفته است. از جمله حملاتی که تا به حال علیه زندانیان سیاسی صورت گرفته است و ما از آن مطلع شدیم یورش به دانشجوی زندانی هود یازرلو در زندان گوهردشت کرج و زندانی خالد حردانی می باشد.

این حملات توسط بازجویان وزارت اطلاعات طراحی و به اجرا گذاشته می شود. حمله به دانشجویان زندانی هود یازرلو و حسن ترلانی توسط سربازجویان زندان اوین علوی و سعید شیخان که پرونده آنها در دستشان می باشد طراحی شده است. اوامر این افراد به رئیس زندانها داده می شود. بعنوان مثال در زندان گوهردشت کرج توسط علی حاج کاظم و علی محمدی رئیس و معاون زندان،کرمانی و فرجی رئیس و معاون اطلاعات زندان و محمود آخریان از شرکت کنندگان در کشتار سال 67 و حملات خونین علیه زندانیان سیاسی سپرده می شود.محمود مغنیان رئیس بند 4 زندان گوهردشت کرج  در جواب به اعتراض زندانیان سیاسی گفته است:« خوب،من یه طرفدارایی دارم که به دفاع از من شما را می زنند،پس مواظب خودتون باشید و ...»

  لازم به یادآوری است  دانشجوی زندانی حسن ترلانی ۲ اسفند ۱۳۸۶ با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. او به مدت ۸۸ روز در این بند تحت شکنجه های جسمی و روحی یکی از سربازجویان وزارت اطلاعات بنام سعید شیخان قرار داشت و با توصیه این شکنجه گر به فردی بنام محسنی رئیس شعبه ۲۲ دادگاه انقلاب  به حکم سنگین و غیر انسانی ۱۰ سال زندان و تبعید به زندان مرکزی کرمان محکوم شد. آقای ترلانی بخاطر سوابق سیاسی خانواده اش درمخالفت  با این رژیم به این محکومیت سنگین محکوم شده است. پدر بزرگ آقای ترلانی به نام حسنعلی صفایی  که از بازاریان شناخته شده و مورد احترام مردم بود،  در دهۀ ۶۰ توسط این رژیم  اعدام گردید.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، حملات سازمان یافته توسط بازجویان وزارت اطلاعات علیه زندانیان سیاسی اسیر و بی دفاع را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به جنایت علیه بشریت در ایران است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

05 مرداد 1389 برابر با 27 ژولای 2010

----

ده سال حبس برهان بقایی و مهران کوشا تائید شد

سه شنبه 05 مرداد

خبرگزاری هرانا: احکام قضایی دو دانشجوی آزادیخواه و برابری طلب، برهان بقایی و مهران کوشا که در احکام اولیه دادگاه انقلاب مشهد هر کدام به 5 سال حبس تعزیری که به مدت 5 سال تعلیق شده بود، مورد تایید قرار گرفت.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این دو فعال دانشجویی در تابستان 87 توسط ماموران وزارت اطلاعات در مشهد دستگیر شدند و پس از تحمل یک ماه بازداشت در بازداشتگاه اداره اطلاعات مشهد با قرار وثیقه آزاد شدند.

دادگاه بدوی این دو دانشجو پس از بارها به تاخیر افتادن در شهریور ماه 88 در شعبه 5 دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی کاووسی برگزار شد.

----

جمعی از مسیحیان در مشهد بازداشت شدند

دوشنبه 04 مرداد 1389

خبرگزاری هرانا: جمعی از مسیحیان ساكن مشهد در یك برنامه ریزی از پیش تعیین شده توسط نیروهای امنیتی اطلاعات مشهد  بازداشت شدند كه از سرنوشت دو تن از آنان تاكنون خبری در دست نیست.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، از شهرستان مشهد مركز استان خراسان رضوی ، در روز پنج شنبه ۱۷ تیرماه تعداد ۱۵ تن از نوكیشان مسیحی آن شهر كه در حال عزیمت به شهرستان بجنورد از توابع استان به منظور دیدار و مشاركت با برخی مسیحیان  آن شهر  بودند در یك برنامه ریزی از پیش تعیین شده توسط نیروهای امنیتی اداره كل اطلاعات خراسان بازداشت شدند .

به گفته منابع مطلع، گویا ماموران اطلاعات در مورد  این سفر از قبل آگاه بوده اند بطوری كه وقتی  این افراد در یك اتوبوس سوار شدند  و حركت كردند ، دقایقی بعد در بین راه ماموران امنیتی ضمن دستور توقف به راننده اتوبوس كلیه سرنشینان مسیحی آنرا كه از قبل  شناسایی كرده بودند را بازداشت نمودند.

این گزارش همچنین می افزاید، كلیه این ۱۵ نفر  پس از دستگیری به بازداشتگاه اداره كل اطلاعات خراسان منتقل میشوند . در آنجا به بطور مداوم و به مدت یك هفته تحت بازجوئی شدیدی بوده اند و فشار زیادی به آنها وارد شده است . پس از گذشت یك هفته سرانجام ۱۳نفر از آنان با امضای تعهد نامه و سایر فرمهائی كه در اینگونه موارد به اجبار باید آنها را امضاء كنند بطور موقت آزاد میشوند .

۲ نفر دیگر از بازداشت شدگان مسیحی به اسامی رضا ( استیفان) ۴۸ ساله و احسان بهروز ۲۳ ساله كه حاضر به امضای تعهد نامه و فرمهای مذكور نشدند  همچنان در بازداشت باقی مانده اند .

گزارشات حاكی از آن است كه "احسان بهروز" در همان روز بازداشت حوالی ساعت ۸ شب بهمراه سه تن از ماموران اطلاعات به محل سكونتش در خیابان نخ ریسی مشهد مراجعه میكنند و ماموران امنیتی پس از بازرسی و تفتیش منزل وی كلیه لوازم شخصی ، كامپیوتر ، كتب و نشریات ایشان را ضبط و با خود می برند. از زمانی كه آقای بهروز به همراه ماموران و وسایل ضبط شده از منزل خارج شده است خانواده وی تا كنون اطلاع دقیقی از آنچه بر او گذشته است ندارند . در طی این مدت او فقط دوبار در تماسهای تلفنی كوتاهی كه با خانواده اش گرفته است اعلام كرده كه سالم میباشد . احسان بهروز دانشجو و از اعضای كلیساهای خانگی مشهد میباشد .
این منابع گزارش دادند  كه رضا ( استیفان ) متاهل و دارای ۲ فرزند می باشد و خانواده های این بازداشت شدگان مسیحی به شدت نگران وضعیت آنها هستند . این در حالی است كه گفته می شود هر دو آنان همچنان در بازداشتگاه اطلاعات مشهد بسر می برند  و برای آنان در شعبه ۹۰۱ دادگاه انقلاب واقع در خیابان كوهسنگی تشكیل پرونده شده است . تاكنون  هیچ گونه خبری از تفهیم اتهام و انتخاب وكیل برای آنان نیست و مشخص نشده تا چه زمانی باید در بازداشت و بلا تكلیفی بسر ببرند .
این بازداشت ها و فشار ها بر مسیحیان در مشهد در حالی صورت میگیرد كه "علی گلچین"  زندانی مسیحی ساكن  ورامین كه همچنان  پس از گذشت قریب ۸۰ روز در زندان انفرادی اوین بسر می برد.
لازم به ذكر است  بازداشت شدگان مسیحی در سالجاری كه عموما از نومسیحیان  هستند و تاكنون بطور موقت در شهرهای مختلف كشور تا زمان تشكیل دادگاه با وثیقه آزاد شده اند، همچنان در انتظار روز محاكمه بسر می برند .

----

تداوم آزار و اذیت بهائیان در ایران

سه شنبه 05 مرداد 1389

خبرگزاری هرانا: در تداوم سرکوب شهروندان بهایی ساکن در ایران یک فرد در آبادان بازداشت شد و گورستان بهائیان در کرمان تخریب شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، روز شنبه 26 تیر ماه ماموران وزارت اطلاعات با یورش به منزل یک شهروند بهایی ساکن آبادان به نام هدایت الله رضایی ضمن تفتیش منزل وی را بازداشت کردند.

هم چنین روز پنجشنبه 31 تیر ماه افراد ناشناس با استفاده از بولدزر اقدام به تخریب و خرابکاری برخی از گورستانهای شهروندان بهایی نمودند.

----

ایجاد فشارهای معیشتی غیر مستقیم علیه خانواده فعال سندیکایی

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" افشای اعمال سرکوبگرانه و غیر قانونی حراست شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه باعث گردید که فعال سندیکای شرکت واحد بکار خود بازگردانده شود.

روز دوشنبه 4 مرداد ماه سعید ترابیان مسئول روابط عمومی سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه بر اثر افشای اعمال سرکوبگرانه و غیر قانونی حراست شرکت واحد تهران وادار به عقب نشینی شد و آقای ترابیان  از روز دوشنبه 4 مرداد ماه  به محل کار خود در شرکت واحد بازگشت و  مشغول بکار شد.

اما آنها به آقای ترابیان تاکید کردند بابت مدتی که غیبت داشته است (مدت بازداشت غیر قانونی اخیر توسط وزارت اطلاعات) باید به کمیته انظباطی شرکت واحد مراجعه کند تا در مورد او تصمصم گیری شود.

از طرفی دیگر تمامی حسابهای بانکی از جمله شماره حساب بانکی که در بانک گشاورزی داشتند که حقوق ماهیانه شرکت واحد به آنجا واریز می شد را مسدود کرده اند. آقای ترابیان از بانک خواستار روشن شدن علت انسداد حساب بانکی خود شده است.مسئولین بانک به او اعلام کردند که سه روز پس از بازداشت وی، شعبه 6 بازپرسی دادگاه انقلاب کرج طی حکمی دستور مسدود کردن حساب بانکی او را صادر کرده است..انسداد حساب بانکی باعث شده است که او برای امرار معاش خانواده اش با شرایط سختی مواجه شود.مسئولین بانک همچنین اعلام کرده اند رفع مسدودیت حساب بانکی فقط با موافقت دادگاه انقلاب کرج امکان پذیر است.

آقای ترابیان به دادگاه انقلاب کرج مراجعه کرده است و خواستار رفع مسدودیت حساب بانکی خود شده بود. اما دادگاه انقلاب به او پاسخ داده است که باید تا زمان تشکیل دادگاه منتظر بماند. این در حالی است که هنوز تاریخی برای تشکیل دادگاه تعیین نشده است.

همچین وزارت اطلاعات حاضر به پس دادن وسائل شخصی آقای ترابیان  که در جریان یورش به منزلش با خود برده اند، نیست.در جریان یورش مامورین وزارت اطلاعات به منزل آقای ترابیان وسایل شخصی او و خانواده اش را با خود بردند که از جمله آنها تلفنهای همراه خود و همسرش،کامپیوتر،سی.دی،دوربین عکاسی و سایر وسائل شخصی  می باشد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،مسدود کردن حساب بانکی که باعث ایجاد فشارهای معیشتی بر این خانواده است و همچنین سرقت وسائل شخصی افراد را محکوم می کند و از سازمان جهانی کار خواستار  حمایت عملی از فعالین سندیکایی در ایران است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

03 مرداد 1389 برابر با 25 ژولای 2010

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

مطالب مشابه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران