بازگشت به صفحه اول

از روز

 
 

 

گپی با ایرج پزشکزاد

دائی جان ناپلئون: نگفتم!

مریم کاشانی

 ۸ خرداد ۱۳۸۴

ايرج پزشگزاد نام آشنا ترين طنز پرداز نيمه دوم قرن بيستم ايران، از نظر ابراهيم نبوی بزرگ ترين طنزنويس تاريخ ايران است و شخصيت دائی جان ناپلئون او آشناترين پرسوناژی که تاکنون در ادبيات ايران ساخته شده ، گفتگو با او آسان نيست. احاطه اش به ادبيات و جوهره فرهنگ فارسی وی را در مرتبه ای قرار می دهد که هر مصاحبه گری را به شوق و وحشت می اندازد. روز همزمان با انتشار چاپ تازه کتاب دائی جان ناپلئون در تهران با وی گفتگوئی دارد.
 

ایرج پزشکزاد، هیچ ربطی به کتاب هایش ندارد. نه خوش خلق است، نه با حوصله، اما سر حال که بیاید، می شود عین
کتاب هایش. با او گپ کوتاهی زده ایم در باره دائی جان ناپلئون و همچنین آخرین کارهایش.

از دایی جان ناپلئون در اوضاع و احوال کنونی چه خبر؟

به نظر من سئوال شما، هم احوالپرسی از کتاب دایی جان ناپلئون و، هم استفسار از حال و روزگار روحیه دایی جان ناپلئونی در زمان حاضر است. در جواب باید عرض کنم که در مجموع، حال و روزگار هردو، هم کتاب و هم روحیه دایی جان ناپلئونی خوب است.

کتاب

در مورد کتاب حتما به یاد دارید که کتاب به چاپ دوازدهم رسیده بود که انقلاب پیش آمد و نمی دانم چرا نه تنها تجدید چاپش ممنوع شد که نسخه های چاپ شده را هم از انبار ناشر و کتابفروشی ها جمع آوری و ضبط کردند. تاسال گذشته که ناشر اولیه کتاب، موفق شد که بعد از 25 سال ممنوعیت مجوز، تجدید چاپ کند البته با بعضی اصلاحات متن را بگیرد که گمانم در نوروز امسال از چاپ در آمده است.

اما دایی جان ناپلئون در خارج از ایران مسیر طبیعی اش را ادامه داده است. سال ها پیش که متن انگلیسی اش با عنوان My Uncle Napoleon
به ترجمه ایران
شناس انگلیسی Dick Davis در آمریکا منتشر شد، مورد استقبال خوبی قرار گرفت و منتقدین معتبر آمریکایی و انگلیسی نقدهای تحسین آمیزی بر آن نوشتند. ترجمه آلمانی هم زیر عنوان (Mein Onkel Napoleon) کمی بعد منتشر شد.

اما، ترجمه روسی کتاب مقدم بر اینها بود. من یک وقتی خبر شدم که یکی از بزرگ ترین ناشران روسیKhoudojestvennaya Literatoura دایی جان را از سال ۱۹۸۱ و زیر عنوان" دیادوشکا ناپلئون" مکرر با تیراژهای وسیع چاپ کرده است. وقتی از ناشر خواستم که یک نسخه از متن روسی را برای من بفرستد جواب داد که تمام نسخه ها به فروش رفته و حتی یک نسخه برایش نمانده که برای من بفرستد. بعد از این جواب عجیب، از آشنایانی که برای گردش به روسیه می رفتند خواستم از کتابفروشی های مسکو برایم نسخه ای تهیه کنند. یکی چاپ ۱۹۸۱ با تیراژ ۷۵ هزار نسخه و دیگری چاپ ۱۹۹۰ با تیراژ ۱۰۰ هزار نسخه. از ناشر پرسیدم بین این دو تاریخ چقدر چاپ کرده که دیگر جوابی نداد. چندی پیش به رئیس جمهوری آقای ولادیمیر پوتین نامه شکایتی نوشتم که موضوع را به انجمن نویسندگان روسی ارجاع کرده، ولی ناشر به این انجمن هنوز جواب درستی نداده و موضوع ادامه دارد.

خبر تازه

اما تازه ترین خبر درباره دایی جان ناپلئون: بعد از تجلیلی که آذر نفیسی در کتاب Reading Lolitan in Tehranاز کتاب دایی جان ناپلئون کرده بود، ناشر او...Random House
که از بزرگ ترین ناشران آمریکاست، در صدد چاپ تازه ای از دایی جان بر آمده و امتیاز چاپ آن را از ناشر قبلی گرفته است. روی جلد چاپ جدید به جای تصویر کاریکاتور دایی جان، عبارتی از نقد روزنامه بالتیمورسان در باره کتاب را به صورت زیر چاپ کرده است:
A masterpiece of contemporary world fiction ( Baltimore Sun)

این چاپ در ماه های آینده به بازار خواهد آمد.

و اما دائی جان ناپلئون؟

در باب روحیه دائی جان ناپلئونی، یعنی همه چیز را زیر سر خارجی دیدن، باید اقرار کنیم که با همه تلاشی که برای رفع و رجوع این روحیه کرده ایم، همچنان بر بسیاری از هموطنان ما سخت حاکم است. تا آنجا که به نظر من، اگر شخص دائی جان ناپلئون سر از گور در آورد، با اولین نگاه به اوضاع و احوال حاضر خواهد گفت: نگفتم؟

قرائن و امارات این دوام و بقای عمر دائی جان ناپلئونیسم را روز مره شاهدیم. برای مثال، می بینیم افرادی که در تمام عمر کوچک ترین توجهی به حوادث و وقایع جهان نداشتند و از آنهایی بودند که وقتی دنیا را آب برده، آنها را خواب برده، در سال های اخیر دچار تحولی ناگهانی شده اند. سخنان آقای جورج دبلیو بوش راجع به خاورمیانه و ایران را جمله به جمله و کلمه به کلمه، با دقت دنبال می کنند و بنا به تفسیر شخصی شان از این فرمایشات، موعد نجات ایران را جلو و عقب می برند.
من، به گوش خودم بحث و جدال تند و تیز دو تن از این منتظرین دخالت بوش در مملکت مان را شنیدم، که در یک عبارت نطق تازه او، یکی لفظ Possibility شنیده بود و دیگری لفظ Potentially، و براساس این شنیده متفاوت ، در مورد موعد دخالت آمریکا در ایران، اختلاف نظر پیدا کرده بودند و به سر و کله هم می زدند. قرینه دیگر بقای میراث دائی جان، فعل . انفعالات و عکس العمل های برنامه مضحک آقای هخا در چند ماه پیش است. جمعیت کثیری از آدم های درس خوانده که درباره شان ظن" مشنگ بودن" نمی رفت، مدت ها بی صبرانه انتظار ورود هواپیمای نجات بخش آقای هخا را کشیدند و هیچ تردیدی در باره این برنامه به خود راه ندادند زیرا برنامه از آمریکا پخش می شد و ایمان آورندگان به این فرشته نجات، پشت سر او دست آمریکا را می دیدند. و گفتنی است که بعد از خلف وعده جناب هخا، به برنامه تازه اش که شنیدم شروع کرده، دل داده اند و چشم به راهش نشسته اند.

می بینید که" نگفتم" دائی جان بی مورد نیست.

کارهای تازه؟
چند کتاب من که در سال نو همزمان با نمایشگاه کتاب منتشر شده عبارتند از: حافظ ناشنیده پند، مروری در تاریخ انقلاب فرانسه، مروری در تاریخ انقلاب روسیه، پسر حاجی بابا جان، و چاپ دوم طنز فاخر سعدی.

" جافظ ناشنیده پند" تحقیق راجع به حافظ نیست. عنوان یک رمان تاریخی است که قهرمانانش شمس الدین حافظ و مولانا عبید زاکانی هستند. رمان تاریخی است به این معنی که زمینه تاریخی حکایت، که حوادث خیالی در متن آن اتفاق می افتد، همان است که در تاریخ ثبت شده است.
راوی حکایت، محمد گلندام است که به قرار مقدمه دیوان حافظ، دوست و همدرس حافظ و جامع دیوان اوست/ من، سابقه این دوستی را که نمی دانیم از کی بوده، تا کودکی آنها عقب برده ام و وقوع داستان را در سن بیست و سه سالگی هر دو دوست فرض کرده ام و شرح حکایت را" برگی چند از دفتر خاطرات محمد گلندام" عنوان داده ام. گلندام، بعد از مقدمه ای در باره آشفتگی وضع فارس، پیشامدی را حکایت می کند که جان حافظ را تا یک قدمی مرگ به دست جلادان سلطان قهار به خطر انداخته است.

در طول داستان بیست و چند غزل حافظ را، به مناسبت، از زبان خودش می شنویم که به صدای خوشش می خواند. و در مجلس حافظ و عبید، با بسیاری از لطیفه ها و نکته گویی های طنز آمیز عبید آشنا می شویم. و می بینیم که آنها، در کنار هم چگونه، دوروئی ها، ریاکاری ها و رذالت هارا، هرکدام به شیوه خاص خود، از دم تیغ زبان می گذرانند. و چطور به حماقت ها و حقارت ها می خندند و در این راه، جا به جا، از گفته شیخ اجل سعدی یاری می گیرند.

چهره حافظ در این کتاب، از تصویری که خیلی ها از خصوصیات او به دست می دهند، متفاوت است. حافظ من، که زندگی را دوست دارد، نکته دان و بذله گوست، از سایه ابر و بهار و لب جوی در شیراز بی مثال با نسیم عبیر آمیزشمالش و از مصاحبت ساقی شکردهان و مطرب شیرین سخن لذت می برد. دوستدار روی خوش و موی دلکش و اسیر عشق جوانان مهوش است. و به هر حال چهره اش با تصویری که از او روی جلد دیوانش نقاشی می کنند، و پیرمرد بی رمق عبوسی را نشان می دهد، هیچ شباهتی ندارد. به همین ملاحظه، از بزرگ ترین مینیاتوریست معاصر، عباس معیری، خواستم و پذیرفت که تابلوی مینیاتور معروفش" در گوشه تنهایی" را روی جلد حافظ ناشنیده پند چاپ کنیم. مقدمات کار به خوبی انجام شد. ولی ناگهان دخترک مینیاتور، به رغم لباس کاملا پوشیده اش، توجه مسئولان حفظ عفت عمومی را جلب کرد. و، در حالیکه به قول ایرج میرزا، ایمان و امان به سرعت برق می رفت، که مومنین رسیدند، و در آ خرین لحظه قبل از چاپ، با یک نوار سیاه سراسری روی عرض تابلو، برجستگی طبیعی سینه دخترک را پوشاندند.

مروری در تاریخ انقلاب فرانسه و مروری در تاریخ انقلاب روسیه، از سری تالیفاتی است که جریان این دو واقعه بزرگ تاریخ را بر اساس تحقیقات مورخین معتبر غربی، به اختصار و همراه با تصاویر و عکس ها، شرح می دهند.

پسر حاجی بابا جان هم ، نمایشنامه ایست در سه پرده و دو میان پرده که محل وقوع آن در ایالات متحده آمریکاست.

طنز فاخر سعدی که از یک سال پیش نایاب و ظاهرا در انتظار سهمیه کاغذ بود، به بازار کتاب آمده است.

کتاب دیگری هم دارم که سه ماه پیش در آمریکا منتشر شده و متن کامل" خانواده نیک اختر" است که قبلا با حذف قسمت هایی در تهران چاپ شده بود
.
و کار در دست؟
کاری که فعلا در دست دارم مربوط به مولانا جلال الدین است، نوعی تازه است که اسمی نمی توانم رویش بگذارم. یک نوع بازی با قصه های مثنوی مولانا است.

 
 
بازگشت به صفحه اول

  ليست کتاب ها