بازگشت به صفحه اول  
 
 

بنام خداوند جان و خرد

هموطنان عزيز:

 

به اعتبار همه آنچه که در نظام جهانی به ويژه در منطقه بسيار حساس خاورميانه و، افزون بر آن، در قفقاز و آسيای مرکزی روی داده و در حال روی دادن است، ميهن ما در بحرانی ترين شرايط خاص خود قرار دارد. شرايطی که می تواند يکباره همه چيز را درهم فرو ريزد و آتش و خون و ويرانی را بر کشور ما تحميل سازد. قرار گرفتن ايران بين دو قطب بسيار مهم انرژی جهان و همسايگی آن با 15 کشور با ساختارهای متفاوت سياسی و شرايط اقتصادی گوناگون، و پيوندهای سياسی نظامی آنها با قدرتهای بزرگ جهانی و حضور فعال آنها در منطقه موقعيت ويژه ای را برای ميهن ما بوجود آورده که اگر روند موجود ادامه يابد وتغييرات بنيادين درابعاد کلان در وضع داخلی و روابط خارجی و استراتژی کشور پديدار نگردد، بايد در انتظار درگير شدن در چالشهای  فرسايشی هولناک تا مرزآسيب ديدن يکپارچگی کشور باشيم.

 

تکيه نظام بر ساختار ايدئولوژيک مذهبی سبب گرديده که حاکميت با اتخاذ مواضع نادرست در قبال برخی از مسائل کشورهای ديگر منطقه که ايران در آنجا منافع اساسی و حياتی ندارد بهای بسيار سنگين و منفی را در زمينه های سياسی واقتصادی بجان بخرد. در اين موارد، ايران نه تنها توان ونقش بازدارنده در قبال  تصميمات و توافقهای احتمالی طرف های ديگر ندارد، بلکه سابقه نشان داده که آنها در انجام اين مقصود کوچکترين توجهی به نظرات و ملاحظات ايران نداشته و نخواهند داشت. تنها ثمره چنين موضع گيريهای ارزشی متهم ساختن ايران  به حمايت از تروريسم بين المللی بوده، که بنوبه خود طی 25 سال گذشته لطمه های جبران ناپذيری را بر منافع ملی ايران وارد ساخته است. چنانکه، در رابطه با فرصتهای پيش آمده در منطقه و حتا، در مواردي، با انجام همکاريهای چشم گير با قدرتهای ذيربط، نه تنها دستآورد مورد انتظار حاصل نشده، بلکه به ازدست رفتن فرصتهای مورد بحث و تبديل آنها به تهديدات جديد منتهی گرديده است.  نمونه بارز آن در روند تحولات جاری در افغانستان کاملا" مشهود می باشد. در بحران عراق نيز با وجود امکانات بيشتر بنفع ايران و حضور اکثريت چشم گير شيعيان درآن سرزمين، درعمل، استراتژی قدرتهای منطقه و فرامنطقه ای در مسيری سير ميکند که هدف اصلی آن به حاشيه راندن ايران از يک سو و کاستن هر چه بيشتر از حضور برحق شيعيان در صحنه حاکميت عراق از سوی ديگر است. انتخاب دوباره جرج بوش به رياست جمهوری امريکا وتغييرات چشم گير درساختار آن دولت درجهت تقويت همه جانبه موضع محافظه کاران تندرو، باتوجه به موضع گيريهای صريح آن جناح درپی رويداد 11 سپتامبر دربرابر ايران و آخرين بيانيه چهره های سرشناس آنها در چند روز گذشته، عمده تحليل گران بر اين باورند که ساماندهی طرح خاورميانه بزرگ، شامل شکل گيری دولت فلسطين، صلح اعراب و اسراييل، ايجاد دگرگونی در ساختار سياسی کشورهای خاور ميانه، تثبيت موقعيت امريکا برای بهره برداری بدون معارض از منابع انرژی منطقه در درازمدت، واگذاری نقش اقتصادی گسترده به اسراييل در خاورميانه و ... ايجاب می کند که ايران بيش از هميشه به عنوان مهم ترين کشور منطقه مورد هدف قرار بگيرد. در اين راستا، در ميان گزينه های مختلف، بارها به هدفگيری تاسيسات عمده زير بنايی ايران برای فلج کردن کشور با  حملات موشکی اشاره شده است. بنظر ميرسد که حاکمان برقدرت نشسته، برکنار از شعارها و بلوفها و مانورهای رايجشان، بخوبی شرايط خطرناک منطقه و بويژه ايران را دريافته اند و از اينروست که سياست گفتگو، کوتاه آمدن و سازش با اروپا را برگزيده اند. ولی بايد بر اين واقعيت آگاه بود که مذاکرات اروپا با ايران  در چارچوب تعارض آنها با امريکا صورت نخواهد گرفت. اروپا حاضر نخواهد بود که  بخاطر بازار  ايران خود را با امريکا رودررو قرار دهد.

 

با توجه به چنين چشم اندازی از نظر سياست خارجی و با توجه به تنگناهای شديد کشور در زمينه های گسترده ای چون اقتصاد درهم شکسته، رشد روز افزون بيکاري، فقر فزاينده افراد جامعه، فساد گسترده و  ناهنجاريهای بی سابقه اجتماعي، ادامه فرار سرمايه و مغزها و نيروی جوان از کشور، واگذاری منابع کشور به بيگانگان بدليل ساختار بيمار اقتصادی و سياسی و ناتوانی در جلب سرمايه های خارجي، عقب ماندگی روزافزون در توليد ودانش و فن آوري، حاکميت بيمارترين ساختار مديريتی بر کشور، بی توجهی به حقوق شهروندی همگان، و ... ما معتقديم که بايد هرچه سريعتر در مسير اصلاحات ساختار شکن به منظور دگرگون ساختن ضوابط حاکم و در جهت استقرار مردم سالاري، حاکميت ملي، عدالت اجتماعي، احترام به حقوق شهروندی برابر برای همه باشندگان کشور و همه تيره های ايراني، حفظ معنويت مذهب و خودداری از کاربرد ابزاری آن برای حفظ سلطه و قدرت، و بالاخره حذف همه ضوابطی که حق تعيين سرنوشت و انتخاب آزاد و استقرار جمهوری کامل و واقعی را در چارچوب تنگ و غير آزاد نظارت استصوابی و ساختار انتصابی ارگانهای اساسی از ملت سلب ساخته حرکت کرد.

 

ما باور داريم که ملت هوشيار ايران توانايی آن را دارد که بدون دخالت بيگانگان، نظامی پاسخگوی منافع ملی بمنظور رها ساختن خود از عقب ماندگی و دستيابی به توسعه پايدار را در اين سرزمين سامان بخشد. اين همه در گرو آنست که نظام حاکم حاضر باشد به خواست ملت گردن نهد و از ستيز با آن دست بردارد، باشد که برکنار از تنش های ويرانگر، اصلاحات ساختارشکن و بنيادين به اجرا در آيد و کشور از بحران ويرانگر کنونی رهايی پيدا کند.

 

                                                                                                جبهه ملی ايران

                                                                                                 يکم بهمن 1383   

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

رجوع به مطالب مشابه