بازگشت به صفحه اول

 

 
 

۱۰ روز انفرادی سه ماه ممنوع الملاقاتی، هزینه نامه به رهبری

مادر مهدی محمودیان: بچه های ما برای گفتن حقیقت این همه آزار می بینند

مهدی محمودیان به علت انتشار نامه اش به رهبری پیرامون فجایع جاری در زندان های کشور به ۱۰ روز انتقال به سلول انفرادی و ۳ ماه ممنوعیت از ملاقات محکوم شد.

به گزارش کلمه، محمودیان پس از دیداری که با رییس زندان رجایی شهر داشته، این حکم به وی اعلام شد و در حال حاضر در سلول انفرادی به سر می برد.

این در حالی است که وی از بیماری های متعدد ناشی از شکنجه های دوران زندان رنج می برد و همراه با تعدادی دیگر از زندانیان رجایی شهر در اعتصاب غذاهای طولانی هفتگی که پیشتر اعلام کرده بودند، شرکت می کند.

محمودیان در بخشی از نامه اش به رهبری  نوشته بود: “براساس آموزه های دینی ،اخلاقی و انسانی خود آموخته ام که در یک جامعه انسانی همه آحاد مردم نسبت به یکدیگر وظایفی دارند و در صدر آن وظایف، اشاعه امر به معروف و نهی از منکر است و از آنجایی که هنوز کمی امیدواری برای اصلاح امور در من وجود دارد و خوش بینانه فکر میکنم و یا لااقل امیدوارم که گزارش قبلی من را حضرتعالی ندیده باشید و یا نگذاشتند به دست شما برسد بر آن شدم گزارشی از وضعیت شکنجه و رفتارهای وحشیانه نیروهای امنیتی با زندانیان سیاسی و همینطور وضعیت اسفبار زندانیانی که در ۱۱ ماه اخیر حداقل در سه زندان و یک بازداشتگاه ) با پوست و گوشت خود احساس کرده ام را برای شما بگویم ، تا شاید اینبار قبل از آنکه فردی از نزدیکانتان را از دست بدهید ، دستور رسیدگی به این اوضاع را صادر کنید ، با آنکه میدانم بعد از گفتن و انتشار این گزارش احتمالا چندین سال دیگر نیز به محکومیتم اضافه خواهد شد و احتمالا دوباره به انفرادی منتقل و مورد ضرب و جرح بازجویان و برخی نگهبانان قرار خواهم گرفت.”

وی در بخش دیگری از این نامه متعهدانه و صریح پیش بینی وضعیت امروز خود را کرده و نوشته است: “نمی دانم بعد از انتشار این نامه چه سرنوشتی پیدا خواهم کرد، نمی دانم شاید در دادگاه های عادلانه سربازان گمنامت با زیر پا گذاشتن شرافت و انسانیت حرف ها و نوشته هایم را تکذیب کنم و اعتراف کنم در این مدت که در زندان بودم توسط رژیم صهیونیستی و عوامل استکبار تحریک شده ام تا نسبت به نظام مقدس شما توطئه کنم و یا نمی دانم شاید اعتراف کنم سفیر انگلستان و فرانسه و رابط سازمان های جاسوسی غربی این حرف ها را به من آموزش داده اند ، اما امروز در سلامت و آزادی کامل به خدای بزرگ و ائمه ی اطهار و همین طور به خون تمام شهدای راه آزادی بخصوص شهدای یکسال اخیر سوگند یاد می کنم، اعلام می کنم ضمن اینکه این مطالب عین واقعیت رخ داده در زندان های تحت امر شماست، هیچ هدفی جز تلاشی در راه اصلاح امور همین طور انجام فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت الملوک نداشته و ندارم.”

مادر مهدی محمودیان در گفت و گو با خبرنگار کلمه  می گوید: هر بار که می بینمش تاکید می کند: “من تا جایی که در توانم هست ایستاده ام. پای افشاگری هایی که کردم و به آن ها اطمینان دارم هستم. حرفهایم دروغ نیست که بتوانم انکارشان کنم. برای هر چه گفتم سند دارم.” حرف مهدی حرف ناحساب نیست. درست می گوید. او می خواهد ایستادگی کند تا حرف هایش ثابت شود.

وی با اشاره به اینکه تا به حال جواب هیچ کدام از نامه هایش به دادستانی را نگرفته است خطاب به دادستان میگوید: چرا آقای دادستان؟ میدانی داری به جای دفاع از مظلوم از ظالم دفاع میکنی؟ میدانی پشتیبان ظالم شده ای؟

متن مصاحبه ی خبرنگار کلمه با مادر این روزنامه نگار را با هم می خوانیم:

اخباری مبنی بر ممنوع الملاقات شدن آقای محمودیان آمده است، به شما دلیل این حکم را اعلام کرده اند؟

پنج شنبه پدر و برادر مهدی برای ملاقات رفته بودند که به آنها اعلام شده که مهدی را بردند انفرادی و الان ممنوع الملاقات است. دلیلی نگفتند اما ما حدس می زنیم برای نامه ای ست که به رهبری نوشته و برخوردها و حقایق زندان را افشا کرده است.

از وضعیت جسمی ایشان خبری دارید؟

از حال و روز بچه م خبری ندارم. هم بندی هایش گفتند ناگهانی آمدند سراغش و بردندش. او مشغول دارو خوردن است و این کمی مرا نگران می کند. البته مشکل دنده ش که داخل ریه رفته بود بهتر شده است ظاهرا. اما به هر حال چون طبق قرارشون یک شنبه تا چهار شنبه هم در اعتصاب بوده بی خبری از وضع جسمی اش نگرانم میکند.

با توجه به اینکه همین الان هم آقای محمودیان به خاطر افشای فجایع کهریزک در زندان و در حال پرداخت هزینه هستند، همچنان اصرار دارند که با نامه های افشاگرانه خودشان را در معرض خطر و سختی بیندازند؟

مهدی روی حرف هایش ایستاده است. هر بار که می بینمش می گوید: “مامان! من تا جایی که در توانم هست ایستاده ام. پای افشاگری هایی که کردم و به آن ها اطمینان دارم هستم. حرفهایم دروغ نیست که بتوانم انکارشان کنم. برای هر چه گفتم سند دارم.” حرف مهدی حرف ناحساب نیست. درست می گوید. او می خواهد ایستادگی کند تا حرف هایش ثابت شود.

خانواده با این روش موافق و همراه هستند؟

گاهی به او میگوییم ملاحظه ی وضعیت جسمیت را بکن اما قبول نمی کند و میگوید “تا در بدنم جانی دارم پای اعتقادات و حرف هایم ایستاده ام. اینها مشکلات من تنها نیست که سکوت کنم. مسائل اساسی مردم کشورم است و من از حرفم کوتاه نمی آیم.” مهدی به جایی رسیده است که دیگر خودش برایش مهم نیست. فقط درد جامعه و اتفاق هایی که می افتد برایش مهم است.

به عنوان یکی از اعضای خانواده ی بزرگ زندانیان فکر می کنید روش های خشونت باری که در برخورد با زندانیان بوده و هست چقدر نتیجه بخش خواهد بود؟ به نظر شما مشکل از کجاست؟

من تعجب می کنم که چطور ممکن است مسئولان ما برای حاکمان کشورهای همسایه پیام دهند که به درد مردم برسید. با خون و اسلحه جواب اعتراض مردم را ندهید. با مردم مدارا کنید. اما خودشان دقیقا برعکس عمل می کنند.

من می خواهم اینجا بپرسم چرا؟ کسی هست که چراهای مرا جواب دهد؟ چرا با کسی که دلسوز کشورش است باید اینطور برخورد شود؟

من نمی دانم مسئول این کارها و تصمیم گیری ها کیست. اما سوال من این است که شما به کشورهای همسایه میگویید دلسوز مردم خود باشید. حالا دلسوز ما کیست؟ ما باید به چه کسی ظلم هایی که در حقمان می شود را بگوییم؟ کسی نیست که بنشیند و بپرسد مشکل شما چیست؟ من یک فرد معمولی در این کشورم، به درد من چه کسی باید برسد؟ اگه کسی هست که نگران مردم و آیین و دین و میهنش هست و دلش میخواهد که مشکلات جامعه دیده و حل شود باید به انفرادی فرستاده شود؟

من می خواهم بپرسم اگر این کشور دلسوز دارد چرا برعکس آن چه به دیگران و کشورهای دیگر می شود عمل میکنند. چرا وقتی بچه ی من حرف حقی میزند و گزارشی می دهد باید بدترین برخوردها را ببیند؟

می خواهم بدانم با آن هایی که کشور را به اینجا رسانده و فاجعه به بار آورده اند چه کار می کنند؟

آیا به آن ها درجه ی بالاتر و مقام بالاتر می دهند؟ قرار نیست با آن ها برخورد شود؟

من الان هیچ چیز جز جواب چراهایم را نمی خواهم؟

من که نمیتوانم با کسی حضوری صحبت کنم. نه دادستان نه رهبری و نه هیچ مسئولی را اجازه نمی دهند ببینم تا بتوانم مشکلات را برایش بگویم ناچارم که نامه بنویسم و مصاحبه کنم. دست من از دامن همه کوتاه است.

من جواب هیچ کدام از نامه هایم به دادستانی را نگرفته ام. به تازگی هم که دیگر نامه هایم را تحویل نمیگیرند. من هم برایشان پست می کنم.

با توجه به اینکه تا به حال جواب نامه هایتان به مسئولان را نگرفته اید اما باز هم ادامه خواهید داد. سخنی با دادستان ندارید؟

چرا آقای دادستان؟ مگه قرار نیست شما داد ما را بشنوی؟ میدانی داری به جای دفاع از مظلوم از ظالم دفاع میکنی؟ می دانی پشتیبان ظالم شده ای؟

بچه های ما برای گفتن حقیقت این همه آزار میبینند. اما آنهایی که این همه مصیبت و درد را بر جامعه و مردم نازل کردند بدون هیچ مشکلی دارند زندگی می کنند

آقای دادستان اگر از کارت دفاعی داری چرا جواب نامه ها و سوال های مرا نمی دهی؟

منبع: کلمه

----

زندان کارون اهواز به روايت شاهدعينی: تراکم بيش از حد؛ بهداشت و تغذيه بسيار نامناسب؛ و بازار داغ موادمخدر

کمپين بين المللی حقوق بشر: پيمان روشن ضمير، زندانی سياسی که يکماه از دوران بازداشت خود را در بند ۶ زندان کارون اهواز به سر برده است درگفت وگويی با کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران به شرح وضعيت زندان کارون خوزستان پرداخته است. به گفته وی نگهداری بيش از ظرفيت زندانيان، وضعيت بهداشتی اسف بار و وجود نداشتن تفکيک بين زندانيان سياسی و جرائم ديگر مانند قاچاق مواد مخدر، قتل و يا اعتياد از جمله مواردی است که شرايط بسيار ناگواری را برای زندانيان در اين زندان پديد آورده است.

آقای روشن ضمير درتوضيح موضوع تراکم زندانيان و فقدان جای مناسب برای آنها در زندان کارون اهواز به کمپين گفت: « در بند ۶ که متعلق به بند سياسی ها بود که خوشبختانه ديگر همه شان به جای ديگری منتقل شده اند از ۳۶۰ زندانی فقط ۵۲ نفر سياسی بودند و بقيه جرم های ديگر مانند سرقت و مواد مخدر داشتند. اين تعداد اگر می خواستند ايستاده هم کنار يکديگر در بند بايستند جايشا ن نمی شد. زندان کارون اهواز دارای ده بند است که در همه بندها جمعيت به نسبت وسعت زمين بسيار زيادتر است. در بند۶ که من بودم ۱۵۰ نفر يا بيشتر حياط خواب بودند. در اتاق شماره سه ،۵۲ زندانی سياسی بود و در اتاق دو که کوچکتر از اتاق ما هم بود حدود ۱۰۰ نفر با جرم های مواد مخدر و سرقت بودند و در اتاق کوچکتر حدود ۴۰ نفر. بيش از ۱۵۰ نفر هم حياط خواب داشتيم. مسولان زندان فقط زندانی را وارد بند می کنند ديگر خودش بايد جا پيدا کند. هر زندانی سياسی که می آمد بقيه او را در اتاق به هر ترتيب که می شد جا می دادند. ولی زندانيان ديگر تازه وارد يا بايد پول داشتند که جا می خريدند و يا زندانی سابقه دار بودند که از طريق دوستانشان داخل بند جا پيدا می کردند. در غير اينصورت اگر زندانی بار اولش بود که به زندان می آمد و به خصوص آنها که پول نداشتند حتما حياط خواب می شدند.چون داخل بندها ديگر جا نبود.»

مديرکل سازمان زندان های استان خوزستان ۳ ارديبهشت ماه سال جاری به خبرگزاری ايسنا گفت که ميزان ورودی زندان‌های خوزستان در سال ۸۹ نسبت به سال ۸۸ حدود۳۸ درصد رشد داشته است: « اين حجم ورودی به زندان ها کار را دشوار می کند و موجب می شود حجم کار افزايش يابد؛ در حال حاضر روزانه ۴ هزار و ۵۰۰ خانواده به زندان‌های خوزستان مراجعه می کنند که درخواست هايی مانند ملاقات با زندانی دارند.»(لينک به منبع خبر)

پيمان روشن ضمير، مدير وبلاگ ” اوس پيمان” و سردبير “تالار هفت تير” که اکنون با قرار وثيقه از زندان آزاد شده است دادگاه جديدش در تاريخ ۲۴ خرداد ماه در شعبه ۳ دادگاه انقلاب اهواز به رياست قاضی بارانی برگزار می شود. اتهامات او تبليغ عليه نظام و توهين به رهبری است که خود اين فعال سياسی هيچکدام از اتهامات را قبول ندارد. او سی دی ماه سال گذشته در منزلش توسط نيروهای امنيتی بازداشت شد و پس از دو ماه بازداشت که يک ماه آن در اداره اطلاعات گذشت و يک ماه ديگر در زندان کارون اهواز بود در تاريخ ۱۰ اسفند سال گذشته آزاد شد. او يکی از دوستان ضيا نبوی در زندان کارون اهواز بود.

پس از انتشار نامه اخير ضيا نبوی در خصوص وضعيت اسف بار زندان کارون اهواز که خطاب به محمد لاريجانی دبيرستاد حقوق بشر قوه قضاييه نوشته شده بود، تمامی ۵۲ زندانی سياسی اين زندان به زندان ديگری موسوم به “کلينک درمانی” که در ۲۰ کيلومتری اهواز قرار دارد منتقل شده اند. آنها در تماس تلفنی با خانواده شان خبر داده اند که وضعيت شان بسيار بهتر از زندان کارون است. با اين حال شرايط بد و غير استاندارد زندان کارون اهواز هنوز برای نزديک به ۴۵۰۰ زندانی با جرم های ديگر باقيست. ضيا نبوی، دانشجوی است که به ۱۰ سال حبس و تبعيد به زندان کارون اهواز محکوم شده بود. پيمان روشن ضمير نيز يکی از دوستان ضيا نبوی است که يکماه بازداشت خود را در کنار ضيا گذرانده است.

چندی پيش سيدمرتضی بختياری وزير دادگستری از زندان کارون اهواز ديدار کرد ولی در اين ديدار هيچ خبری از انعکاس وضعيت نابهنجار نگهداری زندانيان، وضعيت بهداشت و سلامت و نيز توجه به تفکيک زندانيان بر اساس جرائم واتهامات آنها مطرح نشد. او درخصوص وضعيت زندان های استان خوزستان گفت: «تحول در زندانهای خوزستان نسبت به گذشته ، بزرگ، گسترده و در تمامی ابعاد و بخشها بی نظير است.» (لينک)

آقای روشن ضمير همچنين به کمپين در خصوص شرايط ناگوار نگهداری زندان هايی که جايی در واقع در زندان کارون ندارند گفت: « مهمترين نکته در اين زندان حياط خواب هايش بودند چيزی که در هيچ فيلمی نديدم. فکرش را بکنيد اگر کسی کارتن خواب باشد وقتی برف يا باران از آسمان می آيد می تواند در جای پناه بگيرد ولی حياط خواب های زندان کارون اهواز نمی توانند به جای هم فرار کنند. همانجا زير برف و باران مجبور می شوند بمانند.بخصوص که اهواز باران زياد دارد و گاهی يک يا دو روز حياط خواب ها مجبور بودند زير باران بمانند. گاه بی گاه هم چاه فاضلاب زندان بيرون می زند و حياط را کامل می گيرد. آنوقت زندانيان حياط خواب مجبور می شوند همه پتو و وسايلشان را جمع کنند و تلاش کنند تا فاضلاب را بفرستند داخل اما دوباره هم مجبورند وسايل و پتويشان را همانجای پهن کنند که تا يکساعت پيش پر از فاضلاب بوده است.»

پيمان روشن ضمير با توجه به اينکه بند ۶ زندان کارون اهواز دارای تفکيک جرائم نبوده و زندانيان سياسی در کنار زندانيان ديگر نگهداری می شدند در خصوص امنيت زندانيان سياسی گفت: « خوشبختانه بقيه زندانيان از زندانی ها سياسی حساب می بردند شايد يکی از دلايلش اين بود که آنها وضع ماليشان بهتر بود و خيلی وقت ها به حياط خواب ها در غذا و مواد مورد نياز ديگر کمک می کردند. اصلا اکثر آنها معتاد بودند و جان تکان خوردن نداشتند. سرحال ترين زندانيانی که من ديدم زندانيان سياسی بودند. اما حملات بی مورد زياد ديدم وقتی مواد بخصوص شيشه می کشيدند ناگهان با چاقو يا آب جوش به هم حمله می کردند.»او همچنين گفت که معلوم نيست آمار مرگ زندانيان چيست چرا که اين موضوع هيچ گاه اعلام نمی شود.

پيمان روشن ضمير درباره وضعيت غذا و آب زندان هم گفت: « زندانيان کارون از آب تصيفه نشده استفاده می کنند که به شدت آلوده است. آب اهواز بد مزه و آلوده است و باعث سنگ کليه می شود. من زندانيان زيادی را ديدم که دچار سنگ کليه بودند. درباره غذا هم مشکل دارند، ميوه و سبزيجات به زندانيان داده نمی شود فقط دو ماه يکبار فروشگاه زندان سبزی و ميوه می آورد که خودتان تصورش را بکنيد اگر کسی خوش شانس باشد حداقل يک کيلو ميوه در دو ماه گيرش می آيد. گوشت ومرغ هم در غذا نيست. فقط هفته ی يکبار فروشگاه زندان می آورد که فقط کسانی می خرند که توانايی مالی دارند و اکثرا زندانيان توانايی مالی ندارند. بيشتر کسانی که درکار فروش مواد مخدر در زندان هستند وضع ماليشان خوب است من روزی که با ماشين به دادگاه می رفتم با زندانی حرف زدم که می گفت ماهی حدود ۶-۷ ميليون از فروش مواد در داخل زندان پول در می آورد.»

پيمان روشن ضمير همچنين گفت که مسوولان زندان کارون جرم سياسی را قبول نداشتند و همه را زندانيان امنيتی می ناميدند: «خبرنگار، وبلاگ نويس، دانشجو، بمب گذار و کسی که در نبرد مسلحانه با نيروی انتظامی شرکت داشته همه زندانيان امنيتی به حساب می آمدند و در بند ۶ بودند. حالا هم همه شان را برده اند در زندانی ديگر.»

روشن ضمير افزود : « کسی مثل ضيا خيلی آنجا احساس تنهايی می کند. حالا همه شان در زندانی ديگر جمع هستند. تقريبا ۴۵ نفر از آنها فعالين خلق عرب بودند. چند نفرشان به علت بمب گذاری حکم اعدام داشتند که با فعاليت های کسانی مثل آقای عمادالدين باقی حکم شان تبديل به حبس ابد شد. شبی که من وارد زندان شدم آقای قربات را اعدام کردند کسی که ادعای امام زمان بودن را داشت…. زندانی فعال سياسی به معنای مثلا جنبش سبز و امروزش فقط ضيا نبوی بود و ابوالفضل طبرزدی که چند روز زندانی بود. دو فعال کرد و دو مسلمان مسيحی شده هم وجود داشتند.»

پيمان روشن ضمير در خصوص ارتباط خود با ضيا نبوی ديگر زندانی سياسی که در زمان زندانی بودن خود با وی در زندان بوده است به کمپين گفت:« من اگر ضيا نبود از نظر ارتباطی خيلی مشکل پيدا می کردم . در يکماه بازداشتم با ضيا و يوسف فتوحی که زندانی کرد بود می گشتم . خود ضيا می گفت تا قبل از اينکه تو بيايی من از تخت پايين نمی آمدم. خودش که تخت نداشت و شب ها روی زمين می خوابيد ولی می گفت عصرها روی تخت يکی می رفتم و فقط می نوشتم، حرفی با کسی نداشتم. ضيا شديدا مشکل تنهايی داشت. او را از اوين که دوستانش و فعالان جنبش سبز بوده، آورده اند.»

----

محکوميت هوتن کيان، وکيل سکينه آشتيانی، زن محکوم به سنگسار به ۱۱ سال حبس تعزيری

خبرگزاری هرانا: هوتن کيان، وکيل پايه يک دادگستری که عمدتا در رسانه‌ها از طريق وکالت در پرونده سکينه آشتيانی، زن محکوم به سنگسار شناخته می‌شود از مهرماه سال قبل در بازداشت به سر می‌برد، وی که به همراه دو تبعه آلمانی و پسر خانم آشتيانی بازداشت شده بود، اندکی بعد از بازداشت در برنامه‌های تلويزيونی دولت ايران ظاهر و برعليه خود به ايراد سخن پرداخت، شرايط دشوار ارتباط با ايشان و ايزوله نگه داشتن وی، مانعی در جهت بررسی مستند آنچه که بر ايشان در طی اين مدت رفته بود می‌شد.

گزارش پيش رو که توسط گزارشگران هرانا تهيه و تنظيم شده است، در واقع با بررسی اطلاعات و ارتباط با منابع مطلع و موثق در راستای اطلاع رسانی از وضعيت يکی از قربانيان نقض حقوق بشر در ايران است که تنها به دليل حرفه خود مورد قهر دستگاه امنيتی و تحت شکنجه قرار گرفته، اين گزارش در پی می‌آيد:

هوتن کيان، شرح بازداشت، شکنجه‌ها، اتهامات
هوتن کيان وکيل پايه يک دادگستری در تاريخ يک‌شنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۹ برابر با دهم اکتبر سال ۲۰۱۰ در دفتر خود به هنگام ملاقات با دو خبرنگار آلمانی و پسر سکينه آشتيانی زن محکوم به سنگسار توسط نيروهای اطلاعاتی و امنيتی استان آذربايجان شرقی بازداشت شدند.

قابل توجه است که هوتن کيان يک روز پيش از بازداشت جهت پيگيری پرونده‌هايش از جمله پرونده خانم سکينه محمدی به شعبه ۱۹ ديوانعالی کشور مراجعه و مقاله پژوهشی در نفی سنگسار نوشته بود را به شعبه موصوف تقديم می‌نمايد که به نفی نظريات آيت الله خمينی (رهبر سابق جمهوری اسلامی) صراحتا می‌پردازد و نيز مشاجره لفظی شديدی ما بين وی و آقای محسنی اژه‌ای در خصوص اطاله دادرسی پرونده‌های خودش صورت می‌گيرد‬.

بازداشت شدگان پس از تفتيش دفتر هوتن کيان و ضبط وسايل شخصی ايشان از جمله وسائل خبرنگاری، لب تاپ و موبايل‌ها و... به پليس امنيت در خيابان صائب منتقل می‌شوند و پس از تحمل يک روز انفرادی و با مراجعه شخصی بازپرس ويژه اطلاعات شمالغرب کشور (شعبه ۴ آقای هاشم‌زاده) ضمن تفهيم اتهامات عديده و جداگانه با قرار بازداشت موقت برای هر چهارمتهم به زندان تبريز معرفی و ضمن تشکيل پرونده در زندان تبريز همه مته‌مان با دست بند و پا بند به اداره اطلاعات تبريز واقع در خيابان حافظ منتقل می‌شوند.

پس از رسيدن به محل موصوف مامورين وزارت اطلاعات به همراه هوتن کيان به دفتر وی جهت تفتيش مجدد اقدام و سپس با مراجعه به منزل وی در شهرک رشديه به تفتيش منزل ايشان پرداخته و ضمن ضبط کليه دستگاههای الکترونيکی، پاسپورت و توقيف خودروی آقای کيان، اقدام به مسدود نمودن حسابهای بانکی ايشان می‌نمايند. پس اين اقدامات، نامبرده به فرودگاه منتقل و با پرواز۳۰: ۲۲هواپيمائی آسمان به تهران منتقل و روانه بند ۲۰۹ زندان اوين می‌شود.

ماموران وزارت اطلاعات ضمن اعمال شکنجه‌های روحی و جسمی بر آقای هوتن کيان، پرونده سابق وی در ماجرای اخراج از دانشگاه و حبس وی به اتهام ارتداد که در ارتباط با نگارش کتابی در اين خصوص در سال ۱۳۷۲ بوده و نيز ارتباط وی در پرونده‌ای با آقای شهرام جزايری و نيز سابقه تيرباران پدرش توسط سيدحسين موسوی تبريزی درسال ۱۳۵۹ را مستمسک افزايش فشار بر ايشان در هنگام بازجويی قرار می‌دهند.
بنا به گزارشات دريافتی، شکنجه‌های اعمال شده بر ايشان بصورت عمده در موارد ذيل برجسته می‌شود:
۱- پوشانيدن شورت پلاستيکی و و سوزاندن بيش از ۴۰ سيگار در اطراف بيضه‌ها، پا‌ها، بازو‌ها و گردن وی که جای آن‌ها به وضوح قابل رويت است.
۲- شکستن بيش از ده عدد دندان و بينی ايشان.
۳- دادن يک وعده غذا در طول شبانه روز به مدت ۴ ماه، که موجب کاهش وزن وی به ميزان ۵۱ کيلوگرم طی اين مدت شده است.
۴- خيس کردن لباسهای وی در هوای سرد و نگهداری در محيط بيرون و غيره.
۵- مسدود کردن کارت خريد زندان که پس از انتقال ايشان به بند عمومی صورت گرفته و در عمل امکان خريد وسايل مورد نياز ايشان از فروشگاههای زندان را از وی سلب می‌کند.
نامبرده پس از تحمل بيش از يک ماه انفرادی و شکنجه‌های روحی و جسمی مختلف تا مورخه ۱۳۸۹/۰۸/۲۳ در بند ۲۰۹ اوين بوده و پس از اين تاريخ دوباره به سلول انفرادی اداره اطلاعات تبريز منتقل می‌شود.
اتهامات وارده به آقای هوتن کيان با صدور کيفر خواست از ناحيه بازپرسی شعبه ۴ دادسرای عمومی و انقلاب شهر تبريز آقای هاشم‌زاده و اعمال فشار فشار دادستان شهر تبريز آقای موسی خليل الهی و رياست حفاظت اطلاعات دادگستری شهر تبريز يعنی آقای عطالو و... عبارتند از:
۱- ارتداد - تبرئه
۲- تبليغ عليه نظام- يک سال حبس و ۵ سال محروميت از وکالت از سوی دادگاه انقلاب تبريز
۳- جاسوسی- در دست رسيدگی در شعبه ۱۵ تهران
۴- اجتماع و تبانی جهت اخلال در امنيت داخلی – ۳ سال حبس از سوی دادگاه انقلاب تبريز
۵- اقدام عليه امنيت ملی- ۳ سال حبس از دادگاه انقلاب تبريز
۶- جعل عنوان وکيل بين المللی- تبرئه
۷- جعل شناسنامه – تبرئه
۸- جعل عنوان نماينده حقوق بشر- تبرئه
۹- سرقت مهر‌های دادگستری- تبرئه

همانطور که در بالا اشاره شد وی با ارائه دفاعيات از برخی اتهامات واهی از جمله اتهامات رديف ۱، ۶، ۷، ۸، ۹ تبرئه می‌شود اما با توجه به موارد اتهامی ديگر، وی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب تبريز به اتهام تبليغ عليه نظام به يک سال حبس و ۵ سال محروميت از وکالت، به اتهام اجتماع و تبانی جهت اخلال در امنيت داخلی به سه سال حبس و به اتهام اقدام عليه امنيت ملی به ۳ سال حبس تعزيری و در مجموع به ۷ سال حبس تعزيری و از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ۴ سال حبس تعزيری محکوم شده است و اتهام جاسوسی ايشان نيز در دست بررسی است.

قابل ذکر است، بنا به اطلاعات کسب شده، آقای هوتن کيان تا کنون از حق ملاقات با وکيل، خانواده محروم بوده است و علی رغم گذشت مدت مذکور حساب‌های بانکی وی، وسايل ضبط شده از ايشان از جمله اتومبيل شخصی همچنان در دست وزارت اطلاعات قرار دارد.

در حال حاضر آقای کيان در بند ۸ زندان تبريز به سر می‌برد در حالی که نامبرده به دليل شکنجه‌های جسمی امکان تغذيه مناسب را به دليل اخلال در دستگاه گوارشی ندارد و همينطور بر اثر آسيب‌های وارده ناچار است از قرص‌های اعصاب قوی استفاده می‌کند و در صورت اعمال فشار نيز دچار تشنج می‌شود.

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

مطالب مشابه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران