بازگشت به صفحه اول

 

 
 

عالمتاج قائم مقامی در حبس خانگی

گفتگو با پوران فرخزاد

5 مهر 1389

مدرسه فمینیستی: در سالروز درگذشت عالمتاج قائم مقامی (ژاله) هستیم، یکی از معدود شاعرانی که با وجود شرایط مذهبی و سنتی زمانه اش، از زنانگی و زن بودن در شعرش سخن گفته است. شعر او سرشار از عواطف و احساسات زنانه است او اولین شاعر زنی بود که در سروده ها و نوشته هایی که از او باقی مانده است با هویت زنانه خودش شعر نوشت به همین منظور گفتگویی با «پوران فرخزاد» شاعر، نویسنده و پژوهشگر زنان انجام داده ایم و در آن آزاده دواچی از او درمورد اشعار ژاله ، اهمیت آنها و چرایی شعر زنانه پرسیده است:

آزاده دواچی: خانم فرخزاد بسیاری بر این باورند که ژاله یک شاعر فمینیست است؟ آیا از منظر شما او یک فمنیست بوده و یا اشعار او فمینیستی اند؟

پوران فرخزاد: در آن زمان ایده ای به نام فمینیست اصولا وجود نداشت و ژاله به کل از این ماجرا بی خبر بود. ولی ژاله یک زن است و ما برای نخستین بار، البته نمی توانم بگویم نخستین بار چون چندین و چند زن دیگر هستند که با ایما و اشاره، زنانگی شان را درنوشته هایشان آشکار کرده اند، ولی ژاله برای نخستین بار خیلی صریح از خواسته های زنانه سخن می گوید، نه خواسته های اجتماعی بلکه بیشتر، خواسته های فردی . البته گهگاهی هم از خواسته های اجتماعی زنان سخن می گوید بدون آنکه خودش قدرت ابراز علنی اینها را داشته باشد، مثلا سخنرانی در حضور جمع ترتیب دهد. همه چیز ژاله پنهانی و خانگی است. ژاله کاملا زن است یعنی ما در ادبیات نداریم که زنی بیاید از شانه، از آینه، از سماور، و از این مسائل سخن بگوید. در دوره ژاله این مسائل اصلا مطرح نبود و بیشتر زنها از زبان مردها سخن می گفتند و حتی معشوقشان واقعا طرح معشوق مردانه را داشت یعنی جرأت نکردند که طرح معشوقی را برای یک زن بریزند و معشوقشان همان معشوقی است که برای مردها بوده است .

به هرحال ژاله از زنانگی سخن گفته است ، حتی از بی عشقی سخن گفته است و ازاینکه نتوانسته است در زندگی چیزهایی را که می خواهد عملی کند . حتی اینقدر از عکس العمل اطرافیانش می ترسیده که تمامی غزلیاتش که بدون شک حاوی احساسات عاشقانه اش بوده پاره کرده است حتی به دست پسرش (که دیوانش را چاپ کرده است) نرسیده است وهیچ کدام از ما آن آثار را ندیده ایم.

آزاده دواچی: برخی از منتقدان براین باورند که ژاله قبل از فروغ فرخزاد تابوهای مردسالار را شکسته است و حال اگر نگوییم فمینیست بلکه اولین زنی بوده که قبل از فروغ جرات شکستن تابوهای مردسالار را داشته است. درواقع قبل از فروغ، ژاله موفق به نوشتن اشعار زنانه شده است. خانم فرخزاد نظر شما به عنوان یک زن شاعر و خواهر فروغ، چیست ؟ آیا شما موافقید ؟

پوران فرخزاد: ببینید ژاله در پنهان سخن گفته است و هیچ کس جز اطرافیانش از اشعارش خبر نداشته اند . حتی ژاله به صندوق خانه ی خانه اش می رفته و در آنجا اشعارش را می نوشته است. یعنی آدم خیلی محافظه کاری بوده است درصورتی که ایده های خوبی داشته اما جرأت ابراز آن را نداشته است. ولی فروغ نخستین زنی است که جرأت ابرازعلنی احساسات عاشقانه و عواطف زنانه را داشته است، و این تفاوت آنهاست. البته تفاوت زمانی هم باهم دارند . گرچه درآن زمانی که فروغ ، به صورت علنی از زن بودن و از خواسته های زنانه سخن گفت ،آن زمان هم هنوز کسی این جسارت را نداشت، و نخستین شعری که از یک شاعر جسور زن به چاپ رسید شعر«گناه» فروغ بود که جنجالی به پا کرد. ولی ژاله حتی غزلیاتش را پاره کرد و بسیار کار نابجایی کرد ونگذاشت که ما با احساسات زنانه اش آشنا شویم. حتی ژاله در بعضی از شعرهایش جنس زن را تخفیف می دهد مثلا وقتی ژاله می خواهد از زنان سخن بگوید ببینید که چگونه سخن می گوید :
- نقشی خواهید از من ساختن
- شیر بی یال ودُم و اشکم کنید
- دفتر شعرم به آتش در نهید
- و زهزاران نام ، نامی کم کنید
- داخل آدم نباشد جنس زن
- تا شمایش داخل آدم کنید
- او معمایی است بی معنی
- مباد خویش را سرگرم این مبهم کنید

ولی فروغ علنی سربلند کرد و گفت که من یک زنم و مثل تمام مردهای جهان حق سخن گفتن از احساساتم را دارم، و این تفاوت این دو زن است. هرچند ژاله در واقع اولین کسی است که از درون یک زن سخن گفته است و این را نمی شود انکار کرد.

آزاده دواچی : با توجه به مؤلفه های شعر عالمتاج آیا می توان گفت که شعر او شعری کاملا زنانه است؟

پوران فرخزاد: بله کاملا شعر او یک شعر پنهانی زنانه است ولی شعر فروغ شعر علنی زنانه است . با توجه به اینکه ژاله از احساسات زنانه اش کمتر سخن گفته است . در صورتی که فروغ کتابهای اولش از چگونگی دوست داشتن و عشق ورزیدن و از احساست زنانه حرف زدن است در صورتی که ژاله اشعار عاشقانه اش را از بین برد.

آزاده دواچی: فکر می کنید عالمتاج چه قدر از زندگی اش تاثیر گرفته است ؟ به عبارت دیگر زندگی او چه قدر نقش و تاثیر در سرودن اشعارش داشته است؟ منظورم این است که روابط او تا چه حد براشعارش تاثیر گذاشته اند ؟

پوران فرخزاد : تنهایی چیزی است که من بیشتر در اشعارش کشف کرده ام. و نفرتی را که از شوهرش داشته است و ترسی را که از اجتماعش داشته است . چون وقتی از شوهرش جدا می شود به صورت علنی می گوید که بیوه بودن در اجتماع رنج بزرگی است. یعنی هرجا که بروی مردها می خواهند زنهایشان را پنهان کنند و مردها نگاه دیگری به زنهای بیوه دارند و خوب باید شرایط زمانی را هم در نظر گرفت . ژاله زنی تنهاست و در واقع در تنهایی خودش پوسیده است . حتی یکی دوشعر را من از ژاله خوانده ام که نشان می دهد به صورت پنهانی از یک مردی خوشش می آمده است ولی درشعر ش می نویسد که از من دور شد چون من جرأت نزدیک شدن به او را ندارم ، درست برعکس فروغ که درقید و بند اجتماعش نیست. اما ژاله در زنجیره ی اجتماعش درگیر است که البته بسته به شرایط آن زمان است. ژاله حتی از پسرش ، پژمان بختیاری، که شاعری بزرگ است پنهان می کرده، از اطرافیانش نیز خودش را پنهان می کرده است. حتی از خودش ، خودش را پنهان می کرده است.

آزاده دواچی : یکی از مشخصه های شعری ژاله همانطور که قبلا هم به آن اشاره شد نوشتن به زبان زنانه است و او به مسائل مربوط به زنان برای اولین بار می پردازد به نظرشما این شروعی که ژاله کرد آیا توانست برشعر زنان تاثیر بگذارد؟

پوران فرخزاد: ببینید ژاله اصلا درزمان خودش کشف نشد. ژاله در زمان شهرت پسرش کشف شد من موقعی ژاله را کشف کردم که فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی را می شناختم. بنابراین نمی توانم بگویم که در اجتماع زمان خودش تاثیر گذاشت اما بعدها چرا، گرچه به هیچ وجه نتوانست نقش فروغ را بازی کند .

آزاده دواچی : اگر به حرف شما بازگردیم که شعر ژاله با وجود مؤلفه های زنانه بعدا کشف شد سؤال من این است که چه چیزی باعث تقویت این مؤلفه ها شد؟

پوران فرخزاد : ببینید در آن زمان نسیم مشروطیت وزیده بود و جنبش های اجتماعی زاده شده بودند اصلا افق نگاه ها در حال تغییر و تحول عمیق و شدید بود و زنان نیز در میان اجتماع سربلند کرده بودند و به دنبال حقوق اجتماعی و سیاسی شان بودند. ژاله هم بدون شک تمامی این خبرها را می شنید و پا به پای روند تاریخی و جریان اجتماعی پیش می رفت و ما همه ی اینها را درشعرهایش پیدا می کنیم ، به خصوص که در موارد زیادی در شعرهایش از لزوم آزادی ، برابری و تساوی سخن می گوید. پس درجریان بوده است نمی توانیم بگوییم نبوده حتی شعرای اطرافش را هم می شناخته است ، ولی مشکل اصلی اش شوهر داری بوده است . شوهر او مرد لری بوده است و یک مرد نظامی که فقط به شاهنامه و آثار حماسی علاقه داشته است واصلا از ادبیات جز شاهنامه چیزی نمی دانسته است، با اینکه مطمئن نیستم شاهنامه را می شناخته است یانه، به هرحال آدم حماسی بوده است و خوب زن را عادت داده بود ه که در خانه بماند و اظهار وجود نکند. با این حال، بعضی مواقع ژاله دوست داشته که از خانه بیرو ن بیاید چرا که سالها درخانه به عنوان یک موجود درجه ی دو به اونگاه می شده است و طبیعی است که این نوع نگاه بعد از سالها بر سروده های او تاثیر گذاشته است.

آزاده دواچی: یکی دیگراز مشخصه های شعری ژاله توجه او به اشیاء است به نظر شما دلیل این توجه ویژه به اشیاء چه می توانسته باشد؟

پوران فرخزاد: تنهایی ! شما راهم اگر دریک خانه ای زندانی کنند طبعا تمام توجه شما به این مسائل می رود. مثلا با سماور و یا با آینه سخن می گوید چون کسی را نداشته است. زن درونگرایی بوده است و بیشتر با خودش بوده و کمتر با دیگران معاشرت می کرده است. به هرحال وقتی کسی درخانه بماند این کار را می کند مگر پروین اعتصامی با نخود و لوبیا سخن نگفته است ؟ گرچه زمانه ی او متفاوت بوده است اما آدمهای درونگرا طبیعتا اینگونه هستند و کمتر دوست دارند جامعه شان را لمس کنند، و از برون به آنها بنگرند نه از درون. از سوی دیگر من یک نوع خودخواهی شدید یا نارسیسم را هم در او می بینم و البته درمورد کسی که الان نیست به سختی می توان سخن گفت و معتقدم که کارهای ژاله باید بررسی دقیق تری شوند.

آزاده دواچی: از لحاظ ساختار روایی و محتوای کلامی، آیا شما اشعار ژاله و فروغ را به هم نزدیک می دانید؟

پوران فرخزاد: نه. فروغ شاعر خاصی است که همه خواستند تقلید کنند و نتوانستند، و علتش صمیمت و سادگی درونی اش است ولی زبان ژاله زبان کلاسیک است و درواقع زبان غزلسرایی است. دنیای این دوشاعر کاملا باهم متفاوت است . مثل دو نفر که در دوجای کاملا متفاوت و با دو فرهنگ متفاوت زندگی می کنند ولی من به چیزی فرای اینها به یک مادر ازلی و یا یک روح جهانی اعتقاد دارم و این مادر در زنهایی که نبوغی دارند حلول می کند و آنها را به سخن درمی آورد. درواقع درکل جهان تاثیر می گذارد اما برزنان شاعر تاثیرات عجیب و غریبی گذاشته است.

آزاده دواچی : فکر می کنید در حال حاضر، شاعران زن معاصر ایران باید همان راه ژاله را بروند و به زبان زنانه خودشان بنویسند؟

پوران فرخزاد : ببینید برای خود من همیشه این مسئله عجیب بوده است مثلا من خودم شعر یا قصه می نویسم خوب من یک زن هستم و دنیای من زنانه است و نگاه من زنانه است من نمی توانم مرد باشم . من یکی از آروزهایم این است که مثلا یک هفته بتوانم مرد شوم تا ببینم مردها چگونه به پدیده های زندگی نگاه می کنند، و دوست دارم درونیات آنها را بدانم . اما من هیچوقت نمی توانم از زبان یک مرد حرف بزنم و نمی توانم درک کنم که چگونه زنانی که از قرن چهارم می نوشتند تا زمان ژاله، چگونه از زبان مردها مینوشتند من نمی توانم درک کنم. مثلا شما به عنوان یک زن آیا از افق مردانه می نویسید؟ بنابراین زنها چه بخواهند و چه نخواهند زن هستند . مگر اینکه گرفتار عادت های کلاسیک مانده باشند و من در کار چندین و چند زن دیده ام یعنی هنوز دارند از دیرمغان و پیرخرد و درد شراب سخن می گویند و درگذشته زندگی می کنند. ولی کسی که امروز زندگی می کند و چهره ی بی نقاب زن را دارد می بیند و رشد و تکاملش را می بیند چه طور می تواند از زبان جنس دیگری سخن گوید؟ اصلا دنیای ما متفاوت است. دید زنها لطیف تر و زیباتر است چون طبیعت مونث است، جهان مونث است، و همه چیز از زنانگی به وجود آمده است.

خانم فرخزاد ممنونم از وقت و زمانی که برای این گفتگوی صمیمانه اختصاص دادید.

----

زنی با زبانی چو شمشیر

استاد سیمین بهبهانی
5 مهر 1389

مدرسه فمینیستی: به مناسبت 5 مهرماه، سالمرگ شاعر مشروطه عالم تاج قائم مقامی (متخلص به ژاله) ، مدرسه فمینیستی تلاش کرده است ویؤه نامه ای حاوی نظرات و آراء برخی از زنان هنرمند و شاعر معاصر را در باره این شاعر بزرگ، گردآوری کند تا نسل جوان کشور و علاقمندان به شناخت آثار پیشکسوتان حق خواه جنبش زنان با افکار و آرزوها و ادبیات این بزرگان هر چه بیشتر آشنا گردند. بازخوانی زندگی و آثار «ژاله» در شرایط پر اضطرار و مضطرب کنونی، کاری بس دشوار بود که البته با همت و راهنمایی پیشکسوتانی چون استاد سیمین بهبهانی و دیگر شاعران نسل معاصرمان میسر شد. «کیانا کریمی»، هنرمند طراح نیز طراحی پوستر این مجموعه را برعهده داشته است. آنچه در زیر می خوانید به قلم سیمین بهبهانی است در مورد «عالمتاج قائم مقامی»:

-  از خویشتن خویش چه می خواهم من؟
- از این «منِ» درویش چه می خواهم من؟
- بازیچه ی آرزوی دل ساختمش
- زان «هیچ» آفرین بیش چه می خواهم من؟

عالم تاج قائم مقامی، با نام شعریِ ژاله از زنان شاعر برگزیده ی کشور ما است که نامش همراه با شعرش به تصادف باقی مانده است و اگر پسرش ، پژمان بختیاری ـ که خود از شاعران خوب معاصر بود ـ در کتاب های باقی مانده از مادر جست و جو نمی کرد، در نمی یافت که مادرش شاعری خوش ذوق و توانمند بوده است.

ژاله شعرها را «برای دل خود» سروده و از بیم جاهلان زمانه، آن ها را به گوش ها نرسانده و بسیاری را به آتش سپرده است زیرا مردم زمانه را کم حوصله تر و ناپخته تر از آن دانسته که حقایق زندگی زنان و کمبودهای وحشتناک عاطفی آنان را آشکار کند.

به هر روی، آن چه از عالم تاج ، این بانوی فرهیخته، باقی مانده است از دو جهت ارزشمند است:

نخست از جهت شناخت جامعه ی زن ستیز و مظالمی که بر زنان روا می بود، و دوم از بابت زیبایی و روانی و خوش ساختی شعرهایی که به تشریح این مظالم پرداخته است.

عالم تاج قائم مقامی متولد اسفند 1262 خورشیدی بوده و در پنجم مهر 1325 به مرگِ تن پیوسته است. پس 63 سال بیش نزیسته است، شصت و سه سالی که نیم بیش تر آن، دوران ناآگاهی زنان از حقوق خود بوده و در نیمه دیگر کم کم این آگاهی در زنان پدیدار شده و از 1300 خورشیدی به بعد کمابیش جرقه هایی از آزادی خواهی و حق طلبی به زندگی زنان روشنی بخشیده است.

با این حساب، می توان ژاله را از پیشوایان دوران بیداری زنان و نخستین شاعره ی جسور و بی پروا و خوش ذوق دانست که هنر خود را وقف روشن کردن افکار زنان همزمان خود کرده است.

زندگی او از جهاتی به زندگی مادر من (فخری ارغون ــ فخرعادل خلعتبری) شباهت دارد، با این تفاوت که مادر من پانزده ، شانزده سالی بعد از عالم تاج قائم مقامی به فکر آزادی زنان می افتد. شعرهای ژاله در اواخر 1345 یا اوایل 1346 خورشیدی منتشر شد و تا آن زمان از وجود چنین شاعری بی خبر مانده بودیم.

برای نمونه من یک بیت را از میان یکی از غزل های ژاله انتخاب می کنم که واقعا یک تومار شکوه و شکایت از نابرابری حقوقی زن و مرد در آن نهفته است :

-  قید عفّت، قید سنّت، قید شرع و قید عُرف
- زینت پای زن است، از بهر پای مرد نیست!

با چه زبانی و در چند صفحه می شد این همه آزار و شکنجه و تبعیض را که بَر زن روا می دارند و برای مرد کاملا نارواست به این خوبی و اختصار، تعریف کرد و به چشم کشید؟

هنر ژاله تنها اندیشیدن به وضع ناهنجار زنان نیست، او در شعر خود بسیاری از مسائل و جنبه های گوناگون زندگی را نیز مطرح می کند. برای مثال «تنهایی» را چنین بیان می کند:

-  من در این رنج آشنا تنها، تنها آینه
- با که گویم گر نگویم درد دل با آینه؟

طوطی ها هم در قفس خود به آینه دل خوش می کنند که تصویری از همجنس شان را در برابرشان می گذارد. آیا ژاله بدان حدّ از تنهایی رسیده بود که همزبانی در آینه جست و جو کند؟

در شعری دیگر از مفهوم زندگی سخن می گوید و هدف از زندگی را زیر علامت سوآل می گذارد و در این تفکر با بسیاری از فلاسفه همدل و همزبان می شود:

-  آن بلند اختر سپهر و این تَبه گوهر زمین
- هیچ در هیچ و خیال اندر خیال آمیخته

- کیست زن؟ ای وای، این بازیچه [بی قدر] (1) چیست؟
- گوهری بی مایه با خاک شغال آمیخته
- سال عمرش دیرپوی و شاخ عقلش دیر خیز
- حسرت آینده را با نقش حال آمیخته
- آتشی سوزنده در اشک فریب افروخته
- عفتی با شهوتی بی اعتدال آمیخته
- صورتی مصنوع از سرخاب و سُرمک ساخته
- خلقتی مکروه با غَنج و دلال آمیخته
- زشت خویی را فرو پوشانده با رنگ جمال
- ضعف روحی را به روی احتمال آمیخته ...

در این قصیده، عالم تاج بر خود و جنس خود می شورد و سراسر بر اساس زندگی اعتراض می کند که بر پوچی گذاشته شده است و همین پوچی، زن را وا می دارد که خود را تا حد یک بازیچه تنزل دهد و زیبایی را در ظاهر و بی توجه به درون و حقیقت زندگی بجوید و گل گونه و آرایش را وسیله ی فریب خود و دیگران کند.

آن گاه از زن روی بر می گرداند و به مرد چنین می تازد که : مرد نیز ظاهری بی باطن دارد، هیچ است، با کلَم برابر است و تنها فراهم کننده ی لقمه یی ناخوشایند و آمیخته با اشک و خون برای عیال است، یعنی در برابر این لقمه، منتّی بزرگ بر سر زن می گذارد. اگر عشقی دارد در حقیقت شهوتی است که در بستر به آسانی خاموش می شود. و سر انجام می گوید :

وصلتش با فصل و مهرش با جدال آمیخته ...

و بهتر آن است که عقیده ی او را در باره نکاح شرعی با زبان خودش بخوانیم که می گوید :

-  ازدواج شرعی اندر عهد کفر اندوز ما
- چیست، می دانی؟ حرامی با حلال آمیخته
- شمع سفره ی عقد با دست دروغ افروخته
- نقل بزم سور با زهر قتال آمیخته
- ازدواج شرعی است این یا زنایی شرع رنگ؟
- نی، غلط گفتم، نکاحی با نکال آمیخته
- آن چه من دیدم به عهد شوم شوهرداریم
- بود خود جمعیتی با اختلال آمیخته ...

می بینیم که عالم تاج در برابر ازدواج اجباری و نیازموده و نیاگاه زن و مرد از هویت یکدیگر چقدر جسورانه سخن می گوید. مگر نه این است که زن و مرد، قبل از ازدواج، کوچک ترین اطلاعی از احوال ظاهر و باطن خود نداشتند و با خواندن یک خطبه مجبور و محکوم به یک زندگی اتفاقی و ناخواسته می شدند. این گونه تفکر در زمان زندگی عالم تاج قائم مقامی واقعا نیازمند جرأتی بود که تنها از زن شاعری چون او بر می آمد.

ژاله فرق میان زن و مرد و تحقیر زنان را در دو بیت از قصیده ی بلند «نکوهش شوهر» چنین بیان می کند:

- ... گر نام وجود و عدم نهند
- بر مرد و به زن نام در خوری ست
- زن ننگ وجودست از آن سبب
- پیچیده به قیرینه چادری ست

ضمناَ در همین دو بیت، نفرت خود را از حجاب به وضوح ابراز می کند. عالم تاج نه تنها در شعرش به شرح کمبودهای زندگی زنان اشارت دارد بل که از بسیاری از مقولات فلسفی و علمی نیز به زبان شعر سخن می گوید. در «گفت و گو با چرخ خیاطی» اشاره یی به جنبش و گردش زمین دارد :

- چون بخنبی، با فلک در گردش آری قطب را
- عقل را زین داوری، مبهوت و شیدا می کنی ...

در ادبیات دیگر این شعر، ژاله از علوم و اکتشافات جدید مانند برق و تلگراف و تلفن سخن می گوید و از حکمایی چون رازی و بوعلی سینا یاد می کند... (2). وای! کاش چشمم بیش تر یاری می کرد تا مثال های دیگری از مقولات و مفاهیم و استعاره های شعر او را، به عنوان نمونه، بیرون می کشیدم. با این همه، همین مختصر بر توانایی فوق العاده ی ژاله در سرودن قصیده و غزل با درون مایه های زنانه و زندگی او گواه است. درود بر روانش که ناآرامی درون او سبب بیداری بسیاری از زنان شد. آرامش روان پاکش را آرزومندم.

- سیمین بهبهانی، 31 شهریور 1389 ـ تهران

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت:
- 1 . از مصرع یاد شده کلمه ای به اشتباه افتاده بود؛ «بی قدر» به جای آن افزوده شد، با معذرت.
- 2 . یادآور می شوم که ژاله با علوم طبیعی و ستاره شناسی نیز آشنایی داشته است.

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

مطالب مشابه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران