بازگشت به صفحه اول

 

 
 

عفو بین الملل؛ پنج تن از جمله سه مادر ایرانی در شرف اعدام

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: سازمان عفو بین الملل روز پنج شنبه بیست و ششم خردادماه با انتشار بیانیه ای برای اقدام فوری، با ابراز نگرانی از اعدام قریب الوقوع پنج تن از جمله سه زن که اتهام ایشان قاچاق مواد مخدر عنوان گردیده است، خواستار تجدید نظر دولت جمهوری اسلامی در صدور احکام اعدام این پنج نفر گردید.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، سازمان عفو بین الملل در این بیانیه، با اعلام اینکه افراد یاد شده احتمالا در روز پنجم ماه آینده، تیرماه اعدام خواهند شد، یادآوری می کند که علیرغم به رسمیت شناختن وظایف دولت ها در برخورد با جرایم مربوط به مواد مخدر، اما این جرایم جزء "جنایات جدی ای" نیست که مطابق قوانین بین المللی مجازات اعدام را در پی داشته باشد.

اشاره سازمان عفو بین الملل به ماده شش میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی است که می گوید: «در کشورهایی که مجازات اعدام لغو نشده صدور حکم اعدام جائز نیست مگر در مورد مهمترین جنایات طبق قانون لازم الاجراء در زمان ارتکاب جنایت که آنهم نباید با مقررات این میثاق و کنوانسیونها راجع به جلوگیری و مجازات جرم کشتار دسته جمعی (ژنوسید) منافات داشته باشد».

حوریه صباحی، لیلا حیاتی و رقیه خلجی سه زنی هستند که به گفته عفو بین الملل پس از صدور حکم اعدام ایشان در شعبه 2 دادگاه انقلاب همدان، در دو مورد درخواست عفو آنها از جانب مقامات قضایی رد شده است. بنا بر قوانین جمهوری اسلامی «احکام مربوط به جرایم مواد مخدر قطعی و لازم الاجراست و تنها احکام اعدام پس از تایید رئیس دیوان عالی کشور یا دادستان کل کشور، قابل اجرا هستند».

به گفته عفو بین الملل این سه زن که به همراه دو مرد دیگر که اسامی ایشان برای سازمان عفو بین الملل نامعلوم است یازدهم بهمن ماه سال 87 دستگیر شده اند، همگی دارای فرزندان خردسالی هستند که هم اکنون توسط بستگان خود سرپرستی می شوند.

حوریه صباحی مادر چهار فرزند از جمله یک کودک معلول می باشد. دو فرزند دیگر وی 13 و 15 ساله می باشند. لیلا حیاتی پسری 10 ساله، و رقیه خلجی نیز پسری 14 ساله و دختری 12 ساله دارد.

گفته می شود که همسران این سه زن به علت بی خانمانی و محکومیت زندان قادر به حمایت و تامین فرزندان خود نبوده و این سه زن به خاطر رهایی از فقر به قاچاق مواد مخدر روی آورده اند.

سازمان عفو بین الملل با اشاره به عدم دسترسی نامبردگان به وکیل مدافع و عدم برخورداری ار دادگاهی عادلانه، در پایان از همگان خواست تا با ارسال نامه به دفاتر رهبر جمهوری اسلامی، رئیس قوه قضائیه، رئیس دادگستری استان همدان و همچنین نمایندگی‌های دیپلماتیک ایران در خارج از کشور با ابراز نگرانی از عدم برخورداری ایشان از دادگاهی عادلانه به خاطر محرومیت از دسترسی به وکیل مدافع پیش از محاکمه و عدم اعطای حق تجدید نظر بر علیه محکومیت خود، خواستار کاهش و تخفیف در احکام این پنج نفر گردند.

----

تهدید به مرگ زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کننده توسط مردانی رئیس زندان گوهردشت کرج

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" روز یکشنبه 29 خرداد ماه محمد مردانی رئیس زندان گوهردشت کرج 2 زندانی سیاسی که در هیجدهمین روز اعتصاب غذا بسر می برند را احضار نمود و آنها را تهدید به دچار شدن به سرنوشت شهید راه آزادی مردم ایران رضا هدی صابر نمود. محمد مردانی با لحنی تهدید آمیز و غیر انسانی  خطاب به زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کننده گفت:«ما هیچ کاری نمی کنیم، آقای صابر که اعتصاب غذا کرد و مرد ،چه کار توانستند بکنند، اگر هم بمیرید هیچ مشکلی نیست و هیچ کس نمی تواند کاری انجام دهد». مردانی با تهدید زندانیان سیاسی به حذف فیزیکی نیات پلید خود را نسبت به آنها بیان نمود.

وضعیت زندانیان سیاسی انور خضری و کامران شیخی که در هیجدهمین روز اعتصاب غذا در بند 6 زندان گوهردشت کرج  بسر می برند در شرایط وخیمی قرار دارند. آنها از ضعف شدید،سر درد،سرگیجه،کاهش بینایی  و سایر عوارض در رنج هستند. در صورت ادامه یافتن اعتصاب غذا و عدم رسیدگی به خواسته های به حق آنها جان این 2 زندانی سیاسی در معرض خطر جدی قرار خواهد گرفت.

زندنیان سیاسی اعتصاب غذا کننده خواستار انتقال خود به بند زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج هستند و پایان دادن به شرایط قرون وسطایی و غیر انسانی حاکم بر زندان هستند.

زندانیان سیاسی انور خضری و کامران شیخی در حال حاضر در بند 6 زندان گوهردشت کرج بسر می برند. در این بند باندهای مافیایی که در پخش مواد مخدرو سرکوب زندانیان سیاسی و عادی معترض نقش فعالی دارند . باندهای مافیایی زیر نظر مردانی رئیس زندان و فرجی نژاد رئیس اطلاعات زندان می باشند. در بند 6 درگیریهای خونینی روی می دهد که تا به حال منجر به مرگ چند زندانی شده است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، نسبت به خطری جدی که جان 2 زندانی سیاسی در زندان گوهردشت کرج و چند زندانی سیاسی در زندان اوین را مورد تهدید قرار می دهد هشدار می دهدو از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات فوری برای نجات جان زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کننده در زندانهای رژیم ولی فقیه علی خامنه ای در ایران است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

29 خرداد  1390 برابر با 19 ژوئن 2011

----

انتقال زندانی سیاسی زهرا جباری به بیمارستان روانی امین آباد جهت حذف فیزیکی وی

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" انتقال زندانی سیاسی زهرا جباری که دچار ناراحتی حاد قلبی و رماتیسم می باشد به بیمارستان روانی امین آباد شهر ری.

روز شنبه 28 خرداد ماه زندانی سیاسی زهرا جباری که از ناراحتی حاد قلبی و رماتیسم رنج می برد برای تحت فشار قرار دادن وی و خانواده اش ، در یک اقدام ضد بشری او را به بیمارستان روانی امین آباد شهر ری منتقل کردند.این اقدام غیر انسانی  در حالی صورت می گیرد که کمسیون پزشکی و پزشک قانونی  طی نامه ای در اواسط فروردین ماه  به عباس جعفری دولت آبادی خواستار انتقال سریع خانم جباری به یکی از بیمارستانهای تهران جهت معالجۀ بیماری حاد قلبی و رماتیسم وی شده بود.

اما بازجویان وزارت اطلاعات و عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران پس از بیش از 2 ماه تاخیر او را به جای اعزام به بیمارستانی که ناراحتی قلبی و رماتیسم وی را معالجه کنند او را به بیمارستان روانی امین آباد شهر ری منتقل کردند.

بیمارستان روانی امین آباد در جاده بین شهر ری –ورامین قرار دارد که بیماران خطرناک روانی در آن نگهداری می شوند. وضعیت این بیمارستان فاجعه بار است و فاقد اولیه ترین امکانات برای بیماران روانی است.

خانم زهرا جباری ازبیماری حاد قلبی و رماتیسم که در زندان به آن مبتلا شده است شدیدا رنج می برد و ناچار است  که  دردهای طاقت فرسا را بدون درمان  تحمل نماید.او در اوایل فروردین ماه بدلیل تجویز اشتباه دارو به کما فرو رفت و پس از چند روز بعد از انتقال به بیمارستان به هوش آمد.تجویز اشتباهی و یا شاید عمدی داروها باعث گردید که بیماری وی تشدید یابد و همچنین دچار ناراحتیهای حاد جدید دیگری مانند ناراحتی معده گردد.

اقدام به انتقال زندانی سیاسی زهرا جباری به بیمارستان روانی هدفی جز حذف فیزیکی این زندان سیاسی نمی تواند داشته باشد.به نظر می آید رژیم ولی فقیه علی خامنه ای تصمیم به حذف فیزیکی زندانیان سیاسی گرفته است و با شیوه های مختلف در حال پیش بردن جنایات ضد بشری خود است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،انتقال زندانی سیاسی زهرا جباری  که از ناراحتی حاد جسمی رنج می برد به بیمارستان روانی جهت حذف فیزیکیوی را به عنوان یک جنایت ضد بشری محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواستار اعزام فوری  گزارشگر ویژه جهت تحقیق در مورد جنایت علیه بشریت توسط رژیم ولی فقیه علی خامنه ای و ارائه آن به سازمان ملل متحد برای گرفتن تصمیمات لازم اجرا جهت پایان دادن به جنایت علیه بشریت در ایران می باشد.

فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران

30 خرداد  1390 برابر با 20 ژوئن 2011

----

بیانیه كانون مدافعان حقوق كارگر درباره دستگیری‌های هر روزه، احكام ناعادلانه و كشته شدن زندانیان سیاسی

دستگیری، صدور كیفر خواست، محاكمه و فشار بر زندانیان و خانواده های داغدیدگان، به اموری عادی تبدیل شده است. محكوم كردن فریبرز رییس دانا، از یاران کانون مدافعان حقوق کارگر، به اتهام نوشتن و بیان کردن نظراتش در دفاع از حقوق انسانی، بیش از هر چیز، سند محكومیت اقتدارگرایانی است كه  به بن بست رسیده‌اند. مساله شكنجه و تجاوز در زندانها و برقراری دادگاه‌های فرمایشی، دیگر بر هیچ كس  پوشیده نیست و نمی توان آن را با محكومیت دیگران، پرده پوشی كرد. این حكم و احكام مشابه، ادعانامه‌ای است كه محاکمه گران، علیه آزادی بیان و اندیشه صادر كرده‌اند.

این حكم محكومیت، در حالی صادر می شود كه صاحبان قدرت تلاش می كنند با آزادی موقت برخی زندانیان مانند منصور اسانلو كه دوران محكومیتش در حال اتمام است، از خود چهره‌ای دیگر ارائه دهند و در نهادهای بین المللی همانند سازمان جهانی كار، این گونه تبلیغ كنند كه سیاست های حاكم درباره‌ی بگیر و ببندها تغییر كرده است. هرچند ما آزادی منصور اسانلو،‌ رییس هیات مدیره سندیکای کارگران شركت واحد را به فال نیك می‌گیریم و از آن استقبال می‌كنیم، اما زندانی بودن ابراهیم مددی و رضا شهابی، از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد و بهنام ابراهیم زاده از فعالان كارگری، صدور احكام اولیه زندان برای دیگر فعالان اجتماعی و در حبس نگه داشتن آنان، دستگیری فعالان كارگری از جمله  شاهرخ زمان و... در تبریز، برگزاری دادگاه برای علی نجاتی عضو سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه و دوازده نفر از فعالان کارگری كردستان، مرگ‌های شبهه‌برانگیز و بی‌پاسخ زنده‌یادان هاله سحابی (در زمان مرخصی موقت از زندان و در مراسم خاکسپاری پیکر پدرش مهندس عزت الله سحابی) و هدی صابر (در زندان و در حال اعتصاب غذا) همه و همه نشانگر آن است كه هیچ گونه تغییر اساسی در سیاست‌های اقتدارگرایان، در برابر فعالیت های مستقل اجتماعی و كارگری به وجود نیامده است.

اقتدارگرایان با زندانیان سیاسی و فعالان اجتماعی و كارگری همانند  گروگان هایی برخورد می‌كنند  كه در معاملات دیپلماتیك آنان را وجه المصالحه قرارمی‌دهند. انتخاب هیات ایرانی به مجمع ریاست سازمان جهانی كار، هم زمان با آزادی موقت منصور اسانلو و تشدید فشار بر سایر فعالان كارگری، بیانگر همان بده بستان‌هاست.

در تاریخ دیپلماسی جهانی سابقه ندارد كه دولتی با شهروندان خودش به عنوان گروگان‌های سیاسی برخورد كند و از زندانی كردن آنان در بدست آوردن امتیازات دیپلماتیك استفاده كند.

ما ضمن محكوم كردن این بده بستان‌ها،‌ خواهان آزادی بی قید و شرط كلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی و پذیرش مقاوله‌نامه‌های بین‌المللی و میثاق‌های حقوق بشری و اجرای آنها بدون هیچ عذر و بهانه‌ای هستیم.

بار دیگر اعلام می‌كنیم كه به بند كشیدن، شكنجه، زندانی كردن و كشتار مخالفان سیاسی، آینده محتوم اقتدارگرایان و حاكمیت های رو در روی مردم را تغییر نخواهد داد. تنها راه، واگذاری حاكمیت به مردمی است كه ده ها سال است برای كسب آزادی و برابری مبارزه می كنند و تا به دست آوردن آزادی و برابری، از پای نخواهند نشست.

كانون مدافعان حقوق كارگر

----

قرائت گزارشی از موارد نقض حقوق بشر در ارتباط با آقای بروجردی در هفدهمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل

سرکار خانم نازنین انصاری فعال حقوق بشر و ژورنالیست سرشناس در هفدهمین نشست جانبی شورای حقوق بشر سازمان ملل که در فاصله روزهای ۶ تا ۱۰ ژوئن ۲۰۱۱ در ژنو منعقد گردید، اقدام به قرائت گزارشی از موارد نقض حقوق بشر در ایران در ارتباط با آقای کاظمینی بروجردی نمود.متن کامل این گزارش به شرح ذیل تقدیم می گردد:

در طی 20 سال گذشته، حکومت ایران با نوعی حرکت اعتراضی مواجه شد که بر مبنای روشنگری فکری و مذهبی بنا شده و اساس حکومت مدعی دیانت را به چالش می کشید. حکومتی که اسلام و مذهب شیعه را به عنوان ابزاری برای حکومت و توجیه هر گونه نقض حقوق بشر و وضع قوانین و احکام خشن به کار می برد.

آقای بروجردی مبارز آزادیخواه در ادامه یک نسل از علمای بزرگ اسلامی است که استاد تمام علمای اسلامی در 200 سال اخیر بوده اند. پدر وی جزء علمای به نام و دارای رشته ای وسیع از تالیفات است که همگی مستند و موثق بوده و مورد تایید همه علمای سرشناس عصر خویش است.

آقای بروجردی به رویارویی با بزرگترین حکومت ناقض حقوق بشر برخاسته و با هزینه نمودن جان و عمر خویش، ناراستی استبداد دینی و زشتی آمیختن دیانت با حکومت را عملا و عینا به نمایش گذاشته است.

سیستم امنیتی حکومت، پیچیده ترین و مرموز ترین روش های سرکوب و شکنجه را در مورد او به کار برده است. طی سال های 1374 الی 1385 (1995 الی 2006)، علاوه بر بازداشت و شکنجه ایشان که همراه با قتل پدر (2002)، مصادره مسجد، دفتر کار، منزل مسکونی و سانسور شدید خبری در جامعه بود، برگزاری جلسات تدریس و سخنرانی های ایشان نیز به تدریج ممنوع شد و جلو انتشار آثار قلمی ایشان گرفته شد. از اکتبر 2006  پس از سرکوب و بازداشت آقای بروجردی و هواداران ایشان، موارد متعدد نقض حقوق بشر در طی مراحل بازداشت و زندانی شدن ایشان اتفاق افتاد که با توجه به سانسور شدید رسانه ای، گوشه هایی از آن که تاکنون به بیرون از زندان درز کرده است، به شرح زیر می باشد:

1-    زندانی نمودن ایشان به بدترین شیوه ممکن که شامل دوره های طولانی انفرادی، حبس در تبعید در شهر یزد، حبس در بند ویژه روحانیت در اوین به صورت غیر قابل دسترس توسط بازرسان حقوق بشر و گاهی خانواده.

2-    عدم دسترسی به وکیل قانونی غیر تسخیری و آشنا به موارد نقض حقوق بشر.

3-    تهدید خبرنگاران و صاحبان رسانه ها، فعالان حقوق بشر و جامعه مدنی، وکلا و روحانیون و حتی نزدیکان ایشان نسبت به پیگیری وضعیت آقای بروجردی و انتشار اخبار نقض حقوق بشر در مورد ایشان.

4-    دستگیری و شکنجه هواداران و اعضای خانواده ایشان جهت تحت فشار گذاشتن و وادار ساختن وی به سکوت و عدم اعتراض و یا شرکت در مصاحبه های ساختگی در تلویزیون و سایر رسانه ها که بعضا در بیانیه های مراجع حقوق بشری انتشار یافته است.

5-    مرگ مادر ایشان در اثر شکنجه و عوارض دوره زندان به مدت کوتاهی پس از آزادی موقت و همچنین قتل تنی چند از هواداران این زندانی (سید حسین حسینی نقوی (2007) و حسین میرزاخانی (2008) و مرگ مشکوک خانم ها مریم منتظر صاحب (2008)، پروین سید منیر (2008) و آقای جعفر جوادی (2011) در طی سالهای پس از آزادی از زندان)

6-    عدم دسترسی به حداقل امکانات بهداشتی و پزشکی به نحوی که این زندانی روز به روز قوای جسمی خود را از دست می دهد و از نظر فیزیکی تحلیل می رود.

7-    آسیب رساندن به وی به بگونه ای که حکومت به ظاهر مقصر و متهم به نظر نرسد، مانند ایجاد درگیری های ساختگی در زندان و مجروح ساختن آقای بروجردی در حین درگیری توسط عوامل حکومت که به لباس زندانی در می آیند و همچنین پرتاب اجسام سنگین مانند بلوک سیمانی از پشت بام به سمت ایشان در موقع هواخوری که موجب زخمی شدن وی گردید و...... که برخی از آنها در بیانیه های مراجع حقوق بشری انتشار یافته است.

8-    قطع مکرر آب آشامیدنی، آب گرم، خط ارتباطی تلفن، برق و سایر امکانات اولیه زندان به نحوی که روند شکنجه های جسمی و روحی این زندانی را دوچندان سازد.

9-    آسیب رساندن به اعضای حساس بدن مانند چشم و ریه در حین عملیات های ویژه ظاهری مانند سمپاشی در زندان که همه چیز را غیر عمدی وانمود سازند.

10-  مسموم کردن توسط مواد شیمیایی ناشناخته که موجب بروز سکته قلبی و آسیب های جسمی دیگر شده است.

11-  ترور شخصیت ایشان برای پنهان کردن اصل جریان و اتهامات کذب و دروغ پراکنی در رسانه های دولتی و وابسته و بی سواد و یا دیوانه خواندن وی به منظور لوث کردن علت اصلی بازداشت ایشان و پوشیده نگه داشتن عقاید ضد استبدادی این زندانی عقیدتی.

12-  جلوگیری از انتشار آثار قلمی ایشان که در طی دوران حبس نوشته شده است به ویژه رساله آزادی، رساله رد ولایت فقیه و رساله دموکراسی.    

برخی از روش های شکنجه و یا آسیب رساندن به ایشان چنان ساده و ناچیز شمرده می شود که حتی امکان انعکاس آنها به مجامع حقوق بشری و فعالان مدافع حقوق بشر جهت خبرساز شدن دشوار است. مثلا آلوده کردن غذای بند ویژه روحانیت که آقای بروجردی در آن زندانی است به مارمولک، حتی ممکن است مضحک به نظر برسد، لیکن وجود مواد سمی از نوع سیانور در بدن این جانور، امکان مسموم شدن همه زندانیان بند را به طور یکجا میسر می سازد.

نتیجه همه این شکنجه ها و فشار ها در این راستا می باشد که آقای بروجردی یا از عقیده خود دست بردارد و توبه کند و یا این که به طور مرموزانه و آرام آرام نابود شود و درس عبرتی برای سایر علمای شیعه مستقل و مخالف در زمان حال و آینده و ادامه سکوت مرگبار آنها در مقابل نقض فاحش حقوق بشر و انجام جنایات متعدد به نام دین و مذهب در ایران باشد.

رفتارهای خشن غیر انسانی و ضد بشری رژیم که در طی سرکوب خیزش عمومی مردم ایران پس از انتخابات سال 2009 مشاهده شد و در همه جهان بازتاب نمود، امکان باورداشت بسیاری از جنایات این رژیم را که پیش از این اتفاق افتاده و انتشار نیافته است، را میسر می سازد. امروزه به راحتی می توان درک کرد که زندانیان سالهای اوایل انقلاب و دهه 60 چه شرایطی را در زندان ها گذرانده اند و همین طور در مورد زندانیانی همانند آقای بروجردی و دیگر زندانیان مظلوم اعم از جنبش سبز، دانشجویی، زنان، اصناف و ... که فریادشان به جایی نرسیده است.

به پیوست این مطلب، نامه ای تحت عنوان "اهم موارد نقض حقوق بشر توسط حكومت ايران به روايت آقای بروجردي" که در سالیان پیش به رشته تحریر در آمده و چندان انتشار نیافته است، جهت استحضار به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد ارائه شده است. امید است که از طرف مراجع و مجامع حقوق بشری اقدامات لازم به عمل آید.

به امید رهایی همه آزادیخواهان

پیوست:

اهم موارد نقض حقوق بشر توسط حكومت ايران به روايت آقای بروجردي

موارد نقض آشکار و صریح حقوق بشر در عملکرد سی ساله اسلام حکومتی در ایران:

1- اعلام شراکت در مبارزات سیاسی با احزاب منازع و سازمانهای معارض شاه و به رسمیت شناختن آنها و قول دخالت دادن ایشان در حکومت جدید و لغو عملی و عینی آن در سالهای بعد از پیروزی.

2- تعهد به عدم دخالت روحانیون مبارز در ساختار حکومتی و اخذ مواضع نظارتی و تصاحب مرجعیت دینی برای بنیانگذار حکومت و شکستن آن در اولین روزهای پیروزی بر شاه.

3- دادن تعهدات مهم به مردم در روزهای پایانی عمر شاه مبنی بر تشکیل حکومتی برای اعتلای استقلال و آزادی و جمهوریت و اسلام که هر کدام تعریف گسترده و خاص خود را دارد و در همه آنها خیانت انکارناپذیر و همه جانبه مشاهده می شود که به واقع نابودي تمام خواسته های ملت ایران را شامل می شود و نیاز به برگزاری یک دادگاه عالی با حضور قضات مستقل و بی طرف و حقوق دانان منصف و کارشناس و نیز روحانیون غیر سیاسی است تا در هر یک از موارد مربوطه مظاهر عملی و عيني آن را بشکافند و ضدیت دائمی این رژیم را با اصول مندرج در آنها ارزیابی نموده و محکمه عادله و صالحه به قضاوت خداپسندانه و منصفانه ای را ارائه دهد.

4- انهدام کامل سیاسیون و ملّیون و مذهبیون مخالف شاه تا آنجا که از دهها گروه و جمعیت و تشکل سابقه دار در دهها سال مقابله با نظام شاهنشاهی چیزی باقی نمانده و جز در زندانها و تبعیدگاهها آثاری دیده نمی شود.

5- دسیسه چيني و توطئه همه جانبه برای مراجع دینی و پیشوایان مذهبی غیر سیاسی که معترض به اسلام دولتی بودند از جمله مهمين آنها آیت الله سید کاظم شریعتمداری با پشتوانه میلیونی مردم که نخست او را محاصره کردند و سپس بسياري از پیروانش را کشتند و در نهایت خودش را نیز در بیمارستان مهراد تهران با آمپول توسط ری شهری و محمد یزدی به قتل رساندند و دانشگاه و مدارس حوزوی و موسسات علمی و تخصصی او را مصادره نمودند و همچنین آیت الله سید حسن قمی طباطبایی که 12 سال در حکومت شاه در کرج تبعید بود و بعد از آن توسط مجریان اسلام سیاسی در منزلش در مشهد تا آخر عمرش به صورت زندان در منزل قرار داشت و نهایتاً به طور مرموزی مرد و ایضاً آیت الله سید احمد خوانساری رهبر دینی پایتخت که جنگ را غیر شرعی می دانست و اطلاق کلمه شهادت را به کشته های آن، نامشروع می خواند و مخالف دخالت روحانیون در سیاست بود و نیز آیت الله سید ابوالقاسم خوئی که شدیداً با اختلاط دیانت و سیاست مخالف بود و آن را خلاف مصالح تشیع می دانست و همچنین آیت الله سید محمد شیرازی که پیروان بسیاری را در ایران و کشورهای عربی داشت و یک عمر مغضوب روحانیون درباری بود و بارها مورد حملات دستگاه امنیتی و اطلاعاتي حاکم قرار گرفت و فرزندانش بارها در بند 209 زندان اوین شکنجه شدند و موسسات پزشکی و علمی و ديني او از جمله حسینیه کربلایی ها و بیمارستان امام حسین در چهاراه گلوبندک تهران مصادره گرديد و ایضاً آیت الله سید صادق روحانی که از مراجع  چهل ساله ایران است و بیش از بیست سال به صورت حبس در منزل روزگار خشنی را سپری نموده است و آیت الله سید محمد علی کاظمینی بروجردی که همواره مورد آزار حکومت مدعی دیانت بود و در مرگ ناگهانی و غیر طبیعی دنیا را وداع گفت و قبرش را ویران کردند و خانواده اش را متلاشی نمودند.

6- حفظ و تكثير و گسترش زندانها که اساسا جایگاهی در فقه شیعه ندارد و محو عدالت در قوه قضاییه و ایجاد بدبيني به معنويات در دادرسي ها و دادگاهها.

 7- خاموش کردن صداهای مخالفین و زیر آب نمودن سرهاي آزادی خواهان و خفه کردن ملی گرایان و تک صدایی نمودن رسانه های جمعی و خفقان مطلق و عدم اطلاع رسانی حقایق به ملت.

8- شکستن قلمهای نویسندگان مستقل و بریدن زبانهای ناموافق و محصور داشتن اديان و مذاهب  و ممنوع کردن اندیشه های آزاد و ایجاد جو پلیسی در اجتماع به منظور فلج کردن تحرکات پیروان مکتبهای عرفانی و مسلک های اعتقادی و فرقه های قدیمی و مرام های غیر سیاسی.

9- سانسور دائمی و همیشگی نشریات و جراید و مکتوبات با هدف تحکیم مواضع مذهب دولتی و ترویج تفکرات ارتجاعی و احياي مراتب فاشیستی.

10- ظلم به طبقه محروم و عدم وصول مطالبات ملی و شرعی و قانونی آنها و تشدید فشارهای مالی و عصبی به اقشار متوسط جامعه و افزایش خط فقر به بالاترین حد آن در دهه های گذشته و دادن سیر صعودی به آمار نیازمندان و فقرا.

11- ثبت قوانین ناعادلانه در مجلس و بی توجهی به علایق مردم و فراموش کردن اولویت های اجتماعی و اقتصادی که محصول تمامی اینها رویگردانی اجتماع از خدا و مقدسات دینی است.

12- توسعه سنگرسازیها و خاكريزها در كشورهاي ديگر به قصد توسعه طلبي و جهانخواري و زياده خواهي و صرف ثروت ملت مظلوم ايران در اين مجاري و محروم كردن صاحبان واقعي و حقيقي و حقوقي آن كه مالكان طبيعي و موروثي كشورند و اكنون گرفتارترين و بيچاره ترين مخلوق دنيا مي باشند و همه اين ستمها و خيانتها را از چشم اسلام اسير استبداد مي بينند.

13- اختصاص وجوه سنگين و شكننده به امور نظامي و تسليحاتي و هسته اي و ايجاد بار عظيم مالي و اعتباری بر دوش رعاياي بي پناه و بي گناه ايران و ايجاد ترس و نگراني از جنگ و كسادي متقابل بازار و سردي محض در كسب و تجارت.

14- ارائه آمارهاي دروغ و ارقام ناصحيح و بيلانهاي كاذب و فاكتورهاي گمراه كننده در طول هشت سال جنگ و وارونه نويسي تاريخ عصر و املاء ناروا به تقويم زمان.

15- حذف خطرناك منابع ديني از تفاسير و تاريخ و روايات و احاديث و زدودن دلايل توحيدي به نيت ممانعت از تخريب و توبيخ و تشكيك عملكرد ضد الهي روحانيون دولتي و امتداد بي خبريهاي عمدي و هدفدار بر ناظران و داوران و كارشناسان در جهت پوشش دادن به خرابكاريهاي اعتقادي و ضايع سازيهاي ايماني.

16- محو كردن علماي مستقل از مشاغل سنتي خود و خالي نمودن ميادين تبليغي از شخصيتهاي موجه مذهبي به منظور ايجاد جامعه تك صدائي مزورانه و ديكتاتورانه و بستن اماكن ديني ناپيوسته به حكومت.

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

مطالب مشابه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران