هیچ خبری از تاج زاده در دست نیست

فرشته قاضی

یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۰

داماد مصطفی تاج زاده در مصاحبه با "روز" از ممنوع الملاقات شدن این فعال سیاسی اصلاح طلب خبر داده و گفت که پس از نامه آقای تاج زاده به رهبر جمهوری اسلامی و همچنین درخواست او از مردم برای شکستن دیوار های هراس، هیچ خبری از او در دست نیست.

مصطفی تاج زاده به گفته خانواده اش در بند متادون و در انفرادی نگهداری می شود و پس از ممنوع الملاقات شدن، خانواده اش در بی خبری مطلق نسبت به وضعیت او به سر می برند.

این فعال سیاسی اصلاح طلب در نامه ای سرگشاده خطاب به آیت الله خامنه ای نوشته بود: به این می‌اندیشم نظامی که با این سرعت در سراشیبی سقوط اخلاقی و معنوی حرکت می‌کند چه سرنوشتی خواهد یافت و این ملت چه تاوان سنگینی از این بابت خواهد پرداخت. من تنها این را می‌فهمم که آن چه که امروز به نام دین و نظام دینی در این کشور اجرا می‌شود هیچ نسبتی با دین ندارد و مسؤلانی که آمر و عامل این امور هستند هیچ نسبتی با دین و خدای دین ندارند.

او همچنین در مطلبی که در سایت تحول سبز منتشر شده، پیشنهاد کرده مردم "برای نشان دادن اعتراض خود به اقدام غیرقانونی حبس خانگی آقایان رهبران جنبش سبز و نیز محکومیت احکام غیرقانونی و غیرعادلانه علیه فعالان سیاسی، انتخاباتی، مطبوعاتی، فرهنگی و هنری و اعلام هم بستگی با همه زندانیان سیاسی و عقیدتی در کنار فعالیت های دیگر، ضمن نامگذاری اولین دوشنبه هر ماه به اسم یک شهید جنبش سبز، آن روز را روزه بگیرند و یا دست به اعتصاب غذا بزنند و گزارش آن را نیز در شبکه های اینترنتی منعکس کنند".

آقای تاج زاده با بیان اینکه اقتدارگراها از هیچ مسأله ای به اندازه اجتماعات مدنی و مسالمت آمیز منتقدان هراس ندارند گفته: برای مثال دوشنبه هفتم آذرماه را که می تواند آغاز این حرکت اعتراضی، روزه یا اعتصاب غذای یک روزه، باشد، به نام "نداآقاسلطان" بخوانیم و در دوشنبه پنجم دی ماه خاطره "سهراب اعرابی" را گرامی بداریم و این روند را به نام شهید "سید علی موسوی" و سایر شهدا ادامه دهیم.

و اکنون پس از نامه سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی و همچنین طرح پیشنهاد مذکور، هیچ خبری از وضعیت این عضو زندانی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب، در دست نیست.

علی طباطبایی، داماد آقای تاجزاده در مصاحبه با "روز" در این زمینه میگوید: خانواده اخرین بار 25 روز پیش با اقا مصطفی ملاقات کرده اند و آن موقع در بند متادون بود بعد از آن دیگر خبر نداریم کجا و در چه شرایطی است. بعد از نامه ای که برای آقای خامنه ای نوشت و مصاحبه ای که در آن از مردم خواست جرکتی انجام داده و دیوار های هراس را بشکنند ممنوع ملاقات است و با توجه به عواقبی که نامه های سرگشاده این چنینی به رهبری دارد و برخوردهایی که با نویسندگان این نوع نامه ها تا به حال شده به شدت نگران وضعیت اقا مصطفی هستیم.

آقای طباطبایی می افزاید: هفته اول گفتند که سالن ملاقات در دست تعمیر است و امکان ملاقات وجود ندارد اما این در حالی بود که خانواده های زندانیان دیگر در همان سالن با زندانیان ملاقات کرده بودند و گفتند که تعمیری در کار نبوده. بعد که پی گیری کردیم در نهایت بازجویان گفتند که این (تاج زاده) زیاد حرف میزند.

به گفته او هیچ ارگانی مسولیتی در قبال تاج زاده بر عهده نمی گیرد "ما اصلا نمیدانیم او دست کی سات و مسولیتش با چه ارگانی است. بند 2 الف سپاه نیست باید زیر نظر سازمان زندان ها باشد اما ملاقات هایش را حفاظت اطلاعات سپاه تعیین میکند. الان هم که آنها می گویند ربطی به انها ندارد سازمان زندان ها هم میگوید دست آنها نیست.

داماد آقای تاج زاده می گوید: آقا مصطفی از یک سال و نیم پیش در قرنطینه بود در حالیکه برای سپری کردن محکومیت باید به بند عمومی منتقل می شد اما نکردند و اون به اتفاق آقای نوری زاد در قرنطینه بود بعد که به مرخصی آمد وقتی او را به زندان برگرداندند این بار به بند متادون که قبلا زندانیان زن را برده بودند منتقل کرده اند. این بند وضعیت خیلی بدی دارد و وقتی زندانیان زن به انجا منتقل شدند خیلی اعتراضات شد بعد زندانیان زن را از آنجا منتقل کردند و آقای تاج زاده را به آنجا بردند که در انفرادی و به تنهایی در این بند به سر می برد.

مصطفی تاج زاده از یکسال پیش ممنوع التلفن است و آقای طباطبایی می گوید: از همان یکسال پیش آقا مصطفی دست به اعتراض زد و روزه های اعتراضی را اغاز کرد و در تمام این یکسال جز چند روزی که به مرخصی آمده بود مدام روزه است.

اخیرا ویدئویی مونتاژ شده از مصطفی تاج زاده منتشر شده؛ ویدئویی که به نظر می رسد بخشی از بازجویی های این فعال سیاسی است در این مورد از آقای طباطبایی می پرسم و می گوید: این دومین بار است که چنین ویدئوی مونتاژ شده ای را منتشر می کنند دفعه قبل پس از شکایت آقا مصطفی از کودتاگران انتخاباتی بود که او را به زندان بازگردانده و ویدئویی مونتاژ شده منتشر کردند و او را ممنوع الملاقات کردند که نتواند توضیحی دهد این بار نیز دقیقا موقعی منتشر کرده اند که او باز ممنوع الملاقات است و نی تواند حرفی بزند.

داماد آقای تاج زاده تصریح میکند: هیچ کس شکی ندارد که آقا مصطفی معتقد است نه فقط تقلب که بلکه کودتا شده و مونتاژ و انتشار ویدئوهای مونتاژ شده صورت مساله ای را تغییر نمیدهد.

چرا مصطفی تاج زاده برخلاف روال معمول زندانیانی که دوران محکومیت خود را سپری میکنند به بند عمومی منتقل نمی شود این سوالی است که دامادش در پاسخ به آن می گوید: حتی کمیسیون قضایی مجلس گفته که براساس قانون تنها می توان 48 ساعت فرد را در قرنطینه نگهداشت اما آقا مصطفی بیش از یکسال در قرنطینه بود و اکنون هم در بند متادون تنهاست. هربار هم نامه نوشتیم شکایت کردیم و پی گیری کردیم هیچ جوابی به ما داده نشد اما برداشت خود اقا مصطفی این است که "نمیخواهند من در زندان با زندانیان دیگر ارتباط داشته باشم و حتی بر زندان بانانی که با من ارتباط دارند فشار می آورند و می ترسند که از من تاثیر بگیرند".

داماد اقای تاج زاده می افزاید: چون آقا مصطفی از مواضعش کوتاه نمی آی گویی اینطور تنبیه اش می کنند از طرفی از تاثیر او بر سایرین می ترسند و حتی اگر یادتان باشد سال گذشته چند سربازی که با او ارتباط داشتند را بازداشت کردند. فشار می آورند که دست از نوشتن مقالات و نامه و مصاحبه بردارد.

او از وضعیت فعلی آقای تاج زاده ابراز نگرانی کرده و می گوید: هیچ خبری نداریم نمیدتنیم در چه وضعی است و همین بی خبری به شدت بر نگرانی مان می افزاید.

درباره فخری محتشمی پور، همسر اقای تاج زاده می پرسم که اخیرا دادگاهی برای محاکمه اش تشکیل شده و داماد او می گوید: فخری خانم به تاسی از آقا مصطفی در دادگاه از خودش دفاع نکرد و اجازه دفاع به وکلایش هم نداد و گفت که دادگاه غیر قانونی است او به اقدام علیه امنیت ملی و تشویش اذهان متهم شده و متاسفانه آنطور که از نحوه برخورد دادگاه و قاضی پیداست حکم سنگینی در پیش است چون مقیسه رسما در دادگاه گفته که تو و شوهرت مقابل نظام ایستادید و من مقابل شما می ایستم و حتی گفته که هر جا میروم نفرین تان میکنم.

از: روز

----

چهار زندانی سیاسی هموطن کرد در معرض خطر صدور حکم اعدام قرار دارند

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" زندانیان سیاسی حبیب،جعفر،علی و ولی افشاری در معرض خطر جدی صدور حکم اعدام قرار دارند

روز شنبه 14 آبان ماه زندانی سیاسی حبیب افشاری 24 ساله از زندان مرکزی ارومیه به زندان مهاباد منتقل شد و برای محاکمه  به شعبۀ 1 دادگاه انقلاب مهاباد برده شد و توسط فردی بنام جوادی کیا مورد محاکمه قرار گرفت.بازجویان وزارت اطلاعات برای زمینه سازی جهت صدور حکم اعدام به او اتهام محاربه و مفسد فی الارض نسبت داده اند. زندانی سیاسی حبیب افشاری از اعضای یکی از احزاب مخالف رژیم ولی فقیه می باشد.

زندانی سیاسی حبیب افشاری همراه با برادرش جعفر افشاری 38 ساله در تاریخ 18 آذر 1389 دستگیر و به اطلاعات سپاه منتقل شدند . آنها در بازداشتگاههای سپاه پاسداران در مهاباد و سپس در ارومیه تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی قرار گرفتند.ازجمله شکنجه هایی که علیه آنها روا داشته می شد زدن با کابل،باتون  و آویزان کردن و سایر شکنجه ها . شکنجه ها بصورت مستمر و به مدت چند شبانه روز ادامه می یافت و در صورت بی هوش شدن و یا به خواب فرو رفتن با ریختن آب سرد و سایر ابزار شکنجه ها آنها را بیدار نگه می داشتند. هدف از این شکنجه ها وادار کردن آنها به اعترافات تلویزیونی بود.

در تاریخ 20 آذر1389  اقدام به دستگیری یکی دیگر از برادران آنها به نام علی افشاری 31 ساله در بوکان نمودند.سپاه پاسداران با یورش مسلحانه به منزل آنها او را دستگیر کردند. او هنگام دستگیری مورد اصابت چند گلوله در ناحیه زیر بغل سمت چپ و راست قرار گرفت . پاسداران مهاجم در حالی که او را دستگیر کرده بودند به کتفها و دستانش گلوله شلیک کردند.زندانی سیاسی علی افشاری در اثر شلیک گلوله به نقاط مختلف بدنش قادر به حرکت نیست و با کمک برادرانش و سایر زندانیان سیاسی قادر به انجام کارهای شخصی خود می باشد.

متعاقب آن برادر چهارم آنها به نام ولی افشار28 ساله در تاریخ 22 آذر 1389 خود را به سپاه پاسداران معرفی کرد و علیرغم بی گناهی  مدت 1 سال است که در بلاتکلیفی در بازداشت بسر می برد.

این 4 زندانی سیاسی با پرونده سازی بازجویان اطلاعات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات در معرض خطر صدور حکم اعدام قرار دارند.

لازم به یادآوری است که محمد امین افشاری برادر دیگر آنها در طی یک درگیری در فروردین ماه 1389 جان خود را فدای آزادی راه مردم ایران نمود.

جوادی کیا رئیس شعبۀ 1 دادگاه انقلاب مهاباد  در هنگام دستگیری قاضی ناظر پرونده آنها در زندان ارومیه بود و خود شاهد و ناظر شکنجه های جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات برای گرفتن اعترافات تلویزیونی بود و در آن هنگام آنها را تهدید به قتل و صدور حکم اعدام می کرد.جوادی کیا هنگام محاکمۀ زندانی سیاسی حبیب افشاری در 14 آبان ماه برخوردی وحشیانه،تهدید آمیز  و توهین آمیز داشت.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، بکار بردن شکنجه های وحشیانه علیه زندانیان سیاسی برای گرفتن اعترافات تلویزیونی جهت پرونده سازی و زمینه سازی برای صدور حکم اعدام را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای دیکتاتور ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد می باشد.  

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

22 آبان 1390 برابر با 13 نومبر 2011

----

دلنوشته‌ی مادر علی پور‌سلیمان، معلم زندانی، به فرزند دربندش: باورم نمی‌شود با یک معلم چنین کرده باشند

شنبه, ۲۱ آبان, ۱۳۹۰

مادر علی پور‌سلیمان، معلم زندانی، در دلنوشته ای خطاب به فرزند دربندش می نویسد: روزی که وسایلت را از دادسرا تحویل گرفتند و لباس خونی ات را دیدم آن روز دیگر حال خود را نفهمیدم. آیا به راستی با یک آموزگار این کشور چنین کرده اند؟ شنیدم که تو را با چوبدستی کتک زده اند تا جایی که تو نیمه جان بر زمین افتاده ای هنوز هم نمی توانم باور کنم با یک معلم با یک انسان چنین رفتار کرده اند.

علی پور‌سلیمان، معلم زندانی و عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران، دارای فوق لیسانس مدیریت آموزشی است. او یازدهم خرداد ماه امسال دستگیر شد و مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت. وی ابتدا به بند دو الف و سپس به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد. دادگاه انقلاب این فعال صنفی را به یک سال حبس محکوم کرده است.

وی سالها در مدارس تهران به تدریس مشغول بوده است. همچنین مقالات، یادداشت ها، مقاله ها و مصاحبه های متعددی در روزنامه ها و سایت های اینترنتی از او منتشر شده است. اتهام این فعال صنفی، تبلیغ علیه نظام از طریق انتشار مطلب در وبلاگ سخن معلم و ارسال نامه محمد داوری به دبیرکل سازمان ملل متحد، عنوان شده است. پورسلیمان در اسفند ۱۳۸۵ نیز به دلیل حضور در تجمع های اعتراضی معلمان دستگیر شد که منجر به صدور یک سال حبس برای وی و نیز تبعیدش به شهرستان شهریار شد.

به گزارش کلمه، مادر این معلم زندانی که از روزهای ابتدایی شروع سال تحصیلی تا الان انتظار آزادی فرزندش را کشیده اما این چشم انتظاری اش نتیجه ای در پی نداشته، در دلنوشته ای خطاب به فرزندش از دلتنگی هایش نوشته است:

علی فرزندم

پسرم حالا نزدیک به دو ماه کامل از بازگشایی مدارس می گذرد اما تو هنوز نیامده ای. نمی دانم چرا آنقدر به بازگشایی مدارس و آزادی تو مطمئن بودم. آخر علی جان هر وقت اول مهر می شد با اینکه بیش از ۲۰ سال است که معلمی می کنی باز هم شوق رفتن به مدرسه و کلاس سراسر وجودت را فرا می گرفت.

هیچ وقت روزی را که برای اولین بار قرار بود سر کلاس بروی فراموش نمی کنم تا صبح بیدار بودی و از شوق خواب به چشمانت نمی آمد. اما حالا پشت میله های زندانی و هر بار تو را می بینم می پرسم آیا جای پسرم اینجاست یا کلاس درس، و اینهاست که مرا رنج می دهد و نه دوری از تو.

هیچگاه از یاد نمی برم که دغدغه همیشگی تو مسایل آموزش و پرورش بود در مهمانی ها و هر جا که پا می داد از مشکلات درس و مدرسه و سیستم آموزشی کشور می گفتی. یادم است با چه غصه ای از نامناسب بودن ساختمان های مدارس کشور می گفتی و نگران بودی برای کودکانی که باید در این مدارس درس بخوانند. مدام می گفتی اگر زلزله ای شود این ساختمانهای نیمه خراب بر سر کودکان معصوم فرو می ریزند.

یک روز به خانه آمدی در حالی که از فرط ناراحتی نمی توانستی سخن بگویی. وقتی علت را پرسیدم با اکراه گفتی: «امروز یکی از بچه های کلاسم حال خوبی نداشت، وقتی از او پرسیدم صبحانه خورده ای؟ او جواب داد نه، و بعد فهمیدم او یک روز کامل است غذا نخورده است.» تو آن روز ناهارت را به آن دانش آموز دادی اما فکرش یک دم رهایت نمی کرد. تو همیشه برای بچه های کلاست نگران بودی، برای یکی که پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و برای دیگری که یتیم بود آن قدر که می گفتم کمی هم به خودت فکر کن. اما نمی شد تو دانش آموزانت را مثل فرزندانت می دانستی.

اری پسرم تو می توانستی مثل خیلی های دیگر بدون توجه به دور و برت زندگی کنی. اما این کار را نکردی و امروز به جای اینکه تو را تشویق کنند، به زندان انداخته اند. به کدامین گناه؟ هرگز نفهمیده ام. هر روز از خود می پرسم آیا سزای این همه خدمت و دوندگی و دلسوزی این است؟

کجای این کار عدالت است؟ روزی که وسایلت را از دادسرا تحویل گرفتند و لباس خونی ات را دیدم آن روز دیگر حال خود را نفهمیدم. آیا به راستی با یک آموزگار این کشور چنین کرده اند؟ شنیدم که تو را با چوبدستی کتک زده اند تا جایی که تو نیمه جان بر زمین افتاده ای هنوز هم نمی توانم باور کنم با یک معلم با یک انسان چنین رفتار کرده اند.

من به جز گریه کردن و دعا کاری از دستم برای تو برنمی آید اما بدان آنها را که این گونه با تو رفتار کرده اند نیز به خدا واگذار کرده ام و هر روز و هر شب برای شان مجازاتی در خور رفتارشان از خداوند منان طلب می کنم. آزادی تو و همه زندانیان سیاسی دعای هر روز و هر شب مادرت است.

مادر علی پورسلیمان

از: کلمه

----

بازداشت مسعود پدرام، فعال ملی مذهبی، در تهران

شنبه, ۲۱ آبان, ۱۳۹۰

صبح امروز، شنبه، دکتر مسعود پدرام، نویسنده و فعال ملی – مذهبی بازداشت شد.

کلمه: مسعود پدرام، دانش آموخته ی ارشد علوم سیاسی و پژوهشگر اجتماعی توسط دائره اجرای احکام دادگاه انقلاب اسلامی تهران، بازداشت شد.

پدرام، عضو شورای فعالان ملی مذهبی ایران، در جریان بازداشت فله ای نیروهای ملی مذهبی در اسفندماه ۱۳۷۹، بیش از ۳ ماه در سلول های انفرادی بازداشتگاه عشرت آباد سپاه پاسداران بود. وی بعد از ۵ ماه حبس، به قید وثیقه آزاد شد. پرونده وی همچون پرونده دیگر فعالان ملی مذهبی از آن هنگام تاکنون، در دادگاه تجدیدنظر مفتوح بوده است.

وی در دادگاه انقلاب به ریاست قاضی حداد در سال ۱۳۸۱ به ۴ سال زندان و ۵ سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شده بود.

این حکم در دادگاه تجدیدنظر متوقف ماند؛ و نتیجه ی این دادگاه هیچ گاه به پدرام و دیگر متهمان پرونده (ازجمله مرحوم مهندس عزت الله سحابی، زنده یاد هدی صابر، حبیب الله پیمان، محمد ملکی، محمد بسته نگار، رضا رییس طوسی و حسین رفیعی) اعلام نشد.

این پرونده ۱۵ متهم داشت. دکتر علیرضا رجایی، یکی دیگر از متهمان این پرونده نیز شش ماه پیش بازداشت شد و هم اینک در بند ۳۵۰ اوین محبوس است.

مسعود پدرام، نویسنده و پژوهشگر سیاسی حامی جنبش سبز، در ماه های اخیر، مورد احضار و تهدید مکرر نهادهای امنیتی قرار گرفته بود، تا این که امروز شنبه بازداشت و به اوین منتقل شد.

در لیست آثار این نویسنده کتاب هایی چون: «روشنفکران دینی و مدرنیته در ایران پس از انقلاب» و «سپهر عمومی روایتی دیگر از سیاست: نظریات آرنت و هابرماس» و مترجم کتاب «زندگی و زمانه دموکراسی لیبرال» به چشم میخورد. از وی مقالات متعددی در نشریات داخلی کشور در تبیین آراء یورگن هابرماس و هانا آرنت و مفهوم «سپهر عمومی» منتشر شده است.

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به همبستگی 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران