بازگشت به صفحه اول

 

 
 

وزارت اطلاعات از تحویل دادن پیکر جانباختۀ راه آزادی زهرا بهرامی به خانواده اش خوداری می کند

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" وزارت اطلاعات پیکر زندانی سیاسی زهرا بهرامی شهروند ایرانی- هلندی را حاضر نیست به خانواده اش تحویل دهد.

روز دوشنبه 11 بهمن ماه فرزند خانم بهرامی  برای تحویل گرفتن پیکر مادرش به اجرای احکام و سایر ارگانها مراجعه کردند و خواستار تحویل گرفتن پیکیر مادرش بود ولی وزارت اطلاعات از تحویل دادن پیکر زنده یاد زهرا بهرامی خوداری می کند.

زنده یاد زهرا بهرامی جمعه شب 8 بهمن ماه تحت عنوان اینکه باید در مسجد زندان استراحت کند او را  از بند متادون خارج کردند  و نیمه های شب به او گفته شد که می خواهند حکم اعدامش را اجرا کنند . به او کاغذ و قلمی داده شد تا وصیت نامه خود را بنویسید.خانم بهرامی ابتدا از شنیدن خبر اجرای حکم جنایتکارانۀ اعدام شوکه شده بود. اما هنگامی که به پای چوبۀ دار برده می شد از روحیۀ بالایی برخودار بود.

 از طرفی دیگر صبح روز جمعه 8 بهمن ماه بازجویان وزارت اطلاعات بنفشه نایب پور فرزند خانم بهرامی را احضار کردند و او را مورد تهدید و تحت فشار قرار دادند که از مصاحبه با رسانه ها و فعالین حقوق بشری خوداری نماید در غیر این صورت بازداشت خواهد شد. بازجویان وزارت اطلاعات از فرزند خانم بهرامی می خواهند که لوازم شخصی بازمانده از مادرش را به آنها تحویل دهد و زمانی که با مخالفت او  مواجه می شوند فرزندش را مورد تهدید قرار می دهند. بازجویان وزارت اطلاعات  در انتها  به او شماره حساب بانکی  می دهند که باید لوازم شخصی بازمانده از مادرش  را بصورت نقدی به آن حساب  واریز نماید.

جان باختۀ راه آزادی زهرا بهرامی در حالی اعدام شد که پروسۀ نمایشی به اصطلاح  قضایی او هنوز به پایان نرسیده بود. اتهامات سیاسی که به خاطر آن خانم بهرامی دستگیر و بیش از 10 ماه در بندهای سپاه زندان گوهردشت کرج و 209 بسر برده بود  و در طی این مدت  تحت  شدیدترین شکنجه های جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات  قرار داشت  تا او را وادار به اعترافات تلویزیونی نمایند. یکی ازاتهامات رذیلانه و غیر انسانی که علیه این زندانی سیاسی بکار برده شد متهم کردن او به داشتن موادر مخدر بود.این مسئله پس از توجه دولت و رسانه های هلند و سازمانهای حقوق بشری نسبت به شرایط غیر انسانی خانم بهرامی عنوان گردید .در صورتیکه بازجویان وزارت اطلاعات پیش از این  در مصاحبۀ تلویزیونی که از او گرفته قبودند و در تلویزیون دولتی پخش گردید عمده تمرکز آنها روی فعالیتهای سیاسی این زندانی سیاسی بود.

سیاست سرکوب خونین مردم ایران ،اعدام زندانیان سیاسی،اعدام های گروهی،اعدام نوجوانان توسط ولی فقیه علی خامنه ای تصمیم گیری می شود  و توسط صادق لاریجانی رئیس منصوب وی در قوۀ قضاییه ،وزارت اطلاعات و سازمان زندانها به اجرا گذاشته می شود. تنها در طی 4 هفتۀ گذشته طبق آمار رسمی  منتشر شدۀ دولتی بیش از 90 نفر با تایید صادق لاریجانی اعدام شدند در صورتیکه با احتساب آمارهای غیر دولتی آمار اعدام ها بسا فراتر ازآن می باشد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، اعدام جان باختۀ راه آزادی ،عدم تحویل پیکر او و مورد تهدید قرار دادن خانوادۀ وی را محکوم می کند و از دبیر کل ،کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خوستار اقدامات عملی برای پایان دادن به جنایت علیه بشریت توسط رژیم ولی فقیه علی خامنه ای در ایران است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

11 بهمن 1389 برابر با 31 ژانویه 2011

----

محبوبه کرمی به سه سال حبس تعزیری محکوم شد

محبوبه کرمی، فعال حقوق بشر و عضو کمپین یک میلیون امضا، در شعبه ۵۴ تجدید نظر دادگاه انقلاب به ریاست قاضی موحد به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش تغییر برای برابری، این حکم به وکیل وی، محمد شریف، ابلاغ شده است. کرمی پیش از این در دادگاه بدوی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی، به تحمل چهار سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
بر اساس این گزارش، اتهامات محبوبه کرمی “عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران”، “فعالیت تبلیغی علیه نظام”، “اجتماع و تبانی با قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور” و “نشر اکاذیب” عنوان شده بود. وی از اتهام “نشر اکاذیب” مبرا شده و برای عضویت در “مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران” به تحمل دو سال حبس و به اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام”، “اجتماع و تبانی با قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور” نیز به تحمل دو سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
محبوبه کرمی، در روز ۱۱ اسفند ماه با هجوم ماموران امنیتی به منزلش بازداشت شد. این در حالی بود که به گفته برادرش، محسن کرمی تاریخ حکم صادره ۵ اسفند ماه بوده و اتهام مطرح شده، اغتشاش و شرکت در تجمعات ذکر شده بود در حالی که محبوبه کرمی، سال گذشته بعد از فوت مادرش، تمام وقت خود را به پرستاری از پدر بیمارش گذرانده بود.
محبوبه کرمی پیش از این هم پنج بار بازداشت شده بود. بار اول و دوم در رابطه با درگیری های ۱۸ تیر، بار سوم۲۴ خرداد ۱۳۸۷ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی که پس از ۷۰ روز آزاد شد. باردیگر، ۶ فروردین ۱۳۸۸ به همراه ۱۱ تن از اعضای کمپین و مادران صلح که قصد دیدار نوروزی با خانواده زهرا بنی یعقوب را داشتند به اتهام اخلال در نظم عمومی دستگیر و پس از ۱۳ روز آزاد شد. در همه پرونده های فوق، حکم تبرئه برای وی صادر شده بود.

----

حکومتی که کاوه را دوست ندارد

سامان رسول پور

دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۹

روز: می گوید صلح می خواهیم. می گویند اشتباه می کنی. می گوید انسان ها برابرند. می گویند: نیستند. می گوید: خشونت بد است. می گویند: تو چه کاره ای اصلا؟! این ها را کاوه کرمانشاهی می گوید. جواب ها را حکومت می دهد. بازجو می دهد. قاضی. کاوه مسالمت جوست. مهربان حرف می زند. با موافق و مخالف. با اپوزیسیون و حکومت. او شفاف است و مستقل. سالهاست برای برابری حقوق مردمانش تلاش می کند. در چهارچوب همین قوانین محدود. او سالهاست برای برابری حقوق زنان سرزمینش مبارزه می کند. او سالهاست برای حقوق صنفی دانشجویان کشورش فعالیت می کند. او سالهاست برای انسانیت تلاش می کند. و درست به همین دلیل است که کردها دوستش دارند. زنان دوستش دارند. دانشجویان دوستش دارند. همه دوستش دارند. به او اعتماد دارند. او را نمادی از یک فعال حقوق بشر خوش فکر و خوشنام می نامند. در جایی که خشونت نهادینه شده، وجود مسالمت جویانی همچون کاوه غنیمت است. در جامعه ای که صدها مساله حقوق و سیاسی در آن وجود دارد، وجود افراد میانه رویی همچون کاوه فرصت است. کاوه ها برای هر حکومت دموکراتیکی فرصت اند. غنیمت اند. باارزش اند. اما اگر حکومت دموکراتیک نبود چه؟ حکومت های غیردموکراتیک، کاوه ها را دوست ندارند. حکومت های خشونت طلب، کاوه ها را دوست ندارند. حکومت هایی که نمی خواهند مشکلات جامعه را ریشه ای حل کنند، با کاوه ها مخالف اند. محمد صدیق کبودوند، پدر حقوق بشر کردستان را به ۱۱ سال زندان محکوم کردند. چرا؟ چون مستقل بود و حاکمیت را به رعایت حقوق شهروندان کرد فرامی خواند. چطور؟ از راه بیانیه و کمپین. از راه فرهنگ سازی و روشنگری و افشاگری. و امروز حاکمیتی که صلح نمی خواهد. حقوق بشر نمی خواهد، کاوه را آزاد نمی خواهد. کاوه را دربند می خواهد. حاکمیت از صدای مهربان کاوه می ترسد. از استقلال کاوه بیمناک است. از مسالمت جویی اش ناراضی است. از اینکه مورد اعتماد مردمانش است، شاکی است. قاضی حکم داده. نه! وزارت اطلاعات به قاضی دستور داده که کاوه محکوم شود. آنها می خواهند کاوه را زندانی کنند. آنها برای کاوه نقشه کشیده اند تا آزادی اش را سلب کنند. آرامش کاوه، آن ها را عصبانی کرده. آنها می خواهند پنج سال کاوه را زندانی کنند، بجای اینکه پنج مدال افتخار به او بدهند. کاوه با خونسردی می گوید: صلح می خواهیم. انسان ها برابرند. خشونت بس است. قاضی می گوید: نباید بخواهی. برابر نیستند. قاضی می گوید: آرامشت پنج سال زندان دارد!

----

بیت رهبری یا دلال محبت؟!

ارژنگ داودی

دست نوشته ای از زندانی سیاسی ارژنگ داودی در مورد مدرک سازی جعلی و رذیلانه و به غارت بردن اموال وی نوشته شده است و برای انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران قرار رفته است که متن آن به قرار زیر می باشد

سردمداران رژیم ولایت فقیه که بنابر سنتی دیرینه، وظیفۀ خطیر به هم رساندن دلها را در طول تاریخ موجودیت خود دلالی کرده اند و چون محبت فروشی عمده ترین منبع در آمدشان محسوب می شده به ناچار ارتباط تنگا تنگی بویژه با زنان معروفه داشته اند.

در اوایل انقلاب زهرا خانم و... از معروفهای دوران ستم شاهی از آستین گل و گشاد خود بیرون آورده و برای تحکیم موقعیت متزلزل چماق بدستشان دادند و به جان زنان معترض کشور که خواهان آزادی و اختیاری دانستن حجاب بودند انداختند.

 سالها پیش میان مردم این شایعه رواج داشت که پسر شیخ محمد یزدی قاضی قذورات رژیم علاوه بر اینکه رئیس دفتر پدرش در قوۀ قضاییه بود مسئولیت مستقیم رتق و فتق امور معروفها را نیز به او سپرده بودند تا به کمک آنها و از طریق ایجاد ارتباط نامشروع با افراد درون حکومتی مخالف جناح سنتی و طعمه قرار دادن آنها با کمک فیلم برداری ... آنها را از گردونه قدرت خارج و یا به اطاعت کورکورانه وادار سازند.

بارزترین موردی که به علت زندانی شدن عطاالله مهاجرانی وزیر ارشاد رژیم زبان زد خاص و عام گردید معروفه ای بود بنام مهسا خانم و مورد دیگری که به زودی زبان زد خاص و عام خواهد شد معروفۀ دیگری بنام نسرین خانم جالب اینکه معروفۀ اخیر دارای همسر 4 فرزند کبیر و تعدادی نوه است و چون از نظر سنی بسیار بالا است پس جزءخانم رئیسها و حتما از شاگردان بارز و دریده تر زهرا خانم است.

حقیقت آنکه امثال مهاجرانی ها،معادی خواه ها و ... از جنس و جنم  سردمداران رژیم و سایر فرصت طلبان سیاسی هستند که به طور طبیعی به انواع فثق و فجور آلوده اند ولی من مفتخرم به اینکه با 2 رژیم ستم شاهی و ستم شیخی به مبارزه برخواستم و جزوه معدود مبارزانی قدیمی هستم که پس از انقلاب هم، از سال 63 تاکنون رنج حبس ،شکنجه،زندان ،تبعید و در به دری را به جان خریده و بنابر این به ضرورت سرشت مبارزه اصیل سیاسی نمی توانم اهل خلافکاری باشم بویژه که با ملاحظۀ سیاه کاریهایی که سردمداران رژیم از ابتدای انقلاب در حق مخالفان رواج دادند بطوریکه در لجن مال کردن مراجع بزرگ مذهبی هم از هیچ دنائتی فروگذاری نکردند بناچار مستحبات دینی را نیز بر خود حرام دانستم و گردشکارهای امنیتی اطلاعاتی و بویژه کیفرخواستها و آراء مربوطه به 2 پرونده ام در دادگاه انقلاب به شماره های طا د / 7232/83 و نیز طا د ... به اذعان عمال رژیم از سالم نفس کامل برخوردار هستم.

و اما نسرین خانم هم،معروفه ای است طی توطئه ای از پیش تعیین شده از سوی بعضی از نیروهای امنیتی به درون بیت رهبری هدایت شده و بدون ارائۀ هر گونه مستندات قانونی یا شرعی موفق به اخذ نامه ای دال بر ازدواج با اینجانب گردیده و سپس به کمک همان ماموران امنیتی مرتبط با 2 پرونده فوق اشاره و ایادی آنها در دادگاه انقلاب ،سازمان ثبت اسناد و بعضا اعمال خودسرانه اموال من را و خانواده پدریم را به یغما برده و به فروش رساندند.

این در حالی است که پس از دستگیری من در خیابان کارگر شمالی در سال 82 کلیۀ اسناد و مدارک مربوط به اینجانب و خانواده پدری که در مدرسه و محل سکونت موجود بودند توسط نیروهای امنیتی ضبط شده و در اختیار مقامات قضایی دادگاه انقلاب و سپس در اختیار سپاه"مرتبط با بند 2- الف امنیتی مستقر در زندان اوین قرار گرفتم.

نظر به اینکه معروفه نسرین زنی بی سواد است وکیل نابابی به نام شاید مستعار دکتر حبیبی را در کنار او بکار گرفتند و با امحای سوابق از جمله پروندۀ قضایی 1821 /6/69 معاونت سرپرستی دادستان تهران و حتی بیرون کشیدن اوراق پرونده های دادگاه انقلاب توانسته اند کلیت خانواده ما را غارت کنند.

شایان ذکر است که پسر بزرگتر نسرین خانم در طبقۀ 10 بخش امنیتی بیمارستان سپاه یعنی بیمارستان بقیت الله واقع در خیابان ملاصدارای... کار می کند اسمش علی قاضی میرسعید و اینکه خودش هم مستقیما در این غارتگری دست داشته نشان میدهد که مرتبطین با نیروهای امنیتی اطلاعاتی حفاظتی و حراستی رژیم از غماش چه تفاله ها و از طیف چه تیپ پس مانده های اجتماعی هستند.

به هر حال مرا با این جرثومه های فساد و تباهی کاری نیست.لمپن ها و معروفهایی که برای چند میلیون تومان چه کارها که نمی کنند اما روی سخنم با شیخ علی خامنه ای است که خود را ولی امر مسلمین جهان و حومه می پندارد ولی نمیداند که در فاصلۀ چند متری اش یعنی در بیت رهبری چه می گذرد و نمی داند که بعضی نیروهای خودرو و خودسر برای چند میلیون تومان حاضرند رهبر معظمشان را در حد یک دلال محبت تقلیل دهند.

اگر شیخ علی خامنه ای آدم عبرت پذیری بود می بایست بعد از بر ملا شدن قتلهای زنجیره ای و ارتباطات آنچنانی شهرام جزایری بابیت رهبری و ... دست و پای خود را جمع می کرد و از برج عاج بی آبرویی و فراموشی پایین می آمد تا فضاحتهای دیگر چون کهریزک و ... و از جمله مورد اخیر که باز هم مشتی است نمونۀ خروار پیش نیاییدو بیش از این حرمت جعلی خود را لکه دار ننماید.

گفته اند آنچه انسان را روباه مزاج می کند احتیاج است ولی کسانی که 30 سال است به حکومت و مکنت و دولت و ثروت رسیده اند و کشور زرخیز ایران را چپاول می کنند اجازه می دهند که برای نجات بیت رهبری گواهی ازدواج آن چنانی صادر نمایند مگر دفتر ازدواج در کشور کم است که با مقاصد شوم خود و با ایجاد رعب و وحشت ناشی از نامۀ بیت رهبری کارگزاران دولتی را به انواع جعل و امحای اسناد و ... وادار سازند تا بتوانند به مقاصد شوم خود و به غارت یک زندانی سیاسی و خانواده اش  بپردازند. آیا این طور نیست که ترک عادت موجب مرض است و گفته اند: که چشم تنگ مرد دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک زور .

زندانی سیاسی ارژنگ داودی

دی ماه 1389

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

مطالب مشابه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران