بازگشت به صفحه اول

 

 
 

بیانیه مشترک مطبوعاتی فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران در اعتراض به سرکوب عرب های ایران در خوزستان

فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر (FIDH)

جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران (LDDHI)

30 فروردین 1390

به تبعیض علیه عرب های ایران و سرکوب آنها پایان دهید

http://www.fidh.org/Stop-discrimination-against-and-suppression-of?var_mode=calcul

اعتراض عرب های ایرانی در اهواز، مرکز استان خوزستان در جنوب ایران، که در روز 25 فروردین شروع شد، با سرکوب خشونت آمیز نیروهای امنیتی ایران روبرو شده است. بنا به گزارش ها، چندین نفر کشته و زخمی و عده زیادی دستگیر شده اند. خانم شیرین عبادی، برنده جایزه نوبل صلح 2003، در نامه ای به خانم پیلای، کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل، در روز  دوشنبه 29 فروردین 1390، خواهان رسیدگی به وضع درگیری ها در خوزستان شد.

اعتراض های مسالمت آمیز اخیر در ششمین سالگشت اعتراض های اهواز در فروردین 1384 برگزار شد. در آن زمان، تعداد زیادی از مردم در اعتراض به سیاست دولتی انتقال عرب ها به نقاط دیگر کشور و سکونت دادن غیرعرب ها در خوزستان تظاهرات کرده بودند.

دولتمردان جمهوری اسلامی سال هاست که تبعیض گسترده سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در مورد عرب ها در خوزستان اعمال می کنند. تنها حزب سیاسی نماینده عرب ها در سال 1385 غیرقانونی اعلام شد. تعداد قابل توجهی از فعالان سیاسی عرب ایرانی، به ویژه پس از اعتراض های سال 1384، در خوزستان اعدام شده اند.

عرب ها، همچون گروه های قومی دیگر در ایران، از حق آموزش به زبان مادری محروم هستند. میزان بیکاری در میان عرب ها بسیار بالاتر از میزان متوسط در سطح کشور است. گزارشگر ویژه سازمان ملل برای مسکن مناسب در پی دیدار خود از ایران در سال 2005 به این نتایج رسید: عرب های ایران در خوزستان پیوسته در فقر و بدون دسترسی به مسکن و خدمات اساسی زندگی می کنند؛ دولت زمین های کشاورزی آنها را به قیمت های بسیار کمی تصاحب کرده است (E/CN.4/2006/41Add.2, 21 March 2006, Summary).

عبدالکریم لاهیجی، نایب رییس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و رییس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران گفت: «دولتمردان باید فورا تمام بازداشت شدگان را آزاد کنند و با انجام تحقیقات مسؤولان کشتار معترضان  مسالمت جوی عرب را به دست عدالت بسپارند. سرکوب معترضان مسالمت جوی عرب تنها آخرین حلقه از رشته درازی از حملات به گروه های قومی ایران، یعنی عرب ها، آذری ها، بلوچ ها، کُردها، ترکمن ها و دیگران، از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی است. ما مطمئن هستیم که گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران بخش مهمی از گزارش خود را به شرایط وحشتناک گروه های قومی ایران اختصاص خواهد داد

----

نامه دبير کل "ائتلاف بين المللی برای مشارکت شهروند" به علی لاريجانی

سی آی وی آی سی يو اس
ائتلاف بين المللی برای مشارکت شهروند
‏www.civicus.org

۲۸ فروردين ماه ۱۳۹۰

مقام محترم، جناب آقای علی لاريجانی

من بعنوان دبير کل سی آی وی آی سی يو اس؛ ائتلاف بين المللی برای مشارکت شهروند که يک ائتلاف بين المللی جامعه مدنی است و در بيش از يک صد کشور عضو دارد، اين نامه را برای شما می نويسم.

سی آی وی آی سی يو اس از شنيدن خبری مبنی بر اين که مجلس شورای اسلامی بررسی طرح ناظر بر تاسيس و نظارت برسازمان های غير دولتی را برای مدت سه ماه متوقف کرده و آن را برای بررسی بيشتر به کميسيون اجتماعی مجلس ارجاع داده است، ابراز خوشحالی می کند. ما ضمن استقبال از اين اقدام از نمايندگان مجلس شورای اسلامی و دولت می خواهيم که از اين فرصت موقتی استفاده کرده و موادی در طرح بگنجانند تا همسو با ميثاق بين المللی حقوق سياسی و مدنی که ايران عضو آن است، و همانطور که در قانون اساسی ايران تصريح شده آزادی های بيان، تجمع و تشکل تضمين شوند.

ما همچنان نگران هستيم که عليرغم اعتراضات شديد جامعه مدنی در ايران بخش هايی (از جمله ماده ۶ و قسمت هايی از ماده ۱۲) از اين طرح که به اجرا گذاشته خواهد شد در کميسيون اجتماعی مورد بازبينی قرار نمی گيرد. ماده ۶ اين طرح برای نمونه تشکيل يک هئيت عالی را مصوب می کند که مرکب از نمايندگان اطلاعاتی و ساير بخش ها از جمله قوه قضائيه، وزارت اطلاعات و نيروهای مقاومت بسيج است که قدرت تصويب و رد مجوز سازمان های غير دولتی را دارد. اين هئيت عالی قدرت نظارت بر انتخاب هئيت مديره سازمان های غير دولتی، فعاليت های آن ها و تصميماتشان را نيز دارد. ما همچينن عميقا نگران اين هستيم که سازمان های غير دولتی فقط يک نماينده در اين هئيت عالی خواهند داشت.

بخش هايی از ماده ۱۲ اين طرح ملزم می کند که همه راهپيمايی ها فاقد وابستگی های سياسی باشند و فقط زمانی يک راهپيمايی قانونی تلقی خواهد شد که هئيت عالی مجوز آن را صادر کند. اگر اين طرح تصويب بشود، هئيت عالی قانونا دارای قدرتی برای تائيد هر نوع ارتباط و همکاری سازمان های جامعه مدنی ايران و سازمان های بين المللی، از جمله شرکت در کنفرانس ها و همايش ها و عقد توافقنامه ها و قرارداد ها، است.

ما بر اين باوريم که تلاش هايی که در اين طرح صورت گرفته تا تضمين شود که فعاليت های سازمان های غير دولتی تحت کنترل دستگاه های امنيتی قرار می گيرند در شکل فعلی آن يک تهديد اساسی برای جامعه مدنی در ايران بوجود می آورد. ماده ۶ بويژه نظارت و کنترل نظامی و راهبردی بر فعاليت های سازمان های جامعه مدنی ايجاد می کند و بطور خاص تعامل سازمان های غير دولتی را با سازمان های بين المللی از جمله آژانس های سازمان ملل محدود می کند.

مقام محترم،

قوانين مناسب جامعه مدنی بايد فعاليت های آن ها را تقويت کند و فضای مناسب برای آن ها فراهم سازد تا فعاليت کنند. ما فکر می کنيم و تقاضا داريم که طرح نظارت بر تاسيس و نظارت بر سازمان های غير دولتی بايد به گونه ای بازبينی شود تا اين شرايط را برای سازمان های غير دولتی فراهم کند.

در صورتی که نياز به اطلاعاتی در مورد بهترين دستآوردها در باره قوانين مربوط به سازمان های غير دولتی داريد لطفا با ما در تماس باشيد.

ارادتمند
اينگريد اسرينات
دبير کل سی آی وی آی سی يو اس؛ ائتلاف بين المللی برای مشارکت شهروند

----

برای "نازنین" هم قبیله ای در بند

بيژن صف سري

سه شنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۰

روز: پس از وقوع  آنچه در سال 57 اتفاق  افتاد و ان را انقلاب می خوانیمش، از همان آغاز تحریر قانون اساسی که آزادی های مشروح را برای روزنامه ها و جراید و به تبع آن برای روزنامه نگاران و محرران مطبوعات، روا دانست و جایز شمرد، و همگان به خوش باوری در انتظار لمس آن آزادی ها نشستند، با اولین پرتو افکنی احرار جراید، اخم بر جبین مخالفان آزادی قلم نقش بست تا بدانجا که در طی سی  سال  گذشته آنچه در توان داشتند بر اهل قلم به نا حق روا دانستند تا به امروز که  دیگر، روز نامه نگار جماعت را نه  فقط به جرم  نوشتن  که برای همدل شدن با مردم  جان به لب رسیده هم  به بند می کشند. آخرین نمونه  حکم شش سال  حبسی است که   برای نازنین هم قبیله ای بنام  نازنین خسروانی  تعیین کرده اند. پیش از نازنین هم حکم غیر ناباورانه ای  برای  ژیلا بنی یعقوب  پسندیدند که سی سال محرومیت  از حرفه  ای است که، خود و همسر دربندش (بهمن امویی) بر سر آن عمر نهادند.  و این  پاکیزه ترین روش به مسلخ کشاندن  اهل قبیله مطبوعات است، که روش های پلیدی هم هست؛ از ناپدید  شدن  روز نامه نگاران (چون بهروز صمد بیگی، روزنامه نگاری که  از سه شنبه گذشته تا کنون ناپدید شده است)  تا  زجر کش کردن با  امراض خاص زندان های کشور (مانند سام محمودی سرایی، دبیر سرویس کتاب روزنامه شرق که از دهم اسفند سال ۱۳۸۹ بازداشت، و از نظر جسمی و روحی دارای وضعیتی نگران‌کننده است.)

 اگر بخواهیم از یکان به یکان اسیران قبیله مطبوعات  همچون  شرف  آل قلم  احمد زید ابادی  و دیگرانی که  در سلول ها به انتظار احکامی چون حکم ناروای نازنین بسر می برند ، نام ببریم، طومار ی باید نوشت و این همه نیست جز برای به انفعال کشیدن افکار عمومی، غافل که امروزه روز هر  فردی به مثابه  یک خبرنگار قادر خواهد بود  نه تنها با اینترنت  که  به وسیله ی تلفن دستی  که دیگرهمه گیر است، برای انانکه در انسوی جهان بی دغدغه  از  حال و روز من  و تو در خانه شان لمیده اند، خبر دهد که چه نشسته اید، در گوشه ای ازاین  جهان پهناور،  جایی بنام  ایران، گروهی  بنام دین، چه بر سر همنوع  خود می آورند، آن هم نه به نوشتار و کلام که  با سند مصور و همراه با صوتی که  فریاد  مردم جان به لب رسیده است.

آیا سیل اخباری که  هر روز درفضای مجازی اینترنت  منتشر می شود و توسط مردم عادی دهان به دهان  منتقل می گردد  و حتی منبع  خبر  بسیاری از مهمترین و بزرگترین خبر گزاری های جهان  می شود، توسط خبرنگاران حرفه ای منتشر می شود؟  یا مردم این آب و خاک اند  که فریادشان را به هر صورتی به گوش جهان می رسانند تا همگان در یابند بر آنان و هم نوعا نشان چه می رود؟  آیا فیلم به شهادت رساندن دخترک بیگناهی که صحنه قتل مظلومانه اش را جهان به نظاره نشست و گریست، توسط خبرنگار ان حرفه ای منتشر شده است؟ خبر ضر ب و شتم  فرزندان این ملت را در خیابان های شهر، خبر نویسان حرفه ای، به جهان مخابره کردند یا توسط همان ضرب و شتم شدگان  و  خانواده  های داغ دیده ی کشته شدگان  به آگاهی مردم جهان رسیده است؟ ایا سیل خروشان مردمی  که به خیابان ها می ایند وبا همه  محدویت های  خبری که ایجاد  می شود اما، باز هم از کوچه به کوچه  شهر، خبر  طغیان  ملت  بگوش جهانیان می رسد، از سوی  بنگاه های خبر پراکنی است؟
یکی  از احادیتی که همواره توسط روحانیون  در گوش  ما مسلمانان خوانده می شود   این  است که می گویند  خداوند همواره دشمنان  مسلمین  را  از بین نادانان  انتخاب می کند (نقل به مضمون)  که اگر چنین روایتی  صحت داشته باشد مصداق آن می تواند همین  رفتار و عملکرد  دشمنان  امروز روز نامه نگاران و ایضا مردم این آب و خاک  باشد که  با تکیه بر جهل و نا آگاهی، قصد سر کوب و اختناق در جامعه را دارند  و  از روش هایی بهره می جویند که مربوط به عهد عتیق است؛ برای نمونه  خیمه زدن  عمله سانسور در تحریریه های روزنامه ها   آن هم به سبک  سیاق محرم علی خانی   تا مبادا خبری  به بیرون درز کند و یا کنترل چاپخانه ها و  بازداشت  گروهی از روز نامه نگاران ونهایتا   صدور احکامی غیر قانونی. گویی علاج درد را یافته اند  غافل که این ترفند ها در گذشته های نه چندان دور هم  که نه اینترنت بود و نه موبایل  (که  امروز از پیش پا افتاده ترین   وسایل  ارتباط جمعی در  جهان است) کار ساز نبود، که اگر بود در  سی و دو  سال پیش  از این، هرگز انقلابی صورت نمی گرفت تا  برخی ان را انقلاب "بی  بی سی" بنماند، الغرض :
محتسب فتنه در این شهر زمن میداند/ لیک من این همه از چشم او می بینم

----

برخورد سپاه با تاج زاده جنبه ی انتقام گیری پیدا کرده است

وضعیت نگران کننده سید مصطفی تاج زاده/ ۱۱ ماه انفرادی مصداق روشن شکنجه

چهارشنبه, ۳۱ فروردین

خبرهای رسیده از زندان اوین حاکی از وضعیت جسمانی نگران کننده ی سید مصطفی تاج زاده است.

کلمه: سید مصطفی تاج زاده، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، که ۹ ماه پیش در پی شکایت ۷ نفر از سردار مشفق دوباره به زندان اوین برگردانده شد، اکنون در شرایط جسمی نا مساعد به سر می برد.

وی که در ظاهر برای اجرای ۶ سال حکم تعزیری خود به اوین بازگردانده شده بود، از همان ابتدا با دخالت اطلاعات سپاه، به جای بند عمومی سیاسی به سلول متعلق به حفاظت اطلاعات زندان منتقل شد.

معاون سیاسی وزارت کشور دولت سید محمد خاتمی، در سلول دوالف مدتی را با محمد نوری زاد گذراند. اما پس از عاشورا و در پی اعتصاب غذای نوریزاد و انتقال وی به بیمارستان، دوباره مدت ها به صورت انفرادی در سلول نگهداری شد.

بر اساس گزارش های منابع موثق از سوی سبزهای گمنام در زندان، تاج زاده چند ماه نیز با یکی از محکومان که به ناراحتی روانی دچار بود هم سلول شد. اقدامی که از نظر زندان بان ها و زندانیان به مراتب از سلول انفرادی دشوارتر است و برای تشدید شکنجه و اعمال فشار بیشتر به زندانی سلول انفرادی تلقی می شود.

بنا بر این گزارش، در روزهای اخیر زندانیانی که سید مصطفی تاج زاده را به صورت اتفاقی هنگام جابجایی دیده اند به شدت از وضعیت وی ابراز نگرانی کرده اند.

عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب، در ۲ سال گذشته حداقل ۱۵ ماه در سلول انفرادی و ۲ نفره نگهداری شده که ۱۱ ماه آن مصداق روشن شکنجه سلول انفرادی و یا شکنجه ی تشدید شده ی سلول انفرادی بوده است.

به گفته ی کارشناسان و فعالان سیاسی، رفتار ماموران مراقب تاج زاده نیز با وی بسیار بد است و شیوه برخورد اطلاعات سپاه با این چهره ی شناخته شده ی سیاسی کاملا جنبه ی انتقام گیری پیدا کرده است.

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

مطالب مشابه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران