|
|
|||
زندانی سیاسی ارژنگ داوودی 10 روز است که در سلولهای انفرادی است
بنا به گزارشات رسیده به" فعالین حقوق بشر و دموکراسی در
ایران" زندانی سیاسی
ارژنگ داوودی 10 روز است که در
سلولهای انفرادی بند 1 شکنجه گاه زندان گوهردشت بسر می برد.
زندانی سیاسی ارژنگ داودی از روز یکشنبه 4 اردیبهشت ماه بدون
هیچ دلیلی از سالن
ایزوله شده بند 4 توسط پاسداربندها به سلول انفرادی بند 1
شکنجه گاه زندان گوهردشت کرج منتقل شد. انتقال وی به سلول های
انفرادی آنهم با دلایلی کاملا واهی و بی اساس تنها به قصد
افزایش فشار و ایجاد شرایط قرون وسطایی علیه این زندانی
سیاسی صورت گرفته است.این در حالی است که زندانی سیاسی ارژنگ
داوودی از 11 آذرماه 89 از داشتن هرگونه تماسی با خانواده اش
اعم ملاقات کابینی ویا تماس تلفنی محروم می باشد.
زندانی سیاسی ارژنگ داودی بدستور علی مردانی رئیس جدید
زندان و فرجی رئیس
اطلاعات زندان به سلولهای انفرادی انتقال یافته است.در این
شکنجه گاه افرادی مانند ؛افسر پاسدار میرزاآقایی،پاسداربند
سلیمانی و پاسداربند مرادی شکنجه های قرون وسطایی را علیه
زندانیان بکار می برند که تا به حال منجر به قتل و نقض عضو چند
زندانی بی دفاع شده است.
خانواده زندانی سیاسی ارژنگ داودی نزدیگ به 6 ماه است که از
وضعیت و شرایط او بی خبر هستند ودر نگرانی فزاینده ای بسر می
برند. مراجعات این خانواده به ارگانهای مختلف تا به حال بی
پاسخ بوده است و بازجویان وزارت اطلاعات به جای پاسخ دادن از
علت قطع ارتباط و عدم اطلاع از وضعیت عزیزشان، همسر وی را مدتی
پیش به ستاد پیگیری وزارت اطلاعات احضار نمودند و او را مورد
بازجویی قرار دادند. آنها او را
تهدید نمودند که اگر در مورد وضعیت و شرایط
همسرش آقای داوودی
اطلاع رسانی کند با عواقب سختی مواجه خواهد شد.
سلولهای انفرادی سالن
2 بند 1 زندان گوهردشت محل
شکنجۀ زندانیان سیاسی و عادی می باشد . زندانیان بی
دفاع در این بند تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار می گیرند.
شیوۀ شکنجه هایی که علیه زندانیان در این بند بکار برده می شود
به قرار زیر می باشد ؛ابتدا به زندانی پابند ،دست بند و چشم
بند می زنند سپس
چند شکنجه گر حول او دایره می زنند ،پس
از آن او را از هر طرف آماج
ضربات باتونهای خود قرار می دهند. این ضربات برای مدت
طولانی ادامه می یابد و گاها شدت ضربات بحدی شدید است که منجر
به شکسته شدن باتون می گردد . ضربات باتون
در اکثر مواقع منجر به شکسته شدن دست ،پا ،دندانها،،سر
، دنده ها ، زخمی و کبودی شدن زندانی می گردد. شکنجه گران
همچنین شوکرهای برقی با ولتاژ زیاد
علیه زندانی بکار می برند که در موارد متعدد منجر به
سوختگی پوست زندانی می گردد. پاسداربندها از شکنجه های جنسی
مانند ،تجاوز و استعمال باتون استفاده می کنند.آنها همچنین
برای مدت طولانی مانع خواب زندانی می شوند،ایجاد محدودیت برای
استفاده از سرویسهای بهداشتی و حمام،محدود کردن جیره غذایی
زندانی تا حد گرسنگی شدید و موارد متعدد دیگر می باشد.
فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران انتقال این زندانی
سیاسی را به سلول انفرادی به منظور افزایش فشارها و ایجاد
شرایط طاقت فرسا علیه وی را محکوم می کند وکمیسر عالی حقوق بشر
و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه
بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل
متحد برای گرفتن تصمیمات لا زم اجرا می باشد.
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران 14 اردیبهشت 1390 برابر با 04 می 2011 ---- رنجنامه همسر وجیه الله میرزا گلپور زندانی بهایی چهارشنبه 14 ارديبهشت 1390 خبرگزاری هرانا: همسر وجیه الله میرزا گلپورشهروند بهایی ساکن ساری که در سن 71 سالگی در ساری بازداشت و به تبعیدگاه نشتارود منتقل شد در رنجنامه ای به تظلم خواهی از خود و خانواده اش پرداخته است. در بخشی از این نامه و با اشاره به مشکلات جسمی ایشان آمده است:" در طی این چند روز نه صدای آرام بخش همسرم را شنیدم و نه اجازه ملاقاتش را یافتم. نه از مکانش با خبرم و اتهامش را می دانم که چیست؟ رگ قلبش مسدود است و با آنژیوگرافی نیز باز نشد، تحت شرایط سخت در تبعیدگاه نشتارود و بازجویی ها اگر سکته نماید، مسئولش کیست؟ می دانم که این سختی ها را فقط همسرم متحمل نمی شود بسیاری از هموطنانم در مسیر احقاق حقوق شهروندی به ناحق انواع بلایا را تحمل می کنند. خدای را شاکرم که در مسیر عدالت خواهی همسرم را در کنار سایر هموطنانش قرار داد و امیدوارم که روزی رسد که همه ایرانیان فارغ از هر دین و قومیتی در نهایت برابری و برادری در احیای وطن عزیزشان دست دوستی به هم دهند." متن این رنجنامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است: زندگی آرامی داشتیم. به همراه همسرم سال ها دفتر روزگار را در روستای صفرآباد ساری ورق زدیم. وجیه الله سحرگاهان به راز و نیاز مشغول بود، سپس به پرورش گیاهان باغ می پرداخت و شبانگاهان نیز به مطالعه می کرد. سال ها بود که از سال های سخت زندگی گذشته بود. قریب به سه دهه پیش که همسرم را تنها به صرف اعتقاد به دیانت بهایی از شغل شرافتمندانه خود یعنی معلمی اخراج کردند. سال هایی که با بحران های شدید مالی همراه بود. بحرانی که نه فقط هویت اعتقادی ما، نه فقط شرایط اقتصادی ما ، که جان ما را نیز تهدید می کرد. در سال های ابتدایی انقلاب که اندیشه های افراطی و افکار پرتعصب و پرده های جهل، چشم بسیاری را بسته بود. شبها منزل ما توسط برخی متعصبین مذهبی سنگسار می شد و همسرم مورد ضرب و شتم قرار گرفت. سال ها گذشت و بسیای از آنان که در آن زمان دشمنان ما بودند، در اثر نیکی کردار و درستی گفتار همسرم از دوستان ما شدند و برخی نیز خود مورد ستم و تبعیض صاحبان قدرت قرار گرفتند. آنان که خود را زمانی مقابل ما می دیدند، حال همراه و همدرد ما گشتند. گمانم چنان بود که آن سال های سخت برای همیشه گذشت. اما چندی پیش که همسرم در اثر کهولت سن در 71 سالگی در اثر عارضه قلبی تازه از بیمارستان مرخص گشته بود، صبحگاهی که همسرم نه در باغ و در حال پرورش گیاهان که دربستر بیماری از درد رنج می برد. تلفن به صدا در آمد. مردی خود را دوست همسرم خواند. اما صدایش را نمی شناختم. خواست با وجیه الله صحبت کند. همسرم نیز صدایش را نشناخت. این دوست ناآشنا و یا دیر آشنا وی را به ستاد خبری احضار نمود. دیر آشنایی که نه به رنجَش حرمت گذاشت و نه به بیماری اش . دوست نا آشنایی که به جای عیادت همسرم حکم بازداشتش را آورد. چه دوران غریبی است، روزگار ما! که مدعیان دوستی بند در دست دوست می زندند و به جای پرستاری، بازداشتش می کنند. صبح پنجشنبه ساعت 9 وجیه الله با دستی که گذر عمر لرزانش نمود، و قلبی سرشار از اطمینان که رنج های زمانه هر لحظه صبورتر و البته نحیفش کرده بود، به ستاد خبری اطلاعات مراجعه نمود تا به گفته بازجوی اطلاعات تنها به چند سوال ساده پاسخ گوید، اما نمی دانم چرا این سوالات ساده پایان نمی پذیرد تا همسرم به کانون گرم خانواده بازگردد؟ درختان شکوفه کرده اند و گل های باغ هر روز منتظر باغ بانند اما نه دستی که آبیاریشان کند و نه نوایی که برایشان نغمه خوانی نماید. تا شنبه صبر کردیم. به امید آنکه با مراجعه به مراجع قضایی دریابم که شوهرم کجاست و اتهامش چیست؟ مردی که در روستا به نیکی و پاکی شهرت یافته، چه کرده که در شهر، شهرآشوبش نامیده اند؟ مردی که آرامش باغ از اوست، چه ولوله ای در شهر افکنده که دربندش کرده اند؟ ابتدا که هیچ پاسخی نبود که نبود. گویی همه در سکوتی که سخن از ترس و وحشت داشت، اجازه سخن گفتن نداشتند. در برخی چشم ها همراهی را می شد دید، اما به اکراه رفتاری دیگر می کردند. سکوت بود و انکار. تا آنکه منشی دفتر بازپرس ساری به دادمان رسید و گفت که به تنکابن منتقل شده است. پرونده اش نیابتی است، ولی بیشتر هیچ نمی دانیم. باید به تنکابن بروید چه که ایشان را به همراه پرونده اش به تبعیدگاه نشتارود تنکابن منتقل کرده اند. تمام بیماری های خود را فراموش نمودم، تمام دردهایم را و با کهولت سن رنج سفری دویست و پنجاه کیلومتری را برخود هموار کردم تا مراجع قضایی تنکابن پاسخم را گویند. روز یکشنبه رفتم تا دادستان، دادم بستاند و فریاد رسم بعد از خدای باشد. اما فریاد، برسمان کشید و به جای آنکه اتهام همسرم را بگوید و قراری که برایش صادر گشته است را معین نماید، ما را "بهایی کثیف " خواند و " فرقه ضاله " نامید و این ناحق را حقمان خواند. به یاد این آیه مبارکه قرآن کریم افتادم که می فرمایند : " اگر فاسقی خبری برایتان آورد، تحقیق کنید که مبادا از سر نادانی آسیبی بدو رسانید." خداوند از مسلمانان خواسته که با فاسق چنین کنند، حال من که شهروندی قانون مدار بوده ام و در تمام زندگی هیچگاه پایم به مراجع قضایی باز نشده، خبر دستگیری همسرم را برای مراجع قضایی شهرستان تنکابن آوردم، اما به جای تحقیق مرا تحقیر کردند و توهین نمودند. از اتاق بی آنکه کوچکترین بی حرمتی به ایشان شود و یا حتی نام دین خود را برزبان آورده باشیم، بیرون شدیم. همواره فکر می کنم اگر واقعا ایشان از پرونده همسرم بی اطلاع بودند، از کجا فهمیدند که ایشان بهایی هستند؟ اگر ایشان کاملا بی طرف بودند، چرا به اعتقادات بنده وهمسرم توهین نمودند؟ در طی این چند روز نه صدای آرام بخش همسرم را شنیدم و نه اجازه ملاقاتش را یافتم. نه از مکانش با خبرم و اتهامش را می دانم که چیست؟ رگ قلبش مسدود است و با آنژیوگرافی نیز باز نشد، تحت شرایط سخت در تبعیدگاه نشتارود و بازجویی ها اگر سکته نماید، مسئولش کیست؟ می دانم که این سختی ها را فقط همسرم متحمل نمی شود بسیاری از هموطنانم در مسیر احقاق حقوق شهروندی به ناحق انواع بلایا را تحمل می کنند. خدای را شاکرم که در مسیر عدالت خواهی همسرم را در کنار سایر هموطنانش قرار داد و امیدوارم که روزی رسد که همه ایرانیان فارغ از هر دین و قومیتی در نهایت برابری و برادری در احیای وطن عزیزشان دست دوستی به هم دهند. به امید آنروز وجیه ناشری ---- طرح کنگره آمريکا برای حمايت از حقوق بشر و دمکراسی در ايران
۱۳۹۰/۰۲/۱۵
راديوفردا:
شماری از سناتورها و اعضای مجلس نمايندگان آمريکا از دو
حزب جمهوريخواه و دمکرات، به طور مشترک طرح جديدی را برای
حمايت از حقوق بشر و دمکراسی در ايران به کنگرۀ آمريکا
پيشنهاد کردند.
براساس اين طرح، گزارشگر
ويژهای برای پيگيری موارد نقض حقوق بشر در ايران برگزيده
خواهد شد و شرکتهايی که ابزارهای سرکوب در اختيار حکومت
ايران قرار میدهند، بدون استثنا، مورد تحريم قرار خواهند
گرفت.
سناتور جمهوريخواه مارک کرک روز چهارشنبه گفت که اين طرح، در چارچوب طرح جامعتری ارايه میشود که ظرف دو هفتۀ آينده، توسط رهبران دو حزب جمهوريخواه و دمکرات به رای گذاشته خواهد شد. در یک کنفرانس مطبوعاتی که به همين منظور در مجلس سنا برگزار شد، سناتور کرک ضمن تشريح دلايل و لزوم ارايه اين طرح و با اشاره به قتل ندا آقا سلطان و تعداد ديگری از جوانان ايرانی در جريان تظاهرات پس از انتخابات رياست جمهوری و تداوم سرکوب ايرانيان گفت: «طرح ترويج حقوق بشر و دمکراسی در ايران که همزمان به دو مجلس قانونگذاری آمريکا پيشنهاد شده، پس از تصويب، به صورت سياست دولت آمريکا در قبال ايران درخواهد آمد و ضمن به کار گرفتن ابزارها و اعمال سياست هايی برای مقابله با سرکوب رژيم ايران، از مردم ايران در احقاق حقوق حقهاشان پشتيبانی خواهد کرد.» سناتور کرک گفت: «طرح جديد، دولت آمريکا را وادار خواهد کرد تا در مورد ناقضان حقوق بشر در ايران، مقام هايی مانند محمود احمدینژاد تحقيق لازم را به عمل آورد و استراتژی همه جانبهای برای آزادی اينترنت و دستيابی عموم به اطلاعات در درون ايران اتخاذ کند.» سناتور ايالت ايلينوی اظهار عقيده کرد که حقوق بشر بايد به ستون اصلی ديپلماسی دولت آمريکا در قبال ايران تبديل شود. اين سناتور آمريکايی در کنفرانس مطبوعاتی خود، در پاسخ به پرسش راديو فردا مبنی براين که آيا سياست جديدی در رابطه با ايران در دست اتخاذ است گفت: «طرح پيشنهادی، بخشی از طرح جامع تری در رابطه با سياست ايالات متحده در قبال جمهوری اسلامی ايران است که توسط رهبران سنا و مجلس نمايندگان پيشنهاد شده و طی دو هفته آينده به رای گذاشته خواهد شد.» در کنفرانس مطبوعاتی روز چهارشنبه در سنای آمريکا، دو تن از اعضای مجلس نمايندگان نيز که در تدوين و پيشنهاد لايحه جديد سهيم بوده اند، با خبرنگاران سخن گفتند. آقای رابرت دالد، عضو جمهوريخواه مجلس نمايندگان از ايالت ايلينوی گفت: «با توجه به نقش رژيم ايران در پشتيبانی از تروريسم بين الملل، برای دولت آمريکا يک ضرورت استراتژيک و اخلاقی است که از رهبری خود برای ترويج دمکراسی و حقوق بشر در ايران بهره بگيرد.» آقای تد دويچ، نماينده دمکرات ايالت فلوريدا در مجلس نمايندگان هم اظهار عقيده کرد که ترويج حقوق بشر و دمکراسی در ايران، به سود منافع ملی آمريکاست. وی افزود: «رژيم ايران ثابت کرده که تنها به فکر منافع خود است و به حقوق و خواست های مردم ايران توجهی ندارد.» در کنفرانس مطبوعاتی روز چهارشنبه در سنای آمريکا، سناتور مارک کرک به طور جداگانه، پروژهای با عنوان «آگاهی از مخالفان» را نيز اعلام کرد که بر اساس آن، اعضای دو مجلس قانونگذاری آمريکا، هر يک به طور انفرادی، به پشتيبانی و دفاع از مخالفان حکومت ايران خواهند پرداخت، برنامه ای همانند آنچه که به هنگام جنگ سرد، در مورد مخالفان حکومت کمونيستی در شوروی سابق معمول بود. سناتور کرک پیشتر به همراه سه سناتور دیگر در نامهای به هيلاری کلينتون، وزير امور خارجه آمريکا، از وی خواسته بودند تا نام محمود احمدینژاد، رييس جمهور ايران، را در فهرست تحريمی ناقضان حقوق بشر قرار دهد و برای افزودن ۲۵ مقام ديگر جمهوری اسلامی به اين فهرست اقدامات لازم را انجام دهد. آنها درنامه خود نوشته بودند : «ما درخواست می کنيم که محمود احمدینژاد را به عنوان ناقض حقوق بشر ايرانيان معرفی کنيد.» اين چهار سناتور آمريکايی در بخش ديگری از نامه خود به تصميم اتحاديه اروپا برای قرار دادن نام ۳۲ مقام و مسئول ايرانی به دليل نقض حقوق بشر در فهرست ناقضان حقوق بشر اشاره کرده و گفته بودند که فقط نام هفت نفر از اين افراد در فهرست آمريکا قرار دارد. دولت آمریکا تاکنون شماری از مقامات جمهوری اسلامی را مورد تحریم قرار داده است. آمريکا در سپتامبر سال گذشته هشت تن از مقامهای ايرانی از جمله عزيز جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، غلامحسين محسنیاژهای، سخنگوی قوه قضاييه، سعيد مرتضوی، دادستان سابق تهران و حسين طائب، معاون اطلاعات سپاه پاسداران را که گفته میشود در نقض حقوق بشر و به ويژه در کشتار معترضان به نتايج انتخابات رياست جمهوری سال گذشته در ايران دست داشتند، مورد تحريم قرار داد. واشينگتن در اسفند ماه گذشته نیز نام عباس جعفریدولتآبادی، دادستان تهران، و محمدرضا نقدی، فرمانده نيروی مقاومت بسيج را نيز به اين فهرست اضافه کرد.
|
||||