|
|
|||
اکنون «زنگها برای که به صدا درمی آید» دلنوشته رضا خندان برای همسرش، نسرین ستوده 20 مهر 1389 مدرسه فمینیستی: هفده روز از اعتصاب غذای نسرین ستوده، وکیل دادگستری و فعال جنبش زنان، می گذرد و رضا خندان، همسر وی، هر روز گوشه و کنار شهر را، از دادگستری تا کانون وکلا و بالاخره سراشیبی خیابان منتهی به زندان اوین را می پیماید به امید یافتن خبری از شریک زندگی و مادر دو فرزند خردسالش، اما هربار، با درهای بسته روبه رو می شود. متن زیر، دلنوشته ای است که آقای رضا خندان در یکی از این روزهای بی خبری از همسر و در پشت درهای بسته دادگستری و در میان تنهایی فرزندانش به قلم آورده است. آن را بخوانیم و امید داشته باشیم یک روز دادگستری، داد مردم را بگسترد که مهراوه و نیما، فرزندان نسرین ستوده، هر روز با این امید، شب را صبح می کنند: «36 روز گذشته است» و من مثل آدمهای عاصی و عزیز گُم کرده، در تکاپوی به دست آوردن خبری از نسرین هستم. امروز هم پله های آشنای دادگستری، محلی است که می توانم با نشستن بر آنها در پی انتظاری طاقت فرسا، لختی بیاسایم تا شاید بتوانم دقایقی تمرکز کنم. سعی می کنم فکرم را جمع و جور کنم اما نمی دانم چرا این روزها هر چه تلاش می کنم بیشتر از روز گذشته دچار تشویش می شوم. مدام ذهنم از فراسوی دیوارهای اوین به دنبال تصویری از نسرین می گردد و از آنجا ذهنم به سوی خانه سرک می کشد، همانجا که مهرآوه و نیما هر دم به دنبال مادرشان از این اتاق به آن اتاق می روند، حتی حالا هم که روی پله های سرد مقابل دادگستری نشسته ام به مهراوه فکر می کنم که این روزها برای حس حضور مادرش در خانه، گاهی گوشی تلفن همراه او را روشن میکند تا شاید ملودی آشنا و ثابت زنگش، یادآور خاطره دلنشین روزهای در خانه بودن مادر باشد، روزهایی که این تلفن مدام به صدا در میآمد و اجازه نمیداد بچهها دل سیر با مادرشان ـ که بعد از یک روز کاری به خانه برگشته بود ـ هم صحبت شوند. حالا هم در مقابل دادگستری، تصویر دست های کوچک و ظریف مهراوه جلوی چشم هایم است که گوشی تلفن را روشن میکند به این امید که به صدا در آید. در کمال ناباوری, هنوز 36 روز پس از بازداشت مادر, به محض روشن شدن گوشی موبایل, ملودی آشنای زنگش به صدا در میآید و از آن سو، صدای لرزان دختر جوانی، آه و ضجه حزن آور بانوي مسنّی، و یا تقاضای پدری دردمند، به گوش میرسد که ياري میطلبد. برای خودش, برای کودک و یا همسرش. انگار عجیب نیست در زمانهای که عصر رسانهها خواندهاند کسانی پیدا شوند که دسترسی به ماهواره و شبکههای مجازی نداشته باشند آن هم در شهری مثل تهران. پس شاید طبیعی است اگر آنها پس از 36 روز اطلاعی از بازداشت وکیلی که برای مشاوره و یاری گرفتن از او تماس گرفتهاند, نداشته باشند. اما غیر قابل تصور است که همه این افراد به راحتی دسترسی به شماره تلفنهایی دارند که میتوانند حتی در نیمههای شب تماس بگیرند و كمك بخواهند. و مثل همیشه انتظار داشته باشند که با صحبت و راهنمایی گرفتن از وکیل شان، قوت قلب بگیرند و لااقل شب را با خیال راحت تری سر بر بالین بنهند. شاید این تنها کاری است که يك وكيل مدافع میتواند از پشت تلفن برای آنها انجام دهد. به نظرم این شماره تلفن، روزی روزگاری به درد همه کس خواهد خورد و همه ما به دنبال آن شماره تلفن خواهیم بود: در اوج گرفتاری مان، در اوج بی پناهی مان... کودکان, همسران, پدران, مادران، و حتی خود ما ـ بله، حتی من و شما ـ نیز روزی به آن نیاز پیدا خواهیم کرد. روزی که ناگهان بر اثر يك اتفاق، همه امکانات از دسترس ما خارج، و مراجعات مان بیپاسخ خواهد ماند، روزی که مجموعه تلاش های مان با درهای بسته روبرو می شود، روزی که به یک چشم بر هم زدن، و در کمال ناباوری و غافلگیری، آیندهای تیره و تار در مقابل چشمانمان پدیدار خواهد گشت و بی پناهی و حتی بی سرپناهی گریبان ما را خواهد گرفت در نتیجه، تمامی موقعیتهای موجود را از دست رفته خواهیم دید. در چنین روزها و
لحظاتی است که خواهی نخواهی نیازمند آن هستیم کسی دست مان را بگیرد,
حواسمان را جمع کند, به ما و به اطرافیان مان قوت قلب و جسارت ببخشد و
بتواند ما را با مهر و صداقت و تعهداش، از میدان مشکلات با هنرمندی
عبور دهد، و در تندپیچ های تب آور زندگی، تنهایمان نگذارد.
صدای زنگ این تلفنها
را قطع نکنید روزی به درد شما هم خواهد خورد .
---- واسلاو هاول خواستار آزادی نسرین ستوده شد 13.10.2010 دویچه وله: واسلاو هاول، رئیسجمهور پیشین چک در یک همایش بینالمللی در پراگ ضمن پشتیبانی از نسرین ستوده، خواستار آزادی فوری این وکیل ایرانی از زندان شد. سخنان هاول از سوی چهرههای سرشناس حاضر در این همایش مورد پشتیبانی قرار گرفت.واسلاو هاول، رئیسجمهور پیشین جمهوری چک از مقامات جمهوری اسلامی خواست که نسرین ستوده، وکیل دادگستری را آزاد کنند. بنا به خبرهای رسیده دو هفته از اعتصاب غذای نسرین ستوده میگذرد، با این وجود گزارشهای موثقی از وضعیت جسمی این وکیل محبوس در زندان اوین در دست نیست.
رئیسجمهور پیشین چک نیز با اطلاع از اعتصاب غذای ستوده درباره به خطر افتادن سلامت وی ابراز نگرانی کرده است. هاول که در مراسم پایانی همایش "فوروم ۲۰۰۰" سخنرانی میکرده به طور مستقیم از مقامات ایران خواست که هرچه زودتر نسرین ستوده را آزاد کنند.
رئیسجمهور پیشین چک، که خود نیز از مخالفان نظام کمونیستی سابق در کشورش بوده، از طریق شیرین عبادی درباره دستگیری و اعتصاب غذای ستوده آگاهی یافته است. شیرین عبادی به وی گفته است که احتمال میرود که وضع جسمانی ستوده مساعد نباشد.
نسرین ستوده وکیل بسیاری از شخصیتهای سیاسی و مدافع حقوقبشر در ایران بوده است. از میان موکلان وی میتوان به شیرین عبادی، دارنده نوبل صلح، حشمتالله طبرزدی، فعال سیاسی و عیسی سحرخیز، روزنامهنگار اشاره کرد.ستوده در گذشته وکالت متخلفان نوجوانی که با مجازات مرگ روبرو بودهاند را نیز برعهده داشته است.
واکنش مثبت شرکتکنندگان به سخنان هاول
بنا به خبرهای رسیده، رضا خندان، همسر ستوده نیز با ارائه گزارشی، کانون وکلای دادگستری را از وضعیت همسرش مطلع کرده است. کانون وکلای دادگستری خواهان اتخاذ اقداماتی جدید برای آزادی نسرین ستوده، به عنوان عضو این کانون است. اتهام نسرین ستوده "تبلیغ علیه نظام" و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی" ذکر شده است.
ستوده تاکنون بارها تهدید شده بود که باید در انتظار پیامد فعالیتهای حقوقی خود باشد. گروههای فشار از وی خواسته بودند که از وکالت شیرین عبادی دست بردارد.
شیرین عبادی که در همایش "فوروم ۲۰۰۰" در جمهوری چک حضور دارد، با مثبتخواندن پیشتیبانی واسلاو هاول از ستوده و دیگر زندانیان سیاسی در ایران، از سخنان او تقدیر کرد. به گفته عبادی درخواست هاول برای آزادی زندانیان یادشده، از سوی شرکتکنندگان و مسئولان رسانهها در همایش مورد پشتیبانی قرار گرفته و واکنشها مثبت بوده است.
شرکتکنندگان در همایش "فوروم ۲۰۰۰" امسال درباره مسایل زیستمحیطی و حقوقبشری به بحث و تبادل نظر پرداختند. در این همایش که برای چهاردهمین بار در پراگ برگزار شد، شخصیتها و چهرههای سرشناس جهانی حضور داشتند.
پیشتر کمپین بینالمللی حقوقبشر نیز ضمن هشدار درباره سرکوب معترضان و منتقدان گفته بود که «دستگیری نسرین ستوده، جدیدترین اقدامی است که در راستای بازداشتن ایرانیان، مخصوصاَ آنهایی که منتقد مقامات هستند، انجام میپذیرد تا از دسترسی آنان به خدمات دفاعی مناسب وشایسته که حقی اساسی و متضمن محاکمهای منصفانه میباشد، جلوگیری کند.»
نامه سرگشاده به رئیس قوهی قضائیه
در همین حال، روز چهارشنبه، ۲۱ مهر، خانواده زندانیان سیاسی در ایران نیز در نامهای سرگشاده به صادق لاریجانی، رئیس قوهی قضائیهی ایران، ضمن برشمردن فشارها و تضییفاتی که حکومت علیه زندانیان یادشده و بستگانش اعمال میکند، از پیشنهاد تشکیل کمیته حقیقت یاب تعدادی از زندانیان سیاسی «برای بررسی حوادث بعد از انتخابات و به ویژه بازداشت های غیرقانونی و بی قانونیهای اعمال شده در حق زندانیان سیاسی» حمایت کردهاند.
بخش دیگری از نامه یادشده به اعتراض به فشارها و بازداشتهای وکلای زندانیان سیاسی و خانوادههای آنها اختصاص یافته است. در ابن بخش از جمله به بازداشت نسرین ستوده انتقاد شده است: «ما می دانیم که نسرین ستوده که وکیل وظیفه شناس و متعهد و مادر دو فرزند خردسال است، نباید در زندان باشد تا در اعتراض اقدامات غیرقانونی دست به اعتصاب غذا بزند و روا نیست که خواهر عبدالرضا تاجیک و همسر دکتر محسن میردامادی به دلیل پیگیری وضعیت عزیزانشان بارها احضار شوند و حتی اطلاعرسانی احضارشان که ربطی به ایشان نداشته، موجب فشار بیشتر بر روی آنان شود ---- برای نسرین ستوده که لب بر غذا بسته است ناهید کشاورز 21 مهر 1389 مدرسه فمینیستی: چند روزی است که از فکر نسرین ستوده نمی توانم فارغ شوم. تصویر چهره ی مهربان و مصمم نسرین مدام جلوی چشمانم می آید. تصویر زیبای نسرین هنگامی که در زندان به دیدن من و محبوبه حسین زاده آمده بود. تصویر نسرین هنگامی که پله های دادگاه انقلاب را با هم بالا می رفتیم. تصویر نسرین هنگامی که در شعبه 28 دادگاه انقلاب از آقای مغیسه که به جای قاضی در هیئت مدعی العموم به متهم و وکیل اجازه هیچ دفاعی نمی داد، مصرانه می خواست به همان اندازه که او به موکلش اتهام وارد کرده، به او به عنوان وکیل فرصت دفاع داده شود. تصویر نسرین که به شکم بر آمده من که دامون را آبستن بودم نگاه می کرد و نگران حکم قاضی بود. تصویر نسرین با تصویر کودکان زیبایش که دوری مادر، پژمرده اشان کرده است، در جلوی چشمانم به هم می آمیزند و من نگرانم. وقتی به دیدار مهراوه و نیما می روم قلبم فشرده می شود و نمی دانم چه بگویم. برایشان آرزو می کنم که دیدار بعدی ما با حضور نسرین باشد. نمی دانم به مادرشوهر مهربانش که خانه و زندگیش در تبریز را رها کرده و برای نگهداری نوه هایش به تهران آمده است، چه دلداری ای دهم. به او که نگران جسم نحیف نسرین است و می ترسد برای عروس نازنین اش اتفاقی بیافتند، می گویم: مادر انسان قوی تر از این حرف هاست، روح بلند نسرین است که در اعتصاب غذا مقاومت می کند و نه جسم نحیف اش... دلداری ای که خودم را نیز نمی تواند چندان آرام نگهدارد. اطلاعات ناقصی را که وجود دارد کنار هم می گذارم و نتیجه می گیرم نسرین بر اوضاع مسلط است که توانسته است در سه ثانیه خبر اعتصابش را به همسرش بدهد. اما با احتساب روز تلفن نسرین، متوجه می شوم که دقیقاَ 18 روز از اعتصاب غذای نسرین می گذرد، و هیچ خبری از نسرین نیست: سکوت مطلق. از خودم می پرسم به راستی جرم نسرین چیست؟ نسرین ستوده چه می خواهد که بازجویانش حاضرند آب شدن روز به روز او را نظاره گر باشند اما به خواسته اش پاسخ ندهند. نسرین در روزهای اول بازداشت اش در دومین تماس تلفنی که با منزل داشت به همسرش گفته بود من از بازجویانم خواسته ام که هر 4 روز یکبار به من اجازه دهند تا با فرزندان خردسالم تلفن بزنم در غیر این صورت اعتصاب غذا خواهم کرد. بعد از این تلفن تا مدتها، از نسرین خبری نبود. در این فاصله: نیما کوچولو تولد سه سالگی اش را جشن گرفت ولی حتی مادرش اجازه نیافت روز تولد پسرکش به او تلفنی تبریکی بگوید. در این فاصله: پدر نسرین از دنیا رفت ولی او اجازه نیافت با مادر و خواهرش حتی تلفنی سخنی بگوید شاید از آخرین لحضه های حیات پدرش چیزی بپرسد. در این فاصله: سالگرد ازدواج نسرین و رضا خندان هم گذشت و باز هم نسرین اجازه نیافت تلفنی با همسر گرامی اش، خاطره روزی را گرامی بدارد که در تمام زندگی برای این که دیگر دختران سرزمین اش هم به مانند خود او قدرت انتخاب بیابند و زندگی ای برابر آغاز کنند، مبارزه کرده است. به کارنامه نسرین ستوده نگاه می کنم و می بینم جز دفاع از حق و شرف انسانی هیچ در آن نیست. واقعاَ کدام عمل نسرین مجرمانه است؟ آیا دفاع از کودکانی که زندگی تلخ شان آن ها را به جای مدرسه، به زندان فرستاده است؟ آیا دفاع از کودکان فرودستی که در زندگی هیچ نیاموخته اند جز خشونت، و آنگاه که با دوست و همکلاسی شان درگیر می شوند، جز زبان خشونت، چیزی را نمی شناسند (و پایان چنین زد و خوردهایی بر همه ما معلوم است)، واقعا عملی مجرمانه است؟ جالب است که این نوجوانان خاطی، تنها در زمانی که زندان بوده اند اندکی با زبان مهر و حمایت آشنا شده اند، مهر و حمایت وکیلی که برای آنان نه فقط وکالت، که مادری می کرد، و آن گاه که همه دوستان و اطرافیان این نوجوانان، به خاطر اتهام ها و کاری که ناخواسته مرتکب شده اند رهایشان کرده بودند، وکیل متعهدشان بی هیچ چشمداشتی، به هر دری می زد تا جان شان را نجات دهد. به کارنامه نسرین نگاه می کنم. جز دفاع از کسانی که به جرم داشتن عقایدی که با عقاید حکومت گران ما یکسان نیست، روزهای شان را به شب های زندانی در شهرستان می دوزند، چه چیزی در کارنامه او می توان یافت؟ دفاع از هموطنان غیرمسلمان و پیروان دیگر مذاهب را می گویم. کارنامه نسرین سرشار از دفاع از فعالانی است که برای جهانی برابر مبارزه می کنند. جهانی که نسرین به تحقیق و تجربه می داند که برابری رمز خوشبختی مهراوه و نیمای اش است. او باور دارد که در مناسبات عادلانه و برابر است که انسان ها حرمت دارند و ارزش یکی، نصف و نیمه ی دیگری محسوب نمی شود، و زندگی نسرین خود مدعای این خوشبختی است چرا که خانه اش بوی عشق و مهر می دهد و عشق تنها در رابطه ای برابر مهیا می شود. به کارنامه نسرین نگاه می کنم و به یاد موکلان بی نام و نشانی می افتم که اکنون مدافعی پی گیر را در دسترس خود ندارند. وکیلی که تمام تلاشش را می کرد تا به موکلانش قدرت بخشد و با دانش گسترده ی حقوقی خود، آن ها را در مقابل قدرقدرتی سیستم قضایی یاری کند. به کارنامه نسرین نگاه می کنم و می بینم زندگیش مالامال از مبارزه برای استقرار عدالت است. او برای گسترش عدالت در سیستم قضایی مبارزه می کرد و تمام تلاشش عریان نشان دادن موارد بی عدالتی ای بود که در سیستم قضایی نمی پسندید. نسرین برای بیشتر کردن این عدالت، به قدرت افکار عمومی ایمان داشت و تمام سعی اش، درگیر کردن افکار عمومی مردم برای درخواست این عدالت بود. آن گاه که در پرونده زنانی که در تجمعات 8 مارس 1384 و یا در تجمع 22 خرداد 1385 میدان هفت تیر از ماموران نیروی انتظامی کتک خورده بودند، وکیل زنانی شد که از نیروی انتظامی شکایت کرده بودند. هر چند نسرین به خوبی می دانست که سیستم قضایی ما از مجازات خاطیان ناتوان است اما معتقد بود باید از حق قانونی مان استفاده کنیم و از خاطیان شکایت کنیم. آن گاه افکار عمومی میان دو پرونده ای که در مورد این زنان تشکیل شده است، قضاوت خواهد کرد. سرانجام : زنان تجمع کننده که خواستی جز عادلانه کردن قوانینی که بر زندگی آن ها حکم می راند، نداشتند، به حبس محکوم شدند و ماموران نیروی انتظامی تبرئه. قضاوت مردم اما اقبال به جنبشی بود که بی عدالتی در قوانین را بر نمی تافت. نسرین در همه ی سالهای زندگی اش برای بسط عدالت می کوشید، اما کدام اتفاق بیشتر از بازداشت خود نسرین و آن چه که در این مدت بر نسرین و خانواده اش رفته است می توانست بی عدالتی موجود را جلوی چشم مردمان عریان نشان دهد. وکیل سرشناسی که جز دفاع از موکلانی که در مقابل سیستم قضایی، قدرتی از خود ندارند حقیقتاَ جرمی در کارنامه ندارد، 18 روز در اعتصاب غذاست. همسر گرامی و دوستان و موکلانش نگران جان اویند. هیچ کس پاسخگوی خانواده و وکیل او نیست. کار شوهرش رضا خندان صد برابر دشوار تر است چرا که باید همه نگرانی هایش را از چشمان کنجکاو و پر سوال مهراوه و نیما پنهان کند... هر گز در زندگی این چنین مستاصل نبوده ام. نمی دانم برای نسرین، وکیل متعهدی که همیشه در کنارمان بوده، به خانواده هایمان دلداری می داده، و به موکلانش اعتماد به نفس و جسارت می بخشیده، چه می توان کرد؟ تصویر زیبای نسرین مدام جلوی چشمانم می آید وقتی که با ایمان و صمیمیت از عدالت طلبی خود می گفت. هنگامی که از ایستادگی خود برای دفاع از عدالت و حقیقت می گفت، و از این که فشارها باعث عقب نشستن او از آن چیزی که به عنوان عدالت یا حقیقت به آن رسیده است، نمی شود.(1) نیما و مهراوه همسترهایشان را آورده اند تا دامون با آن ها آشنا شود. صدای شادی نیما و دامون فضا را پر کرده است. چشمانم پر از اشک می شود. آرزو می کردم که می توانستم این لحظه های ناب را با نسرین شریک شوم.
پانوشت:
|
||||