5 زندانی سیاسی در سلولهای انفرادی، بدلیل نوشتن نامه به
گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در
ایران"زندانیان سیاسی منتقل شده به سلولهای انفرادی بند 209 و
شکنجه گاه زندان گوهردشت بدلیل نوشتن نامه به گزارشگر ویژه
حقوق بشر سازمان ملل تحت بازجویی و فشارهای شدید روحی و جسمی
هستند.
زندانیان سیاسی بهروز جاوید طهرانی ،صالح کهندل،فرزاد
مددزاده و محمد علی منصوری که از 7 تیرماه به سلولهای انفرادی
بند 209 زندان اوین منتقل شده اند بطور مستمر تحت بازجویی و
شکنجۀ روحی و جسمی بازجویان وزارت اطلاعات می باشند .یکی از
محورهای بازجویی و
مورد شکنجۀ روحی و جسمی قرار دادن
آنها نوشتن
نامه به آقای احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل و
تشریح وضعیت و شرایط خود در زندانهای رژیم ولی فقیه
می باشد.بازجویان
وزارت اطلاعات از نامه نگاری زندانیان سیاسی و تشریح وضعیت خود
در طی مدت بازداشت و در حال حاضر به گزارشگر ویژه حقوق بشر سخت
بیمناک هستند و تمام تلاشهای خود را بکار می برند که مانع آن
شوند.
خانواده های این چهار زندانی سیاسی که بیش از 1 ماه است
به سلولهای انفرادی
بند 209 منتقل شده اند از وضعیت و شرایط آنها هیچ خبری در دست
ندارند. و از زمان انتقال آنها به شکنجه گاه وزارت اطلاعات در
زندان اوین خانواده های آنها هنوز نتوانسته اند که با عزیزان
خود تماس و یا ملاقاتی داشته باشند.این 4 زندانی سیاسی در حال
طی محکومیتهای سنگین غیر قانونی و غیر انسانی خود هستند.
افرادی که بازجویی از 4 زندانی سیاسی در سلولها انفرادی
بند 209 زندان اوین را به عهده دارند آخوندی با نام
مستعار علوی از مسئولین و سربازجویان وزارت اطلاعات و سعید
شیخان سربازجوی دیگر بند 209 زندان اوین که از بدو دستگیری
بهروز جاوید طهرانی، بازجویی و شکنجۀ جسمی و روحی و پرونده
سازی علیه وی را به عهده دارند. شیخان همان شکنجه گری است که
با وارد کردن ضربه به سر زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی باعث
کاهش شدید دید و سردردهای مزمن وی شده است و علیرغم گذشت چند
سال هنوز از عواقب این ضربه رنج می برد. این دو جنایتکار علیه
بشریت از جمله شکنجه گرانی هستند که از دهۀ 60 تا به حال در
این شکنجه گاه مشغول به
شکنجه منجر به قتل و توصیۀ صدور
حکم اعدام به قاضیان ولی فقیه علی خامنه ای هستند. نحوۀ
برخورد با هر زندانی از بدو دستگیری تا پایان محکومیت توسط
بازجویان و شکنجه گران وزارت اطلاعات تعیین و به اجرا گذاشته
می شود.
همچنین یکی از دلایل انتقال زندانی سیاسی افشین بایمانی به
سلولهای انفرادی زندان گوهردشت کرج نوشتن نامه به گزارشگر ویژه
حقوق بشر سازمان ملل متحد و تشریح چگونگی به قتل رساندن برادرش
زنده یاد مهدی بایمانی و آنچه بر خود و خانواده اش
گذشته می باشد. افشین
بایمانی در اعتراض به انتقال به سلولهای انفرادی اقدام به
اعتصاب غذا نموده است و همچنان در اعتصاب غذا بسر می برد.
رژیم ولی فقیه علی خامنه ای با موضع گیری منصوب شدگان در
ارگانهای سرکوب اعلام کرده است که به گزارشگر ویژه حقوق بشر
سازمان ملل متحد اجازه ورود به ایران را نخواهد داد تا مانع
مطلع شدن جهانیان از جنایتهای مهیب و قرون وسطایی که در
زندانها و خیابانهای ایران روی میدهد شوند.پس از اینکه اعلام
گردید به گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد اجازه ورود و
انجام وظایف محول شده را نخواهند داد، زندانیان سیاسی و
خانواده های آنها تصمیم گرفتند که خود
گزارشی از وضعیت وشرایط خودشان تهیه کنند و همراه با
مدارک موجود برای گزارشگر ویژه ارسال نمایند و علیرغم ریسک
بالا برای آنها حاضر هستند در هر جایی شهادت خود را ابراز
دارند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، عمل شرم آور و ضد بشری
رژیم ولی فقیه علیه زندانیان سیاسی به صرف نوشتن حقایق و
واقعیتهایی که بر خود و خانواده هایشان روا داشته شده است به
گزارشگر ویژه سازمان ملل را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق
بشر و گزارشگر ویژه خواستار اقدامات لازم برای پایان دادن به
جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای در ایران است.
فعالین حقوق بشر
و دمکراسی در ایران
08 مرداد 1390 برابر با 30 ژولای
2011
----
سعیده اسلامی همسر سعید نعیمی: بعد از
سه ماه هنوز اتهام همسرم مشخص نیست
يكشنبه 9 مرداد 1390
اتهام سعید هنوز مشخص
نیست. نه من میدانم نه وکیلش و نه خود سعید.
هر چه هم بگوییم از روی حدس و گمان است.
تماسهای او هم البته کم و محدود است و
نمیشود در آن راجع به این مسایل صحبت کرد.
خودش در ملاقات حضوری گفته بودهنوز بازجوییها
تمام نشده و از اتهامش بی خبر بود. در ملاقات
حضوری به پدر و مادرش گفته بودند تا رسیدن ماه
رمضان وضعیت او مشخص میشود و در جریان جزییات
پرونده او قرار میگیرید. الان ماه رمضان دارد
میرسد و خبری هم نیست. در آخرین تماس تلفنی
هم خودش خیلی کوتاه گفت تا 20-15 روز آینده
تکلیفم مشخص میشود. ولی نمیدانم باید به این
وعدهها دلخوش باشم یا خیر. وعده اول که عملی
نشده است. وکیلش هم گفته چون مراحل بازجویی
هنوز تمام نشده نمیتواند در جریان جزییات
پرونده باشد. ما همچنان منتظریم که ببینیم
اتهام سعید چیست. وکلای سعید معتقدند
میخواهند اینقدر او را سر بدوانند تا بتوانند
چیزی به او بچسبانند. وضعیت او کاملا بلاتکلیف
است.
سعید نعیمی عضو شورای
سیاست گذاری سازمان دانش آموختگان ایران از
روز هجدهم اردیبهشت در بازداشت نیروهای امنیتی
در شهر تبریز است. او در کرج و در منزل
شخصیاش بازداشت شده بود و تا کنون دلیل
انتقال وی به تبریز مشخص نشده است. سعیده
اسلامی؛ همسر این فعال سیاسی در گفتگو با روز
از بلاتکلیفی وی در سه ماه و نیم گذشته خبر
داده است.
در این گفتگو وضعیت
نگران کننده یک خانواده به میان می آید، و یک
فعال دانشجوئی که اینک از زندانی هم منع می
شود. متن گفتگو را بخوانید:
در خبرها
آمده که بازداشت آقای نعیمی همراه با ضرب و
شتم و به صورت خشن انجام شده است. لطفا در این
باره بگوئید.
ساعت 6 صبح روز 18
اردیبهشت بود که زنگ در به صدا درآمد. خودم
احساس کردم که اتفاقی قرار است بیفتد. سعید را
بیدار کردم ولی تا قبل از اینکه او در را باز
کند، نمیدانم با چه شکلی توانستند در را باز
کنند. کلید داشتند و این جای تعجب داشت.
برخورد آنها از اول مشخص بود که خشن است. تا
آنجا که چون من لباس مناسبی نداشتم خواستم
لباسم را عوض کنم، ولی یک نفر همراه من وارد
اتاق شد. اعتراض کردم و با تمسخر به من گفت
شما لباستان را عوض کنید، من نگاه نمیکنم.
بلافاصله هم شروع کردند به جستجو و بهم ریختن
خانه. حتی زیر روکش مبلها و لای قابهای عکس
و کتابها را هم گشتند. تا ساعت 11 آنجا
بودند.
پس جریان ضرب و شتم
آقای نعیمی چه بود؟
سعید وقتی از آنها
حکم خواست او را گوشه خانه کشاندند و شروع
کردند به زدن. خیلی بد میزدند. من هم شروع
کردم به اعتراض. نمیتوانستم آن صحنه را
ببینم. بعد از مدتی که اعتراض کردم ضرب و شتم
سعید را متوقف کردند. بعد ما را نشاندند
روبروی هم و اجازه صحبت کردن هم به ما
نمیدادند. هر کلمهای میخواستیم بگوییم با
اعتراض روبرو میشد. میگفتند اصلا صحبت نکنید
و اگر هم صحبت میکنید با صدای بلند و به زبان
فارسی حرف بزنید. چون من و سعید در خانه با
زبان مادری یعنی ترکی صحبت میکردیم. نگذاشتند
حتی خداحافظی کنیم. بعد از این هم رفته بودند
محل کار سعید و نگهبان آنجا را هم که یک
پیرمرد است مورد ضرب و شتم قرار داده بودند.
در دفتر کار ایشان دنبال چه چیزی بودند؟ آیا
از آنجا هم چیزی بردهاند؟ من ازاینکه دنبال
چه بوده اند بی خبرم. اما تمام قراردادها و
مدارک کاری او را بردهاند. ایشان در زمینه
ساختمان فعالیت میکرد. الان شریک سعید دچار
مشکلات زیادی شده چون تمام مدارک کاریاش در
اختیار اطلاعات است. حتی سازمان مسکن مقداری
از طلب سعید را به حساب او واریز کرده، ولی
چون کسی از او وکالت ندارد امکان برداشت این
مبالغ نیست و چکهای شرکت او بلاتکلیف
ماندهاند. به وکیلش هم اجازه ملاقات نمیدهند
تا از او برای برداشت پول از حسابش وکالت
بگیرد. با این وضعیت مساله شغلی سعید و شریک
او که کملا به این ماجرا بی ربط است مورد
تهدید جدی قرار گرفته است. الان پول توی حساب
شرکتش است ولی نمیتوانیم برای پرداخت
بدهیهای شرکت از آن استفاده کنیم.
در این 5
ساعت نیروهای امنیتی در منزل شما مشغول جستجو
بودند، آیا متوجه شدید که دنبال چه چیزی
میگردند و بعد از آن چه چیزهایی را از منزل
شما بردند؟
معلوم نبود دنبال چه
چیزی هستند. من اصلا متوجه نشدم چرا اینگونه
رفتار میکنند. مثلا حتی سی دیهای نرم افزار
و آموزش زبان را با خودشان بردند. کتابها و
مجلههای شهروند و روزنامههای دانشجویی را هم
بردند. کامپیوترها و موبایلهای من و سعید را
هم گرفتند و دستگاه ریسیور را با چنان خشونتی
از تلویزیون جدا کردند که سیم آن پاره پاره
شد. نکته جالب این بود که دفترچههای کمپین یک
میلیون امضا را دیدند و نمیدانستند چیست. فکر
میکردندعلامت مثبت روی جلد آن صلیب مسیحیان
است. به سعید فشار آوردند که تو مسیحی شدی و
هر چقدر توضیح دادیم این چیز دیگری است و ربطی
به مسیحیت ندارد، باور نمیکردند. میگفتند
این نشانه ارتداد شماست. باید محاکمه شوید.
بعد که من گفتم اینها مال من است گفتند باید
امضا کنی که مسیحی شدی.
در حال حاضر
وضعیت آقای نعیمی چگونه است. آیا هنوز در
انفرادی هستند؟
ایشان به دلیلی که
هنوز نمیدانیم چند روز بعد از بازداشت به
تبریز منتقل شدند. روزهای اول خیلی تلاش کردم
که با مقامات صحبت کنم که به من بگویند چه کار
باید بکنم، اتهام چیست و کجا باید بروم. ولی
میگفتند اسم او در کرج و تهران ثبت نشده است.
حتی یک بار موضوع را برای دادستان تهران توضیح
دادم و او در جوابم گفت بروید به 110 یا
سردخانه بیمارستان مراجعه کنید. روزی هم که
برای بازداشت سعید آمده بودند گفتند لزومی
ندارد شما جایی بروید و کاری کنید. تاکید
میکردند اصلا نباید این کارها را بکنید.
گفتند اگر سعید پسر خوبی باشد تا بعد از ظهر
آزاد میشود. اما بعد از ظهر آنها هنوز بعد از
سه ماه و نیم نرسیده است.
تا امروز
وضعیت تماس و ملاقاتهای آقای نعیمی چه طور
بوده است؟ در این زمینه آیا مشکلی وجود داشته
یا خیر؟
در این مدت تنها یک
بار به پدر ایشان اجازه ملاقات دادند. آن هم
البته در حضور نیروهای امنیتی و در اطلاعات
تبریز بوده است.اولین تماس او یک هفته بعد از
بازداشت بود که از روی پیش شماره فهمیدم تبریز
است. یک پروسه بیست روزه هم در بی اطلاعی کامل
بودیم. یعنی قبل از ملاقات حضوری، حدود سه
هفته پیش. در آن مدت برادرش هر چقدر پیگیری
کرده بود به او جوابی نداده بودند. در این سه
هفته هر پنج شنبه یا جمعه تماس داشته اما خیلی
کوتاه و مختصر و در حد دو دقیقه.
در این
تماسها ایشان درباره وضعیت خود چه میگفتند؟
مساله این است که مدت
تماسها خیلی کوتاه است و از طرفی آن جور که
من حس کردم اجازه نمیدهند سعید اطلاعات خاصی
از وضعیت خود بدهد. میدانم که قبل از ملاقات
حضوری در انفرادی بوده ولی اصلا نمیدانیم
الان در چه وضعیتی است. تماسهای او کاملا در
کنترل ماموران است. تا آنجا که به خودش اجازه
نمیدهند که شماره بگیرد و خودشان هر جا را
بخواهند میگیرند و بعد گوشی را به او
میدهند. مثلا یکی از تماسهای او با خانه
مادر بزرگش بوده است. این را خودش تلویحا
تایید کرد. یک بار هم که همان اوایل به من زنگ
زده بود پرسیدم آیا تنها هستی و گفت آره.
منظورش این بود که انفرادی است. بعد گفتم آیا
میزنند و باز هم جواب مثبت داد. به دنبال این
تماس تا مدت زیادی تلفنهای او قطع بود.
پرونده
ایشان هم اکنون در چه مرحلهای است؟
از اتهام
ایشان اطلاع دارید؟
اتهام سعید هنوز مشخص
نیست. نه من میدانم نه وکیلش و نه خود سعید.
هر چه هم بگوییم از روی حدس و گمان است.
تماسهای او هم البته کم و محدود است و
نمیشود در آن راجع به این مسایل صحبت کرد.
خودش در ملاقات حضوری گفته بودهنوز بازجوییها
تمام نشده و از اتهامش بی خبر بود. در ملاقات
حضوری به پدر و مادرش گفته بودند تا رسیدن ماه
رمضان وضعیت او مشخص میشود و در جریان جزییات
پرونده او قرار میگیرید. الان ماه رمضان دارد
میرسد و خبری هم نیست. در آخرین تماس تلفنی
هم خودش خیلی کوتاه گفت تا 20-15 روز آینده
تکلیفم مشخص میشود. ولی نمیدانم باید به این
وعدهها دلخوش باشم یا خیر. وعده اول که عملی
نشده است. وکیلش هم گفته چون مراحل بازجویی
هنوز تمام نشده نمیتواند در جریان جزییات
پرونده باشد. ما همچنان منتظریم که ببینیم
اتهام سعید چیست. وکلای سعید معتقدند
میخواهند اینقدر او را سر بدوانند تا بتوانند
چیزی به او بچسبانند. وضعیت او کاملا بلاتکلیف
است.
آیا خودتان
تا کنون برای ملاقات با آقای نعیمی تلاش
کردهاید؟
یک بار فاکسی برای
کانون وکلای آذربایجان شرقی فرستادم، ولی بی
تاثیر بوده است. البته چون خودم شدیدا تحت
فشار بیماری هستم اصلا امکان رفتن به تبریز
برای ملاقات حضوری ندارم. از وقتی که سعید را
بازداشت کردهاند یا بیمارستان و درمانگاه
هستم و یا زیر اکسیژن و سرم. طی این مدت دوز
مصرف داروی من دو برابر شده است و با این حال
روز به روز بدتر میشوم. 3-2 روز بعد از
بازداشت سعید هم به مدت 10 روز بیمارستان
بودم.
میشود
درباره وضعیت خودتان بیشتر توضیح دهید؟
من دچار تنگی نفس و
تپش قلب شدید هستم. دلیل آن هم مسایل عصبی
است. گرما هم این بیماری من را به شدت تشدید
میکند.میدانم مهمترین دغدغه سعید هم در
زندان وضعیت بیماری من است. هر وقت تماس
میگیرد بعد از احوالپرسی بلافاصله از حال من
میپرسد. من هم البته میگویم خوبم. ولی احساس
میکنم با توجه به وضعیت بیماری من او را تحت
فشار گذاشتهاند. این را پشت تلفن احساس
میکنم. پدر سعید هم البته دو بار سکته قلبی
کرده و بعد از بازداست او مدتی در بیمارستان
بستری بوده است. در این شرایط نمیدانم نگران
پدر سعید باشم، نگران خودم باشم یا نگران
وضعیت سعید.
آیا دستگاه
قضایی را در جریان وضعیت بیماری خود قرار
دادهاید؟
در تماسهای مکرری که
با دادستان تبریز و بازپرس پرونده سعید داشتم
تمام این مسایل را گفتم، ولی فقط میگویند
توکلتان به خدا باشد. ولی نمیدانم این
بلاتکلیفی چه ربطی به خدا دارد. سعید هر کار
کرده در چارچوب قانون و گروههای قانونی بوده
است.
از: روز
----
نگرانی در مورد سید دانشجویان ستاره
دار
علی افشاری
یکشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۰
بازگشت دوباره برخی از زندانیان به زندان کارون اهواز باعث
نگرانی جدی نسبت به انتقال احتمالی سید ضیاء نبوی به این
بازداشتگاه جهنمی است. وی در اقدامی شجاعانه طی نگارش نامه به
صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه در اردبیهشت ماه سال جاری،
شرایط وخیم زندان مخوف کارون اهواز را فاش ساخت که مرز
زندگی انسانی و حیوانی در آن به هم ریخته است. ضیاء مشقات و
سختی های طاقت فرسای تحمل حبس در این زندان جنوبی کشور را
"ورای حد تقریر" توصیف می کند.
این افشاگری برا ی مدتی وضعیت زندان کارون را در
کانون توجه افکار عمومی قرار داد. این زندان بسیار بیشتر
از حد گنجایش، پذیرای زندانیان است بگونه ای که برخی از
زندانیان صبح وشب را در هواخوری ومحوطه حیاط زندان می
گذرانند. به شهادت آقای پیمان روشن ضمیر که مدتی را در آنجا
بسر برده است، تراکم جمعیت داخل بند ها و اتاق ها بگونه ای است
که وقتی افراد می ایستند فضای محوطه پر می شود و حتی عده
ای مجبور می شوند که بند را ترک کنند. شرایط بهداشتی اسفناک،
نبود امکانات رفاهی اعم از سیستم سرمایش و تهویه، بازار داغ
مصرف مواد مخدر، برخورد های زننده و اهانت بار مسئولین زندان،
عدم تفکیک زندانیان و همبندی زندانیان سیاسی با مجرمین خطرناک
از ویژگی های نا مناسب این زندان است.
افشاگری نبوی باعث شد تا وی به همراه عده ای از مصیبت
اقامت در این زندان جهنمی رهایی پیدا کرده وبه زندان
کلینیک اهواز منتقل شوند. این زندان اگرچه فاقد امکانات رفاهی
چون کولر، یخچال ، خرید راحت میوه و مواد غذایی است، اما
مشکلات حاد زندان کارون را ندارد.
اما بنظر می رسد هدف از انتقال احتمالی ضیاء نبوی به
زندان کارون اهواز تشدید فشار بر این دانشجوی زندانی
است. حاکمیت پادگانی و دستگاه قضایی با روش های گوناگون می
کوشد تا زندانی سیاسی را بشکند و یا وی را منفعل سازد.
از این رو "زندان در تبعید"، عدم رعایت اصل تفکیک جرائم در
زندان ها، ادغام زندانیان بزهکار با زندانیان عقیدتی و
قرار دادن زندانی سیاسی در شرایطی مشقت بار و غیر قابل تحمل
از حربه های اصلی ساختار سلطه برای درهم شکستن مقاومت مخالفان
هستند.
فعالیت های دانشجویی ضیاء نبوی در انجمن اسلامی دانشجویان
دانشگاه انوشیروان بابل و شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت
در حد فاصل سال هلی 1386-1382 باعث خشم و کینه دستگاه امنیتی
شد. از این رو با ستاره کردن وی را از تحصیل در مقطع کارشناسی
ارشد محروم کردند. فعالیت های انتقادی و دانشجویی وی در "شورای
دفاع از حق تحصیل" ادامه یافت. مشارکت و حضور فعال در جنبش
سبز باعث شد تا او در تابستان 1388 بازداشت گردد وپس از
دوران سخت بازجویی های اجباری به 15 سال حبس تعزیری شامل
ده سال حبس در تبعید ( ایذه ) و 74 ضربه شلاق محکوم گشت. این
حکم در دادگاه تجدید نظر به ده سال حبس در زندان ایذه تقلیل
یافت.
او از سال 1388 تا کنون یک ساعت نیز مرخصی نداشته است.
همچنین دوری محل زندگی خانواده اش ( اطراف سمنان) با شهرستان
اهواز اجازه نمی دهد که وی به نحو مناسبی با خانواده اش
در دوران حبس ملاقات کند.
اما وی علیرغم این فشار ها، مقاوم و پایدار بر روی مواضعش
ایستادگی می نماید و در دوران حبس نیز مسئولیت اجتماعی
خودش را فراموش نکرده است. او همانگونه که در دوران
دانشجویی از دانشگاه فقط مدرک و شغل نطلبید و نسبت به
آرمان های دانشجویی ومحیط پیرامونش حساس بود، در دوران
اسارت نیز به به شرایط نا بسامان زندان اعتراض می کند .
او در نامه مشهورش بدون اینکه به مظالم رفته بر خود اشاره ای
نماید، وضعیت وخیمی را شرح داد که چگونه وادار کردن
زندانیان عادی به رقابت بر سر مایحتاج اولیه حیات،
بتدریج زندگی آنها را از ارزش های بشر دوستانه تهی
می سازد و خلق و خوی ضد انسانی را در آنان تقویت می کند.
روحیه آزاده، ایستادگی، منش اخلاقی، تحمل رنج و درد بسیار
و رفتار عقلانی باعث شده است تا نبوی موقعیتی برجسته در بین
زندانیان سیاسی و دانشجو پیدا کند. او تاوان نقادی و
عصیان در برابر بی عدالتی و خودکامگی را پس می دهد و تداوم
اذیت و آزار در دروان حبس تلاشی است تا اطاعت را بر وی تحمیل
کند.
اما عملکرد وی در بیرون و درون زندان نشان می دهد که
تصور انقیاد وی، خوابی آشفته است که تعبیر نخواهد شد. ا وضعیت
وی در عین حال گویای مشکل بزرگ شرایط ضد انسانی و فجیع زندان
های جمهوری اسلامی است. از این رو مدافعان حقوق بشر
ونیروهای آزادی خواه مسئولیت دارند تا با همگرا کردن فعالیت ها
و ارتفاع بخشیدن به اعتراضات اجازه ندهند او و دیگر
زندانیان مشابه، قربانی محرومیت های مضاعف در دوران حبس شوند.
با توجه به اتفاقات دردناکی که برای زنده یاد هدی صابر و
پیش از آن برای قربانیان مرگ های خاموش در زندان ها رخ داد،
باید هشدار عیسی سحرخیز را جدی گرفت که شجاعانه از درون
زندان احمد شهید؛ گزارشگر ویژه سازمان ملل را خطاب قرار
داد که توطئه مرگ تدریجی و بی صدای زندانیان سیاسی را تدارک
دیده اند.
قرار دادن مجرمیان خطرناک در کنار زندانیان سیاسی - عقیدتی
و بهره برداری از اقدامات ایذایی آنها راهی آسان وکم
هزینه برای حاکمیت در نا امن کردن فضای زندان ها و درست کردن
"زندان در زندان" است.
ا ز این رو هر کس در هر نقطه ای که است می تواند در
حد بضاعت بکوشد تا جلوی این روند خطرناک گرفته شود. جمع شدن
قطرات فعالیت های فردی و گروهی جویباری می شود تا در نهایت
امواج خروشان اعتراض بر علیه خشونت دولتی و ایجاد بازدارندگی
در برابر آن خلق گردد.
علاوه بر اهمیت توجه به سلامت و امنیت زندانیان
سیاسی، برخورداری زندانیان عادی از زندگی انسانی مطابق قوانین
داخلی و استاندارد های جهانی حبس نیز ضرورت دارد.
ماجرای ضیاء نبوی به وضعیت بغرنج برخی از زندان های ایران
پیوند خورده است. زندان های کارون اهواز، دیزل
آباد کرمانشاه، سنندج، بیرجند، زنجان، بندر عباس، برازجان، خرم
آباد و ده ها مورد مشابه، شرایط وحشتناکی دارند که به جای
اصلاح زندانی، وی را به سمت سقوط بیشتر در دامان بزهکاری و
خلاف کاری سوق می دهند. این شرایط با اهداف و منظور قانون گذار
از نظام مجازات تعارض دارد که تنبیه را وسیله ای
برای اصلاح فرد و بازگشت وی به زندگی سالم بشمار می آورد.
همچنین تفاوت فاحش شرایط زندان ها در تهران و دیگر شهر های
بزرگ با زندان های فوق الذکر، بعدی دیگر از وجود تبعیض
بین مرکز و پیرامون را منعکس می سازد.
تراکم جمعیت بالا بزرگترین مشکل زندان های ایران را آشکار
می سازد. بموازات افزایش جمعیت و رشد نرخ بزهکاری، شمار
زندانیان نیز زیاد شده است. منتها متناسب با این ازدیاد، زندان
و بازداشتگاه عمومی ساخته نشده است. ازاین رو زندان های موجود
کشور در آستانه انفجار بسر می برند. در حال حاضر مطابق آمار
رسمی جمعیت زندانیان ایران 220 هزار نفر هستند. اما زندان های
کشور بر اساس استاندارد میزان مکان لازم برای هر زندانی،
گنجایش اسکان 60هزار نفر را دارند. ایران به لحاظ تعداد زندانی رتبه سوم را در آسیا دارد و همچنین از این جنبه جزو ده کشور
اول دنیا است. نسبت شمار زندانی ها به کل جمعیت پس از
انقلاب آهنگ صعودی داشته بگونه ای که از پنج صدم درصد در سال
1357 به 29 صدم درصد در سال 1390 ارتقاء یافته است.
این آمار ها ضرورت در اولویت قرار دادن ساخت و توسعه
زندان ها و افزایش امکانات رفاهی و بهداشتی آنها در مجموعه
اقدامات تامینی و تربیتی کشور را نمایان می سازد.
ضیاء نبوی و مهدی محمودیان از جمله
زندانیان سیاسی هستند که شجاعانه وضعیت فاجعه بار زندان ها را
شرح داده اند و ضرورت توجه و حل این معضل را گوشزد ساخته اند.
آنها فقط پیرامون وضعیت نابسامان خود اطلاع رسانی نکردند بلکه
کوشیدند تا نسبت به حل مشکل همگانی زندانی ها حساسیت سازی
نمایند.
از: روز
.