دلنوشته بهاره هدایت برای همسرش
بهاره هدایت، برای همسرش، امین احمدیان، از داخل زندان، روی
تکهای دستمال کاغذی نوشت:
دلم میخواد بدونم کجایی،
چطور روزهایت میگذرند، ساعت چند از خواب بیدار میشی؟ کی
میرسی شرکت، چی میپوشی؟ کیها حموم میری؟ حوصله داری؟ هوا
برات گرمه یا سرد؟ اگه هوا آلودست یا غبارآلود تو احساسش
میکنی؟ دلم میخواد بدونم با چی میری شرکت؟ دلم میخواد
بدونم نور راه پلههای خونمون چطوره؟ یادم رفته گفته بودی
سنگهای ساختمونمون چه رنگیه؟ دلم میخواد بدونم کجا میخوابی؟
لباسهات رو چطوری میشویی؟ با کیا این مدت آشنا شدی که من
نمیشناسم؟ با کیا دعوا کردی که من خبر ندارم، چی میخونی؟ چی
گوش میدی؟ هنوزم تا سپیده صبح سر اینترنتی؟ دلم میخواد حال و
روزگارت رو بدونم، میخوام بدونم از کجا خرید میکنی؟ تره
بارتون کجاست؟ میوه میخوری اصلا؟ تابستون شده، طالبی و زردآلو
و توت فرنگی و گوجه سبز و هندوانه خوردی؟ خوشمزه بودند؟ دوست
داشتی؟ دلم میخواد بدونم هنوزم اگه چای بعد از ظهرت دیر بشه
سر درد میگیری؟ هنوز موبایلت شارژ تموم میکنه؟ هنوز فراموشش
میکنی؟ هنوز صبحها سرت رو زیر شیر دستشویی میشوری؟ هنوزم
گاهی ماست با نون خشک میخوری؟ هنوزم برای خودت یه کیف و
پیراهن نو نخریدهای؟ دلم میخواد بدونم وقتی به من فکر میکنی
به چی فکر میکنی... دلت میخواد چی بدونی.. اصلا کیها به یاد
منی؟ وقتی برام خرید میکنی به چی فکر میکنی؟ از گذشتمون چی
یادت مونده؟ حواست به سالگردهامون هست؟ میدونی اول و دوم تیر
۸۲ اولین باری بود که من اومدم مجیدیه؟ و پنجم و ششم تیر۸۱
اولین باری بود که اصفهان رو به من نشون دادی؟
یادت
هست روزهایی رو که خیابونها رو گز میکردیم که با هم باشیم؟
یادت مونده غروبهای پارک ساعی رو؟ یادت مونده زاو رو؟ یادت
مونده اون قدیمها که من رو میبردی دربند؟ یادت مونده بار آخر
با احمد رفته بودیم.. بهار۸۷؟
یادت مونده دستپختم رو؟
خودم که دیگه یادم نیست.. یادت هست رفتیم ریز به ریز اسباب
اثاثیه مون رو خودمون خریدیم؟ یادت هست سال تحویل ۸۷ رو.. یادت
هست رفتیم شمال.. رفتیم دریا؟ احمد هم بود.. یادت میاد ۱۶
خرداد ۸۱ رو که باهام اتمام حجت کردی و عتاب کردی که برم دنبال
زندگیم؟ یادته بار اولی که خرداد۸۵ از اوین آزاد شدم؟ یادت هست
۱۸ اسفند ۸۵ را رفتم شورای مرکزی؟.. یادت هست ۱۷ مرداد ۸۶ روزی
که غروبش آزاد شده بودم توی پاگرد راه پله خونه پدرم گفتی: یه
کم دیگه صبر کن.. گفتی که توی این یه ماه تازه فهمیدم که بدون
تو نمیتونم زندگی کنم؟.. ۱۷ اسفندمان رو یادت هست؟.. هست
میدانم.. هفت سال و نیم پیش بود..
امین دلم برای همه
چیز تنگ شده.. برای همه چیز.. بند بند وجودم از این دلتنگی درد
میکند.. خستهام از این همه آرزوهای کوچک که خفهام میکند..
حسرت.. حسرت.. میدانی چیست؟ میدانم که میدانی.. اما
نمیدانی چه حالیست که توی این قفس لعنتی مانده باشی و در عرض
یکسال سه نفر را از پیش چشمت تا زیر خاک بدرقه کرده باشی!! که
دو نفرشان و بخصوص این آخریشان فرشته صفتهایی بودند مثال
زدنی.. نمیدانی چه حالیست.. کاش ندانی هم..
دلم آغوش
آرام تو را میخواهد... تا ابد
بهار تو
۱۸خرداد ۹۰
اوین
از فیسبوک امین احمدیان
----
محمد امین علیزاده دانشجوی دانشگاه اصفهان بازداشت شد
پنجشنبه 02 تیر 1390
خبرگزاری هرانا: محمد امین
علیزاده دانشجوی ترم ۸ جامعهشناسی دانشگاه اصفهان بازداشت
شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا،
محمد امین علیزاده دانشجوی ترم ۸ جامعهشناسی دانشگاه
اصفهان چهارشنبه ۲۵ / ۳ /۱۳۹۰ از سوی مامورین وزارت اطلاعات
بازداشت و هم اکنون در زندان مرکزی اصفهان در بازداشت به سر
میبرد.
گفتنی است که محمدامین علیزاده سردبیر نشریه دانشگاهی چیا و
از فعالین دانشجویی کرد فعال در دانشگاه اصفهان است. همزمان
با بازداشت این دانشجو کلیه وسایل شخصی ایشان هم ضبط گردیده
است.
در حال
حاضر هیچ گونه اطلاعی از وضعیت نامبرده در دست نیست و از
زمان بازداشت تا به حال خانوده این فعال دانشجویی موفق به
دیدار و یا دریافت خبری از وضعیت ایشان نشدهاند.
در طی این مدت خانواده آقای
علیزاده چندین بار به زندان مذکور مراجعه کردهاند ولی به
آنها اجازه ملاقات ندادهاند.
قابل ذکر ست که این فعال دانشجویی
کرد ساکن شهرستان سردشت است.
----
بازداشت میثم امام زاده، فعال دانشجویی
جمعه 03 تیر 1390
خبرگزاری هرانا: میثم امام زاده،
فعال دانشجویی دانشگاه سمنان توسط ماموران وزارت اطلاعات
بازداشت شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، صبح
روز پنج شنبه سید میثم امام زاده، دبیر مجمع اسلامی دانشجویان
با یورش ماموران اداره اطلاعات استان سمنان دستگیر شد.
در پیگیری های اولیه خانواده این
دانشجوی بازداشتی هیچ اطلاعی از محل نگهداری و وضعیت وی در دست
نیست.
دستگیری میثم امام زاده، سومین
دستگیری فعالان دانشجویی دانشگاه سمنان در دو ماه اخیر است.
در پی این بازداشت فضای دانشگاه سمنان
برای ساعاتی متشنج شد و دانشجویان با خواندن سرود یار دبستانی
نسبت به بازداشت این فعال دانشجویی اعتراض کردند.