|
||||
برادر سهراب اعرابی به لاریجانی: اگر نمیتوانید از دروغ و ستم دست بردارید، حداقل بر زخمهای ما نمک نپاشید شنبه, ۵ شهریور, ۱۳۹۰ در هفته های گذشته صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه در اظهاراتی پیرامون رویدادهای انگلیس، تعداد کشته شدگان حوادث پس از انتخابات ۸۸ را یک نفر خواند که اعتراضات بسیاری را در پی داشت. در طی روزهای گذشته خانواده هایی (مادر سهراب اعرابی، همسر علی حسن پور، مادر مصطفی کریم بیگی و برادر امیرجوادی فر) به این گفته ها اعتراض کردند. سهیل اعرابی، برادر سهراب اعرابی از جانباختگان رویدادهای پس از انتخابات نیز در نامه ای اعتراضی صادق لاریجانی را مورد خطاب قرار داده است که متن این نامه در اختیار سرخسبز قرار گرفته است: به نام خداوند عدل و داد آقای لاریجانی من سهیل اعرابی هستم. برادر یکی از کشتهشدگان ۲۵خرداد. به یاد میآورید؟ نامش سهراب بود… و حالا دنیا میشناسدش٬ اما شما چه؟ میدانید برادر من چند بهار از زندگیاش گذشته بود؟ میدانید چند نفر از انتخابات ۸۸ تا به حال کشته شدهاند که سهراب تنها یکی از آنان بوده است؟ میدانید چه بر سر خانوادههای این عزیزان آمده است؟ میدانید هنوز هم هستند کسانی که اسباب آزار و اذیت این خانوادهها را فراهم میکنند؟ میدانید در همان اسلامی که ادعای مسلمانیاش را دارید در باب دروغ چه آمده است؟ میدانید علی که بود؟ یا تنها نامش را شنیدهاید و بهره برداری از نامش را آموختهاید؟ میدانید آه مظلوم بر سر شما و قدرتتان چه خواهد آورد؟ برادر من در تاریخ ۲۵ خرداد مفقود شد و پس از پیگریهای فراوان مادرم و خانواده٬ ۲۶ روز بعد پیدا شد. بله یافتیمش اما نه سهراب همیشگیمان را٬ که جنازهاش را! برادرم با اینکه زنده نبود ولی لبخند بر لبانش بود و اطمینان دارم که لبخندش خطاب به دستهای آلودهی قاتلینش بود. قاتلینی که او را به ضرب گلولهای کشتند که از اسلحهی کلاشینکف شلیک شد. اسلحهای سازمانیی که فقط در دست ارتش٬ سپاه و بسیج است. برادرم به سرعت در تمامی دنیا تکثیر شد و حالا نه تنها شما بلکه هیچ کس نمیتواند از محبوبیت و بزرگی و مردانگیاش کم کند. کسی نمیتواند حقیقت او را انکار کند. برادر من و تمامی کشتهشدگان در راه احقاق حق شان جان خود را از دست دادند… همان راهی که ۱۴۰۰ سال پیش حسین و یارانش در آن قدم گذاشتند. شما چه؟ شما در راه حق چه کردید؟ شما جز پایمالی حق چه کردید؟ شما جز تلاش برای خاموش کردن صدای حقخواهی یک ملت با توسل به زور چه کردید؟ شما جز انکار فریاد تظلمخواهی یک ملت چه کردید؟ برادر من تنها ۱۹ سال سن داشت و آنها که میشناختندش میدانند که درک او از حقایق بسیار بیشتر از سن و سال کمش بود. یعنی شما نمیدانید چند نفر پس از انتخابات ۸۸ تا به حال کشته شدهاند که سهراب تنها یکی از آنان است؟ شما نمیدانید که تا به حال ۴۳ نفر از خانوادههای این عزیزان مصاحبهی رسمی داشته و شهادت دادهاند که عزیزانشان کشته شدند؟ آیا تا به حال بر سر مزار سهراب رفتهاید؟ من شهادت میدهم که در نزدیکی مزار سهراب جوانی دفن شده به نام علی ثقفی که تا کنون خانوادهاش از سر هراس٬ کشته شدن فرزندشان را اعلام نکردهاند… چند قدم آن سوتر اشکان سهرابی٬ عباس دیسناد٬ رامین رمضانی و… دفن شدهاند. قطعهی ۲۵۷ بهشت زهرا شاهدی است بر حقیقتی که شما از هیچ تلاشی برای انکار کردنش فروگذار نکردید. شاهدی است بر جان سپردن جوانانی که تا شامگاه ۲۲ خرداد ۸۸ زنده بودند و زندگی و وطنشان را دوست داشتند. شما اما هیچ به خود زحمت دادهاید که یک بار بر سر مزار آنها حاضر شوید؟ که فاجعهی این همه زندگیهای خفته در زیر خاک را به چشم ببینید؟ محمد مختاری٬ مصطفی کریم بیگی٬ علی حسن پور٬ میثم عبادی٬ شهرام فرج زاده٬ محمد کامرانی٬ امیر جوادیفر٬ محسن روحالامینی و… آنقدر اسم هست٬ آنقدر گورهای بانشان و بینشان هست که دیگر حضور ذهن ندارم که بگویم. به راستی که راست گفتهاند که از تراژدی خارج شده و به آمار رسیده است. خانوادههای این عزیزان هرکدام به نوعی زندگی برایشان به تلخی بدل شده و اشخاصی که بویی از انسانیت نبردهاند باعث آزار و اذیت آنها و به نوعی سوهان روح آنان شدهاند… باز هم شما نمیدانید؟! یک بار هم که شده به چهرهی خود در برابر آینه بنگرید و به خود آیید و دست از دروغ و ستم بردارید. و اگر نمیتوانید٬ اگر حلاوت قدرت آنچنان زیر دندانتان مزه کرده که ناتوانید٬ حداقل بر زخمهای ما نمک نپاشید. ----
ضرب و جرح وحشیانۀ
زندانیان سیاسی بیمار در
زندان گوهردشت کرج
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در
ایران" مورد ضرب وشتم قرار دادن دو زندانی سیاسی که یکی از آنها از بیماری حاد
جسمی مدتها است رنج می برد.
روز جمعه 4 شهریور ماه زندانی سیاسی جعفر اقدامی که مدتها
است از بیماری حاد جسمی رنج می برد روز گذشته وضعیت جسمی اش به
حدی وخیم گردید که او را به بهداری زندان منتقل کردند. او به
دلیل وضعیت حاد جسمی اش قادر به راه رفتن نبود و به این دلیل
فعال دانشجویی علی اعجمی برای گرفتن زیر بغلش
وی را همراهی می کرد.
هنگام ورود به بهداری زندان از معاینه و درمان زندانی سیاسی
جعفر اقدامی تحت عنوان اینکه روز جمعه است و کسی در بهداری
نیست خوداری کردند زندانی سیاسی جعفر اقدامی با شرایط حاد جسمی
به سالن ایزوله شده در حال بازگشت بودند.در این هنگام افسر
نگهبان پاسدار که به او شیخ می گویند بدون هیچ دلیل شروع به
توهین کردن و هل دادن دانشجوی زندانی علی اعجمی نمود که باید
سریعتر به بند بازگردند. دانشجوی زندانی علی اعجمی
برای این فرد توضیح می داد که زندانیان سیاسی جعفر
اقدامی قادر به راه رفتن نیست و باید با احتیاط او را جابجا
نماید.
در این هنگام افسر نگهبان پاسدار شیخ همراه با 3 پاسدار دیگر
شروع به ضرب و شتم وحشیانه فعال دانشجویی علی اعجمی نمودند
ضربات مشت و لگد آنها متوجه سر و صورت این فعال دانشجویی شده
بود در اثر این ضربات چشم
چپش کبود و پیشانی وی جراحاتی برداشت و همچنین لباسهای وی پاره
گردید.
زندانی سیاسی جعفر اقدامی که قادر به حرکت نبود شروع به
اعتراض به رفتارهای وحشیانۀ آنها نمود.شیخ و 3 پاسدار همراه او
به وی حمله ور شدند و او را وحشیانه مورد ضرب و جرح قرار دادند
که در اثر این ضربات کتف،پشت گردن،کمر و سایر قسمتهای بدنش
مجروح و کبود گردید.
پیش از این زندانیان سیاسی بیمار مهدی محمودیان و عیسی سحر
خیز در بهداری زندان مورد توهین و برخوردهای وحشیانه قرار
گرفته بودند.
در چند هفتۀ اخیر سرکوب وحشیانۀ زندانیان سیاسی به اشکال
مختلفی مانند؛ ضرب و جرح ، انتقال به سلولهای انفرادی ،شکنجه
های وحشیانه،عدم درمان و غیره به شکل جنون آمیزی شدت گرفته
است.در حال حاضر 5 زندانی سیاسی به نام های بهروز جاوید
طهرانی، محمد علی منصوری،فرزاد مدد زاده ،صالح کهندل و ارژنگ
داودی در سلولها انفرادی بند 209 زندان اوین تحت شکنجه های
بازجویان وزارت اطلاعات قرار دارند.
ولی فقیه علی خامنه ای سیاست سرکوب وحشیانه را علیه مردم و
بخصوص زندانیان سیاسی را در پیش گرفته است . این سیاست توسط
صادق لاریجانی منصوب وی در قوۀ قضاییه،بازجویان وزارت اطلاعات
و سازمان زندانها به اجرا گذاشته می شود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ضرب و جرح وحشیانۀ
زندانیان سیاسی بیمار که در شرایط حاد جسمی بسر می برند را
محکوم می کند و از
کمیسر عالی حقوق بشر خواستار اعزام گزارشگر و یژه سازمان ملل
متحد به ایران جهت بازدید از زندانها و ملاقات با زندانیان
سیاسی و خانواده های آنها برای تهیۀ گزارشی از جنایت علیه
بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای و ارائۀ آن به سازمان ملل
متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم می باشد.
فعالین حقوق بشر
و دمکراسی در ایران
05 شهریور 1390 برابر با 27 اوت
2011 ---- تمدید مجدد قرار بازداشت سه فعال محیط زیست شنبه 05 شهریور 1390 خبرگزاری هرانا: قرار بازداشت موقت سه فعال مدنی کُرد و از اعضای شورای مدیریت انجمن سبز چیا مریوان برای یک ماه دیگر تمدید شد. بنابه اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر درایران، قرار بازداشت موقت شریف باجور، بهروز داروند و ایرج قادری از اعضای مدیریت انجمن سبز چیا مریوان که روز ۱ مرداد ماه توسط نیروهای امنیتی درشهر مریوان بازداشت شده بودند، روز سه شنبه ۱ شهریورماه برای یک ماه دیگر تمدید شد. گفته میشود به درخواست بازجوهای اداره اطلاعات و عدم تکمیل پرونده این افراد، بازپرس با تمدید قرار بازداشت موقت این افراد به مدت یک ماه دیگر موافقت کرده است. لازم به ذکر است این سه فعال مدنی در طول یک ماه گذشته تنها توانستهاند برای چندین لحظه با خانوادهایشان تماس کوتاه تلفنی داشته باشند ---- تماس تلفنی ممنوع؛ ملاقات از پشت میلهها؛ همراه داشتن وسایل ممنوع! همسر علی جمالی: چرا هر روز با یک محدودیت جدید، خانوادههای زندانیان را اذیت میکنند؟ کلمه-زهرا صدر: همه ی ذوق پسرک یک ساله از سالن های ملاقات آن گوشی سیاه و بزرگ است که دست می گیرد و مردی که همه “بابا” صدایش میکنند و از پشت آن گوشی دکمه ی رویش را فشار می دهد و برایش شعر می خواند. گاهی هم حوصله اش سر می رود. خوابش می گیرد خسته می شود. نمیداند چرا باید با مرد مهربان پشت شیشه های کثیف سالن ملاقات حرف بزند. هر بار که گوشی را پرت می کند نگاه پدر غمبار تر و خنده های اطرافیان مصنوعی تر می شود تا پدر حس نکند نیکان به اندازه ی او مشتاق این ملاقات نیست. نیکان پدر را نمی شناسد. او قاب عکسی است در جای جای خانه. پنج ماهه بود که پدر به جرم اندیشه و بیان بازداشت شد و هیچ کدام از اینها برای او معنا و مفهوم ندارد. به گفته ی سمیرا صدری همسر علی جمالی، “هنوز نیکان معنی واژه ی پدر را درک نمی کند” و بدا به روزی که این کودکان بزرگ شوند و درک کنند که همه ی کودکیشان بی پدر به سر شده و پدری آن سوی میله ها در حسرت یک آغوش صبحگاهی یا بوسه ی شبانگاهی مقاومت کرده و برای آزادی کشورش هزینه ها پرداخته است. علی جمالی از فعالین دانشجویی و عضو سازمان دانش آموختگان ایران ۳۱ مرداد سال ۸۹ در خیابان بازداشت شد. دبیر سیاسی سازمان ادوار به اتهام توهین به رهبری، توهین به رییس جمهور، تبلیغ علیه نظام و همچنین تجمع و تبانی برای بر هم زدن امنیت داخلی، محاکمه شد و براین اساس به دو سال و نیم حبس تعزیری وپرداخت یکصد هزارتومان جریمه نقدی محکوم شد. سمیرا صدری همسر علی جمالی و عضو شورای سیاست گزاری سازمان دانش آموختگان از محدودیت های جدید می گوید و تاکید می کند: مثلا در این دو سال توی ملاقات ها چه اتفاقی افتاده که حالا لازم باشد چنین محدودیت هایی بگذارند؟ من واقعا فکر میکنم می خواهند خانواده ها را اذیت کنند. و آدم به این نتیجه می رسد که آنهایی که بانی این رفتارها هستند و هر روز یک بخشنامه و دستورالعمل جدید صادر می کنند واقف نیستند که اصلا به صلاح خودشان هم نیست که بین خانواده ها و خودشان درگیری ایجاد کنند و خانواده ها را عصبانی کنند. متن کامل مصاحبه ی کلمه را با همسر علی جمالی با هم می خوانیم: ماجرای محدودیت در ملاقات ها که به تازگی مطرح شده چیست؟ متاسفانه در ایران مفهوم حق وحقوق زندانی سیاسی واژه ای نا آشنا است. در اکثر کشورهای دنیا زندانی سیاسی حقوق ویژه ی خودش را دارد اما در ایران زندانیان سیاسی که در واقع قشر خاصی از جامعه هستند به اندازه ی یک زندانی عادی هم از حقوق خود بهره مند نیستد. اولین حق یک زندانی حق تماس تلفنی در طول روز است که از وضعیت خانواده اش خبر دار شود. حدود یک سال است که تلفن بندهای زندانیان سیاسی قطع شده است. از طرفی ملاقات کابینی که تا به حال از پشت شیشه های دوجداره بوده هم جدیدا با یک ردیف میله ی محافظ پوشیده شده روی آن عذاب اور شده است. ابتدا گفتند که این ردیف متعلق به زندانیان دیگر مثل قاتل ها و قاچاقچیان است اما ما هفته ی گذشته پشت همین میله ها با عزیزانمان ملاقات کردیم. و جدیدترین محدودیت هم این بود که همانطور که شنیده اید ازهفته ی گذشته به ما اعلام کردند که فقط مجاز هستیم مدارک شناساییمان را همراه داشته باشیم. ما هر دوشنبه برای ملاقات چند ساعت درگیر هستیم. منتظر می شویم تا کارت را بدهیم و برویم بالا. گاهی بیشتر از سه ساعت طول می کشد. مشکل شما با این دستورالعمل جدید چیست؟ با این محدودیت های جدید فقط خانواده ها را در سختی و فشار بیشتر قرار می دهند. طبیعی است که ما لوازم ضروری ای داشته باشیم که لازم باشد آن را داخل کیف دستی بگذاریم. مثلا خود من که کودک یک سال و نیمه ای دارم وسایل ضروری او را همراه دارم در این چند ساعت گاهی لازم است که حتی لباس بچه را عوض کنم یا گرسنه می شود. من که نمیتوانم لباس و خوراکی و کیف پول و مدارک و همه چیز را دستم بگیرم و در خیابان راه بیفتم و بروم ملاقات. خیلی ها از شهرستان می آیند و جایی هم نیست که وسایل را تحویل بگیرد ما باید چه کار کنیم؟ مگر می شود هیچ چیز با خودمان نداشته باشیم؟ واکنش خانواده ها به این محدودیت های جدید چه خواهد بود؟ ما به این قضیه اعتراض خواهیم کرد و طبق روال با لوازم ضروری خودمان خواهیم رفت. امیدوارم آن ها هم دست از این رفتارها که باعث تخریب روحیه ی خانواده ها و خود زندانیان سیاسی می شود بردارند. فکر میکنید این رفتارها چه نتیجه ای در پی دارد؟ من میخواهم بپرسم مثلا در این دو سال توی ملاقات ها چه اتفاقی افتاده که حالا لازم باشد چنین محدودیت هایی بگذارند؟ من واقعا فکر میکنم می خواهند خانواده ها را اذیت کنند. و آدم به این نتیجه می رسد که آنهایی که بانی این رفتارها هستند و هر روز یک بخشنامه و دستورالعمل جدید صادر می کنند واقف نیستند که اصلا به صلاح خودشان هم نیست که بین خانواده ها و خودشان درگیری ایجاد کنند و خانواده ها را عصبانی کنند. هیچ اتفاقی نیفتاده که باعث این تصمیمی گیری شده باشد؟ من تا به حال چیزی ندیده و نشنیدم. اگر هم اتفاقی افتاده باشد، ما را در جریان نگذاشتند. اگر هفته ی آینده در مراجعه به سالن ملاقات ببینید که این دستورالعمل را اجرا می کنند چه می کنید؟ من که وسایل ضروری پسرم را میبرم و آنجا هم با توجه به شرایط برای آنها توضیح می دهیم. و اعتراض خودمان را به آنها خواهیم کرد و اگر لجبازی کردند و بی توجهی ناچاریم که به حرفشان توجهی نکنیم. همان روز که مرتب اعلام می کردند که از هفته آینده چیزی همراه نداشته باشید همه ی خانواده ها اعتراض میکردند و میگفتند دستورالعمل قابل اجرایی نیست و ما نمیتوانیم اجرایش کنیم. پیگیری قضایی کرده یا خواهید کرد؟ بله بناست که اعتراضمان را به دادستانی که همه ی کارهایمان الان زیر دست ایشان است برسانیم ما به هر حال روند قانونی را طی می کنیم. اگر به دستور دادستان باشد که ممکن است حتی به نتیجه هم نرسد. اما ممکن است که به دستور مسئولان زندان یا رده های دیگر باشد و پیگیری ما فایده ای داشته باشد. ما شعارمان این است که قانون باید اجرا شود. گرچه همسر من و باقی زندانیان در یک روال قانونی آنجا نیستند و تمام این ماجرا بی قانونی است اما با این حال ما اعتراضمان را قانونی ادامه خواهیم داد. روحیه ی آقای جمالی چطور است؟ خوب است و مثل بقیه ی زندانیان سیاسی معتقد است که جرمی مرتکب نشده و بر سر خواست هایش همچنان پا برجا است. به هر حال این دوره ها خواهد گذشت و رو سیاهی آن برای کسانی خواهد ماند که این فضا را ایجاد کردند. گفتید کودک یک سال و نیمه ای دارید. رابطه اش با پدرش چطور است؟ اصلا او را می شناسد؟ نیکان ۵ ماهه بود که پدرش را دستگیر کردند. در آن سن خیلی درکی از واژه ی “پدر” نداشت. در این یک سال و پنج ماه من همه جای خانه عکس پدرش را گذاشتم. از همان صبح که بیدار می شود می برمش پیش عکس ها و با هم به پدرش سلام می کنیم و مرتب با او حرف میزنیم که تصویر پدرش از ذهنش نرود و برایش غریبه نشود. الان پدربزگش را بابا صدا میکند چون در این ایام ایشان پدری کردند در حقش و ناخوداگاه ایشان را بابا می داند و پدر خودش را باباعلی صدا میزند. نیکان را در ملاقات ها می برید؟ بله هر هفته. توی ملاقات ها ناخوداگاه به خاطر عکس ها به پدرش عکس العمل نشان می دهد. اما به هر حال رابطه ی عمیقی که یک پدر با کودکش دارد را نمی توانند با هم داشته باشند و این علی را آزار می دهد. نیکان از آغوش و محبت پدر محروم بوده و هست و فقط یک تصویر در قاب از پدرش دارد. ملاقات کابینی برای بچه و پدرش اذیت کننده نیست و آسیب نمی زند؟ نبود پدر قطعا از نظر روانی در شخصیت نیکان تاثیر می گذارد. اما برای علی خیلی فرق دارد. من میبینم که چقدر برای او آزار دهنده شده است. هر هفته رشد پسرش را می بیند اما حتی نمی تواند بغلش کند. بچه روز به روز کارهای جدید یاد می گیرد و شیرین کاری های خاص سنش را دارد و یک پدر از تمام آنها محروم است و به خاطرات ما دل خوش کرده. من مرتب عکس های نیکان را برایش می فرستم. دوستان علی گاهی به من می گویند از واکنش های گاه و بیگاه او در مقابل عکس ها و اینکه چقدر اذیت می شود از این دوری. ما از زمان دستگیری تا اسفند ماه به مدت ۷ ماه ملاقت حضوری هم نداشتیم خودتان تصور کنید حال و روز همسرم را. من حسرت نگاه علی را در ملاقات ها می بینم و مطمئنم که نیکان بعدها ضربه خواهد خورد. من دوشنبه ها در ملاقات های هفتگی میبینم بچه های سه چهار ساله را که به ملاقات پدرشان می آیند و کمبود پدر در رفتارشان نمایان است و افسردگی در آنان مشهود. مشکلی که برای شما در کارتان به خاطر آقای جمالی مشکلی پیش آمده بود حل شد؟ خیر. آبان ماه ۸۸ حراست آموزش پرورش به دستور وزارت اطلاعات به دلیل فعالیت های همسرم و شرکت در تجمعات من را منع از کار کرد. من پافشاری کردم و به کلاس رفتن را ادامه دادم. تا اینکه یک روز که رفتم سر کلاس دیدم معلم دیگری به جای من نشسته است آن بنده ی خدا هم اصلا خبر نداشت و وقتی فهمید که من را به خاطر مسائل سیاسی از کار برکنار کردند خیلی متاثر شد. من سال گذشته خیلی تلاش کردم که آموزش و پرورش را متقاعد کنم که فعالیت های همسرم و یا اعتقادات من هیچ ربطی به کارم ندارد اما نپذیرفتند. هیچ جای دنیا مرسوم نیست کسی را به خاطر عقایدش از کار و وسیله ی معاش برکنار کنند. اما متاسفانه این اتفاق اینجا به سادگی در حال وقوع است. سخنی با مسئولان قضایی ندارید؟ تاکید میکنم که تمام عزیزان ما الان در بند هستند و من صحبت خاصی با نظام قضایی ندارم فقط آرزو میکنم روزی برسد که سیستم قضایی ایران طوری باشد که هیچ انسانی به خاطر عقیده اش در زندان نباشد. امیدوارم از این کینه توزیها و کج خلقی ها دست بردارند و عزیزانمان که بی دلیل در زندان هستند به سر خانه و زندگیشان و وجه بین المللی را به کشور برگردانند. اینکه بعد از دوسال به جای اینکه دنبال آزادی نخبگان و موثران جامعه باشند باز هم دنبال آزار دادن باشند از تدبیر به دور است.
|
||||