|
||||
بیانیه مشترک عمومی
فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر
جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران
http://www.fidh.org/Iran-2012-begins-with-1-execution?var_mode=calcul
21 دی 1390
در روز 19 دی 1390، شعبه 15 دادگاه
انقلاب اسلامی امیر میرزائی
حکمتی ـ جوان امریکایی
ایرانی تبار ـ را به اتهام «جاسوسی» برای امریکا محارب شناخت و
او را به اعدام محکوم کرد. حکمتی که برای دیدار با خویشاوندانش
به ایران رفته بود در شهریور 1390 دستگیر شد. مقامات ایران
چندی پیش از محاکمه او در 6 دی، در روز 9 آذر 1390 «اعتراف» او
به تمام جرایم و پذیرش اتهام ها را از تلویزیون پخش کردند.
فشار بر بازداشت شدگان یا فریب
آنها برای اعتراف و پخش تلویزیونی اعترافات عملکرد مرسوم
مقامات جمهوری اسلامی ایران
است.
ایرانی های دارای تابعیت دوگانه به ویژه در سال های اخیر
قربانی بازداشت در انزوای کامل، اتهام جاسوسی و اعتراف اجباری
بوده اند، به ویژه زمانی که دولتمردان ایران در معامله با غرب
بر سر مسایل هسته ای یا مسایل دیگر نیاز به ابزار چانه زنی
داشته باشند. بعضی از این قربانیان، از جمله دو روزنامه نگار
به نام های مازیار بهاری و رکسانا صابری از این بخت برخوردار
بوده اند که پس از رنج طولانی به آزادی خود دست یابند. اما بخت
با همه یار نبوده است. زهرا کاظمی، عکاس خبری ایرانی ـ
کانادایی، در سال 1382 زمانی که دادستان تهران قاضی مرتضوی می
کوشید او را وادار به اعتراف به جاسوسی کند در پی ضرباتی به
جمجه اش در زندان اوین درگذشت. مرتضوی هنوز از معافیت از
مجازات بهره مند است.
از سوی دیگر، بنا به گزارش 20 دی
«خانه حقوق بشر ایران»، دیوان عالی ایران حکم اعدام یک طراح
صفحات اینترنتی به نام
احمدر ضا هاشم پور را تایید
کرده است. شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی نیز در روز 17 دی یک
طراح صفحات اینترنتی دیگر به نام
وحید اصغری
را به اعدام محکوم کرد.
سعید ملک پور، یک طراح دیگر
وبگاه، پس از نقض حکم اعدام اول او در دیوان عالی کشور، در
اوایل آّبان 1390 برای دومین بار به اعدام محکوم شد. هر سه نفر
این طراحان وبگاه از سال 1387 در زندان بوده اند. اصغری، ملک
پور و متهم دیگری به نام شهروز وزیری، در نامه ای در فروردین
1388 به شرح شکنجه های پرداختند که آنها را وادار به اقرار
ساختگی کرده بود.
دولتمردان ایرانی در هفته اول سال 2012 (11
–
18 دی 1390) با اعدام یک نفر در هر 4 ساعت به رکورد تازه ای
دست یافتند. آنها 39 نفر را در شهرهای مختلف اعدام کردند، از
جمله سه نفر در انظار عمومی در کرمانشاه به دار آویخته شدند.
به گزارش عفو بین الملل، در 11 ماه اول سال 2011 بیش از 600
نفر در ایران اعدام شده اند. این تعداد در مقایسه با حداقل 553
اعدام در سراسر سال 2010 افزایش قابل توجهی را به نمایش می
گذارد. به این ترتیب سال 2011 در ظرف دو دهه گذشته، از سال
1991 (با حداقل 775 اعدام) به بعد، از این نگاه بدترین سال
محسوب خواهد شد.[1]
عبدالکریم لاهیجی،
نایب رییس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و رئیس
جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، امروز گفت: «علاوه بر اعدام
غیرانسانی و ظالمانه صدها نفر زندانی محکوم به اعدام در سال
2011، مقامات قضایی ایران با استفاده از اتهام های جعلی که در
حقوق امروزی وجود ندارد، استانداردهای موازین قضایی و محاکمه
عادلانه را به شدت نقض کرده اند. یادآوری می کنم که کمیته حقوق
بشر در ماه نوامبر 2011 استفاده از
‘اتهام
های مبهمی مثل محاربه’
و اجبار متهمان به
‘دادن
شهادت علیه خود یا دیگران یا اعتراف به جرم’
را به شدت مورد انتقاد قرار داد و از جمهوری اسلامی ایران
خواست
‘الغای
مجازات اعدام یا حداقل بازنگری در قانون مجازات را به قصد
محدود کردن مجازات اعدام تنها به «مهمترین جرایم»
در باره حق زندگی مد نظر قرار دهد’
و
‘
تمام
فرایندهای قانونی را با رعایت کامل ماده 14 میثاق بین المللی
حقوق مدنی و سیاسی انجام’
دهد.» ---- اطلاعیه شماره 14 دستگیری اعضای کمیته دفاع از رضا شهابی محکوم است آخرین خبر از وضعیت نابسامان رضا شهابی
شریف ساعد پناه و مظفر صالح نیا از اعضای کمیته دفاع از رضا
شهابی، کارگر و عضو اتحادیه آزاد کارگران ایران در شهر سنندج
برای چندمین روز در بازداشت به سر میبرند و دستگاه قضایی برای
آزادی موقت آنها قرار وثیقه ی 80 میلیونی صادر کرده است.
تنها جرم شریف ساعد پناه که یکی از فعالان کارگری خوشنام و
زحمت کش در شهر سنندج می باشد و نیز تنها گناه مظفر صالح نیا
دفاع از حق و حقوق انسانی و ابتدایی برای خود و دیگر هم طبقه
ای هایشان می باشد.ادامه ی بازداشت ساعد پناه و صالح
نیا به هر بهانه و انگ واهی از سوی تمامی اعضای کمیته دفاع از
رضا شهابی محکوم میباشد و ما خواستار آزادی ایشان و پایان دادن
به پرونده ی قضایی ایشان هستیم.
همچنین لازم به ذکر است که رضا شهابی کاملا بلاتکلیف در بخش
جراحی اعصاب در بیمارستان امام خمینی به حال خود رها شده است و
چندین بار دچار خونریزی از بینی شده است.پزشکان متوجه شده اند
که این خونریزی ها در اثر صدمه دیدن رضا در دوران بازجویی در
اوین میباشد.و مشخص شده که در اثر ضربات شدیدی که به سر او
وارد آورده اند ضایعات و صدمات جبران ناپذیری در ناحیه ی سر و
در اعصاب و مغز او به جا گذاشته اند.
پزشکان اعلام کرده اند که اکنون متوجه شده اند برای آمادگی
برای عمل جراحی ضروری است علاوه بر دیگر بهبودی ها، این ضایعات
مغزی ایجاد شده در اثر ضربه زدن به سر رضا نیز بهبود یابد.
بدین ترتیب هر روزه مشکل جسمی حاد ِ جدیدی توسط پزشکان کشف
میشود که همگی مربوط به آزار و اذیت هایی است که در بازجویی ها
و در زندان بر سر رضا شهابی آورده اند.
کمیته دفاع از رضا شهابی – چهارشنبه 21 دیماه 90
شماره تلفن سخنگوی کمیته دفاع از رضا شهابی ، آقای محمود صالحی : 09188747104 ---- گفتگویی کوتاه با عالیه اقدام دوست / افتخار کن که به این دلیل به زندان آمده ای 21 دی 1390 تغییر برای برابری - عالیه اقدام دوست فعال سیاسی و مدنی و مدافع جنبش زنان در روز 22 خرداد 1385 به همراه 70 نفر دیگر در تجمع اعتراض آميز زنان در میدان هفتم تیر بازداشت و دادگاهی شد. شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران، او را به اتهام اقدام علیه امنیت به سه سال و چهار ماه حبس و 20 ضربه شلاق محكوم كرد. سه سال حبس وي در دادگاه تجدید نظر تایید شد و سرانجام روز 12 بهمن ماه 1387، ماموران اجرای احکام به در منزل وي در شهرستان فومن رفتند و او را تحت الحفظ به شعبه اجراي احكام دادگاه انقلاب تهران منتقل كردند و سرانجام 18 دی ماه 1390 پس از پایان دوران محکومیتش آزاد شد. درنخستین دیدار با او، یا زنی که سه سال شاهد رفت و آمد متهمان، شاهد اعدام و روزهای سخت زندان بود، گفتگویی کوتاه داشتیم که می خوانید. شما اولین فردی بودید که برای دفاع از حقوق زنان به حبس قطعی محکوم شدید، روند اجرای حکم شما چگونه بود؟ وقتی حکم سه سال زندان را ابلاغ کردند، من به دلیل بیماری برادرم به فومن رفته بودم. احضاریه ای مربوط به اجرای حکم فرستاده بودند اما چون من نبودم، به اداره اطلاعات فومن اطلاع دادند تا مرا تحت الحفظ برای معرفی به دادگاه انقلاب به تهران بیاورند. من را برای اجرای حکم به تهران آورند، شب اول در بازداشتگاه وزرا بودم و صبح به دادگاه انقلاب معرفی شده و بعدازظهر به زندان اوین تحویل داده شدم. با اینکه زندانی سیاسی- مدنی نباید در بند زندانی های غیرسیاسی باشد اما من را به بند عمومی بردند که به اسم بند مالی بود اما در واقعیت معتادین و قاچاقچی های بین المللی هم آنجا بودند و افرادی هم بودند که بیماری های روانی داشتند و به جای زندان باید در بیمارستان تحت مداوا قرار می گرفتند. در این بند مدام دعوا و سر و صدا بود و همین باعث شد از اولین روزها دچار بیماری فشار خون شده و مجبور به استفاده از قرص شوم و تا همین امروز هم این مشکل ادامه دارد. در آن زمان تمام تلاش من این بود که بتوانم بر دیگر زندانیان تاثیر بگذارم. از عید سال 88 که عده ای از بچه های فعال حقوق زنان هم برای مدت کوتاهی به زندان آمدند، توانستیم برای آزادی یا مرخصی گرفتن برخی از افرادی که در زندان بودند فعالیت هایی انجام دهیم. با توجه به اینکه شما به دلیل شرکت در حرکت اعتراضی نسبت به قوانین مدنی تبعیض آمیز علیه زنان به زندان محکوم شدید، برخورد سایر زندانیان با شما چگونه بود؟ زمانی که من وارد زندان اوین شدم، تعداد زندانیان سیاسی خیلی کم بود و بیشتر آنها مدت کوتاهی در زندان بودند. دلیل زندانی شدن من برای زندانیان غیرسیاسی جالب بود و عده ای از آنها هم از من طرفداری می کردند و می گفتند که "این خانم برای ماست که اینجاست و گرنه کاری نکرده که اینجا باشد". در مجموع نگاه مثبتی داشتند حتی یکی از کارکنان زندان به من گفت که مبادا ناراحت باشی، افتخار کن که به این دلیل به زندان آمده ای. در بدو ورود به زندان این جمله برای من شوک بود و هیچ وقت آن را فراموش نمی کنم. ماجرای عوض شدن بندها چطور اتفاق افتاد؟ موقعی که ما را به متادون منتقل کردند، از شب قبل تلفن ها را قطع کردند و به خاطر اینکه خیلی از زندانی های عادی با تلفن سر و کار داشتند، ما را مسبب قطع شدن تلفن می دانستند و به خاطر همین نظر مثبتی نداشتند. به همین خاطر داوطلبانه همکاری کردند تا ما را منتقل کنند. آنها را ترسانده بودند که با زندانیان سیاسی ارتباطی نداشته باشند. تا قبل از این ارتباط آنها با ما خوب بود اما دیگر جرات نمی کردند که حتی با ما حرف بزنند البته تعدادی از آنها با وجود فشار با ما ارتباط داشتند و حتی تماس تلفنی برای بچه ها می گرفتند. چون وقتی ما به بند متادون رفتیم تلفن آنها آزاد شد و آنها برای ما خبر می آوردند. بعد هم که زندانیان عادی به زندان قرچک منتقل شدند. از قبل می دانستند که قرار است به زندان قرچک منتقل شوند؟ از قبل صحبتش بود. حتی می خواستند ما را هم به قرچک منتقل کنند ولی ما مقاومت کردیم و حتی گفتیم که زندانیان غیر سیاسی را هم نباید به آنجا ببرند. اما در نهایت ما ماندیم و بقیه به قرچک منتقل شدند. البته ما همیشه به انتقال زندانی های عادی اعتراض می کردیم چون شرایط زندان قرچک بسیار بد است. شرایط بعد از انتخابات با توجه به زیاد شدن زندانی ها چقدر تغییر کرد؟ جمعیت خیلی زیاد نشد چون بازداشت شدگان بیشتر در 209 بودند و بازجویی می شدند، تعدادی هم به متادون می آمدند که باز آنجا محدود و بسته بود. تعداد انگشت شماری را به بند آوردند که آنها هم آزاد شدند و زیاد نماندند همین تعداد فعلی در زندان ماندگار شدند. موقعی که در متادون بودید هیچ ارتباطی با زندانیان غیرسیاسی داشتید؟ نه فقط موقعی که در باز بود و بچه ها به درمانگاه می رفتند با آنها احوالپرسی می کردند اما بعضی از آنها می ترسیدند. انتقال آنها شرایط را برای زندانیان سیاسی بهتر کرد؟ انتقال ما به متادون خوب بود. آرامش بیشتری به وجود آمد، تمیز بود چون مسائل بهداشتی در بند عمومی رعایت نمی شد. البته دو سه ماه بیشتر هم در این بند نبودیم. اما ارتباط با سایر زندانیان هم خوب بود چون اطلاعات جدیدی به ما می داد، شناخت جدیدی می داد. بهترین خاطره ای که از این سه سال به یاد دارید، چیست؟ آزادی بچه هایی که اصلا نباید زندانی شوند، بهترین خاطره ام است. افرادی که فعالیت می کنند و حقشان نیست که به زندان بیفتند. شاید این لحظه ها برای همه بهترین لحظه بود. بدترین خاطره این چند سال برای شما چه بود؟ اعدام زندانیان مثل شوکی است که به مغز آدم وارد می شود. برای من هم شیرین علم هولی و سارا بهرامی، سهیلا، شهلا جاهد و زینب نظرزاده بدترین لحظه های زندان بود. وقتی بعد از سه سال قرار بود آزاد شوید، چه احساسی داشتید؟ بخشی از نگرانی من به خاطر مسائل شخصی و خانوادگی بود و اینکه بیایم و ببینم از افراد خانواده ام کم شده است. از طرف دیگر هم ناراحت بودم که چرا باید این بچه ها در زندان بمانند و من بروم. ----
اعتراض مصطفی
نیلی از زندانیان سیاسی زندان اوین نسبت به برخوردهای تحقیر
آمیز و غیر انسانی
بنابه گزارشات ارسالی به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
"در
هفتههای اخیر مسئولان زندان اوین فشارهای جدیدی را
علیه زندانیان سیاسی
بکار برده اند و بر
خوردی غیر اصولی و توهین آمیز را در روند کاری خود قرار
دادهاند.
ازچند هفته پیش قوانین غیر انسانی جدیدی در زندان اوین علیه
زندانیان سیاسی بکار برده می شود، زندانیان سیاسی
در هنگام ملاقات حضوری وادار به پوشیدن لباسهای تحقیر
آمیز توسط
زندانبان می شوند این
لباس کاوری زرد رنگ می باشد.
زندانیان سیاسی بند 350 اوین که بعضا سالها در بازداشت می
باشند و امکان داشتن ملاقات حضوری با خانواده هایشان را نمی
یابند ،درموارد معدودی که پس از گذراندن مراحلی دشوار موفق به
دریافت اجازه ملاقات حضوری از دادستان تهران به واسطه
پیگیریهای مکرر خانوادههایشان می شوند،میبایست با پوشیدن
لباسی زشت و سرشار از تحقیر در آغوش نزدیکانشان قرار بگیرند.
از طرفی دیگر روز دوشنبه 19/10/90 مصطفی نیلی از زندانیان
سیاسی بند 350 اوین حاضر به پوشیدن این لباس تحقیر آمیز نشده و
در اعتراض به این توهین غیر انسانی از سوی جمهوری اسلامی بر
زندانیان سیاسی، ملاقات حضوری را به دادستان تهران بخشیده و از
خیر آن گذشته است. این در حالی است که مصطفی نیلی به علت
بیماری پدر در چند ماه گذشته هیچ گونه ملاقاتی با وی نداشته و
در این روز پدر پیر او به امید در آغوش گرفتن فرزندش سختی راه
را تحمل کرده و به زندان اوین آمده بود.
لازم به ذکر است مصطفی نیلی فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه
پیام نور و از بازداشت شدگان تجمع اعتراضی روز تاسوعا بوده که
در شعبه 15 دادگاه انقلاب توسط صلواتی معروف به قاضی مرگ
و 54 تجدید نظر به سه
سال و شش ماه حبس تعذیری محکوم شده و تا کنون حدود هفت ماه از
محکومیت خود را سپری کرده است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،تشدید برخوردهای غیر
انسانی و تحقیر آمیز علیه زندانیان سیاسی در ایران را محکوم می
کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار
ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به
شورای امنیت سازمان ملل متحد
جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرامی باشد.
فعالین حقوق بشر
و دمکراسی در ایران 22 دی 1390 برابر با 12 ژانویه 2012
|
||||