|
|
|||
یک کشیش ایرانی در معرض اعدام 06.10.2010 دویچه وله: از قلب اروپاشعبه ۱۱ دادگستری گیلان، برای کشیش یوسف ندرخانی به اتهام ارتداد، مجازات مرگ تقاضا کرده است. همسر آقای ندرخانی نیز زندانی است و به حبس ابد محکوم شده است. خطر اعدام کشیش بهروز خانجانی در شیراز را هم تهدید میکند.کشیش یوسف ندرخانی ساکن رشت بوده و از اکتبر سال ۲۰۰۹ تاکنون در زندان این شهر به سر میبرد. وی به دلیل تبلیغ مسیحیت در کلیسای خانگی خود، پس از چند مرتبه احضار و تذکر دستگیر شده است. آقای ندرخانی که شغل آزاد داشته، ۳۵ ساله و پدر دو فرزند است. کشیش رضا دهقانی، عضو شورای رهبری کلیسای ایران با اعلام این جزییات به دویچهوله از صدور حکم مرگ برای یوسف ندرخانی به اتهام ارتداد خبر میدهد: « ایشان سه مرتبه دادگاه رفته که آخرین آن، سه هفته قبل بوده است. به وکیل ایشان تلفنی و شفاهی خبر دادهاند که حکم مرگ صادر شده اما این را ابلاغ کتبی و رسمی نکردهاند. معمول است که چنین کنند تا افکار عمومی و واکنش مردم را بسنجند.» خانم فاطمه پسندیده، همسر یوسف ندرخانی نیز از خرداد ماه سال ۸۹ در زندان بهسر میبرد. کشیش دهقانی میگوید که دو فرزند خردسال این زوج زیر شش سال سن دارند و نزد عمه خود نگاهداری میشوند: « خانم پسندیده به حبس ابد محکوم شده زیرا در شریعت اسلام، حکم مرد مرتد اعدام و حکم زن مرتد، حبس ابد است.» کشیش دهقانی یادآوری میکند که فشار بر "نوایمانان مسیحی" در ایران پس از انتخابات تشدید شده و تنها از ماه ژانویه گذشته تا کنون سی نفر دستگیر شدهاند:« بازداشتها در تهران، شیراز، اصفهان و شمال کشور بودهاند. بیشتر این افراد را با قرار وثیقه آزاد کردهاند و آنها منتظر تشکیل دادگاههای خود هستند. وثیقههای آنان سنگین است و به نظر میرسد به این ترتیب خواسته باشند پرونده آنها را تکتک و نه به صورت جمعی بررسی کنند.» آقای دهقانی از وضعیت خطرناک کشیش بهروز خانجانی در زندان شیراز میگوید و اضافه میکند که وی محکوم به مرگ به اتهام ارتداد شده است: « همسر ایشان هم دستگیر شده و الان با قرار وثیقه آزاد است.» اعضای "شورای رهبری کلیسای ایران" که مقیم اروپا و آمریکا هستند، کوشیدهاند توجه افکار عمومی و سازمانهای حقوق بشر کشورهای محل سکونت خود را برای حفظ جان "نوایمانان مسیحی" جلب کنند. کشیش رضا دهقانی بهطور نمونه از تظاهراتی اعتراضی در اتاوا در برابر سفارت ایران و ارسال نامههایی به وزارت خارجه و سازمان حقوق بشر کانادا یاد میکند. نخستین حکم "ارتداد" برای نودینان مسیحی در ایران پس از انقلاب در سال ۱۹۹۰ صادر گردید. کشیش حسین سودمند، در این سال و در شهر مشهد به جرم "ارتداد" به دار آویخته شد. مهیندخت مصباح تحریریه: فرید وحیدی ---- شواهد حکم حسین درخشان کجا هستند؟ 7 مهر ۱۳۸۹ کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران امروز اعلام کرد که محکومیت و حکم ۱۹٫۵ سال زندان برای وبلاگ نویس ایرانی-کانادایی حسین درخشان شامل روابط دانشگاهی وی بوده است و می باید توسط دادگاه تجدید نظر نقض شود. کمپین همچنین خواستار تعلیق فوری قاضی این پرونده ابوالقاسم صلواتی که حکم حسین درخشان را صادر کرده، به دلیل خروج از رویه های قضایی در این مورد و در موارد متعدد دیگرشد. یک منبع آگاه به کمپین گفت که وکیل مدافع درخشان دسترسی کامل به پروندهء او نداشته و قادر به بررسی کامل آن نبوده است. هادی قائمی، سخنگوی کمپین اظهار داشت: “چنین محکومیت ها و احکام مشابه باعث مضحکهء دستگاه قضایی ایران در جهان شده است.” وی گفت: “ما از قوهء قضاییهء ایران درخواست می کنیم تا به این رویه غیر عادلانه پایان دهد و قاضی صلواتی را که باعث بی عدالتی های متعدد مشابهی شده است را از مسئولیت قضایی خویش تعلیق نماید.” منابع نزدیک به خانوادهء درخشان به کمپین گفتند که بخشی از شواهد مورد استناد برای اتهامات حسین درخشان یک معرفی نامهء دانشگاهی از گری سیک، یک استاد دانشگاه کلمبیا است که مقامات اطلاعاتی ایران ادعا می کنند نمایانگر روابط وی با یک دولت متخاصم است. مطالب وبلاگ درخشان که در خارج از ایران نوشته میشد ادلهء دیگری برای حکم بسیار شدید وی می باشد. در طول بازجویی، از درخشان در خصوص عضویتش در یک لیست الکترونیکی به نام Gulf2000 که توسط آقای سیک اداره می شود بازجویی شده است. لیست الکترونیکی فوق الذکر بیش از ۱۵۰۰ عضو در سراسر جهان از میان دانشگاهیان، دیپلمات ها، و متخصصین دارد و محل تبادل اندیشه بین متخصصین امور خاور میانه محسوب می شود. هادی قائمی گفت: “تصوراینکه نوشتن توصیه نامهء دانشگاهی که یک اقدام بسیار معمول وپیش پاافتاده از سوی دانشگاهیان برای متفاضایان ورود به دانشگاه هست برای فردی اتهام باشد یک فاجعه برای دستگاه قضایی به شمار می رودکه از فرط آلودگی به سیاست برای قربانی کردن افراد به احکامی متوسل می شوند که هیچ قاضی شریفی پای آن را امضا نمی کند.” منبع یاد شده به کمپین گفت که پس از دستگیری حسین درخشان وی برای ارائه اعترافات اجباری جلوی دوربین های تلویزیونی برای تخریب افراد وجریان های سیاسی تحت فشار قرارگرفته است. همچنین به درخشان گفته شده بود که اگر همکاری نکند، پدر و مادرش دستگیر خواهند شد. کمپین همچنین مطلع شده است که خانواده حسین درخشان به شدت تحت فشار هستند تا مبادا با رسانه های مستقل و سازمان های حقوق بشری صحبت کنند. به گفته یک منبع مطلع تلفن های منزل و حتی ارتباطات اینترنتی افراد منزل وی نیز کنترل می شوند. افرادی که برای نشان دادن همدردی و حمایت خویش از حسین درخشان به ملاقات خانوادهء وی رفته اند از مقامات سپاه پیامک های تهدید آمیزی دریافت کرده اند. هراس دستگاه قضایی از برگزاری دادگاه عمومی برای حسین درخشان و حضور هیات منصفه برای وی و اعلام حکم از طریق وب سایت های غیررسمی به جای اطلاع دادن به خانواده ووکیل وی نیز بخش دیگری از ابعادسیاسی بودن حکم درخشان را نشان می دهد. منابع متعددی به کمپین گفتند که پروندهء درخشان در دست سازمان اطلاعات سپاه پاسداران است. حسین درخشان دایما به اتهاماتی که نسبت به او طرح شده است در دادگاه اعتراض کرده است. کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران پیشتر نام قاضی صلواتی را در زمره مردان خشونت ، مجریان وآمران خشونت های بعد از انتخابات آورده است. در طول محاکمات نمایشی پس از انتخابات در ایران، قاضی صلواتی یکی از سه قاضی مسئول پرونده های دستگیر شدگان بود. وی بیش از صد زندانی سیاسی، فعال حقوق بشری، و تظاهرکنندگان صلح طلب را به حبس های طولانی مدت و صدور حد اقل نه حکم اعدام محکوم کرده است و به عنوان “قاضی مرگ” ملقب شده است. حسین درخشان در تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۸۷ در منزل خود دستگیر شد. یک منبع نزدیک به خانوادهء درخشان به کمپین گفت که وی در حدود ده ماه را در سلول انفرادی، در انزوای کامل از جهان خارج گذراند و در طول این مدت برای اعترافات دروغین در خصوص ارتباط با سازمان اطلاعاتی آمریکا (سیا) و سازمانهای اطلاعاتی اسراییل تحت فشار و ضرب و جرح بوده است . در سال ۱۳۸۸ یکی از اقوام حسین درخشان به کمپین گفت که وی بعضی از اعترافات اجباری اش را در حضور قاضی دادگاه و وکیل مدافعش پس گرفته است اما مقامات بدون اینکه کوچکترین اطلاعی از وضعیت وی و اتهاماتش به خانوادهء وی بدهند، ظرف دوسال گذشته از آزاد کردن وی خودداری نموده اند. ظرف سال اول حبس حسین درخشان، خانوادهء او فقط توانستند دوبار به ملاقات وی بروند. هفتهء گذشته شایعهء تقاضای اعدام برای وی از طرف دادستان تهران منتشر شد. اتهامات حسین درخشان “تبلیغ علیه نظام،” “همکاری با کشورهای متخاصم،” و “راه اندازی تارنماهای مستهجن” می باشد. به اعضای خانوادهء درخشان اجازهء شرکت در جلسات محاکمهء وی داده نشد. کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، خواستار رسیدگی منصفانهء پروندهء حسین درخشان توسط یک دادگاه تجدید نظراست، دادگاهی که در آن حسین درخشان بتواند امکان دفاع از خود در برابر اتهامات بشدت سیاسی روبروی خویش را داشته باشد.کمپین همچنین خواستار تعلیق فوری قاضی صلواتی از کلیهء مسئولیت های قضایی اش و تحقیق و تفحص نسبت به عملکردش در کلیهء محاکماتی است که تا کنون در شعبهء ۱۵ صورت گرفته است. ---- مادر حسین رونقی: پسرم را به زور و تهدید وادار به امضای حکم دادگاه کردند چهارشنبه 14 مهر 1389 خبرگزاری هرانا: حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر به تازگی به صورت شفاهی از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به 15 سال حبس تعزیری محکوم شده است. مادر این زندانی سیاسی در گفتگو با گزارشگر هرانا به شرح برگزاری غیر قانونی دادگاه وی اشاره میکند و می گوید فرزندش را به زور مجبور به امضای حکم صادره کردند و آن را به روئیت متهم در نیاوردند. متن این گفتگو به شرح زیر است: خانم موسوی روز گذشته خبری در خصوص صدور حکم 15 سال حبس برای آقای حسین رونقی در وب سایت های خبری منتشر شد آیا این خبر صحت دارد؟ بله خود حسین به من گفت. برگه ی حکم را گذاشتند روبه رویش و بدون اینکه نشان بدهند که چه چیزی در حکم نوشته شده به زور از ایشان امضا گرفتند، دیروز هم من و وکیلش برای صحت این موضوع به دادگاه رفتیم. این حکم هنوز به وکیل پرونده ابلاغ نشده است. آیا مراجعه شما به دادگاه انقلاب نتیجه ای داشت ؟ نخیر به ما جواب درستی ندادند من هم دوباره مجبور شدم از تهران برگردم، به وکیلش آقای دادخواه گفتند که شنبه مجددا مراجعه کند. با توجه به طولانی شدن مدت بازداشت چرا برای ایشان قرار وثیقه صادر نشده است ؟ در تاریخ 25 مرداد به ما گفتند وثیقه بگذارید ما هم اقدام کردیم و 300 میلیون تومان هم وثیقه گذاشتیم و به ما اعلام شد که ایشان دو روز دیگر یعنی 27 مرداد آزاد می شوند و ما هم برای استقبال از ایشان مقابل زندان اوین منتظر آزادی اش بودیم. آن روز خیلی ها را آزاد کردند ولی از آزادی حسین جلوگیری کردند. با پیگیری هایی که کردیم مجددا به ما گفتند 27 شهریور آزاد خواهد شد که باز هم ما مراجعه کردیم ولی آزادش نکردند و گفتند 4مهر آزادش می کنیم که باز هم دروغ بود. از طرفی بر اساس خبری که تلفنی حسین به من داده بود روز یکشنبه 11 مهر ماه به دادگاه انقلاب مراجعه کردیم تا بعداز ظهر منتظر ماندم تا اینکه یک نفر از من خواست که به طبقه بالای ساختمان مراجعه کنم، طبقه بالا که رفتم فردی به نام ستاری اونجا بود و آقای پیرعباسی حضور نداشت. گفتم آقای ستاری چی شده گفت چرا شما الان آمدی حسین الان اینجا بود و رفت من هم گفتم که من از صبح اینجا هستم چرا به من یا وکیلش خبر ندادید و به من گفتند که به وکیلش زنگ زدیم ایشان نیامدند و گفت حتی حسین هم زنگ زده به وکیلش عکس العمل شما در برابر گفته های آقای ستاری چه بود؟ من می دانستم که همه اش دروغ هست. با آقای دادخواه هم تماس گرفتم ایشان تماس دادگاه انقلاب را تکذیب کردند و گفتند که از این موضوع اطلاعی ندارند. بعد به حکمی که به صورت شفاهی بود اعتراض کردم که به من گفت حکم پسر شما اعدام بوده و از من خواست که وکیل حسین را عزل کنم و از آذربایجان یک وکیل اختیار کنم. این آقای ستاری همیشه با یک بهانه ای ما را از سر خودش باز میکنه، فقط منتظر هست ما یک چیزی بگیم و ما را رد کند گفتم آقای ستاری من پسرم را 4 ماه است که ندیدم ، بعد گفتند که هنوز حکمی برای ایشون صادر نشده حسین دقیقا چه زمانی به شما از محکومیتش اطلاع داد؟ بعد از ظهر همان روز حسین با من تماس گرفت و گریه می کرد گفت که همین آقای ستاری به زور و تهدید از من امضا گرفت و گفت که به 15 سال حبس محکوم شدم . سری قبل، 15 شهریور ماه هم که برده بودنش دادگاه کتکش زدند. به آقای پیر عباسی شکایت کردیم ایشان گفتند که خوب کاری کردند و اصلا خود من گفتم که حسین را بزنند. مادر خانم نظر آهاری هم که آنجا بود شاهد این گفته های قاضی هست. آن روز دو دقیقه هم اجازه ندادند من حرف بزنم. خانم موسوی، از آخرین باری که موفق به ملاقات پسرتان شدید چقدر زمان می گذرد؟ حسین را تیر ماه ملاقات کردیم. پسر من 300 روز است که در انفرادی ست. به تازگی گفتند که منتقلش کردیم به بند3 ولی دروغ می گویند من می دانم که هنوز در بند سپاه هست حسین تا حالا چند بار نامه نوشته به دادستانی ولی آنجا اجازه نمی دهند که نامه اش را به دادستانی بدهد. دیروز به دادگاه مجددا مراجعه کردیم آقای ستاری حضور نداشتند آقای پیر عباسی هم گفتن بیمارستان هست و به آقای دادخواه هم اجازه خوندن حکم را ندادند با توجه به اینکه اکنون مدت هاست که حسین نتوانسته به دانشگاه محل تحصیلش برود، آیا از سوی دانشگاه وضعیت ایشان پیگیری شده ؟ نخیر هیچ پیگیری صورت نگرفته فقط یکبار با ما تماس گرفتند آن هم بابت شهریه ترم آخر دانشگاه بود که از ما پول می خواستند. بعد از این همه مدت که حسین دانشگاه نرفته و همه می دانند که زندان است آن ها پول از ما می خواهند... در پایان مصاحبه خانم موسوی شعری به زبان ترکی و فارسی قرائت کردند و ابراز امیدواری کردند که دیگران با شنیدن این شعر با مصائب مادر یک زندانی بیشتر آشنا می شوند. ---- شرح شکنجه های جمال رحمانی / رنجنامه یک زندانی عقیدتی و فعال مدنی کرد چهارشنبه 14 مهر 1389 خبرگزاری هرانا: جمال رحمانی، فعال حقوق بشر کرد با نگارش نامه ای به شرح شکنجه های روجی و جسمی خود در زمان بازداشت اش پرداخته است وی در بخشی از این یادداشت می گوید بازجویان پرونده برای کسب اعتراف از من، تهدید کردند برادرم را اعدام میکنند. متن این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است: جمال رحمانی ( جمال الدین ) 29 ساله ، متولد کردستان هستم. در سال 1385 فعالیت خود را با عضویت در یک سازمان منطقه ای مدافع حقوق بشر آغاز کردم و در سال 86 با "مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران" آشنا شدم و فعالیت هایم را در این چهارچوب ادامه دادم. تا روز دستگیری به عنوان گزارشگر حقوق بشر با این مجموعه همکاری داشتم. در تاریخ 25 / 3 / 87 با یورش نیروی های لباس شخصی به منزل دانشجویی ام در شهرضای اصفهان، بدون ارائه حکم بازداشت به همراه هم اتاقی خود (رشید عبداللهی) دستگیر شدم. پس از دستگیری و انتقالم به اداره اطلاعات شهرضا من را به مدت 24 ساعت به یک صندلی دستبند زدند وسپس به بازداشتگاه اطلاعات اصفهان ( بند الف - ط زندان اصفهان) منتقل کردند. زندان دستگرد اصفهان سه طبقه بود که در طبقه اول آن زندانیان عادی و در طبقه دوم آن زندانیان سیاسی و در طبقه سوم آن زندانیان القاعده نگهداری می شدند. روزهای اول بازداشت با خشونت رفتار می کردند، من را تروریست و ضد انقلاب می خواندند. نیمه شب یکی از روزها ، بعد از مراجعه نگهبان به سلول و وادار کردن من به بستن چشم بند ، مرا به زیرمینی در همان زندان انتقال دادند. بازجویی ها از همان ابتدا توام با ضرب و شتم بود. پس از چند روز به همراه همبندی ام به سنندج منتقل شدیم. اولین سلولی که وارد شدم ، یک سلول تقریبا 7 متری و بدون سرویس بهداشتی بود. هر بار برای رفع حاجات مجبور بودم که در بزنم. بعضی وقت ها ساعت ها منتظرمیشدم تا نگهبان بیاید و در را باز کند و اجازه بدهد به دستشویی بروم. شب ها که دستشویی رفتن ممنوع بود و روزهای تعطیل هم که به ندرت نگهبان سر میزد . وضعیت خوراک به شدت نامناسب بود، گاهی حتی مجبور بودم گرسنه بخوابم . داخل سلول همیشه روشن بود، حتی شب ها هم لامپ را هم خاموش نمی کردند. صبح ها نگهبان با سر و صدای زیاد زندانیان را مجبور می کرد که بیدار شوند. از همان روز اول بازجویی های مستمر روزانه شروع شد. آنها تاکید داشتند که در صورت قبول نکردن اتهامات برادرم ( کریم رحمانی فعال دانشجویی) را که در زندان دیزل آباد کرمانشاه بود، اعدامم خواهند کرد . در روزهای بعد هم گفتند که دختر مورد علاقه ام را دستگیر نموده اند و در صورت عدم همکاری با آنها وی را اذیت خواهند کرد . ابتدا حرفشان را باور نکردم تا مشخصات دقیق آن دختر را گفتند . از این مسائل خانواده گی و تهدید به آزار و اذیت آنها به شدت رنج می بردم . ---- اخذ آخرين دفاعيات از نورا نبيل زاده و بهمن يزداني چهارشنبه 14 مهر 1389 خبرگزاری هرانا: نورا نبیل زاده و بهمن یزدانی، دو تن از شهروندان بهایی ساکن مشهد، جهت اخذ آخرین دفاعیات به دادسرای انقلاب این شهر احضار شدند. نورا نبيل زاده شهروند بهايي ساكن مشهد كه پس از سه ماه بازداشت در اواخر شهريور ماه گذشته آزاد شده بود صبح روز چهارشنبه 14 مهر ماه به دادسراي انقلاب مشهد احضار كه پس از اخذ آخرين دفاعيات آزاد شد. نامبرده متهم به "تبليغ به نفع بهائيت" و "توهين به مقدسات" است. هم چنين در اين روز يك شهروند بهايي ديگر ساكن مشهد به نام بهمن يزداني نيز به دادسراي انقلاب شهر مزبور احضار شد. اتهام یزدانی ز سوی مسئولان "تبليغ به نفع بهائيت" اعلام شده است. شایان ذکر است که بهمن يزداني در اسفند ماه سال 88 حدود 15 روز در بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر مشهد نگهداری می شد. ---- گزارشگران بدون مرز: مراجع تقلید، زنان و دانشجویان در تیررس سانسور همه جانبه اینترنت گزارشگران بدون مرز سیاست سرکوبگرانه دولت
جمهوری اسلامی ایران را علیه شهروند وبنگاران و دور جدید تشدید سانسور
و مسدودسازی را محکوم می کند.
|
||||