آزادی مرتضی محجوبی; شیخ سلسله گنابادی در پی تجمع گسترده ی
پیروان طریقت گنابادی در برابر زندان مرکزی اصفهان
ساعت یازده و
نیم شب گذشته مأموران نیروی انتظامی (دو ماشین) همراه با نیروهای
مسلح لباس شخصی (دو دستگاه خودروی پژوی جی ال ایکس) با حمله به
منزل آقای باقری (واقع در پولادشهر اصفهان) میزبان آقای سیدمرتضی
محجوبی از مشایخ سلسله نعمت اللهی گنابادی ، اقدام به بازداشت شیخ
سلسله و انتقال ایشان به مکان نامعلومی نمودند؛ حدود صدو پنجاه تن
از درویشان گنابادی در واکنش به خبر بازداشت شیخ سلسله و چهار تن
از هم کیشانشان ؛ به پاسگاه پولادشهر حمله برده و پس از آگاهی از
عدم حضور آقای محجوبی به سمت زندان مرکزی اصفهان (دستگرد) حرکت
کردند ؛ در همین حال تعداد بیش از سه هزار تن از درویشان گنابادی
با آگاهی از این واقعه در ساعات آغازین روز دوشنبه با حضور در
برابر زندان مرکزی اصفهان و خواستار آزادی هر چه سریعتر آقای
محجوبی شیخ سلسله و چهار درویش بازداشتی شدند؛ مأموران زندان با
مشاهدۀ گسیل پیروان طریقت گنابادی در برابر زندان که تعدادشان در
ساعات اولیه صبح روز دوشنبه به بیش از سه هزار تن رسیده بود قول
دادند که در کمتر از نیم ساعت شیخ سلسله را آزاد خواهند کرد ،
درویشان گنابادی پس از سپری شدن زمان مقرر و با ملاحظه عدم آزادی
هم کیشانشان با حمله به زندان مرکزی اصفهان ، مأموران زندان و
نیروی انتظامی را وادار به عقب نشینی کرده و حوالی ساعت چهار و نیم
صبح روز دوشنبه آقای محجوبی همراه یکی از فرزندان ذکورشان آزاد
شدند. در حال حاضر سه تن از دراویش در بازداشت بسر می برند.
----
یورش نیروهای سرکوبگر به دراویش و دستگیری یکی از مشایخ مورد
احترام آنها
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در
ایران" یورش وحشیانه نیروهای سرکوبگر به منازل یکی از دراویش
گنابادی در فولاد شهر و دستگیری یکی از مشایخ مورد احترام
آنها بنام آقای سید مرتضی محجوبی همراه با 5 نفر از
یارانشان و انتقال آنها به زندان مرکزی اصفهان.
بامداد روز دوشنبه حوالی ساعت 00:30 نیروهای سرکوبگر انتظامی و اطلاعاتی
با 8 ماشین به محل استراحت سید مرتضی محجوبی از مشایخ
بزرگ و مورد احترام دراویش سلسلۀ گنابادی وحشیانه
یورش بردند. او و همراهانش و همچنین خانم های ساکن در
این منزل را مورد ضرب و شتم و اهانت
قرار دادند. این یورش
وحشیانه به حدی شدید بود که منجر به زخمی شدن تعدادی از ساکنین
منزل گردید.
در این یورش وحشیانه علاوه بر آقای سید مرتضی محجوبی آقایان
فرشید محجوبی فرزند ایشان ،حمید باقری ،وحید عباس زاده ،مهدی
پور صدام،علی باقری و حسین بصری دستگیر شدند. دستگیر شدگان به
زندان مرکزی اصفهان منتقل شدند.
پس از انتشار خبر دستگیری سید مرتضی محجوبی
یکی از مشایخ بزرگ سلسلۀ گنابادی که اخیرا از ملایر به
اصفهان جهت دیدار با پیروانش مسافرت کرده بود. اکثر پیروان
دراویش در اصفهان و سایر شهرستانهای اطراف به سوی زندان مرکزی
اصفهان حرکت کردند و تا ساعت انتشار این خبر نزدیگ به 1500 نفر
در مقا بل این
زندان تجمع کردند.
همچنین بنابه گفتۀ پیروان دراویش
پس از انتشار خبر دستگیری آقای محجوبی به سایر
شهرستانها ، تعداد زیادی از پیروان آنها بسوی اصفهان در حال
حرکت هستند. دراویش اعلام کردند که دستگیری ،ضرب و شتم و اهانت
به مشایخ خود را تحمل نمی کنند و تا آزادی او از مقابل زندان
پراکنده نخواهند شد.
از طرفی دیگر نیروهای سرکوبگر با کشیدن کلت کمری و سایر
سللاحها بسوی دراویش تجمع کننده
سعی در پراکنده کردن آنها را دارند ولی هیچ کدام از
آنها حاضر به ترک محل
نیست. جو مقابل زندان بسیار متشنج است و هر لحظه احتمال یورش
نیروهای سرکوبگر به دراویش وجود دارد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، یورش وحشیانه،دستگیری ،
ضرب و شتم و اهانت
به مشایخ دراویش سلسلۀ گنابادی را محکوم می کند و از
کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات
عملی برای پایان دادن به سرکوب مذاهب در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
13 دی 1389 برابر با 3 ژانویه 2011
----
بازداشت يك شهروند بهايي در ساري
يكشنبه 12 دی 1389
خبرگزاری
هرانا: در تداوم بازداشت شهروندان بهایی در مازندران يك شهروند
بهايي ساكن این شهر توسط اداره اطلاعات بازداشت شد.
بنا به
اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در
ایران"هرانا" مهين تاج روحاني، شهروند بهایی صبح روز
شنبه 11 دي ماه 1389 پس از احضار و معرفي خود به اداره اطلاعات
شهر مذكور بازداشت شد . از دليل بازداشت و محل نگهداري نامبرده
تاكنون هيچ اطلاعي در دست نيست .
ياددآوري
مي شود منزل فرد مذكور در روزسه شنبه 4 دي ماه مورد بازرسي
نيروهاي امنيتي قرار گرفت كه بعضي از وسايل شخصي و مذهبي ايشان
ضبط گرديد و نامبرده جهت پاره اي توضيحات به اداره اطلاعات
احضار شد.
----
نامه غلامحسین عرشی به دادستان تهران
دردنامه ای برای آقای دادستان؛ با کابل شکنجه ام کردند و گفتند
اعتراف دروغ کن
یکشنبه, ۱۲ دی, ۱۳۸۹
بازجوهای پلیس امنیت اما در جواب حرفهای من با
مشت و لگد به جانم افتادند و با گفتن رکیکترین فحشهای ناموسی، به من
و خانوادهام مرا تهدید کردند که در صورت عدم اعتراف به آتش زدن
خودروهای پلیس، عاقبت سختی در انتظارم است. در دومین جلسه بازجویی، من
که از نحوه ی برخورد خشونت آمیز و تحقیرآمیز بازجوها در جلسه قبل به
ستوه آمده بودم، حتی تعلق آن عکس به خود را نیز تکذیب کردم و به آنها
یادآور شدم که به خاطر خدا از کتک زدن و فحاشی به من دست بردارند و
اقرار به گناه ناکرده را از من نخواهند.
کلمه: غلامحسین عرشی، ۳۱ساله و از
شهروندان معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری از یک سال پیش در
زندان اوین به سر میبرد. او در مدت بازداشتش به دلیل شرایط بد
زندان و همچنین برخورد نامناسب ماموران زندان تاکنون دو بار دست به
اعتصاب غذا زده است که به آخرین آنها ده روز پیش پایان داد. او
همچنین در مرداد ماه سال گذشته به همراه ۱۶ زندانی سیاسی دیگر دست
به اعتصاب غذا زد. عرشی در نامهای به دادستان تهران از آنچه در
مدت بازداشتش بر او گذشته سخن میگوید و برخی از ناگفتههای دوران
حبس و بازجوییاش از جمله شکنجهها و کتکهایی که از سر گذرانده را
بر ملا میسازد.
او در این نامه خطاب به دادستان تهران
مینویسد وقتی که از بازجوهایش درخواست میکرده به خاطر خدا او را
کتک نزنند و نخواهند او دروغ بگوید آنها در جواب او چنین
میکردند: «آنها در این مرحله دستان مرا با دستبند آهنی به صندلی
بستند و با کابل و سیم مفتول به جانم افتادند. به گونهای که تا
ماهها آثار کابل و ضربات سیم مفتول بر روی بازوها و پاهایم به
جای مانده و مورد تایید هم بندانم نیز هست. بازجوها برای اجبار به
اعتراف به کار نکرده، یعنی آتش زدن خودروهای پلیس، به ضرب و شتم با
کابل و سیم قناعت نکرده و با بازکردن پاهای من در حالی که دستانم
بسته بود، بیضههای مرا به شدت فشار میداده و به آنها ضربه
می زدند به گونهای که فریاد من از درد و ضعف به هوا می رفت و
جواب التماس و استغاثههای من تنها فحشهای ناموسی بود.»
نامه عرشی که از زندان اوین خطاب به
دادستان تهران، نوشته شده و توسط یاران گمنام جنبش سبز در اوین در
اختیار کلمه قرار گرفته است به شرح زیر است:
دادستان محترم تهران
اینجانب غلامحسین عرشی به دنبال حوادث
عاشورای ۸۸ توسط پلیس امنیت تهران بازداشت شده و در دادگاه بدوی به
۴ سال و نهایتا در دادگاه تجدید نظر به یک سال حبس محکوم شدهام و
در حال حاضر مدت ۹ ماه است که در حال تحمل کیفر در بند ۳۵۰ زندان
اوین هستم. آنچه مرا برآن داشت تا بدینوسیله در نامهای سرگشاده
مواردی را در خصوص روند رسیدگی به پروندهام به اطلاع شما برسانم؛
آن است که حوادث رخ داده برای من در طول مدت تحقیقات مقدماتی در
پلیس امنیت تهران و همچنین بازپرسی و جلسات دادگاه به گونهای
بوده است که به باور من خارج از انصاف و عدالت و بر خلاف قوانین
دادرسی کشور بوده و بعضا مصداق بارز شکنجه و آزار و اذیت متهم به
جهت اجبار او به اقرار خلاف واقع است.
در روز عاشورای ۸۸، بنده همانند صدها
هزار تن دیگر از شهروندان تهران به جهت برگزاری مراسم این روز مقدس
در خیابانهای شهر حضور داشتم که در ساعات میانی روز شاهد حملات
خشونت آمیز پلیس ضد شورش علیه مردم بودم، خشونت به کار رفته علیه
مردم، علی الخصوص زنان و دختران به گونه ای بود که خون هر
غیرتمندی را به جوش می آورد به صورتی که منجر به درگیری شدید
مردم با پلیس ضد شورش شد.
دادستان محترم تهران؛
اینجانب در تاریخ ۱۷ بهمن ماه از طریق
عکسی که از درگیریهای این روز در سایت ناجا و گرداب و روزنامه ی
امین جامعه منتشر شده بود شناسایی شده و توسط پلیس امنیت تهران به
وسیله ی تیمی ۸ نفره از ماموران پلیس امنیت بازداشت شده و به مقر
این نیرو منتقل شدم. بازجویی از بنده پس از یک شب توسط دو نفر لباس
شخصی آغاز شد. انها از من می خواستند که اعتراف کنم صاحب عکس
منتشر شده در سایت گرداب سپاه هستم و در مرحله ی دوم مسئولیت به
آتش کشیده شدن چندین خودروی گارد ضد شورش را بر عهده بگیرم. من در
پاسخ اگرچه عکس منتشر شده را متعلق به خود میدانستم، اما با
قاطعیت به ماموران و بازجو یان اعلام کردم که نه تنها نقشی در به
آتش کشیدن اموال عمومی نداشتم، بلکه مطابق عکس و فیلمهایی که خود
ماموران در اختیار داشتند، ماموران گارد ضد شورش را که توسط مردم
خشمگین محاصره شده بودند از خشم مردم نجات دادم.
بازجوهای پلیس امنیت اما در جواب حرفهای
من با مشت و لگد به جانم افتادند و با گفتن رکیکترین فحشهای
ناموسی، به من و خانوادهام مرا تهدید کردند که در صورت عدم
اعتراف به آتش زدن خودروهای پلیس، عاقبت سختی در انتظارم است. در
دومین جلسه بازجویی، من که از نحوه ی برخورد خشونت آمیز و
تحقیرآمیز بازجوها در جلسه قبل به ستوه آمده بودم، حتی تعلق آن
عکس به خود را نیز تکذیب کردم و به آنها یادآور شدم که به خاطر
خدا از کتک زدن و فحاشی به من دست بردارند و اقرار به گناه ناکرده
را از من نخواهند. به آنها گفتم که من پاسخگوی کار خود هستم و علی
رغم انتشار عکس از خانه متواری نشده ام. بازجوها در جواب من با
توهین و فحاشی می گفتند: «اگر در رحم مادرت می رفتی تو را
بیرون می کشیدیم. در اینجا ما هستیم که برای تو تصمیم میگیریم،
نه خدا». آنها در این مرحله دستان مرا با دستبند آهنی به صندلی
بستند و با کابل و سیم مفتول به جانم افتادند. به گونهای که تا
ماهها آثار کابل و ضربات سیم مفتول بر بازوها و پاهایم به جای
مانده و مورد تایید هم بندانم نیز هست. بازجوها برای اجبار به
اعتراف به کار نکرده، یعنی آتش زدن خودروهای پلیس، به ضرب و شتم با
کابل و سیم قناعت نکرده و با بازکردن پاهای من در حالی که دستانم
بسته بود، بیضههای مرا به شدت فشار میداده و به آنها ضربه
میزدند به گونهای که فریاد من از درد و ضعف به هوا میرفت و
جواب التماس و استغاثههای من تنها فحشهای ناموسی بود.
دادستان محترم تهران؛
اینجانب بعد از جلسات بازجویی، آن هم به
این شکل، برای بازپرسی به دادگاه انقلاب مستقر در اوین منتقل شدم.
بازپرس من، قاضی اسدی، بازپرس شعبه ۵ دادسرای تهران، تمامی
اعتراضات من به ضرب و شتم و شکنجه را ناشنیده گرفت و تنها گفت:
«جرم تو محاربه است و حکم محاربه معلوم است. اما اگر مسئولیت آتش
کشیدن خودروهای پلیس را بپذیری به تو تخفیف می دهیم و تنها تو را
جریمه خواهیم کرد.» اما من زیر باز این اجبار بازپرس اسدی نرفته و
تنها مسئولیت عکس خود را پذیرفتم.
سرانجام بعد از ۱۰ روز فشار و آزار و اذیت
در پلیس امنیت تهران به بند ۲۴۰ زندان اوین و سپس به بند ۳۵۰ منتقل
شده و توانستم با خانوادهام تماس گرفته و آنها را از نگرانی
درآورده و از وضعیت خودم در زندان مطلع سازم.
جناب آقای جعفر دولت آبادی؛
اینجانب در مرحله دادگاه بدوی از حق
انتخاب وکیل محروم بودهام. قاضی صلواتی رئیس شعبه ۱۵ دادگاه به
استناد همان عکس مرا به اتهام اجتماع و تبانی به ۴سال حبس محکوم
کرد و شکایت مرا که هنوز رد کابل و سیم مفتول بر بدنم موجود بود و
بیضههایم از شدت ضربه سیاه بود را ناشنیده گرفت. در مدت ۹ ماه
حضور در زندان اوین، اینجانب تا کنون از ملاقات حضوری که حق طبیعی
زندانی و خانواده اواست محروم بودهام و به دلیل انتقال به زندان
انفرادی در مرداد ماه گذشته و شرکت در اعتصاب غذای اعتراضی به
همراه جمعی دیگر از زندانیان، دچار نارسایی کلیوی شدهام، اما
متاسفانه زندان اوین از ارائه کوچکترین امکان درمانی به جز
قرصهای آرام بخش! خودداری می کند. در ۹ ماه اخیر درخواستهای
متعدد من برای ملاقات با شما بی جواب مانده و برخورد من با
مسئولان زندان و ماموران دادستانی تنها به این مسئله منتج شده که
آنها مرا تهدید به افزایش میزان حبس به دلیل شرکت در اعتصاب غذا
کرده و مرا از هرگونه امکان ملاقات یا مرخصی و یا آزادی مشروط
محروم کرده ا ند.
امروز که این مطلب را خطاب به شما
مینویسم هدفی جز اطلاع رسانی به مردم شریف ایران زمین در زمینه ی
برخورد ماموران به اصطلاح امنیتی با معترضان به انتخابات و برخورد
غیر عادلانه ی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی با دستگیر شدگان عاشورا
و حوادث بعد از انتخابات ندارم. و این امر بر من و دیگر دربندشدگان
در نظام جمهوری اسلامی ثابت شده است که هیچ گونه رسیدگی به وضع حال
حاضر ما و بلایایی که بر سر ما آمده است از سوی دستگاه قضایی
نخواهد شد، همچنان که این امر از سوی شما و دیگر همکارانتان در
ماههای گذشته ثابت شده است.
در پایان بار دیگر تاکید میکنم
که جرم من در روز عاشورا تنها جلوگیری از آسیب رسیدن به ماموران
جمهوری اسلامی است که در دست خشم ملت ایران، تاوان رفتار وحشیانه
خود را می دادند و به وسیله ی من و امثال من زنده ماندند و مورد
عفو مردم مهربان این سرزمین قرار گرفتند. ۴ سال محکومیت من،
احتمالا به علت نجات دادن ماموران نظام جمهوری اسلامی است.
غلامحسین عرشی
بند ۳۵۰ زندان اوین
----
تحت فشار قرار دادن زندانیان سیاسی برای گرفتن تعهد نامه و تکذیب نامه
از آنها
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" روز
دوشنبه 13 دی ماه وزارت اطلاعات برای مخفی نگه داشتن
جنایتها و اعمال سرکوبگران
خود در زندانهای ایران و
وادار کردن زندانیان سیاسی به سکوت و تشدید فشار علیه آنها اقدام به
توضیح برگه های تعهد نامه و تکذیب نامه
بین زندانیان سیاسی
نمود.
متن برگه های تعهد نامه و تکذیب نامه
به قرار زیر می باشد:
مسئولین محترم زندان رجایی شهر
با سلام و احترام
به استحضار می رساند اینجانب ..... فرزند .....در مدت حضور در زندان
رجایی شهر هیچگونه ارتباط و تماس با سایتها و شبکه های معاند نداشته و
ندارم و در صورت هر گونه تحرک احتمالی توسط سایرین به نام اینجانب
شدیدا تکذیب می نمایم
امضاء
اکثریت زندانیان سیاسی به این تعهد نامه ها و تکذیب نامه ها تن ندادند
و فقط 2 الی 3 نفر به این تعهد نامه ها و تکذیب نامه ها تن دادند.
شیوۀ جدید و غیر انسانی بازجویان وزارت اطلاعات که قصد دارند علیه
زندانیان سیاسی بکار برند حاکی از نیات شوم و پلید آنها است که هر
جنایت و عمل ضدبشری و قرون وسطایی را
که می خواهند علیه زندانیان سیاسی بکار برند در سکوت باقی بماند
و در صورت افشای جنایتهای
ضدبشری آنها توسط زندانیان
پیشا پیش تعهدنامه و تکذیبه را از آنها
گرفته باشند و در رسانه ها و برنامه های رادیو تلویزیونی وزارت
اطلاعات و کیهان و سایر سوء
استفاده ها راعلیه زندانیان سیاسی بکار برند
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،بکار بردن شیوه های غیر انسانی
برای مسکوت کردند زندانیان سیاسی در قبال جنایتهایی که علیه آنها بکار
برده می شود را محکوم می کند و به سازمانهای حقوق بشری نسبت به سوء
استفاده از تعهدنامه و تکذیب نامه هایی که قصد دارند زندانیان را وادار
به نوشتن آن کنند هشدار میدهد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
13 دی 1389 برابر با 3 ژانویه 2011
----
محکومیت علی موسوی به حبس تعزیری، شلاق و جریمه
نقدی
يكشنبه 12 دی 1389
خبرگزاری هرانا:
دکتر علی موسوی از اعضای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست از سوی دادگاه
انقلاب به شش سال و نیم حبس تعزیری و 74 ضربه شلاق و جریمه نقدی محکوم
شد.
بنا به اطلاع
گزارشگران ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" شعبه 26
دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی این فعال سیاسی را به
اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام به شش سال و نیم حبس
تعزیری و 74 ضربه شلاق و سه میلیون ریال جریمه نقدی محکوم کرد.
----
استقرار دائمی بازجویان وزارت اطلاعات در بند
350
دوشنبه ، 13 دی 1389
میزان: وزارت
اطلاعات در حال استقرار دائم گروهی از ماموران خود به صورت ثابت در بند
350 اوین است.
به گزارش «میزان
خبر»،وزارت اطلاعات در بند 350 زندان اوین که محل نگهداری زندانیان
سیاسی است، در حال استقرار گروهی از ماموران خود برای کنترل زندانیان
سیاسی است.
همچنین نیروهای
امنیتی در هفته های اخیر با اختصاص کد و کارت برای ملاقاتهای کابینی در
زندان اوین امکان تفکیک شنود مکالمات خانواده ها با عزیزان دربندشان در
ملاقاتهای کابینی را نیز به دیگر امکانات استراق سمع غیر قانونی خود
افزوده اند.
گفتنی است، تلفنهای
زندان اوین از مدتها پیش قطع است و اجازه ملاقات حضوری زندانیان سیاسی
با خانواده به ندرت صادر می شود.
به گفته ی آگاهان حضور متراکم فعالان سیاسی در این بند و حرکتهای
جمعی ایشان باعث به وجود آمدن نگرانی هایی در وزارت اطلاعات شده
است، که از این طریق سعی در کنترل آن دارد
|