بازگشت به صفحه اول  
 
 

سخنراني كورش زعيم در همايش حزب جامعه مدني همدان

 به مناسبت سالگرد كودتای 28 مرداد 1332

پنجشنبه، 26 مرداد 1385

نخستين ملتي كه اصول دموكراسي وحقوق بشررابه جهانيان آموخت، نخستين ملتي كه اداره شورايي كشور را ابداع كرد، نخستين ابرقدرتي كه براي رهايي ملتهاي در بند جنگيد، و كشوري كه صدها سال در اوج قدرت جهاني خود، هرگز از شهروندانش نپرسيد مذهبشان چيست، اكنون خود در بند واپس گرايي و خودكامگي عقيدتي گرفتار آمده است. ولي، ملت بزرگ ايران هميشه در جنبش هاي مردمي عليه ستم و خودكامگي پيشگام بوده است. از جنبش كاوه تا بابك و ابومسلم و سربداران براي رهايي از استبداد عقيدتي و استقلال سياسي، و از جنبش مشروطه خواهي تا نهضت ملي كردن نفت براي استقلال سياسي و برقراري دموكراسي، ملت ايران هميشه سرمشق ملتهاي در بند منطقه بوده است.

از صد سال پيش كه ملت ايران حماسه عظيمي را براي واداشتن يك حكومت سلطنتي خودكامه و فاسد به تسليم در برابر اراده ملت، بوجود آورد، كه موجهاي آن ازآسياي غربي تا شمال افريقا احساس شد، تا به امروز، بطور پياپي و با فواصل كوتاهتر و كوتاهتر جنبش هاي دموكراسي خواهي خود را ادامه داده است. زمين لرزه اي كه انقلاب مشروطيت ايران ايجاد كرد، چنان حكومتهاي استعماري و سلطه گر را در آن زمان به وحشت انداخت كه براي شكست آن اقدام به مداخله كردند تا به كشورهاي ديگر منطقه سرايت نكند. برخي روحانيان فرصت طلب آن زمان نيز به قصد ماهي گرفتن در آب گل آلود و ايجاد يك ديكتاتوري مذهبي، قصد انحراف جنبش را كردند كه خوشبختانه با خشم ملت بعقب رانده شدند. مردم سالاري بدست آمده از جنبش مشروطيت، كه منجر به انتخابات آزاد و نخستين مجلس شوراي ملي در آسيا شده بود، در اثر دخالت و كج انديشي برخي روحانيان درهم شكست و به ديكتاتوري پادشاهي منجر شد.

نيم قرن بعد، ملت ايران براي بار دوم حماسه آفريد و با ايجاد نهضت ملي ايران به رهبري محمد مصدق، نخستين دولت ملي متكي به اراده مردم را بوجود آورد. ملت ايران نشان داد كه چگونه مي توان در يك نظام دموكراتيك با دولتمرداني هوشمند، درستكار و ميهن پرست، استقلال سياسي خود را در چالشي خطرناك ولي خردمندانه در صحنه بين المللي به اثبات رساند و حقوق خود را بدست بياورد. مبارزه ملي شدن نفت كه تلاش براي رهايي از سلطه استعمار بود، نشان داد كه چگونه يك دولت متكي بر مردم ميتواند با خردمندي، قدرتمندترين و خطرناكترين دشمنان را با رعايت كليه موازين، قوانين و معاهده هاي بين المللي، در خانه خودشان شكست دهد و در اين راستا احترام همه جهانيان را هم كسب كند؛ بطوري كه رهبرش بجاي منفور شدن در افكار عمومي جهان،  قهرمان همه ملتها هم بشود. جنبش استقلال طلبي و دموكراسي خواهي نهضت ملي ايران هم با خيانت بدخواهان داخلي و دخالت بيگانگان كه نفوذ و منافع خود را با حاكميت ملي و استقلال سياسي ايران در خطر ديدند، و نيز برخي روحانيان كه منافع خود را نه در راي مردم بلكه در همكاري با استبداد مي جستند، با كودتايي نظامي پايان يافت. كودتاي 28 مرداد را، هرچند ما فقط به بيگانگان نسبت مي دهيم، ولي هيچ قدرت بيگانه اي بدون همكاري شهروندان منحرفي كه منافع شخصي و فرقه اي خود را در استقرار دموكراسي و آزادي گزينش براي مردم نمي بينند، امكان شكست دادن ملت ايران را ندارد. 

ربع قرن پس از اين كودتاي كمرشكن، ملت ايران بار ديگر از خودكامگي و فساد وخشونت رژيم خودكامه و وابسته به بيگانه شاه، به تنگ آمد و سخت بر آن خروشيد و سرنگونش كرد. اين بار هم، همچنان كه نويد آزادي و حاكميت ملي و راي مردم در افق نمايان شد، برخي روحانيان وارد معركه شدند و حاكميت ملي را بنام مذهب و خدا و پيغمبر ازدست مردم ربودند وچنان حكومتي از استبداد خشن و ستمگري بر پا كردند كه هنوز ملت ايران كمر خسته خود را بلند نتوان كرد.

همان ابرقدرتهايي كه در آن زمان دموكراسي را از ما ربودند و مردمي ترين و محبوب ترين دولت تاريخ ايران را از ميان برداشتند و يك استبداد فاسد و وابسته را جانشين كردند، اكنون پرچم دموكراسي را براي ما افراشته اند. آنها خود بخوبي مي دانند كه ملت بزرگ و با فرهنگ ايران خودش با جنبش مردمي و برنامه ريزي خردمندانه، توان احقاق حقوق خود و برقراري مجدد دموكراسي را دارد و نيازي به شمشير دور سر گرداني آنها ندارد. ما نيازي به كمك مالي ونظامي بيگانگان نداريم. آنها امتحان خودرا در طي پنجاه سال گذشته داده اند. تحركات مشكوك و اشتباه هاي تاكتيكي كنوني آنها در منطقه هم، نه تنها حسن نيتي در هدفهايش مشاهده نمي شود، بلكه نشانه بارز ضعف اطلاعاتي و بي خردي تصميم گيرندگان آن است، كه در صورت تداوم فقط به سود اقتدارگرايان جمهوري اسلامي خواهد انجاميد. تهديدهاي تحريم و تهاجم آنها نسبت به ايران به جز تقويت موضع حاكميت جمهوري اسلامي و تاخير در استقرار حاكميت ملي در ايران نتيجه اي نداشته و نخواهد داشت. تصور اينكه ابرقدرتها بخواهند، يا در اين توهم باشند كه مي توانند، ملت ايران را از استبداد رها سازند و خرابكاري هاي پنجاه سال گذشته خود را نسبت به ملت ايران با توسل به زور جبران كنند، پشت ملت رنجديده ايران را مي لرزاند.  

در فرايند تدارك كودتاي 28 مرداد 1332، اطلاعات نادرست و جهت دار انگلستان درباره خطرات تداوم دولت ملي مصدق، كه به اقرار خود امريكاييان 95 تا 98 درصد مردم پشتيبانش بودند، وخطر سلطه كمونيسم در ايران، دولت ساده لوح و تك بُعدي آيزنهاور را فريب داد تا عليه دموكراسي ايران عمل كند. اكنون هم عوامل جنگ طلب و تك بُعدي دولت امريكا ميكوشند به مردم  بباورانند كه دموكراسي را فقط با خشونت و جنگ ميشود در ايران برقرار كرد. در آن زمان، دولت امريكا شناخت لازم را از ماهيت دولت ايران نداشت و اكنون هم شناخت لازم را از ماهيت نظام حكومتي ايران و نقاط ضعف و قدرت آن ندارد.

من به آنها كه طبل جنگ را عليه ايران براي سرنگوني جمهوري اسلامي مي كوبند و به عمليات پنهاني خرابكاري عواملشان در درون ايران دل بسته اند، و به همكاري برخي همسايگان كوته انديش و بي خرد ما دل خوش كرده اند، مي گويم كه اين همان است كه حاكميت جمهوري اسلامي مي خواهد. جنگ، آشوب، هرج و مرج و حركتهاي تخريبي يا انقلابگونه دقيقاً چيزهايي است كه پايه هاي قدرت جمهوري اسلامي را استحكام مي بخشد، بهانه براي افزايش خفقان و فشار بيشتر برمردم بوجود مي آورد و ثبات آنرا براي مدتي طولاني تر تضمين مي كند. در چنين شرايطي، حاكميت به عنوان دفع خطر عليه امنيت ملي، جٌو كشور را نظامي خواهد كرد، به قلع و قمع آزادانديشان، روشنفكران و منتقدان و مخالفان خواهد پرداخت و هر گونه روند حركت به سوي دموكراسي را در نطفه خواهد كُشت و؛ همزمان، منطقه را به آشوب و خون خواهد كشيد.

جمهوري اسلامي را با بمب و موشك و تحريم و تهديد نمي توان ناتوان كرد، زيرا اينها همه خوراك لذيذي برايش است. حمله نظامي به ايران فقط سرمايه هاي ملي را تخريب مي كند، اقتصاد و اشتغال را آسيب مي رساند، جان مردم بيگناه را مي گيرد، دستاويزي براي تبليغات و بسيج افكار عمومي مي شود و بستر مناسبي را براي رشد راديكالسم و تروريسم فراهم مي سازد. جمهوري اسلامي اهميتي به تخريب سرمايه هاي ملي، آسيبهاي اقتصادي يا تلفات جاني مردم بيگناه نميدهد، همانگونه كه درطي حياتش اهميتي به اينگونه نشانه هاي تمدن نداده است. تا هنگامي كه درآمد كلان و بي زحمت نفت وجود دارد، ابزار دفاع از بقاي خود را مي تواند فراهم سازد.

به عقيده من، راههاي بهتري از تحريم و تهاجم براي آزادي و نجات ملت ايران وجود دارد. خطرناكترين دشمنان بقاي جمهوري اسلامي، تعامل و مشاركت بين المللي، پيشرفت اقتصادي، دولت زدايي از اقتصاد در راستاي همگرايي با مقررات بازركاني جهاني و اجبار به رعايت مفاد اعلاميه حقوق بشر است، كه در برابر آنها توان و اراده خود را از دست مي دهد و براي ملت امكان ورود به صحنه مشاركت در تعيين سرنوشت خود را فراهم مي سازد.

من خطاب به امريكا و سه تفنگدار اروپايي كه سردمدار طرح رويارويي خشونتبار با حاكميت ايران هستند مي گويم كه كسي را كه در آينه نمي توانيد ببينيد، با خون تهديد نكنيد؛ كسي را كه بستن راه بازرگاني سالم؛ راههاي كسب ثروت بيشتري را برايش باز مي كند به تحريم تهديد نكنيد؛ كسي را كه از بازسازي سرمايه هاي ملي نابود شده درآمدش افزايش مي يابد، به بمباران تهديد نكنيد؛ كسي را كه همه كشورهاي همسايه هم مسلك را قلمرو خود بشمار مي آورد و برايش ايران و ويران تفاوتي ندارد، به تجزيه تهديد نكنيد؛ و كسي را كه در جنگ بطور كلاسيك با شما روبرو نخواهد شد، به جنگ كلاسيك تهديد نكنيد. معيارهايي را كه در مدرسه خوانده ايد يا در گذشته تجربه كرده ايد به كناري نهيد و شيوه نويني را تدوين كنيد. من اين شيوه را جنگ مثبت مي خوانم و ارتش جنگ مثبت در چهار جبهه اصلي زير مي تواند در راستاي استقرار دموكراسي در ايران مبارزه كند:      

مشاركت و سرمايه گذاري خارجي: مشاركت و سرمايه گذاري امريكا و اروپا در راستاي حل مسئله توليد انرژي هسته اي و غني سازي اورانيوم، همانگونه كه من در آبان 1383، براي نخستين بار آنرا مطرح و پيشنهاد كردم، نه تنها اين فعاليت هاي حساس را زير كنترل دقيق جامعه بين المللي مي برد، و براي ملت ايران و شريكان خارجي سودآور است، بلكه رابطه و گفتمان سياسي و اقتصادي ميان اين دولتها را با ايران افزايش مي دهد. افزون بر مشاركت در اين فعاليت ها، اين كشورها بايد راه ورود تكنولوژي و سرمايه گذاري خارجي را در ايران، به ويژه در صنايع كليدي مانند فولاد، صنايع هوايي، صنايع دريايي، پتروشيمي، كشاورزي، معادن و غيره باز كنند. ورود گسترده سرمايه خارجي به ايران آنقدر اهميت ندارد كه برخورد، همكاري وهمزيستي عاملان اين سرمايه گذاري ها با ايرانيان مهم است. كشور ايران به همان درآمدي كه از نفت دارد مي تواند در طي دو دهه خود را به سطح كشورهاي پيشرفته برساند. آنچه بيشتر از سرمايه اهميت دارد، رفت و آمد افراد فعال و متخصص خارجي و تبادل و تعامل حضوري و زندگي با ايرانيان است كه دريچه نويني را به روي مردمي كه ربع قرن در زندان تبليغاتي جمهوري اسلامي بسر برده اند باز خواهد كرد و اجازه خواهد داد نسيم هواي تازه به روح آنها بدمد.

زندگي با شهروندان كشورهاي پيشرفته آزاد و تابع اعلاميه جهاني حقوق بشر، و داشتن منافع مشترك با آنان، و اجبار حكومت ايران به تغيير رفتار اجتماعي در ملاحظه كشورهاي شريك و داراي منافع مشترك، قدرت انجام اعمال ضد بشري و نفوذ شعارها و نمايشهاي فريبكارانه حاكميت را كاهش مي دهد. به بهانه ملاحظه حضور سرمايه گذاران خارجي، بسياري از مقررات تنگ نظرانه تغيير خواهد كرد و بسياري از اعضاي درون حاكميت كه بدي ها را مي بينند و تحمل مي كنند، ترس اظهار نظر را ازدست مي دهند و، در نتيجه، حاكميت از درون تهي مي شود.

سرمايه گذاري خارجي، صنايع مهم كشور را فعال مي كند، سودآور مي كند، از فساد و دزدي عمال دولت در اين صنايع ميكاهد و، فراتر ازآن، صنايع پايين دست را رونق مي دهد، صنعتگران و فعالان اقتصادي را به آينده اميدوار ميكند، مغزها و سرمايه هاي فراري، و همراه آنان نگرشهاي متفاوت اجتماعي، را به تدريج به كشور باز مي گرداند. از سوي ديگر، اجبار به همگرايي با مقررات بازرگاني جهاني و شفافيت و پاسخگويي در فعاليت هاي اقتصادي، فشار را براي دولت زدايي واقعي از اقتصاد افزايش مي دهد. كاهش فعاليت مستقيم دولت و نهادهاي شبه دولتي در امور اقتصادي، از فساد اقتصادي، قاچاق رسمي، انحصارگري و تقلب در مديريت دارايي هاي ملت مي كاهد. رشد همكاري هاي بين المللي، جانشيني فعاليتهاي توليدي بجاي سنت دلالي و رونق اقتصادي سالم و پويا ازخطرناكترين دشمنان بقاي استبداد جمهوري اسلامي هستند و مانند موريانه پايه هاي قدرت آن را مي جوند و خاك مي كنند.

لغو تحريم هاي اقتصادي: تحريم هاي اقتصادي يكي از موثرترين بهانه هايي است كه حاكميت جمهوري اسلامي براي سياه نشان دادن عملكرد و حتا موجوديت غرب بكار مي برد. از سوي ديگر، تحريم ها از پويايي توسعه اقتصادي كشور و در نتيجه افزايش اشتغال سالم و سطح رفاه جلوگيري مي كند. وقتي كمبودي رخ مي دهد و يا عدم دسترسي به فن يا كالايي مطرح مي شود، آسانتر است كشورهاي تحريم كننده را سرزنش كرد تا عملكرد بيست و هشت ساله خود را. وقتي هواپيمايي سقوط مي كند و شهروندان بيگناه كشته مي شوند، آسانتر است امريكا را سرزنش كرد تا عملكرد بيست و هشت ساله خود را. اگر اين تحريم ها نبود، عملكرد اقتصادي جمهوري اسلامي را بهتر مي شد ارزيابي كرد و ناتواني و بي لياقتي آن را بهتر نمايش داد.

از سوي ديگر، لغو تحريم ها، نه تنها بخاطر دسترسي به منابع كالا و تكنولوژي، بلكه به علت افزايش اميد فعالان اقتصادي به موفقيت، فعاليت اقتصادي را افزايش ميدهد، سطح درآمد و رفاه را بالا مي برد و به سطح توقعات مردم از دولت مي افزايد. جمهوري اسلامي بايد پاسخگوي اين توقعات باشد.

رونق اقتصادي، افزايش سطح اشتغال و افزايش سطح رفاه مردم ايران، از خطرناكترين دشمنان بقاي حاكميت انحصارگر جمهوري اسلامي بشمار مي روند. حاكميت جمهوري اسلامي قدرت خود را از ناآگاهي، فقر، بيكاري و آلودگي مردم مي گيرد، چون مي تواند از آن براي سرزنش ديگر كشورها و منحرف كردن خشم مردم به سوي خارج، استفاده كند، و از قربانيان اين فقر براي شستشوي مغزي جوانان محروم و نااميد به آينده و اظهار وجود در صحنه چالشهاي بين المللي بهره برداري كند. از ميان همين جمعيت فقير و بيكار و نااميد، كه آسانتر فريب شعارهاي انتقام جويانه را ميخورند، است كه لشگريان ناپيدا بوجود مي آيند. هيچ كشوري را كه به رونق اقتصادي دست يافته باشد نمي توان يافت كه ملتش نتوانسته باشد براي رسيدن به دموكراسي و حاكميت ملي، خودش اراده حاكمان خودكامه را در هم بشكند.  

 جهانگردي و آساني رفت و آمد: رفتار واپسگراي اجتماعي و شهرت منفي جمهوري اسلامي در جهان باعث شده كه ايران، كه يكي از تاريخي ترين و ديدني ترين كشورهاي جهان است، تحريم جهانگردي شود. رفتار جمهوري اسلامي دقيقاً براي منصرف كردن مردم جهان ازسفر به ايران است، زيرا جهانگردي و رفت و آمد ميليونها شهروند كشورهاي آزاد، براي واپس گرايان جمهوري اسلامي حكم جام شوكران را دارد. يكي از موثرترين روشهاي مبارزه عليه واپسگرايي و خفقان اجتماعي در ايران، تشويق به سفرهاي جهانگردي به ايران است. ما اكنون بجاي سي ميليون جهانگرد، پذيراي فقط چند صدهزار نفر در سال هستيم كه بيشتر آنان از كشورهاي همسايه مي آيند. رفت و آمد شهروندان كشورهاي پيشرفته و آزاد به ايران، سواي رونق اقتصادي و كاهش فقر و، در نتيجه، كاهش نفوذ حاكميت، باعث برخورد مثبت تمدنها و آگاهي نسل انقلاب ايران، كه روزهاي بهتري را تجربه نكرده است مي شود و زمينه هاي دشمن تراشي جمهوري اسلامي را از بين مي برد. مسلماً جمهوري اسلامي، همانگونه كه از ملاقات خانواده ها با زندانيان سياسي خود جلوگيري ميكند، در برابر رونق جهانگردي و ملاقات مردم جهان آزاد با ملت اسير ايران نيز مقاومت مي كند. بهمين دليل، كشورهايي كه ادعاي دموكراسي خواهي براي ايران را مي كنند، بايد شرايط فشار تبليغاتي و سياسي براي تشويق سفر به ايران را افزايش دهند و سرمايه گذاري درامكانات جهانگردي درايران را سفارش كنند. جهانگردي مانند سرطان، حاكميت انزواگرا و يكسونگر را ناتوان مي سازد و از پا در مي آورد.     

 دخالت سازمان ملل متحد: سازمان ملل مهمترين و بي دندان ترين سازمان جهاني است كه اگر وظيفه خود را مطابق منشور خود مي توانست انجام دهد، هيچ دولتي نمي توانست ملت خود را به اسارت بكشد. سازمان ملل ابزارهايي دارد كه مي تواند بطور قانوني بكار برد و ايران را به سوي دموكراسي سوق دهد. يكي از اين ابزارها نظارت اجباري بر انتخابات است. سازمان ملل بجاي اجازه دادن به اعضايش به تهديد تحريم يا حمله به ايران،بايد  دولت ايران را مجبور به پذيرش ناظران خود در كل فرايند انتخابات كند تا انتخابات بدون دخالتهاي گزينشي نهادهاي غيرمسئول، از نام نويسي نامزدها تا شمارش راي ها، بدون تقلب يا اعمال نفوذ انجام گيرد. يك انتخابات آزاد، حتا با قانون اساسي موجود كه برخي مفادش برمردم تحميل شده و بايد حذف شوند، كُشنده ترين تيري است كه ملت مي تواند به قلب خودكامگي و انحصارگري پرتاب كند.

ديگر اينكه، سازمان ملل بايد كشورهاي عضو را موظف به اجراي اعلاميه جهاني حقوق بشر كند. كشورهاي ناقض حقوق بشر نبايد اجازه عضويت در شوراي حقوق بشر را داشته باشند. من حتا پيشنهاد مي كنم كه عضويت همه كشورهايي كه در آنها نقض فاحش حقوق بشر وجود دارد در شوراي امنيت منع شود و حق راي آنها در مجمع عمومي سازمان ملل نيز بحالت تعليق در آيد. هيچ دولتي كه زندانبان ملت خود است، و در واقع بر خلاف تعهداتش نسبت به سازمان ملل عمل مي كند، نبايد حق راي براي تعيين سرنوشت ملتهاي ديگر را داشته باشد. 

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به جبهه ملی ايران