Datum: 02. Feb 2003 18:54

«اردلان اين پديدة دوران...»

مقاله اي از: رامين ناصح (مسئول سازمانهاي جبهة ملّي در خوزستان)


«چهره‍هايي چون اردلان ستونهايي هستند كه تداوم مبارزة ملّت وامدار آنهاست.»
(دكتر پرويز ورجاوند)

«علي اردلان» -كه اين روزها سوّمين سالمرگ او را به سوگ مي‍نشينيم، نامي آشنا و تداعي‍گر خاطرات فراموش نشدني براي هر مبارز پرسابقة ملّي است. در ميان كساني كه در برهه‍هايي از زندگي خود در سنگر مقدّس نهضت ملّي ايران به پيكار براي آزادي و عدالت و استقلال پرداخته‍اند، كمتر كسي است كه اردلان را نشناسد و از ويژگي‍هاي منحصربفرد او آگاهي نداشته باشد.
جبهة ملّي ايران كه علي اردلان در سال ۱۳۴۱ به عضويت شوراي مركزي آن برگزيده شد و در واپسين سالهاي عمر پرثمرش رياست هيئت رهبري آنرا برعهده داشت، با درگذشت او در ۲۱ بهمن ماه ۷۸، شخصيتي كم نظير و بي‍بديل را از دست داد. او را بحق مي‍توان پيرو راستيني براي «مصدّق بزرگ» و نمونه‍اي مثال زدني از استقامت و پايداري يك مبارز ملّي و آزاديخواه بشمار آورد.
وزير دارايي دولت موقّت، در طول حيات سياسي خود، چه در دوران «شاه» و چه در دوران «شيخ» بارها طعم تلخ زندان را چشيد. او كه چندين سال پس از يورش حاكميت فرقه‍گراي جمهوري اسلامي به جبهة ملّي ايران در تشكيل و رهبري جمعيت دفاع از آزادي و حاكميت ملّي كه به افشاگري و انتقاد از سياستهاي نابخردانة كاربدستان رژيم مي‍پرداخت، نقش اساسي داشت، در پي صدور نامة معروف به ۹۰ امضايي به رئيس جمهور وقت (رفسنجاني) براي چندمين بار رهسپار زندان گرديد. در طي زندان انفرادي ۳۳۳ روزة اردلان، غرّشهاي شيرانة او در زير ضربات سنگين تازيانه براي گرفتن اعتراف به جاسوس بودن، كه «نه من جاسوسم و نه شما مسلمانيد»، هنوز در گوش همبندانش طنين انداز است. همچنان كه صداي گامهاي محكم و استوار او در پيمودن راه آزادي در گوش همة همگامانش!
پيش و پس از آن، روزي نبود كه اردلان از حضور در يك جلسه و يا محفل براي تشويق مردم و بويژه نيروي جوان براي ماندن در صحنة مبارزه خودداري ورزيده باشد. مگر زماني كه در بستر بيماري آرميده بود. وي حتّي در آخرين لحظه‍اي كه به سكتة مغزي مواجه شد، از دو جلسة پي در پي مي‍آمد تا به سوّمين جلسه برسد كه در حيني كه پاي خود را از اتومبيل بيرون مي‍گذارد، فرشتة مرگ به سراغش مي‍آيد.
يك هفته پيش از وفاتش تمامي سران احزاب ملّي و اعضاي مؤثّر آنها را در منزل خود دعوت كرده بود و همه را به دليل شرايط خاصّ جامعة ايران و بحرانهايي كه در انتظار ماست، دعوت به همكاري و اتّفاق كرد. اتّحاد نيروهاي ملّي ايران براي بخاك افكندن تنديس استبداد از واپسين دغدغه‍هاي اين شخصيت كم نظير تاريخ معاصر ايران بود.
يادداشت حاضر را با را نقل ابياتي از سروده‍هاي استاد هرمز مميّزي عضو شوراي مركزي جبهة ملّي ايران در سوگ اردلان بپايان مي‍برم:
اردلان ايـــن پـديدة دوران
در صداقت همان نريمان بود
او مقاوم چو رســتـم دستان
فاطمي در ميان يــاران بود
اردلان صرصر زمانـه نوشت
مستعد از تبار يــــاران بود
او صبوري‍زسنگ مي‍آموخت
مظهر اقتدار زنـــــدان بود
اردلان در ميان مشــتـاقان
عاشق سينه چاك ايران بود
راه او زنده تا ابـد باشــــد
او دليري ز خيل گُردان بود
آزاد باد ايران