حمایت شیرین عبادی از فراخوان زندانیان سیاسی ایران

«شیرین عبادی»، برنده جایزه صلح نوبل با صدور اطلاعیه‌ای از فراخوان زندانیان سیاسی ایران، حمایت کرد. عبادی در اطلاعیه خود که در پی فراخوان ۳۹ زندانی سیاسی صادر شده است از تمامی آزادی‌خواهان دعوت کرد تا از هيچ کوششی برای پی‌گيری آزادی زندانيان سياسی و عقيدتی در ايران به‌ويژه زهرا رهنورد، ميرحسين موسوی و مهدی کروبی دريغ نورزند.  

«شیرین عبادی»، برنده جایزه صلح نوبل با صدور اطلاعیه‌ای از فراخوان زندانیان سیاسی ایران، حمایت کرد. عبادی در اطلاعیه خود که در پی فراخوان ۳۹ زندانی سیاسی صادر شده است از تمامی آزادی‌خواهان دعوت کرد تا از هيچ کوششی برای پی‌گيری آزادی زندانيان سياسی و عقيدتی در ايران به‌ويژه زهرا رهنورد، ميرحسين موسوی و مهدی کروبی دريغ نورزند.
سی و نه زندانی سیاسی در بیانیه‌ای از همه مردم خواسته بودند تا در کنار آگاهی‌بخشی در مورد انتخابات مهندسی شده اسفندماه، از هیچ کوششی برای پیگیری آزادی زهرا رهنورد، میر حسین موسوی و مهدی کروبی دریغ نکنند. متن کامل اطلاعیه شیرین عبادی به شرح زیر است:
اطلاعیه
درود بر آزادگان دربند، سلام بر کسانی که پای در زنجیر و نگاهی بر آسمان دارند، سپاس بر افرادی که شجاعت را معنائی تازه بخشیدند، لبیک به راد مردانی که سرود فراموش شده هم بستگی و اتحاد را دوباره به یادمان آوردند و چه به موقع یاد آور شدند که اعتمادی به صندوق رای نیست و «نظارت استصوابی» پاسخی برای خواسته های ملت ندارد و جواب پرسش ساده ای چون «رأی من کو» گلوله است و زندان.
صادقانه سخن گفتند و قانون شکنی های مأموران قانون را فاش ساختند، فروتنانه ظلم بر خویش را فراموش کردند و همگان را به یاری خانم زهرا رهنورد و آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی فرا خواندند.
در مقابل شهامت این عزیزان بزرگوار سر تعظیم فرود آورده و با اعلام حمایت از فراخوان آنان، از تمامی آزادی خواهان سراسر دنیا دعوت می کنم که از هیچ کوششی برای پی گیری آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران به ویژه خانم زهرا رهنورد و آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی دریغ نورزند.
از هم وطنان گرامی دعوت می کنم تا با تحریم انتخابات نمایشی مجلس شورای اسلامی که در دوازدهم اسفند ماه سال جاری برگزار می شود، یک بار دیگر عدم مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی ایران را به جهانیان نشان دهند.
شیرین عبادی
۵ بهمن ۱۳۹۰

----

استمداد 2 زندانی سیاسی هموطن کرد محکوم به مرگ از گزارشگر ویژه حقوق بشر دکتر احمد شهید

نامۀ زندانیان سیاسی محکوم به اعدام زانیار و لقمان مرادی به گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد دکتر احمد شهید که پیش از این ارسال شده است جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران "قرار گرفته است متن نامه به قرار زیر می باشد: 

نماینده محترم سازمان حقوق بشر

جناب آقای دکتر احمد شهید

با سلام

این نوشته ، رنجنامه دو جوان بیگناه زانیار مرادی 25 ساله و لقمان مرادی 28 ساله است .در حال حاضر مدت 1 سال است که در زندان رجایی شهر محبوس هستیم .با یک اتهام دروغین و داستانی ساختگی به مجازات اعدام در ملا عام محکوم شده ایم. .ما زانیار و لقمان مرادی لازم می دانیم که تنها بخشی از شکنجه های وحشیانه و رفتارهای ظالمانه ای که توسط مامورین امنیتی جمهوری اسلامی در دوران بازجویی روا داشته اند شما را مطلع کرده و بدینوسیله برای نجات جان خویش از نهادهای بین المللی و حقوق بشری و دوستان استمداد می طلبیم.

 ما دو نفر ساکن شهر مریوان یکی از شهرهای مرزی استان کردستان هستیم. شهری که اساسا بخشی از ملیت مظلوم کرد زبان ایران را در دل خود جای داده است. در سال 1388 به دنبال کشته شدن فرزند امام جمعه مریوان و دوتن دیگر از همراهانش به دست عده ای ناشناس و بعد از گذشت 1 ماه از حادثه در تاریخ 11و 12/5/88 توسط مامورین امنیتی وزارت اطلاعات در چند قدمی منزل خود که در راه رفتن به سرکاربودیم به ماهجوم آوردند و هر دو نفر ما را به فاصله یک روز اختلاف بازداشت کردند .اما آنچه دربازداشتگاه  اداره اطلاعات کردستان بر ما گذشت و حجم شکنجه های وحشیانه ماموران امنیتی و بازجویان با ضرب و شتم شدید از سوی آنان  به حدی بود که علیرغم  بیگناهی وبی خبری از حادثه و با اگاهی از فرجام فاجعه آمیز آن ما دو نفر ناچار شدیم تا پس از گذشت چند هفته برعلیه خویش اعتراف کنیم و گناه نکرده را بر گردن بگیریم. ما مجبور شدیم به خواسته های بازجویان تن داده و اعترافات دروغین علیه خویش را امضا کنیم .

 9 ماه بی خبری در سلول های انفرادی مخوف در بازداشتگاه اطلاعات سنندج ضرب و شتم بسیار با مشت و لگد تا مرز شکستگی دست و پا ، وضربات سنگین به نقاط حساس بدن از جمله سر ، بیضه ها ، کمر و زانو ،بستن دست و پاهای ما به شکل صلیب و ضربات پی در پی با شلاق  و شکنجه های جنسی بسیار وقیحانه از جمله نشاندن بر روی شیشه های نوشابه که به صندلی چسبیده بود و  شکنجه هایی که شرم از بازگو کردن آنهاست  تنها بخشی از این شکنجه ها بشمار می رود .

 از سوی دیگر توهیناهای رکیک و تهدیدهای دائمی مبنی بر آزار و اذیت سایر اعضای خانواده هایمان ما دو نفر را به موجوداتی بی اختیار تبدیل کرده و چشم بسته و به خاطر خلاصی از این وضعیت وحشتناک  حاضر شدیم تا هر آنچه که بازجویان بر روی برگه های بازجویی نوشته بودند از پشت چشم بند امضا کنیم و با انگشت مهر تایید بر آنها بزنیم .

جناب آقای دکتر احمد شهید

 ما دو نفر آنچنان تحت فشار زورگویی ها و شکنجه های بازجویان قرار گرفته بودیم که ترجیح می دادیم تا با خودکشی خود را از این شرایط خارج کرده و یا حداقل با اعتصاب غذا از بین برویم .اما بازحویان با ایجاد محدودیتهای کامل حتی اجازه اعتصاب غذا را هم به ما ندادند {تحمیل بی خوابیهای چند روزه از طرف ماموران بازداشتگاه و عدم اجازه آنها برای دسترسی به درمانهای پزشکی جهت تسکین دردهای ناشی از کتک زدن های بازجو . برای ما دو نفر که تجربه زندان ،شکنجه و سلول انفرادی و رفتارهای وقیحانه مامورین اطلاعاتی را نداشتیم چنان سنگین بود } که پس از گذشت چند وقت و ترس از تکرار آن فاجعه  باردیگر حاضر شدیم تا بنا به درخواست آنها همان اعترافات ساختگی را با خط خود در برگ های بازجویی نوشته و آنها را امضا کنیم.

 اعترافاتی که یک داستان دروغین و یک سناریوی امنیتی  در منطقۀ کردستان  را طراحی کرده بودند .تا مامورین امنیتی را کامیاب کند . بعد  از 9 ماه در سلولهای انفرادی اطلاعات سنندج ما را به زندان مرکزی سنندج انتقال دادند. در این مدت که در زندان سنندج بودیم دوباره به مدت 1 ماه ما را به اطلاعات  واگذار کردند. همان شرایط اول و تقاضای همکاری از ما می خواستند ولی ما به هیچ قیمتی تن به خواسته هایشان ندادیم .

آنها می خواستند که پدر یکی از ما یعنی اقبال مرادی که از اعضای کومله کردستان است در دام آنها بیاندازیم که حتی این را هم در طول این 9 ماه در سلول بودیم از ما خواستار شدند   از اما ما دوباره این خواسته را رد نمودیم و حاضر به چنین کاری نشدیم

بعد از مدتی ما را به تهران انتقال دادند بعد از 1 ماه در سلولهای انفرادی اوین بند 209 ما را به دادگاه بردند.

 دادگاه نمایشی ما دو نفر در تاریخ 1 /10/89 در شرایطی برگزار شد که تا روز دادگاهی ما دو نفر هیچ گونه ملاقاتی با خانواده هایمان نداشتیم و از هر گونه اعتراض و داشتن وکیل محروم بودیم .در طول این مدت طولانی  فرصت نداشتیم که در یک مجال اندک تنها بخشی از آنچه بر سرمان آمده بود را  برای کسی بازگو کنیم .این در حالی بود که بازجویان دائما تهدید می کردند که در صورت هر گونه تخلفی از دستورات ایشان در جلسۀ دادگاه دوباره به همان شرایط  وحشتناک بازخواهیم گشت  و شلاق و شکنجه ها  و فشار از اول آغاز خواهد شد. شاید باور نکیند  که رفتاری با ما صورت گرفت  که هر انسانی در این لحظات  حاضر است مرگ را بپذیرد اما دوباره به همان سلولها باز نگردد  و برای همین هم در دادگاه بدوی  مطابق دستورات بازجویان عمل کرده  و نتوانستیم از خود دفاع کنیم که دادگاه ما کمتر از 20 .دقیقه به طول انجامید و قاضی پرونده صلواتی ریس شعبه 15 دادگاه انقلاب بود و هنوز دادگاهی شروع نشده بود که قاضی ما را محارب و مفسد فی ارض نامید پس از دادگاهی و صدور حکم ناعادلانه .پس از محاکمه و حکم ناعادلانه و غیر قانونی اعدام ما دو نفر به زندان امنیتی رجایی شهر منتقل شدیم  و بر اساس دستور دادستان حتی از ابتدایی ترین حقوق یک زندانی یعنی حق ملاقات با خانواده هم محروم بودیم ما در این زندان محبوس شده و ممنوع ملاقات هستیم تا حتی خانواده هایمان نتوانند بدرستی از حقایق ماجرای پرونده مطلع شوند و از سوی دیگر به دنبال صدور حکم و ارجاع آن به مراجع قضایی هیچکدام از وکلای مستقل  و بی طرف دادگستری نیز اجازه نداشتند  تا به این پرونده دسترسی پیدا کرده و یک لایحۀ دفاعی برای ما نوشته و یا حداقل تقاضای ما مبنی بر اعاده دادرسی را از دادگاه تقاضا کنند.  

جناب دکتر احمد شهید

براستی اگر ترور یک شخصیت مذهبی که از جمله از منتقدان حکومت مرکزی هم بوده است در حد توان ماست ؟چرا در طول دوران بازجویی هیچگاه کسی برای بازرسی منزل به منازل مسکونی ما مراجعه نکرد ؟ اگر واقعا ما دو نفر بر اساس دستور یک تشکیلات مسلحانه اقدام به ترور کرده بودیم آیا نباید نشانه هایی از وابستگی و ارتباط ارگانی و تشکیلاتی ما با این جریان وجود داشت ؟ و حال آنکه همان گروه که سالهاست جنگ مسلحانه را کنار گذاشته است چگونه  ما دو نفر بدون هیچ گونه سابقه اقدام نظامی و یا آموزش کارهای چریکی توانسته ایم چنین عملیات حساسی را در منطقه اجرا کنیم .در حالی که هیچ مدرک مستند مبنی بر داشتن اسلحه در حالیکه هیچ مدرکی مستند مبنی بر داشتن اسلحه و توان  استفاده از آن در پرونده ما وجود ندارد. چرا برگزار کنندگان همان دادگاه نمایشی ما را از حق اعاده دادرسی محروم کردند ویا حاضر نیستند تا در یک دادگاه عادلانه  با وکلای مدافع و اولیاء دم مقتولین یکبار دیگر ما را محاکمه کنند و اکنون به اعدام در ملاعام به اتهام محاربه تنها از سوی دادگاه انقلاب که یک دادگاه امنیتی و غیر قانونی است محکوم شدیم  آیا صرفا عضویت پدر زانیار مرادی در یک تشکیلات سیاسی می توان دلیل ..محکمی برای انتساب این گناه... به نزدیکان وی باشد و آیا باید پسر را به خاطر پدر مجازات و محکوم کرد این تنها بخشی ازصدها دلیل و برهانی است که اصالت و حقیقت این پرونده را زیر سوال می برد تقاضای همدردی و همیاری از شما  جنابعالی را خواهانیم و برای نجات ما دو جوان بیگناه بکوشید شاید که فردا دیر باشد.

اقبال و زانیار مرادی

زندان رجایی شهر ( گوهردشت)

دی 1390

----

مصاحبه با خانواده وحید اصغری جوان ۲۵ ساله ای که زیر شکنجه دچار جنون شد

 

فرشته قاضی

پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۰

خانواده وحید اصغری در مصاحبه با "روز" اعلام کردند این جوان 25 ساله زیر شکنجه دچار جنون شده و پزشکی قانونی نیز این مساله را تایید کرده اما با این حال قاضی دادگاه انقلاب حکم به اعدام او داده است.

احمد اصغری، برادر وحید اصغری به "روز" گفت که برادرش یک سال ونیم در سلول انفرادی و تحت شکنجه بوده و تمام اعترافاتی که علیه خود کرده در این شرایط خاص بوده است.

او گفت که خانواده اش خواستار دادرسی عادلانه در دادگاهی علنی هستند و اگر برادرش اتهاماتی را که به او نسبت داده اند، مرتکب شده باید مستندات آن را در دادگاهی عادلانه ارائه دهند.

وحید اصغری که از 4 سال پیش در بازداشت به سر می برد، اخیرا از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده است. او به گفته خانواده اش در کشور هندوستان دانشجو بوده و برای دیدار با خانواده اش به ایران سفر کرده بود اما هنگامی که قصد بازگشت به هند را داشت در فرودگاه امام بازداشت شد.

آقای اصغری، هم پرونده ای سعید ملک پورو از متهمان پرونده های معروف به مضلین و متهم به مدیریت سایت های مستهجن ضد دینی است.

همزمان مریم ملک پور، خواهر سعید ملک پور در مصاحبه با "روز" گفت هنوز حکم اعدام برادرش به صورت رسمی به او و وکلایش ابلاغ نشده است.

آقای ملک پور، فارغ التحصيل رشته مهندسی متالورژی دانشگاه صنعتی شريف و ساکن کشور کانادا، مهرماه 87 پس از ورود به ایران و در ارتباط با پرونده‌ موسوم به مضلین 2 مربوط به جرایم اینترنتی بازداشت و به اعدام محکوم شد.

هفته گذشته خواهر آقای ملک پور در مصاحبه با "روز" از تایید حکم اعدام برادرش در شعبه 32 دیوان عالی کشور خبر داده بود

 او اکنون به "روز" میگوید که هنوز این حکم به صورت رسمی به سعید و وکلایش ابلاغ نشده و سعید همچنان از تایید حکم اعدامش در دیوال عالی کشور بی خبر است.

خانم ملک پور می افزاید: با اینکه دیوان حکم را تایید کرده اما ما ناامید نیستیم؛ وکلای سعید همه راههای قانونی را برای نجات جان او خواهند رفت، از درخواست اعاده دادرسی تا اعمال ماده 18 گرفته تا درخواست عفو از کمیسیون عفو و بخشودگی. به هیچ عنوان ناامید نمی شویم تا لحظه آخر هم امید داریم و عقب نمی نشینیم.

خواهر سعید ملک پور پیش تر به "روز" گفته بود که "به هیچ عنوان فکر نمیکردیم دیوان عالی کشور حکم را تایید کند. دیوان قبلا حکم را به دلیل نقص در تحقیقات نقض کرده بود.این بار هم آن نقص ها برطرف نشده. ما امیدوار بودیم که دیوان حکم را نقض کند شما اگر لایحه دفاعیه وکلای سعید را ببینید کاملا متوجه می شوید که اگر دادرسی عادلانه ای برگزار باشد چنین حکمی اصلا صادر نمی شود. سعید کاملا بی گناه است. تمام این مسائل و ادعاهایی که درباره او مطرح کردند دروغ محض است. برادر من بی گناه است و ما میخواهیم او آزاد شود، تا همین الان هم غیر قانونی در زندان بوده. اویک سال و ۶ ماه در انفرادی بوده؛ همین الان هم او را ببینید آثار شکنجه مشهودست؛ فک شکسته اش کاملا مشخص است برای همین هیچ وقت با درخواست وکلای سعید برای اعزام او به پزشکی قانونی موافقت نکردند. سعید و وکلایش بارها از دادگاه تقاضا کرده اند که کارشناسان بی طرف قوه قضائیه پرونده را ببینند و نظر بدهند اما هیچ وقت موافقت نشد و به جای آن، بازجویان سعید را که خودشان پرونده را نوشته بودند به دادگاه اوردند و نظرشان را جویا شدند! خب معلوم است بازجویان در دادگاه چه می گویند. اگر ادعاهای آقایان درست و سعید مجرم است و اینکارهایی که می گویند سعید کرده چرا هیچ وقت اجازه ندادند کارشناس بی طرفی پرونده را ببیند؟ چرا به درخواست های مکرر وکلای سعید بی توجهی کردند"؟

احمدرضا هاشم پور، دیگر متهم پرونده های موسوم به مضلین است که به اعدام محکوم شده و حکم اعدامش از سوی دیوان عالی کشور تایید شده است.

پرونده وحید اصغری در شبعه 6 دیوان عالی کشور

وحید اصغری، دانشجوی یکی ازدانشگاههای هندوستان که پس از سفر به ایران و دیدار با خانواده اش قصد بازگشت به هندوستان را داشت در فرودگاه امام بازداشت و متهم به مدیریت سایت های مستهجن ضد دینی و ضد امنیت شد. اما او کیست و چه ارتباطی با پرونده های موسوم به مضلین دارد؟

از احمد اصغری، برادر وحید اصغری سئوال میکنم و می افزایم که چرا برادر شما؟ او چه نوع فعالیتی داشت که سر از چنین پرونده ای درآورد؟

احمد اصغری میگوید: برادر من از 17 سالگی در هندوستان زندگی میکرد. او وقتی بازداشت شد 21 سال داشت نه فعالیتی سیاسی داشت و نه هیچ نوع فعالیت دیگری. او دانشجو بود و همزمان برای درآوردن خرج تحصیلش کار میکرد. کار او در ارتباط با خدمات اینترنتی بود؛ یعنی هاست و دامین می فروخت اما محتوای سایت هایی که هاست و دامین خود را از برادر من گرفته بودند ربطی به او نداشت و او مسئول محتوای سایت ها که نبود. اگر سایتی تخلفی کرده باشد باید مدیر خود آن سایت را بگیرند نه برادر مرا که اصلا هیچ ارتباطی با این سایت ها ندارد.

او می افزاید: وقتی وحید را گرفتند دیدند که در سرور او یکسری سایت های سیاسی است مثل سایت احمد باطبی و سایت خود من که نقد دین و مذهب و سیاست بود. همین ها باعث گرفتار شدن او شد. اوکه برای دیدار با خانواده به ایران سفر کرده بود دو ماه ایران بود و موقع بازگشت به هند در فرودگاه امام بازداشت شد. در 19 اردیبهشت 87 و از آن تاریخ تا الان که کم مانده 4 سال شود در زندان است و وضعیت خوبی هم ندارد.

آقای اصغری با اشاره به اتهاماتی که متوجه برادرش شده می گوید: متاسفانه وقتی کسی را بازداشت میکنند اتهاماتی مطرح میکنند که بتوانند پیش مردم کار خود را توجیه کنند و جای دفاعی نباشد.

از او درباره وضعیت فعلی پرونده برادرش می پرسم؛ می گوید: پرونده به شعبه 6 دیوان عالی کشور ارجاع شده و هنوز رایی صادر نشده و منتظر رای دیوان هستیم و امیدواریم با توجه به نظریه پزشکی قانونی و همچنین بی گناهی برادرم دیوان حکم اعدام را نقض کند.

برادر وحید اصغری درباره نظریه پزشکی قانونی توضیح میدهد: برادر من یک سال و نیم تمام در سلول انفرادی بود. زیر شکنجه او را مجبور کردند علیه خود اعتراف کند و در تلویزیون هم این اعترافات را پخش کردند. بینی و قفسه سینه اش در زیر شکنجه شکست. او را از بازداشتگاه بیرون می بردند و شکنجه میکردند. زیر آن شکنجه ها هر کسی باشد اعتراف به هر کاری میکند؛ اینقدر شکنجه شد و تحت فشار بود که حالت روان پریشی و جنون به او دست داد. این مساله را پزشکی قانونی هم تایید کرده اما با همه اینها باز هم قاضی شعبه 15 دادگاه انقلاب یعنی قاضی صلواتی، حکم اعدام صادر کرد.

او می افزاید: وحید در شکوائیه ای که از بازجویانش نوشته تمام این مسائل را توضیح داده و شکنجه هایش را نوشته است اما تاکنون توجهی به این مساله نشده.

آقای اصغری سپس میگوید که خانواده او خواهان دادرسی عادلانه هستند و می افزاید: مادر من هنوز از حکم وحید بی خبر است و میدانیم که طاقت نخواهد آورد. برادر دیگرم را بازداشت کردند و با وثیقه 100 میلیون تومانی آزاد کردند و بارها تحت فشار گذاشتند. خود من نیز به نوعی دیگر. این 4 ساله واقعا زندگی را از ما گرفته اند. ما چیز زیادی نمیخواهیم، فقط میخواهیم یک دادرسی عادلانه در دادگاهی علنی داشته باشد. اگر وحید مجرم است و این کارهایی را که میگویند واقعا مرتکب شده در دادگاهی عادلانه با مستندات مستدل به اثبات برسانند. وحید اجازه داشتن وکیل و دفاع از خود را داشته باشد و اگر در این شرایط ثابت شود این اتهامات را واقعا وحید انجام داده ما نیز خواهان مجازات او می شویم. نه اینکه همان روزهای اول که او را بازداشت کرده بودند بگویند حکمت اعدام است و بعد از نزدیک 4 سال همان حکم اعدام را بدهند و هیچ مستندات مستدلی هم ارائه ندهندو وحید نتواند وکیلی تعیین کند و یک سال و نیم تمام زیر شکنجه او را به روان پریشی بکشند.

از برادر وحید اصغری می پرسم آیا وحید سایر هم پرونده ای هایش را می شناخت؟ میگوید: نه هیچ ارتباط و آشنایی با آنها نداشت. پس از بازداشت و قرار گرفتن در پرونده ای مشترک آنها را شناخته است.

از: روز

----

ممانعت بازجویان وزارت اطلاعات و دادستان تهران از درمان فعال حقوق بشر

بنابه گزارشات رسیده به"فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" فعال حقوق بشر محمد صدیق کبودوند علیرغم تاکیدات پزشک زندان مبنی بر انتقال وی به یکی از بیمارستانهای خارج زندان جهت انجام معالجات ،اما همچنان با انتقال وی به بیمارستان  مخالفت می شود.

چند روز پیش پزشک زندان فعال حقوق بشر محمد صدیق کبودوند را برای دومین بار در طی چند ماه اخیر  مورد معاینه قرار داد و بخاطر ناراحتی حاد پروستات دستور انتقال او را به یکی از بیمارستانهای خارج از زندان صادر نمود و علیرغم تاکیدات پزشک مربوطه ،بازجویان وزارت اطلاعات و عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران از انتقال این فعال حقوق بشر به یکی از بیمارستانهای خارج از زندان  جهت مداوا ممانعت به عمل می آورند.

فعال حقوق بشر محمد صدیق کبودوند همچنین از ناراحتی قلبی رنج می برد و تا به حال حداقل 2 بار دچار سکتۀ قلبی در زندان شده است.

از طرفی دیگر فرزند 21 ساله این فعال حقوق بشر چند روز پیش دچار لختگی خون گردید و به دلیل وخیم شدن شرایط جسمی اش او را در بخش سی سی یو  بیمارستان تحت مراقبتهای ویژه پزشکی قرار گرفت.فعال حقوق بشر خواهان دیدار و عیادت از فرزند بیمارش شده است.اما تا این لحظه بازجویان وزارت اطلاعات و عباس جعفری دولت آبادی با این مسئله موافقت نکرده اند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،عدم انتقال این فعال حقوق بشر که در شرایط حاد جسمی است  وهمچنین عدم توجه به تاکیدات پزشک زندان برای دومین بار مبنی بر انتقال وی به یکی از بیمارستانهای خارج از زندان جهت درمان را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.

فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران

06 بهمن 1390 برابر با 26 ژانویه 2011

----

بازجویی چند ساعته ،شکنجه روحی و تهدید زندانی سیاسی افشین بایمانی توسط بازجویان وزارت اطلاعات

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" روز شنبه اول آبان ماه زندانی سیاسی افشین بایمانی محکوم به حبس ابد به سلولها انفرادی بند سپاه که در دست بازجویان وزارت اطلاعات می باشد برده شد و بیش از 5 ساعت تحت بازجویی  و شکنجۀ روانی و تهدیدات مختلف بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت.بازجوی وزارت اطلاعات زندانی سیاسی افشین بایمانی را چندین بار تهدید به قتل نمود و به او گفت :برای ما خیلی راحت است که شب بخوابی و صبحی برای تو دیگر وجود نداشته باشد.

علت اصلی فراخواندن و بازجوی چند ساعت از زندانی سیاسی افشین بایمانی بخاطر انتشار نامه ای به مناسبت گرامیداشت سالگرد شهید راه آزادی مردم ایران علی صارمی بود.

زندانی سیاسی افشین بایمانی در سال 1379 همراه با همسر باردارش و فرزندش دستگیر شد و ماه ها در سلولهای انفرادی بند 209 تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت.او به حبس ابد محکوم شد و از آن زمان تاکنون همچنان در زندان مخوف گوهردشت کرج زندانی است.برادرش زنده یاد مهدی بایمانی در جریان دستگیری آنها با شلیک گلوله پاسداران جان خود را فدای راه آزادی مردم ایران نمود.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، انتقال ،بازجویی چند ساعته ،شکنجۀ روحی و تهدیدات غیر انسانی بازجویان ولی فقیه را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواستار اعزام گزارشگر ویژه به ایران جهت ملاقات با زندانیان سیاسی و خانواده های آنها برای تهیۀ گزارش از جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای و ارائۀ آن به سازمان ملل متحد می باشد.

فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران

06 بهمن 1390 برابر با 26 ژانویه 2011

 

 
 

بازگشت به صفحه اول/A>

ساير مطالب مربوط به همبستگی 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران