|
|
|||
وکلایی در جایگاه متهم 22.10.2010 دویچه وله: دو وکیل دادگستری هماکنون در زندان به سر میبرند. به یک وکیل دیگر نیز اتهام تبلیغ علیه نظام و نگهداری سلاح تفهیم شده. در عین حال دو وکیل در شهر تبریز نیز تهدید شدهاند که باید از پروندههای سیاسی و اجتماعی استعفا دهند."وکیل" در اصطلاح حقوقی به کسی گفته میشود که صرفنظر از نوع اتهام یک متهم، در دادگاه از وی دفاع میکند. اتهام این فرد میتواند قتل، قاچاق، دزدی و یا در حکومتهای غیرآزاد، دگراندیشی باشد. در هر صورت، وکیل با توجه به دانش علمی خود و نیز تواناییهایی که در دوره کارآموزی گذرانده، وظیفه دارد از متهم دفاع کند حتی اگر مطمئن باشد که او مجرم است.
در جمهوری اسلامی ایران اما دفاع از متهمان دگراندیش و مخالفان حکومت، تبدیل به نوعی جرم شده است. در حال حاضر، دو وکیل در زندان هستند و برای یک وکیل دیگر نیز دادگاه تشکیل شده و بسیاری از وکلای ظاهرا آزاد نیز حق وکالت ندارند.
محمد اولیاییفرد یکی از این وکلای زندانی است. وی وکیل پایه یک دادگستری و عضو و مشاور حقوقی کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، وکیل مدافع تعدادی از زندانیان سیاسی و نوجوانان محکوم به اعدام است.
آقای اولیاییفرد در اسفندماه گذشته یک فرصت ده روزه از دادگاه تجدیدنظر گرفته بود تا لایحه دفاعیه ناصح فریدی، عضو کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی را به شعبه تجدیدنظر تسلیم کند. ناصح فریدی، به شش سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده بود. اما پس از احضار آقای اولیائیفرد به این شعبه، از وی خواسته شد تا به منظور رفع برخی ابهامات در پرونده موکلش، در یکی از شعب اجرای احکام دادگاه انقلاب حاضر شود.
در اجرای احکام اما نه در مورد پرونده موکلش بلکه درباره پروندهی خود او با وی صحبت شد. این وکیل دادگستری در پی اعدام بهنود شجاعی، در مصاحبهای، اجرای حکم موکلش را به دلیل پائین بودن سن وی، غیرقانونی خوانده بود. آقای اولیاییفرد، پس از این مصاحبه به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس محکوم شد. در اجرای احکام به او گفته شد که حکم یک سال حبس او، از همین لحظه قابل اجراست. در حقیقت این وکیل دادگستری به بهانه پرونده موکلش به اجرای احکام برده و در آنجا دستگیر شد. با دستگیری او، پرونده ناصح فریدی نیز بدون لایحه دفاعیه به مرحله تجدید نظر رفت.
آقای اولیاییفرد از تاریخ ۱۷ اسفندماه در زندان به سر میبرد. اخیرا اخباری مبنی بر ابتلای وی به سرطان خون در برخی سایتها منتشر شد. برادر او مسعود اولیاییفرد در گفت و گو با دویچهوله ضمن تکذیب خبر ابتلای برادرش به سرطان، تاکید کرد که وی در بهداری زندان اوین است: «در این چند وقت اخیر، اخبار کذبی از قول خانواده منتشر کرده بودند که در همینجا تکذیب میکنم. ایشان فعلا هیچ بیماری خاصی ندارند و حال عمومیشان هم رضایت بخش است. منتهی یکسری آزمایشاتی دادهاند تا مشخص شود مشکل کجاست. ایشان در حال حاضر در بهداری اوین تحت درمان هستند».
دست از دفاع بردار!
از روز ۱۳ شهریورماه نام "نسرین ستوده" سرتیتر بسیاری از خبرهاست. این نام این بار البته نه به عنوان یک وکیل در دفاع از متهمان دگراندیش، بلکه در جایگاه متهمی در تیتر اخبار نشسته که انجام وظیفهقانونیاش، اتهام اوست.
نسرین ستوده قبل از دستگیریاش در تاریخ ۱۳ شهریور ماه، به دویچهوله گفته بود که بازجویان وزرات اطلاعات در تماسهای تلفنی با همسرش به او گفتهاند، خانم ستوده باید دست از دفاع از شیرین عبادی بردارد.
شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل در شهریورماه سال گذشته، از سوی دادگاه متهم به نپرداختن مالیات جایزه نوبلش شد. در همان زمان نسرین ستوده وکالت او را بر عهده گرفت. در اردیبهشت ماه امسال حکم قطعی خانم عبادی مبنی بر پرداخت یک میلیارد تومان مالیات اعلام شد. نسرین ستوده همان زمان در گفت و گو با دویچهوله گفت: «به دو دلیل اطمینان راسخ دارم که این پرونده بیش از این که یک پروندهی مالیاتی باشد، یک پروندهی سیاسی است. اول این که اساسا این برگ تشخیص جعلی است و در این مورد من دلیلم را تامین کردم و کارشناس صراحتا اعلام کرد که این برگ تشخیص در دبیرخانهی ادارهی مالیاتی ثبت نشده و این دلیل بارزی است براین که اساسا از ابتدا این پرونده به طور جعلی ساخته و پرداخته شده است».
وی دلیل دومش را برای سیاسی بودن پرونده خانم عبادی اینگونه بیان کرد: «دومین دلیلم این است که به فاصلهی یکساعت پس از ابلاغ اوراق مالیاتی، با تلفن همراه همسرم تماس گرفته شده و کسی که خودش را مأمور یکی از نهادهای امنیتی معرفی کرده، ضمن تهدید همسرم، از ایشان خواسته که به من توصیه کند تا از دفاع پروندهی خانم عبادی دست بردارم. اینها همه نشاندهندهی این است که اساسا این قضایا و پروندههای خانم عبادی را یکسری مأموران امنیتی پیگیری میکنند که باعث تأسف است».
نسرین ستوده از دوم مهرماه در اعتراض به جلوگیری از تماس تلفنی او با دو کودک خردسالش دست به اعتصاب غذا زده است. همچنین زندانیان دیگر بند ۲۰۹ به خانوادههایشان اطلاع دادهاند که صدای فریادهای شبانه خانم ستوده را هنگام بازجویی میشنوند.
رضا خندان همسر این وکیل در آخرین گفتو گو با دویچهوله (شنبه ۲۴ مهر) گفت که نه او و نه وکلای همسرش مطلقا هیچگونه خبری از وی ندارند.
وکلا: شریک جرم موکلان
محمدعلی دادخواه، وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر روز ۲۵ مهرماه در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران حاضر شد. وی در این جلسه نه در جایگاه وکیل که بر صندلی متهم نشسته بود. پروندهی وی مربوط به ۱۷ تیرماه ۱۳۸۸ است که ماموران امنیتی به دفتر او مراجعه کردند و اعلام کردند که در دفتر وی اسلحهی کمری، مواد مخدر و نیز مشروبات الکلی پیدا شده که به گفتهی آقای دادخواه شربت شاتوت را به جای نوشیدنی الکلی اشتباه گرفته بودند.
بر همین اساس پروندهای برای این وکیل دادگستری تشکیل شد و سعید مرتضوی نیز در رسانهها اعلام کرد که تعداد پرشماری فشنگ جنگی در دفتر وی پیدا شده است. وی از آن تاریخ تا ۲۲ شهریور در زندان بود.
روز ۲۵ مهرماه قاضی پیرعباسی اتهام تبلیغ علیه نظام و نیز نگهداری اسلحه را به این وکیل دادگستری تفهیم کرد. آقای دادخواه درباره اتهاماتش چنین میگوید: «من قبلا هم گفته بودم که اسلحهها را به کشف علمی جرائم ببرید و ببینید آثار دست چه کسی روی این اسلحهها هست. من مرتب این را گفته بودم و گفته بودم چرا در هنگام کشف این اسلحهها من در اتاق نبودم. ولی مثل این که حالا یک جواب جدید آوردهاند و گفتهاند هرچه میخواستند من را در آن اتاق حاضر کنند، من میگریختم. به آقای رئیس دادگاه پاسخ دادم که چه طوری امکان دارد ۱۵ نفر نتوانند یک آدم را در یک آپارتمان به اتاق دیگر ببرند؟ وقتی اینها توان آن را داشتند که من را از دفترم به اوین ببرند، امکان این را نداشتند که من را از این اتاق به آن اتاق ببرند؟».
آقای دادخواه همچنین تاکید میکند که علاوه بر این موارد در دادگاه، پروندههای موکلان او را که تحت تعقیب دادگاههای مختلف بودند، مطرح کرده و جرائم آنها را به حساب این وکیل گذاشتهاند. وی میگوید: «پس هر وکیلی از هر کسی دفاع کند، شریک جرم او هم محسوب میشود».
تهدید وکلا در شهرستانها
ارگان خبری انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان گزارش داده که دو وکیل در شهر تبریز از سوی نیروهای امنیتی تهدید شدهاند.
به گزارش این پایگاه خبری، ماموران اداره اطلاعات تبریز در روزهای گذشته ضمن تماس تلفنی با نقی محمودی و عباس جمالی دو وکیل دادگستری، از آنها خواستهاند تا دست از دفاع از زندانیان سیاسی و فعالان مدنی بردارند.
این گزارش اضافه کرده که صراحتا از این دو وکیل خواسته شده تا از پرونده فعالان مدنیای که در ماههای اخیر بازداشت شدهاند استعفا دهند.
بنا بر این گزارش همچنین قوه قضائیه از تمدید پروانه وکالت نقی محمودی خودداری کرده و دادگستری آذربایجان شرقی نیز طی بخشنامهای به دادگاههای استان دستور داده تا وکالت این وکیل را در پروندههای قضایی قبول نکنند.
نقی محمودی و عباس جمالی دو وکیلی هستند که از سالهای گذشته دفاع از روزنامهنگاران و فعالان مدنی استان آذربایجان را بر عهده داشتهاند.
محدودیت وکلا: نقض قوانین داخلی و بینالمللی
طبق قوانین بینالمللی و نیز مطابق قوانین داخلی ایران، وکلا مصونیت قضایی دارند. این بدان معناست که وکیل در مقام دفاع از موکلش آزاد است هرچیزی را به زبان آورد و هر عملی را که برای آزادی موکلش شایسته میداند انجام دهد.
محمد دادخواه به این نکته اشاره میکند که تحدید و بازداشت هر وکیل، محروم کردن چندین متهم از حق دفاع است. او میگوید: «قانون اساسی براین مسئله پای فشرده که همهی افراد باید در دادگاهها وکیل داشته باشند و اگر نتوانند وکیل انتخاب کنند، تکلیف دادگاه است که برای آنها وکیل انتخاب کند، پس، این گونه اعمال از ناحیهی کسانی است که قانونگریزند نه قانونمدار. چون چه از دریچهی حقوق بینالملل و حقوق بشر و چه از منظر حقوق داخلی، وکیل جزء غیرقابل حذف دادگاه محسوب میشود. امکان دارد منشی یا رئیس دادگاه عوض شود، اما امکان ندارد وکیلی که از ناحیهی متهم انتخاب شده و وکیل انتخابی است عوض شود و یا اعمال ارادهی خاصی بر وی تحمیل شود».
وی همچنین به وظیفهی قانونی کانون وکلا اشاره کرده و میگوید: «قاعدتاً کانون وکلا بهعنوان یک نهاد صنفی تکلیف دارد که نسبت به این موارد حساس باشد و دقت کند. چون اصولاً نهاد صنفی یعنی حفظ و حمایت صنفی. اما فکر میکنم کانون هم در چنبرههای خاصی گیر افتاده که فعلا شاید صلاح و شاید توان آن را ندارد که از وکلایی که در کار حرفهایشان خلل ایجاد شده دفاع کند». میترا شجاعی تحریریه: جواد طالعی ----
بی
خبری از وضعیت و شرایط دانشجوی زندانی شبنم مددزاده
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در
ایران" هشت روز
است که از وضعیت و شرایط دانشجوی زندانی شبنم مددزاده هیچ خبری
در دست نیست و مراجعات مکرر خانواده اش برای اطلاع یافتن
از وضعیت و شرایط
فرزندشان تا به حال بی نتیجه بوده است.
دانشجوی زندانی شبنم مددزاده در اعتراض
به دستگیری خانم ستوده یکی از وکلایش و ادامه بازداشت
آقای اولیایی فر با انتشار بیانیه ای ضمن محکوم کردن دستگیری و
ادامه بازداشت آنها اقدام به اعتصاب غذا نمود.
او 22 مهرماه به اطلاعات زندان و دفتر علی محمدی معاون زندان
برده شد و پس از تهدید به تبعید و تحت فشار قرار دادن وی، او
را ممنوع الملاقات و ممنوع تماس نمودند و از آن تاریخ تاکنون
از وضعیت و شرایط او هیچ خبری در دست نیست.گزارشهای تایید نشده
ای حاکی از آن است که او در اعتراض به ایجاد محدودیتهای غیر
انسانی اقدام به اعتصاب غذا نموده است.
لازم به یادآوری است دانشجوی زندانی شبنم مددزاده
در تاریخ اول
اسفند 87 در مسیر دانشگاه
توسط مامورین وزارت اطلاعات ربوده شد و به سلولهای
انفرادی بند 209 زندان اوین شکنجه گاه بازجویان وزارت اطلاعات
منتقل شد او به مدت 8 ماه در بند مخوف 209 که 3 ماه آن را در
سلولهای انفرادی بسر برد. خانم مددزاده در طی مدت بازداشتش در
این شکنجه گاه تحت شکنجه های جسمی و روحی بازجویان وزارت
اطلاعات قرار گرفت.بازجویان وزارت اطلاعات با پرونده سازی و
ارجاع آن به شعبه 28 دادگاه انقلاب که رئیس آن فردی به نام
محمدمقیسه ای معروف به ناصریان از اعضای کمسیون مرگ
زندانیان سیاسی سال
1367 می باشد
داده شد. این فرد خانم مددزاده را به 5 سال زندان همراه با
تبعید محکوم کرد.او در حال حاضر در بند زنان زندان گوهردشت در
بازداشت بسر می برد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ایجاد محدودیتهای غیر
انسانی علیه زندانیان سیاسی که در حال طی محکومیت غیر قانونی و
غیر انسانی خود
می باشند را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و
گزارشگران ویژه زنان سازمان ملل متحد و سایر مراجع بین المللی
خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی
خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد برای گرفتن تصمیمات
لازم اجرا می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
30 مهر 1389 برابر با 22 اکتبر 2010 ---- همسر زیدآبادی: رویای هر روز ما آزادی همسرم است پنجشنبه, ۲۹ مهر, ۱۳۸۹ چکیده: خودتان بهتر می دانید وجود پدر در کنار فرزندان به ویژه پسران چقدر می تواند مفید باشد، خصوصا وقتی در سن بلوغ باشند. دو پسر ما در سن بلوغ هستند و دیگری هم که کوچک تر است، هرکدام به نوعی به پدرشان نیاز دارند. ولی متاسفانه فرزندان بیگناه من، یک سال و نیم است که از داشتن نعمت پدر محروم شده اند. کلمه: یک سال و نیم از بازداشت احمد زید آبادی ، روزنامه نگار و دبیرکل سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی میگذرد. اما هنوز این روزنامه نگار حتی یک روز هم از حق مرخصی استفاده نکرده است. زیدآبادی که به تازگی جایزه قلم طلایی آزادی بیان را هم به خود اختصاص داده، یکی از سنگین ترین حکم های روزنامه نگاران زندانی را گرفته است؛ او به شش سال حبس، محرومیت مادامالعمر از فعالیتهای مطبوعاتی و سیاسی و همچنین ۵ سال تبعید به شهر گناباد محکوم شده است. با این همه، همسر و سه فرزند احمد زیدآبادی هر روز رویای آزادی او را در سر می پرورانند و با این امید روزهایشان را به شب می رسانند. مهدیه محمدی، همسر احمد زید آبادی، درباره آخرین وضعیت او گفت و گویی با خبرنگار کلمه انجام داده است که در ادامه می خوانیم: خانم محمدی! از آخرین وضعیت احمد زیدآبادی برای ما بگویید؟ آقای زید آبادی هنوز در زندان رجایی شهر و در کنار دیگر زندانیان سیاسی از جمله عیسی سحرخیز و مسعود باستانی زندانی هستد. ملاقات هایمان هم هر هفته است. اما چون یک هفته به مردان و یک هفته به زنان اختصاص دارد، من هر دو هفته یک بار به ملاقات ایشان می روم. دو بار در روز هم، یک بار صبح و یک بار عصر، با منزل تماس تلفنی دارند. به هر حال این گونه روزهای دوری از ایشان را می گذرانیم. آقای زید آبادی از جمله زندانیانی هستند که تاکنون از حق مرخصی استفاده نکرده اند؟ چرا؟ حقیقتا ما هم نمی دانیم چرا اجازه نمی دهند ایشان از این حق قانونی استفاده کنند. البته شرایط ایشان هم مانند بقیه زندانیان مطبوعاتی و سیاسی در زندان رجایی شهر است و آنها هم نتوانسته اند تا به حال به مرخصی بیایند، به جز آقای سلیمانی که چند روز پیش به یک مرخصی کوتاه آمد. دلیل عدم اعطای مرخصی به همسرم واقعا برای خودمان هم نامشخص است، با اینکه مرخصی یک حق قانونی برای هر زندانی است. شما یا وکیلشان در این باره چه اقداماتی انجام داده اید؟ ما تا به حال پنج – شش بار درخواست مرخصی کرده ایم. حتی یکی از این درخواست ها را خود آقای جعفری دولت آبادی دادستان تهران شخصا از آقای زیدآبادی گرفتند. اما جالب اینکه ایشان گفتند من کاری نمی توانم انجام دهم، چون وزارت اطلاعات باید اجازه بدهد که همسرم به مرخصی بیاید و وزارت اطلاعات هم درباره آزادی ایشان موضع دارد. یعنی دادستان به همسرم گفته روی شما حساسیت زیاد است. همسرتان موفق شد جایزه جهانی آزادی بیان را به خود اختصاص دهد. با شنیدن این خبر چه احساسی پیدا کردید؟ من دو حس کاملا متفاوت داشتم. از یک طرف واقعا خوشحال شدم و افتخار می کنم به اینکه سالها در کنار چنین آدمی زندگی کرده ام؛ کسی که همه دنیا استعداد و توانایی اش را تحسین می کند. اما از طرفی هم نگران و مضطرب شدم از اینکه با دادن این جایزه به همسرم، مطمئنا مقامات جمهوری اسلامی نسبت به او حساس تر می شوند و حتما ایشان را باز هم از یکسری امتیازات محروم می کنند، مثل حق استفاده از مرخصی. یعنی می ترسم شرایط زندان برای همسرم سخت تر شود. خود آقای زیدآبادی با شنیدن این خبر چه واکنشی داشتند؟ چه گفتند؟ البته این جایزه پارسال به همسرم تعلق گرفته بود و مراسمش امسال برگزار شد. اما به هرحال ایشان هم از اینکه چنین جایزه ای گرفته، خوشحال شد. آقای زیدآبادی یک روزنامه نگار توانا و با استعداد است. مملکت ما به خوبی نخبه پروری می کند، اما متاسفانه چگونگی استفاده از نخبگان را بلد نیستند. به عبارتی دانشگاه های ما نخبه به جامعه تحویل می دهد، اما همین نخبگان دانشگاه رفته را می اندازند زندان و این طور اسیر می کنند. خانم زید آبادی، شما سه فرزند پسر دارید. می خواهم بدانم زندانی بودن همسرتان چه تاثیری بر زندگی فرزندانتان گذاشته است؟ خودتان بهتر می دانید وجود پدر در کنار فرزندان به ویژه پسران چقدر می تواند مفید باشد، خصوصا وقتی در سن بلوغ باشند. دو پسر ما در سن بلوغ هستند و دیگری هم که کوچک تر است، هرکدام به نوعی به پدرشان نیاز دارند. ولی متاسفانه فرزندان بیگناه من، یک سال و نیم است که از داشتن نعمت پدر محروم شده اند. خود شما این روزها را چطور می گذرانید؟ در این مدت و به خاطر دوری از همسرتان هیچ وقت گریه کرده اید؟ طبیعتا بله. بارها و بارها به خاطر ظلم هایی که نسبت به همسرم، خودم و فرزندانم روا داشته می شود، گریه کرده ام. من در این یک سال و نیم شاید به اندازه ده سال پیر شده ام. به لحاظ روحی همه انسان ها به یک همدم و همراه در زندگی نیاز دارند، چه برسد به ما که بیست سال لحظه به لحظه در کنار هم بوده ایم. هیچ وقت لحظه دستگیری همسرم را فراموش نمی کنم. من از پشت “آیفون تصویری” دیدم که چطور ایشان را کشیدند و بردند. یادآوری آن لحظه، همیشه برایم سخت است. از طرفی بار زندگی سه فرزند هم بر دوشم است و این موضوع، شرایط را برایم چند برابر سخت تر کرده است. اما به هرحال توکلمان به خداست و سعی می کنیم صبر کنیم که خداوند پاداش صابرین را می دهد. آقای زیدآبادی در این مدت که در زندان بوده اند، کمتر نامه ای نوشته یا سخنی گفته اند؟ دلیلش چیست؟ ایشان اساسا التزام عملی به قانون دارند. از آنجایی که به طور مادام العمر از نوشتن محروم شده اند، گرچه این حکم را در واقع قبول ندارند، اما ترجیح می دهند در شرایط فعلی جامعه آن را رعایت کنند. ایشان قبلا هم در سال ۷۹ به مدت پنج سال از فعالیت مطبوعاتی محروم شدند. در آن زمان هم عملا نه مصاحبه ای کردند و نه کار مطبوعاتی انجام دادند. شما چقدر امیدوارید که ایشان زودتر از موعد آزاد شود؟ ما خیلی امیدواریم و با همین امید هم زندگی می کنیم. همیشه به دوستان می گویم روز اولی که آقای زیدآبادی بازداشت شد، اگر به ما می گفتند یک سال و نیم دوری را باید تحمل کنید، واقعا نمی توانستیم. ولی ما هر روز امیدواریم که فردا او آزاد می شود. شب را با امید آزادی اش می خوابیم. همین طور و با این امیدها یک سال و نیم گذشت. واقعا حتی یک لحظه هم نمی توانم تصور کنم که ایشان چهار سال و نیم دیگر هم باید در زندان بماند. تاکنون به لحظه آزادی همسرتان فکر کرده اید؟ رویای هر روز و شب ما لحظه آزادی آقای زیدآبادی است. تلخ ترین و شیرین ترین لحظات زندگی تان در این مدت چه بوده است؟ تلخ ترین و سخت ترین لحظه، همان وقتی بود که از پشت “آیفون تصویری “دیدم ماموران همسرم را کشیدند و به زور با خود بردند. اما شیرین ترین اش همین تماس های تلفنی است. با هر تماس او انرژی می گیریم. بالاخره با همین تلفن ها می توانم در مورد مسائل بچه ها با ایشان مشورت کنم و در مورد برخی مسایل زندگی مان تصمیم گیری کنیم. فکر می کنید وقتی دوباره همسرتان به خانه برگردد، شرایط زندگی تان چه تغییری می کند؟ من فکر می کنم حتی اگر همسرم آزاد هم شوند، ما همیشه نگرانیم که هر لحظه زنگ در به صدا در بیاید و دوباره او را ببرند. این حس از سال ۷۹ یعنی اولین باری که همسرم بازداشت شد، در خانه ما و همراه ما بوده است؛ یعنی یک احساس ناامنی دائمی. با هر زنگ در و یا تلفن بی موقعی، قلبمان به تپش افتاده است. از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، متشکرم. ----
به وخامت گراییدن وضعیت و شرایط جسمی فعال
حقوق بشر محمد صدیق کبودوند در زندان
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در
ایران" وضعیت و شرایط جسمی فعال حقوق بشر محمد صدیق کبودوند رو به
وخامت گذاشته شده است ولی بازجویان وزارت اطلاعات و عباس جعفری دولت
آبادی دادستان تهران مانع درمان او هستند.
فعال حقوق بشر محمد صدیق کبودوند از ناراحتی های حاد قلبی و
پروستات و سردردهای شدیدا رنج
می برد و ناراحتیهای او به حدی حاد شده است که جان این فعال حقوق بشر
را در معرض خطر جدی قرار داده است.
رگهای او مسدود شده است و این مسئله پیش از این
باعث
سکته قلبی وی شده
بود. پزشکان بهداری خواستار اعزام او به بیمارستانهای خارج زندان و
آنژیو شدن رگهای مسدود او شده اند و این مسئله را کتبا
با اجرای احکام دادگاه انقلاب
در میان گذاشته اند.
از طرفی دیگر ناراحتی پروستات که در زندان به آن مبتلا شده
است بسیار حاد می باشد وباعث ایجاد دردهای
شدیدی در او شده است . پزشکان بهداری به او گفته اند که تنها راه درمان
آن عمل جراحی می باشد.او
همچنین از سردردهای غیر معمول رنج
می برد. بطوریکه در اثر این سردردها تا به حال یک بار دچار سکته مغزی
شده است.
بهداری زندان به جای درمان جدی ناراحتیهای حاد او اقدام به
تجویز قرصهای آرام بخش بسیار قوی می نماید که او را به لحاظ روحی دچار
ناراحتیهای دیگری نموده است. این قرصها که محتوای آنها نامشخص می باشد
باعث شده است که آقای کبودوند اکثر مواقع در خواب باشند. قرصهای آرام
بخش دارای عوارضی مانند سرگیجه ،بی حالی و گاها در حین ملاقاتهای
کابینی قادر به تشخیص اعضای خانواده خود نیست.
علیرغم توصیه های کم سابقه بهداری زندان مبنی بر بستری کردن
این فعال حقوق بشر در بیمارستانهای خارج از زندان تا به حال با مخالفت
بازجویان وزارت اطلاعات و دادستانی تهران عباس جعفری دولت آبادی مواجه
شده است.آنها حتی به او اجازه نمی دهند تا مورد معاینه پزشکان قانونی
قرار گیرد.
خانواده کبودوند بارها به دادستانی و سایر مراکز مراجعه
نموده اند و خواستار مداوی او در بیمارستانهای خارج از زندان شده اند
ولی تاکنون با خواسته های بحق این خانواده مخالفت نموده اند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،عدم درمان جدی
فعال حقوق بشری که دچار ناراحتیهای حاد جسمی است و جان او را در
معرض خطر جدی قرار داده است را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر
سازمان ملل متحد و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای
آزادی زندانیان سیاسی در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
30 مهر 1389 برابر با 22 اکتبر 2010 ---- یورش نیروهای امنیتی به منزل عروس اسانلو جمعه 30 مهر 1389 خبرگزاری هرانا: نیروهای امنیتی چهارشنبه 28 مهرماه به منزل زویا صمدی عروس زندانی سیاسی منصور اسانلو یورش بردند. بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" نیروهای امنیتی به همراه یک موتور سیکلت و یک دستگاه خودرو پژو به منزل خانم زویا صمدی مراجعه کردند که به دلیل عدم وجود وی موفق به دیدار و یا بازداشت وی نشدند. نیروهای امنیتی که به اذعان خودشان برای ارایه احضاریه به دادگاه به منزل زویا صمدی مراجعه کرده بودند به گونه ای رفتار کرده اند که باعث ترس همسایگان شدند. عروس اقای اسانلو که پیش از این توسط ماموران امنیتی از ایستگاه مترو طرشت توسط نیروهای امنیتی ربوده شده بود و در اثر ضرب و شتم ها وارده بر وی بچه اش سقط شد که شدت جراحت به طوری بود که پس از مراجعه به پزشک معالج، ایشان را توصیه به استراحت مطلق و پرهیز از انجام هرگونه کاری کردند. بر اثر جراحات وارده و ضعف شدیدی که در ناحیه کمر وی به وجود آمده ایشان خانه نشین شدند و کار خود را از دست دادند. پس از یورش به منزل زویا صمدی خانواده وی به دادگاه انقلاب مراجعه کردند ولی قضات مربوطه از چنین ابلاغیه ای اظهار بی اطلاعی کردند. لازم به ذکر است که پیش از این عروس آقای اسانلو بارها به صورت تلفنی و با الفاظی توهین آمیز تهدید به مرگ شده بود که در پی تماس های تلفنی تهدید امیز خانواده اقای اسانلو به نزد قاضی محمدی رفتند که ایا شما مسبب این تماس ها هستید و از ایشان میخواهید که به پیش شما بیایند؟ که قاضی محمدی از این موضوع اظهار بی اطلاعی میکند. در این رابطه خانواده اقای اسانلو به دادستان دادگاه انقلاب گفته اند: "اگر ایشان جرمی مرتکب شده است خوب بیاید برایش دادگاهی تشکیل دهید و ایشان را به زندان بفرستید دیگر ضرب وشتم و سقط بچه و خانه نشین کردن چیست؟ اگر میخواهید زندانی کنید بیایید زندانی اش کنید پس چرا ایشان را به این وضعیت دراوردید که دیگر نمیتواند کار کند؟" پس از یورش به منزل زویا صمدی خانواده آقای اسانلو به مسئولین مربوطه مراجعه کردند که همگی از پیش آمدن این مسائل و فرستادن احضاریه اظهار بی اطلاعی کردند. ---- اسامی بازداشت شدگان در مهر ماه 89 جمعه 30 مهر 1389 خبرگزاری هرانا: در طی مهر ماه دست کم 80 تن از فعالین سیاسی، مدنی و قومی و مذهبی در ایران از سوی نهاد ها و ارگان های اطلاعاتی و امنیتی بازداشت شدند، اسامی 47 تن از این افراد توسط واحد آمار و نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران جمع آوری شده است. شایان ذکر است، دست کم 350 تن از شهروندان نیز در طی مهر ماه به صورت فله ای تحت عناوین مختلفی بازداشت شدند. 1. عبدالعلیم شهبخش ، داماد امام جمعه اهل سنت زاهدان تاریخ 15 مهر 89 در شهر تهران بازداشت شد. 2. محسن وفایی ، فعال دانشجویی تاریخ مهر 89 در شهر یزد بازداشت شد. 3. محسن بیگلربیگی ، عضو شاخه جوانان جبهه مشارکت مازندران تاریخ 21 مهر 89 در شهر مازندران بازداشت شد. 4. رحمت عزیزی ، دبیر ستاد 88 شهرستان بهشهر تاریخ 21 مهر 89 در شهر مازندران بازداشت شد. 5. وحيد سليم ايقاني ، تاریخ 24 مهر 89 در شهر مازندران بازداشت شد. 6. نامعلوم قادري ، تاریخ 24 مهر 89 در شهر مازندران بازداشت شد. 7. امین مدنی ، روزنامه نگار کرد تاریخ 25 مهر 89 در شهر سنندج بازداشت شد. 8. بهنام نورمحمدي ، تاریخ 18 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 9. ولي روشني ، تاریخ 18 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 10. كريم تيري ، تاریخ 18 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 11. رحيم گلابي ، تاریخ 18 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 12. مهدي گلابي ، تاریخ 18 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 13. رحيم فوري ، تاریخ 18 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 14. حسين پور فياض ، تاریخ 18 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 15. سعيد حسين زاده ، تاریخ 18 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 16. حسن رنجبر ، تاریخ 18 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 17. حسن خوی اوشاغی ، تاریخ 18 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 18. حمید هاشمی ، تاریخ 18 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 19. کیوان نیک پی ، فعال مدنی و سیاسی تاریخ 21 مهر 89 در شهر مریوان بازداشت شد. 20. جمال پروازه ، فعال مدنی و سیاسی تاریخ 21 مهر 89 در شهر مریوان بازداشت شد. 21. فرزاد بدخش ، فعال مدنی و سیاسی تاریخ 21 مهر 89 در شهر مریوان بازداشت شد. 22. قانع کاوه ، فعال مدنی و سیاسی تاریخ 21 مهر 89 در شهر مریوان بازداشت شد. 23. زانا کسرایی ، فعال مدنی و سیاسی تاریخ 21 مهر 89 در شهر مریوان بازداشت شد. 24. مهدی خزعلی ، فرزند آیت الله خزعلی تاریخ 21 مهر 89 در شهر تهران بازداشت شد. 25. نعیم آقایی ، دبیر انجمن دموکراسی خواه دانشگاه تهران تاریخ 20 مهر 89 در شهر تهران بازداشت شد. 26. علی شکوری راد ، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت تاریخ 20 مهر 89 در شهر تهران بازداشت شد. 27. سیامک میرزایی ، فعال دانشجویی تاریخ 17 مهر 89 در شهر پارس آباد مغان بازداشت شد. 28. هوتن کیان ، وکیل سکینه محمدی آشتیانی تاریخ 19 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 29. سجاد قادرزاده ، پسر سکینه محمدی آشتیانی تاریخ 19 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 30. امیر حاتمی ، معلم بازنشسته تاریخ 19 مهر 89 در شهر پاوه بازداشت شد. 31. محمد عرفان صالحی ، روزنامهنگار تاریخ 19 مهر 89 در شهر پاوه بازداشت شد. 32. محمد ابراهیمی ، عضو کنونی شورای شهر پاوه تاریخ 19 مهر 89 در شهر پاوه بازداشت شد. 33. مهین خانجانی(صمیمی) ، شهروند بهایی تاریخ 15 مهر 89 در شهر تهران بازداشت شد. 34. رسول بدلی ، فعال مدنی تاریخ 13 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 35. مصطفی عوض پور ، فعال دانشجویی تاریخ 14 مهر 89 در شهر تبریز بازداشت شد. 36. صالح محمدی ، شهروند کرد تاریخ 13 مهر 89 در شهر دهگلانی بازداشت شد. 37. سامان کریمی ، شهروند کرد تاریخ 13 مهر 89 در شهر دهگلانی بازداشت شد. 38. حبیب فرحزادی ، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه تهران تاریخ 10 مهر 89 در شهر تهران بازداشت شد. 39. امیر شیبانی ، فعال سیاسی- مدنی مشهد تاریخ 8 مهر 89 در شهر مشهد بازداشت شد. 40. ابراهیم یزدی ، دبیرکل نهضت آزادی تاریخ 9 مهر 89 در شهر اصفهان بازداشت شد. 41. هاشم صباغیان ، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی تاریخ 9 مهر 89 در شهر اصفهان بازداشت شد. 42. غفار فرزدی ، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی تاریخ 9 مهر 89 در شهر اصفهان بازداشت شد. 43. احد رضایی ، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی تاریخ 9 مهر 89 در شهر اصفهان بازداشت شد. 44. علی اصغر غروی ، مسئول شاخه اصفهان نهضت آزادی تاریخ 9 مهر 89 در شهر اصفهان بازداشت شد. 45. امیر شیبانی زاده ، دانشجوی دانشگاه مشهد تاریخ 6 مهر 89 در شهر مشهد بازداشت شد. 46. داریوش ممبینی ، عضو شورای شهر اهواز تاریخ 2 مهر 89 در شهر اهواز بازداشت شد. 47. علی احسانی ، شهروند بهایی تاریخ 3 مهر 89 در شهر سمنان بازداشت شد. ----
بازجویان وزارت اطلاعات مانع آزادی یک زندانی سیاسی
تبرئه شد هستند
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در
ایران"،زندانی سیاسی تیمور رضاییان علیرغم تبرئه از تمامی اتهامات و
صدور رای آزادی او توسط دادگاه تجدید نظر بیش از 2 هفته است که در
بازداشت بسر می برد.
زندانی سیاسی تیمور رضاییان 50 ساله 2 هفته پیش در دادگاه
تجدید نظر از تمامی اتهامات تبرئه گردید و رای بر آزادی او را صادر
نمودند.آقای رضاییان فقط به
دلیل داشتن رسیور ماهواره در منزل به
300 هزارتومان جریمه نقدی محکوم شد.اما بازجویان وزارت اطلاعات از
آزادی او ممانعت می کنند و با
بهانه های واهی سعی در ادامه بازداشت او را دارند.
تیمور رضاییان از زندانیان سیاسی دهۀ 1360 می باشد که در
جریان یورشها و دستگیریهای
گسترده قبل از 22 بهمن سال گذشته نیمه شب 18 بهمن دستگیر و به
سلولهای انفرادی بند 209 شکنجه گاه وزارت اطلاعات منتقل شد و پس از چند
ماه او را به به بند 350 زندان اوین منتقل کردند.
آقای رضاییان 18
مردادماه در دادگاه
فرمایشی محاکمه و محکوم
به 3 سال زندان شد ولی در دادگاه تجدید نظر از تمامی اتهامات تبرئه
گردید.او بیگناه نزدیگ به یکسال در زندان شکنجه و تحت شرایط طاقت فرسا
قرار گرفت ولی علیرغم تمامی آنها هنوز از آزادی او سرباز می زنند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،دستگیری خودسرانه ،
شکنجه و بازداشت طولانی مدت این زندانی سیاسی بدون اینکه مرتکب گناهی
شود و حتی دادگاه فرمایشی تجدید نظر بر بی گناهی او صحه گذاشت را محکوم
می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار
اقدامات عملی برای پایان دادن به اعمال ضد بشری علیه زندانیان سیاسی در
ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
29 مهر 1389 برابر با 21 اکتبر 2010
|
||||