بازگشت به صفحه اول

 

 
 

دیگر بس است!

به نام خدا

آهِ اِستاده: هیچ وقت از یاد نمیبرم آن روز را. دخترک جیغ میزد و استمداد میطلبید و من عاجزانه نگاهش میکردم. ماموری او را بر روی زمین میکشید و من تنها نظاره گر بودم. آری، نظاره میکردم بی غیرتی خویش را. و این چنین بود که دخترک متحیر از انقراض مردانگی بود و من شرمنده از پیوستن به جرگه ی نامردان.

داستان بالا نه زاده ی ذهن شاعرانه ی بنده است و نه روایتگر تجربه ای نادر. واقعیتیست که سی سال است هر روز به انحای مختلف شاهدش هستیم. یک روز بر صورت بانوانمان اسید میپاشند، یک روز با تیغ زخمیشان میکنند. روز دیگر کتکشان میزنند. و امروز هم که وقاحت را به کمال رسانده (و رسانده ایم) و در برابر چشمان ما دستگیرشان میکنند و چندی بعد باید خبر تجاوز به ناموسمان را بر روی اینترنت بخوانیم. تازه اگر خوش شانس باشیم و فیلمش را پخش نکرده باشند. اما آیا اینست غیرت ایرانی؟

هر چه قدر به شرایط امروزمان نگاه میکنم بیشتر به یاد آن حرف پروردگار می افتم که فرمود:

  وَإِذْ نَجَّینَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیسْتَحْیونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَلِکُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ(البقرة/۴۹)
و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایی بخشیدیم؛ که همواره شما را به بدترین صورت آزار می‌دادند: پسران شما را سر می‌بریدند؛ و زنان شما را زنده نگه می‌داشتند. و در اینها، بلای بزرگی از طرف پروردگارتان بود.

و به راستی که اینان روی فرعونیان را نیز سفید کرده اند! چرا که آنها پسران را تنها میکشتند و دختران را فقط به فحشا میبردند؛ نه اینکه به پسران نیز تجاوز کنند و دختران را اعدام! و چه عذابی بد تر از این همه بی غیرتی و خفت است؟ بلایی که خدای متعال از آن به عنوان “بدترین عذاب ها” یاد میکند.

یادمان باشد در طول تاریخ ایرانی همواره به غیرت و شرف شهره بوده است. ایرانی هم او بود که بابک خرمدین بود. ایرانی هم او بود که ستار خان بود و باقر خان بود. ایرانی هم او بود که امیر کبیر بود. ایرانی هم او بود که همت بود. ایرانی هم او بود که جهان آرا بود. و امروز هم خون همان ها در رگ های ما جاریست.

بهتر است بی شرفان و بی ناموسان تاریخ بدانند که با اینگونه اقدامات آرزوی در هم شکستن ما را به گور خواهند برد. ما مانند بنی اسراییل کوچ نخواهیم کرد چرا که این جا شهر و دیار ماست. این جا ریشه های چند هزار ساله ی ماست. این جا پدران و مادران و نیاکان ما خاک شده اند و ما نیز همین جا خاک میشویم. اما قبلش بی گمان شما را خاک میکنیم.

موضوع دیگر سیاسی نیست. بحث بر سر جنبش سبز و نارنجی و بنفش و سرخابی و غیره نیست. بحث بر سر جمهوری اسلامی و ایرانی و سکولاریسم و کومونیسم سایر ایسم ها نیست. بحث بر سر ناموس ماست و بهتر است آن ها که نمیدانند بدانند که ناموس ما خط قرمز ماست. و البته این خط قرمز از آن ها نیست که با وزش باد موافق و مخالف مثال خطوط صورتی بعضی به این طرف و آن طرف متمایل شود.

شما را نمیدانم. اما من دیگر توانایی بر دوش کشانیدن این همه بی شرفی و بی غیرتی و بی ناموسی را ندارم. به رب العالمین سوگند که اگر بار دیگر این صحنه ها را در خیابان های کشورم ببینم بر سر آن بی شرفان همان را می آورم که حقشان باشد. و نتیجه ی کار را هم به خدا میسپارم. نه بالاتر از سیاهی رنگیست و از این بیچاره تر میشویم، و نه بالاتر از مرگ مجازاتی.

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به متفرقه

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران