|
|
|||
۱۰ روز انفرادی سه ماه ممنوع الملاقاتی، هزینه نامه به رهبری مادر مهدی محمودیان: بچه های ما برای گفتن حقیقت این همه آزار می بینند مهدی محمودیان به علت انتشار نامه اش به رهبری پیرامون فجایع جاری در زندان های کشور به ۱۰ روز انتقال به سلول انفرادی و ۳ ماه ممنوعیت از ملاقات محکوم شد. به گزارش کلمه، محمودیان پس از دیداری که با رییس زندان رجایی شهر داشته، این حکم به وی اعلام شد و در حال حاضر در سلول انفرادی به سر می برد. این در حالی است که وی از بیماری های متعدد ناشی از شکنجه های دوران زندان رنج می برد و همراه با تعدادی دیگر از زندانیان رجایی شهر در اعتصاب غذاهای طولانی هفتگی که پیشتر اعلام کرده بودند، شرکت می کند. محمودیان در بخشی از نامه اش به رهبری نوشته بود: “براساس آموزه های دینی ،اخلاقی و انسانی خود آموخته ام که در یک جامعه انسانی همه آحاد مردم نسبت به یکدیگر وظایفی دارند و در صدر آن وظایف، اشاعه امر به معروف و نهی از منکر است و از آنجایی که هنوز کمی امیدواری برای اصلاح امور در من وجود دارد و خوش بینانه فکر میکنم و یا لااقل امیدوارم که گزارش قبلی من را حضرتعالی ندیده باشید و یا نگذاشتند به دست شما برسد بر آن شدم گزارشی از وضعیت شکنجه و رفتارهای وحشیانه نیروهای امنیتی با زندانیان سیاسی و همینطور وضعیت اسفبار زندانیانی که در ۱۱ ماه اخیر حداقل در سه زندان و یک بازداشتگاه ) با پوست و گوشت خود احساس کرده ام را برای شما بگویم ، تا شاید اینبار قبل از آنکه فردی از نزدیکانتان را از دست بدهید ، دستور رسیدگی به این اوضاع را صادر کنید ، با آنکه میدانم بعد از گفتن و انتشار این گزارش احتمالا چندین سال دیگر نیز به محکومیتم اضافه خواهد شد و احتمالا دوباره به انفرادی منتقل و مورد ضرب و جرح بازجویان و برخی نگهبانان قرار خواهم گرفت.” وی در بخش دیگری از این نامه متعهدانه و صریح پیش بینی وضعیت امروز خود را کرده و نوشته است: “نمی دانم بعد از انتشار این نامه چه سرنوشتی پیدا خواهم کرد، نمی دانم شاید در دادگاه های عادلانه سربازان گمنامت با زیر پا گذاشتن شرافت و انسانیت حرف ها و نوشته هایم را تکذیب کنم و اعتراف کنم در این مدت که در زندان بودم توسط رژیم صهیونیستی و عوامل استکبار تحریک شده ام تا نسبت به نظام مقدس شما توطئه کنم و یا نمی دانم شاید اعتراف کنم سفیر انگلستان و فرانسه و رابط سازمان های جاسوسی غربی این حرف ها را به من آموزش داده اند ، اما امروز در سلامت و آزادی کامل به خدای بزرگ و ائمه ی اطهار و همین طور به خون تمام شهدای راه آزادی بخصوص شهدای یکسال اخیر سوگند یاد می کنم، اعلام می کنم ضمن اینکه این مطالب عین واقعیت رخ داده در زندان های تحت امر شماست، هیچ هدفی جز تلاشی در راه اصلاح امور همین طور انجام فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت الملوک نداشته و ندارم.” مادر مهدی محمودیان در گفت و گو با خبرنگار کلمه می گوید: هر بار که می بینمش تاکید می کند: “من تا جایی که در توانم هست ایستاده ام. پای افشاگری هایی که کردم و به آن ها اطمینان دارم هستم. حرفهایم دروغ نیست که بتوانم انکارشان کنم. برای هر چه گفتم سند دارم.” حرف مهدی حرف ناحساب نیست. درست می گوید. او می خواهد ایستادگی کند تا حرف هایش ثابت شود. وی با اشاره به اینکه تا به حال جواب هیچ کدام از نامه هایش به دادستانی را نگرفته است خطاب به دادستان میگوید: چرا آقای دادستان؟ میدانی داری به جای دفاع از مظلوم از ظالم دفاع میکنی؟ میدانی پشتیبان ظالم شده ای؟ متن مصاحبه ی خبرنگار کلمه با مادر این روزنامه نگار را با هم می خوانیم: اخباری مبنی بر ممنوع الملاقات شدن آقای محمودیان آمده است، به شما دلیل این حکم را اعلام کرده اند؟ پنج شنبه پدر و برادر مهدی برای ملاقات رفته بودند که به آنها اعلام شده که مهدی را بردند انفرادی و الان ممنوع الملاقات است. دلیلی نگفتند اما ما حدس می زنیم برای نامه ای ست که به رهبری نوشته و برخوردها و حقایق زندان را افشا کرده است. از وضعیت جسمی ایشان خبری دارید؟ از حال و روز بچه م خبری ندارم. هم بندی هایش گفتند ناگهانی آمدند سراغش و بردندش. او مشغول دارو خوردن است و این کمی مرا نگران می کند. البته مشکل دنده ش که داخل ریه رفته بود بهتر شده است ظاهرا. اما به هر حال چون طبق قرارشون یک شنبه تا چهار شنبه هم در اعتصاب بوده بی خبری از وضع جسمی اش نگرانم میکند. با توجه به اینکه همین الان هم آقای محمودیان به خاطر افشای فجایع کهریزک در زندان و در حال پرداخت هزینه هستند، همچنان اصرار دارند که با نامه های افشاگرانه خودشان را در معرض خطر و سختی بیندازند؟ مهدی روی حرف هایش ایستاده است. هر بار که می بینمش می گوید: “مامان! من تا جایی که در توانم هست ایستاده ام. پای افشاگری هایی که کردم و به آن ها اطمینان دارم هستم. حرفهایم دروغ نیست که بتوانم انکارشان کنم. برای هر چه گفتم سند دارم.” حرف مهدی حرف ناحساب نیست. درست می گوید. او می خواهد ایستادگی کند تا حرف هایش ثابت شود. خانواده با این روش موافق و همراه هستند؟ گاهی به او میگوییم ملاحظه ی وضعیت جسمیت را بکن اما قبول نمی کند و میگوید “تا در بدنم جانی دارم پای اعتقادات و حرف هایم ایستاده ام. اینها مشکلات من تنها نیست که سکوت کنم. مسائل اساسی مردم کشورم است و من از حرفم کوتاه نمی آیم.” مهدی به جایی رسیده است که دیگر خودش برایش مهم نیست. فقط درد جامعه و اتفاق هایی که می افتد برایش مهم است. به عنوان یکی از اعضای خانواده ی بزرگ زندانیان فکر می کنید روش های خشونت باری که در برخورد با زندانیان بوده و هست چقدر نتیجه بخش خواهد بود؟ به نظر شما مشکل از کجاست؟ من تعجب می کنم که چطور ممکن است مسئولان ما برای حاکمان کشورهای همسایه پیام دهند که به درد مردم برسید. با خون و اسلحه جواب اعتراض مردم را ندهید. با مردم مدارا کنید. اما خودشان دقیقا برعکس عمل می کنند. من می خواهم اینجا بپرسم چرا؟ کسی هست که چراهای مرا جواب دهد؟ چرا با کسی که دلسوز کشورش است باید اینطور برخورد شود؟ من نمی دانم مسئول این کارها و تصمیم گیری ها کیست. اما سوال من این است که شما به کشورهای همسایه میگویید دلسوز مردم خود باشید. حالا دلسوز ما کیست؟ ما باید به چه کسی ظلم هایی که در حقمان می شود را بگوییم؟ کسی نیست که بنشیند و بپرسد مشکل شما چیست؟ من یک فرد معمولی در این کشورم، به درد من چه کسی باید برسد؟ اگه کسی هست که نگران مردم و آیین و دین و میهنش هست و دلش میخواهد که مشکلات جامعه دیده و حل شود باید به انفرادی فرستاده شود؟ من می خواهم بپرسم اگر این کشور دلسوز دارد چرا برعکس آن چه به دیگران و کشورهای دیگر می شود عمل میکنند. چرا وقتی بچه ی من حرف حقی میزند و گزارشی می دهد باید بدترین برخوردها را ببیند؟ می خواهم بدانم با آن هایی که کشور را به اینجا رسانده و فاجعه به بار آورده اند چه کار می کنند؟ آیا به آن ها درجه ی بالاتر و مقام بالاتر می دهند؟ قرار نیست با آن ها برخورد شود؟ من الان هیچ چیز جز جواب چراهایم را نمی خواهم؟ من که نمیتوانم با کسی حضوری صحبت کنم. نه دادستان نه رهبری و نه هیچ مسئولی را اجازه نمی دهند ببینم تا بتوانم مشکلات را برایش بگویم ناچارم که نامه بنویسم و مصاحبه کنم. دست من از دامن همه کوتاه است. من جواب هیچ کدام از نامه هایم به دادستانی را نگرفته ام. به تازگی هم که دیگر نامه هایم را تحویل نمیگیرند. من هم برایشان پست می کنم. با توجه به اینکه تا به حال جواب نامه هایتان به مسئولان را نگرفته اید اما باز هم ادامه خواهید داد. سخنی با دادستان ندارید؟ چرا آقای دادستان؟ مگه قرار نیست شما داد ما را بشنوی؟ میدانی داری به جای دفاع از مظلوم از ظالم دفاع میکنی؟ می دانی پشتیبان ظالم شده ای؟ بچه های ما برای گفتن حقیقت این همه آزار میبینند. اما آنهایی که این همه مصیبت و درد را بر جامعه و مردم نازل کردند بدون هیچ مشکلی دارند زندگی می کنند آقای دادستان اگر از کارت دفاعی داری چرا جواب نامه ها و سوال های مرا نمی دهی؟ منبع: کلمه ---- زندان کارون اهواز به روايت شاهدعينی: تراکم بيش از حد؛ بهداشت و تغذيه بسيار نامناسب؛ و بازار داغ موادمخدر
کمپين بين المللی حقوق بشر: پيمان روشن ضمير، زندانی سياسی که
يکماه از دوران بازداشت خود را در بند ۶ زندان کارون اهواز به
سر برده است درگفت وگويی با کمپين بين المللی حقوق بشر در
ايران به شرح وضعيت زندان کارون خوزستان پرداخته است. به گفته
وی نگهداری بيش از ظرفيت زندانيان، وضعيت بهداشتی اسف بار و
وجود نداشتن تفکيک بين زندانيان سياسی و جرائم ديگر مانند
قاچاق مواد مخدر، قتل و يا اعتياد از جمله مواردی است که شرايط
بسيار ناگواری را برای زندانيان در اين زندان پديد آورده است. مديرکل سازمان زندان های
استان خوزستان ۳ ارديبهشت ماه سال جاری به خبرگزاری ايسنا
گفت که ميزان ورودی زندانهای خوزستان در سال ۸۹ نسبت به
سال ۸۸ حدود۳۸ درصد رشد داشته است: « اين حجم ورودی به
زندان ها کار را دشوار می کند و موجب می شود حجم کار
افزايش يابد؛ در حال حاضر روزانه ۴ هزار و ۵۰۰ خانواده به
زندانهای خوزستان مراجعه می کنند که درخواست هايی مانند
ملاقات با زندانی دارند.»(لينک به منبع خبر) ---- محکوميت هوتن کيان، وکيل سکينه آشتيانی، زن محکوم به سنگسار به ۱۱ سال حبس تعزيری خبرگزاری هرانا: هوتن کيان، وکيل پايه يک دادگستری که عمدتا در رسانهها از طريق وکالت در پرونده سکينه آشتيانی، زن محکوم به سنگسار شناخته میشود از مهرماه سال قبل در بازداشت به سر میبرد، وی که به همراه دو تبعه آلمانی و پسر خانم آشتيانی بازداشت شده بود، اندکی بعد از بازداشت در برنامههای تلويزيونی دولت ايران ظاهر و برعليه خود به ايراد سخن پرداخت، شرايط دشوار ارتباط با ايشان و ايزوله نگه داشتن وی، مانعی در جهت بررسی مستند آنچه که بر ايشان در طی اين مدت رفته بود میشد. گزارش پيش رو که توسط گزارشگران هرانا تهيه و تنظيم شده است، در واقع با بررسی اطلاعات و ارتباط با منابع مطلع و موثق در راستای اطلاع رسانی از وضعيت يکی از قربانيان نقض حقوق بشر در ايران است که تنها به دليل حرفه خود مورد قهر دستگاه امنيتی و تحت شکنجه قرار گرفته، اين گزارش در پی میآيد: هوتن کيان، شرح
بازداشت، شکنجهها، اتهامات قابل توجه است که هوتن کيان يک روز پيش از بازداشت جهت پيگيری پروندههايش از جمله پرونده خانم سکينه محمدی به شعبه ۱۹ ديوانعالی کشور مراجعه و مقاله پژوهشی در نفی سنگسار نوشته بود را به شعبه موصوف تقديم مینمايد که به نفی نظريات آيت الله خمينی (رهبر سابق جمهوری اسلامی) صراحتا میپردازد و نيز مشاجره لفظی شديدی ما بين وی و آقای محسنی اژهای در خصوص اطاله دادرسی پروندههای خودش صورت میگيرد. بازداشت شدگان پس از تفتيش دفتر هوتن کيان و ضبط وسايل شخصی ايشان از جمله وسائل خبرنگاری، لب تاپ و موبايلها و... به پليس امنيت در خيابان صائب منتقل میشوند و پس از تحمل يک روز انفرادی و با مراجعه شخصی بازپرس ويژه اطلاعات شمالغرب کشور (شعبه ۴ آقای هاشمزاده) ضمن تفهيم اتهامات عديده و جداگانه با قرار بازداشت موقت برای هر چهارمتهم به زندان تبريز معرفی و ضمن تشکيل پرونده در زندان تبريز همه متهمان با دست بند و پا بند به اداره اطلاعات تبريز واقع در خيابان حافظ منتقل میشوند. پس از رسيدن به محل موصوف مامورين وزارت اطلاعات به همراه هوتن کيان به دفتر وی جهت تفتيش مجدد اقدام و سپس با مراجعه به منزل وی در شهرک رشديه به تفتيش منزل ايشان پرداخته و ضمن ضبط کليه دستگاههای الکترونيکی، پاسپورت و توقيف خودروی آقای کيان، اقدام به مسدود نمودن حسابهای بانکی ايشان مینمايند. پس اين اقدامات، نامبرده به فرودگاه منتقل و با پرواز۳۰: ۲۲هواپيمائی آسمان به تهران منتقل و روانه بند ۲۰۹ زندان اوين میشود. ماموران وزارت اطلاعات ضمن
اعمال شکنجههای روحی و جسمی بر آقای هوتن کيان، پرونده
سابق وی در ماجرای اخراج از دانشگاه و حبس وی به اتهام
ارتداد که در ارتباط با نگارش کتابی در اين خصوص در سال
۱۳۷۲ بوده و نيز ارتباط وی در پروندهای با آقای شهرام
جزايری و نيز سابقه تيرباران پدرش توسط سيدحسين موسوی
تبريزی درسال ۱۳۵۹ را مستمسک افزايش فشار بر ايشان در
هنگام بازجويی قرار میدهند.
همانطور که در بالا اشاره شد وی با ارائه دفاعيات از برخی اتهامات واهی از جمله اتهامات رديف ۱، ۶، ۷، ۸، ۹ تبرئه میشود اما با توجه به موارد اتهامی ديگر، وی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب تبريز به اتهام تبليغ عليه نظام به يک سال حبس و ۵ سال محروميت از وکالت، به اتهام اجتماع و تبانی جهت اخلال در امنيت داخلی به سه سال حبس و به اتهام اقدام عليه امنيت ملی به ۳ سال حبس تعزيری و در مجموع به ۷ سال حبس تعزيری و از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ۴ سال حبس تعزيری محکوم شده است و اتهام جاسوسی ايشان نيز در دست بررسی است. قابل ذکر است، بنا به اطلاعات کسب شده، آقای هوتن کيان تا کنون از حق ملاقات با وکيل، خانواده محروم بوده است و علی رغم گذشت مدت مذکور حسابهای بانکی وی، وسايل ضبط شده از ايشان از جمله اتومبيل شخصی همچنان در دست وزارت اطلاعات قرار دارد. در حال حاضر آقای کيان در بند ۸ زندان تبريز به سر میبرد در حالی که نامبرده به دليل شکنجههای جسمی امکان تغذيه مناسب را به دليل اخلال در دستگاه گوارشی ندارد و همينطور بر اثر آسيبهای وارده ناچار است از قرصهای اعصاب قوی استفاده میکند و در صورت اعمال فشار نيز دچار تشنج میشود.
|
||||