بازگشت به صفحه اول

 

 
 

کمیته حفاظت از روزنامه نگاران خواستار لغو مجازات بدرالسادات مفیدی شد

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: کمیته حفاظت از روزنامه نگاران (CPJ) روز گذشته از مقامات جمهوری اسلامی خواست تا احکام سنگین شش سال زندان و 5 سال محرومیت بدرالسادات مفیدی را لغو کنند. نایب رئیس این کمیته در این باره گفت: «ما از محکومیت سنگین بدرالسادات مفیدی شوکه شدیم، و علاوه بر آن، صدور این حکم نمایانگر عزم تهران برای خاموش کردن نشریات منتقد و مستقل می باشد»

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، کمیته حفاظت از روزنامه نگاران از مقامات ایران خواست تا حکم شش سال زندان بدرالسادات مفیدی، روزنامه نگار ایرانی را لغو کنند.

بدرالسادات مفیدی که دبیر سابق انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران – تشکلی که در سال 1376 توسط تعدادی از روزنامه نگاران برجسته ایرانی تاسیس، و در سال 1387 توسط مسئولین جمهوری اسلامی تعطیل شد – می باشد، در دوازدهم مرداد ماه، توسط شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران، محاکمه و به شش سال زندان و پنج سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم شد.

بنا بر تحقیقات کمیته حفاظت از روزنامه نگاران، سال گذشته نیز تعدادی از زندانیان مطبوعاتی و سیاسی در این شعبه محاکمه و احکام سنگینی دریافت کرده اند.

بنا به گفته محمد شریف، وکیل مدافع بدرالسادات مفیدی، وی به اتهام «اجتماع و تبانی جهت ارتكاب جرم» و «تبلیغ علیه نظام» محکوم شده است.

رابرت ماهونی، نایب رئیس کمیته حفاظت از روزنامه نگاران گفت: «ما از محکومیت سنگین بدرالسادات مفیدی شوکه شدیم، و علاوه بر آن، این نمایانگر عزم تهران برای خاموش کردن نشریات منتقد و مستقل می باشد».

نایب رئیس کمیته حفاظت از روزنامه نگاران اضافه کرد: «ما از مقامات جمهوری اسلامی می خواهیم که هر دو حکم زندان و محرومیت بدرالسادات مفیدی را لغو کنند».

همچنین وکیل بدرالسادات مفیدی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که هیچ مبنای قانونی برای این اتهامات وجود ندارد. وی با اشاره به این که مفیدی رئیس یک تشکل قانونی بوده که مجوز فعالیت داشته، گفت که قصد دارد پرونده را به دادگاه تجدید نظر ارجاع کند، اما "نمی توان به حکم دادگاه تجدید نظر چندان امیدوار بود". طبق قوانین جمهوری اسلامی، وکلای متهمین از زمان صدور حکم به مدت 21 روز فرصت دارند تا درخواست تجدید نظر خود را ارائه کنند.

مفیدی در هشتم دی ماه سال گذشته و چند روز بعد از اینکه در مصاحبه ای با تلویزیون فارسی دولتی آلمان، دویچه وله، در یکم دی ماه در مورد سیاست های رسانه ای دولت صحبت کرده بود بازداشت شد.

مطابق آخرین سرشمای جامع کمیته حفاظت از روزنامه نگاران در ابتدای ماه ژوئن، 37 روزنامه نگار ایرانی (به غیر از بدرالسادات مفیدی) در زندان به سر می برند.

کمیته حفاظت از روزنامه نگاران در سال 1981 به منظور دفاع از حقوق روزنامه نگاران بوسیله گروهی از دست اندرکاران حوزه خبر و روزنامه نگاری تاسیس شد. مقر این کمیته در نیویورک است و در شماری از کشورهای جهان نمایندگانی دارد. هیاتی مرکب از پنجاه و سه روزنامه نگار برجسته، مسئولیت اداره این کمیته را برعهده دارند.

----

تفهیم اتهامات جدید به لاله حسن پور از سوی دادسرای مستقر در زندان اوین

جمعه 29 مرداد 1389

خبرگزاری هرانا: لاله حسن پور، فعال حقوق بشر، روز چهارشنبه مورخ بیست و هفتم مرداد ماه، جهت اخذ آخرین دفاعیات به شعبه ی 3 بازپرسی دادگاه انقلاب تهران، مستقر در زندان اوین احضار شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، در این دادگاه که بدون حضور وکیل ایشان برگزار شد سه اتهام جدید مبنی بر توهین به رهبری، توهین به مقدسات و توهین به رئیس جمهور مطرح و تفهیم شد.

یکی از وکلای مدافع وی در گفتگو با گزارشگر هرانا اعلام کرد متاسفانه به ما وکلا اجازه ورود به دادسرای مستقر در اوین نمی دهند به همین دلیل من نتوانستم به همراه موکلم در دادگاه حضور به عمل رسانم.

وی افزود، در تماسی که با خانم لاله حسن پور داشتم گویا اتهامات جدیدی به ایشان تفهیم شده است، اتهاماتی چون توهين به مقدسات اسلام از طریق انتشار "اسلام چه به ایران" نوشته ای از صادق هدایت در وبلاگ شخصی، توهين به رهبري از طریق انتشار یک دلنوشته در وبلاگ شخصی، توهين به احمدي نژاد از طریق انتشار یک دلنوشته در وبلاگ شخصی، به ایشان تفهم شده است.

وی هم چنین خاطر نشان کرد پیشتر اتهاماتی چون اقدام عليه امنيت ملي از طریق امضا کمپین نوجونان محکوم به اعدام، عضويت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و شركت در اغتشاشات عنوان شده بود.

حسن پور در طی مدت بازداشت تحت فشار شدید بازجویان جهت اخذ اعترافات تلوزیونی قرار داشت.

لاله حسن پور، فعال حقوق بشر روز سه شنبه بیست و پنجم اسفندماه در منزل پدری اش در تهران توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت و به بند 2 الف زندان اوین منتقل شد.

وی دوازدهم خردادماه با قرار وثیقه ی دویست میلیون تومانی از زندان اوین به صورت موقت آزاد شد.

----

وضعیت نامساعد جسمی رضا شهابی فعال کارگری در بند

جمعه 29 مرداد 1389

خبرگزاری هرانا: صبح روز پنج شنبه 28/05/1389 خانواده رضا شهابي فعال کارگري و از اعضاي سنديکاي کارگران اتوبوسراني تهران  در زندان اوين با وي ديداري حضوري داشتند .

در اين ديدار که ربابه رضايي همسر ، شيرين شهابي دختر و برادر کوچکتر اقاي  شهابي حسن شهابي حضور داشتند اين فعال کارگري توانست دقايقي  با خانواده خود ديدار کند.

به گفته يکي از ملاقات کنندگان رضا شهابي به شدت دچار ضعف جسماني شده، و با اشاره به ناراحتي و درد شديد در ناحيه  گردن و کمر به مبتلا شدن به بيماري گوارشي اشاره کرد. از وضع جسماني اين فعال کارگري کاملا مشهود بود که  وي به شدت زير فشار روحي قرار داشته است.

یکی از نزدیکان وی به گزارشگر هرانا گفت، آقای شهابی به شدت دچار ضعف جسمانی شده است و از ناحیه گردن و کمر به شدت احساس ناراحتی می کند و هم چنین از بیماری گوارشی در رنج است.

قابل ذکر است  رضا شهابي پيش از بازداشتش به دليل درد شديد در ناحيه گردن و کمر خود تحت نظر پزشک بوده و در تاريخ 18/3/89 يعني کمتر از 5 روز قبل از بازداشتش در يکي از مراکز پزشکي تهران راديوگرافي و الکتروميوگرافي را انجام داده بود.

----

یک زندانی نزديک به 92 روز تحت شکنجه های غیر انسانی بازجویان قرار داشت

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی نزدیگ به 92 روز تحت شکنجه های جسمی،جنسی  و روحی قرار داشت که او را وادار به مصاحبه تلویزیونی نمایند.

زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی 29 ساله و لیسانس زبان فرانسه می باشد که در تاریخ  20 اردیبهشت ماه با یورش مامورین اطلاعات سپاه پاسداران در تهران دستگیر  و به سلولهای انفرادی بند 2- الف سپاه منتقل شد او به مدت 22 روز در سلولهای انفرادی تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار داشت.یکی از شکنجه هایی که بازجویان سپاه پاسداران علیه او بکار می بردند قرار دادن آقای شریفی به مدت 22 روز درسلول انفرادی که در طی شبانه روز در تاریکی مطلق بسر می برد.بازجویان سپاه پاسداران همچنین  او را با شوک الکتریکی مورد شکنجه قرار می دادند.

پس از 22 روز او را به سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل کردند  و شکنجه جسمی و روحی او توسط بازجویان وزارت اطلاعات در آنجا  به مدت 70 روز دیگر ادامه یافت.

بازجویان اطلاعات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات با بکار بردن شکنجه های جسمی ،جنسی و روحی سعی داشتند که او را وادار به اعتراف در مقابل دوربینهای تلویزیون نمایند تا علیه وی پرونده سازی کنند واو را به احکام سنگین محکوم کنند.

آقای شریفی در طی مدتی که در سلولهای انفرادی بند 2-الف سپاه و بند 209 زندان اوین بسر می برد هیچگونه ملاقات و ارتباطی با خانواده خود نداشت . خانواده وی از وضعیت و شرایط عزیزشان بی اطلاع بودند.

زندانی رضا شریفی بوکانی از اعضای اطلاعات سپاه پاسداران بود و به اتهام داشتن ارتباط ایمیلی با یکی از احزاب کردی دستگیر شده است. بازجویان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات  به او اتهام جاسوسی علیه نظام و همکاری با احزاب سیاسی نسبت داده اند.

آقای شریفی بوکانی چند هفته ای است که به زندان گوهردشت کرج تبعید شده است و در شرایط قرون وسطائی و غیر انسانی قرار دارد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،مورد شکنجه قرار دادن زندانیان برای گرفتن اعترافات تلویزیونی جهت پرونده سازی و صدور احکام سنگین را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد  و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

29 مرداد 1389 برابر با 20 اوت 2010

----

حکم زندان برای شش فعال آذربایجانی در تبریز

ساوالان سسی: حسن عبداللهی جهانی(اومید اوغلو) مدرس زبان و ادبیات ترکی، محبوب بوداقی شاعر آذربایجانی، فراز زهتاب فعال دانشجویی در دانشگاه تبریز، حبیب آوریده، محمدرضا هاشمی و حسین آسیابی از شهروندان آذربایجانی در تبریز از سوی شعبه ۱۱۱ جزائی تبریز به احکام حبس از شش ماه تا یکسال محکوم گردیدند.

بر اساس حکم صادره از سوی قاضی محمدی رئیس شعبه ۱۱۱ جزائی تبریز، حبیب آوریده به یکسال حبس تعزیری و حسن عبداللهی جهانی، محبوب بوداقی، فراز زهتاب، محمدرضا هاشمی و حسین آسیابی هر کدام به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده اند.

این افراد خرداد و تیر ماه ٨٨ توسط اداره اطلاعات تبریزدستگیر و پس از تحمل نزدیک سه ماه بازداشت موقت به قید وثیقه از زندان تبریز آزاد شده بودند.

اتهام این فعالین مشارکت در فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مدیریت وبلاگ و چاپ و انتشار اعلامیه و دعوت مردم به تظاهرات عنوان شده است.

دادگاه رسیدگی به اتهامات این افراد به صورت غیر علنی برگزار شده و بازداشت شدگان در دوران بازداشت در اداره اطلاعات تبریز از حق ملاقات با خانواده و وکیل محروم بوده اند.

نقی محمودی، عباس جمالی و عظیم زاده وکلای دادگستری در تبریز وکالت این متهمین را بر عهده دارند.

----

ظالم ِمظلوم

آرش کیخسروی

پنجشنبه 28 مرداد 1389

خبرگزاری هرانا: یکشنبه هفته قبل برای پی گیری پرونده یکی از دوستان عزیزم که به نظرم از بهترین فرزندان ایران است به دادگاه انقلاب تهران مراجعه کردم . من هر چندباری که به این ساختمان پای گذاشته ام دچار حس غریب و عجیبی شده ام . راهروهای تودرتو ، فضایی غمناک و افسرده ، لامپ های مهتابی کم سو ، موج غمی که از  نگاه اکثر ساکنانش حتی از دورترین فاصله ها دریافت می شود در کنار گروه گروه هم وطنان معتادی که سر در گریبان منتظر محاکمه نشسته اند تصویری است از ساختمانی با نمای آجری در خیابان معلم تهران که نام دادگاه انقلاب را بر آن گذاشته اند. از بیان فلسفه وجودی این دادگاه صرفنظر می کنم و در چند خط یکشنبه ام و برداشت جدیدم را به تصویر می کشم شاید برای فردا موثر واقع شود.

حدود ساعت 30/9 وارد دفتر شعبه 28 شدم ،لایحه و وکالت نامه را نشان دادم و قرار شد بعد از اتمام جلسه دادگاه وارد شعبه شوم و از حاج آقا برای مطالعه ی پرونده اجازه بگیرم . این بار دوم مراجعه من در خصوص این پرونده بود. در مرتبه نخست قاضی دادگاه در پاسخ به درخواست ملاقات با موکل که در بازداشت می باشد  ، اعلام نمود به من ارتباطی ندارد به زندان اوین بروید و از آنها تقاضا کنید ، گفتم اوین برگه ای به دیوار زده که می باید قاضی مربوطه اجازه دهد. گفت : من تا کنون چنین اجازه ای نداده ام ، می توانید منتظر باشید تا در دادگاه این دیدار انجام شود. از سنگ قلاب شدن گلایه کردم ولی جوابم همان بود ، البته کمی با خشونت بیشتر ، به قصد دیدار رییس دادگاه انقلاب به اتاق ایشان رفتم ، مدیر دفتر خوش برخورد  گفتند جلسه دارند ولی می توانید با معاون شان صحبت کنید. مردی خوش بیان که به نظرم بیشتر مرا توجیه کرد به او گفتم که دارید توجیه می کنید ! ولی با اشاره درست به آیین نامه سازمان زندان ها ، نقص کار را در آنجا دانسته و در نهایت مقرر شد موضوع در نشست هفتگی دادگاه انقلاب جهت حل مساله مطرح شود و من نیز مطلبی در این باره بنویسم که چالش برانگیز هم نباشد. من دومی را انجام ندادم و به نظرم آنها نیز از اولی منصرف شده باشند.

از آنجا که خیلی وقت پیش از دوست و موکلم وکالت نامه ای داشتم آنرا تکمیل نمودم ، ابطال تمبر کردم و الان پشت درب دادگاه منتظر تمام شدن جلسه ی رسیدگی ایستاده ام .

سه خانم مسن و باوقار چندین مرتبه به دادگاه داخل و از آن خارج شدند. اتهام آنها به گمانم تبلیغ علیه نظام یا چیزی شبیه آن بود. درب دادگاه که باز و بسته می شد صدای بلند قاضی را می شنیدم که تقریبا بر سر آنها فریاد می زد و البته محتوای کلامش معلوم نبود. جلسه تمام شد به داخل رفتم سلام دادم و جوابی شنیدم و لایحه را به ایشان دادم . گفتند قرارداد وکالت؟ گفتم حق الزحمه ای نمی گیرم گفتند به من مربوط نیست ، قرارداد را باید ضمیمه کنید گفتم موکل در زندان است گفتند به من ارتباطی ندارد گفتم می شود پرونده را مطالعه کنم ، گفتند من بدون قرارداد اجازه هیچ کاری نمی دهم . چهره شان کمی برافروخته شد و من دیگر اصرار نکردم ، بیرون آمدم و منتظر ماندم تا وقت دادگاه تعیین شود.

در این فرصت جلسه ی دیگری برگزار شد که متهم آن خانم جوانی از دستگیرشدگان پس از انتخابات دور دهم بود. گویا در وبلاگش برای آقای دکتر احمدی نژاد صفتی بیان نموده بود که قاضی آنرا توهین تلقی می کرد و باز صدای قاضی بلند بود و مبهم.

حدود سه ساعت در راهروی دادگاه ماندم، نمی خواهم مطلب را با بیان آنچه دیدم و شنیدم طولانی نمایم ، من در این چند ساعت نوع نگاهم به قضات دادگاه انقلاب عوض شد. می خواهم پس از بیان چند موضوع از دیدگاه جدید خودم سخن بگویم:

1- 99 درصد پرونده های دادگاه انقلاب در خصوص جرایم امنیتی یا آنچه که ما جرایم سیاسی می دانیم ، هیاهو برای هیچ است. حاکم که منتظر شنیدن مدح خود بوده برای شهروندی که این موضوع را رعایت نکرده پرونده ای قطور ساخته است تا برایش سوء سابقه ای درست کند و به این بهانه او را از حقوق اجتماعی محروم و از فعالیت پشیمان نماید.

2- قانون اساسی به طور کلی در بعضی از شعب دادگاه انقلاب محلی از اعراب ندارد. اصل 8 ، اصل9 ، اصل 26 ، اصل 27 و بسیاری اصول دیگر در اینجا تعطیل است . قاضی چه ایستاده و چه نشسته خودش را هم طراز و بلکه برتر از قانون دانسته و سعی اش بر این است که مخالف را به هر طریقی که شده از پای درآورد.

3- بعضا رسیدگی آنقدر طولانی می شود که اعصاب مغضوبین دستگاه را برهم می زند. گاهی بین اعضای یک خانواده ، بین وکیل و خانواده موکل و یا بین چند متهم آنچنان اختلافی حاکم می شود که مقصر اصلی را فراموش می کنند و از یکدیگر کینه به دل می گیرند.

4- تجدید نظر خواهی که در دو شعبه خاص صورت می گیرد نیز بیشتر شبیه وقت کشی است تا نتیجه بخش. گویی قضات تجدید نظر برای تایید نظر پیش بینی شده اند.

5-  تحقیر مخاطب یک رویه عام در بعضی از شعب دادگاه انقلاب است.مجالی برای گفتگو نیست ، حالت دست نشانه ایست برای اینکه باید اتاق را ترک کنید. محیطی محقر ، پر از آه و اشک و بعضا ناله و نفرین که تنفس در آن مشکل است.

6- قاضی هم بهتر از همه می داند که آنچه محکومش انجام داده جرم نیست ولی خوب چه باید کرد؟

7-  سکوت متهم و وکیلش در بسیاری از مواقع از رضایت نیست. نگران این هستند که مبادا سلیقه بر قانون بچربد و چه تلخ که معمولا این اتفاق می افتد.

و اما دیدگاه جدید من

چند دفعه قبل که به دادگاه می آمدم اگرچه سعی ام بر این بود لبانم خندان باشد اما در درون با قاضی و مدیر دفتر و ... در حال جدال بودم. فکر می کردم از همان بدو ورود مدیر دفتر به دنبال ایراد گرفتن است و قاضی به دنبال محکوم کردن ولی اینبار از زاویه ی دیگری به موضوع نگاه و با خود فکر کردم کار کردن در دادگاه انقلاب چه شغل سخت و طاقت فرسایی است. قاضی اگر در روز 5 ساعت به پرونده ها رسیدگی کند ، 5 ساعت غم و غصه و آه و گریه ببیند ، 5 ساعت بر سر متهم فریاد زند ، 5 ساعت اخم هایش در هم باشد ، 5 ساعت برای محکوم کردن حرف بزند ، دیگر چگونه زندگی می کند؟

دیدم اگر قاضی در مواقعی شاید نا خواسته به ناروا رای می دهد ولی خود در تمام زندگی اش مظلوم واقع شده است. او مجبور است در روز به پرونده های بسیاری رسیدگی کند ، او مجبور است در بسیاری از جاها چشم بر واقعیت ببندد. او مجبور است که در این زندان نقش زندانبان را ایفا کند ، او مجبور است که توجیه کند او مجبور است که محکوم کند و همه ی این اجبار ها از او موجودی پرخاشگر ساخته و این چنین بود که اینبار از نگاه به ابروان برآمده اش با او احساس همدردی کردم و این احساس را برای اولین بار بود که تجربه می کردم. گرچه می دانم زمانی که این مطلب توسط قاضی یا دوستانش خوانده شود به دنبال یافتن راهی برای شکستن قلم یا صاحب قلم می گردند اما صادقانه بگویم ، من او را با تمام این اوصافی که ذکر کردم دوست دارم و می دانم اگر جنگی رخ دهد در کنار هم و در یک جبهه با متجاوز خواهیم جنگید هر چند که امروز رو در روی هم هستیم.

قدردانی

می خواهم در پایان از تعدادی از هم وطنانم تشکر کنم. از کادر اداری دادگاه انقلاب که با وجود همه ی سختی ها با برخوردی محترمانه اندکی التیام بخش مراجعین هستند ، هر چند گاهی آنها نیز صبوری خود را از دست می دهند ولی در کل قابل تقدیر می باشند خصوصا آن عزیزی که برگه ورود را می دهد.

همچنین از همکاران عزیزم که بدون چشمداشت در دادگاه انقلاب به دفاع از حقوق هموطنانی مشغول هستند که اتهامشان اعتراض به وضعیت موجود است.

از:1- مهناز پراکند 2-عبدالفتاح سلطانی 3- فریده غیرت 4- محمد شریف 5- محمد علی دادخواه 6- ناصر زرافشان 7- شیرین عبادی 8- نسرین ستوده 9- خلیل بهرامیان 10- صالح نیکبخت 11- محمد اولیایی فرد (که ناعادلانه دربند است) 12- محمد مصطفایی 13- مینا جعفری 14- سید محمود علیزاده طباطبایی 15- هوشنگ پوربابایی 16- نعمت احمدی 17- محمد حسین آغاسی 18- محمد سیف زاده 19- عبدالصمد خرمشاهی 20- رمضان حاجی مشهدی 21- گیتی پورفاضل 22- مریم کیان ارثی 23- سارا صباغیان 24-مهرداد قربانی 25-مریم دارایی 26- فروغ میرزایی 27- نجما رحمانی 28-پرویز جهانگیرراد 29-فریدون شامی 30-نسیم غنوی 31-مهدی حجتی 32-ژینوس شریف رازی 33-افروز مغزی 34-محمدرضا فقیهی 35-منیژه محمدی 36-بهاره دولو 37-شادی صدر 38-شیما قوشه 39-سید عقیل حسینی 40-هادی اسماعیل زاده 41-وحید مشکانی فراهانی 42-سارا نجیمی 43- مریم بابایی و... امیدوارم همگی شاد و پیروز باشید.

پاینده ایران – آرش کیخسروی

27/5/1389

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

مطالب مشابه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران